←شرح واقعه
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
==شرح واقعه== | ==شرح واقعه== | ||
[[رسول خدا]]{{صل}} در ذیالقعده [[سال ششم هجرت]] و بر اساس [[رؤیای صادقه]]، [[تصمیم]] به انجام [[عمره]] گرفت و همه [[مسلمانان]] و حتی غیر [[مسلمانان]] را بر انجام [[عمره]] [[تشویق]] میکرد. [[پیامبر]]{{صل}} به [[خانه]] رفت، [[غسل]] کرد، دو [[لباس]] پوشید و بر [[ناقه]] خود ـ به نام | [[رسول خدا]]{{صل}} در ذیالقعده [[سال ششم هجرت]] و بر اساس [[رؤیای صادقه]]، [[تصمیم]] به انجام [[عمره]] گرفت و همه [[مسلمانان]] و حتی غیر [[مسلمانان]] را بر انجام [[عمره]] [[تشویق]] میکرد. [[پیامبر]]{{صل}} به [[خانه]] رفت، [[غسل]] کرد، دو [[لباس]] پوشید و بر [[ناقه]] خود ـ به نام «قصواء» ـ سوار شد و بیرون آمد. آن روز، [[دوشنبه]]<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۳، ص۴۶۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۷۳؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۷.</ref> اول ذیالعقده بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۳.</ref>. همچنین [[امسلمه]] از [[همسران پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} حضرت را در این سفر، [[همراهی]] میکرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۷۳؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۷.</ref>. | ||
در ابتدا برخی [[صحابه]]، از [[همراهی]] [[پیامبر]]{{صل}} سرباز زدند و فراهم نبودن شرایط را بهانه خود قرار دادند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۷۳.</ref>. از آنجا که بنا به [[دستور]] پیامیر{{صل}} این سفر، یک سفر زیارتی به شمار میرفت، ایشان تنها امر به برداشتن [[سلاح]] مسافر کرد که با واکنش بعضی از [[اصحاب]]، مانند | در ابتدا برخی [[صحابه]]، از [[همراهی]] [[پیامبر]]{{صل}} سرباز زدند و فراهم نبودن شرایط را بهانه خود قرار دادند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۷۳.</ref>. از آنجا که بنا به [[دستور]] پیامیر{{صل}} این سفر، یک سفر زیارتی به شمار میرفت، ایشان تنها امر به برداشتن [[سلاح]] مسافر کرد که با واکنش بعضی از [[اصحاب]]، مانند «[[عمر بن خطاب]]» روبهرو شد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۷۳.</ref>. | ||
به هر حال، [[پیامبر]]{{صل}} | به هر حال، [[پیامبر]]{{صل}} «[[عبدالله بن اممکتوم]]» را [[جانشین]] خود در [[مدینه]] قرار داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۷۳؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۷.</ref> و در حالی که پیشاپیش، هفتاد شتر علامتگذاری شده برای [[قربانی]] در «ذیالحلیفه» ـ نزدیک [[مدینه]] ـ به راه انداخته بود، از [[مدینه]] خارج شد. [[یاران]] حضرت نیز شتران [[قربانی]] خود را برداشتند. به امر آن حضرت، شتران را با پارچههای رنگارنگ آذین بستند. در طرف راست شتران، زخم مختصری زدند تا به [[خون]]، [[آلوده]] شود. همچنین قلادههایی بر گردن آنها آویختند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۳.</ref>. | ||
مردی از [[قبیله]] | مردی از [[قبیله اسلم]] [[راهنمایی]] کاروان را بر عهده گرفت و آنها را از درههای مسیر گذراند و در نقطهای به نام «حدیبیه» فرود آورد و [[ناقه]] [[پیامبر]]{{صل}} در این نقطه زانو زد. [[پیامبر]]{{صل}} در این باره فرمود: «این حیوان به [[فرمان خداوند]] در این نقطه خوابید تا [[تکلیف]] ما روشن شود». سپس [[دستور]] داد همگی از مرکبها فرود آمده و خیمهها را بر پا کنند. سپس [[پیامبر]] رو به [[یاران]] خود کرد و فرمود: «اگر امروز [[قریش]] از من چیزی بخواهند که باعث [[استواری]] [[روابط]] [[خویشاوندی]] شود، من آن را خواهم پذیرفت و [[راه]] [[صلح]] را در پیش خواهم گرفت». | ||
[[رسول خدا]]{{صل}} از همان [[مدینه]] [[احرام]] بست و لبیک گفت. حضرت تصمیم داشت با این کار نشان دهد برنامهای برای [[جنگ]] در [[ماه حرام]] ندارد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۰۸.</ref>. همچنین | [[رسول خدا]]{{صل}} از همان [[مدینه]] [[احرام]] بست و لبیک گفت. حضرت تصمیم داشت با این کار نشان دهد برنامهای برای [[جنگ]] در [[ماه حرام]] ندارد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۰۸.</ref>. همچنین «[[عباد بن بشر]]» را همراه بیست سوار، متشکل از [[مهاجران]] و [[انصار]]، به عنوان پیشگروه جلو فرستاد. آمار [[مسلمانان]] را بین ۱۴۰۰ تا ۱۶۰۰ نفر گفتهاند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۷۴؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۶۷.</ref>. | ||
از سوی دیگر هنگامی که [[مشرکان]] [[مکه]] از حرکت [[پیامبر]]{{صل}} باخبر شدند به [[خشم]] آمدند و [[تصمیم]] گرفتند، از ورود [[پیامبر]]{{صل}} جلوگیری کنند. آنان سپاهی را به [[فرماندهی]] | از سوی دیگر هنگامی که [[مشرکان]] [[مکه]] از حرکت [[پیامبر]]{{صل}} باخبر شدند به [[خشم]] آمدند و [[تصمیم]] گرفتند، از ورود [[پیامبر]]{{صل}} جلوگیری کنند. آنان سپاهی را به [[فرماندهی]] «[[خالد بن ولید]]» به سوی [[رسول خدا]]{{صل}} فرستادند که در «کراع غمیم» بیرون [[مکه]]، مستقر شد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۷۹؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۶۸.</ref>. | ||
[[پیامبر]]{{صل}} با اطلاع از جریان، از راهی دیگر به سوی [[مکه]] حرکت کرد و به | [[پیامبر]]{{صل}} با اطلاع از جریان، از راهی دیگر به سوی [[مکه]] حرکت کرد و به «[[حدیبیه]]» ـ در [[غرب]] [[شهر]] [[مکه]] و در راه [[جده]] ـ رفت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۳.</ref>. در [[حدیبیه]] به [[پیامبر]]{{صل}} خبر رسید که مکیان، گروه انبوهی از [[مردم]] و سیاهان [[حبشه]] و [[همپیمانان]] خود را گردآوری کرده و قسم خوردهاند [[مانع]] ورود [[مسلمان]] به [[مکه]] شوند. [[پیامبر]]{{صل}} «[[خراش بن امیه کعبی]]» را به عنوان [[نماینده]] خود به سوی [[قریش]] فرستاد تا ضمن [[گفتگو]]، [[هدف]] [[مسلمانان]] را از ورود به [[مکه]] به آنان اعلام کند؛ اما [[مشرکان]] [[مکه]]، اسب وی را پی کردند و [[تصمیم]] به [[قتل]] او گرفتند که [[خویشان]] او و به [[نقلی]] احابیش، [[مانع]] این کار شدند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۴؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۹.</ref>. | ||
بزرگان [[مکه]] چندین بار به سوی [[پیامبر]]{{صل}} رفتند تا ایشان را از ورود به [[مکه]] باز دارند. [[پیامبر]]{{صل}} [[هدف]] خود را فقط [[زیارت]] [[خانه خدا]] عنوان میکرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۲-۳۱۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی ج۲، ص۵۹۳.</ref> و بر انجام مراسم [[عمره]] [[اصرار]] داشت. حضرت با علامتگذاری شتران [[قربانی]]، [[قریش]] را در تنگنا قرار داده بود؛ چرا که با این نشانه به همه اعلام میکرد قصد [[زیارت]] [[کعبه]] را دارد. [[قبایل]] همپیمان [[قریش]] از [[حقیقت]] مسئله، [[آگاه]] شده بودند و حتی برخی از آنان مستقیم با [[رسول خدا]]{{صل}} صحبت میکردند و عدم [[همراهی]] خود را با [[اهل مکه]] اعلام میداشتند. آنان میگفتند: | بزرگان [[مکه]] چندین بار به سوی [[پیامبر]]{{صل}} رفتند تا ایشان را از ورود به [[مکه]] باز دارند. [[پیامبر]]{{صل}} [[هدف]] خود را فقط [[زیارت]] [[خانه خدا]] عنوان میکرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۲-۳۱۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی ج۲، ص۵۹۳.</ref> و بر انجام مراسم [[عمره]] [[اصرار]] داشت. حضرت با علامتگذاری شتران [[قربانی]]، [[قریش]] را در تنگنا قرار داده بود؛ چرا که با این نشانه به همه اعلام میکرد قصد [[زیارت]] [[کعبه]] را دارد. [[قبایل]] همپیمان [[قریش]] از [[حقیقت]] مسئله، [[آگاه]] شده بودند و حتی برخی از آنان مستقیم با [[رسول خدا]]{{صل}} صحبت میکردند و عدم [[همراهی]] خود را با [[اهل مکه]] اعلام میداشتند. آنان میگفتند: «ما کسی را که برای [[زیارت]] به [[مکه]] بیاید، [[مانع]] نمیشویم»<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۲.</ref>. | ||
در واقع، اگر [[قریش]]، خواسته [[پیامبر]]{{صل}} را قبول میکرد و [[مسلمانان]] وارد [[مکه]] میشدند، تمام رفتارهای خود در برابر [[رسول خدا]]{{صل}} را زیر سؤال میبردند. آنان میگفتند: | در واقع، اگر [[قریش]]، خواسته [[پیامبر]]{{صل}} را قبول میکرد و [[مسلمانان]] وارد [[مکه]] میشدند، تمام رفتارهای خود در برابر [[رسول خدا]]{{صل}} را زیر سؤال میبردند. آنان میگفتند: «اگر [[عرب]]، با آن جنگهایی که میان [[پیامبر]]{{صل}} و ما اتفاق افتاده است بشنود، او بر ما وارد میشود، چه میگوید؟»<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۷۹.</ref>. از سوی دیگر ممانعت [[پیامبر]]{{صل}} از [[زیارت]] [[مکه]] در [[حقیقت]]، نقض ادعای [[قریش]] در [[دفاع]] از [[بیت الله الحرام]] و [[مکه]] بود. آنان مدعی تلاش برای فراهم آوردن زمینههای [[رفاه]] برای [[حجاج]] و زیارت کنندگان [[کعبه]] بودند. بدون تردید، مقابله و [[جنگ]] با گروهی که اعلام کردهاند برای [[حج]] و [[زیارت]] [[کعبه]]، قصد ورود به [[مکه]] را دارند، لکه ننگی برای [[قریش]] میشود؛ به گونهای که هیچ قبیلهای آن را بر نمیتابد؛ نکتهای که برخی از [[قبایل]] همپیمان [[قریش]] به آنان [[تذکر]] دادند و حتی تعدادی از آنان به [[قریش]] اعلام [[جنگ]] کردند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۳.</ref>. از طرفی، داخل [[مکه]] نیز اوضاع بر وفق مراد [[قریش]] نبود؛ چرا که در [[شهر]]، مسلمانانی بودند که آرزوی [[پیروزی]] [[رسول خدا]]{{صل}} را داشتند و این خود، خطری برای [[قریش]] به شمار میآمد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۰۱.</ref>. | ||
[[پیامبر]]{{صل}} زمانی که [[لجاجت]] [[قریش]] را برای عدم ورود [[مسلمانان]] به [[مکه]] و [[جنگ]] [[مشاهده]] کرد، پیشنهاد [[صلح]] را مطرح فرمود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۹۳.</ref>. حضرت، [[عمر بن خطاب]] را به نمایندگی خویش، برای [[گفتگو]] با [[قریش]] [[انتخاب]] کرد؛ اما [[عمر بن خطاب]]، [[ترس]] بر [[جان]] را عاملی در [[اجرا]] نکردن [[دستور خدا]]{{صل}} بیان کرد و از [[فرمان]] حضرت{{صل}} سرباز زد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۵؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۰۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۶۳۱.</ref>. بعد از او | [[پیامبر]]{{صل}} زمانی که [[لجاجت]] [[قریش]] را برای عدم ورود [[مسلمانان]] به [[مکه]] و [[جنگ]] [[مشاهده]] کرد، پیشنهاد [[صلح]] را مطرح فرمود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۹۳.</ref>. حضرت، [[عمر بن خطاب]] را به نمایندگی خویش، برای [[گفتگو]] با [[قریش]] [[انتخاب]] کرد؛ اما [[عمر بن خطاب]]، [[ترس]] بر [[جان]] را عاملی در [[اجرا]] نکردن [[دستور خدا]]{{صل}} بیان کرد و از [[فرمان]] حضرت{{صل}} سرباز زد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۵؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۰۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۶۳۱.</ref>. بعد از او «[[عثمان بن عفان]]» [[انتخاب]] شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۵؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۰۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۶۳۱.</ref> تا برای اجازه دادن به [[مسلمانان]] برای [[زیارت]] [[خانه خدا]] و [[قربانی]] کردن شتران، با [[قریش]] [[گفتگو]] کند. [[عثمان بن عفان]]، سه روز در [[مکه]] ماند. [[مسلمانان]]، هیچ خبری از او نداشتند تا آنجا که [[گمان]] بردند [[مشرکان]]، [[عثمان بن عفان]] را کشتهاند و [[عزم]] [[جنگ]] دارند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۰۲.</ref>. در یکی از این شبها نیز [[قریشیان]] با پنجاه نفر برای ضربه زدن به [[سپاهیان]] [[اسلام]] آمده بودند که عدهای از آنان به دست [[مسلمانان]] [[اسیر]] شدند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۰۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۶۳۱.</ref>.<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه حدیبیه (مقاله)|غزوه حدیبیه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۴۸-۱۵۴.</ref> | ||
==بیعت رضوان== | ==بیعت رضوان== |