جز
جایگزینی متن - 'آموختن قرآن' به 'آموختن قرآن'
جز (جایگزینی متن - 'آموختن قرآن' به 'آموختن قرآن') |
|||
خط ۱۳۰: | خط ۱۳۰: | ||
پیامآور [[هدایت]]، [[مسلمانان]] را [[دعوت]] و [[تشویق]] به [[آموزش]] میکرد و [[اصرار]] داشت که همگان [[قرآن]] بیاموزند، به خاطر بسپارند و بدان عمل کنند؛ و همگان [[اهل]] [[علم]] و [[بصیرت]] باشند. | پیامآور [[هدایت]]، [[مسلمانان]] را [[دعوت]] و [[تشویق]] به [[آموزش]] میکرد و [[اصرار]] داشت که همگان [[قرآن]] بیاموزند، به خاطر بسپارند و بدان عمل کنند؛ و همگان [[اهل]] [[علم]] و [[بصیرت]] باشند. | ||
در سال یازدهم [[بعثت]] [[رسول خدا]]{{صل}} در موسم [[حج]] در [[عقبه]] [[منی]] با شش نفر از [[مردم]] [[یثرب]] [[ملاقات]] کرد و [[اسلام]] را بر آنان عرضه داشت، آنان پس از شنیدن آیاتی چند از قرآن و دعوت رسول خدا [[ایمان]] آوردند و اسلام با آنان به یثرب رفت. در سال دوازدهم بعثت [[دوازده نفر]] از [[انصار]] در موسم حج در عقبه منی با رسول خدا{{صل}} [[بیعت]] کردند. [[پیامبر]] مُصْعَب بن عُمْیْر را همراهشان به [[مدینه]] فرستاد تا به آنان که اسلام میآورند قرآن بیاموزد، اسلام را آموزش دهد و آنان را در [[فهم]] عمیق [[دین]] [[یاری]] دهد: {{متن حدیث|أَمَرَهُ أَنْ یُقْرِئَهُمُ الْقُرْآنَ، وَ یُعَلِّمَهُمُ الْإِسْلَامَ، وَ یِفَقِّهَهُمْ فِی الدِّینِ}}. بدین جهت مُصْعب را در مدینه «مُقْرِی» میگفتند<ref>سیرة ابن هشام، ج۲، ص۳۸-۴۲؛ سیرة ابن کثیر، ج۱، ص۳۳۳-۳۳۶؛ السیرة الحلبیة، ج۲، ص۸؛ احمد زینی دحلان، السیرة النبویة، بهامش السیرة الحلبیة، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۱، ص۲۸۸-۲۹۰.</ref>. مردم نزد او «اِقراء» میکردند، یعنی قرآن را [[تلاوت]] میکردند و او استماع میکرد تا خطاهایشان را [[اصلاح]] کند. پیامبر آن [[قدر]] بر آموزش دین اهتمام داشت که به [[ابی بن کعب انصاری]] میفرمود [[خداوند]] به من [[فرمان]] داده است که تو را اقراء کنم<ref>مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۱۴؛ مستدرک الحاکم، ج۲، ص۲۲۶-۲۲۷؛ مختصر تاریخ دمشق، ج۴، ص۱۹۸؛ تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۶۴-۲۶۵.</ref>؛ و بسیاری نزد او [[تعلیم]] یافتند. | در سال یازدهم [[بعثت]] [[رسول خدا]]{{صل}} در موسم [[حج]] در [[عقبه]] [[منی]] با شش نفر از [[مردم]] [[یثرب]] [[ملاقات]] کرد و [[اسلام]] را بر آنان عرضه داشت، آنان پس از شنیدن آیاتی چند از قرآن و دعوت رسول خدا [[ایمان]] آوردند و اسلام با آنان به یثرب رفت. در سال دوازدهم بعثت [[دوازده نفر]] از [[انصار]] در موسم حج در عقبه منی با رسول خدا{{صل}} [[بیعت]] کردند. [[پیامبر]] مُصْعَب بن عُمْیْر را همراهشان به [[مدینه]] فرستاد تا به آنان که اسلام میآورند قرآن بیاموزد، اسلام را آموزش دهد و آنان را در [[فهم]] عمیق [[دین]] [[یاری]] دهد: {{متن حدیث|أَمَرَهُ أَنْ یُقْرِئَهُمُ الْقُرْآنَ، وَ یُعَلِّمَهُمُ الْإِسْلَامَ، وَ یِفَقِّهَهُمْ فِی الدِّینِ}}. بدین جهت مُصْعب را در مدینه «مُقْرِی» میگفتند<ref>سیرة ابن هشام، ج۲، ص۳۸-۴۲؛ سیرة ابن کثیر، ج۱، ص۳۳۳-۳۳۶؛ السیرة الحلبیة، ج۲، ص۸؛ احمد زینی دحلان، السیرة النبویة، بهامش السیرة الحلبیة، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۱، ص۲۸۸-۲۹۰.</ref>. مردم نزد او «اِقراء» میکردند، یعنی قرآن را [[تلاوت]] میکردند و او استماع میکرد تا خطاهایشان را [[اصلاح]] کند. پیامبر آن [[قدر]] بر آموزش دین اهتمام داشت که به [[ابی بن کعب انصاری]] میفرمود [[خداوند]] به من [[فرمان]] داده است که تو را اقراء کنم<ref>مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۱۴؛ مستدرک الحاکم، ج۲، ص۲۲۶-۲۲۷؛ مختصر تاریخ دمشق، ج۴، ص۱۹۸؛ تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۶۴-۲۶۵.</ref>؛ و بسیاری نزد او [[تعلیم]] یافتند. | ||
رسول خدا{{صل}} افراد زیادی را برای [[آموزش]] همگانی [[دین]] به مناطق گوناگون اعزام کرد، از جمله: [[رافع بن مالک انصاری]] را برای [[تعلیم]] در [[مدینه]] [[مأمور]] ساخت<ref>الاصابة، ج۱، ص۴۸۷.</ref>، مُعاذ بن جَبَل را به [[یمن]] و حضرموت روانه کرد<ref>مختصر تاریخ دمشق، ج۲۴، ص۳۷۰؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۴۸۲؛ الاصابة، ج۳، ص۴۰۶-۴۰۷.</ref>، و چون [[مکه]] [[فتح]] شد [[عتاب بن اسید]] را [[جانشین]] قرار داد و [[معاذ بن جبل]] را مأمور [[آموختن | رسول خدا{{صل}} افراد زیادی را برای [[آموزش]] همگانی [[دین]] به مناطق گوناگون اعزام کرد، از جمله: [[رافع بن مالک انصاری]] را برای [[تعلیم]] در [[مدینه]] [[مأمور]] ساخت<ref>الاصابة، ج۱، ص۴۸۷.</ref>، مُعاذ بن جَبَل را به [[یمن]] و حضرموت روانه کرد<ref>مختصر تاریخ دمشق، ج۲۴، ص۳۷۰؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۴۸۲؛ الاصابة، ج۳، ص۴۰۶-۴۰۷.</ref>، و چون [[مکه]] [[فتح]] شد [[عتاب بن اسید]] را [[جانشین]] قرار داد و [[معاذ بن جبل]] را مأمور [[آموختن قرآن]] و دین کرد<ref>مختصر تاریخ دمشق، ج۲۴، ص۳۷۰.</ref>؛ و نیز [[عمرو بن حزم خزرجی]] را به [[نجران]] گسیل نمود<ref>مختصر تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۱۹۵-۱۹۶.</ref>؛ و... | ||
این حرکت همگانی و اعلام [[مساوات]] در [[تحصیل علم]] در اوضاع و احوالی عینیت مییافت که دیدگاههای طبقاتی در [[فراگیری علم]] به شدت [[حاکم]] بود و [[دانش]] مختص [[توانگران]] و قدرتمندان بود، و [[محرومان]] و [[ناتوانان]] در کنار آن همه نامردمی و [[ستمگری]] و بیدادورزی، از [[فراگیری دانش]] نیز [[محروم]] بودند. در [[ایران]] پیش از [[اسلام]] [[تعلیم و تربیت]] منحصر به [[فرزندان]] اعیان و [[ثروتمندان]] بود و این کار به وسیله [[کاهنان]] صورت میگرفت و به بعضی از فرزندان اشراف تعلیمات مخصوصی میدادند که برای [[فرمانداری]] استانها و [[تصدی]] [[مشاغل دولتی]] مهیا شوند<ref>ویل دورانت، تاریخ تمدن، چاپ دوم، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۷ ش. ج۱، مترجمان احمد آرام، ع. پاشایی، امیر حسین آریانپور، ص۴۲۴-۴۲۵.</ref>. در [[مصر]] کاهنان [[مصری]] مقدمات [[علوم]] را در مدارسی که پیوسته به [[معابد]] بود به فرزندان خانوادههای [[ثروتمند]] میآموختند. یکی از کاهنان منصبی داشت که میتوان آن را معادل [[وزیر]] [[آموزش و پرورش]] امروز دانست، او خود را به نام «[[رئیس]] طویله شاهی برای تعلیم و تربیت» مینامید<ref>ویل دورانت، تاریخ تمدن، چاپ دوم، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۷ ش. ج۱، مترجمان احمد آرام، ع. پاشایی، امیر حسین آریانپور، ص۲۰۳.</ref>. در [[هند]] اگر فردی از طبقه سودره به [[قرائت]] [[کتب مقدس]] گوش میداد، میبایست گوشش را [بنا به کتابهای [[قانون]] برهمنی] با سرب گداخته پر کرد؛ اگر آن را زمزمه کند، باید زبانش را [[برید]]؛ و اگر آن را به یاد بسپارد باید او را دو پاره کرد<ref>ویل دورانت، تاریخ تمدن، چاپ دوم، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۷ ش. ج۱، مترجمان احمد آرام، ع. پاشایی، امیر حسین آریانپور، ص۵۵۶.</ref>. | این حرکت همگانی و اعلام [[مساوات]] در [[تحصیل علم]] در اوضاع و احوالی عینیت مییافت که دیدگاههای طبقاتی در [[فراگیری علم]] به شدت [[حاکم]] بود و [[دانش]] مختص [[توانگران]] و قدرتمندان بود، و [[محرومان]] و [[ناتوانان]] در کنار آن همه نامردمی و [[ستمگری]] و بیدادورزی، از [[فراگیری دانش]] نیز [[محروم]] بودند. در [[ایران]] پیش از [[اسلام]] [[تعلیم و تربیت]] منحصر به [[فرزندان]] اعیان و [[ثروتمندان]] بود و این کار به وسیله [[کاهنان]] صورت میگرفت و به بعضی از فرزندان اشراف تعلیمات مخصوصی میدادند که برای [[فرمانداری]] استانها و [[تصدی]] [[مشاغل دولتی]] مهیا شوند<ref>ویل دورانت، تاریخ تمدن، چاپ دوم، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۷ ش. ج۱، مترجمان احمد آرام، ع. پاشایی، امیر حسین آریانپور، ص۴۲۴-۴۲۵.</ref>. در [[مصر]] کاهنان [[مصری]] مقدمات [[علوم]] را در مدارسی که پیوسته به [[معابد]] بود به فرزندان خانوادههای [[ثروتمند]] میآموختند. یکی از کاهنان منصبی داشت که میتوان آن را معادل [[وزیر]] [[آموزش و پرورش]] امروز دانست، او خود را به نام «[[رئیس]] طویله شاهی برای تعلیم و تربیت» مینامید<ref>ویل دورانت، تاریخ تمدن، چاپ دوم، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۷ ش. ج۱، مترجمان احمد آرام، ع. پاشایی، امیر حسین آریانپور، ص۲۰۳.</ref>. در [[هند]] اگر فردی از طبقه سودره به [[قرائت]] [[کتب مقدس]] گوش میداد، میبایست گوشش را [بنا به کتابهای [[قانون]] برهمنی] با سرب گداخته پر کرد؛ اگر آن را زمزمه کند، باید زبانش را [[برید]]؛ و اگر آن را به یاد بسپارد باید او را دو پاره کرد<ref>ویل دورانت، تاریخ تمدن، چاپ دوم، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۷ ش. ج۱، مترجمان احمد آرام، ع. پاشایی، امیر حسین آریانپور، ص۵۵۶.</ref>. | ||
در [[مدینه]] [[پیامبر]] نشانی از [[تبعیض]]، از جمله فاسدترین [[تبعیضها]]، یعنی [[محروم]] کردن استعدادها از [[فراگیری دانش]] نبود. اوصیای آن [[حضرت]] نیز به [[سیره پیامبر]] میخواندند و با هرگونه تبعیضی در [[تعلیم و تربیت]] [[مخالفت]] میکردند، چنانکه [[امام صادق]]{{ع}} به حسّان [[معلم]] فرمود: {{متن حدیث|أَنْ يَكُونَ الصِّبْيَانُ عِنْدَكَ سَوَاءً فِي التَّعْلِيمِ لَا تُفَضِّلُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ}}<ref>«کودکان در تعلیم نزدت یکسان باشند، برخی را بر برخی برتری ندهی». الکافی، ج۵، ص۱۲۱؛ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۶۴؛ الاستبصار، ج۳، ص۶۵؛ وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۱۱۲.</ref>. | در [[مدینه]] [[پیامبر]] نشانی از [[تبعیض]]، از جمله فاسدترین [[تبعیضها]]، یعنی [[محروم]] کردن استعدادها از [[فراگیری دانش]] نبود. اوصیای آن [[حضرت]] نیز به [[سیره پیامبر]] میخواندند و با هرگونه تبعیضی در [[تعلیم و تربیت]] [[مخالفت]] میکردند، چنانکه [[امام صادق]]{{ع}} به حسّان [[معلم]] فرمود: {{متن حدیث|أَنْ يَكُونَ الصِّبْيَانُ عِنْدَكَ سَوَاءً فِي التَّعْلِيمِ لَا تُفَضِّلُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ}}<ref>«کودکان در تعلیم نزدت یکسان باشند، برخی را بر برخی برتری ندهی». الکافی، ج۵، ص۱۲۱؛ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۶۴؛ الاستبصار، ج۳، ص۶۵؛ وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۱۱۲.</ref>. |