آیین دادرسی در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\[\[(.*)\]\](.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\>\n\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\>\n\n' به '{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = $2 | عنوان مدخل = $4 | مداخل مرتبط = $6 | پرسش مرتبط = }} ')
خط ۱۸: خط ۱۸:
#قانون‌گذاری درباره انسان مستلزم [[شناخت کامل]] انسان است، در صورتی که انسان همچنان موجود ناشناخته‌ای برای [[بشر]] است.
#قانون‌گذاری درباره انسان مستلزم [[شناخت کامل]] انسان است، در صورتی که انسان همچنان موجود ناشناخته‌ای برای [[بشر]] است.
#انسان [[قانون]] گذار (فردی یا جمعی) در معرض [[لغزش]] یا [[اتهام]] است که در [[قانون گذاری]]، [[منافع]] خود و وابستگان خود را در نظر گرفته است. به همین دلیل، [[قوانین موضوعه]] از [[نفوذ]] و [[مقبولیت]] همگانی برخوردار نخواهد بود.
#انسان [[قانون]] گذار (فردی یا جمعی) در معرض [[لغزش]] یا [[اتهام]] است که در [[قانون گذاری]]، [[منافع]] خود و وابستگان خود را در نظر گرفته است. به همین دلیل، [[قوانین موضوعه]] از [[نفوذ]] و [[مقبولیت]] همگانی برخوردار نخواهد بود.
#انسان قانون گذار لازم است تفوق و [[برتری]] [[تکوینی]] یا [[تشریعی]] داشته باشد تا قوانین او در [[حق دیگران]] نافذ باشد. نتیجه سخنان گفته شده، انحصار قانون‌گذاری در [[خداوند متعال]] است؛ زیرا اوست که بر آشکار و [[نهان]] همه انسان‌ها [[آگاه]] است و از [[جعل قوانین]] هیچ [[سود]] و زیانی نمی‌برد. او هرگز دچار [[خطا]] و [[نسیان]] نمی‌شود و برتری ذاتی [[تکوینی]] و [[تشریعی]] بر همگان دارد. [[قرآن کریم]] نیز این موضوع را با آموزه‌های خاص خود به ما می‌آموزد<ref>قدرت الله خسروشاهی، فلسفه حقوق، ص۸۸.</ref>: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ}}<ref>«داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی می‌گیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref> یا {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ}}<ref>«داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید» سوره یوسف، آیه ۴۰.</ref>.<ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۳۰.</ref>
#انسان قانون گذار لازم است تفوق و [[برتری]] [[تکوینی]] یا [[تشریعی]] داشته باشد تا قوانین او در [[حق دیگران]] نافذ باشد. نتیجه سخنان گفته شده، انحصار قانون‌گذاری در [[خداوند متعال]] است؛ زیرا اوست که بر آشکار و [[نهان]] همه انسان‌ها [[آگاه]] است و از [[جعل قوانین]] هیچ [[سود]] و زیانی نمی‌برد. او هرگز دچار [[خطا]] و [[نسیان]] نمی‌شود و برتری ذاتی [[تکوینی]] و [[تشریعی]] بر همگان دارد. [[قرآن کریم]] نیز این موضوع را با آموزه‌های خاص خود به ما می‌آموزد<ref>قدرت الله خسروشاهی، فلسفه حقوق، ص۸۸.</ref>: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ}}<ref>«داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی می‌گیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref> یا {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ}}<ref>«داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید» سوره یوسف، آیه ۴۰.</ref><ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۳۰.</ref>


===[[پویایی]]===
===[[پویایی]]===
خط ۳۱: خط ۳۱:
یکی از ویژگی‌های نظام دادرسی [[پیامبر اسلام]]، غیراقتباسی بودن آن است. برخی از حقوق‌دانان غربی ادعا کرده‌اند پیامبر اسلام [[شیوه]] دادرسی مخصوص به خود نداشته و از شیوه‌های رایج میان [[اعراب]] یا از [[قواعد]] دادرسی [[رومیان]] بهره جسته است. آنان استفاده [[پیامبر]] از قاعده «قرعه» را که میان اعراب رایج بود یا قاعده «[[لزوم]] اقامه [[بیّنه]] به وسیله مدعی و قسم به وسیله منکر» یا قاعده «[[لا ضرر]]» را که از قواعد دادرسی [[روم]] قدیم بود، دلیل مدعای خویش می‌دانند.
یکی از ویژگی‌های نظام دادرسی [[پیامبر اسلام]]، غیراقتباسی بودن آن است. برخی از حقوق‌دانان غربی ادعا کرده‌اند پیامبر اسلام [[شیوه]] دادرسی مخصوص به خود نداشته و از شیوه‌های رایج میان [[اعراب]] یا از [[قواعد]] دادرسی [[رومیان]] بهره جسته است. آنان استفاده [[پیامبر]] از قاعده «قرعه» را که میان اعراب رایج بود یا قاعده «[[لزوم]] اقامه [[بیّنه]] به وسیله مدعی و قسم به وسیله منکر» یا قاعده «[[لا ضرر]]» را که از قواعد دادرسی [[روم]] قدیم بود، دلیل مدعای خویش می‌دانند.


در پاسخ باید گفت اصول و قواعد یاد شده چیزی نیست که [[عقل سلیم]] نتواند آن را [[درک]] کند و نیازی به اقتباس آن از دیگران نیست. افزون بر آن، قواعد یاد شده هنگامی در جریان دادرسی اسلام رسمیت یافت که هنوز اسلام در اروپای شرقی [[نفوذ]] و گسترش نیافته بود تا [[ارتباط]] لازم برای اقتباس از نظام دادرسی آن سامان، پدید آید. به جز این، تشابه برخی شیوه‌ها میان [[دادرسی]] [[اسلام]] و [[رومیان]] ممکن است در آن قوانینی باشد که [[حقوق]] [[روم]] از [[ادیان الهی]] دیگر گرفته و طبیعی است که اسلام در اصول و کلیات با دیگر ادیان الهی توافق دارد؛ زیرا [[قانون]] گذار همه آنها [[خداوند یکتا]] است<ref>قدرت الله خسروشاهی، فلسفه حقوق، ص۹۵.</ref>.<ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۳۳.</ref>
در پاسخ باید گفت اصول و قواعد یاد شده چیزی نیست که [[عقل سلیم]] نتواند آن را [[درک]] کند و نیازی به اقتباس آن از دیگران نیست. افزون بر آن، قواعد یاد شده هنگامی در جریان دادرسی اسلام رسمیت یافت که هنوز اسلام در اروپای شرقی [[نفوذ]] و گسترش نیافته بود تا [[ارتباط]] لازم برای اقتباس از نظام دادرسی آن سامان، پدید آید. به جز این، تشابه برخی شیوه‌ها میان [[دادرسی]] [[اسلام]] و [[رومیان]] ممکن است در آن قوانینی باشد که [[حقوق]] [[روم]] از [[ادیان الهی]] دیگر گرفته و طبیعی است که اسلام در اصول و کلیات با دیگر ادیان الهی توافق دارد؛ زیرا [[قانون]] گذار همه آنها [[خداوند یکتا]] است<ref>قدرت الله خسروشاهی، فلسفه حقوق، ص۹۵.</ref><ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۳۳.</ref>


===[[استقلال]]===
===[[استقلال]]===
خط ۶۴: خط ۶۴:
{{متن قرآن|يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا}}<ref>«بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند» سوره نساء، آیه ۶۰.</ref>.
{{متن قرآن|يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا}}<ref>«بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند» سوره نساء، آیه ۶۰.</ref>.


[[مفسران]] در [[شأن نزول آیه]] گفته‌اند که یکی از [[یهودیان]] [[مدینه]] با یکی از [[مسلمانان]] [[منافق]] اختلافی داشت. [[مرد]] [[یهودی]]، پیامبر را به عنوان [[قاضی]] انتخاب کرد؛ چون می‌دانست او عادل است، ولی مرد منافق یکی از بزرگان [[یهود]] را انتخاب کرد؛ چون می‌دانست با [[هدیه دادن]] می‌تواند نظر او را جلب کند. در این هنگام، این [[آیه شریفه]] نازل شد<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۲.</ref>.<ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۴۱.</ref>
[[مفسران]] در [[شأن نزول آیه]] گفته‌اند که یکی از [[یهودیان]] [[مدینه]] با یکی از [[مسلمانان]] [[منافق]] اختلافی داشت. [[مرد]] [[یهودی]]، پیامبر را به عنوان [[قاضی]] انتخاب کرد؛ چون می‌دانست او عادل است، ولی مرد منافق یکی از بزرگان [[یهود]] را انتخاب کرد؛ چون می‌دانست با [[هدیه دادن]] می‌تواند نظر او را جلب کند. در این هنگام، این [[آیه شریفه]] نازل شد<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۲.</ref><ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۴۱.</ref>


===پاک‌زادی ([[حلال]] زاده)===
===پاک‌زادی ([[حلال]] زاده)===
خط ۸۲: خط ۸۲:
در [[آیات قرآن]] نیز به اجتهاد [[قاضی]] اشاره شده است: {{متن قرآن|أَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ}}<ref>«و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن» سوره مائده، آیه ۴۹.</ref> روشن است که منبع حکم مقلد، فتوای مجتهد خویش است، نه آیات قرآن و احادیث [[پیامبر اعظم]]{{صل}}. بنا بر این [[آیه]]، شرط حکم کردن، اجتهاد [[دادرس]] است.
در [[آیات قرآن]] نیز به اجتهاد [[قاضی]] اشاره شده است: {{متن قرآن|أَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ}}<ref>«و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن» سوره مائده، آیه ۴۹.</ref> روشن است که منبع حکم مقلد، فتوای مجتهد خویش است، نه آیات قرآن و احادیث [[پیامبر اعظم]]{{صل}}. بنا بر این [[آیه]]، شرط حکم کردن، اجتهاد [[دادرس]] است.


برخی با [[تمسک]] به [[سیره پیامبر]] اعظم{{صل}}، اجتهاد دادرس را لازم ندانسته‌اند؛ زیرا هیچ کدام از اشخاصی مانند [[معاذ بن جبل]] که [[پیامبر]] برای [[قضاوت]] به شهرهای مختلف می‌فرستاد، در حد اجتهاد نبودند<ref>محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج۴۰، ص۱۸.</ref>. در پاسخ باید گفت اجتهاد در آن [[زمان]] امر آسانی بود و به آن [[روایات]] و آیاتی محدود می‌شد که از [[پیامبر]] شنیده بودند. افرادی مانند [[معاذ]] نیز از [[اجتهاد]] در این اندازه برخوردار بودند. به جز آن، مراد از اجتهاد، صدور [[حکم]] از روی [[آیات قرآن]] و [[روایات معصومین]] است و قاضیانی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به شهرهای مختلف می‌فرستاد، بر اساس شنیده‌های خود از پیامبر و آیات قرآن حکم می‌کردند. در [[زمان]] ما که فاصله زیادی از [[عصر پیامبر]] داریم و [[روایات]] را نه مستقیم از ایشان، بلکه با واسطه‌های زیادی و آن هم با پیچیدگی‌هایی که در [[فهم]] روایات وجود دارد، به دست می‌آوریم، تشخیص [[حکم واقعی]] تنها از عهده [[مجتهدان]] و متخصصان این فن برمی‌آید<ref>جعفر سبحانی، نظام القضاء والشهادة، ج۱، ص۷۰.</ref>.<ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۴۲.</ref>
برخی با [[تمسک]] به [[سیره پیامبر]] اعظم{{صل}}، اجتهاد دادرس را لازم ندانسته‌اند؛ زیرا هیچ کدام از اشخاصی مانند [[معاذ بن جبل]] که [[پیامبر]] برای [[قضاوت]] به شهرهای مختلف می‌فرستاد، در حد اجتهاد نبودند<ref>محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج۴۰، ص۱۸.</ref>. در پاسخ باید گفت اجتهاد در آن [[زمان]] امر آسانی بود و به آن [[روایات]] و آیاتی محدود می‌شد که از [[پیامبر]] شنیده بودند. افرادی مانند [[معاذ]] نیز از [[اجتهاد]] در این اندازه برخوردار بودند. به جز آن، مراد از اجتهاد، صدور [[حکم]] از روی [[آیات قرآن]] و [[روایات معصومین]] است و قاضیانی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به شهرهای مختلف می‌فرستاد، بر اساس شنیده‌های خود از پیامبر و آیات قرآن حکم می‌کردند. در [[زمان]] ما که فاصله زیادی از [[عصر پیامبر]] داریم و [[روایات]] را نه مستقیم از ایشان، بلکه با واسطه‌های زیادی و آن هم با پیچیدگی‌هایی که در [[فهم]] روایات وجود دارد، به دست می‌آوریم، تشخیص [[حکم واقعی]] تنها از عهده [[مجتهدان]] و متخصصان این فن برمی‌آید<ref>جعفر سبحانی، نظام القضاء والشهادة، ج۱، ص۷۰.</ref><ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۴۲.</ref>


===[[مرد بودن]]===
===[[مرد بودن]]===
خط ۱۶۳: خط ۱۶۳:


چنان که در این [[روایت]] تصریح شده است، شنیدن [[ادله]] هر دو طرف سبب می‌شود [[قاضی]] در قضاوت خود به [[خطا]] نرود و دچار تردید نشود. از [[حضرت علی]]{{ع}} نیز نقل شده است:
چنان که در این [[روایت]] تصریح شده است، شنیدن [[ادله]] هر دو طرف سبب می‌شود [[قاضی]] در قضاوت خود به [[خطا]] نرود و دچار تردید نشود. از [[حضرت علی]]{{ع}} نیز نقل شده است:
زمانی که [[پیامبر اعظم]]{{صل}} مرا برای قضاوت کردن به [[شهر]] [[یمن]] می‌فرستاد، فرمود: «هنگام قضاوت کردن، حکم خود را پیش از شنیدن سخنان هر دو طرف، صادر نکن». پس از به کار بستن این [[سخن پیامبر]]، دیگر در هیچ قضاوتی [[شک]] نکردم<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۱۷، ح۳۳۶۳۰.</ref>.<ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۵۸.</ref>
زمانی که [[پیامبر اعظم]]{{صل}} مرا برای قضاوت کردن به [[شهر]] [[یمن]] می‌فرستاد، فرمود: «هنگام قضاوت کردن، حکم خود را پیش از شنیدن سخنان هر دو طرف، صادر نکن». پس از به کار بستن این [[سخن پیامبر]]، دیگر در هیچ قضاوتی [[شک]] نکردم<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۱۷، ح۳۳۶۳۰.</ref><ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۵۸.</ref>


===قضاوت بر اساس «بینّه بر عهده مدّعی است و [[سوگند]] بر عهده منکر»===
===قضاوت بر اساس «بینّه بر عهده مدّعی است و [[سوگند]] بر عهده منکر»===
خط ۱۸۳: خط ۱۸۳:
یکی از [[پیامبران]] به [[خداوند]] [[شکایت]] کرد و گفت: چگونه در مواردی که شاهدی وجود ندارد، قضاوت بکنم؟ خداوند به او فرمود: آنها را به نام من سوگند بده<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۲۹، ح۳۳۶۵۷.</ref>.
یکی از [[پیامبران]] به [[خداوند]] [[شکایت]] کرد و گفت: چگونه در مواردی که شاهدی وجود ندارد، قضاوت بکنم؟ خداوند به او فرمود: آنها را به نام من سوگند بده<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۲۹، ح۳۳۶۵۷.</ref>.


موعظه کردن به هنگام سوگند خوردن و [[ترساندن]] از [[عاقبت]] [[سوگند دروغ]] از [[سیره پیامبر]] اعظم{{صل}} بود. بدین ترتیب، در بسیاری از اوقات، سوگندخورنده از فرجام کار خود می‌ترسید و سوگند نمی‌خورد. نقل شده است روزی [[امرؤالقیس]] با مردی از [[قبیله]] حضرموت درباره قطعه زمینی [[اختلاف]] پیدا کردند و برای [[داوری]] به پیش [[پیامبر]] رفتند. پیامبر خطاب به [[امرؤالقیس]] فرمود: «آیا دلیل و مدرکی بر [[صدق]] ادعای خویش داری؟» امرؤالقیس عرض کرد: نه. پیامبر فرمود: «پس آن [[مرد]] [[سوگند]] خورد که [[زمین]] [[مال]] اوست تا به نفع او [[حکم]] کنم». امرؤالقیس عرض کرد: ای [[پیامبر خدا]]، در این صورت او زمین مرا صاحب می‌شود. پیامبر فرمود: «اگر او با سوگند خوردن، زمین تو را تصاحب کند، از کسانی خواهد بود که [[خداوند]] در [[روز قیامت]] به او نگاه نخواهد کرد و او را [[پاکیزه]] نخواهد داشت و عذابی دردناک او را فرا خواهد گرفت». آن مرد با شنیدن [[سخنان پیامبر]]، آن قطعه زمین را به امرؤالقیس واگذار کرد<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۳۵، ح۳۳۶۷۲.</ref>.<ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۶۱.</ref>
موعظه کردن به هنگام سوگند خوردن و [[ترساندن]] از [[عاقبت]] [[سوگند دروغ]] از [[سیره پیامبر]] اعظم{{صل}} بود. بدین ترتیب، در بسیاری از اوقات، سوگندخورنده از فرجام کار خود می‌ترسید و سوگند نمی‌خورد. نقل شده است روزی [[امرؤالقیس]] با مردی از [[قبیله]] حضرموت درباره قطعه زمینی [[اختلاف]] پیدا کردند و برای [[داوری]] به پیش [[پیامبر]] رفتند. پیامبر خطاب به [[امرؤالقیس]] فرمود: «آیا دلیل و مدرکی بر [[صدق]] ادعای خویش داری؟» امرؤالقیس عرض کرد: نه. پیامبر فرمود: «پس آن [[مرد]] [[سوگند]] خورد که [[زمین]] [[مال]] اوست تا به نفع او [[حکم]] کنم». امرؤالقیس عرض کرد: ای [[پیامبر خدا]]، در این صورت او زمین مرا صاحب می‌شود. پیامبر فرمود: «اگر او با سوگند خوردن، زمین تو را تصاحب کند، از کسانی خواهد بود که [[خداوند]] در [[روز قیامت]] به او نگاه نخواهد کرد و او را [[پاکیزه]] نخواهد داشت و عذابی دردناک او را فرا خواهد گرفت». آن مرد با شنیدن [[سخنان پیامبر]]، آن قطعه زمین را به امرؤالقیس واگذار کرد<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۳۵، ح۳۳۶۷۲.</ref><ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۶۱.</ref>


===[[قضاوت]] بر اساس ظاهر===
===[[قضاوت]] بر اساس ظاهر===
خط ۱۹۵: خط ۱۹۵:
پیامبر اکرم{{صل}} در صورتی به اقرار اشخاص ترتیب اثر می‌داد که از روی [[اجبار]] و [[اکراه]] نبود. ایشان از اینکه اشخاص را به اقرار کردن و بر گردن گرفتن جرمی مجبور کنند، منع می‌فرمود و چنین اقراری را معتبر نمی‌دانست و می‌فرمود: {{متن حدیث|رُفِعَ عَنْ أُمَّتِي... مَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ}}؛ «از [[امت]] من برای چیزی که مجبور شده‌اند، بازخواست نمی‌کنند»<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۲۵۹، باب جملة ممّا عفی منه، ح۱.</ref>. بنابراین، اقراری که بر اثر اکراه و اجبار حاصل شده باشد، نمی‌تواند مستند بازخواست و [[اجرای قانون]] قرار بگیرد.
پیامبر اکرم{{صل}} در صورتی به اقرار اشخاص ترتیب اثر می‌داد که از روی [[اجبار]] و [[اکراه]] نبود. ایشان از اینکه اشخاص را به اقرار کردن و بر گردن گرفتن جرمی مجبور کنند، منع می‌فرمود و چنین اقراری را معتبر نمی‌دانست و می‌فرمود: {{متن حدیث|رُفِعَ عَنْ أُمَّتِي... مَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ}}؛ «از [[امت]] من برای چیزی که مجبور شده‌اند، بازخواست نمی‌کنند»<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۲۵۹، باب جملة ممّا عفی منه، ح۱.</ref>. بنابراین، اقراری که بر اثر اکراه و اجبار حاصل شده باشد، نمی‌تواند مستند بازخواست و [[اجرای قانون]] قرار بگیرد.


[[امام علی]]{{ع}} نیز چنین روایتی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل کرده است: «بر کسی که پس از [[سختی]] و [[بلا]] اعتراف می‌کند، حد جاری نمی‌شود؛ زیرا کسی که به بند کشیده شود یا [[زندانی]] گردد یا ترسانده شود، اقرارش معتبر نیست».<ref>{{متن حدیث|لَا حَدَّ عَلَى مُعْتَرِفٍ بَعْدَ بَلَاءٍ إِنَّهُ مَنْ قَيَّدْتَ أَوْ حَبَسْتَ أَوْ تَهَدَّدْتَ فَلَا إِقْرَارَ لَهُ}}؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۰، ص۲۷۷.</ref>.<ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۶۳.</ref>
[[امام علی]]{{ع}} نیز چنین روایتی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل کرده است: «بر کسی که پس از [[سختی]] و [[بلا]] اعتراف می‌کند، حد جاری نمی‌شود؛ زیرا کسی که به بند کشیده شود یا [[زندانی]] گردد یا ترسانده شود، اقرارش معتبر نیست».<ref>{{متن حدیث|لَا حَدَّ عَلَى مُعْتَرِفٍ بَعْدَ بَلَاءٍ إِنَّهُ مَنْ قَيَّدْتَ أَوْ حَبَسْتَ أَوْ تَهَدَّدْتَ فَلَا إِقْرَارَ لَهُ}}؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۰، ص۲۷۷.</ref><ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۶۳.</ref>


===قَسامه===
===قَسامه===
خط ۲۰۵: خط ۲۰۵:
چنان که در [[روایت]] تصریح شده است اگر پنجاه نفر از اولیای مقتول، بر قاتل بودن متهم سوگند بخورند، [[حکم]] [[قتل]] ثابت می‌شود. پرسشی در اینجا مطرح می‌شود مبنی بر اینکه اولیای مقتول چگونه می‌توانند بر چیزی که ندیده‌اند، سوگند بخورند؟ در پاسخ باید گفت برخی اوقات با اینکه عده‌ای صحنه قتل را ندیده‌اند، ولی قرینه‌هایی وجود دارد که برای آنها [[یقین]] حاصل می‌شود که متهم، مرتکب قتل شده است. مثل اینکه متهم را در حال درگیری با مقتول دیده باشند یا دیده‌اند که متهم با لباس‌های خونین از [[خانه]] مقتول خارج می‌شود و مانند اینها.
چنان که در [[روایت]] تصریح شده است اگر پنجاه نفر از اولیای مقتول، بر قاتل بودن متهم سوگند بخورند، [[حکم]] [[قتل]] ثابت می‌شود. پرسشی در اینجا مطرح می‌شود مبنی بر اینکه اولیای مقتول چگونه می‌توانند بر چیزی که ندیده‌اند، سوگند بخورند؟ در پاسخ باید گفت برخی اوقات با اینکه عده‌ای صحنه قتل را ندیده‌اند، ولی قرینه‌هایی وجود دارد که برای آنها [[یقین]] حاصل می‌شود که متهم، مرتکب قتل شده است. مثل اینکه متهم را در حال درگیری با مقتول دیده باشند یا دیده‌اند که متهم با لباس‌های خونین از [[خانه]] مقتول خارج می‌شود و مانند اینها.


حکم کردن بر اساس قَسامه در دیگر نظام‌های [[دادرسی]] مطرح نیست و شیوه مخصوص دادرسی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است. این شیوه، عامل مؤثری برای [[پیش‌گیری]] از افزایش [[جرم]] و [[جنایت]] در [[جامعه]] است. [[پیامبر اعظم]]{{صل}} در توضیح [[فلسفه]] قسامه می‌فرماید: «[[خداوند]] به وسیله قسامه، از ریخته شدن [[خون]] [[مسلمانان]] پیش‌گیری کرد؛ زیرا زمانی که شخص [[فاجر]] و فاسقی فرصتی مناسب برای قتل پیدا می‌کند، از [[ترس]] اینکه پنجاه نفر علیه او قسم بخورند، مرتکب قتل نمی‌شود و خودداری می‌کند».<ref>{{متن حدیث|إِنَّمَا حَقَنَ اللَّهُ دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ بِالْقَسَامَةِ وَ لَكِنْ إِذَا رَأَى الْفَاجِرُ الْفَاسِقُ فُرْصَةً حَجَزَهُ مَخَافَةُ الْقَسَامَةِ أَنْ يَقْتُلَ فَيَكُفَّ عَنِ الْقَتْلِ}}؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۸، ص۲۶۹، ح۲۲۷۱۸.</ref>.<ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۶۴.</ref>
حکم کردن بر اساس قَسامه در دیگر نظام‌های [[دادرسی]] مطرح نیست و شیوه مخصوص دادرسی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است. این شیوه، عامل مؤثری برای [[پیش‌گیری]] از افزایش [[جرم]] و [[جنایت]] در [[جامعه]] است. [[پیامبر اعظم]]{{صل}} در توضیح [[فلسفه]] قسامه می‌فرماید: «[[خداوند]] به وسیله قسامه، از ریخته شدن [[خون]] [[مسلمانان]] پیش‌گیری کرد؛ زیرا زمانی که شخص [[فاجر]] و فاسقی فرصتی مناسب برای قتل پیدا می‌کند، از [[ترس]] اینکه پنجاه نفر علیه او قسم بخورند، مرتکب قتل نمی‌شود و خودداری می‌کند».<ref>{{متن حدیث|إِنَّمَا حَقَنَ اللَّهُ دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ بِالْقَسَامَةِ وَ لَكِنْ إِذَا رَأَى الْفَاجِرُ الْفَاسِقُ فُرْصَةً حَجَزَهُ مَخَافَةُ الْقَسَامَةِ أَنْ يَقْتُلَ فَيَكُفَّ عَنِ الْقَتْلِ}}؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۸، ص۲۶۹، ح۲۲۷۱۸.</ref><ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۶۴.</ref>


===قرعه===
===قرعه===
خط ۲۱۸: خط ۲۱۸:
اگر گروهی در امری اختلاف کنند و حل آن را به [[خدا]] واگذارند و قرعه بیندازند، [[خداوند]]، نام کسی را از قرعه بیرون می‌آورد که [[حق]] با اوست<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۵۸، ح۳۳۷۱۴.</ref>.
اگر گروهی در امری اختلاف کنند و حل آن را به [[خدا]] واگذارند و قرعه بیندازند، [[خداوند]]، نام کسی را از قرعه بیرون می‌آورد که [[حق]] با اوست<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۵۸، ح۳۳۷۱۴.</ref>.


در روایتی نیز از [[امام رضا]]{{ع}} می‌خوانیم: «در هر امر مجهول و مشکلی قرعه بیندازید». از [[امام]] پرسیدند: قرعه ممکن است خطا باشد. امام فرمود: «هر چیزی را که خداوند به آن [[فرمان]] داده است، هیچ گاه به خطا نمی‌رود»<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۵۹، ح۳۳۷۲۰.</ref>.<ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۶۶.</ref>
در روایتی نیز از [[امام رضا]]{{ع}} می‌خوانیم: «در هر امر مجهول و مشکلی قرعه بیندازید». از [[امام]] پرسیدند: قرعه ممکن است خطا باشد. امام فرمود: «هر چیزی را که خداوند به آن [[فرمان]] داده است، هیچ گاه به خطا نمی‌رود»<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۵۹، ح۳۳۷۲۰.</ref><ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۶۶.</ref>


===قاعده تقسیم===
===قاعده تقسیم===
اگر دو نفر بر سر [[مالکیت]] [[مالی]] اختلاف پیدا می‌کردند و هیچ کدام نیز بیّنه‌ای نداشتند، پیامبر، آن [[مال]] را میان آنها به نسبت مساوی تقسیم می‌کرد. روزی دو نفر بر سر مالکیت اسبی اختلاف پیدا کردند و هر کدام ادعای مالکیت آن اسب را داشتند. پس [[نزاع]] خود را نزد پیامبر بردند. ایشان از آنها برای [[صحت]] ادعایشان [[بیّنه]] و [[مدرک]] خواست و چون هیچ کدام مدرکی نداشتند، پیامبر، آن دو نفر را به نسبت مساوی، در اسب [[شریک]] قرار داد<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۵۹، ح۳۳۷۲۰.</ref>.<ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۶۸.</ref>
اگر دو نفر بر سر [[مالکیت]] [[مالی]] اختلاف پیدا می‌کردند و هیچ کدام نیز بیّنه‌ای نداشتند، پیامبر، آن [[مال]] را میان آنها به نسبت مساوی تقسیم می‌کرد. روزی دو نفر بر سر مالکیت اسبی اختلاف پیدا کردند و هر کدام ادعای مالکیت آن اسب را داشتند. پس [[نزاع]] خود را نزد پیامبر بردند. ایشان از آنها برای [[صحت]] ادعایشان [[بیّنه]] و [[مدرک]] خواست و چون هیچ کدام مدرکی نداشتند، پیامبر، آن دو نفر را به نسبت مساوی، در اسب [[شریک]] قرار داد<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۵۹، ح۳۳۷۲۰.</ref><ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۶۸.</ref>


===قاعده «حدود با آنچه شبهه‌آمیز است، برداشته می‌شود»===
===قاعده «حدود با آنچه شبهه‌آمیز است، برداشته می‌شود»===
خط ۲۵۸: خط ۲۵۸:


در روایتی از [[پیامبر اعظم]]{{صل}} به این مطلب اشاره شده است که تفاوت میان هدیه و رشوه، اساسی و بنیادی است و آن به قصد و [[نیت]] شخص بستگی دارد. صرف اینکه چیزی با نام هدیه، ولی به قصد جلب نظر داده شود، سبب نمی‌شود به آن رشوه نگویند. پیامبر اعظم{{صل}}، مردی را [[مأمور]] گرفتن [[مالیات]] و [[صدقه]] کرد. آن مرد پس از گرفتن [[مالیات‌ها]]، آنها را نزد پیامبر آورد، ولی هنگام تحویل دادن مالیات‌ها، مقداری از آنها را جدا کرد و گفت: یا [[رسول الله]] این مقدار را به عنوان [[مالیات]] داده‌اند و این مقدار دیگر را به خود من [[هدیه]] کرده‌اند. [[پیامبر]] به [[منبر]] رفت و پس از [[حمد]] و [[ستایش پروردگار]] فرمود:
در روایتی از [[پیامبر اعظم]]{{صل}} به این مطلب اشاره شده است که تفاوت میان هدیه و رشوه، اساسی و بنیادی است و آن به قصد و [[نیت]] شخص بستگی دارد. صرف اینکه چیزی با نام هدیه، ولی به قصد جلب نظر داده شود، سبب نمی‌شود به آن رشوه نگویند. پیامبر اعظم{{صل}}، مردی را [[مأمور]] گرفتن [[مالیات]] و [[صدقه]] کرد. آن مرد پس از گرفتن [[مالیات‌ها]]، آنها را نزد پیامبر آورد، ولی هنگام تحویل دادن مالیات‌ها، مقداری از آنها را جدا کرد و گفت: یا [[رسول الله]] این مقدار را به عنوان [[مالیات]] داده‌اند و این مقدار دیگر را به خود من [[هدیه]] کرده‌اند. [[پیامبر]] به [[منبر]] رفت و پس از [[حمد]] و [[ستایش پروردگار]] فرمود:
[[مأمور]] مالیات را چه شده است که از طرف ما مأمور گرفتن مالیات شده‌اند، ولی هنگام تحویل دادن می‌گویند این مقدار مالیات است و این مقدار دیگر هدیه برای خود ماست. آیا اگر در خانه‌اش می‌نشست و [[منتظر]] می‌ماند، کسی برای او هدیه می‌آورد؟ [[سوگند]] به کسی که [[جان]] من در دست اوست، هیچ کدام از شما چیزی را نمی‌آورید و از [[مردم]] نمی‌گیرید مگر اینکه در [[روز قیامت]] باید پاسخ‌گوی آن باشید<ref>جعفر سبحانی، نظام القضاء والشهادة، ج۱، ص۳۱۸.</ref>.<ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۷۲.</ref>
[[مأمور]] مالیات را چه شده است که از طرف ما مأمور گرفتن مالیات شده‌اند، ولی هنگام تحویل دادن می‌گویند این مقدار مالیات است و این مقدار دیگر هدیه برای خود ماست. آیا اگر در خانه‌اش می‌نشست و [[منتظر]] می‌ماند، کسی برای او هدیه می‌آورد؟ [[سوگند]] به کسی که [[جان]] من در دست اوست، هیچ کدام از شما چیزی را نمی‌آورید و از [[مردم]] نمی‌گیرید مگر اینکه در [[روز قیامت]] باید پاسخ‌گوی آن باشید<ref>جعفر سبحانی، نظام القضاء والشهادة، ج۱، ص۳۱۸.</ref><ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۷۲.</ref>


===[[شتاب زدگی]] در [[قضاوت]]===
===[[شتاب زدگی]] در [[قضاوت]]===
خط ۲۶۸: خط ۲۶۸:


===قضاوت در شرایط [[روحی]] نامناسب===
===قضاوت در شرایط [[روحی]] نامناسب===
[[انسان]] در حال [[خشم]] و [[غضب]]، [[اندوه]] و [[دل]] تنگی، [[ترس]] و [[وحشت]]، [[گرسنگی]] و [[تشنگی]] و هر حال دیگری که او را از درست [[اندیشیدن]] دور می‌کند، از قضاوت درست بازمی‌ماند. پس لازم است برپادارندگان [[حق]] از [[دادرسی]] و قضاوت در چنین حالت‌هایی [[پرهیز]] کنند. [[احادیث]] زیادی از [[پیامبر اعظم]]{{صل}} رسیده است که [[قاضی]] را از قضاوت در چنین حالت‌هایی بازمی‌دارد. از آن جمله است: {{متن حدیث|مَنِ ابْتُلِيَ بِالْقَضَاءِ فَلَا يَقْضِي وَ هُوَ غَضْبَانُ‌}}؛ «کسی که به قضاوت می‌پردازد، نباید در حال خشم و غضب قضاوت کند»<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۱۳، ح۳۳۶۲۰.</ref>. در [[روایت]] دیگری نیز می‌خوانیم: {{متن حدیث| لَا يَقْضِي الْقَاضِي بَيْنَ اثْنَيْنِ وَ هُوَ شَبْعَانُ رَيَّانُ}}؛ «قاضی نباید در حال گرسنگی و تشنگی قضاوت کند»<ref>محمد محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، ج۲، ص۴۹۵۸، ح۱۶۸۴۹.</ref>.<ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۷۴.</ref>
[[انسان]] در حال [[خشم]] و [[غضب]]، [[اندوه]] و [[دل]] تنگی، [[ترس]] و [[وحشت]]، [[گرسنگی]] و [[تشنگی]] و هر حال دیگری که او را از درست [[اندیشیدن]] دور می‌کند، از قضاوت درست بازمی‌ماند. پس لازم است برپادارندگان [[حق]] از [[دادرسی]] و قضاوت در چنین حالت‌هایی [[پرهیز]] کنند. [[احادیث]] زیادی از [[پیامبر اعظم]]{{صل}} رسیده است که [[قاضی]] را از قضاوت در چنین حالت‌هایی بازمی‌دارد. از آن جمله است: {{متن حدیث|مَنِ ابْتُلِيَ بِالْقَضَاءِ فَلَا يَقْضِي وَ هُوَ غَضْبَانُ‌}}؛ «کسی که به قضاوت می‌پردازد، نباید در حال خشم و غضب قضاوت کند»<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۱۳، ح۳۳۶۲۰.</ref>. در [[روایت]] دیگری نیز می‌خوانیم: {{متن حدیث| لَا يَقْضِي الْقَاضِي بَيْنَ اثْنَيْنِ وَ هُوَ شَبْعَانُ رَيَّانُ}}؛ «قاضی نباید در حال گرسنگی و تشنگی قضاوت کند»<ref>محمد محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، ج۲، ص۴۹۵۸، ح۱۶۸۴۹.</ref><ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۷۴.</ref>


===[[تبعیض]]===
===[[تبعیض]]===
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش