جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۲
(←مقدمه) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
داوودی او را در طبقات المفسرین آورده و گفته است: صاحب تألیفات از جمله «التفسیر» و غیر آن است، [[حجاج بن محمد مصّیصی]] [[تفسیر]] او را از وی [[روایت]] کرده و آن را در [[املا]] از وی شنیده است<ref>داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۳۵۲، رقم ۳۰۶.</ref>. | داوودی او را در طبقات المفسرین آورده و گفته است: صاحب تألیفات از جمله «التفسیر» و غیر آن است، [[حجاج بن محمد مصّیصی]] [[تفسیر]] او را از وی [[روایت]] کرده و آن را در [[املا]] از وی شنیده است<ref>داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۳۵۲، رقم ۳۰۶.</ref>. | ||
حاج [[خلیفه]] با عنوان تفسیر ابن جریج از کتاب تفسیر وی یاد کرده<ref>حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۴۳۷.</ref> و اسماعیل پاشا نیز گفته است: از تألیفات وی تفسیر القرآن است<ref>بغدادی، هدیة العارفین، ج۵، ص۶۲۳.</ref> | حاج [[خلیفه]] با عنوان تفسیر ابن جریج از کتاب تفسیر وی یاد کرده<ref>حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۴۳۷.</ref> و اسماعیل پاشا نیز گفته است: از تألیفات وی تفسیر القرآن است<ref>بغدادی، هدیة العارفین، ج۵، ص۶۲۳.</ref><ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۲۲۹-۲۳۰.</ref> | ||
== [[مذهب]] و وثاقت == | == [[مذهب]] و وثاقت == | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
[[ابن داوود]] و علامۀ حلّی او را در قسم دوم رجالشان (افراد [[ضعیف]] و غیر قابل [[اعتماد]])<ref>علامه کتاب رجال خود را در دو قسم ترتیب داده است؛ در قسم اول افرادی را که به روایات آنان اعتماد با پذیرفتن قول آنان رجحان داشته و در قسم دوم افرادی را که روایت از آنان را ترک و یا در روایات آنان توقف داشته است، گرد آورده است (ر.ک: رجال العلامة الحلی، ص۳). ابن داوود نیز با عبارت {{عربی|بدأت بالموثقین و اخّرت المجروحین}} به دو قسم کتاب خود اشاره کرده است (ر.ک: ابن داوود، کتاب الرجال، ص۲۵).</ref> آوردهاند<ref>ر.ک: رجال العلامة الحلی، ص۲۴۰، رقم ۳؛ ابن داوود، کتاب الرجال، ص۲۵۷، رقم ۳۱۱.</ref>؛ بنابراین، نه شیعه بودن او در نزد شیعه ثابت است و نه وثاقت وی؛ اما رجالشناسان اهل تسنن او را توثیق کردهاند، ولی گفتهاند تدلیس میکرده است. | [[ابن داوود]] و علامۀ حلّی او را در قسم دوم رجالشان (افراد [[ضعیف]] و غیر قابل [[اعتماد]])<ref>علامه کتاب رجال خود را در دو قسم ترتیب داده است؛ در قسم اول افرادی را که به روایات آنان اعتماد با پذیرفتن قول آنان رجحان داشته و در قسم دوم افرادی را که روایت از آنان را ترک و یا در روایات آنان توقف داشته است، گرد آورده است (ر.ک: رجال العلامة الحلی، ص۳). ابن داوود نیز با عبارت {{عربی|بدأت بالموثقین و اخّرت المجروحین}} به دو قسم کتاب خود اشاره کرده است (ر.ک: ابن داوود، کتاب الرجال، ص۲۵).</ref> آوردهاند<ref>ر.ک: رجال العلامة الحلی، ص۲۴۰، رقم ۳؛ ابن داوود، کتاب الرجال، ص۲۵۷، رقم ۳۱۱.</ref>؛ بنابراین، نه شیعه بودن او در نزد شیعه ثابت است و نه وثاقت وی؛ اما رجالشناسان اهل تسنن او را توثیق کردهاند، ولی گفتهاند تدلیس میکرده است. | ||
[[ابن سعد]]، [[عجلی]]، [[یحیی بن معین]] و [[ذهبی]] به [[ثقه]] بودن وی [[گواهی]] دادهاند<ref>ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۴۹۱؛ عجلی، معرفة الثقات، ج۲، ص۱۰۴؛ رازی، الجرح و التعدیل، ج۵، ص۳۵۷؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۶۱۷.</ref>. ابن حبّان و ذهبی از تدلیس کردن وی خبر دادهاند<ref>ر.ک: ابو حاتم، کتاب الثقات، ج۷، ص۹۳؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۶۱۷.</ref> و [[ابن حجر]] او را در طبقات المدلّسین آورده و از [[دار قطنی]] نقل کرده که گفته است: بدترین تدلیس، تدلیس [[ابن جریج]] است<ref>ر.ک: ابن حجر، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس (طبقات المدلّسین)، ص۴۱، رقم ۸۳.</ref> | [[ابن سعد]]، [[عجلی]]، [[یحیی بن معین]] و [[ذهبی]] به [[ثقه]] بودن وی [[گواهی]] دادهاند<ref>ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۴۹۱؛ عجلی، معرفة الثقات، ج۲، ص۱۰۴؛ رازی، الجرح و التعدیل، ج۵، ص۳۵۷؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۶۱۷.</ref>. ابن حبّان و ذهبی از تدلیس کردن وی خبر دادهاند<ref>ر.ک: ابو حاتم، کتاب الثقات، ج۷، ص۹۳؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۶۱۷.</ref> و [[ابن حجر]] او را در طبقات المدلّسین آورده و از [[دار قطنی]] نقل کرده که گفته است: بدترین تدلیس، تدلیس [[ابن جریج]] است<ref>ر.ک: ابن حجر، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس (طبقات المدلّسین)، ص۴۱، رقم ۸۳.</ref><ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۲۳۰-۲۳۱.</ref> | ||
[[ذهبی]] وی را یکی از قطبهای نشر [[اسرائیلیات]] دانسته و مینویسد: او محور نشر اسرائیلیات در دوره [[تابعان]] است و هرگاه [[آیات]] مرتبط به [[نصارا]] را دنبال کنیم، میبینیم بیشترین روایاتی که [[طبری]] درباره نصارا آورده، در محور [[ابنجریج]] دور میزند<ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۱۹۸.</ref>؛ امّا این نظریّه پنداری بیجا و مبتنی بر [[حدس]] است که شاهدی بر صحّت آن وجود ندارد، بلکه [[شاهد]] نادرستی این مدعا، افسانههایی است که درباره [[مائده]] (سفره) آسمانی نازل بر [[حضرت عیسی]]{{ع}} و [[حواریّون]] در [[جامع البیان]] و [[الدرالمنثور]] آمده است که فقط دست وهب بن منبّه و کعبالاحبار در آنها دیده میشود و از ابن جریج خبری نیست؛ نیز صدها روایت [[اسرائیلی]] که ابوشهبه در کتاب الاسرائیلیات والموضوعات گرد آورده <ref>الاسرائیلیات، ص۱۵۹ ـ ۳۰۵.</ref> و در آن دستهای افرادی چون: [[عبدالله بن سلام]] و [[تمیم داری]] و کعب و وهب و قرظی و [[ابوهریره]] بهطور فراگیر دیده میشود، و [[ابنجریج]] فقط در یک مورد (هنگام [[نجات]] [[بنیاسرائیل]] از [[وادی تیه]]) از [[ابنعبّاس]] نقل میکند<ref>الاسرائیلیات، ص۲۰۶ ـ ۲۰۷. </ref>.<ref>[[محمد هادی معرفت|معرفت، محمد هادی]]، [[اسرائیلیات (مقاله)|مقاله «اسرائیلیات»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۳]].</ref> | [[ذهبی]] وی را یکی از قطبهای نشر [[اسرائیلیات]] دانسته و مینویسد: او محور نشر اسرائیلیات در دوره [[تابعان]] است و هرگاه [[آیات]] مرتبط به [[نصارا]] را دنبال کنیم، میبینیم بیشترین روایاتی که [[طبری]] درباره نصارا آورده، در محور [[ابنجریج]] دور میزند<ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۱۹۸.</ref>؛ امّا این نظریّه پنداری بیجا و مبتنی بر [[حدس]] است که شاهدی بر صحّت آن وجود ندارد، بلکه [[شاهد]] نادرستی این مدعا، افسانههایی است که درباره [[مائده]] (سفره) آسمانی نازل بر [[حضرت عیسی]]{{ع}} و [[حواریّون]] در [[جامع البیان]] و [[الدرالمنثور]] آمده است که فقط دست وهب بن منبّه و کعبالاحبار در آنها دیده میشود و از ابن جریج خبری نیست؛ نیز صدها روایت [[اسرائیلی]] که ابوشهبه در کتاب الاسرائیلیات والموضوعات گرد آورده <ref>الاسرائیلیات، ص۱۵۹ ـ ۳۰۵.</ref> و در آن دستهای افرادی چون: [[عبدالله بن سلام]] و [[تمیم داری]] و کعب و وهب و قرظی و [[ابوهریره]] بهطور فراگیر دیده میشود، و [[ابنجریج]] فقط در یک مورد (هنگام [[نجات]] [[بنیاسرائیل]] از [[وادی تیه]]) از [[ابنعبّاس]] نقل میکند<ref>الاسرائیلیات، ص۲۰۶ ـ ۲۰۷. </ref>.<ref>[[محمد هادی معرفت|معرفت، محمد هادی]]، [[اسرائیلیات (مقاله)|مقاله «اسرائیلیات»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۳]].</ref> | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
گفتهاند از عطا پرسیدند بعد از تو سؤالات علمی خود را از چه کسی بپرسیم؟ اشاره به ابن جریج کرد و گفت: این [[جوان]]، اگر زنده بود<ref>ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۲۸؛ مانند سخن فوق را عبد الرحمان رازی نیز نقل کرده است (الجرح و التعدیل، ج۵، ص۴۹۱).</ref>. | گفتهاند از عطا پرسیدند بعد از تو سؤالات علمی خود را از چه کسی بپرسیم؟ اشاره به ابن جریج کرد و گفت: این [[جوان]]، اگر زنده بود<ref>ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۲۸؛ مانند سخن فوق را عبد الرحمان رازی نیز نقل کرده است (الجرح و التعدیل، ج۵، ص۴۹۱).</ref>. | ||
در میان [[اهل تسنن]] او و ابن عروبه نخستین کسانی بودهاند که کتاب تألیف کردهاند<ref>رازی، الجرح و التعدیل، ج۵، ص۴۹۱؛ از عبد الرزاق نقل شده که گفته است: {{عربی|اول من صنّف الکتب ابن جریج}} (رازی، الجرح و التعدیل، ج۵، ص۴۹۱). از احمد بن حنبل نیز نقل شده که گفته است: «هو اول من صنف الکتب» (خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۴۰۰). حاج خلیفة در اشاره به اول کسی که در اسلام کتاب تألیف کرده، گفته است: در آن اختلاف میباشد. به باور برخی، امام عبد الملک بن عبد العزیز بن جریج بصری متوفای ۱۵۵ نخستین فرد است. برخی گفتهاند: ابو النضر سعید بن ابی عروبه متوفای ۱۵۶ میباشد و آن دو را خطیب بغدادی ذکر کرده است. برخی گفتهاند: ربیع بن صبیح متوفای ۱۶۰ ه. ق است... (حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، المقدمة، ص۳۴). حاج خلیفة در عنوان «علم الحدیث» در بیان تاریخچه حدیث نیز به این مطلب اشاره دارد (ر.ک: حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۶۳۷).</ref>، وی افزون بر [[تفسیر قرآن]] تألیفهای دیگری با عنوان السنن و [[مناسک حج]] داشته است<ref>ر.ک: ابن ندیم، الفهرست، ص۲۸۲؛ حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۲، ص۱۰۰۸ و ۱۸۳۱؛ کحاله، معجم المؤلفین، ج۶، ص۱۸۳.</ref>. [[سفیان ثوری]]، [[سفیان بن عیینه]]، [[ابن علیّه]]، [[وکیع]] و عبدالرزاق از وی [[روایت]] شنیده و استفادۀ [[علمی]] بردهاند<ref>ر.ک: ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۲۸.</ref> | در میان [[اهل تسنن]] او و ابن عروبه نخستین کسانی بودهاند که کتاب تألیف کردهاند<ref>رازی، الجرح و التعدیل، ج۵، ص۴۹۱؛ از عبد الرزاق نقل شده که گفته است: {{عربی|اول من صنّف الکتب ابن جریج}} (رازی، الجرح و التعدیل، ج۵، ص۴۹۱). از احمد بن حنبل نیز نقل شده که گفته است: «هو اول من صنف الکتب» (خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۴۰۰). حاج خلیفة در اشاره به اول کسی که در اسلام کتاب تألیف کرده، گفته است: در آن اختلاف میباشد. به باور برخی، امام عبد الملک بن عبد العزیز بن جریج بصری متوفای ۱۵۵ نخستین فرد است. برخی گفتهاند: ابو النضر سعید بن ابی عروبه متوفای ۱۵۶ میباشد و آن دو را خطیب بغدادی ذکر کرده است. برخی گفتهاند: ربیع بن صبیح متوفای ۱۶۰ ه. ق است... (حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، المقدمة، ص۳۴). حاج خلیفة در عنوان «علم الحدیث» در بیان تاریخچه حدیث نیز به این مطلب اشاره دارد (ر.ک: حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۶۳۷).</ref>، وی افزون بر [[تفسیر قرآن]] تألیفهای دیگری با عنوان السنن و [[مناسک حج]] داشته است<ref>ر.ک: ابن ندیم، الفهرست، ص۲۸۲؛ حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۲، ص۱۰۰۸ و ۱۸۳۱؛ کحاله، معجم المؤلفین، ج۶، ص۱۸۳.</ref>. [[سفیان ثوری]]، [[سفیان بن عیینه]]، [[ابن علیّه]]، [[وکیع]] و عبدالرزاق از وی [[روایت]] شنیده و استفادۀ [[علمی]] بردهاند<ref>ر.ک: ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۲۸.</ref><ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۲۳۱.</ref> | ||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== |