جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۲
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۱) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
==[[مشورت]]== | ==[[مشورت]]== | ||
یکی از بارزترین اشکال ایجاد [[ارتباط با مردم]]، برقراری ارتباط از طریق مشورت است. در [[اسلام]] اصل مشورت یا [[ارزش]] نهادن به [[اندیشه]] و [[خرد جمعی]]، از مهمترین اصول [[سیاست]] [[اسلامی]] به شمار میآید. اهمیت این اصل در [[قرآن کریم]] تا اندازهای است که [[خداوند]] عملکنندگان به آن را در کنار گروه استجابتکنندگان امر [[پروردگار]]، اقامهکنندگان [[نماز]] و انفاقکنندگان قرار داده است<ref>{{متن قرآن|وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ}} «و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کردهاند و نماز را بر پا داشتهاند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان دادهایم میبخشند» سوره شوری، آیه ۳۸.</ref>. به همین [[دلیل]] [[پیشوایان معصوم]] در عصر [[حاکمیت سیاسی]] خود<ref>برای مطالعه مطالب مربوط به مشورت پیشوایان معصوم در عصر حاکمیت سیاسی خویش (ر.ک: محمد ملکزاده، سیره سیاسی معصومان{{عم}} در عصر حاکمیت، ص۱۱۲).</ref> و همچنین در عصر [[حاکمیت]] [[حاکمان جور]]، همواره به این اصل عمل میکردند<ref>روشن است که مشورت پیشوایان معصوم با مردم به امور مربوط به احکام دین و جایگاه شریعتی ایشان مربوط نبود، بلکه در اموری بود که با شئون عامه ارتباط داشت. آنان از این طریق ضمن احترام نهادن به نظرهای مردم و ارتباط نزدیک و صمیمانه با زیردستان، الگوی مناسبی از خود در اختیار حاکمان و زمامداران سیاسی قرار میدادند.</ref> و در این رابطه هیچ گروهی از [[مردم]] حتی [[غلامان]] و خدمتکاران خویش را استثناء نمیدانستند<ref>حسن بن جهم میگوید: در محضر امام رضا{{ع}} بودیم، سخن از امام کاظم{{ع}} به میان آمد، امام رضا{{ع}} فرمود: با اینکه عقلهای مردم قابل مقایسه با عقل پدرم (امام کاظم{{ع}}) نبود، گاهی با غلامان سیاه خود در امور مشورت میکرد (و به رأی و فکر آنها احترام میگذاشت). شخصی به پدرم گفت: آیا با غلامان سیاه مشورت میکنی؟ در پاسخ فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رُبَّمَا فَتَحَ عَلَى لِسَانِهِ}}؛ همانا خداوند متعال چه بسا (راه حل مشکلی را) بر زبان همان غلام سیاه بگشاید. ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۸۴.</ref> | یکی از بارزترین اشکال ایجاد [[ارتباط با مردم]]، برقراری ارتباط از طریق مشورت است. در [[اسلام]] اصل مشورت یا [[ارزش]] نهادن به [[اندیشه]] و [[خرد جمعی]]، از مهمترین اصول [[سیاست]] [[اسلامی]] به شمار میآید. اهمیت این اصل در [[قرآن کریم]] تا اندازهای است که [[خداوند]] عملکنندگان به آن را در کنار گروه استجابتکنندگان امر [[پروردگار]]، اقامهکنندگان [[نماز]] و انفاقکنندگان قرار داده است<ref>{{متن قرآن|وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ}} «و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کردهاند و نماز را بر پا داشتهاند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان دادهایم میبخشند» سوره شوری، آیه ۳۸.</ref>. به همین [[دلیل]] [[پیشوایان معصوم]] در عصر [[حاکمیت سیاسی]] خود<ref>برای مطالعه مطالب مربوط به مشورت پیشوایان معصوم در عصر حاکمیت سیاسی خویش (ر.ک: محمد ملکزاده، سیره سیاسی معصومان{{عم}} در عصر حاکمیت، ص۱۱۲).</ref> و همچنین در عصر [[حاکمیت]] [[حاکمان جور]]، همواره به این اصل عمل میکردند<ref>روشن است که مشورت پیشوایان معصوم با مردم به امور مربوط به احکام دین و جایگاه شریعتی ایشان مربوط نبود، بلکه در اموری بود که با شئون عامه ارتباط داشت. آنان از این طریق ضمن احترام نهادن به نظرهای مردم و ارتباط نزدیک و صمیمانه با زیردستان، الگوی مناسبی از خود در اختیار حاکمان و زمامداران سیاسی قرار میدادند.</ref> و در این رابطه هیچ گروهی از [[مردم]] حتی [[غلامان]] و خدمتکاران خویش را استثناء نمیدانستند<ref>حسن بن جهم میگوید: در محضر امام رضا{{ع}} بودیم، سخن از امام کاظم{{ع}} به میان آمد، امام رضا{{ع}} فرمود: با اینکه عقلهای مردم قابل مقایسه با عقل پدرم (امام کاظم{{ع}}) نبود، گاهی با غلامان سیاه خود در امور مشورت میکرد (و به رأی و فکر آنها احترام میگذاشت). شخصی به پدرم گفت: آیا با غلامان سیاه مشورت میکنی؟ در پاسخ فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رُبَّمَا فَتَحَ عَلَى لِسَانِهِ}}؛ همانا خداوند متعال چه بسا (راه حل مشکلی را) بر زبان همان غلام سیاه بگشاید. ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۸۴.</ref><ref>[[محمد ملکزاده|ملکزاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۱۲۵.</ref> | ||
==[[نظارت]] و [[رسیدگی به امور فرهنگی]]، [[مالی]]، [[اجتماعی]] و مذهبی [[شیعیان]]== | ==[[نظارت]] و [[رسیدگی به امور فرهنگی]]، [[مالی]]، [[اجتماعی]] و مذهبی [[شیعیان]]== | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
===[[اصلاح]] و [[رفع نزاع میان شیعیان]]=== | ===[[اصلاح]] و [[رفع نزاع میان شیعیان]]=== | ||
[[مفضل بن عمر]] از [[شاگردان]] برجسته [[امام صادق]]{{ع}} بود. [[امام]]{{ع}} به او فرموده بود: هرگاه [[آشتی]] دادن میان دو نفر نیاز به صرف هزینه مالی داشت، از جانب من آن را بده، بعد از من بگیر. | [[مفضل بن عمر]] از [[شاگردان]] برجسته [[امام صادق]]{{ع}} بود. [[امام]]{{ع}} به او فرموده بود: هرگاه [[آشتی]] دادن میان دو نفر نیاز به صرف هزینه مالی داشت، از جانب من آن را بده، بعد از من بگیر. | ||
روزی [[ابوحنیفه]] ([[سعید بن بیان]]) که حملهدار [[حج]] بود، با دامادش به [[نزاع]] و درگیری پرداخت. [[مفضل]] به آنان رسید و ساعتی (برای اصلاح میان آنها) نزد ایشان ایستاد و سپس آنها را به [[خانه]] خود برد و با [[اراده]] جدی، علت درگیری را پرسید. دریافت که [[امور مالی]] سبب نزاع شده است، چهارصد [[درهم]] از جیب خود به آنها داد و از هر دو [[تعهد]] گرفت که دیگر ادعایی نسبت به دیگری نداشته باشند و در پایان به نزاعکنندگان گفت: این [[پول]] از آن من نبود، بلکه [[مال]] [[امام صادق]]{{ع}} بود و آن [[حضرت]] به من فرمود: هرگاه میان دو نفر [[شیعه]]، [[نزاع]] درگرفت، میان آنها [[اصلاح]] کن و از جانب من در این راه پول بده تا [[صلح]] انجام گیرد، پس بدانید که این پول مال من نیست، بلکه مال امام صادق{{ع}} است<ref>ر.ک: ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۰۹.</ref> | روزی [[ابوحنیفه]] ([[سعید بن بیان]]) که حملهدار [[حج]] بود، با دامادش به [[نزاع]] و درگیری پرداخت. [[مفضل]] به آنان رسید و ساعتی (برای اصلاح میان آنها) نزد ایشان ایستاد و سپس آنها را به [[خانه]] خود برد و با [[اراده]] جدی، علت درگیری را پرسید. دریافت که [[امور مالی]] سبب نزاع شده است، چهارصد [[درهم]] از جیب خود به آنها داد و از هر دو [[تعهد]] گرفت که دیگر ادعایی نسبت به دیگری نداشته باشند و در پایان به نزاعکنندگان گفت: این [[پول]] از آن من نبود، بلکه [[مال]] [[امام صادق]]{{ع}} بود و آن [[حضرت]] به من فرمود: هرگاه میان دو نفر [[شیعه]]، [[نزاع]] درگرفت، میان آنها [[اصلاح]] کن و از جانب من در این راه پول بده تا [[صلح]] انجام گیرد، پس بدانید که این پول مال من نیست، بلکه مال امام صادق{{ع}} است<ref>ر.ک: ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۰۹.</ref><ref>[[محمد ملکزاده|ملکزاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۱۲۷.</ref> | ||
===[[حمایت]] و [[پشتیبانی مالی از شیعیان]] و [[مستضعفان]]=== | ===[[حمایت]] و [[پشتیبانی مالی از شیعیان]] و [[مستضعفان]]=== | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
===[[عزت]] بخشیدن به شیعیان=== | ===[[عزت]] بخشیدن به شیعیان=== | ||
عزت بخشیدن، یکی از مهمترین برنامههای [[تربیتی]] [[انبیای الهی]] و [[جانشینان]] ایشان به [[انسانها]] بوده است، زیرا اگر انسانها به عزت [[حقیقی]] دست یابند، نفسشان [[عزیز]] شده و از [[ذلت]] و [[خواری]] [[آزاد]] میشوند، آنگاه در برابر [[ظالمان]] و [[جباران]] سر [[تعظیم]] و [[تسلیم]] فرو نمیآورند. [[بندگی]] را تنها خاص [[ذات مقدس الهی]] میدانند و هرگز داغ ذلت بندگی در برابر غیر [[خدا]] را بر پیشانی خود نمینهند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} نیز تلاش میکردند تا [[مسلمانان]] عزیز باشند و در این راه، از هیچ تلاش و مجاهدتی فروگذار نمیکردند؛ چنانکه [[قیام خونین حسینی]]، بزرگترین عزت و [[آزادی]] بود و بزرگترین [[عزت]] و [[افتخار]] را با [[تسلیم نشدن]] در برابر جائران [[زمان]] به آزادیخواهان و [[بندگان]] [[صالح]] [[خدا]] [[هدیه]] کرد و در این میان [[شیعیان]] و [[محبان]] [[اهلبیت]]{{عم}} بیشترین افتخار را نصیب خود کردند<ref>در خصوص آثار، ویژگیها و پیامدهای نهضت خونین حسینی در بخش سوم این پژوهش بحث خواهد شد.</ref> | عزت بخشیدن، یکی از مهمترین برنامههای [[تربیتی]] [[انبیای الهی]] و [[جانشینان]] ایشان به [[انسانها]] بوده است، زیرا اگر انسانها به عزت [[حقیقی]] دست یابند، نفسشان [[عزیز]] شده و از [[ذلت]] و [[خواری]] [[آزاد]] میشوند، آنگاه در برابر [[ظالمان]] و [[جباران]] سر [[تعظیم]] و [[تسلیم]] فرو نمیآورند. [[بندگی]] را تنها خاص [[ذات مقدس الهی]] میدانند و هرگز داغ ذلت بندگی در برابر غیر [[خدا]] را بر پیشانی خود نمینهند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} نیز تلاش میکردند تا [[مسلمانان]] عزیز باشند و در این راه، از هیچ تلاش و مجاهدتی فروگذار نمیکردند؛ چنانکه [[قیام خونین حسینی]]، بزرگترین عزت و [[آزادی]] بود و بزرگترین [[عزت]] و [[افتخار]] را با [[تسلیم نشدن]] در برابر جائران [[زمان]] به آزادیخواهان و [[بندگان]] [[صالح]] [[خدا]] [[هدیه]] کرد و در این میان [[شیعیان]] و [[محبان]] [[اهلبیت]]{{عم}} بیشترین افتخار را نصیب خود کردند<ref>در خصوص آثار، ویژگیها و پیامدهای نهضت خونین حسینی در بخش سوم این پژوهش بحث خواهد شد.</ref><ref>[[محمد ملکزاده|ملکزاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۱۳۰.</ref> | ||
===[[حفظ]] و [[پاسداری از حقوق اجتماعی]]=== | ===[[حفظ]] و [[پاسداری از حقوق اجتماعی]]=== | ||
[[پاسداری]] و [[احترام به حقوق]] عمومی، به اندازهای برای [[پیشوایان معصوم]] دارای اهمیت بود که حتی آن را در مواردی بر [[حقوق الهی]] مقدم داشته و یا زمینهساز ادای آن توصیف میکردند؛ چنانکه [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} در روایتی فرمودهاند: | [[پاسداری]] و [[احترام به حقوق]] عمومی، به اندازهای برای [[پیشوایان معصوم]] دارای اهمیت بود که حتی آن را در مواردی بر [[حقوق الهی]] مقدم داشته و یا زمینهساز ادای آن توصیف میکردند؛ چنانکه [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} در روایتی فرمودهاند: | ||
[[خداوند سبحان]] [[حقوق]] بندگانش را بر حقوق خود مقدم دانسته است؛ پس هر آن کس که بر انجام حقوق بندگان [[همت]] گمارد، این امر سبب میشود تا برای [[ادای حقوق]] خداوندی نیز به پا خیزد<ref>ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۶۹؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۳۴.</ref>. | [[خداوند سبحان]] [[حقوق]] بندگانش را بر حقوق خود مقدم دانسته است؛ پس هر آن کس که بر انجام حقوق بندگان [[همت]] گمارد، این امر سبب میشود تا برای [[ادای حقوق]] خداوندی نیز به پا خیزد<ref>ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۶۹؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۳۴.</ref>. | ||
[[ائمه اطهار]]{{عم}} با اهتمام دقیق به [[حقوق عمومی]]، از خود الگوی مناسبی جهت [[پیروی]] [[مسلمانان]] و شیعیان ارائه میکردند تا همگان نیز همچون ایشان بدان اهتمام ورزیده و در پاسداری از آنها کوشا باشند. برای نمونه مسئله [[وفای به عهد]] و [[پیمان]] یکی از موضوعاتی است که در جنبههای مختلف [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] کاربرد دارد و از جمله مسائلی است که اگر به طور [[مشروع]] و صحیح منعقد شده باشد، [[مؤمن]] باید خود را به آن پایبند بداند، زیرا وفای به عهد و پیمان همچون شیرازهای است که [[روابط اجتماعی]] و سیاسی [[انسانها]] را محکم نگه میدارد و از اینرو ائمه اطهار{{عم}} به [[عهد]] و پیمانی که حتی با [[دشمنان]] خود میبستند، [[وفادار]] میماندند. زمانی که [[صلح]] تحمیلی میان [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} و [[معاویه]] برقرار شد، [[امام حسن]]{{ع}} تا پایان [[عمر]] به این پیمان و [[قرارداد]] وفادار ماند و با وجود تمام شماتتهای انسانهای [[نادان]]، لحظهای از آن تخطی نکرد. پس از آن [[حضرت]]، [[امام حسین]]{{ع}} نیز تا معاویه زنده بود، به این [[قرارداد]] پایبند ماند و بر خلاف آن [[رفتار]] نکرد<ref>ر.ک: محمد بن نعمان بغدادی، الارشاد، ص۲۰۶.</ref> و این، خود بزرگترین درس در [[حفظ]] و [[پاسداری]] از [[حقوق]] شناختهشده [[اجتماعی]]، [[اخلاقی]] و [[سیاسی]] است که پیشوای آزادگان به [[مسلمانان]] و [[شیعیان]] میآموخت<ref>حفظ و پاسداری از حقوق اجتماعی در سیره اهلبیت{{عم}} مصادیق فراوان دارد که در این مجال به دلیل بررسی سیره سیاسی ائمه{{عم}}، تنها به یک نمونه از آنها که جنبه سیاسی داشت، اشاره شد.</ref> | [[ائمه اطهار]]{{عم}} با اهتمام دقیق به [[حقوق عمومی]]، از خود الگوی مناسبی جهت [[پیروی]] [[مسلمانان]] و شیعیان ارائه میکردند تا همگان نیز همچون ایشان بدان اهتمام ورزیده و در پاسداری از آنها کوشا باشند. برای نمونه مسئله [[وفای به عهد]] و [[پیمان]] یکی از موضوعاتی است که در جنبههای مختلف [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] کاربرد دارد و از جمله مسائلی است که اگر به طور [[مشروع]] و صحیح منعقد شده باشد، [[مؤمن]] باید خود را به آن پایبند بداند، زیرا وفای به عهد و پیمان همچون شیرازهای است که [[روابط اجتماعی]] و سیاسی [[انسانها]] را محکم نگه میدارد و از اینرو ائمه اطهار{{عم}} به [[عهد]] و پیمانی که حتی با [[دشمنان]] خود میبستند، [[وفادار]] میماندند. زمانی که [[صلح]] تحمیلی میان [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} و [[معاویه]] برقرار شد، [[امام حسن]]{{ع}} تا پایان [[عمر]] به این پیمان و [[قرارداد]] وفادار ماند و با وجود تمام شماتتهای انسانهای [[نادان]]، لحظهای از آن تخطی نکرد. پس از آن [[حضرت]]، [[امام حسین]]{{ع}} نیز تا معاویه زنده بود، به این [[قرارداد]] پایبند ماند و بر خلاف آن [[رفتار]] نکرد<ref>ر.ک: محمد بن نعمان بغدادی، الارشاد، ص۲۰۶.</ref> و این، خود بزرگترین درس در [[حفظ]] و [[پاسداری]] از [[حقوق]] شناختهشده [[اجتماعی]]، [[اخلاقی]] و [[سیاسی]] است که پیشوای آزادگان به [[مسلمانان]] و [[شیعیان]] میآموخت<ref>حفظ و پاسداری از حقوق اجتماعی در سیره اهلبیت{{عم}} مصادیق فراوان دارد که در این مجال به دلیل بررسی سیره سیاسی ائمه{{عم}}، تنها به یک نمونه از آنها که جنبه سیاسی داشت، اشاره شد.</ref><ref>[[محمد ملکزاده|ملکزاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۱۳۱.</ref> | ||
==[[مصاحبت با بینوایان]] و [[مستضعفان]]== | ==[[مصاحبت با بینوایان]] و [[مستضعفان]]== | ||
[[مصاحبت]] و [[همنشینی]] [[پیشوای معصوم]] با بینوایان و مستضعفان [[جامعه]] یکی دیگر از جلوههای ایجاد [[ارتباط]] از سوی [[اهلبیت]]{{عم}} با [[مردم]] بوده است. در [[روایات]] فراوانی از [[سیره]] اهلبیت{{عم}} میخوانیم که آن بزرگواران با [[تواضع]] بسیار نسبت به فقیرترین و بیچارهترین اقشار جامعه برخورد میکردند. با آنان ارتباط برقرار میساختند و ایشان را مورد [[دلجویی]] قرار میدادند. گاه در میان راه اگر به بیچاره یا بیچارگانی برخورد میکردند، به سراغشان رفته، احوالشان را میپرسیدند و با آنان مصاحبت میکردند<ref>داستان غذاخوردن، مصاحبت امام حسین{{ع}}، امام سجاد{{ع}} و سایر ائمه اطهار{{عم}} با بینوایان که در مسیر آنان برخورد میکردند، در منابع مختلف ذکر شده است (ر.ک: محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۹۶).</ref> | [[مصاحبت]] و [[همنشینی]] [[پیشوای معصوم]] با بینوایان و مستضعفان [[جامعه]] یکی دیگر از جلوههای ایجاد [[ارتباط]] از سوی [[اهلبیت]]{{عم}} با [[مردم]] بوده است. در [[روایات]] فراوانی از [[سیره]] اهلبیت{{عم}} میخوانیم که آن بزرگواران با [[تواضع]] بسیار نسبت به فقیرترین و بیچارهترین اقشار جامعه برخورد میکردند. با آنان ارتباط برقرار میساختند و ایشان را مورد [[دلجویی]] قرار میدادند. گاه در میان راه اگر به بیچاره یا بیچارگانی برخورد میکردند، به سراغشان رفته، احوالشان را میپرسیدند و با آنان مصاحبت میکردند<ref>داستان غذاخوردن، مصاحبت امام حسین{{ع}}، امام سجاد{{ع}} و سایر ائمه اطهار{{عم}} با بینوایان که در مسیر آنان برخورد میکردند، در منابع مختلف ذکر شده است (ر.ک: محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۹۶).</ref><ref>[[محمد ملکزاده|ملکزاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۱۳۲.</ref> | ||
==[[حفظ جان یاران]] و شیعیان و [[حمایت]] از آنان در برابر [[حاکمان جور]]== | ==[[حفظ جان یاران]] و شیعیان و [[حمایت]] از آنان در برابر [[حاکمان جور]]== | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
برخی [[شامیان]] از او پرسیدند: این شخص کیست که اینگونه مورد احترام مردم است. او با [[عصبانیت]] گفت که او را نمیشناسد (در حالی که [[امام]] را میشناخت) در این لحظه فرزدق شاعر که پیوند دوستانه و تنگاتنگی با [[خاندان رسالت]] داشت، حاضر بود و اشعاری در توصیف و معرفی امام سجاد{{ع}} سرود با این مضمون که: | برخی [[شامیان]] از او پرسیدند: این شخص کیست که اینگونه مورد احترام مردم است. او با [[عصبانیت]] گفت که او را نمیشناسد (در حالی که [[امام]] را میشناخت) در این لحظه فرزدق شاعر که پیوند دوستانه و تنگاتنگی با [[خاندان رسالت]] داشت، حاضر بود و اشعاری در توصیف و معرفی امام سجاد{{ع}} سرود با این مضمون که: | ||
این مرد، کسی است که سنگریزههای [[مکه]] جای پای او را میشناسند، [[خانه کعبه]] او را میشناسد، بیابانهای [[حجاز]] او را میشناسند و...<ref>این قصیده زیبا بیش از چهل بیت است که در منابع مختلف آمده است: علی بن عیسی اربلی، کشفالغمة، ج۲، ص۲۶۸؛ عباس قمی، منتهی الآمال، ج۲، ص۲۲.</ref>. | این مرد، کسی است که سنگریزههای [[مکه]] جای پای او را میشناسند، [[خانه کعبه]] او را میشناسد، بیابانهای [[حجاز]] او را میشناسند و...<ref>این قصیده زیبا بیش از چهل بیت است که در منابع مختلف آمده است: علی بن عیسی اربلی، کشفالغمة، ج۲، ص۲۶۸؛ عباس قمی، منتهی الآمال، ج۲، ص۲۲.</ref>. | ||
هشام از این اشعار آنچنان عصبانی شد که [[دستور]] داد [[مستمری]] [[فرزدق]] را از [[بیتالمال]] قطع کرده و او را دستگیر و [[تبعید]] کنند. پس از این جریان [[امام سجاد]]{{ع}} به [[دلجویی]] از او پرداخت و مبلغ ۱۲۰۰۰ [[درهم]] نیز برای او فرستاد<ref>علی بن عیسی اربلی، کشفالغمة، ج۲، ص۲۶۹؛ عباس قمی، الکنی و الالقاب، ج۳، ص۲۶.</ref> | هشام از این اشعار آنچنان عصبانی شد که [[دستور]] داد [[مستمری]] [[فرزدق]] را از [[بیتالمال]] قطع کرده و او را دستگیر و [[تبعید]] کنند. پس از این جریان [[امام سجاد]]{{ع}} به [[دلجویی]] از او پرداخت و مبلغ ۱۲۰۰۰ [[درهم]] نیز برای او فرستاد<ref>علی بن عیسی اربلی، کشفالغمة، ج۲، ص۲۶۹؛ عباس قمی، الکنی و الالقاب، ج۳، ص۲۶.</ref><ref>[[محمد ملکزاده|ملکزاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۱۳۳.</ref> | ||
===[[اعلام برائت ظاهری از دوستان]] برای [[حفظ جان]] ایشان=== | ===[[اعلام برائت ظاهری از دوستان]] برای [[حفظ جان]] ایشان=== | ||
گاهی [[ائمه]]{{عم}} برای [[حفظ جان یاران]] و [[شیعیان]] از گزند [[ظالمان]]، از ایشان به طور ظاهری [[برائت]] میجستند تا [[دشمنان]] آنان را به [[دلیل]] نزدیکی با [[امام]] مورد [[اذیت]] و [[آزاد]] قرار ندهند. به عنوان مثال [[حمزة بن طیار]] از پدرش به نام [[محمد]] که از [[اصحاب امام باقر]]{{ع}} بود [[نقل]] میکند که: به درب [[خانه امام]] [[باقر]]{{ع}} رفتم، اجازه ورود خواستم اما [[امام باقر]]{{ع}} به من اجازه ورود نداد، در حالی که گروهی دیگر که همراه من بودند و از فرقههای [[مرجئه]] و [[قدریه]] بودند، اجازه ورود یافتند ناراحت و [[غمگین]] به [[خانه]] بازگشتم، به بستر رفتم، ولی از شدت [[اندوه]] خوابم [[نبرد]] که ناگهان دیدم فرستاده امام باقر{{ع}} به درب خانه آمده و میگوید امام باقر{{ع}} تو را به حضورطلبید. با [[شتاب]] به محضر ایشان رفتم. فرمود: من به خاطر حفظ جان تو از خطر (جاسوسان [[دشمن]]) به تو اجازه ورود ندادم تا به خاطر دوستیات با ما به تو آسیب نرسانند<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۶، ص۲۷۱ در مواردی امام صادق{{ع}} برای حفظ جان زراره از او در ملاء عام برائت میجست و....</ref> | گاهی [[ائمه]]{{عم}} برای [[حفظ جان یاران]] و [[شیعیان]] از گزند [[ظالمان]]، از ایشان به طور ظاهری [[برائت]] میجستند تا [[دشمنان]] آنان را به [[دلیل]] نزدیکی با [[امام]] مورد [[اذیت]] و [[آزاد]] قرار ندهند. به عنوان مثال [[حمزة بن طیار]] از پدرش به نام [[محمد]] که از [[اصحاب امام باقر]]{{ع}} بود [[نقل]] میکند که: به درب [[خانه امام]] [[باقر]]{{ع}} رفتم، اجازه ورود خواستم اما [[امام باقر]]{{ع}} به من اجازه ورود نداد، در حالی که گروهی دیگر که همراه من بودند و از فرقههای [[مرجئه]] و [[قدریه]] بودند، اجازه ورود یافتند ناراحت و [[غمگین]] به [[خانه]] بازگشتم، به بستر رفتم، ولی از شدت [[اندوه]] خوابم [[نبرد]] که ناگهان دیدم فرستاده امام باقر{{ع}} به درب خانه آمده و میگوید امام باقر{{ع}} تو را به حضورطلبید. با [[شتاب]] به محضر ایشان رفتم. فرمود: من به خاطر حفظ جان تو از خطر (جاسوسان [[دشمن]]) به تو اجازه ورود ندادم تا به خاطر دوستیات با ما به تو آسیب نرسانند<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۶، ص۲۷۱ در مواردی امام صادق{{ع}} برای حفظ جان زراره از او در ملاء عام برائت میجست و....</ref><ref>[[محمد ملکزاده|ملکزاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۱۳۴.</ref> | ||
===بازگرداندن [[هدیه]] [[علی بن یقطین]]=== | ===بازگرداندن [[هدیه]] [[علی بن یقطین]]=== | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
امام کاظم{{ع}} خمس را پذیرفت ولی لباسها را همراه نامهای به او بازگرداند در آن [[نامه]] نوشته بود: این [[لباس]] مخصوص را نزد خود نگه دار که به آن نیاز پیدا میکنی. علی بن یقطین شگفتزده شد ولی طبق [[دستور امام]]{{ع}} آن لباس را در جای مورد [[اطمینان]] نگهداری کرد. در این ایام به [[هارون]] خبر رسیده بود که علی بن یقطین به [[امامت امام کاظم]]{{ع}} [[معتقد]] است و خمس [[اموال]] و هدایای دربار را به ایشان تقدیم میکند. هارون به شدت عصبانی شد او را به حضورطلبید و گفت فوراً آن لباسی را که به تو دادم به من بازگردان! وقتی لباس را نزد هارون آوردند، او تردیدش برطرف شد و گفت دیگر هرگز [[سعایت]] افراد را درباره تو نخواهم پذیرفت<ref>امینالاسلام بن علی فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص۲۹۳.</ref>. | امام کاظم{{ع}} خمس را پذیرفت ولی لباسها را همراه نامهای به او بازگرداند در آن [[نامه]] نوشته بود: این [[لباس]] مخصوص را نزد خود نگه دار که به آن نیاز پیدا میکنی. علی بن یقطین شگفتزده شد ولی طبق [[دستور امام]]{{ع}} آن لباس را در جای مورد [[اطمینان]] نگهداری کرد. در این ایام به [[هارون]] خبر رسیده بود که علی بن یقطین به [[امامت امام کاظم]]{{ع}} [[معتقد]] است و خمس [[اموال]] و هدایای دربار را به ایشان تقدیم میکند. هارون به شدت عصبانی شد او را به حضورطلبید و گفت فوراً آن لباسی را که به تو دادم به من بازگردان! وقتی لباس را نزد هارون آوردند، او تردیدش برطرف شد و گفت دیگر هرگز [[سعایت]] افراد را درباره تو نخواهم پذیرفت<ref>امینالاسلام بن علی فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص۲۹۳.</ref>. | ||
در موارد دیگر گاه [[امام]] [[معصوم]] از [[یاران]] و [[نزدیکان]] خاص خود میخواست برای [[حفظ]] جانشان خود را به [[جنون]] بزنند تا از این طریق از گزند [[دشمنان]] در [[امان]] مانده و در عین حال به [[وظایف]] خود عمل کنند. مانند دستور امام [[باقر]]{{ع}} به [[جابر]] و یا دستور امام کاظم{{ع}} به [[بهلول]] که از [[شاگردان]] عالم و [[عارف]] آن [[حضرت]] بود. امام به او دستور داده بود تا خود حالت جنون در آورد. وی در این حالت ضمن مصونماندن از گزند [[ظالمان]]، به [[وظایف دینی]] خود و [[تکلیف]] [[امر به معروف و نهی از منکر]] نیز عمل میکرد<ref>ر.ک: ابوجعفر محمد بن علی ابنشهر آشوب مازندرانی، مناقب آلابیطالب، ج۴، ص۱۹۱.</ref> | در موارد دیگر گاه [[امام]] [[معصوم]] از [[یاران]] و [[نزدیکان]] خاص خود میخواست برای [[حفظ]] جانشان خود را به [[جنون]] بزنند تا از این طریق از گزند [[دشمنان]] در [[امان]] مانده و در عین حال به [[وظایف]] خود عمل کنند. مانند دستور امام [[باقر]]{{ع}} به [[جابر]] و یا دستور امام کاظم{{ع}} به [[بهلول]] که از [[شاگردان]] عالم و [[عارف]] آن [[حضرت]] بود. امام به او دستور داده بود تا خود حالت جنون در آورد. وی در این حالت ضمن مصونماندن از گزند [[ظالمان]]، به [[وظایف دینی]] خود و [[تکلیف]] [[امر به معروف و نهی از منکر]] نیز عمل میکرد<ref>ر.ک: ابوجعفر محمد بن علی ابنشهر آشوب مازندرانی، مناقب آلابیطالب، ج۴، ص۱۹۱.</ref><ref>[[محمد ملکزاده|ملکزاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۱۳۵.</ref> | ||
==[[ارتباط]] از طریق [[نامه]] و [[نمایندگان]]== | ==[[ارتباط]] از طریق [[نامه]] و [[نمایندگان]]== | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
[[امام حسن عسکری]]{{ع}} حتی گاهی از درون [[زندان]] و از طریق رابطان خاص برای [[شیعیان]] [[نامه]] میفرستاد و آنان را [[دلداری]] میداد. یکی از شیعیان به نام محمودی میگوید: خط [[امام حسن عسکری]]{{ع}} را دیدم که در [[زندان]] [[معتمد عباسی]] نوشته و از آنجا خارج شده بود. در آن [[نامه]] این [[آیه]] آمده بود: {{متن قرآن|يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ}}<ref>«بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند و خداوند کاملکننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند» سوره صف، آیه ۸.</ref>. | [[امام حسن عسکری]]{{ع}} حتی گاهی از درون [[زندان]] و از طریق رابطان خاص برای [[شیعیان]] [[نامه]] میفرستاد و آنان را [[دلداری]] میداد. یکی از شیعیان به نام محمودی میگوید: خط [[امام حسن عسکری]]{{ع}} را دیدم که در [[زندان]] [[معتمد عباسی]] نوشته و از آنجا خارج شده بود. در آن [[نامه]] این [[آیه]] آمده بود: {{متن قرآن|يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ}}<ref>«بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند و خداوند کاملکننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند» سوره صف، آیه ۸.</ref>. | ||
[[امام]]{{ع}} که خود در زندان بود، با بیان این آیه، به [[شیعیان]] بیرون از زندان [[روحیه]] میداد و [[طاغوتیان]] را [[کافر]] میخواند و از این طریق، به شیعیان [[امید]] و [[اطمینان]] میبخشید که [[نور]] [[خدا]] خاموش شدنی نیست<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۵، ص۳۱۴.</ref> | [[امام]]{{ع}} که خود در زندان بود، با بیان این آیه، به [[شیعیان]] بیرون از زندان [[روحیه]] میداد و [[طاغوتیان]] را [[کافر]] میخواند و از این طریق، به شیعیان [[امید]] و [[اطمینان]] میبخشید که [[نور]] [[خدا]] خاموش شدنی نیست<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۵، ص۳۱۴.</ref><ref>[[محمد ملکزاده|ملکزاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۱۳۶.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |