جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۲
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\[\[(.*)\]\](.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\>\n\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\>\n\n' به '{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = $2 | عنوان مدخل = $4 | مداخل مرتبط = $6 | پرسش مرتبط = }} ') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۳: | ||
هنگامی که اسعد مریض بود [[پیامبر]]{{صل}} به [[عیادت]] او رفت. وقتی [[پیامبر]] وارد شد، فرمود: "خدا [[یهود]] را بکشد، میگویند چرا [[پیامبر]]، [[مرگ]] را از اسعد برنمی دارد، با آنکه من نه برای او و نه درباره خود میتوانم کاری انجام دهم و همه [[کارها]] به دست خداست"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۵۱۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۰۹.</ref>. سپس [[دستور]] داد تا گلوی او را که زخم داشت با سنگی داغ کنند، این کار را کردند اما فایدهای نداشت و او از [[دنیا]] رفت. | هنگامی که اسعد مریض بود [[پیامبر]]{{صل}} به [[عیادت]] او رفت. وقتی [[پیامبر]] وارد شد، فرمود: "خدا [[یهود]] را بکشد، میگویند چرا [[پیامبر]]، [[مرگ]] را از اسعد برنمی دارد، با آنکه من نه برای او و نه درباره خود میتوانم کاری انجام دهم و همه [[کارها]] به دست خداست"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۵۱۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۰۹.</ref>. سپس [[دستور]] داد تا گلوی او را که زخم داشت با سنگی داغ کنند، این کار را کردند اما فایدهای نداشت و او از [[دنیا]] رفت. | ||
اسعد هنگام مرگش [[وصیت]] کرد تا دخترانش تحت [[سرپرستی]] [[پیامبر]]{{صل}} در آیند و آنها که سه نفر به نامهای کبشه، حبیبه و فارعه بودند پس از [[مرگ]] اسعد به [[خانه پیامبر]]{{صل}} منتقل شده و در خانههای [[زنان پیامبر]]{{صل}} به سر میبردند؛ به این ترتیب که هر روز در [[خانه]] زنی که [[نبوت]] او بود و [[رسول اکرم]]{{صل}} در آن [[خانه]] بود ایشان هم با [[پیامبر]] بودند. [[زینب]]، نوه اسعد میگوید: "روزی مقداری زیورآلات [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} آوردند که مقداری طلا و گوهر در آنها بود. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} آن زیورها را به [[دختران]] اسعد داد که بعدها مقداری از آنها را نزد مادرم [[مشاهده]] کردم"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۵۱۷.</ref> | اسعد هنگام مرگش [[وصیت]] کرد تا دخترانش تحت [[سرپرستی]] [[پیامبر]]{{صل}} در آیند و آنها که سه نفر به نامهای کبشه، حبیبه و فارعه بودند پس از [[مرگ]] اسعد به [[خانه پیامبر]]{{صل}} منتقل شده و در خانههای [[زنان پیامبر]]{{صل}} به سر میبردند؛ به این ترتیب که هر روز در [[خانه]] زنی که [[نبوت]] او بود و [[رسول اکرم]]{{صل}} در آن [[خانه]] بود ایشان هم با [[پیامبر]] بودند. [[زینب]]، نوه اسعد میگوید: "روزی مقداری زیورآلات [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} آوردند که مقداری طلا و گوهر در آنها بود. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} آن زیورها را به [[دختران]] اسعد داد که بعدها مقداری از آنها را نزد مادرم [[مشاهده]] کردم"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۵۱۷.</ref><ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۱۰.</ref> | ||
==اسعد؛ اولین میتی که [[پیامبر]]{{صل}} بر او [[نماز]] گزارد== | ==اسعد؛ اولین میتی که [[پیامبر]]{{صل}} بر او [[نماز]] گزارد== | ||
خط ۱۷۰: | خط ۱۷۰: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
#[[پرونده:1100352.jpg|22px]] [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[اسعد بن زراره (مقاله)|مقاله «اسعد بن زراره»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳''']] | # [[پرونده:1100352.jpg|22px]] [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[اسعد بن زراره (مقاله)|مقاله «اسعد بن زراره»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳''']] | ||
# [[پرونده:IM009658.jpg|22px]] [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|'''مقاله «اسد بن زرارة بن عدس بن عبید انصاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲''']] | # [[پرونده:IM009658.jpg|22px]] [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|'''مقاله «اسد بن زرارة بن عدس بن عبید انصاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} |