اشهب بن رمیله: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۵: خط ۵:
[[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۳۴۴.</ref> در بخش سوم (مخضرمین) از او یاد کرده است. وی فرزند [[ثور بن ابی حارثه]] و انتساب او به مادرش ژمیله است. [[رمیله]]، [[کنیز]] [[جندل بن مالک]] بود و ثور در [[جاهلیت]] با او [[ازدواج]] کرد و صاحب چهار فرزند به نام‌های «رباب»، «حجناء»، «سویبط» و «اشهب» شد<ref>ابن حجر، ج۱، ص۳۴۴.</ref>. این [[فرزندان]]، از هر نظر [[پشتیبان]] هم بودند. سپس [[اسلام]] را [[درک]] کردند و [[مسلمان]] شدند، و اموالشان زیاد شد و [[عزیز]] گشتند. آنان بر آبی از [[سرزمین]] [[بنو حنظله]] مسلط شدند و [[مردم]] را از آن منع کردند تا اینکه شتر یکی از افراد [[قبیله]] بنو قطن بر سر آب آنان رفت که از سوی رباب، [[برادر]] اشهب زخمی شد و میان بنو قطن و بنور میله درگیری رخ داد و بنو قطن، یکی از بزرگان تیره بنی جرول از آن قبیله را [[اسیر]] کرد. سپس بنوقطن او را [[آزاد]] کردند؛ زیرا در این [[جنگ]] دخالتی نداشت.
[[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۳۴۴.</ref> در بخش سوم (مخضرمین) از او یاد کرده است. وی فرزند [[ثور بن ابی حارثه]] و انتساب او به مادرش ژمیله است. [[رمیله]]، [[کنیز]] [[جندل بن مالک]] بود و ثور در [[جاهلیت]] با او [[ازدواج]] کرد و صاحب چهار فرزند به نام‌های «رباب»، «حجناء»، «سویبط» و «اشهب» شد<ref>ابن حجر، ج۱، ص۳۴۴.</ref>. این [[فرزندان]]، از هر نظر [[پشتیبان]] هم بودند. سپس [[اسلام]] را [[درک]] کردند و [[مسلمان]] شدند، و اموالشان زیاد شد و [[عزیز]] گشتند. آنان بر آبی از [[سرزمین]] [[بنو حنظله]] مسلط شدند و [[مردم]] را از آن منع کردند تا اینکه شتر یکی از افراد [[قبیله]] بنو قطن بر سر آب آنان رفت که از سوی رباب، [[برادر]] اشهب زخمی شد و میان بنو قطن و بنور میله درگیری رخ داد و بنو قطن، یکی از بزرگان تیره بنی جرول از آن قبیله را [[اسیر]] کرد. سپس بنوقطن او را [[آزاد]] کردند؛ زیرا در این [[جنگ]] دخالتی نداشت.


اشهب در مقابل [[آزادی]] [[ابواسماء]]، با بنو قطن [[صلح]] کرد و برادرش رباب را نزد آنان فرستاد تا [[جوان]] مضروب را از آنان تحویل بگیرد، اما جوان درگذشت. از این رو، اشهب خون‌بهای او را نزد بنو قطن فرستاد، ولی آنان گفتند: ما با کشتن [[قاتل]] او (رباب) [[راضی]] می‌شویم. اشهب برادرش را تحویل آنان داد. [[رباب]] پیش از کشته شدن، دو رکعت [[نماز]] خواند و سپس گردنش زده شد. این واقعه بعد از [[کشته شدن عثمان]] اتفاق افتاد. اشهب از اینکه برادرش را به آنان تحویل داده بود، پشیمان شد و در [[مرگ]] برادرش مرثیه خوانی کرد<ref>ابن حجر، ج۱، ص۳۴۴ و ۳۴۵.</ref>. وی از [[شاعران]] معروف<ref>ابن ماکولا، ج۴، ص۹۷.</ref> بود که دیگران در کتاب‌های خود به اشعار او [[تمسک]] می‌کردند<ref>طبری، ج۵، ص۳۲۷ و ج۶، ص۵۱۲؛ طوسی، ج۱، ص۴۳۵ و ج۹، ص۲۶۰ و ج۱۰، ص۸۱؛ طبرسی، ج۱۰، ص۹۲؛ یاقوت حموی، ج۵، ص۲۹۵؛ ابن منظور، ج۲، ص۳۴۹ و ج۳، ص۱۴۶.</ref>. [[فرزدق]]، اشهب بن رمیله و بعیث را هجو کرد و آن دو نزد [[زیاد بن ابی سفیان]] از فرزدق [[شکایت]] کردند<ref>طبری، ج۵، ص۲۴۱.</ref>. هنگام [[مرگ معاویه]]، کسی به اشعار اشهب [[تمثل]] کرد<ref>طبری، ج۵، ص۳۲۷.</ref>.<ref>[[حسین مرادی‌نسب|مرادی‌نسب، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «اشهب بن رمیله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۹۵-۹۶.</ref>
اشهب در مقابل [[آزادی]] [[ابواسماء]]، با بنو قطن [[صلح]] کرد و برادرش رباب را نزد آنان فرستاد تا [[جوان]] مضروب را از آنان تحویل بگیرد، اما جوان درگذشت. از این رو، اشهب خون‌بهای او را نزد بنو قطن فرستاد، ولی آنان گفتند: ما با کشتن [[قاتل]] او (رباب) [[راضی]] می‌شویم. اشهب برادرش را تحویل آنان داد. [[رباب]] پیش از کشته شدن، دو رکعت [[نماز]] خواند و سپس گردنش زده شد. این واقعه بعد از [[کشته شدن عثمان]] اتفاق افتاد. اشهب از اینکه برادرش را به آنان تحویل داده بود، پشیمان شد و در [[مرگ]] برادرش مرثیه خوانی کرد<ref>ابن حجر، ج۱، ص۳۴۴ و ۳۴۵.</ref>. وی از [[شاعران]] معروف<ref>ابن ماکولا، ج۴، ص۹۷.</ref> بود که دیگران در کتاب‌های خود به اشعار او [[تمسک]] می‌کردند<ref>طبری، ج۵، ص۳۲۷ و ج۶، ص۵۱۲؛ طوسی، ج۱، ص۴۳۵ و ج۹، ص۲۶۰ و ج۱۰، ص۸۱؛ طبرسی، ج۱۰، ص۹۲؛ یاقوت حموی، ج۵، ص۲۹۵؛ ابن منظور، ج۲، ص۳۴۹ و ج۳، ص۱۴۶.</ref>. [[فرزدق]]، اشهب بن رمیله و بعیث را هجو کرد و آن دو نزد [[زیاد بن ابی سفیان]] از فرزدق [[شکایت]] کردند<ref>طبری، ج۵، ص۲۴۱.</ref>. هنگام [[مرگ معاویه]]، کسی به اشعار اشهب [[تمثل]] کرد<ref>طبری، ج۵، ص۳۲۷.</ref><ref>[[حسین مرادی‌نسب|مرادی‌نسب، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «اشهب بن رمیله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۹۵-۹۶.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش