جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۲
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۱) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
ام الخیر، دختر [[حریش بن سراقة بارقیه]] از [[زنان]] [[اندیشمند]] و با [[فصاحت]] و [[بلاغت]] و از [[تابعین]] [[کوفی]] و [[محبان]] و [[شیعیان امیرمؤمنان]]{{ع}} بود. | ام الخیر، دختر [[حریش بن سراقة بارقیه]] از [[زنان]] [[اندیشمند]] و با [[فصاحت]] و [[بلاغت]] و از [[تابعین]] [[کوفی]] و [[محبان]] و [[شیعیان امیرمؤمنان]]{{ع}} بود. | ||
وی موفق به [[زیارت پیامبر]] [[اسلام]]{{صل}} نشد، اما [[اصحاب]] بزرگوار آن [[حضرت]] را [[ملاقات]] کرد. او در [[فراست]]، [[فصاحت]] و [[بلاغت]] مشهور بود و از [[شیعیان]] [[مخلص]] [[امیرالمؤمنین]]{{صل}} بود و در [[نبرد صفین]] وی مانند دیگر [[بانوان]] با [[ایمان]] تلاشهای بسیار برای [[پیروزی]] سربازان [[حق]] علیه [[باطل]] در پشت [[جبهه]] داشتند لذا ام الخیر در این [[جنگ]] آن [[حضرت]] را [[یاری]] کرد. او در همان [[جنگ]] بر شتری خاکستری رنگ سوار و به دستش شلاقی بود که موهای شلاق از هم باز شده بود و [[مهاجرین]] و [[انصار]] را به [[صبر]] و [[جهاد]] بر ضد [[معاویه]] [[دعوت]] میکرد<ref>اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۷۶.</ref> | وی موفق به [[زیارت پیامبر]] [[اسلام]]{{صل}} نشد، اما [[اصحاب]] بزرگوار آن [[حضرت]] را [[ملاقات]] کرد. او در [[فراست]]، [[فصاحت]] و [[بلاغت]] مشهور بود و از [[شیعیان]] [[مخلص]] [[امیرالمؤمنین]]{{صل}} بود و در [[نبرد صفین]] وی مانند دیگر [[بانوان]] با [[ایمان]] تلاشهای بسیار برای [[پیروزی]] سربازان [[حق]] علیه [[باطل]] در پشت [[جبهه]] داشتند لذا ام الخیر در این [[جنگ]] آن [[حضرت]] را [[یاری]] کرد. او در همان [[جنگ]] بر شتری خاکستری رنگ سوار و به دستش شلاقی بود که موهای شلاق از هم باز شده بود و [[مهاجرین]] و [[انصار]] را به [[صبر]] و [[جهاد]] بر ضد [[معاویه]] [[دعوت]] میکرد<ref>اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۷۶.</ref><ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۶۹.</ref> | ||
==[[ملاقات]] با [[معاویه]]== | ==[[ملاقات]] با [[معاویه]]== | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
ام الخیر در جواب گفت: به [[خدا]] قسم، اگر [[قتل]] من به دست کسی باشد که مرا با شقاوتش به [[سعادت]] میرساند، ضرری بر من نیست. [[معاویه]] ناراحت شد و گفت: ای پُرحرف زیادهگو، بس است، ساکت باش، حال بگو ببینم [[عقیده]] تو درباره [[عثمان بن عفان]] چیست؟ ام الخیر گفت: من درباره او چیزی ندارم بگویم، همانا [[مردم]] او را به [[خلافت]] نشاندند در حالی که از او [[راضی]] بودند و بعد او را کشتند در حالی که از او ناراضی بودند. | ام الخیر در جواب گفت: به [[خدا]] قسم، اگر [[قتل]] من به دست کسی باشد که مرا با شقاوتش به [[سعادت]] میرساند، ضرری بر من نیست. [[معاویه]] ناراحت شد و گفت: ای پُرحرف زیادهگو، بس است، ساکت باش، حال بگو ببینم [[عقیده]] تو درباره [[عثمان بن عفان]] چیست؟ ام الخیر گفت: من درباره او چیزی ندارم بگویم، همانا [[مردم]] او را به [[خلافت]] نشاندند در حالی که از او [[راضی]] بودند و بعد او را کشتند در حالی که از او ناراضی بودند. | ||
سپس [[معاویه]] از [[طلحه]] و [[زبیر]] سؤال کرد، ام الخیر جواب مناسبی درباره آن دو داد و در آخر، ام الخیر به [[معاویه]] گفت: تو را به [[حق]] [[خدا]] قسم میدهم، مرا از پاسخ دادن به این مسائل معاف بدار و از امور دیگر سؤال کن. [[معاویه]] از جرئت و [[شهامت]] ام الخیر شیره [[زن]] [[جهادگر]] در رکاب [[حضرت علی]]{{ع}} به [[عجب]] آمد و در آخر گفت: باشد، من تو را معاف کردم. سپس [[دستور]] داد جایزه رفیع و با ارزشی به او دادند و با اکرام و [[احترام]] او را به [[کوفه]] بازگرداندند<ref>عقد الفرید، ج۲، ص۱۱۶ – ۱۱۹.</ref> | سپس [[معاویه]] از [[طلحه]] و [[زبیر]] سؤال کرد، ام الخیر جواب مناسبی درباره آن دو داد و در آخر، ام الخیر به [[معاویه]] گفت: تو را به [[حق]] [[خدا]] قسم میدهم، مرا از پاسخ دادن به این مسائل معاف بدار و از امور دیگر سؤال کن. [[معاویه]] از جرئت و [[شهامت]] ام الخیر شیره [[زن]] [[جهادگر]] در رکاب [[حضرت علی]]{{ع}} به [[عجب]] آمد و در آخر گفت: باشد، من تو را معاف کردم. سپس [[دستور]] داد جایزه رفیع و با ارزشی به او دادند و با اکرام و [[احترام]] او را به [[کوفه]] بازگرداندند<ref>عقد الفرید، ج۲، ص۱۱۶ – ۱۱۹.</ref><ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۶۹-۱۴۷۲.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |