جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۲
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۱) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
==ام ایمن و [[هجرت]]== | ==ام ایمن و [[هجرت]]== | ||
ام ایمن جزء نخستین [[مهاجرین]] است؛ یعنی قبل از [[بدر]] یا [[صلح حدیبیه]] به همراه [[خانواده]] خود به [[مدینه]] رفته و مصداق کامل [[مؤمنان]] [[مهاجر]] و [[مجاهدان]] با [[اموال]] و انفس بوده است<ref>اشاره به آیه {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ...}} [«کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیدهاند و در راه خداوند با مال و جانشان جهاد کردهاند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رساندهاند دوستان یکدیگرند.».. سوره انفال، آیه ۷۲] دارد که برای مهاجرین، چهار صفت ایمان، هجرت، جهاد با مال و جان را ذکر فرموده است؛ به هجرت خانوادگی او نیز در المستدرک، حاکم نیشابوری (ج ۴، ص۴) و سیر أعلام النبلاء، ذهبی (ج ۲، ص۲۲۲) اشاره شده است.</ref>. او همانند بسیاری از [[مهاجرین]] [[مسلمان]]، تمام هستی خود را در [[مکه]] رها کرد و با دستی تهی به [[مدینه]] [[هجرت]] نمود. وضع [[مالی]] او به گونهای بود که وقتی [[مادر]] [[انس بن مالک]] چند [[نخل]] خرما را در [[اختیار]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} نهاد [[حضرت]] آنها را به ام ایمن داد تا شاید باعث گشایشی در [[زندگی]] او باشد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۳۵؛ صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، ج۵، ص۱۶۲- ۱۶۳؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۳۶۰.</ref> | ام ایمن جزء نخستین [[مهاجرین]] است؛ یعنی قبل از [[بدر]] یا [[صلح حدیبیه]] به همراه [[خانواده]] خود به [[مدینه]] رفته و مصداق کامل [[مؤمنان]] [[مهاجر]] و [[مجاهدان]] با [[اموال]] و انفس بوده است<ref>اشاره به آیه {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ...}} [«کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیدهاند و در راه خداوند با مال و جانشان جهاد کردهاند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رساندهاند دوستان یکدیگرند.».. سوره انفال، آیه ۷۲] دارد که برای مهاجرین، چهار صفت ایمان، هجرت، جهاد با مال و جان را ذکر فرموده است؛ به هجرت خانوادگی او نیز در المستدرک، حاکم نیشابوری (ج ۴، ص۴) و سیر أعلام النبلاء، ذهبی (ج ۲، ص۲۲۲) اشاره شده است.</ref>. او همانند بسیاری از [[مهاجرین]] [[مسلمان]]، تمام هستی خود را در [[مکه]] رها کرد و با دستی تهی به [[مدینه]] [[هجرت]] نمود. وضع [[مالی]] او به گونهای بود که وقتی [[مادر]] [[انس بن مالک]] چند [[نخل]] خرما را در [[اختیار]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} نهاد [[حضرت]] آنها را به ام ایمن داد تا شاید باعث گشایشی در [[زندگی]] او باشد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۳۵؛ صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، ج۵، ص۱۶۲- ۱۶۳؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۳۶۰.</ref><ref>[[علی گروسی|گروسی، علی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۳؛ [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۲۰؛ [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص۱۰۲.</ref>. | ||
==ام ایمن و [[جهاد]]== | ==ام ایمن و [[جهاد]]== | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
در [[جامعه]] آن روز [[حجاز]] که [[مردم]]، تازه از [[جاهلیت]] و آلودگیهای آن [[رهایی]] یافته بودند و [[صلاح]] آن بود که [[بانوان]] در [[اجتماع]] کمتر ظاهر شوند و آنان حتی در [[نماز جماعت]] هم کمتر حضور مییافتند. [[آموختن]] [[حدیث]] و [[نقل]] آن برای دیگران به [[راستی]] تحسین برانگیز است. در این زمان نام ام ایمن به عنوان روایتگر مقبول [[فریقین]] ([[عامه]] و [[خاصه]]) میدرخشد؛ به عنوان نمونه به چند [[حدیث]] اشاره میشود: | در [[جامعه]] آن روز [[حجاز]] که [[مردم]]، تازه از [[جاهلیت]] و آلودگیهای آن [[رهایی]] یافته بودند و [[صلاح]] آن بود که [[بانوان]] در [[اجتماع]] کمتر ظاهر شوند و آنان حتی در [[نماز جماعت]] هم کمتر حضور مییافتند. [[آموختن]] [[حدیث]] و [[نقل]] آن برای دیگران به [[راستی]] تحسین برانگیز است. در این زمان نام ام ایمن به عنوان روایتگر مقبول [[فریقین]] ([[عامه]] و [[خاصه]]) میدرخشد؛ به عنوان نمونه به چند [[حدیث]] اشاره میشود: | ||
#در لحظات آخری که [[امام علی]]{{ع}} میفرمود: {{متن حدیث|سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي}}؛ قبل از آنکه مرا نیابید از من بپرسید، و صعصعهها و [[اصبغ]] بن نباتهها و دیگران سؤالات خود را میپرسیدند، [[حضرت زینب]]{{س}} نیز گفت: "بابا [[جان]]! اُمّ ایمن از جدّم چیزهایی درباره [[شهادت]] و [[اسارت]] عزیزانم برایم [[نقل]] کرده است، میخواستم از زبان شما بشنوم". [[امام علی]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|یا بنیة الحدیث کما حدثتک ام ایمن فصبرا صبرا}}؛ بله دخترم، همان طور خواهد بود که ام ایمن خبر داده، پس [[صبر]] کن، [[صبر]]<ref>کامل الزیارات، ابن قولویه، ص۴۴۸.</ref>. | #در لحظات آخری که [[امام علی]]{{ع}} میفرمود: {{متن حدیث|سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي}}؛ قبل از آنکه مرا نیابید از من بپرسید، و صعصعهها و [[اصبغ]] بن نباتهها و دیگران سؤالات خود را میپرسیدند، [[حضرت زینب]]{{س}} نیز گفت: "بابا [[جان]]! اُمّ ایمن از جدّم چیزهایی درباره [[شهادت]] و [[اسارت]] عزیزانم برایم [[نقل]] کرده است، میخواستم از زبان شما بشنوم". [[امام علی]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|یا بنیة الحدیث کما حدثتک ام ایمن فصبرا صبرا}}؛ بله دخترم، همان طور خواهد بود که ام ایمن خبر داده، پس [[صبر]] کن، [[صبر]]<ref>کامل الزیارات، ابن قولویه، ص۴۴۸.</ref>. | ||
#ام ایمن از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] میکند که ایشان فرمودند: "هر کس سه نفر از عزیزان خود را [[دفن]] کند و [[بیتابی]] نکند و [[صبوری]] پیشه کند، [[بهشت]] بر او [[واجب]] میشود". گفتم: درباره دو نفر چگونه است؟ ایشان فرمودند: "درباره دو نفر هم همین گونه است". گفتم: درباره یک نفر چگونه است؟ [[حضرت]] با کمی [[تأمل]] فرمودند: "درباره یک نفر هم همین آجر هست<ref>مسکن الفؤاد، شهید ثانی، ص۳۷؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۷۹، ص۱۲۰؛ فتح الباری، ابن حجر، ج۳، ص۹۴؛ المعجم الکبیر، طبرانی، ج۲، ص۲۴۵؛ الدر المنثور، سیوطی، ج۱، ص۱۵۹.</ref> | #ام ایمن از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] میکند که ایشان فرمودند: "هر کس سه نفر از عزیزان خود را [[دفن]] کند و [[بیتابی]] نکند و [[صبوری]] پیشه کند، [[بهشت]] بر او [[واجب]] میشود". گفتم: درباره دو نفر چگونه است؟ ایشان فرمودند: "درباره دو نفر هم همین گونه است". گفتم: درباره یک نفر چگونه است؟ [[حضرت]] با کمی [[تأمل]] فرمودند: "درباره یک نفر هم همین آجر هست<ref>مسکن الفؤاد، شهید ثانی، ص۳۷؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۷۹، ص۱۲۰؛ فتح الباری، ابن حجر، ج۳، ص۹۴؛ المعجم الکبیر، طبرانی، ج۲، ص۲۴۵؛ الدر المنثور، سیوطی، ج۱، ص۱۵۹.</ref><ref>[[علی گروسی|گروسی، علی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۵.</ref> | ||
==ام ایمن و [[ازدواج فاطمه]] زهرا{{س}}== | ==ام ایمن و [[ازدواج فاطمه]] زهرا{{س}}== | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
از مجموع نقلهای [[تاریخی]] چنین فهمیده میشود که ام ایمن نزد [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[منزلت]] ویژهای داشته است و هرگاه [[پیامبر]] نگاهش به وی میافتاد، میفرمود: {{متن حدیث|هذه بقیة اهل بیتی}}؛ این بانو باز مانده [[خاندان]] من است، و یا میفرمود: {{متن حدیث|ام ایمن امی بعد امی}}؛ بعد از مادرم ام ایمن [[مادر]] من است؛ لذا او را "یا امه" ([[مادر]] [[جان]]) صدا میزد. این [[احترام]] به اندازهای بود که همواره به دیدن او میرفت<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۱۱، ص۶۱۵؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۴، ص۶۳؛ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۶، ص۳۰۴؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۲۲۴؛ الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۲۱.</ref> و گاهی هم با او برخوردی ملاطفتآمیز و آمیخته با [[مزاح]] داشت. از جمله روزی ام ایمن به محضر [[حضرت]] آمد و درخواست مرکب سواری نمود. [[حضرت]] به او فرمود: "تو را بر بچه شتر سوار خواهم کرد". او گفت: "یا [[رسول الله]]{{صل}}! بچه شتر که نمیتواند مرا [[تحمل]] کند!" [[حضرت]] فرمود: "جز به بچه شتر سوارت نمیکنم!". وقتی [[حضرت]] او را نگران و افسرده دید، فرمود: "مگر نه این است که هر شتری در هر [[سنی]] که باشد بچه شتر دیگری است؟!"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۴؛ سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۲۲۵؛ الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، قاضی عیاض، ج۲، ص۱۸۸؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۴، ص۳۴۱.</ref>. | از مجموع نقلهای [[تاریخی]] چنین فهمیده میشود که ام ایمن نزد [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[منزلت]] ویژهای داشته است و هرگاه [[پیامبر]] نگاهش به وی میافتاد، میفرمود: {{متن حدیث|هذه بقیة اهل بیتی}}؛ این بانو باز مانده [[خاندان]] من است، و یا میفرمود: {{متن حدیث|ام ایمن امی بعد امی}}؛ بعد از مادرم ام ایمن [[مادر]] من است؛ لذا او را "یا امه" ([[مادر]] [[جان]]) صدا میزد. این [[احترام]] به اندازهای بود که همواره به دیدن او میرفت<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۱۱، ص۶۱۵؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۴، ص۶۳؛ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۶، ص۳۰۴؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۲۲۴؛ الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۲۱.</ref> و گاهی هم با او برخوردی ملاطفتآمیز و آمیخته با [[مزاح]] داشت. از جمله روزی ام ایمن به محضر [[حضرت]] آمد و درخواست مرکب سواری نمود. [[حضرت]] به او فرمود: "تو را بر بچه شتر سوار خواهم کرد". او گفت: "یا [[رسول الله]]{{صل}}! بچه شتر که نمیتواند مرا [[تحمل]] کند!" [[حضرت]] فرمود: "جز به بچه شتر سوارت نمیکنم!". وقتی [[حضرت]] او را نگران و افسرده دید، فرمود: "مگر نه این است که هر شتری در هر [[سنی]] که باشد بچه شتر دیگری است؟!"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۴؛ سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۲۲۵؛ الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، قاضی عیاض، ج۲، ص۱۸۸؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۴، ص۳۴۱.</ref>. | ||
البته این [[محبت]] و [[دوستی]] یک طرفه نبود و ام ایمن نیز به [[حضرت]] علاقه وافری داشت که آن را در دیدارهای متعدد و با دادن هدایای گوناگون ابراز میکرد. گاهی برای [[حضرت]] حریرهای به سبک [[مردم]] [[حبشه]] میپخت و برای ایشان میبرد<ref>کامل الزیارات، ابن قولویه، ص۴۴۵؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۹۴.</ref> و زمانی مرغی بریان برای [[حضرت]] آماده کرد<ref>المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۳۱؛ المعیار و الموازنة، ابوجعفر اسکافی، ص۲۲۴.</ref> و گاهی با فرستادن شیر و کره و خرما برای [[پیامبر]]{{صل}} اظهار [[محبت]] میکرد<ref>کامل الزیارات، ابن قولویه، ص۱۲۵؛ الأمالی، شیخ طوسی، ص۶۶۹.</ref> | البته این [[محبت]] و [[دوستی]] یک طرفه نبود و ام ایمن نیز به [[حضرت]] علاقه وافری داشت که آن را در دیدارهای متعدد و با دادن هدایای گوناگون ابراز میکرد. گاهی برای [[حضرت]] حریرهای به سبک [[مردم]] [[حبشه]] میپخت و برای ایشان میبرد<ref>کامل الزیارات، ابن قولویه، ص۴۴۵؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۹۴.</ref> و زمانی مرغی بریان برای [[حضرت]] آماده کرد<ref>المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۳۱؛ المعیار و الموازنة، ابوجعفر اسکافی، ص۲۲۴.</ref> و گاهی با فرستادن شیر و کره و خرما برای [[پیامبر]]{{صل}} اظهار [[محبت]] میکرد<ref>کامل الزیارات، ابن قولویه، ص۱۲۵؛ الأمالی، شیخ طوسی، ص۶۶۹.</ref><ref>[[علی گروسی|گروسی، علی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۲.</ref> | ||
==ام ایمن و [[بشارت]] یافتن به [[بهشت]]== | ==ام ایمن و [[بشارت]] یافتن به [[بهشت]]== |