جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۲
بدون خلاصۀ ویرایش |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
[[برهان]] حرکت (محرک اول) که به ارسطو منسوب است، بر چهار مقدمه [[استوار]] است: | [[برهان]] حرکت (محرک اول) که به ارسطو منسوب است، بر چهار مقدمه [[استوار]] است: | ||
#هر حرکتی به محرک احتیاج دارد. | #هر حرکتی به محرک احتیاج دارد. | ||
#[[طبیعت]] از حرکت و تغییر خالی نیست، آنچه در [[طبیعت]] واقع است و آنچه جسم و جسمانی است، متحرک است. در اینجا حرکت، هرگونه حرکتی را اعم از تغییرات دفعی و تدریجی شامل میشود. | # [[طبیعت]] از حرکت و تغییر خالی نیست، آنچه در [[طبیعت]] واقع است و آنچه جسم و جسمانی است، متحرک است. در اینجا حرکت، هرگونه حرکتی را اعم از تغییرات دفعی و تدریجی شامل میشود. | ||
#تسلسل علل محال است، یعنی اگر علل در طول یکدیگر قرار گیرند، باید به علتی منتهی شوند که برای آن [[علت]]، علتی فرض نشود. | #تسلسل علل محال است، یعنی اگر علل در طول یکدیگر قرار گیرند، باید به علتی منتهی شوند که برای آن [[علت]]، علتی فرض نشود. | ||
#هر علتی با معلول خویش معیت دارد، یعنی [[علت]] از معلول (و در این مورد خاص محرک از متحرک) خود نه تنها انفکاک زمانی، بلکه تقدم و تأخر زمانی نیز ندارد. محرک باید همواره همراه حرکت بوده و نمیتواند بر آن تقدم زمانی داشته باشد. به عبارت دیگر، چنین نیست که حرکت تنها در آغاز کار و در حدوث خود به [[علت]] محتاج باشد، بلکه در بقای خود نیز هر چند حرکت عین حدوث تدریجی است، به [[علت]] محتاج است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۶۵.</ref>. | #هر علتی با معلول خویش معیت دارد، یعنی [[علت]] از معلول (و در این مورد خاص محرک از متحرک) خود نه تنها انفکاک زمانی، بلکه تقدم و تأخر زمانی نیز ندارد. محرک باید همواره همراه حرکت بوده و نمیتواند بر آن تقدم زمانی داشته باشد. به عبارت دیگر، چنین نیست که حرکت تنها در آغاز کار و در حدوث خود به [[علت]] محتاج باشد، بلکه در بقای خود نیز هر چند حرکت عین حدوث تدریجی است، به [[علت]] محتاج است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۶۵.</ref>. | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
به بیان دیگر: حرکت به محرک [[نیازمند]] است. هر محرکی یا خود متحرک است و یا نه. در صورت دوم، محرک همان خداست. در صورت اول، حرکت آن از سوی محرکی است تا به محرکی برسد که غیر متحرک باشد که باز همان [[خدا]] یا محرک اول باشد. | به بیان دیگر: حرکت به محرک [[نیازمند]] است. هر محرکی یا خود متحرک است و یا نه. در صورت دوم، محرک همان خداست. در صورت اول، حرکت آن از سوی محرکی است تا به محرکی برسد که غیر متحرک باشد که باز همان [[خدا]] یا محرک اول باشد. | ||
محرک اول، همین محرک غیر متحرک است که [[ارسطو]] از آن به محرک اول تعبیر کرده است<ref>مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۵، ص۹۹؛ ج۳، ص۲۳۶ - ۲۳۵؛ همو، حرکت و زمان در فلسفه اسلامی، ج۱، ص۹۳ - ۹۱؛ همو، شرح منظومه، ج۲، ص۷۲ - ۷۰؛ همو، نقدی بر مارکسیسم، ص۳۴۰ - ۳۳۹؛ همو، توحید، ص۱۹۶ - ۱۹۴.</ref>. همواره ایرادهایی بر [[برهان]] حرکت، به ویژه از نظر ربط حادث به قدیم و استحاله تسلسل علل وارد بوده که قابل تأمل و بررسی است<ref>رجوع شود به جوادی آملی، براهین اثبات خدا، برهان حرکت و حدوث.</ref> | محرک اول، همین محرک غیر متحرک است که [[ارسطو]] از آن به محرک اول تعبیر کرده است<ref>مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۵، ص۹۹؛ ج۳، ص۲۳۶ - ۲۳۵؛ همو، حرکت و زمان در فلسفه اسلامی، ج۱، ص۹۳ - ۹۱؛ همو، شرح منظومه، ج۲، ص۷۲ - ۷۰؛ همو، نقدی بر مارکسیسم، ص۳۴۰ - ۳۳۹؛ همو، توحید، ص۱۹۶ - ۱۹۴.</ref>. همواره ایرادهایی بر [[برهان]] حرکت، به ویژه از نظر ربط حادث به قدیم و استحاله تسلسل علل وارد بوده که قابل تأمل و بررسی است<ref>رجوع شود به جوادی آملی، براهین اثبات خدا، برهان حرکت و حدوث.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۶۶.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |