بحث:ایمان به پیامبر

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۵ ژوئن ۲۰۱۸، ساعت ۲۱:۳۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

محمد بياباني اسكويي

ایمان به پیامبر

  • ایمان و اقرار به نبوّت پیامبر گرامى اسلام حضرت محمّد بن عبد الله ۶ از اصول و ارکان مهمّ اسلام به شمار مى‌آید. و تا این اقرار و ایمان تحقّق پیدا نکند شخص، مسلمان محسوب نمى‌شود. علاوه بر این، اقرار و ایمان به همه آنچه حضرتش از طرف آفریدگار آورده و به ضرورت دین اسلام ثابت شده در تحقّق اسلام شخص لازم و ضرورى است. البتّه در این اقرار تفصیل و ذکر خصوصیّات و جزئیّات ضرورت ندارد و همان اقرار اجمالى بسنده است.
  • با اندک تأملى روشن است که اقرار به نبوّت پیامبر گرامى اسلام، اقرار به آنچه که از ناحیه خداى تعالى آورده، را نیز در بر دارد. زیرا نبوّت و رسالت چنان که گفتیم نوعى ارتباط میان خدا و نبى و رسول است که در این ارتباط امورى از سوى خداى تعالى به رسول و نبى القا مى‌شود.
  • به یقین مى‌توان گفت یکى از امورى که به ضرورت دین، بر همه پیامبران الهى به ویژه پیامبر گرامى اسلام نازل شده است، تصدیق و ایمان به پیامبران دیگر الهى و امورى است که بر آن‌ها نازل شده است. خداوند متعال در قرآن کریم در مقابل یهود و نصارا ـ که هدایت را تنها از آن خود مى‌دانستند ـ مردم را دستور مى‌دهد که به خدا و آنچه بر همه پیامبران نازل شده، ایمان آورند تا هدایت یابند. یعنى در نظر خداوند متعال ایمان به هیچ پیامبرى بدون ایمان به پیامبران دیگر تمام و کامل نیست. خداى تعالى مى‌فرماید : قُولُوا آمَنّا بِاللّهِ وَما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَما أُنْزِلَ إِلى إِبْراهِـیمَ وَإِسْمـعِـیلَ وَإِسْحـقَ وَیَعْقُوبَ وَالأَسْباطِ وَما أُوتِـیَ مُوسى وَعِـیسى وَما أُوتِـیَ النَّبِـیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ * فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ آهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِـی شِقاقٍ … (بگویید ایمان آوردیم به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه به ابراهیم و اسماعیل واسحاق و یعقوب و اسباط نازل شده است. و آنچه به موسى و عیسى داده شده است. و آنچه به پیامبران از سوى پروردگارشان داده شده است. بین هیچکدام از آن‌ها فرق نمى‌گذاریم و ما در مقابل خداى تعالى تسلیم هستیم. پس اگر ایمان آورند به گونه‌اى که شما ایمان آوردید قطعاً هدایت خواهند یافت و اگر اعراض کنند پس همانا در اختلاف و دشمنى خواهند بود…).
  • در آیه‌اى دیگر دین اسلام را ایمان و تسلیم به همه آنچه بر پیامبران الهى نازل شده مى‌داند و آنان را که به دنبال چیزى غیر آن هستند از زیانکاران آخرت به شمار مى‌آورد. قُلْ آمَنّا بِاللّهِ وَما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَما أُنْزِلَ عَلى إِبْراهِـیمَ وَإِسْمـعِـیلَ وَإِسْحـقَ وَیَعْقُوبَ وَالأَسْباطِ وَما أُوتِىَ مُوسى وَعِـیسى وَالنَّبِـیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ * وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلامِ دِینَاً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی آلآخِرَةِ مِنَ آلخاسِرِینَ. (بگو به خدا و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم واسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل شده و آنچه به موسى و عیسى و پیامبران از سوى پروردگارشان داده شده، ایمان آوردیم بین هیچکدام از آن‌ها فرقى نمى‌گذاریم و ما در مقابل خدا تسلیم هستیم. و کسى که غیر از اسلام دینى را طلب کند از او پذیرفته نمى‌شود و او در آخرت از زیان کاران است).
  • امام صادق ۷ نیز، ایمان را عمل همه اعضا و جوارح انسان شمرده و در میان اعضا قلب را امیر و فرمانده آن‌ها بیان کرده است. بر اساس این روایت عمل واجب قلب؛ یعنى ایمان عبارت است از اقرار و معرفت و اعتقاد و رضایت و تسلیم به خداى یگانه، و عبد و رسول خدا بودن محمّد ۶ ، و اقرار به همه آنچه از سوى خداى تعالى نازل شده است. واین عمل برترین و ارزنده‌ترین عمل است. ایشان مى‌فرمایند : فَأَمَّا مَا فَرَضَ عَلَى الْقَلْبِ مِنَ الْإِیمَانِ فَالْإِقْرَارُ وَ الْمَعْرِفَةُ وَ الْعَقْدُ وَ الرِّضَا وَ التَّسْلِیمُ بِأَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ إِلَهاً وَاحِداً لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لَا وَلَداً وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ ۶ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مِنْ نَبِیٍّ أَوْ کِتَابٍ فَذَلِکَ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى الْقَلْبِ مِنَ الْإِقْرَارِ وَ الْمـَعْرِفَةِ وَ هُوَ عَمَلُه… و هو رأس الایمان.(اما آنچه از ایمان بر قلب واجب کرده است اقرار و معرفت واعتقاد و خشنودى و تسلیم است به اینکه خدایى جز «الله» نیست، او یگانه است و شریکى ندارد. خداى یکتایى است که براى خویش همنشین و فرزندى نگرفته است. و اینکه محمّد بنده و رسول اوست. و نیز اقرار به تمام امورى است که از سوى خدا آمده است اعم از این که نبى باشد یا کتاب. این است آنچه خدا بر قلب واجب کرده است که عبارت است از اقرار و معرفت که عمل قلب است… و این اصل ایمان است).
  • امام رضا ۷ نیز در جواب مأمون که از او خواسته بود اسلام را به اختصار بیان کند؛ اسلام را شهادت به یگانگى خداى تعالى و شهادت به رسالت و بندگى محمّد ۶ و نیز شهادت به حقّانیّت همه آنچه پیامبر گرامى اسلام آورده و نیز شهادت به همه پیامبران و رسولان و حجّتهاى پیشین الاهى دانسته و به دنبال آن وظایف دیگر مسلمانان را به اختصار بیان کرده است. آن حضرت به خط مبارک خویش مى‌نویسند : إنَّ مَحْضَ الْإِسْلَامِ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَه… وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَمِینُه…وَ أَنَّ جَمِیعَ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ هُوَ الْحَقُّ الْمـُبِینُ وَ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ بِجَمِیعِ مَنْ مَضَى قَبْلَهُ مِنْ رُسُلِ اللَّهِ وَ أَنْبِیَائِهِ وَ حُجَجِهِ… (همانا حقیقت اسلام عبارت است از شهادت به اینکه خدایى جز الله نیست، یگانه است و شریکى ندارد…. و اینکه محمّد ۶ بنده و رسول و امین اوست…. و اینکه جمیع آنچه محمّد بن عبدالله ۶ آورده است حقّ آشکارى است، و تصدیق به او و به همه رسولان خدا و پیامبرانش و حجّت‌هاى او که پیش از پیامبر اسلام آمده‌اند).
  • بنابر این بدیهى است که اگر کسى نبوّت یکى از پیامبران الهى را منکر شود در حقیقت همه پیامبران الهى را منکر شده و یکى از ارکان و اصول مهم اسلام را که پذیرفتن دین همه انبیاى الهى است انکار مى‌کند؛ و چنین شخصى را نمى‌توان مسلمان به شمار آورد. امام صادق ۷ در این زمینه مى‌فرماید : وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَوْ أَنْکَرَ رَجُلٌ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ ۷ وَ أَقَرَّ بِمَنْ سِوَاهُ مِنَ الرُّسُلِ لَم یُوْمِن. (بدانید کسى که عیسى بن مریم را انکار کند و به همه رسولان دیگر اقرار کند مؤمن محسوب نمى‌شود).
  • در روایتى دیگر امام صادق ۷ کسى را که یکى از پیامبران الهى را انکار کند با وجود اینکه همه انبیاى دیگر را قبول دارد، گمراه و از هدایت بدور دانسته است. محمّد بن تمّام مى‌گوید؛ به امام صادق ۷ عرض کردم: فلانى که یکى از دوستان و موالیان شماست سلام رساند و گفت که شما شفاعت او را ضمانت کنید. حضرت فرمود: آیا او از دوستان ما است؟ عرض کردم: آرى. فرمود: پس امر او خیلى بالاتر از اینهاست. عرض کردم : إِنَّهُ رَجُلٌ یُوَالِی عَلِیّاً وَ لَمْ یَعْرِفْ مِنْ بَعْدِهِ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ. قَالَ: ضَالٌّ. قُلْتُ: فَأَقَرَّ بِالْأَئِمَّةِ جَمِیعاً وَ جَحَدَ الآْخِرَ. قَالَ: هُوَ کَمَنْ أَقَرَّ بِعِیسَى وَ جَحَدَ بِمُحَمَّدٍ ۶ أَوْ أَقَرَّ بِمُحَمَّدٍ وَ جَحَدَ بِعِیسَى ۷ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ جَحْدِ حُجَّةٍ مِنْ حُجَجِهِ. (مردى است‌که به ولایت‌امیرمؤمنان ۷ معتقد است‌اما اوصیاى بعد ازاو را نمى‌شناسد. فرمود: گم وغافل است.گفتم: به همه امامان اقرارمى‌کند و آخرى را انکارمى‌کند. فرمود:اومانندکسى‌است که‌به عیسى ۷ اقرار کرده و محمّد ۶ را انکار مى‌کند یا به محمّد ۶ اقرار کرده و عیسى ۷ را انکار مى‌کند. از انکار حجّتى از حجّت‌هاى خدا به خدا پناه مى‌بریم).

نفاق یا اقرار زبانى بدون اقرار قلبى

  • نکته مهمى که در باب ایمان و اسلام وجود دارد این است که در اثبات اسلام یک شخص پى بردن به تسلیم باطنى و درونى او لازم نیست، بلکه شهادت زبانى و ظاهرى او به توحید و نبوّت پیامبر ۶ و اعمال ظاهرى دیگر ـ از قبیل نماز، روزه، حج، زکات و…. ـ بر مسلمان بودن کفایت مى‌کند. الْإِسْلَامُ هُوَ الظَّاهِرُ الَّذِی عَلَیْهِ النَّاسُ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ وَ إِیتَاءُ الزَّکَاةِ وَ حِجُّ الْبَیْتِ وَ صِیَامُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَهَذَا الْإِسْلَام. (اسلام امر ظاهر و آشکارى است که مردم همه بر آن هستند یعنى شهادت به اینکه خدایى جز الله نیست، یگانه است، شریکى ندارد، و اینکه محمّد بنده و رسول اوست، و بپا داشتن نماز و دادن زکات و حجّ خانه خدا و روزه ماه رمضان، پس اسلام همین است).
  • از بررّسى روایات به دست مى‌آید که انسان‌ها در برابر شرایع الاهى سه گونه‌اند : مؤمن، کافر، منافق. منافق به ظاهر به توحید و رسالت پیامبر اسلام و پیامبران دیگر اقرار مى‌کند ولى اعتقاد درونى به این مسائل ندارد. البتّه چنین کسى به واقع مسلمان نیست ولى تا وقتى که نفاق درونى او معلوم نشود و اقرار زبانى و عمل ظاهرى داشته باشد در جامعه اسلامى مسلمان به شمار مى‌آید و احکام مسلمانان بر او جارى مى‌شود.