تسلیم
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تسلیم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
تسلیم : استواری دربرابر ناگواریها بدون اعتراض، بر اساس ادراک وابستگی به خدا با قلبی گشاده به استقبال قضای الهی رفتن.
واژهشناسی لغوی
- تسلیم مصدر باب تفعیل از ماده "س ـ ل ـ م" به معنای گردن نهادن، پذیرفتن، سرسپردن به دیگری و رام بودن در برابر اوست[۱]. این واژه در علم فقه، منطق، اخلاق و عرفان، برای معانی خاصی مصطلح است. مقاله حاضر به اصطلاح اخلاقی تسلیم از منظر قرآنکریم میپردازد.
در اصطلاح علم اخلاق، تسلیم بدان معناست که انسان در برابر کار خداوند و نیز کسانی که فرمان و خواست آنان به خداوند بازمیگردد، حتی در ناملایمات و بلاها استوار مانده و بدون اعتراض یا تغییری در ظاهر و باطن، با قلبی گشاده به استقبال قضای الهی برود[۲]. تسلیم به این معنا از انواع مندرج تحت جنس عدالت است[۳] برخی این تسلیم را مرتبهای فوق ایمان[۴] و برخی دیگر آن را از لوازم مرتبه سوم اسلام[۵] و از گرانبهاترین آثار بندگی خداوند متعالی دانستهاند[۶][۷].
- مقام تسلیم آنگاه دست یافتنی است که انسان خود را به تمام و کمال و در همه ابعاد تحت ولایت خداوند سبحان بداند و دریابد که در همه ابعاد ذات و صفات و افعال خود به خداوند قائم است و از خود هیچ استقلالی ندارد، بنابراین اعتقاد به ولایت خداوند میطلبد که شخص خود را هیچ کاره دانسته و هیچگونه استقلالی برای خود نبیند و خود را زمامدار سود و زیان و مرگ و زندگی خویش نداند[۸] و ذات و صفات و افعال خود را به مالک قدیم آنها، یعنی خداوند، باز گرداند[۹][۱۰].
- مقام تسلیم هنگامی در عبد محقق میشود که خداوند او را برای خویش خالص سازد، از این رو این ویژگی وقتی به بنده نسبت داده شود از آن به "تسلیم" و زمانی به خداوند سبحان استناد یابد از آن به اخلاص یاد میشود[۱۱][۱۲].
الهام در قرآن
- در قرآن کریم آیهای نیست که با واژه "تسلیم" بر خصوص تسلیم مورد بحث دلالت کند؛ لیکن آیاتی پرشمار با ماده «سـلـم»، به صورت مطلق، تسلیم در برابر خداوند را با تمجید از آن، ترغیب و امر به آن، دستور به اظهار تسلیم یا درخواست دستیابی به مقام تسلیم از سوی پیامبران بیان میکند که مفسران از بسیاری از این مطلقات، تسلیم در برابر تکوین و تشریع را استفاده کردهاند[۱۳]: ﴿﴿إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ﴾﴾[۱۴]؛ ﴿﴿وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴾﴾[۱۵]؛ ﴿﴿ادْخُلُواْ فِي السِّلْمِ كَافَّةً ﴾﴾[۱۶]؛ ﴿﴿فَلَهُ أَسْلِمُوا ﴾﴾[۱۷]؛ ﴿﴿وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴾﴾[۱۸]؛ ﴿﴿وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ﴾﴾[۱۹]؛ ﴿﴿وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ﴾﴾[۲۰] افزون بر ماده و آیات یاد شده، مفسران آیات یا عناوین دیگری را نیز اشاره به مقام تسلیم دانستهاند؛ مانند خضوع[۲۱] و سجود [۲۲] که در قرآنکریم مکرر آمده است[۲۳].
تفاوت مقام تسلیم با مقام تفویض، توکل و رضا
- تسلیم با تفویض و توکل نزدیک بلکه به یک معناست و تفاوت آنها به اعتبارات گوناگون است[۲۴]، از همین رو تفاوت میان آنها بسیار دقیق است؛ به گونهای که هریک از این الفاظ گاه در معنایی دیگر نیز به کار میرود[۲۵]. نزدیکی تسلیم به مقام رضا نیز چنین است[۲۶][۲۷].
- بعضی مقام رضا را بالاتر از تسلیم دانستهاند، زیرا تسلیم ترک اعتراض ظاهری و نیز ترک کراهت باطنی است؛ اما "رضا" خشنودی قلبی از کار خداوند بر اثر محبت عبد به خداست[۲۸] ک: جامعالسعادات، ج۳، ص۲۰۳.</ref>[۲۹].
- از دیدگاهی دیگر رتبه تسلیم از رتبه رضا و توکل برتر است[۳۰]، زیرا مقام رضا آن است که خواست خداوند با طبع انسان هماهنگ باشد؛ اما در تسلیم، شخص برای خود طبعی نمیشناسد تا موافقت یا مخالفت طبع، برای او مطرح باشد[۳۱]. در مقام توکل نیز شخص کار خود را به خدا وامیگذارد و او را وکیل خود قرار میدهد که نشان بقای تعلق خاطر به آن کار در وجود اوست؛ ولی در مقام تسلیم، شخص هیچ وابستگیای به امور مربوط به خود نداشته[۳۲] و به طور کامل از همه علائق دل میکند[۳۳][۳۴].
- برخی تسلیم و تفویض را به یک معنا[۳۵] و بعضی تفویض را مرتبهای بالاتر از تسلیم[۳۶] میدانند؛ با این استدلال که تفویض مربوط به سرّ سالک و از اعمال باطنی است. در تفویض، بنده به کلی ماسوی الله را نفی میکند و حتی خود را نیز در میان نمیبیند و این از مقامات حبیب خدا، محمد مصطفی(ص) است که فرمود:﴿﴿أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ﴾﴾[۳۷]؛ اما تسلیم، از متعلقات نفس و اعمال مجرد آن و مقام خلیل الله(ع) است. تسلیم سپردن و تفویض بازگذاشتن است و از این جهت مقام تسلیم از مقام تفویض فروتر است[۳۸][۳۹].
- در بیانی دیگر دلیل برتری مقام تفویض بر مقام توکل و تسلیم را چنین آوردهاند: توکل یعنی آنکه خدا را در امور خویش جانشین خود قرار دهی و تسلیم آن است که امور خود را در اختیار خداوند گذاری؛ ولی تفویض آن است که امری را به خود نسبت ندهی، بلکه خویشتنی برای خود نشناسی، بنابراین در تسلیم تعظیمی است که در توکل نیست و در تفویض تعظیمی است که برای مفوّض حتی توجهی به تعظیم خویش هم باقی نمیگذارد[۴۰]. در مقابل، بعضی تسلیم را از تفویض بالاتر دانستهاند[۴۱]، زیرا در تفویض آدمی همه امور مربوط به خود را به خداوند سبحان بازگردانده و خود را برکنار میداند؛ اما تسلیم پذیرش هر آن چیزی است که خداوند برای او اراده کند یا از او بخواهد، بیآنکه چیزی را به خود منتسب بداند[۴۲]. به گفتهای مقام تسلیم، تفویض و توکل از نظر آفت با یکدیگر یکساناند. آفت این مقامها آن است که آدمی کار خود را به خود مربوطه دانسته یا برای خود در زمینه توکل یا تسلیم سهمی بپندارد، حال آنکه هرگز کسی در کنار خداوند شأنی ندارد[۴۳] بعضی تنها آفت تسلیم را این دانسته که شخص نه از سر رضا و رغبت بلکه به ناچار خواست خداوند را بپذیرد[۴۴][۴۵].
تسلیم از نگاه آیات
- از آیات مورد استناد در بحث تسلیم، آیات ۶۵ سوره نساء: ﴿﴿فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا﴾﴾[۴۶] و ۵۶ سوره احزاب است: ﴿﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾﴾[۴۷] مفاد این آیات که خواهان تسلیم بودن در برابر حکم پیامبر اکرم(ص) است عام است و همه احکام تکوینی و تشریعی خداوند و هرآنچه را به گونهای به خدا و رسول منتسب است دربرمیگیرد[۴۸]، به ویژه در مسئله وصایت و جانشینی و گردن نهادن به حکم وصی و جانشین پیامبر(ص)[۴۹] بر اساس این آیات، مؤمن واقعی در هیچ یک از این موارد حق رد یا اعتراض یا ملالت خاطر ندارد، در غیر این صورت به مرتبهای از مراتب شرک آلوده است[۵۰][۵۱].
- به نظری، در آیات ۶۲ ـ ۶۳ سوره یونس، مراد از مؤمنان که خداوند آنها را اولیای خویش دانسته، صاحبان مقام تسلیماند: ﴿﴿أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ﴾﴾[۵۲]. به دلالت این آیات رهیافتگان به مقام تسلیم، از هرگونه اعتراض و ناخشنودی نسبت به قضا و قدر الهی به دورند، زیرا آنان به مقام بندگی خالص رسیده و میبینند که مُلک هستی تنها برای خداوند است و چیزی در اختیار عبد نیست تا نگران فقدان آن در آینده یا اندوهگین از کف رفتنش در گذشته باشد. خوف و حزن زمانی معنا مییابند که شخص خود را صاحب حق یا مِلکی ببیند، پس اگر کسی همه چیز حتی وجود خود را مِلک مطلق خداوند دید جایی برای خود نمیبیند تا خوف و حزنی برای او تصور شود[۵۳][۵۴].
- از سخن برخی در توضیح واژه "اخبات" برمیآید که مراد از مخبتان که قرآن کریم آنان را میستاید﴿﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكًا لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الأَنْعَامِ فَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ﴾﴾[۵۵]؛ ﴿﴿وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ﴾﴾[۵۶]؛ ﴿﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُواْ إِلَى رَبِّهِمْ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾﴾[۵۷] متصفان به ویژگی تسلیماند[۵۸]. در روایتی از امام صادق(ع)[۵۹] نیز تسلیم همان اخبات دانسته شده است و هرچند مورد روایت تسلیم در برابر اوامر و نواهی خداوند متعالی و حجج الهی است؛ لیکن با توجه به معنای واژه "اخبات"، این روایت یکی از مصادیق یا لوازم اخبات را ارائه میکند، و گرنه همانگونه که برخی مفسران گفتهاند اخبات به معنای تسلیم در برابر خواست تشریعی و تکوینی خداوند، اعم از نعمتها، بلاها و پیشامدهای نوعی و شخصی است که اخلاقی ستوده و حتی از مقام رضا بالاتر است[۶۰][۶۱].
- همچنین برخی مفسران مراد از ﴿﴿لَنَبْلُوَنَّكُمْ﴾﴾ در آیه ۱۵۵ سوره بقره: ﴿﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمْوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ﴾﴾[۶۲] را آزمایش انسان در زمینه ثبات بر تسلیم[۶۳] و ﴿﴿إِنَّا لِلَّهِ﴾﴾ در آیه ۱۵۶ سوره بقره:﴿﴿الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾﴾[۶۴] را اعلام تسلیم و انقیاد در برابر امر خداوند و رضایت به تدبیر او[۶۵] و به بیانی دیگر ایمان به قضا و قدر الهی و تسلیم به امر خداوند[۶۶] دانستهاند[۶۷].
- در آیه ۲۶ سوره فتح نیز، برخی "سکینه"ای را که پیامبر(ص) و مؤمنان به وسیله آن یاری شدند ثابت قدم داشتن آنان بر رضا و تسلیم دانستهاند. ﴿﴿إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾﴾[۶۸][۶۹]. در تفسیر آیه ۱۱ سوره تغابن هدایت قلب از سوی خداوند:﴿﴿مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾﴾[۷۰] نیز به هدایت قلب به تسلیم به امر خداوند و رضا به قضای او تفسیر شده است[۷۱]. رضایتبندگان از خداوند متعالی:﴿﴿ رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ ﴾﴾[۷۲] نیز به تسلیم در برابر خواست تکوینی و تشریعی او تفسیر شده است؛ به این معنا که هرآنچه خداوند از بنده میخواهد، بنده را ناخوش نبوده و نیز هیچ امر ناپسند و مبغوض حضرت حق، خوشایند بنده نباشد[۷۳][۷۴].
لزوم تسلیم در برابر خواست خداوند
- قرآن کریم در آیه ﴿﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾﴾[۷۵] لزوم تسلیم بودن در برابر اراده الهی در تکوین و تشریع را چنین بیان میکند: خداوند به خیر و شر آدمی آگاه است و انسان خود از آن آگاه نیست؛ چه بسا چیزی که انسان آن را نمیخواهد غافل از آنکه همان چیز برای او خیر است؛ یا به عکس، چیزی را دوست دارد، حال آنکه آن چیز برای او شر است، بنابراین انسان باید امور خویش را به خداوند واگذارد و تسلیم خواست او باشد[۷۶].
- بر اساس آیه ﴿﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾﴾[۷۷]، در پاسخ خداوند به پرسش ملائکه درباره آفرینش انسان نیز این نکته آمده است که خداوند از نهان و آشکار، آگاه است و درباره دین و دنیای آفریدهها اموری را میداند که آنها نمیدانند و اگر انسان را میآفریند در آفرینش او مصلحتی است و از همین رو وظیفه آنان تسلیم بودن در برابر فرمان و مشیت الهی است[۷۸][۷۹].
- بنابراین خداوند در هر زمینه بهترینها را برای انسان و دیگر آفریدههای خویش میداند، پس امور آدمی را بر اساس حکمت تدبیر کرده[۸۰] و آنچه درباره وی انجام دهد بر اساس مصلحت است[۸۱][۸۲].
- برخی ذیل آیاتی، واژههایی را چون توکل﴿﴿إِن تَسْتَفْتِحُواْ فَقَدْ جَاءَكُمُ الْفَتْحُ وَإِن تَنتَهُواْ فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَإِن تَعُودُواْ نَعُدْ وَلَن تُغْنِيَ عَنكُمْ فِئَتُكُمْ شَيْئًا وَلَوْ كَثُرَتْ وَأَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ ﴾﴾[۸۳][۸۴]، ایمان قلبی﴿﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لاَ يَحْزُنكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُواْ آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُواْ وَمَن يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾﴾[۸۵][۸۶]،
اقتراف حسنه﴿﴿ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ﴾﴾[۸۷][۸۸]، اسلام﴿﴿إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾﴾[۸۹][۹۰]؛ ﴿﴿أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلإِسْلامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَيْلٌ لِّلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ﴾﴾[۹۱][۹۲]؛ ﴿﴿فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ﴾﴾[۹۳][۹۴]؛ ﴿﴿ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ ﴾﴾[۹۵][۹۶]؛ ﴿﴿ بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ﴾﴾[۹۷]؛ ﴿﴿أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ﴾﴾[۹۸] و ﴿﴿إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُواْ عَلَيْهِ شُهَدَاء فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلاً وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ﴾﴾[۹۹] و اصطفاء ﴿﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ﴾﴾[۱۰۰] و ﴿﴿وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ﴾﴾[۱۰۱][۱۰۲] به تسلیم تفسیر کرده و برخی تصریح کردهاند که حضرت عیسی(ع) از سر تسلیم گفت: ﴿﴿ إِن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَإِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴾﴾[۱۰۳][۱۰۴][۱۰۵].
عدم تنافی تسلیم با تلاش و دعا
- تسلیم در برابر قضای الهی در ناگواریها وقتی پسندیده است که انسان مأمور به دفع آن نباشد یا توان دفع نداشته باشد، و گرنه تسلیم نارواست، بلکه اقتضای تسلیم آن است که انسان برای دفع آن بکوشد[۱۰۶]، بنابراین تن دادن به فقر، ذلت، ظلم و مانند آنکه دیگر آدمیان بر انسان تحمیل میکنند، اگر انسان توان مقابله با آن را داشته باشد هرگز ستوده نبوده[۱۰۷]، از مصادیق تسلیم به خواست خداوند به شمار نمیآید[۱۰۸].
- از آیه ﴿﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِكُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ ﴾﴾[۱۰۹] که یاری خواستن پیامبران از خداوند را به هنگام اوج گرفتن سختی و دشواری بازگو میکند، استفاده شده که درخواست کمک از خداوند برای زدودن سختیها با مقام تسلیم منافاتی ندارد[۱۱۰]. عدم تنافی تسلیم با دعا برای تغییر وضع نامطلوب، رفع محرومیتها و دستیابی به مطلوبها را با دیگر درخواستهای پیامبران از خداوند متعالی که در قرآنکریم بازگو شده نیز میتوان مستدل ساخت[۱۱۱].
- از سخن حضرت موسی(ع) در آیه﴿﴿فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا ﴾﴾[۱۱۲] نیز استفاده شده که آگاه ساختن دیگران از دردها و بیماریها اگر از سراعتراض و ناخشنودی نباشد، به مقام تسلیمِ انسان در برابر قضای الهی خدشهای نمیزند[۱۱۳][۱۱۴].
منابع
پانویس
- ↑ لسانالعرب، ج۶، ص۳۴۶؛ التحقیق، ج۵، ص۲۱۸ ـ ۲۲۰، «سلم».
- ↑ اخلاق ناصری، ص۱۱۶؛ التعریفات، ص۸۰.
- ↑ دایرةالمعارف تشیع، ج۴، ص۲۵۷؛ دانشنامه جهان اسلام، ج۷، ص۳۱۸.
- ↑ مفردات، ص۴۲۳، «سلم».
- ↑ المیزان، ج۱، ص۳۰۲.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۳۴۴.
- ↑ صالحیمنش، محمد، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳
- ↑ همان، ج۱۱، ص۲۴۹.
- ↑ شرح منظومه، ص۳۵۸.
- ↑ صالحیمنش، محمد، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳
- ↑ المیزان، ج۱۱، ص۲۵۰.
- ↑ صالحیمنش، محمد، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳
- ↑ المیزان، ج۳، ص۲۰۴؛ مجمعالبیان، ج۱، ص۳۹۸؛ ج۴، ص۴۹۴؛ روح البیان، ج۱، ص۲۳۳.
- ↑ آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش؛ سوره بقره، آیه:۱۳۱.
- ↑ و ما فرمانبردار اوییم؛ سوره بقره، آیه:۱۳۶.
- ↑ همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید؛ سوره بقره، آیه:۲۰۸.
- ↑ فرمانبردار او باشید؛ سوره حج، آیه:۳۴.
- ↑ و فرمان یافتهام که فرمانپذیر پروردگار جهانیان باشم؛ سوره غافر، آیه:۶۶.
- ↑ من نخستین مسلمانم؛ سوره انعام، آیه:۱۶۳.
- ↑ و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش برآور؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۸.
- ↑ التحقیق، ج۳، ص۷۷، «خضع».
- ↑ التحقیق، ج۵، ص۵۲، «سجد»؛ نمونه، ج۱۱، ص۲۵۴.
- ↑ صالحیمنش، محمد، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳
- ↑ المیزان، ج۱۷، ص۳۳۴.
- ↑ بیان السعاده، ج۱، ص۳۱۰.
- ↑ جامع السعادات، ج۳، ص۲۱۵.
- ↑ صالحیمنش، محمد، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳
- ↑ التسهیل،ج۱، ص۶۵؛ ر.
- ↑ صالحیمنش، محمد، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳
- ↑ جامعالسعادات، ج۳، ص۲۱۵؛ التحقیق، ج۱۳، ص۱۹۳، «وکل»؛ الفروق اللغویه، ص۲۵۷.
- ↑ اوصاف الاشراف، ص۹۲؛ شرح منظومه، ص۳۵۸.
- ↑ جامع السعادات، ج۳، ص۲۱۵.
- ↑ اوصاف الاشراف، ص۹۲.
- ↑ صالحیمنش، محمد، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳
- ↑ جامع السعادات، ج۳، ص۲۱۵.
- ↑ التصوف الاسلامی، ص ۱۷۲؛ دایرةالمعارف تشیع، ج ۴، ص۲۵۸ ـ ۲۵۹.
- ↑ کار خود را به خداوند وا میگذارم؛ سوره غافر، آیه:۴۴.
- ↑ شرح التعرف، ج۲، ص۸۹۳، ۹۰۸.
- ↑ صالحیمنش، محمد، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳
- ↑ بیان السعاده، ج۱، ص۳۱۰.
- ↑ المیزان، ج۱۷، ص۳۳۴؛ التحقیق، ج۱۳، ص۱۹۳، «وکل».
- ↑ المیزان، ج۱۷، ص۳۳۴.
- ↑ شرح منازل السائرین، ج۱، ص۲۱۱.
- ↑ مدارج السالکین، ج۲، ص۱۵۳.
- ↑ صالحیمنش، محمد، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳
- ↑ پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند؛ سوره نساء، آیه:۶۵.
- ↑ خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید؛ سوره احزاب، آیه:۵۶.
- ↑ احکام القرآن، ج۲، ص۲۶۸؛ المیزان، ج۴، ص۴۰۵.
- ↑ تفسیر قمی، ج۲، ص۱۹۶؛ التبیان، ج۸، ص۳۶۰؛ احتجاج، ج۱، ص۵۸.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۴۰۵.
- ↑ صالحیمنش، محمد، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳
- ↑ آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند.آنان که ایمان آوردند و پرهیزگاری میورزیدند؛ سوره یونس، آیه:۶۲ - ۶۳.
- ↑ المیزان، ج۱۰، ص۹۰.
- ↑ صالحیمنش، محمد، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳
- ↑ و برای هر امتی آیینی نهادهایم تا نام خداوند را بر آنچه از چارپایان روزی آنان کرده است (به هنگام ذبح) یاد کنند پس خدای شما خدایی یگانه است؛ فرمانبردار او باشید و فروتنان را نوید ده؛ سوره حج، آیه:۳۴.
- ↑ و تا کسانی که دانش یافتهاند بدانند که این (قرآن) راستین، از سوی پروردگار توست پس به آن ایمان آورند آنگاه دلهای آنها در برابر آن فروتن گردد و بیگمان خداوند راهنمای مؤمنان به راهی راست است ؛ سوره حج، آیه:۵۴.
- ↑ بیگمان کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند و با فروتنی در برابر پروردگارشان آرامش یافتهاند بهشتیند؛ آنان در آن جاودانند؛ سوره هود، آیه:۲۳.
- ↑ التحقیق، ج۳، ص۶، «خبأ».
- ↑ الکافی، ج۱، ص۳۹۱؛ العیاشی، ج۲، ص۱۴۳.
- ↑ اطیب البیان، ج۷، ص۳۳.
- ↑ صالحیمنش، محمد، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳
- ↑ و بیگمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی داراییها و کسان و فرآوردهها میآزماییم، و شکیبایان را نوید بخش!؛ سوره بقره، آیه:۱۵۵.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص۲۰۷؛ احکام القرآن، ج۱، ص۱۱۵.
- ↑ همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد میگویند: ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم؛ سوره بقره، آیه:۱۵۶.
- ↑ مجمع البیان، ج۱، ص۴۳۷.
- ↑ مواهب الرحمن، ج۲، ص۱۹۴.
- ↑ صالحیمنش، محمد، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳
- ↑ یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره فتح، آیه:۲۶.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۱۹۰.
- ↑ هیچ بلایی (به کسی) نمیرسد مگر به اذن خداوند و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی میکند و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره تغابن، آیه:۱۱.
- ↑ جامع البیان، ج۲۸، ص۱۵۷؛ التبیان، ج۱۰، ص۲۳.
- ↑ خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند؛ سوره توبه، آیه:۱۰۰.
- ↑ المیزان، ج۹، ص۳۷۵.
- ↑ صالحیمنش، محمد، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳
- ↑ جنگ بر شما مقرر شده است در حالی که شما را ناپسند است و بسا چیزی را ناپسند میدارید و همان برای شما بهتر است و بسا چیزی را دوست میدارید و همان برایتان بدتر است و خداوند میداند و شما نمیدانید؛ سوره بقره، آیه:۲۱۶.
- ↑ صالحیمنش، محمد، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم؛ فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید؛ سوره بقره، آیه:۳۰.
- ↑ مجمعالبیان، ج۱، ص۱۷۷ ـ ۱۷۸، ۱۸۵.
- ↑ صالحیمنش، محمد، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳
- ↑ ر. ک: مجمع البیان، ج۶، ص۴۲۳ ـ ۴۲۴.
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص۱۳۶.
- ↑ صالحیمنش، محمد، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳
- ↑ ای کافران!) اگر پیروزی میخواستید پیروزی به سراغتان آمد و اگر (از کفر و دشمنی) دست بردارید برای شما بهتر است و اگر باز گردید ما نیز باز میگردیم و گروه شما هرگز دستتان را نخواهند گرفت هرچند بسیار باشند و (بدانید که) خداوند با مؤمنان است؛ سوره انفال، آیه:۱۹.
- ↑ التبیان، ج۵، ص۱۳۶.
- ↑ ای پیامبر! آنان که در کفر شتاب میورزند تو را اندوهگین نکنند، همان کسانی که به زبان میگفتند ایمان آوردهایم در حالی که دلهاشان ایمان نیاورده است و یهودیانی که به دروغ گوش میسپارند جاسوسان گروهی دیگرند که نزد تو نیامدهاند؛ عبارات (کتاب آسمانی) را از جایگاه آنها پس و پیش میکنند؛ (به همدیگر) میگویند اگر به شما این (حکمی که ما میخواهیم از سوی پیامبر) داده شد بپذیرید و اگر داده نشد، (از او) دوری گزینید- و از تو در برابر خداوند، برای کسی که عذاب وی را بخواهد، هیچگاه کاری ساخته نیست- آنان کسانی هستند که خداوند نخواسته است دلهایشان را پاکیزه گرداند؛ در این جهان، خواری و در جهان واپسین عذابی سترگ دارند؛ سوره مائده، آیه:۴۱.
- ↑ نورالثقلین، ج۱، ص۶۳۲.
- ↑ این همان است که خداوند (آن را) به بندگانی از خویش که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند مژده میدهد بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزندهای سپاسپذیر است؛ سوره شوری، آیه:۲۳.
- ↑ الصافی، ج۴، ص۳۷۴.
- ↑ بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.
- ↑ تفسیر قمی، ج۱، ص۹۹ ـ ۱۰۰؛ مجمع البیان، ج۲، ص۲۵۹.
- ↑ آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بیفروغ است)؟ بنابراین وای بر سختدلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند؛ سوره زمر، آیه:۲۲.
- ↑ المیزان، ج۷، ص۳۴۲.
- ↑ و چون عیسی در آنان (آثار) کفر را دریافت گفت: یاران من به سوی خداوند کیانند؟ «حواریان» گفتند: ما یاوران خداوندیم، به خداوند ایمان داریم و گواه باش که ما گردن نهادهایم؛ سوره آل عمران، آیه:۲.
- ↑ المیزان، ج۶، ص۲۲۱.
- ↑ و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم)؛ سوره صافات، آیه:۱۰۳.
- ↑ المیزان، ج۵، ص۳۴۳.
- ↑ آری، آن کسان که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهند در حالی که نکوکار باشند، بیگمان پاداش آنان نزد پروردگارشان است. و بیمی نخواهند داشت و اندوهگین نمیشوند؛ سوره بقره، آیه:۱۱۲.
- ↑ آیا جز دین خداوند را باز میجویند با آنکه آنان که در آسمانها و زمینند خواهناخواه گردن نهاده فرمان اویند و به سوی او بازگردانده میشوند؛ سوره آل عمران، آیه:۸۳.
- ↑ ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (توراتشناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری میکردند؛ پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید؛ و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند؛ سوره مائده، آیه:۴۴.
- ↑ خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد؛ سوره آل عمران، آیه:۳۳.
- ↑ خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد؛ سوره آل عمران، آیه:۴۲.
- ↑ المیزان، ج۳، ص۱۶۴.
- ↑ اگر عذابشان فرمایی آنان بندگان تو هستند و اگر آنها را ببخشایی، این تویی که پیروزمند فرزانهای؛ سوره مائده، آیه:۱۱۸.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۳۷۶؛ فتح القدیر، ج۲، ص۹۵.
- ↑ صالحیمنش، محمد، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳
- ↑ مدارج السالکین، ج۲، ص۱۵۲.
- ↑ الدروس الاخلاقیه، ص۴۵.
- ↑ صالحیمنش، محمد، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳
- ↑ آیا گمان میکنید به بهشت در خواهید آمد با آنکه هنوز داستان کسانی که پیش از شما (در) گذشتند بر سر شما نیامده است؟ به آنان سختی و رنج رسید و لرزانده شدند تا جایی که پیامبر و مؤمنان همراه وی میگفتند: یاری خداوند کی در میرسد؟ آگاه باشید که یاری خداوند نزدیک است؛ سوره بقره، آیه:۲۱۴.
- ↑ مواهب الرحمن، ج۳، ص۲۵۹.
- ↑ صالحیمنش، محمد، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳
- ↑ و چون (از آنجا) گذشتند، (موسی) به شاگرد خود گفت: چاشتمان را بیاور که به راستی از این سفر خویش خستگی دیدهایم؛ سوره کهف، آیه:۶۲.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۱۱.
- ↑ صالحیمنش، محمد، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳