الهی بودن وحی
مقدمه
منبع اصلی همه کتب آسمانی خداوند متعال است، نه پیامبر و نه کتب آسمانی پیشینِ و نه دانشمندان یهود و نصارا.
- نکته اول: همه ادیان الهی یک منبع و هدف مشترک دارند. بر همه پیامبران الهی وحی شده است تا مردم را به راه راست هدایت کنند﴿﴿ شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا ﴾﴾[۱] از آیه ﴿﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ﴾﴾ روشن میشود خداوند یک دین دارد و آن تسلیم شدن در برابر خداست.
- نکته دوم: غالب یهودیان قدیم و مسیحیان، عهد عتیق را الهام الهی میدانند اما نه اینکه کلمه به کلمه آن از جانب خداوند باشد. بلکه سخن خدا بودن یا از طریق نیابت است یا تملک. عهد جدید به اعتقاد مسیحیت، نوشته نویسندگان مخصوص به خود است. و الهی بودن آن به دلیل راهنما بودن روح القدس برای هر مؤلف است.
الهی بودن متن قرآن
- علوم مسلمانان آیات قرآن را در لفظ و معنا از خداوند حکیم و علیم میدانند اگر این کلمات از خداوند نمیبود چرا آن را کلام خدا مینامیدند؟ [۲].
- آنچه در وحیانیت متن و ساختار قرآن کریم اهمیت دارد، اثبات الهی بودن الفاظ، ترکیب آیات قرآن کریم، همراه با معانی و محتوای آنهاست نه وحیانیت نظم آیات و سورههای قرآن.
- امام صادق (ع) میفرمایند: "پایان یک سوره با نزول﴿﴿ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾﴾ به منزله ابتدای سورهای دیگر شناخته میشد". در موارد فراوانی نیز رسول خدا (ص) با اشاره جبرئیل دستور میداد فلان آیه را در فلان موضع قرار دهند. عدهای نظم و ترتیب سورههای قران را توقیفی و برخی آن را بر اساس اجتهاد صحابه میدانند.
- سیوطی چند دیدگاه را مطرح میکند:لفظ و معنا هر دو از جانب خدا باشد، یا اینکه پیامبر معانی را در قالب الفاظ عرب درآورده و یا جبرئیل به این الفاظ تعبیر کرده است [۳]. مسلمانان الفاظ و پوشاندن لباس لفظ به معنا و مفاهیم و چگونگی ترکیب و نظم این الفاظ را از خداوند متعال میدانند.
آثار و نتایج الهی و یگانه بودن مصدر آیات
دلایل
نخست: معجزه بودن قرآن و تحدی
- از همان آغاز نزول قرآن افرادی تصمیم گرفتند مانند آن را بیاورند که شکست خوردند و به دلیل شگفتی بیش از حد قرآن کریم آن را "سحر" نامیدند.
- تا زمان حاضر هنوز کسی نتوانسته سورهای مانند یا برتر از قرآن کریم بیاورد.
﴿﴿وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴾﴾ [۵] یعنی پیامبری که با اعتراف خود شما نزد کسی درس نخوانده، کتابی آورده که فصیحان و بلیغان درسخوانده شما نمیتوانند مثل آن بیاورند.
- اعجاز قرآن ابعاد مختلفی دارد:"اعجاز بیانی، اعجاز تشریعی، اعجاز در اخبار غیبی، اعجاز علمی و اعجاز در معارف".
- از مهمترین وجوه، اعجاز در فصاحت و بلاغت و تنظیم عبارات است و مفاد آیات تحدی این است که این الفاظ و عبارات و ترکیب و قالبها از سوی خداوند است.
دوم: امی بودن پیامبر (ص)
- یکی از نکات روشن زندگی پیامبر اسلام از نظر تاریخی و نقلی درس ناخواندگی آن حضرت است و به طور کلی عرب آن زمان مردمی بیسواد و افراد باسوادشان انگشتشمار بودند. حتی خاورشناسان مثل "ویل دورانت" و "گوستاولوبون" و... به درس ناخواندگی پیامبر اعتراف کردهاند [۶].
- درباره مفهوم "امی" چند دیدگاه وجود دارد:
- نه مینویسد و نه میخواند؛
- منسوب به امت است؛ زیرا امت عرب، خواندن و نوشتن را خوب نمیدانسته؛
- منسوب به ام به معنای مادر است؛ یعنی مانند طفلی که از مادر زاییده شده و نوشتن را نمیداند؛
- منسوب به ام القری است.
- روایتی از ابن عباس: "کانَ نَبِيُّکم (ص) أُمِّيّاً لَا يَكْتُب وَ لا یَقرَأ" در آیهای دیگر ﴿﴿وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمينِكَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ﴾﴾[۷] در تفسیر آیه گفته شده: "معنای آیه چنین است: ای پیامبر! تو خواندن و نوشتن نمیدانستی و عرب نیز تو را با این ویژگی میشناسند؛ چرا که با آنها معاشرت داشتهای در این صورت تردیدی به خود راه نمیدهند که قرآن از جانب خداوند است"[۸][۹].
سوم: تفاوت سخنان پیامبر و قرآن
- در مقایسه سخنان رسول خدا(ص) با آیات قرآن درمییابیم میان این دو تفاوت وجود دارد [۱۰]. اگر آیات قرآن هم از خود پیامبر میبود باید دارای سیاق و اسلوب باشد و هر دو از اعجاز برخوردار باشند. افزون بر آن روایات ساختگی نشان میدهد، همانندسازی در روایات آن حضرت ممکن است و حال آنکه چنین چیزی در مورد قرآن امکان ندارد.
۲. شواهد و قرینهها
- آیات و روایات فراوانی برای پیامبر اسلام (ص) نقشی جز اخذ وحی و ابلاغ آن قائل نیستند.
اول: شواهد و مدعیات کلی
- یکم. دخالت نداشتن پیامبر در متن قرآن آیاتی که قرآن کریم را از جانب خداوند متعال میداند﴿﴿وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ﴾﴾ [۱۱] و پیامبر اسلام (ص) هیچ نقشی در متن وحی و تجدید نظر در آن ندارند﴿﴿ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴾﴾[۱۲]. تنها خداوند میتواند در آیات قرآن تصرف کند ﴿﴿وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ﴾﴾ و سنت الهی به تغییرناپذیری آیات قرآن تعلق گرفته[۱۳]؛ ﴿﴿لاَّ مُبَدِّلِ لِكَلِمَاتِهِ ﴾﴾ [۱۴]، ﴿﴿ًإِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ﴾﴾[۱۵] بسیاری از مستشرقان میگویند: محمد، قرآن را بیان و اسلوب خاص خود القا کرد و سپس آن را به خدایش نسبت داد. وی در این مسیر، از فراست و عمق تأملاتش بهره جسته و با ضمیمه کردن برخی اخبار غیبی و حقایق علمی، قرآن موجود را عرضه کرد. یوسف دره العداد به پیامبر نسبت میدهد، بعضی آیات را به آیاتی دیگر تبدیل کرد. و پیروان او متوجه این تغییر شده و مرتد شدند و هجرت به مدینه به همین دلیل بود.
- مخالفان پیامبر اسلام (ص) قرآن را از جانب افرادی مانند بلعام نصرانی یا سلمان فارسی میدانستند. خداوند متعال میفرماید ﴿﴿ وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ﴾﴾ [۱۶][۱۷].
- قرآن کریم دو پاسخ به این اشکال داده:
- یک. نمیشود پیامبر الفاظ قرآن را از آن شخص عجم گرفته باشد. زیرا آیات قرآن فصیح و در حد اعجاز است.
- دو. اگر معانی این آیات از جانب آن شخص باشد و پیامبر آنها را در قالب الفاظ ریخته، پاسخ این است، مطالب آیات قرآن پر از معارف حقیقی است که پیامبر اسلام (ص) با جان و دل به آنها ایمان دارد. چگونه چنین شخصی به خداوند دروغ میبندد﴿﴿ إِنَّمَا يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ ﴾﴾[۱۸][۱۹][۲۰].
دوم. توبیخها و سرزنشها
- در برخی موارد آن حضرت تصمیم بر کاری گرفتهاند؛ اما خداوند او را نهی نموده یا توبیخ میکند.
مثل اجازه پیامبر به عدهای برای بازگشت از جهاد که آیه نازل شده ﴿﴿عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبينَ﴾﴾. یعنی نباید پیامبر به افراد دروغگو و منافق اجازه ترک جهاد دهد.
سوم. پیامبر مفسر قرآن، نه مصدر قرآن
از آیات قرآن استفاده میشود پیامبر گیرنده وحی، مفسر و معلم آیات قرآن است ﴿﴿وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم﴾﴾ [۲۱].. پیامبر فرستادهای است که آیات خدا را باید به طور کامل و صحیح به مردم برساند ﴿﴿فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبينُ﴾﴾.
چهارم. اعتراف سخنسرایان عرب
سخنوران و فصحایی که به فکر مقابله با قرآن بودند به دلیل شگفتی بیش از حد قرآن کریم آن را "سحر" نامیدند. مانند "ولید بن مغیره" که اعتراف کرد کلام محمد کلامی است که بر همه کلامها برتری دارد. این اعتراف از جانب مخالفان سرسخت دین اسلام، بهترین دلیل است.
پنجم. سیره شخصی پیامبر (ص) و قرآن
اگر این قرآن از جانب خود پیامبر باشد باید جریانات مهم زندگی شخصی پیامبر در قرآن آمده باشد چنانچه در انجیل مطالب فراوانی درباره زندگی شخصی حضرت عیسی (ع) یافت میشود [۲۲].
ششم. تأخیر وحی
اگر پیامبر از جانب خود میتوانست به راحتی و خود به خود حکمی را بیان کند پس چرا در برخی موارد، مدتی طولانی، وحی بر پیامبر قطع میشد؛ به گونهای که ناراحتی آن حضرت نمایان میشد. مانند جریان "مخلفون"، "صلح حدیبیه" و "حکم ظهار" که با استفاده از تاریخ و شأن نزول آن نشان میدهد وحی تأخیر داشته و پیامبر از تأخیر آن نگران بوده است.
هفتم. اگر قرآن از جانب پیامبر باشد خطاب به خود نامعقول است
در حالی که واژه ﴿﴿قُل﴾﴾حدود ۲۳۲ بار در قرآن به کار رفته. یعنی وظیفه پیامبر گفتن مطالب قرآن و آیات به مردم است [۲۳].
دوم: شواهد الهی بودن الفاظ قرآن
- اوصاف قرآن و تعابیر و واژههایی درباره متن قرآن نشان میدهد، الفاظ قرآن از جانب خداوند متعال است:
- اعجاز در فصاحت و بلاغت: همه دانشمندان مهمترین بُعد اعجاز قرآن را در فصاحت و بلاغت و ترکیب خاص واژههای آن میدانند.
- عربی بودن: ﴿﴿إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾﴾. این آیات با صراحت بیان میدارند قرآن به صورت عربی نازل شده است و قریب به اتفاق ارباب لغت و مفسران تعبیر به "عربی" را به معنای زبان و لغت عرب دانستهاند. ﴿﴿إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾﴾. دو چیز در حفظ و ضبط آیات الهی دخالت دارد [۲۴]: (۱): اگر فقط معانی الفاظ وحی میشد آن اسرار حفظ نمیشد. (۲): اگر به زبان عربی نازل نمیشد آن اسرار بر عقول مردم مخفی میماند.
- قرائت: ﴿﴿إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَه * فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ﴾﴾ واژه "قرء" در اصل به معنای جمع کردن و نیز جمع کردن حروف و کلمات است که محور اصلی آن حروف و کلمات و تلفظ به آنهاست یعنی لفظ و معنا با هم بر پیامبر نازل شده.
- تلاوت: تلاوت نیز به معنای پیروی کردن و خواندن کلمهای بعد از کلمه دیگر، همراه با فهم و تعقل و معرفت است. قرآن کریم میفرماید: ﴿﴿تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ﴾﴾؛ یعنی خداوند آیات قرآن را کلمه به کلمه بر پیامبر خوانده است [۲۵].
- ترتیل: بیان کردن سخنی منظم، پایدار و همراه با فاصله را ترتیل میگویند. ﴿﴿وَ رَتَّلْناهُ تَرْتيلاً﴾﴾. پیامبر در معنای ترتیل فرمود: حروف و کلمات آنرا به روشنی ادا کن؛ نه همچون ذرات شن آن را پراکنده نما و نه مانند شعر آن را پشت سر هم بخوان. پس اساس ترتیل گفتاری روشن و گویاست که بدون لفظ، امکان ندارد.
- کلام الهی: برخی از اوصاف قرآن کریم مثل "کلام الله" نشان میدهد آیات قرآن به صورت کلمات و تعبیراتی از جانب خداوند متعال آمدهاند. ﴿﴿وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ﴾﴾. امام رضا (ع) درباره قرآن فرمود: "هُوَ کَلامُ اللّهِ" [۲۶].
- کتاب: "کتاب" واژهای است به معنای نوشته شده که لفظ در او دخالت کامل دارد و نوشتار بدون لفظ ممکن نیست. ﴿﴿وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ﴾﴾.
بررسی مصادر ادعایی وحی
پیش از این به اثبات رسید خداوند تنها مصدر قرآن است. و بحث از مصدر وحی پایه و اساس اعتبار و ارزش قرآن است. یوسف دره الحداد تورات و انجیل را در کنار خداوند متعال از مصادر قرآن میداند [۲۷].
۱. اجمالی از شبهات عصر رسالت
مشرکان میگفتند آیات قرآن از خداوند متعال نیست و:
- پیامبر (ص) قرآن را از افراد آگاه به کتب پیشین گرفته است.
- یا معانی قرآن از خداوند است؛ ولی الفاظ از پیامبر
- افراد سخنور و فصیح ابتدا اتهام سحر به قرآن زندند. سپس اعتراف کردند که نه کلام بشر است و نه کلام جن.
کفار و مشرکان با تعبیرهای مختلف سعی کردهاند وحیانیت قرآن را زیر سؤال ببرند مانند:
- افترا: ﴿﴿وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هَذا إِلاَّ إِفْكٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ﴾﴾
- اساطیر: ﴿﴿وَ قالُوا أَساطيرُ الْأَوَّلينَ اكْتَتَبَها﴾﴾
- سحر: ﴿﴿ْإِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبينٌ﴾﴾
خداوند بسیار کوتاه به این اتهامات پاسخ داده، در آغاز بیاساس بودن شبهه را مطرح نموده که ﴿﴿ْفَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً﴾﴾ [۲۸]. در پاسخ اتهام سحر نیز میفرماید: "من اگر دروغگویم خود گرفتار عذاب میشوم" جز وحی الهی از چیزی پیروی نمیکنم"."
- ↑ از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود ؛ سوره شوری، آیه: ۱۳.
- ↑ علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۲۰۹-۲۱۱.
- ↑ علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۲۱۲ و ۲۱۳.
- ↑ علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۲۱۴ و ۲۱۵.
- ↑ و اگر در آنچه بر بنده خود فرو فرستادهایم تردیدی دارید، چنانچه راست میگویید سورهای همگون آن بیاورید و (در این کار) گواهان خود را (نیز) در برابر خداوند، فرا خوانید؛ سوره بقره، آیه:۲۳.
- ↑ علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۲۱۶-۲۱۹.
- ↑ و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی میخواندی و نه به دست خویش آن را مینوشتی که آنگاه، تباهاندیشان، بدگمان میشدند؛ سوره عنکبوت، آیه:۴۸
- ↑ علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص:۱۴۴.
- ↑ علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۲۲۱.
- ↑ علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۲۲۰ و ۲۲۱.
- ↑ و بیگمان قرآن را از نزد فرزانهای دانا به تو میآموزند؛ سوره نمل، آیه:۶.
- ↑ بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بیگمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ میهراسم؛ سوره یونس، آیه:۱۵.
- ↑ علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۲۲۲ و ۲۲۳.
- ↑ هیچ دگرگون کنندهای برای سخنان وی نیست؛ سوره انعام، آیه:۱۱۵.
- ↑ بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه:۹.
- ↑ و خوب میدانیم که آنان میگویند: جز این نیست که بشری به او آموزش میدهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او میبندند غیر عربی «1» است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است؛ سوره نحل، آیه:۱۰۳.
- ↑ علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۲۲۴ و ۲۲۵.
- ↑ تنها کسانی که به آیات خداوند ایمان ندارند دروغ میبافند و همانانند که دروغگویند؛ سوره نحل، آیه:۱۰۵.
- ↑ علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص:۳۴۸.
- ↑ علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۲۲۶.
- ↑ مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۲۳۶ و ۲۳۷.
- ↑ مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۲۲۸ و ۲۲۹.
- ↑ مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۲۳۰ و ۲۳۱.
- ↑ مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۲۳۲-۲۳۴.
- ↑ مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۲۳۴ و ۲۳۵.
- ↑ مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۲۳۶ و ۲۳۷.
- ↑ مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۲۳۸ و ۲۳۹.
- ↑ مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۲۴۰ و ۲۴۱.