عقل نظری
مقدمه
- حكما عقل را به دو قسم نظری و عملی تقسیم میکنند، ولی در تصویر تفاوت عقل عملی با عقل نظری و تعیین وظیفه هریک، با هم اختلاف دارند. تفاوت عقل نظری و عقل عملی به دو صورت تصویر شده است:
- تفاوت غایی: گروهی معتقدند عقل مبدأ ادراک است و در این جهت هیچ فرقی بین عقل نظری و عقل عملی نیست، تنها تفاوت این دو با هم، در مقام غایت است. هنگامی که هدف از ادراک چیزی فقط دانستن آن باشد، مبدأ آن ادراک را عقل نظری مینامند؛ مثل ادراک حقایق وجود و اگر هدف از ادراک چیزی عمل به آن باشد مبدأ آن ادراک را عقل عملی میگویند؛ مثل ادراک حسن صدق و قبح کذب. طبق این نظر، عقل عملی همانند عقل نظری مبدأ ادراک است نه مبدأ تحریک[۱][۲].
- تفاوت جوهری: گروه دیگری معتقدند مبدأ ادراک در وجود انسان، همان عقل نظری است؛ خواه هدف از ادراک خود دانستن باشد یا عمل کردن؛ بنابراین، ادراک وظیفه عقل نظری است و عقل عملی هیچ دخالتی در ادراک ندارد. وظیفه عقل عملی اجرای فرامین عقل نظری و تحریک قوة غضب و شهوت برای اجرای آن احکام است[۳]. بنابراین عقل نظری و عقل عملی از نظر جوهر متفاوتاند. طرفدارن این نظریه برای تحول و تکامل عقل نظری و عقل عملی مراحلی را برشمردهاند. این مراحل را از کلام شهید ثانی نام میبریم:
- عقل هیولایی: نخستین مرحله عقل نظری که دورترین مرحله آن از نقطه کمال عقل محسوب میشود، عقل هیولایی است. به این معنی که انسان فقط از استعداد ادراک برخوردار است.
- عقل بالملكه: مرحله دوم اینکه انسان مسائل ضروری را بالفعل درک کند و برای درک مسائل نظری آماده شود. این مرحله عقل بالملكه نامیده میشود؛ زیرا در این مرحله، استعداد انتقال به معقولات نظری در انسان راسخ شده، به صورت ملکه در میآید. انسان هنگامی که به این مرحله برسد، صلاحیت تکلیف پیدا میکند.
- عقل بالفعل: مرحله سوم این است که انسان مسائل نظری را درک کرده و هر وقت بخواهد با یک التفات آنها را در نظر میآورد، بدون اینکه به کسب جدید نیاز باشد؛ این مرحله، عقل بالفعل نامیده میشود.
- عقل مستفاد: مرحله چهارم که مرحله کمال عقل نظری است، این است که معقولات نظری را مشاهده میکند. این مرحله را عقل مستفاد مینامند، زیرا این كمال تنها از راه ارتباط با عقل فعال که خارج از وجود انسان است به دست میآید.
- بنابراین، عقل هیولایی و عقل بالملكه، در حقیقت، استعداد و آمادگی کمالاند. عقل مستفاد از نظر تحقق بر عقل بالفعل مقدم است؛ چون بدون مشاهده مكرر، قدرت استحضار به دست نمیآید، پس عقل بالفعل هر چند در بقا متأخر از عقل مستفاد است و پس از زوال مشاهده حدوث بر او مقدم است و هم از این رو برخی آن را در مرحله چهارم و پس از مستفاد قرار دادهاند[۴].
منابع
پانویس
- ↑ محمدرضا مظفر، المنطق، ج۳۴۳.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۷۱.
- ↑ محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۵۷؛ محمد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، ص۷۴.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۷۱-۱۷۲.