اهل حل و عقد در فقه سیاسی
مقدمه
پیشینۀ تاریخی این اصطلاح در اسلام، به واقعۀ "سقیفه بنی ساعده" باز میگردد. عدهای که خود را خبرگان مسلمین قلمداد کرده بودند، با سرپیچی از وصیت پیامبر (ص) و به استناد حدیثی از آن حضرت –«عَلَيْكُمْ بِالسَّوَادِ الْأَعْظَمِ فَإِنَّ يَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ»[۱]- در محلّی به نام سقیفه، تنها با حضور پانزده نفر به نام "اهل حل و عقد" گردهم آمده و "ابوبکر بن ابی قحافه" را به عنوان خلیفه رسول الله، برگزیدند[۲]. دومین گروه از اهل حل و عقد را عمر - خلیفه دوم - به منظور انتخاب خلیفۀ بعد از خود، تشکیل داد که به انتخاب "عثمان بن عفان" - خلیفه سوم منجر شده است[۳]. در مذهب تشیع، تعیین جانشین رسول خدا (ص) به فرمان الهی است و انسان در آن دخالتی ندارد[۴]. خبرگان از دیدگاه فقه شیعه - در غیر از جانشینی رسول خدا (ص) - تنها به مثابۀ دلیل و بینه شرعی پذیرفته شده است[۵][۶].
منابع
پانویس
- ↑ بحار الانوار، ج۶۸، ص۲۸۹.
- ↑ ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۷.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۸۰؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۵۹؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۱۲۴.
- ↑ ر. ک: امامت.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۶؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۲۷.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۵۵.