بحث:حیات الهی
مقدمه
اگر سه صفت "ثبوتی"، "ذاتی" و "نفسی" خدا را "علم"، "حیات" و "قدرت" بدانیم، حیات بر دو صفت دیگر مقدم است؛ زیرا برای حیات هیچگونه تصور نسبت و اضافه نمیرود؛ یا اینکه لااقل حی بودن بر علم و قدرت تقدم رتبی دارد.
حیات را بعضی غیر قابل تعریف دانسته آن را به آثارش تعریف میکنند. مثلاً در مورد نباتات میگویند: حیات چیزی است که اگر در موجودی باشد آن موجود حساس و فعال است، یعنی کون الموجود بحیث یدرک و یفعل . اگر در باب حق تعالی علم و اراده را ثابت کردیم، به این ترتیب او هم حیات دارد.
صدرالمتألهین درباره حیات میگوید: حیات اساساً قابل تعریف نیست؛ زیرا وجود مساوی حیات است و هر چیزی که از شئون وجود باشد، قابل تعریف نیست. تعریف فقط در مورد ماهیات است[۱].
البته، شایعترین تعریفی که برای حیات از سوی جمهور متکلمان و همچنین حکما صورت گرفته است، همین تعریف استاد مطهری است که با بیانهای گوناگون و با اندک تفاوتی آن را پذیرفتهاند. عبارتهایی مانند مبدأ وجودی، یترتب علیه العلم والقدرة، یا صفت توجب العلم والقدرة، و یا الدرک الفعال و نوع تعریفهایی با همین مضمون [۲].[۳]
پانویس
- ↑ مطهری، الهیات شفا، ج۲، ص۴۳۵.
- ↑ برای مطالعه انواع تعاریف حیات حق تعالی بنگرید به: بنیاد پژوهشهای اسلامی، شرح المصطلحات الکلامیه، اصطلاح «حیات».
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۱۰.