بحث:حارث بن عبدالله همدانی در رجال و تراجم

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۱۶ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

الحارث الأعور[۱] عنوان یاد شده در سند یک روایت تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از کتاب الخصال واقع شده است: «عَنِ الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) ثَلَاثٌ بِهِنَّ يَكْمُلُ الْمُسْلِمُ التَّفَقُّهُ فِي الدِّينِ وَ التَّقْدِيرُ فِي الْمَعِيشَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّوَائِبِ»[۲]. شرح حال راوی در کتب رجال، چهار عنوان دیده می‌شود: أ. الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ[۳]. ب. الحارث بن عبدالله الأعور الهمدانی[۴]. ج. الحارث بن قیس الأعور[۵]. د. الحارث الهمدانی[۶].  بر این اساس، این سؤال برای رجالیان پیش آمده است که آیا عناوین چهارگانه یاد شده، هرکدام یک راوی مستقل شمرده میشوند؛ یا بعضی از عناوین با برخی دیگر متحد هستند و مقصود از الحارث الأعور کیست؛ آیا به حارث بن قیس الأعور انصراف دارد؛ یا به حارث بن عبدالله الأعور یا خودش راوی مستقل است؟ دیدگاه‌های متفاوتی هست[۷]. بزرگانی، از جمله سید تفرشی[۸]، قهپایی[۹] و ملاصالح مازندرانی[۱۰] عقیده دارند مقصود از حارث الأعور، حارث بن قیس الأعور است و گروه دیگری، از جمله ابو علی حائری مازندرانی[۱۱]، آیة الله خویی[۱۲] و علامه شوشتری[۱۳] معتقدند به حارث بن عبدالأعور انصراف دارد، چنان که بعضی دیگر، او را راوی مستقل به شمار آوردند[۱۴]. بررسی از تتبع اسناد روایات، ملاحظه راوی و مروی عنه و اقوال رجالیان سنی، برداشت می‌شود که عناوین سه گانه الحارث الأعور، الحارث الهمدانی و الحارث بن عبدالله الأعور متحد هستند و از یک شخص حکایت مینمایند که از اصحاب خاص امام علی(ع) بوده است؛ بنابراین دو عنوان بیشتر نداریم: یکی حارث بن عبدالله و قیس بن عبدالله. توضیح: رجالیان سنی از حارث بن عبدالله با دو وصف الأعور و الهمدانی یاد کردند[۱۵] و عامر الشعبی و ابو اسحاق السبیعی را از راویانش برشمردند و در اسناد روایات، این دو تن از راوی، گاه با عنوان الحارث بن عبدالله الأعور و گاه با عنوان الحارث الأعور و زمانی با عنوان الحارث الهمدانی و هنگامی با عنوان الحارث روایت کردند[۱۶]. برقی از رجالیان شیعه نیز از راوی با عنوان الحارث بن عبدالله الأعور همدانی[۱۷] یاد کرده است، بنابراین تردیدی در اتحاد این عناوین نیست و از ظاهر کشی نیز همین معنا استفاده می‌شود، زیرا وی از الحارث بن قیس نام برده[۱۸]؛ لیکن از الحارث بن عبدالله نام نبرده، بلکه از الحارث الأعور یاد کرده است[۱۹] و نشان می‌دهد مقصودش از این عنوان، الحارث بن عبدالله الأعور الهمدانی است. بنابراین مقصود از الحارث الأعور در طرق و اسناد، أبو زهیر، الحارث بن عبدالله الهمدانی[۲۰]، الخارفی[۲۱]، الأعور، الحوتی[۲۲]، الکوفی است. ایشان از شخصیت‌های بزرگ تاریخ اسلام و از اصحاب خاص امام علی(ع) به شمار می‌آید و از جایگاه علمی بالایی برخوردار است و بزرگان اهل سنت با تعابیر کان من کبار علماء التابعین، کان من أوعیة العلم، أفقه الناس، و أفرض الناس، و أحسب الناس، تعلم الفرائض[۲۳] من علی، کان حافظا للفرائض معتنیا بها و بالحساب، العلامة الإمام، صاحب علی، کان فقیها کثیر العلم از حارث الأعور یاد کردند[۲۴]. روایات بسیاری از حارث در کتاب‌های شیعه و اهل سنت گزارش شده که عموماً از امام علی(ع) و در موضوعات و مباحث مختلف اعتقادی، احکام فقهی، تفسیر و اخلاق هستند. حارث الأعور احادیث و خطبه‌های امام علی(ع) را مینوشته است[۲۵] و بعضی او را نخستین گردآورنده خطبه‌های آن حضرت برشمردند[۲۶]. بر این اساس، در بعضی گزارشات از صحیفة الحارث الأعور یاد شده است. ابن حجر عسقلانی در ترجمه خلاس بن عمرو نوشته است: قال (احمد) أیضا: کانوا یخشون أن یکون خلاس یحدث عن صحیفة الحارث الأعور... و قال أبو حاتم یقال: وقعت عنده صحف عن علی[۲۷]. یکی از محققان پس از نقل عبارت ابن حجر نوشته است: و ظاهر هذا الکلام أن الکتاب کان لعلی(ع) وقع عند الحارث و یخشون أن یحدث عنه خلاس، و هنا احتمال آخر و هو أن یکون الکتاب إملاء منه(ع) کما تقدم أن علیا(ع) قال: من یشتری علما بدرهم؟[۲۸] فاشتری الحارث صحفا[۲۹]؛  الظاهر أن المراد من صحیفة الوصی کتاب فیه فضائل علی(ع) لا أنه کتاب علی(ع)[۳۰]. از آثار حارث الأعور کتابی است با عنوان مسائل أخبر بها أمیرالمؤمنین(ع) الیهودی و شیخ طوسی در ترجمه عمرو بن میمون به آن اشاره نموده است[۳۱]. طبقه راوی تاریخ ولادت حارث مشخص نیست؛ لیکن تاریخ وفاتش را سال ۶۵ هجری قمری ثبت نموده‌اند[۳۲]. برقی از وی در اصحاب امام علی(ع) با عنوان الحارث بن عبدالله الأعور همدانی یاد کرده است[۳۳]، چنانکه شیخ طوسی از ایشان با عنوان الحارث الهمدانی در اصحاب امام علی(ع)[۳۴] و با عنوان الحارث الأعور در اصحاب امام حسن(ع) ذکر نموده است[۳۵] و در اسناد روایات، از امیرالمؤمنین[۳۶]، امام حسن[۳۷] و امام حسین[۳۸](ع) روایت کرده است. استادان و شاگردان راوی حارث الأعور در اسناد روایات، افزون بر امام علی، امام حسن و امام حسین(ع) از کسان دیگری، از جمله ابو طفیل عامر بن وائله و عبدالله ابن مسعود[۳۹] روایت کرده و گروهی از وی روایت کردند؛ از جمله أصبغ بن نباته، أبو إسحاق السبیعی، عامر بن شراحبیل الشعبی، عمرو بن مره، حبیب، قاسم بن ولید الهمدانی، أبی هارون المکفوف، سعید بن عمر الجلاب و عاصم بن ضمره[۴۰]. مذهب راوی حارث بن عبدالله الأعور الهمدانی از موالیان مخلص و از پیروان راستین امیرمؤمنان(ع) و دارای جایگاه بلندی نزد آن حضرت بوده است[۴۱]. محبت و ارادت حارث به امام علی(ع) وصف کردنی نیست[۴۲]، از این رو مورد طعن مخالفان اهل بیت(ع) قرار گرفت و با تعبیراتی تند او را نکوهش کردند، چنان که خواهد آمد. علامه سید شرف الدین نوشته است: الحارث بن عبدالله الهمدانی، صاحب أمیرالمؤمنین(ع) و خاصته؛ کان من أفضل التابعین؛ و أمره فی التشیع غنی عن البیان[۴۳]. آیة الله خویی: و قد اتفقت کلمات علماء الإمامیة علی أنه من أعاظم أصحاب أمیرالمؤمنین(ع) و علی نزاهته و مکانته السامیة، و وصفوه بالورع و التقوی؛ و القیام بخدمة سیده أمیرالمؤمنین(ع)[۴۴]. جایگاه حدیثی راوی توثیق صریح از رجالیان قدما، مانند کشی، نجاشی و شیخ طوسی درباره حارث الأعور نرسیده است و از رجالیان متأخر، علامه حلی و ابن داود نام راوی را در بخش یکم کتاب رجال خود که به راویان ثقه و ممدوح اختصاص دارد، عنوان کرده‌اند[۴۵]. مامقانی: لا ینبغی الریب فی وثاقة الرجل و تقواه. سید امین: الحق وثاقته و جلالته. بررسی برای وثاقت راوی میتوان به اموری استناد نمود: ۱. امام علی(ع) او را از ثقات شمرده و بشارت داده که در چند جا آن حضرت را خواهد دید: «... فَدَعَا كَاتِبَهُ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ أَبِي رَافِعٍ فَقَالَ لَهُ أَدْخِلْ عَلَيَ عَشَرَةً مِنْ ثِقَاتِي. فَقَالَ: سَمِّهِمْ لِي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ. فَقَالَ: أَدْخِلْ أَصْبَغَ بْنَ نُبَاتَةَ ... وَ الْحَارِثَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَعْوَرَ الْهَمْدَانِيَّ»[۴۶]؛ «و أبشرک یا حارث! لتعرفنی عند الممات، و عند الصراط، و عند الحوض، و عند المقاسمة»[۴۷]. ۲. قول برقی که حارث الأعور را از اولیای اصحاب امیرمؤمنان(ع) به شمار آورده است و در زیارات جامعه کبیره میخوانیم: «مَنْ وَالاكُمْ فَقَدْ وَالَى اللَّهَ»[۴۸]. ۳. قرار گرفتن نام راوی در سند کامل الزیارات[۴۹]. ۴. دو روایت کشی: أ. «قَالَ سَمِعْتُ الشَّعْبِيُّ: ... سَمِعْتُ الْحَارِثَ الْأَعْوَرَ وَ هُوَ يَقُولُ أَتَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً(ع) ذَاتَ لَيْلَةٍ فَقَالَ يَا أَعْوَرُ مَا جَاءَكَ قَالَ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ جَاءَ بِي وَ اللَّهِ حُبُّكَ، قَالَ، فَقَالَ أَمَا إِنِّي سَأُحَدِّثُكَ لِتَشْكُرَهَا، أَمَا إِنَّهُ لَا يَمُوتُ عَبْدٌ يُحِبُّنِي فَتَخْرُجُ نَفْسُهُ حَتَّى يَرَانِي حَيْثُ يُحِبُّ وَ لَا يَمُوتُ عَبْدٌ يُبْغِضُنِي فَتَخْرُجُ نَفْسُهُ حَتَّى يَرَانِي حَيْثُ يَكْرَهُ. قَالَ، ثُمَّ قَالَ لِيَ الشَّعْبِيُّ بَعْدُ: أَمَا إِنَّ حُبَّهُ لَا يَنْفَعُكَ وَ بُغْضَهُ لَا يَضُرُّكَ»[۵۰]. ب. «عَنْ مَيْمُونِ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ عَلِيٍّ(ع) قَالَ: قَالَ لِيَ الْحَارِثُ أَ تَدْخُلُ مَنْزِلِي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ(ع) عَلَى شَرْطِ أَنْ لَا تَدَّخِرَنِي شَيْئاً مِمَّا فِي بَيْتِكَ وَ لَا تَكَلَّفَ لِي شَيْئاً مِمَّا وَرَاءَ بَابِكَ قَالَ نَعَمْ فَدَخَلَ يَتَحَرَّفُ وَ يُحِبُّ أَنْ يَشْتَرِيَ لَهُ وَ هُوَ يَظُنُّ أَنَّهُ لَا يَجُوزُ لَهُ حَتَّى قَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) يَا حَارِثُ قَالَ هَذِهِ دَرَاهِمُ مَعِي وَ لَسْتُ أَقْدِرُ عَلَى أَنْ أَشْتَرِيَ لَكَ مَا أُرِيدُ قَالَ أَ وَ لَيْسَ قُلْتُ لَكَ لَا تَتَكَلَّفْ مَا وَرَاءَ بَابِكَ فَهَاتِ مِمَّا فِي بَيْتِكَ»[۵۱]. ۵. قول اصبغ بن نباته صحابی جلیل القدر امام علی(ع): دخل الحارث الأعور علی أمیرالمؤمنین علی(ع) فی نفر من الشیعة و کنت فیهم فجعل الحارث یتأد فی مشیته و یخبط الأرض بمحجنه و کان مریضا فأقبل إلیه أمیرالمؤمنین(ع) و کانت له منه منزلة. یادآوری: عبدالعزیز بن محمد الحسینی غماری از عالمان مراکش دو کتاب الباحث عن علل الطعن فی الحارث و نکث الناکث المعتدی بتضعیف الحارث را در اثبات وثاقت حارث الأعور الهمدانی و رد شبهات در این باره نوشته است. حارث همدانی از دیدگاه اهل سنت رجالیان سنی دیدگاه‌های متفاوتی درباره حارث اظهار کردند: ۱. بعضی توثیق کردند؛ مانند یحیی بن معین، نسائی، احمد بن صالح، مرة بن أبی داوود و ترمذی[۵۲]. ۲. اکثریت رجالیان سنی او را تضعیف کردند؛ نظیر شعبی، أبوحاتم رازی، دارقطنی، ابن المدینی، عثمان دارمی، ابن حبان، ابن سعد و ابن حجر[۵۳]. ۳. شماری توقف کردند، همچون ذهبی[۵۴]. جرح حارث با عبارات متفاوت رجالیان سنی که حارث الأعور را تضعیف کردند، تعابیر مختلفی یاد کردند؛ نمونه‌ها: کان کذابا. (شعبی، علی بن مدینی و ابوبکر الخیثمی) کان الحارث غالیا فی التشیع؛ واهیا فی الحدیث. (ابن حبان) لم یکن الحارث یصدق عن علی فی الحدیث. (مغیرة) عامة ما یرویه غیر محفوظ. (ابن عدی) عامة ما یروی عن علی باطل. (ابن سیرین) لم یکن الحارث بأرضاهم. (ابوبکر بن عیاش) إن الحارث اتهم. (ابراهیم بن یعقوب الجوزجانی) کان الحارث الأعور زیفا. (جریر) ضعیف. (ابو خیثمه) لیس یتابع علیه. (عثمان بن سعید دارمی) لا یحتج بحدیثه. (ابو زرعه) لیس بقوی و لا ممن یحتج بحدیثه. (ابو حاتم رازی) لیس بالقوی. (نسائی) واهی الحدیث. (ابو زرعه)[۵۵] علت تضعیف و تضعیف کننده اصلی از عبارت ابن حبان برداشت می‌شود که علت تضعیف حارث الأعور از سوی رجالیان سنی، محبت و ارادت و شیفتگی حارث به مولایش علی(ع)[۵۶] بوده است؛ حرص و ولع او به نوشتن سخنان و خطبه‌های آن حضرت، چندان بوده که امام حسن و امام حسین، دو نور دیده امام علی(ع) احادیث پدرشان را از ایشان سؤال می‌کردند[۵۷]. بدیهی است تحمل این همه اخلاص و ارادت حارث نسبت به مولایش امام علی(ع) برای بعضی بسیار سخت و گران است، از این رو او را کذاب و دروغگو معرفی می‌نماید. تضعیف کننده اصلی تضعیف کننده اصلی حارث الأعور، عامر بن شراحیل معروف به شعبی است که در سال ۱۰۵ هجری قمری و در سن ۷۷ سالگی وفات نموده است و از معاصران حارث الأعور است و از جهت فکری عثمانی و از معاندان و مخالفان امیرمؤمنان(ع) بوده است[۵۸]. افترائات بزرگی به حضرت علی(ع) و اصحاب جلیل القدر آن حضرت و شیعیان می‌بسته است؛ از جمله سوگند می‌خورد که علی(ع) به قبرش داخل شد، در حالی که قرآن را نخوانده بود[۵۹]؛ نیز حارث را دروغگو معرفی می‌کرد و شیعیان علی(ع) را یهودیان اسلام[۶۰]. شیخ مفید در معرفی شعبی: أن الشعبي كان مشهورا بالنصب لعلي(ع) و لشيعته و ذريته و كان معروفا بالكذب سكيرا خميرا مقامرا عيارا و كان معلما لولد عبد الملك بن مروان و سميرا للحجاج. وَ رَوَى إِسْمَاعِيلُ بْنُ عِيسَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا بُهْلُولُ بْنُ كَثِيرٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو حَنِيفَةَ قَالَ: أَتَيْتُ الشَّعْبِيَّ أَسْأَلُهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَإِذَا بَيْنَ يَدَيْهِ شِطْرَنْجٌ وَ نَبِيذٌ وَ هُوَ مُتَوَشِّحٌ بِمِلْحَفَةٍ مَصْبُوغَةٍ بِعُصْفُرٍ فَسَأَلْتُهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَقَالَ مَا تَقُولُ فِيهَا بَنُو اسْتِهَا قَالَ فَقُلْتُ هَذَا أَيْضاً مَعَ هَذَا وَ ذَهَبْتُ إِلَى كُتُبٍ لِي كُنْتُ سَمِعْتُهَا مِنْهُ فَخَرَقْتُهَا ثُمَّ صَارَ مَصِيرِي هَذَا أَنْ أَسْمَعَ عَنْ رَجُلٍ عَنْهُ. وَ رَوَى أَبُو بَكْرٍ الْكُوفِيُّ عَنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ: كَانَ الشَّعْبِيُّ يَهُونُ عَلَيْهِ أَنْ تُقَامَ الصَّلَاةُ وَ هُوَ عَلَى الشِّطْرَنْجِ وَ النَّرْدِ وَ قَالَ مَرَرْتُ بِالشَّعْبِيِّ وَ إِذَا هُوَ قَائِمٌ فِي الشَّمْسِ عَلَى فَرْدِ رِجْلٍ وَ فِي فَمِهِ بَيْذَقٌ فَقَالَ هَذَا جَزَاءُ مَنْ قُومِرَ. وَ رَوَى الْفَضْلُ بْنُ سُلَيْمَانَ عَنِ النَّضْرِ بْنِ مُخَارِقٍ قَالَ: رَأَيْتُ الشَّعْبِيَّ بِالنَّجَفِ يَلْعَبُ بِالشِّطْرَنْجِ وَ إِلَى جَنْبِهِ قَطِيفَةٌ فَإِذَا مَرَّ بِهِ مَنْ يَعْرِفُهُ أَدْخَلَ رَأْسَهُ فِيهَا. وَ بَلَغَ مِنْ كَذِبِهِ- أَنَّهُ قَالَ: لَمْ يَشْهَدِ الْجَمَلَ مِنَ الصَّحَابَةِ إِلَّا أَرْبَعَةٌ فَإِنْ جَاءُوا بِخَامِسٍ فَأَنَا كَذَّابٌ عَلِيٌّ وَ عَمَّارٌ وَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ وَ قَدْ أَجْمَعَ أَهْلُ السِّيَرِ أَنَّهُ شَهِدَ الْبَصْرَةَ مَعَ عَلِيٍّ(ع) ثَمَانُمِائَةٍ مِنَ الْأَنْصَارِ وَ تِسْعُمِائَةٍ مِنْ أَهْلِ بِيعَةِ الرِّضْوَانِ وَ سَبْعُونَ مِنْ أَهْلِ بَدْرٍ. وَ هُوَ الَّذِي رَوَى أَنَّ عَلِيّاً ع كَانَ أَحْمَرَ الرَّأْسِ وَ اللِّحْيَةِ.

خلافا على الأمة في وصفه وَ بَلَغَ مِنْ نَصْبِهِ وَ كَذِبِهِ أَنَّهُ كَانَ يَحْلِفُ بِاللَّهِ- لَقَدْ دَخَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ اللَّحْدَ وَ مَا حَفِظَ الْقُرْآنَ. و هذا خلاف الإجماع و إنكار الاضطرار[۶۱].  دروغگو خواندن حارث از سوی شعبی تعجب بعضی رجالیان سنی را به دنبال داشته، از این رو سعی کردند سخن او را توجیه کنند: ۱. ابن عبدالبر: أظن الشعبی عوقب بقوله فی الحارث: کذاب، و لم یبن من الحارث کذبه، و إنما نقم علیه إفراطه فی حب علی[۶۲]. ۲. ذهبی: هذا محمول من الشعبی علی أنه أراد بالکذب الخطأ، و إلا فلأی شیء یروی عنه؟[۶۳]. ۳. ذهبی: و الظاهر أنه کان یکذب فی لهجته و حکایاته؛ و أما فی الحدیث النبوی فلا[۶۴]. ۴. أحمد بن صالح المصری: الحارث الأعور ثقة، ما أحفظه، و ما أحسن ما روی عن علی و أثنی علیه... قیل لأحمد بن صالح فقول الشعبی حدثنا الحارث و کان کذابا فقال: لم یکن یکذب فی الحدیث إنما کان کذبه فی رأیه[۶۵].  .[۶۶]

منابع

  1. ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال البرقی، ص۴؛ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۸۸-۸۹، (ح ۱۴۲) و ۱۰۰، (ح ۱۵۹)؛ رجال الطوسی، ص۶۰، (ش ۵۱۳) و ۹۴، (ش ۹۲۷)؛ الرجال (ابن داود)، ص۹۴، (ش ۳۵۳)؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۵۴، ش۸؛ منهج المقال، ج۳، ص۲۸۹، ش۱۲۱۸؛ نقد الرجال، ج۱، ص۳۸۱، ش۱۰۹۷؛ مجمع الرجال، ج۷، ص۳۰۲؛ منتهی المقال، ج۲، ص۳۰۹، (ش ۶۳۹) و ۳۱۴، (ش ۶۴۷)؛ الرسائل الرجالیه (کلباسی)، ج۲، ص۴۶۹-۴۷۰؛ الإفصاح عن أحوال رواة الصحاح، ج۱، ص۲۸۶، ش۲۵۲؛ طرائف المقال، ج۲، ص۶۷، (ش ۷۲۰۷) و ۷۷، (ش ۷۳۴۳)؛ الذریعه، ج۲۰، ص۳۳۵، ش۳۲۷۵؛ تنقیح المقال، ج۱۷، ص۴۵، ش۴۳۳۴؛ معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۱۶۳، (ش ۲۴۵۱) و ۱۷۲، (ش ۲۴۹۱)؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۲۵۷، ش۳۰۰۹؛ قاموس الرجال، ج۳، ص۸، (ش ۱۶۴۲) و ۳۹، (ش ۱۶۸۵)؛ تکملة الرجال، ج۱، ص۳۶۲. ب. منابع سنی: الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۶۸؛ الضعفاء و المتروکین، ص۱۶۴، ش۱۱۴؛ الکاشف، ج۱، ص۳۰۳، ش۸۵۹؛ تهذیب الکمال، ج۵، ص۲۴۴، ش۴۱۰۲۵؛ سیر أعلام النبلاء، ج۴، ص۱۵۲، ش۵۴؛ تهذیب التهذیب، ج۲، ص۱۲۶، ش۲۴۸؛ تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۷۵، ش۱۰۳۲؛ میزان الإعتدال، ج۱، ص۴۳۵، ش۱۶۲۷؛ التاریخ الکبیر، ج۲، ص۲۷۳، ش۲۴۳۷؛ التاریخ الصغیر، ج۱، ص۱۸۳؛ ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۲۰۸، ش۲۵۷؛ المجروحین، ج۱، ص۲۲۲؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۲، ص۱۸۵، ش۳۷۰؛ تاریخ ابن معین (الدوری)، ج۱، ص۲۶۵، ش۱۷۵۱؛ الأنساب (سمعانی)، ج۲، ص۳۰۵؛ المغنی فی الضعفاء، ج۱، ص۲۲۴، ش۱۲۳۶.
  2. تفسیر کنز الدقائق، ج۵، ص۵۷۶ به گزارش از الخصال، ج۱، ص۱۲۴: حدثنا أبی قال: حدثنا سعد بن عبدالله، عن أحمد ابن أبی عبدالله قال: حدثنا المعلی بن محمد البصری، عن محمد بن جمهور العمی، عن جعفر ابن بشیر البجلی، عن أبی بحر، عن شریح الهمدانی، عن أبی إسحاق السبیعی، عن الحارث الأعور قال:....
  3. رجال الطوسی، ص۹۴، ش۹۲۷: الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ. (در اصحاب امام حسن(ع)). کشی تحت عنوان الحارث الأعور یک روایت گزارش کرده است: ... عَنْ أَبِي عُمَرَ الْبَزَّازِ، قَالَ سَمِعْتُ الشَّعْبِيُّ، وَ هُوَ يَقُولُ ... سَمِعْتُ الْحَارِثَ الْأَعْوَرَ وَ هُوَ يَقُولُ أَتَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً(ع) ذَاتَ لَيْلَةٍ فَقَالَ يَا أَعْوَرُ مَا جَاءَكَ قَالَ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ جَاءَ بِي وَ اللَّهِ حُبُّكَ، قَالَ، فَقَالَ أَمَا إِنِّي سَأُحَدِّثُكَ لِتَشْكُرَهَا، أَمَا إِنَّهُ لَا يَمُوتُ عَبْدٌ يُحِبُّنِي فَتَخْرُجُ نَفْسُهُ حَتَّى يَرَانِي حَيْثُ يُحِبُّ وَ لَا يَمُوتُ عَبْدٌ يُبْغِضُنِي فَتَخْرُجُ نَفْسُهُ حَتَّى يَرَانِي حَيْثُ يَكْرَهُ. قَالَ، ثُمَّ قَالَ لِيَ الشَّعْبِيُّ بَعْدُ: أَمَا إِنَّ حُبَّهُ لَا يَنْفَعُكَ وَ بُغْضَهُ لَا يَضُرُّكَ. (رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۸۸-۸۹، ح۱۴۲).
  4. رجال البرقی، ص۴: الحارث بن عبدالله الأعور همدانی. (در اصحاب امام علی(ع)).
  5. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۱۰۰، ش۱۵۹. (در عنوان علقمة و أبی و الحارث بنو قیس چنین نوشته است: ... وَ كَانَ الْحَارِثُ جَلِيلًا فَقِيهاً وَ كَانَ أَعْوَرَ).
  6. رجال الطوسی، ص۶۰، ش۵۱۳.
  7. تنقیح المقال، ج۱۷، ص۵۰: أن جمعا بنوا علی أن الحرث [الحارث] الأعور: رجل برأسه، غیر معلوم اسم أبیه و احتمل آخرون فی تطبیقه وجوها: أحدها: أنه الهمدانی، الذی قال له أمیر المؤمنین(ع): یا حار همدان من یمت یرنی من مؤمن أو منافق قبلا... ثانیها: أنه الحارث بن قیس، الذی قال الکشی - کما یأتی- أنه: کان جلیلا فقیها، و کان أعور...؛ ثالثها: أنه الحرث بن عبدالله الأعور الهمدانی المذکور فی أولیاء أمیر المؤمنین(ع)...؛ رابعها: أنه الحرث بن غیث الأعور. قاموس الرجال، ج۳، ص۱۳: قلت: التحقیق أن فیه قولین: کونه ابن عبدالله و ابن قیس. و أما کونه الأعور و کونه الهمدانی فیجمعان معا و یجمعان معهما.
  8. نقد الرجال، ج۱، ص۳۸۱، ش۱۰۹۷. (در عنوان الحارث الأعور نوشته است: و الظاهر أن یکون الحارث هذا هو الذی سیجیء بعنوان: الحارث بن قیس الأعور).
  9. ر.ک: مجمع الرجال، ج۲، ص۶۸؛ ج۴، ص۱۵۰.
  10. شرح الکافی (ملا صالح مازندرانی)، ج۴، ص۲۶۲. (پس از نقل روایتی از الکافی که در سندش آمده: ... عن أبی إسحاق السبیعی، عن الحارث الأعور نوشته است: هو الحارث بن قیس الأعور.
  11. منتهی المقال، ج۲، ص۳۰۹، ش۶۳۹: و هو ابن قیس الأعور أو ابن عبدالله... قلت: بل هو ابن عبدالله.
  12. معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۱۶۳، ش۲۴۵۱: أقول: هو الحارث بن عبدالله الأعور.
  13. قاموس الرجال، ج۳، ص۱۳، ش۱۶۴۲:و الصحیح أن الحرث الأعور لیس إلا ابن عبدالله.
  14. طرائف المقال، ج۲، ص۶۷، ش۷۲۰۷: یحتمل کونه ابن قیس أو ابن عبدالله...؛ و یحتمل أن یکون غیرهما؛ نیز ر.ک: طرائف المقال، ج۲، ص۷۷، ش۷۳۴۳.
  15. ر.ک: التاریخ الکبیر، ج۲، ص۲۷۳، ش۲۴۳۷: الحارث بن عبدالله أبو زهیر الهمدانی الخارفی الأعور الکوفی؛ ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۲۰۸، ش۲۵۷: الحارث بن عبدالله الهمدانی الخارفی الأعور؛ المجروحین، ج۱، ص۲۲۲: الحارث بن عبدالله الهمدانی الخارفی الأعور أبو زهیر من أهل الکوفة؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۲، ص۱۸۵، ش۳۷۰: الحارث بن عبدالله أبو زهیر الهمدانی الخارفی الأعور؛ تاریخ ابن معین (الدوری)، ج۱، ص۲۶۵، ش۱۷۵۱: سمعت یحیی یقول: الحارث الأعور هو الحارث بن عبدالله.
  16. ر.ک: الکافی، ج۱، ص۱۴۱، ح۷: عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيِّ عَنِ الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ قَالَ: خَطَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) خُطْبَةً بَعْدَ الْعَصْرِ.... مستدرک الوسائل، ج۸، ص۱۳۸: عن أبی إسحاق عمرو بن عبدالله السبیعی الهمدانی الکوفی، عن أبی زهیر الحارث بن عبدالله الأعور الهمدانی الکوفی، عن أمیر المؤمنین أبی الحسن علی بن أبی طالب - صلوات الله و سلامه علیه-. الأمالی (طوسی)، ص۱۸۰، ح۳۰۱: عن فضل بن غزوان، عن الشعبی، عن الحارث، عن أمیر المؤمنین(ع): لا یموت عبد یحبنی إلا رأنی حیث یحب، و لا یموت عبد یبغضنی إلا رآنی حیث یکره. السنن الکبری، ج۱، ص۳۰۵: عن جابر، عن الشعبی، عن الحارث، عن علی أنه قال: من غسل میتا فلیغتسل؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۴، ص۱۳۱: عن عامر الشعبی، عن الحارث الهمدانی، عن علی بن أبی طالب. در کتاب مسانید أبی یحیی الکوفی، ص۸۷-۸۹، ش۲۷ تحت عنوان الشعبی، عن الحارث بن عبدالله الأعور هفت روایت گزارش کرده که در همه اسنادش عن الشعبی، عن الحارث ذکر شده است.
  17. رجال البرقی، ص۴.
  18. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۱۰۰، ش۱۵۹.
  19. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۸۸، ح۱۴۲.
  20. همدان (به سکون میم) قبیله‌ای است در یمن، و حارث همدانی منسوب به همان قبیله است که در کوفه نزول کردند و همدان مورد عنایت حضرت علی(ع) بوده، و درباره آنان فرموده است: «فَلَوْ كُنْتُ بَوَّاباً عَلَى بَابِ جَنَّةٍ *** لَقُلْتُ لِهَمْدَانَ ادْخُلِي بِسَلَامِ». ولی همدان (به فتح ها و میم) از شهرهای بزرگ در غرب ایران است.
  21. سمعانی ذیل عنوان الخارفی: الخارفی: بفتح الخاء المعجمة و الراء بعد الألف فی آخرها فاء، هذه النسبة إلی خارف و هو بطن من همدان نزل الکوفة، و المشهور بها... و أبو زهیر الحارث بن عبدالله الهمدانی الخارفی الأعور من أهل الکوفة، و قد قیل إنه الحارث بن عبید، فإن کان فهو تصغیر عبدالله، یروی عن علی، روی عنه أبو إسحاق السبیعی.(الأنساب (سمعانی)، ج۲، ص۳۰۵).
  22. سمعانی ذیل عنوان الحوتی: الحوتی: بضم الحاء المهملة بعدها الواو و فی آخرها التاء ثالث الحروف، هذه النسبة إلی حوت و هو بطن من کندة و هو حوت بن الحارث الأصغر.... (الأنساب (سمعانی)، ج۲، ص۲۸۷).
  23. علم فرائض، نحوه محاسبه و تقسیم ارث است.
  24. ر.ک: تهذیب التهذیب، ج۲، ص۱۲۷؛ المغنی فی الضعفاء، ج۱، ص۲۲۴، ش۱۲۳۶؛ میزان الإعتدال، ج۱، ص۴۳۵، ش۱۶۲۷؛ تفسیر القرآن العظیم (تفسیر ابن کثیر)، ج۱، ص۴۷۰؛ سیر أعلام النبلاء، ج۴، ص۱۵۴، ش۵۴.
  25. الکافی، ج۱، ص۱۴۱، ح۷: ... عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيِّ عَنِ الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ قَالَ: خَطَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) خُطْبَةً بَعْدَ الْعَصْرِ فَعَجِبَ النَّاسُ مِنْ حُسْنِ صِفَتِهِ وَ مَا ذَكَرَهُ مِنْ تَعْظِيمِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ قَالَ أَبُو إِسْحَاقَ فَقُلْتُ لِلْحَارِثِ أَ وَ مَا حَفِظْتَهَا قَالَ قَدْ كَتَبْتُهَا فَأَمْلَاهَا عَلَيْنَا مِنْ كِتَابِهِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُهُ لِأَنَّهُ كُلَّ يَوْمٍ فِي شَأْنٍ مِنْ إِحْدَاثِ بَدِيعٍ....
  26. بهج الصباغه، ج۱، ص۶.
  27. تهذیب التهذیب، ج۳، ص۱۵۲-۱۵۳.
  28. الغارات، ج۲، ص۷۱۸: ... حدثنا علباء بن أحمر أن علی بن أبی طالب خطب الناس فقال: من یشتری علما بدرهم، فاشتری الحارث الأعور صحفا بدرهم ثم جاء بها علیا فکتب له علما کثیرا؛ نیز ر.ک: الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۶۸؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۶، ص۳۰۱: من یشتری علما بدرهم؟ قال الحارث: أنا، فذهبت فاشتریت صحفا بدرهم فجئت بها فأملی علی حتی کتبت؛ ربیع الأبرار (زمخشری)، ج۴، ص۹۱: قال علی: من یشتری علما بدرهم؟ فقام الحارث الأعور فاشتری صحفا بدرهم فکان یکتب فیها.
  29. مکاتیب الأئمه(ع)، ج۱، ص۴۴۹.
  30. مکاتیب الأئمه(ع)، ج۲، ص۱۱.
  31. الفهرست (طوسی)، ص۳۱۹، ش۴۹۳: و له کتاب المسائل التی أخبربها أمیرالمؤمنین(ع) الیهودی، أخبرنا أحمد بن عبدون ... عن عمرو بن أبی المقدام، عن أبی إسحاق السبیعی، عن الحارث الهمدانی، و ذکر الکتاب؛ نیز ر.ک: الذریعه، ج۲۰، ص۳۳۵، ش۳۲۷۵؛ الشیعة و فنون الإسلام، ص۴۸-۴۹.
  32. میزان الإعتدال، ج۱، ص۴۳۷؛ التاریخ الصغیر، ج۱، ص۱۸۳: ... شعبة، عن أبی إسحاق أن الحارث أوصی أن یصلی علیه عبدالله بن یزید و هو الحارث بن عبدالله الأعور الهمدانی توفی الحارث سنة ۶۵ه، فی زمان فتنة عبدالله بن الزبیر، و صلی علیه عبدالله بن یزید الخطمی حاکم الکوفة؛ بعضی هم گفته‌اند در سال ۷۰ یا ۷۳ وفات نموده است. (الرواة المشترکون بین الشیعة و السنه، ج۱، ص۱۸۶: و قیل: توفی سنة ۷۰ أو ٧٣).
  33. رجال البرقی، ص۴.
  34. رجال الطوسی، ص۶۰، ش۵۱۳.
  35. رجال الطوسی، ص۹۴، ش۹۲۷.
  36. الکافی، ج۱، ص۱۴۱، ح۷.
  37. معانی الأخبار، ص۲۴۵، (ح ۳)، ۲۴۷، (ح ۱)، ۲۵۶، (ح ۱) و ۲۵۷-۲۵۸، (ح ۴)؛ الهدایة الکبری، ص۱۸۹: عن الحارث الأعور الهمدانی قال: لما مضی أمیر المؤمنین(ع) جاء الناس الحسن بن علی(ع) فقالوا: یا ابن رسول الله! نحن السامعون المطیعون لک اومرنا بأمرک قال: کذبتم و الله! ما وفیتم لمن کان خیرا منی یعنی أمیرالمؤمنین(ع) فکیف توفون لی و کیف أطمئن إلیکم....
  38. تفسیر فرات الکوفی، ص۵۶۳، ح۷۲۱: «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: قَالَ الْحَارِثُ [بْنُ عَبْدِ اللَّهِ] الْأَعْوَرُ لِلْحُسَيْنِ(ع) يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ فِي كِتَابِهِ ﴿وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا قَالَ وَيْحَكَ يَا حَارِثُ ذَلِكَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ(ص) قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَوْلُهُ ﴿وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا قَالَ ذَلِكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) يَتْلُو مُحَمَّداً(ص) قَالَ قُلْتُ ﴿وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا قَالَ ذَلِكَ الْقَائِمُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً».
  39. دلائل الإمامه، ص۴۷۹، ح۴۷۲؛ الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۶۸.
  40. ر.ک: معانی الأخبار، ص۲۴۴، ح۱؛ دلائل الإمامه، ص۴۷۹، ح۴۷۲؛ الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۶۸-۱۶۹؛ الکاشف، ج۱، ص۳۰۳، ش۸۵۹؛ الهدایة الکبری، ص۱۵۲ و ۱۸۹؛ کامل الزیارات، ص۷۹، ح۲؛ الأمالی (صدوق)، ص۲۲۵، ح۳.
  41. الأمالی (مفید)، ص۳-۵، ح۳: ... عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: دَخَلَ الْحَارِثُ الْهَمْدَانِيُّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) فِي نَفَرٍ مِنَ الشِّيعَةِ وَ كُنْتُ فِيهِمْ- فَجَعَلَ الْحَارِثُ يَتَأَوَّدُ فِي مِشْيَتِهِ وَ يَخْبِطُ الْأَرْضَ بِمِحْجَنِهِ وَ كَانَ مَرِيضاً- فَأَقْبَلَ عَلَيْهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع( وَ كَانَتْ لَهُ مِنْهُ مَنْزِلَةٌ....
  42. الأمالی (طوسی)، ص۴۸، ح۶۱: ... عَنِ الْحَارِثِ الْهَمْدَانِيِّ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) فَقَالَ: مَا جَاءَ بِكَ قَالَ: فَقُلْتُ: حُبِّي لَكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ. فَقَالَ: يَا حَارِثُ أَ تُحِبُّنِي فَقُلْتُ: نَعَمْ وَ اللَّهِ، يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ. قَالَ: أَمَا لَوْ بَلَغَتْ نَفْسُكَ الْحُلْقُومَ رَأَيْتَنِي حَيْثُ تُحِبُّ...؛ الأمالی (مفید)، ص۶، ح۳: ... وَ أُبَشِّرُكَ يَا حَارِثُ لَتَعْرِفُنِي عِنْدَ الْمَمَاتِ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ عِنْدَ الْحَوْضِ وَ عِنْدَ الْمُقَاسَمَة.
  43. المراجعات، ص۱۱۷، ش۱۹.
  44. البیان فی تفسیر القرآن، ص۵۰۰.
  45. الرجال (ابن داود)، ص۹۴، ش۳۵۳؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۵۴، ش۸.
  46. کشف المحجه، ص۲۳۶.
  47. الأمالی (مفید)، ص۶، ح۳.
  48. رجال البرقی، ص۴.
  49. کامل الزیارات، ص۷۹، ح۱.
  50. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۸۸-۸۹، ح۱۴۲.
  51. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۸۹، ح۱۴۳.
  52. ر.ک: تهذیب الکمال، ج۵، ص۲۴۵-۲۵۲، ش۴۱۰۲۵؛ میزان الإعتدال، ج۱، ص۴۳۵، ش۱۶۲۷؛ سیر أعلام النبلاء، ج۴، ص۱۵۲، ش۵۴؛ تهذیب التهذیب، ج۲، ص۱۲۶، ش۲۴۸.
  53. ر.ک: تهذیب الکمال، ج۵، ص۲۴۵-۲۵۲، ش۴۱۰۲۵؛ میزان الإعتدال، ج۱، ص۴۳۵، ش۱۶۲۷؛ سیر أعلام النبلاء، ج۴، ص۱۵۲، ش۵۴؛ تهذیب التهذیب، ج۲، ص۱۲۶، ش۲۴۸.
  54. سیر أعلام النبلاء، ج۴، ص۱۵۳، ش۵۴: و هو ممن عندی وقفة فی الإحتجاج به؛ سیر أعلام النبلاء، ج۴، ص۱۵۵، ش۵۴: أنا متحیر فیه و در جای دیگر تضعیف نموده است.
  55. ر.ک: تهذیب الکمال، ج۵، ص۲۵۰، ش۱۰۲۵؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۴۳۵-۴۳۷، ش۱۶۲۷؛ سیر أعلام النبلاء، ج۴، ص۱۵۲-۱۵۵، ش۵۴؛ تهذیب التهذیب، ج۲، ص۱۲۶-۱۲۸، ش۲۴۸.
  56. ابن عبد البر: إنما نقم علیه إفراطه فی حب علی. (جامع بیان العلم و فضله، ج۲، ص۱۵۴).
  57. أخبرنا الفضل بن دکین، قال: حدثنا شریک، عن جابر، عن عامر قال: لقد رأیت الحسن و الحسین یسألان الحارث الأعور عن حدیث علی.... (الغارات، ج۲، ص۷۱۸).
  58. ر.ک: تهذیب الکمال، ج۱۴، ص۲۸-۴۰، ش۳۰۴۲.
  59. عن إسماعیل بن أبی خالد قال: سمعت الشعبی یحلف بالله لقد دخل علی حفرته و ما قرأ (حفظ) القرآن. (ر.ک: کتاب القرطین، ج۱، ص۱۵۸؛ المعرفة و التاریخ (فسوی)، ج۱، ص۴۸۳؛ البیان فی تفسیر القرآن ص۵۰۲؛ الذریعه، ج۱۵، ص۱).
  60. أعیان الشیعه، ج۱، ص۵۹: عن الشعبی قال لمالک بن معاویة: احذرک الأهواء المضلة و شرها الرافضة فإنها یهود هذه الأمة.
  61. الفصول المختاره، ص۲۱۶-۲۱۷.
  62. تهذیب التهذیب، ج۲، ص۱۲۷.
  63. تاریخ الإسلام، ج۵، ص۹۰، ش۴.
  64. میزان الإعتدال، ج۱، ص۴۳۷، ش۱۶۲۷.
  65. تاریخ اسماء الثقات (ابن شاهین)، ص۷۱-۷۲، ش۲۸۲.
  66. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج6، ص 27-43.