بحث:علم کلی

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۳ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۵۲ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

درباره قلمرو علوم ائمه(ع) می‌توان دو دیدگاه اساسی را در میان علمای شیعه مشاهده کرد:

  1. دیدگاه معتقد به تام بودن علوم ائمه: تام بودن علم امام(ع) بدین معناست که هیچ دانشی نیست که برای غیر خداوند ممکن باشد و امام نسبت به آن آگاه نباشد. بنابراین دیدگاه، امام(ع) به تمام علوم و جزئیات حوادث جهان و در تمام زمان‌ها در محدوده‌ قابل تصور برای غیر خداوند آگاه است. برخی دانش‌ها که لازمه مقام خداوند است و جز او کسی به آن‌ها آگاه نیست، از فرض این بحث خارج است.
  2. دیدگاه معتقد به محدودیت علوم ایشان: در مقابل دیدگاه پیشین، صاحبان این دیدگاه معتقدند تام بودن علوم ائمه(ع) موجه نیست و ضرورتی ندارد که امام(ع) به همه امور جهان به طور جزئی و تفصیلی آگاه باشد. برخی نیز به صراحت وجود چنین تمامیتی را نفی کرده‌اند.

ریشه این اختلاف، ظهور متفاوت برخی روایاتی است که در این موضوع نقل شده است. بنابراین اثبات یا نفی تام بودن علوم آنان، بیش از همه به تحلیل و جمع‌بندی روایات این موضوع وابسته است»[۱].

مراد از این عنوان، بررسی این پرسش است که آیا علوم پیامبران و دیگر برگزیدگان خداوند یا مراتبی از علوم آنان، کلی و اجمالی بوده است یا آنکه آنان به همه علوم خود، به ‌طور جزئی و تفصیلی علم داشته‌اند. علوم کلی و اجمالی، علومی‌اند که برای استفاده از آنها به تطبیق قواعد کلی بر جزئیات یا دریافت علمی جدید به جزئیات نیاز است. نمی‌توان انکار کرد که بخشی از علوم ایشان تفصیلی و جزئی بوده است. آیات قرآن درباره مسائل جزئی احکام، برخی مباحث مربوط به معاد، نکات اخلاقی، حوادث جاری جامعه زمان پیامبران و... بهترین شاهد برای آن است که برخی از علوم پیامبران، به مسائل جزئی مربوط بوده است. پیامبران در حوادث و شرایط مختلف، به خداوند روی می‌آوردند و از او کمک می‌خواستند و راهنمایی‌های وحیانی خداوند، یاور آنان بوده است. وحی به حضرت موسی(ع) در فراز و نشیب‌های مختلف دوران نبوت آن حضرت، نمونه روشنی از جزئی بودن بسیاری از علوم وحیانی است. به پیامبر اکرم(ص) نیز در شرایط مختلف، مانند دعوت از خویشاوندان، تغییر قبله، هجرت به مدینه، روابط مهاجران و انصار، جنگ بدر، جنگ احد و توطئه‌های منافقان وحی نازل می‌شد که به‌خوبی جزئی بودن مصادیق این علوم وحیانی را نشان می‌دهند. بنابراین آنچه جای بررسی و تأمل دارد این است که آیا افزون بر علوم تفصیلی و جزئی، علوم اجمالی و کلی نیز در اختیار پیامبران و دیگر برگزیدگان خداوند قرار می‌گرفت؟ به ‌نظر می‌رسد پاسخ این پرسش نیز مثبت است؛ زیرا اولاً به‌ طور طبیعی بخشی از علوم مربوط به جهان، آخرت، روابط اجتماعی، سیاست و... کلی و اجمالی خواهد بود. علوم پیامبران نیز از این قاعده مستثنا نیست. چنین نمونه‌هایی در آیات قرآن نیز کم نیست؛ برای نمونه، خبرهایی که درباره عذاب کافران در قیامت بیان شده‌اند، درباره یکایک افراد نیستند؛ بلکه درباره عنوان کلی کافران است. قوانینی هم که در قرآن بیان شده‌اند، کلی‌اند؛ مانند اینکه انسان متناسب به تلاش خود، به مقاماتی می‌رسد[۲]؛ تقوا موجب گشایش می‌شود[۳]؛ نماز، انسان را از بدی‌ها دور می‌کند[۴]؛ ایمان و تقوا موجب آبادانی سرزمین‌ها خواهند شد؛ انسان بسیار آزمند و کم‌طاقت است و...[۵]. افزون بر این‌گونه موارد، بنا بر برخی تفاسیر، ماهیت برخی از دانش‌های برگزیدگان خداوند، اقتضای اجمالی بودن آنها را دارد. "علم‌ الاسماء" یکی از این دانش‌هاست. چنان‌که اشاره شد، خداوند برای آنکه شایستگی حضرت آدم(ع) را برای خلافت در زمین اثبات کند، علم‌ الاسماء را به او آموخت که فرشتگان از فراگیری آن ناتوان بودند. گفته شد که درباره ماهیت علم‌ الاسماء، تفسیرهای گوناگونی بیان شده است. برخی علم‌ الاسماء را علم به حقایق کلی می‌دانند که سرچشمه تمام حقایق جهان است. این اسما به حقایق کلی و پوشیده در نزد خداوند اشاره دارند که محدود به حد مشخصی نیستند. کثرت در آنها، عددی نیست؛ بلکه در مراتب و درجات است. بنابراین در مرتبه غیبی خود، حقایقی کلی و باشعورند که در مرتبه نزول، همه حقایق جهان را شامل می‌شوند[۶] چنین تفسیری از علم‌‌الاسماء نشان می‌دهد که این علم، دانشی اجمالی به همه حقایق جهان است. بنابراین آشنایی با این حقایق، صاحب آن را هنگام تطبیق این علوم بر مصادیق جزئی، از دیگر شیوه‌های علم‌آموزی مانند وحی و تعقل بی‌نیاز نمی‌سازد»[۷].

پانویس

  1. علم امام تام یا محدود؟، فصلنامه مشرق موعود شماره۳۷
  2. سوره نجم، آیه:۳.
  3. سوره طلاق، آیه:۲.
  4. سوره عنکبوت، آیه:۴۵.
  5. سوره معارج، آیه: ۱۹ ـ ۲۱.
  6. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۱، ص۱۱۶ـ۱۱۸.
  7. هاشمی، سید علی، علوم برگزیدگان؛ ص۱۴۰.