الگو:شعر جدید/doc

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Ali (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۸ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۱۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
{{شعر جدید
| عرض = (اختیاری) عرض ترجیحی برای خطوط، ترجیحاً روی کمترین عرض ممکن تنظیم نشود
| عنوان = (اختیاری) عنوان شعر اگر می خواهید ظاهر شود
| شاعر = (اختیاری) نام شاعر اگر بخواهد ظاهر شود
| قالب = (اختیاری) نام نوع شعر که در صورت تمایل ظاهر شود
| جداکننده = (اختیاری) نماد جداکننده دو قسمت بیت در صورتی که مشخص نشده باشد، پیش فرض \\ است.
| متن = یا 1 = متن ابیات هر بیت در یک سطر جدید است و دو نیمه بیت با \\ یا علامت مشخص شده در جداکننده از هم جدا می شوند اگر بیت از یک نیمه یا شعر باشد. پنج ضلعی است و این نیمه پنجم است، سپس در ابتدای خط \\ یا علامت مشخص شده در یک جداکننده نوشته می شود.
| ترجمه = اختیاری است
}}
{{شعر نو
| عرض =
| عنوان =
| شاعر =
| قالب =
| فاصله =
| متن =
| ترجمه = 
}}

مثال‌ها

مثال ۱: غزل کامل

{{شعر جدید
| عنوان = امام کاظم(ع)
| شاعر = حزین لاهیجی
| قالب = غزل
| متن =
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد\\در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها با داغ او چو لاله\\در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد\\شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد
خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا\\صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد
از آه دردناکی سازم خبر دلت را\\وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
رحم است بر اسیری کز گرد دام زلفت\\با صد امیدواری ناشاد رفته باشد
شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی\\گو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد
پرشور از حزین است امروزکوه و صحرا\\مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد
}}

با مشخص کردن جداکننده:

امام کاظم(ع)
حزین لاهیجی
[از غزل]
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد
خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا
صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد
از آه دردناکی سازم خبر دلت را
وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
رحم است بر اسیری کز گرد دام زلفت
با صد امیدواری ناشاد رفته باشد
شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی
گو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد
پرشور از حزین است امروزکوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد


{{شعر جدید
| جداکننده = ؟؟
| عنوان = امام کاظم(ع)
| شاعر = حزین لاهیجی
| قالب = غزل
| متن =
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد؟؟در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها با داغ او چو لاله؟؟در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد؟؟شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد
خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا؟؟صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد
از آه دردناکی سازم خبر دلت را؟؟وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
رحم است بر اسیری کز گرد دام زلفت؟؟با صد امیدواری ناشاد رفته باشد
شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی؟؟گو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد
پرشور از حزین است امروزکوه و صحرا؟؟مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد
}}

رباعی

خطبه حضرت زینب(س)
محمدعلی مجاهدی
[از رباعی]
آن روز که شهر از تو پر غوغا بود
در خشمِ تو هیبت علی پیدا بود
آن خطبهٔ پر شور تو در کوفه و شام
فریادِ بلند و سرخ عاشورا بود


{{شعر جدید
|شاعر = محمدعلی مجاهدی
|قالب = رباعی
|عنوان = خطبه حضرت زینب(س)
|متن = 
آن روز که شهر از تو پر غوغا بود\\در خشمِ تو هیبت علی پیدا بود
\\آن خطبهٔ پر شور تو در کوفه و شام
\\فریادِ بلند و سرخ عاشورا بود
}}

پلکانی

امام کاظم(ع)
حزین لاهیجی
[از غزل]
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد
خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا
صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد
از آه دردناکی سازم خبر دلت را
وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
رحم است بر اسیری کز گرد دام زلفت
با صد امیدواری ناشاد رفته باشد
شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی
گو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد
پرشور از حزین است امروزکوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد


{{شعر جدید
| عنوان = امام کاظم(ع)
| شاعر = حزین لاهیجی
| قالب = غزل
|پلکانی = 1
| متن =
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد\\در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها با داغ او چو لاله\\در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد\\شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد
خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا\\صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد
از آه دردناکی سازم خبر دلت را\\وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
رحم است بر اسیری کز گرد دام زلفت\\با صد امیدواری ناشاد رفته باشد
شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی\\گو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد
پرشور از حزین است امروزکوه و صحرا\\مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد
}}

شعر نو

به وطن
میرزا جعفر(نقوی) خامنه‌ای
[از نو]
هر روز به یک منظر خونین به درآیی
هر دم متجلی تو به یک جلوهٔ جانسوز
از سوز غمت مرغ دلم هر شب و هر روز
با نغمهٔ تو تازه کند نوحه‌سرایی
ای طلعت افسرده و ای صورت مجروح
آماج سیوف ستم، آه ای وطن زار
هر سو نگرم خیمه زده لشکر اندوه
محصور عدو مانده تو چون نقطهٔ پرگار
محصور عدو، یا خود اگر راست بگویم
ای شیر، زبون کرده تو را روبه ترسو
شمشیر جفا آخته روی تو ز هر سو
تا چند بخوابی؟ بگشا چشم خود از هم
برخیز یکی صولت شیرانه نشان ده
یا جان بستان یا که در این معرکه جان ده


{{شعر جدید
| عنوان = به وطن
| شاعر = میرزا جعفر(نقوی) خامنه‌ای
| قالب = نو
|نو = 1
| متن =
هر روز به یک منظر خونین به درآیی\\هر دم متجلی تو به یک جلوهٔ جانسوز
از سوز غمت مرغ دلم هر شب و هر روز\\با نغمهٔ تو تازه کند نوحه‌سرایی
ای طلعت افسرده و ای صورت مجروح\\آماج سیوف ستم، آه ای وطن زار
هر سو نگرم خیمه زده لشکر اندوه\\محصور عدو مانده تو چون نقطهٔ پرگار
محصور عدو، یا خود اگر راست بگویم\\ای شیر، زبون کرده تو را روبه ترسو
شمشیر جفا آخته روی تو ز هر سو\\تا چند بخوابی؟ بگشا چشم خود از هم
برخیز یکی صولت شیرانه نشان ده\\یا جان بستان یا که در این معرکه جان ده
}}