هدیه دادن به فرزندان
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل سیره خانوادگی معصومان (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
از جمله آداب لطیف و زیبا در راه و رسم نبوی، هدیه دادن به فرزندان است که آنان به چنین روابطی و به هدایایی متناسب سن و سال، و با توجه به اوضاع و احوالشان نیازمندند. نقل شده است که پیامبر(ص) درحالیکه گردنبندی از مهرههای یمنی همراه داشت به خانه آمد و فرمود این گردنبند را به مهربانترین شما خواهم داد. آنان پنداشتند که آن را به عایشه دختر ابو بکر خواهد داد. پیامبر(ص) اُمامه دختر ابوالعاص را که نوهاش از زینب بود فراخواند و به دست خویش آن را بر گردن او آویخت و اندک چرکی را که کنار چشم اُمامه بود با دست خود پاک ساخت[۱]. و نیز نقل شده است که نجاشی زیورهایی به عنوان هدیه برای رسول خدا(ص) فرستاد که در آن میان انگشتری زرین بود. پیامبر(ص) آن را به اُمامه هدیه داد و فرمود: عزیزکم خود را با آن زیور نما[۲]. رسول خدا(ص) تأکید میکرد که به فرزندان هدیه داده شود و میان آنان مساوات رعایت گردد و فرزندان دختر مقدّم گرفته شوند، چنانکه از ابن عباس روایت شده است که آن حضرت میفرمود: «سَوُّوا [سَاوُوا] بَيْنَ أَوْلاَدِكُمْ فِي الْعَطِيَّةِ، وَلَوْ كُنْتُ مُفَضِّلًا أَحَدًا لَفَضَّلْتُ الْإِنَاثَ [الْبَنَاتِ] [النِّسَاءَ]»[۳].
در نگاه نبوی بخشش و هدیه دادن به فرزندان عملی آخرتی شمرده شده و بر آن از این منظر تأکید شده است، چنانکه از رسول خدا(ص) روایت شده است که فرمود: «مَنْ دَخَلَ السُّوقَ فَاشْتَرَى تُحْفَةً فَحَمَلَهَا إِلَى عِيَالِهِ كَانَ كَحَامِلِ صَدَقَةٍ إِلَى قَوْمٍ مَحَاوِيجَ وَ لْيَبْدَأْ بِالْإِنَاثِ قَبْلَ الذُّكُورِ فَإِنَّ مَنْ فَرَّحَ ابْنَةً فَكَأَنَّمَا أَعْتَقَ رَقَبَةً مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ مُؤْمِنَةً فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ مَنْ أَقَرَّ بِعَيْنِ ابْنٍ فَكَأَنَّمَا بَكَى مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ بَكَى مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَدْخَلَهُ اللَّهُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ»[۴].
پیامبر اکرم(ص) در رفتار اجتماعی خود نیز این روحیه را میآموخت. از ابوهریره نقل شده است که مردم چون میوه نوبر میدیدند آن را به حضور پیامبر میآوردند و چون آن حضرت میوه را میگرفت چنین میگفت: «اللّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِي ثَمَرِنَا، وَبَارِكْ لَنَا فِي مَدِينَتِنَا، وَبَارِكْ لَنَا فِي صَاعِنَا، وَبَارِكْ لَنَا فِي مُدِّنَا...»[۵].
آنگاه کوچکترین کودکان را فرامیخواند و آن میوه را به آنان هدیه میداد[۶]. هدیه دادن و بخشش صورت لطیفی برای ابراز علاقه و دوستی، و به یاد بودن و نزدیکی است.
امام صادق(ع) سفارش فرموده است: «إِذَا سَافَرَ أَحَدُكُمْ فَقَدِمَ مِنْ سَفَرِهِ فَلْيَأْتِ أَهْلَهُ بِمَا تَيَسَّرَ وَ لَوْ بِحَجَرٍ»[۷][۸]
جستارهای وابسته
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۳۳؛ الاصابة، ج۴، ص۲۳۰-۲۳۱؛ أعیان الشیعة، ج۳، ص۴۷۴.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۳۳؛ الاصابة، ج۸، ص۲۳۱؛ أعیان الشیعة، ج۳، ص۴۷۴.
- ↑ «در عطا کردن چیزی به فرزندان خود میان آنان برابری نهید؛ و اگر قرار بود من یکی را برتری دهم، دختران و زنان را برتری میدادم». الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۳، ص۳۸۱؛ الخلاف، ج۳، ص۵۶۴؛ تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۱۰۹؛ المجموع فی شرح المهذب، ج۱۵، ص۳۶۹؛ تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۴۲۴؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۴۰؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۴۴۴؛ الحدائق الناضرة، ج۲۲، ص۳۲۱.
- ↑ «هرکس وارد بازار شود و هدیهای بخرد و آن را برای خانوادهاش ببرد مانند کسی است که صدقهای را برای گروهی نیازمند میبرد؛ و باید پیش از پسران از دختران آغاز کند. بیگمان هر کس دختری را شاد کند گویا بردهای از فرزندان اسماعیل را آزاد کرده است، و هرکس چشم پسری را روشن کند گویا از ترس خداوند گریسته است، و هر کس از ترس خداوند بگرید خداوند او را وارد بهشتهای پرنعمت کند». امالی الصدوق، ص۴۶۲؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۳۸-۲۳۹؛ روضة الواعظین، ص۴۷۰؛ مکارم الاخلاق، ص۲۲۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۲۲۷؛ بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۶۹؛ مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۱۸.
- ↑ .خداوندا، به میوههای ما و شهر ما برکت ارزانی فرما، و به پیمانههای ما برکت ده...
- ↑ صحیح مسلم، ج۹، ص۱۴۶؛ سنن ابن ماجة، ج۲، ص۱۱۰۵؛ الشمائل النبویة، ص۸۹؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۴۷۲؛ صحیح ابن حبان، ج۹، ص۶۲.
- ↑ «هرگاه کسی از شما به سفر میرود هنگامی که نزد خانوادهاش برمیگردد باید هدیهای برای آنان بیاورد اگرچه چیز کمارزشی همچون سنگی باشد». تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۷۷؛ وسائل الشیعة، ج۸، ص۳۳۷؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۱، ج۷۶، ص۲۸۲؛ السید محمد کاظم بن عبد العظیم الطباطبائی الیزدی، العروة الوثقی، الطبعة الاولی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۲۰ ق. ج۴، ص۳۳۴.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، ج۴ ص ۲۲۸.