امداد غیبی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۴۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

امداد غيبى به معناى خصوص کمک غير عادى خداوند و یا عموم مددی است كه از جهان غيب سرچشمه مى‌گيرد. بنابر این، مراد از امداد غیبی مى‌تواند ویژه دخالت‌های غیبی الهی در زندگی بشر باشد و همچنین در برخی کاربری‌ها، شامل: جهان و نظم، حيات و نشاط، اموال و فرزندان و همه نعمت‌هاى الهی‌ای که از عالم غيب و با تفضل الهی به انسان داده شده است باشد.

در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امداد غيبى (پرسش) قابل دسترسی هستند.

واژه شناسی لغوی

امداد غيبى تعبيرى مركب از دو واژه "امداد" و "غيب" است[۱].

ريشه "امداد" كلمه «م ـ د ـ د» است كه معناى انبساط و امتداد دارد[۲]. «مدّت» نيز كه براى زمان مستمر به‌كار مى‌رود از همين باب است [۳]. اين واژه بر زياد شدن هم دلالت دارد، چنان‌كه زمان مدّ آب رودخانه، بر آب آن افزوده مى‌شود [۴]. «امداد» يارى كردن ديگرى است، و بيشتر در موارد دوست‌داشتنى به‌كار مى‌رود، بر خلاف «مدّ» كه در موارد ناپسند استعمال مى‌شود[۵]. امداد منحصر به چيزهاى مادى نيست و در معنويات هم به‌كار مى‌رود [۶][۷].

"غيب" چيزى است كه از انسان پوشيده و مخفى است، گرچه به معناى شك نيز به‌كار رفته است [۸]، زيرا شك معمولا در امر مخفى حاصل مى‌شود. برخى واژه‌پژوهان آن را به معناى پوشيده از چشم گرفته‌اند [۹][۱۰].

با توجه به معناى امداد و غيب معلوم مى‌شود كه امدادهاى غيبى به معناى مددهايى است كه از غيب سرچشمه مى‌گيرد، هر چند با عنايت به معناى لغوى واژه مزبور مى‌توان جهان و نظم، حيات و نشاط و همه نعمتهاى موجود در آن را مدد گرفته از عالم غيب و از مصاديق امدادهاى غيبى دانست [۱۱]، چنان‌كه قرآن، اموال و فرزندان را از امدادهاى الهى دانسته است [۱۲]؛ ولى اين تركيب اصطلاحاً به معناى مددهاى غيبى ويژه در زندگى بشر است[۱۳][۱۴].

با توجه به اينكه كمكهاى ويژه الهى به‌رغم غير عادى بودن، به اسباب طبيعى مستند است و از سوى ديگر معجزات و كرامات نيز مستند به سببهاى طبيعى غير عادى است [۱۵] مناسب است تفاوت آنها روشن شود. به نظر مى‌رسد مهم‌ترين ويژگىِ جداكننده معجزات پيغمبران و كرامات اوليا از امدادهاى غيبى اين است كه گرچه هردو به اذن خدا و وساطت نيروهاى غيبى و اسباب طبيعى غير عادى انجام مى‌گيرد؛ ولى در معجزه و كرامت خود شخص نقش اصلى دارد؛ اما در امداد غيبى شخص چنين نقشى ندارد و در حالى كه اميدش از همه‌جا قطع شده مدد الهى از او دستگيرى مى‌كند[۱۶].

تعبير «امداد غيبى» در قرآن به‌كار نرفته؛ ولى آيات متعددى به امدادهاى غيبى الهى اشاره كرده است؛ مانند: فرستادن سپاه نامرئى ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا ۚ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا[۱۷]، يارى با فرشتگان ﴿﴿ إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلَاثَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُنْزَلِينَ بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ [۱۸]، ايجاد آرامش در دلهاى مؤمنان ﴿﴿ ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ[۱۹]، ايجاد هراس در دلهاى دشمنان ﴿﴿ سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ[۲۰]، فرستادن بادهاى ويرانگر ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا[۲۱]، كم جلوه دادن لشكر دشمن ﴿﴿ وَإِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلًا وَيُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا ۗ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ[۲۲]، فرستادن لشكر پرندگان ﴿﴿ وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ[۲۳]، برهم زدن نقشه‌هاى دشمنان ﴿﴿ ذَٰلِكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ كَيْدِ الْكَافِرِينَ[۲۴] و ... [۲۵].

از مهم‌ترين مصداقهاى امداد غيبى كمكهاى ويژه پنهانى است كه از طرف خدا در جنگهاى صدر اسلام به پيامبر اكرم(ص) و مؤمنان رسيده است، به طورى كه ۴۰ آيه بدان اختصاص يافته است [۲۶] آيات ديگرى نيز اين كمكها را در قالب «هدايت‌بخشى»، «حكمت‌افكنى»، «توفيق‌يابى»، «حفظ و نگهدارى از گناه» و غير آنها مطرح كرده است[۲۷].

سنت بودن امداد غيبى

گروهى از آيات قرآن كه به كمک‌هاى ويژه خدا اشاره كرده است به عنوان وعده تخلف‌ناپذير الهى بر وقوع حتمى آنها تأكيد مى‌كند [۲۸]﴿﴿وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ [۲۹]. برخى گفته‌اند: ظاهر آيه، يارى شدن مؤمنان در دنياست؛ ولى اين گفته صحيح نيست، زيرا: اولاً چيزى ظاهر آيه را مقيد نمى‌سازد. و ثانياً برخى از روايات عموميت آن را نسبت به دنيا و آخرت تأييد مى‌كند [۳۰] آيه ۵۱ غافر از حمايت مؤكد خدا از پيامبران خويش و پيروان آنها سخن مى‌گويد: ﴿﴿ إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الأَشْهَادُ[۳۱] و خداوند در سوره صافّات يارى كردن رسولان از جانب خودش را قطعى دانسته: ﴿﴿ وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ ِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ[۳۲] و آن را به صورتهاى گوناگون تأكيد كرده است؛ مانند: ﴿﴿ كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي[۳۳][۳۴].

در اثبات امدادهاى غيبى و سنت بودن آن و پيروزى پيامبران توجه به انواع عذابهايى كه خدا بر مكذبان رسولانش در گذشته فرو فرستاده، كفايت مى‌كند [۳۵] :﴿﴿ ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا كُلَّ مَا جَاءَ أُمَّةً رَّسُولُهَا كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُم بَعْضًا وَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ فَبُعْدًا لِّقَوْمٍ لّا يُؤْمِنُونَ[۳۶][۳۷].

تقاضاى پيامبران الهى نسبت به اين‌گونه امدادها هم بر اهميت تأثير كمكهاى ويژه خدا گواهى مى‌دهد، و هم بر وجود آنها دلالت دارد. قرآن اين درخواست را از زبان نوح(ع)، لوط(ع) طالوت و يارانش و همچنين رسول اكرم(ص) و مؤمنان نقل مى‌كند. در سوره انفال، درخواست كمك از سوى پيامبر و مسلمانان در جنگ بدر را نقل مى‌كند: ﴿﴿ إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفِينَ[۳۸] در پاره‌اى از روايات آمده است كه پيامبر(ص) نيز با مسلمانان در يارى خواستن از خدا همصدا بود و مى‌گفت: پروردگارا! وعده‌اى را كه به من داده‌اى تحقق بخش. خدايا، اگر اين گروه مؤمنان نابود شوند، پرستش تو از زمين برچيده خواهد شد [۳۹]. در بقره اين درخواست را روش مستمر تاريخى پيغمبران الهى و امتهاى آنان مى‌شناساند: ﴿﴿ أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِكُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ[۴۰] گويا اين يك سنت الهى و رمز تربيت و تكامل است كه همه امتها بايد در كوره سخت حوادث قرار گرفته و آبديده شوند و همچون فولاد از كوره به درآيند، و براى حوادث مهم‌تر و دشوارتر آماده شوند [۴۱]مشكلات، چنان امتهاى پيامبران پيشين را احاطه مى‌كرده كه پيامبران با آنها هم‌صدا شده، مى‌گفتند: پس يارى خدا كجاست؟![۴۲]. جمله ﴿﴿أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ سخن خدا [۴۳]و بدين معناست كه خدا به وعده‌اش جامه عمل مى‌پوشاند و آنها را از كمكهاى ويژه خويش بهره‌مند مى‌سازد، چنان‌كه خواسته پيامبر اكرم(ص) و مسلمانان را در جنگ بدر اجابت كرد و فرشتگان امدادگر را به ياريشان فرستاد[۴۴].

گفتنى است كه گرچه امدادهاى غيبى سنتى الهى است، ولى سنّت ديگر خدا بر جريان داشتن كارها براساس علل و اسباب طبيعى عادى است: «أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِالْأَسْبَاب»؛ همچنين سنّت خدا بر اين قرار گرفته كه جز در موارد استثنايى و خاص، عوامل غير عادى را جايگزين اسباب عادى نكند. مؤمنان رزمنده بدون بهره‌مندى از تجهيزات نظامى و بدون جنگيدن در ميدان نبرد پيروز نمى‌شوند: ﴿﴿ وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ[۴۵]؛ ولى در عين حال ممكن است عوامل مادى و عادى نتواند چنان كه بايد كارساز شود، يا به تنهايى براى شكست جبهه باطل كافى نباشند، و پيروزى دشمن هم براى دين و مسلمانان خطرات جدّى و فراوان داشته باشد. در چنين مواردى معمولاً امدادهاى غيبى بهره آدميان مى‌شود[۴۶]. بر اساس آيه ۲۱۴ سوره بقره جمعى مى‌پنداشتند عامل اصلىِ ورود به بهشت فقط اظهار ايمان به خداست، آن هم بدون رنج و ناراحتى و دشمنان را هم خدا نابود خواهد ساخت: ﴿﴿ أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِكُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ[۴۷] قرآن در برابر اين پندار باطل به سنّت دائمى خدا اشاره كرده است كه پيشينيان نيز به سختيهاى فراوانى دچار شدند، به طورى كه پيامبر و آنها كه بدو گرويده بودند گفتند: پس يارى خدا كى خواهد رسيد؟ جمله ﴿﴿ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ از سوى پيامبران و گروندگان به آنها زمانى گفته مى‌شد كه سختيها به آخرين درجه مى‌رسيد، و به معناى اعتراض يا ترديد درباره كمك الهى نيست، بلكه تقاضا و انتظار است، ازاين‌رو به دنبال آن خداوند به آنها بشارت مى‌داد كه: ﴿﴿إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ[۴۸][۴۹].

افزون بر اين، معمولا هنگامِ هجوم سختيها و يورش دشمنان است كه مؤمنان آزموده مى‌شوند. "خبّاب بن ارت" گويد: از آزار مشركان به پيامبر شكايت بردم. فرمود: امّتهايى كه پيش از شما بودند، در فشار انواع گرفتاريها قرار مى‌گرفتند، تا آنجا كه بعضى از آنها را با ارّه دو نيم مى‌كردند؛ ولى اين فشارها هرگز آنها را از دين خدا منصرف نمى‌كرد[۵۰] براساس آيه‌اى ديگر آن‌قدر گروههاى سركش مخالفت خود با پيامبرانشان را ادامه مى‌دادند كه از ايمان آوردن آنها نوميد مى‌گشتند، حتى گمان مى‌كردند كه گروه اندك مؤمنان نيز به آنها دروغ گفته‌اند، و چنين احساسى بدانها دست مى‌داد كه در مسير دعوتشان تنها هستند[۵۱]: ﴿﴿ حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُواْ جَاءَهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَن نَّشَاء وَلاَ يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ[۵۲] در اين هنگام كه اميدشان از همه جا بريده مى‌شد يارى خدا و پيروزى فرا مى‌رسيد[۵۳].

مصاديق امداد غيبى

بسيارى از آيات قرآن بيانگر اين مطلب است كه امدادهاى غيبى بيشتر در جنگ ظهور و تجلى كرده است. در قرآن به مصاديق گوناگونى از امداد غيبى اشاره شده است[۵۴].:

فرستادن سپاه ديده نشدنى

قرآن در سه مورد از فرستادن لشكرهايى نامرئى ياد مى‌كند و آنها را يارى دهندگان سپاه توحيد مى‌داند﴿﴿ وَأَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا[۵۵] [۵۶][۵۷].

تعبير قرآن در دو مورد ﴿﴿جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَاو در يك مورد ﴿﴿بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا است. جنود جمع "جند" به معناى "گروه و جمع فشرده و سخت" است، كه از "جَنَد" به معناى زمين سختِ داراى سنگ گرفته شده و سپاه را به سبب فشرده بودن "جُند" گفته‌اند [۵۸]. برخى هم گفته‌اند كه بر تجمّع و يارى دلالت دارد [۵۹][۶۰].

آيه ۴۰ توبه به وضع مخاطره‌آميز پيامبر در غار ثور كه دشمن در يك قدمى او بود اشاره كرده و يارى وى را با سپاه ديده نشدنى يادآور شده است: ﴿﴿ إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا [۶۱] برخى از مفسران سپاه ديده نشدنى را در اين آيه "فرشتگان" دانسته‌اند [۶۲]؛ ولى در تعيين مصداق فرشتگان بين آنها اختلاف است؛ برخى آنها را فرشتگان مأمور نگهدارى از آن حضرت در سفر هجرت دانسته‌اند [۶۳] . برخى ديگر گفته‌اند: منظور فرشتگان يارى دهنده پيامبر و مسلمانان در جنگهاى پس از هجرت است [۶۴] طبرسى نيز از بعضى نقل كرده كه آنها، فرشتگانِ مأمور به دعا براى حضرت بوده‌اند [۶۵][۶۶].

بعضى سپاه ديده نشدنى را شامل غير فرشتگان نيز دانسته، و نيروهايى را كه از حسّ بشر بيرون است به آن افزوده‌اند [۶۷][۶۸].

در روايتى آمده است: به فرمان خداوند درختى در دهانه غار روييد، به طورى كه چهره رسول‌اكرم(ص) را پوشانيد. عنكبوتى نيز مأمور شد تا در جلو دَرِ غار تارهايى بدواند و سرانجام، كبوترانى وحشى بر تخم گذاردن در قسمت جلوى غار مأمور شدند[۶۹]. مجموع اين عوامل، دشمن را كه در يك قدمى دستگيرى حضرت بود، از ورود به غار منصرف كرد، با آنكه مطمئن بودند كه تا آنجا آمده و به جاى ديگرى نرفته است[۷۰].

در جنگ احزاب دشمنان اسلام اعم از مشركان، يهود و ساير نيروها يك ماه شهر مدينه را محاصره كردند، به طورى كه مسلمانان ناچار به ماندن در شهر و كندن خندق در اطراف آن شدند. تعبير قرآن از اين موقعيّت خطرناک و آزمون دشوار ابتلا و تزلزل شديد است: ﴿﴿ هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالا شَدِيدًا[۷۱] در چنين حالى كه چشمهاى رزمندگان مسلمان خيره و جانشان به گلوگاه رسيده و گمانهاى خاصى درباره خدا پيدا كرده بودند، رسول‌اكرم(ص) از خداوند كمك خواست [۷۲] در پى آن امدادهاى غيبى به يارى آنان آمد كه از مهم‌ترين آنها لشكرهاى نامرئى بود: ﴿﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا[۷۳][۷۴].

در جنگ حنين دشمن به پيروزى موقّت رسيده و مسلمانان جنگجو از گرد پيامبر پراكنده شدند، و نزديك بود كه دستاوردهاى چند ساله نبى اكرم(ص) و مسلمانان بر باد رود؛ ليكن باز هم امدادهاى غيبى و از جمله آنها سپاه نامرئى، آنان را نجات بخشيد [۷۵]: ﴿﴿ ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ [۷۶][۷۷].

يارى با فرشتگان

روشن‌ترين و مهم‌ترين مصداق كمكهاى ويژه الهى آمدن فرشتگان امدادگر به يارى پيامبر و مسلمانان در جنگهاى صدر اسلام است. گرچه خدا در جنگهاى فراوانى مسلمانان را يارى كرد: ﴿﴿ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ [۷۸]؛ ولى در آياتى به حضور فرشتگان امدادگر تصريح كرده است و اگر در مورد عبارت ﴿﴿جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا جاى تفسير آن به همه نيروهاى پنهان هستى باشد؛ ليكن مراد از ﴿﴿مَلـئِكَةِ بى‌ترديد فقط فرشتگان است. به گفته بيشتر مفسران، يارى فرشتگان كه در آيات آمده، مربوط به بدر و اُحُد است؛ ليكن اگر آيات مربوط به لشكرهاى نامرئى را هم به آنها بيفزاييم، نبردهاى احزاب، حنين و جنگ با يهود بنى‌قريظه را نيز در برمى‌گيرد[۷۹].

آيات ۱۲۳ ـ ۱۲۵ آل‌عمران به نصرت سپاهيان اسلام در نبرد بدر به وسيله فرشتگان تصريح كرده است:﴿﴿ وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَن يَكْفِيَكُمْ أَن يُمِدَّكُمْ رَبُّكُم بِثَلاثَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلائِكَةِ مُنزَلِينَ بَلَى إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَيَأْتُوكُم مِّن فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمِينَ[۸۰] اين آيات پس از شكستِ مسلمانان در اُحُد نازل شد. آنجا كه دشمن مشرك خواست با تهاجمى دوباره اساس حكومت پيامبر(ص) در مدينه را ويران كند [۸۱]. در آن لحظات سخت با نزول آيات فوق و ابتكار بى‌نظير رسول اكرم(ص)«فرمان عمومى به آماده شدن همه نيروها حتى مجروحان براى پيكار با دشمن و حركت از مدينه» [۸۲] مسلمانان روحيه و نيرويى تازه گرفته و مجدّداً آماده پيكار با مشركان شدند. دشمنان نيز با مشاهده اين حركت به وحشت افتاده و به تصور اينكه لشكرى تازه‌نفس از مدينه عازم جنگ شده وادار به عقب‌نشينى و بازگشت به شهر خود شدند[۸۳]. آيات سوره آل‌عمران اصل ماجرا را بيان كرده؛ ليكن چگونگى و شرح فرود آمدن فرشتگان يارى‌بخش را آيات ۷ ـ ۱۵ سوره انفال عهده‌دار است. آيه نهم اين سوره استغاثه به خداوند و اجابت آن را از سوى خدا به صورت امداد فرشتگان در جنگ بدر يادآور شده است: ﴿﴿ إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفِينَ[۸۴] اين درگيرى، اولين درگيرى مسلمانان با كافران بود و به سبب عواملى مانند عدم توازن نيروها و چند برابر بودن دشمن، اصرار آنان بر نجات، اموالى كه در كاروان ابوسفيان داشتند و كينه‌هاى عميق آنان نسبت به پيامبر و اسلام، مرحله سختى پيش آمده بود، ازاين‌رو در آيه بالا لفظ «استغاثه» به‌كار رفته است . اين واژه معمولا در جايى به‌كار مى‌رود كه خطرِ گرفتار شدن در چنگ دشمن احساس شود. پيامبر دست به دعا برداشت و گفت: خدايا اگر مسلمانان كشته شوند كسى كه در زمين تو را بندگى كند نخواهد ماند [۸۵]. در اين هنگام خداوند دعاى آن حضرت را مستجاب كرده و فرمود: شما را به ۱۰۰۰ فرشته يارى مى‌كنم؛ فرشتگانى كه به وصف «مُرْدِف» از آنها ياد مى‌كند. آنها فرشتگانى بودند كه فرشتگان ديگر را در رديف خويش سوار كرده بودند [۸۶]. براى اين وصف معانى ديگرى نيز در تفاسير آمده است: فرشته‌هايى كه پى در پى به يارى مسلمانان شتافتند [۸۷] يا فرشتگانى كه فرمانده و فرمانبر بودند كه فرماندهان را «مُرْدِف» و فرمانبرداران را «مُرْدَف» گويند. البته ظاهر لفظ «مردف» همان معناى نخست است كه بسيارى از مفسران[۸۸] و نيز اهل لغت آورده‌اند [۸۹] و براساس آن، به اين پرسش نيز پاسخ داده مى‌شود كه چرا در سوره آل‌عمران شمار فرشتگان امدادگر ۳۰۰۰ ولى در اين آيات ۱۰۰۰ نفر آمده است، زيرا مردِفين ۱۰۰۰ نفر بودند و ۲۰۰۰ فرشته ديگر پشت سر آنان قرار داشتند[۹۰].

برخى معتقدند كه اين فرشتگان همراه پيامبر در جنگ شركت داشته‌اند [۹۱]؛ ولى به نظر مى‌رسد كه آنان فقط براى تقويت روحى مسلمانان و تضعيف مشركان آمده بودند [۹۲]، زيرا اولا از آيات قرآن نيز همين نظر استفاده مى‌شود: ﴿﴿ وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلاَّ بُشْرَى لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُم بِهِ[۹۳] ثانياً اگر فرشتگان، جنگاوران دشمن را كشته باشند فضيلتى براى لشكر اسلام در اين باره نمى‌ماند. ثالثاً كتب تاريخى شمار كشته‌هاى بدر و كشندگان آنها را ثبت كرده و هيچ نامى از كشنده ناشناخته‌اى نيامده است. اين حقيقت وقتى آشكارتر مى‌گردد كه به قدرت فرشته‌ها نيز توجه كنيم و بدانيم كه يكى از آنان براى نابود كردن دنيا كفايت مى‌كند، چنان‌كه جبرئيل(ع) با پرى از بالهاى خويش شهرهاى قوم لوط را نابود كرد [۹۴][۹۵].

آرام كردن دلهاى مؤمنان

واژه "سكينه" در آرامش قلب به‌كار مى رود و بر عدم اضطراب و تشويشِ انسان در كارها و ايستادگى در برابر حوادث پيچيده و مشكل دلالت دارد[۹۶] سكينه يك حالت فوق العاده روحى و موهبتى الهى است، كه انسان در پرتو آن مشكل‌ترين حوادث را هضم، و با وجود مشكلات، در خود احساس آرامش مى‌كند. اين آرامش ممكن است جنبه عقيدتى داشته و تزلزل اعتقاد را برطرف سازد يا جنبه عملى داشته باشد و به انسان شكيبايى و ثبات قدم بخشد[۹۷]. خداوند در لحظات حساس جنگ ﴿﴿ ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ[۹۸] يا زمان مخفى شدن رسول اكرم(ص) در غار و احتمال برخورد وى با دشمنانى كه به قصد كشتن وى آمده و تا مرز دستگيرى او پيش رفته بودند و بدين جهت نيز همراه يا همراهان وى به شدّت دچار هراس شده بودند، با ايجاد آرامش كامل در قلب آن حضرت، او را يارى كرد. نه تنها پيامبر اسلام، بلكه همه پيغمبران خدا از اين موهبت الهى برخوردار بوده‌اند [۹۹][۱۰۰].

مؤمنان نيز، به لحاظ بهره‌مندى از گوهر ايمان در ميدانهاى پرخطرى همچون صحنه‌هاى كارزار بدان يارى مى‌شدند ﴿﴿ لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا[۱۰۱]، ﴿﴿ ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ[۱۰۲]، ﴿﴿ إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا[۱۰۳] و بالاتر اينكه قرآن سبب پيروزى اهل ايمان و شكست دشمنان را فرستادن آرامش بر قلب آنها دانسته است [۱۰۴]، چنان‌كه در بنى‌اسرائيل تابوت را وسيله سكينه و آرامش آنها قرار داده و همراه داشتن آن را در جنگها سبب غلبه آنان بر دشمنانشان دانسته است: ﴿﴿ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَن يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ[۱۰۵][۱۰۶][۱۰۷].

از مهم‌ترين ميدانهاى كارزار كه مسلمانان در آن تا آستانه شكست پيش رفتند و خطر بزرگى متوجه آنان شد، جنگ حنين بود كه جز اندكى ساير مجاهدان از گِرد آن حضرت پراكنده شدند و از ميدان گريختند. در اين برهه خطرناك بود كه خداوند با ايجاد آرامش در قلب پيامبر و مؤمنان، بدانان روحيه‌اى دوباره بخشيد و آنان را نجات داد: ﴿﴿ ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ[۱۰۸] [۱۰۹][۱۱۰].

خواب كوتاه و سبک

برخى از آيات قرآن امدادهاى غيبى الهى را در قالب خوابهاى كوتاه‌مدت و سبك بيان مى‌كند: ﴿﴿ إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِّنْهُ[۱۱۱] برخى مفسران گفته‌اند: قرآن كريم ضمن بيان اين‌گونه امدادها آن را سبب امن و آسايش و از بين رفتن ترس مسلمانان مى‌داند، زيرا تا هنگامى كه در خواب هستند اثر ترس از ايشان منتفى است و چون بيدار شوند شادابى و نشاطى دارند كه به صاحبش شجاعت بخشيده و فكر ترس را از سر وى بيرون مى‌كند. آيه مذكور بيانگر اين امداد الهى در جنگ بدر است كه شامل حال همه مسلمانان شده است [۱۱۲] همين امداد در جنگ احد نيز درباره برخى از ياران پيامبر(ص) آمده است: ﴿﴿ ثُمَّ أَنزَلَ عَلَيْكُم مِّن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُّعَاسًا يَغْشَى طَائِفَةً مِّنكُمْ[۱۱۳][۱۱۴].

برخى گفته‌اند: گرچه هر خوابى از جانب خداست؛ ولى تفاوت اين خواب و تأكيد بر آن بدين جهت است كه از يك سو مسلمانان از جهات گوناگونى از جمله كمى شمار آنان و فراوانى دشمن، ابزار و ادوات جنگى گسترده مشركان، تشنگى زياد و ... دچار ترس شده بودند و از سويى ديگر هرگز خواب به چشمان انسان هراسناك نمى‌آيد؛ ولى اگر بخوابد ترس او از بين مى‌رود، بنابراين، خداوند اين خواب را بر مسلمانان غالب كرد تا ترس آنان از بين رفته و اطمينان قلب يابند، به ويژه اينكه اين خواب يكباره و براى همه مسلمانان حاصل شده كه نشان خارق العاده بودن آن است و همين از عوامل پيروزى مسلمانان در جنگ بدر شد [۱۱۵][۱۱۶].

نزول باران

از ديگر امدادهاى غيبى الهى كه در جنگ بدر به يارى مسلمانان آمد نزول باران بود: ﴿﴿ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّن السَّمَاء مَاء لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الأَقْدَامَ[۱۱۷] به گفته مفسران در جنگ بدر لشكر قريش قبل از مسلمانان به چاههاى بدر رسيده، آنجا را تصرف كردند، به طورى كه مسلمانان ناگزير شدند در سرزمينى خشك فرود آيند كه شنهاى روان مانع از حركت آنان مى‌شد. در چنين حالى از يك سو ترس از كثرت دشمنان و فراوانى ادوات و تجهيزات جنگى آنان و از سوى ديگر مشكلات حركت در چنين سرزمينى همراه با گرد و غبارهايى كه ازآن ايجاد مى‌شد و نيز تشنگى باعث شده بود كه مسلمانان در تنگنا قرار بگيرند. شيطان نيز در فرصت پيش آمده به وسوسه آنان پرداخته، آنان را بيم نابودى داد. در اين هنگام امدادهاى الهى به سراغشان آمد و با نزول باران راه نفوذ وسوسه‌هاى شيطان بسته شد. از بركات باران اين بود كه شنهاى روان در زير پاى آنان محكم شده و بركه‌هاى آب پديد آمد كه با آن رفع تشنگى و تطهير كردند. از ديگر بركاتش اين بود كه دلهاى مؤمنان را به همديگر پيوند داد و آنها را به يكديگر نزديك ساخت و ثابت قدم گردانيد[۱۱۸][۱۱۹].

ايجاد هراس در دلهاى دشمنان

ايجاد هراس و رعب در دل دشمنان از كمكهاى ويژه خداست كه ۴ بار در قرآن از آن ياد شده است و همه آنها درباره شرايط دشوار جنگ و جهاد است. منظور از رعب اين است كه بر اثر شدت ترس، انسان نااميد شود و احساس كند كه راه رهايى از گرفتارى كه به آن دچار گشته وجود ندارد [۱۲۰]ز برخى نيز رعب را حالتى دانسته‌اند كه بر اثر آن آرامش به طور كلّى از انسان گرفته مى‌شود [۱۲۱] قرآن در بيان نجات معجزه‌گونه مسلمانان پس از شكست آنها در احد از افكندن رعب در دل كافران خبر داده است: ﴿﴿ سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُواْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ[۱۲۲] اگر در آن شرايط دشوار اين هراس بر دل دشمنان افكنده نمى‌شد، آنها به مدينه هجوم آورده، نظام اسلامى را با خطرى جدّى روبه‌رو مى‌كردند؛ ليكن در حالى كه چنين تصميمى داشتند، ناگهان هراس عجيبى در دلهايشان افتاد كه باعث شد به صورت لشكرى شكست خورده به مكه باز گردند [۱۲۳]. به عقيده برخى مفاد اين آيه وعده‌اى نيكو از جانب خداست به اينكه مسلمانان را با لشكر ترس يارى مى‌كند[۱۲۴] و خدا اين وعده را قطعى ساخته، بدان جامه عمل پوشانيد [۱۲۵][۱۲۶].

در جنگ بدر نيز خداوند براساس وعده خويش سپاه ترس را يك باره و ناگهانى بر قلب دشمن چيره ساخت [۱۲۷]:﴿﴿ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرُّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ[۱۲۸]، به‌گونه‌اى كه ارتش انبوه و نيرومند قريش روحيه خويش را باخته و گروهى از آنان از درگيرى با مسلمانان وحشت داشتند. بى‌ترديد اين هراس‌افكنى در دل دشمن از اسباب مهم پيروزى سپاه اسلام بود[۱۲۹]. همين امر در جنگ با يهود بنى‌قريظه نيز باعث تسليم و شكست آنها شد: ﴿﴿ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ [۱۳۰] [۱۳۱] در جنگ با يهود بنى‌نضير نيز خداوند چنان ترسى بر قلبهاى دشمنان افكند كه فرصت هرگونه حركت را از آنان گرفت و خانه‌هاى خود را با دست خود ويران مى‌كردند [۱۳۲]: ﴿﴿ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الأَبْصَارِ[۱۳۳] آنان از رسول اكرم(ص) مى‌خواستند كه به دور ساختن آنها از وطن اكتفا كند و آنان را نكشد. بدون شك اين، امدادى الهى براى پيامبر و مؤمنان رزمنده بود [۱۳۴][۱۳۵].

در رواياتى پيامبر اكرم(ص) براى خود چند ويژگى برشمرده كه از جمله آنها يارى شدن به وسيله هراس‌افكنى خدا در دل دشمنان است [۱۳۶][۱۳۷].

فرستادن بادهاى ويرانگر

برخى از آيات قرآن به بادهايى اشاره دارد كه در بعضى جنگها، مؤمنان به آن يارى شده و در شكست دشمنان مؤثر افتاده است. آيه ۹ سوره احزاب ضمن برشمردن باد به عنوان امدادگر ويژه غيبى، به مؤمنان فرمان مى‌دهد كه به ياد نعمتهاى خدا باشند: ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا[۱۳۸] اين آيه درباره برهه حسّاس جنگ خندق است كه طوفانى سهمگين و ناگهانى به يارى مسلمانان شتافت و خيمه و خرگاه دشمن را درهم ريخت [۱۳۹][۱۴۰].

سرعت اين باد به اندازه‌اى بود كه ديگهاى غذايشان را سرنگون و طنابهاى خيمه‌ها را پاره مى‌كرد. برخى مفسران از اين باد ويرانگر كه خدا به كمك لشكر اسلام فرستاد، به "باد صبا" تعبير كرده‌اند[۱۴۱][۱۴۲].

به نقلى پيامبر فرمودند: " نُصِرت بالصبا ..."[۱۴۳]. نكته‌اى كه به خوبى ثابت مى‌كند كه وزيدن اين باد مانند بادهاى عادى نبوده، بلكه امداد غيبى محسوب مى‌شود، اين است كه در محل وزيدن آن لشكر اسلام نيز حضور داشت، و بين آنها و لشكر دشمن به جز يك خندق فاصله‌اى نبود، با اين حال، طوفان فقط به لشكر احزاب لطمه وارد ساخت و كمترين آسيبى به مسلمانان وارد نشد. شدّت و سرعت باد به قدرى بود كه ترس بر دشمن چيره شد و وادار به فرار شدند [۱۴۴]. پس از وزش اين باد سركرده مشركان، ابوسفيان به آنها گفت: اين باد هيچ چيزى را براى ما نمى‌گذارد [۱۴۵][۱۴۶].

طوفانى كه در جنگ احزاب به يارى مسلمانان آمد، هم تند بود و هم سرد، آن هم در شبى سرد و هوايى زمستانى، و بدين جهت نه اسباب جنگ آنها باقى ماند، و نه خود مى‌توانستند در آنجا بمانند[۱۴۷][۱۴۸].

برخى گفته‌اند كه بادهاى ويرانگرى كه در اين آيه آمده، قسمتى از لشكر خداست كه ديده مى‌شود، چنان‌كه لشكرهايى نيز دارد كه ديده نمى‌شود و ازاين‌رو در آيه، ﴿﴿ جُنودًا لَم تَرَوها را بر جمله ﴿﴿فَاَرسَلنا عَلَيهِم ريحـًا عطف كرده است [۱۴۹][۱۵۰].

كم جلوه دادن لشكر دشمن

از چيزهايى كه در تقويت روحى جنگجويان در ميدان جنگ اثر به سزايى دارد، احساس كم‌شمار بودن نيروى دشمن است. در اولين جهاد تهاجمى مسلمانان در جنگ بدر همين عامل، به يارى مسلمانان آمد و آنها كه شمارشان فقط ۳۱۳ نفر بود و از ابزار و آلات جنگى محدودى برخوردار بودند، توانستند با روحيه‌اى بالا بر دشمن انبوه خويش بتازند و آنان را شكست دهند. آيات ۴۳ ـ ۴۴ سوره انفال به اين مهم پرداخته و از اين كمك ويژه الهى خبر مى‌دهد. در آغاز خداوند در عالم رؤيا دشمنان را به پيامبر(ص) كم نشان داد: ﴿﴿ إِذْ يُرِيكَهُمُ اللَّهُ فِي مَنَامِكَ قَلِيلاً وَلَوْ أَرَاكَهُمْ كَثِيرًا لَّفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِي الأَمْرِ وَلَكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ وَإِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلاً وَيُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولاً وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ[۱۵۱] به‌گونه‌اى كه اگر آنها را با همان شمار فراوان براى آن حضرت جلوه‌گر مى‌ساخت، سپاه اسلام به سستى و سپس اختلاف مى‌گراييد: ﴿﴿ وَلَوْ أَرَاكَهُمْ كَثِيرًا لَّفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِي الأَمْرِ وَلَكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ پيامبر اسلام اين رؤيا را براى لشكر باز گفت و اين كار باعث بالا رفتن روحيه آنها شد [۱۵۲] اين رؤيا نعمتى الهى بود تا هراس مسلمانان را بزدايد و آنان را در برابر دشمن شجاع گرداند [۱۵۳][۱۵۴].

برخى بر اين اعتقادند كه نه در خواب بلكه در بيدارى دشمن را در ديدگاه پيامبر كم نشان داد؛ ولى حق آن است كه هم در خواب و هم در بيدارى آنان را كم جلوه‌گر ساخت [۱۵۵]، زيرا آيه بعد به كم جلوه دادن به هنگام درگيرى تصريح كرده است: ﴿﴿ وَإِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلاً و اين مسئله سبب تجديد روحيه مسلمانان و آمادگى بيشتر آنها براى كارزار شد[۱۵۶].

نشانه‌هايى وجود دارد كه دست‌كم گروهى از مسلمانان، اگر از كم و كيف واقعى دشمن باخبر بودند، تن به درگيرى نمى‌دادند؛ ولى چون خدا اراده كرده بود تا اين جهاد رقم بخورد و مسلمانان به پيروزى رسند، دشمن را در خواب و بيدارى به رسول اكرم(ص) و مسلمانان كم نشان داد [۱۵۷] از سوى ديگر، دشمن كه با تصرف خداوند، مسلمانان را كم‌شمار مى‌ديد و از روحيه بالا و ايمان آنان آگاه نبود لشكر اسلام را دست‌كم گرفت، چنان‌كه ابوجهل مى‌گفت: ياران محمد(ص) به اندازه خوراك يك شترند، بدين جهت نه از مكه كمك خواستند و نه از همه نيروى خويش براى رويارويى با مسلمانان بهره بردند: ﴿﴿ وَيُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولاً پايان اين ماجرا نيز جز پيروزى مسلمانان و شكست و فرار مشركان نبود [۱۵۸][۱۵۹].

فرستادن لشكر پرندگان

قصه اصحاب فيل كه در قرآن سوره‌اى را به خود اختصاص داده، بيانگر مصداق ديگرى از كمكهاى ويژه الهى در قالب لشكرى از پرندگان است كه با سنگ‌ريزه‌هايى كه با خود حمل مى‌كردند سپاه بزرگ ابرهه را نابود ساختند. آنگاه كه ارتش ابرهه با فيل سواران خود، به قصد نابودى كعبه به مكه آمدند، عبدالمطلب دست در حلقه خانه كعبه برد و از خداى خانه در برابر هجوم آنان يارى طلبيد و در حالى كه مردم مكه از ترس به كوهها پناه برده بودند ناگهان فرزندش به وى نزديك شده و گفت: ابرى سياه از سوى درياى سرخ به سوى مكه مى‌آيد. عبدالمطلب با خرسندى گفت: اى قريشيان، به خانه‌هاى خويش باز گرديد كه يارى خدا بهره شما شده است. در اين هنگام پرندگانى همانند پرستو به طرف مكه آمده و با سنگ‌ريزه‌ها لشكر بزرگ ابرهه را نابود ساختند و خانه خدا از آسيب آنها در امان ماند: ﴿﴿ وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ[۱۶۰] بر اثر اهميت اين حادثه سال وقوع آن را "سال فيل" ناميدند و سرآغازِ تاريخ عرب شناخته شد[۱۶۱][۱۶۲].

بازداشتن از گناه

امداد غيبى خدا گاهى به شكل نجات انسان از ورطه گناه، محقق مى‌شود، آن هم در لحظات حساسى كه همه زمينه‌ها و اسباب [۱۶۳] براى گرفتار آمدن در دام گناه فراهم شده است، چنان‌كه اين امداد درباره حضرت يوسف(ع) تحقق يافت: ﴿﴿ وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ [۱۶۴] برهان رب در آيه چندگونه تفسير شده است؛ از جمله اينكه مقصود از آن يك نوع كمك خدايى بود كه در پاسخ به شايستگيهاى آن حضرت بهره وى شد و او را از گناه رهايى بخشيد [۱۶۵]. پس از اين آيه باز هم خداوند نجات يوسف(ع) را از گناهكارى، به خويش نسبت مى‌دهد: ﴿﴿ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ[۱۶۶] عبارت ﴿﴿ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ[۱۶۷] بيانگر اين است كه اين‌گونه كمكهاى ويژه الهى كه در لحظات طوفانى گناه بهره انسانها مى‌شود، ويژه يوسف(ع) نيست و هركس كه در زمره بندگان خالص خدا قرار گيرد شايسته چنين لطف و موهبتى خواهد بود [۱۶۸] [۱۶۹].

تقويت دل

هنگامى كه جاسوسان فرعون در پى يافتن نوزاد مادر موسى(ع) و كشتن او بودند، و او مأموريت يافت تا آن طفل شيرخوار را به امواج نيل سپارد، در بحرانى روحى هر لحظه بيم آن مى‌رفت كه فريادى زند، و آنان را از وجود موسى(ع) خبردارسازد، ليكن خداوند دل وى را محكم ساخت: ﴿﴿ لَوْلا أَن رَّبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ[۱۷۰][۱۷۱].

منظور از ربط قلب در اين آيه، تقويت دل مادر موسى(ع)است تا به وحى الهى ايمان داشته و اين حادثه بزرگ را تحمل كند، و بداند كه وعده خدا در زمينه نگهدارى و بازگرداندن موسى(ع) به وى حق است [۱۷۲][۱۷۳].

اين تعبير درباره اصحاب كهف نيز آمده است. آنان در جامعه‌اى مى‌زيستند كه بر ابراز عقايد توحيدى خود قادر نبودند: ﴿﴿ وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ[۱۷۴] خداوند دلهايشان را استحكام بخشيد، و در نتيجه با قدرت و شهامت برپا خاستند و نداى توحيد سر دادند. [۱۷۵] در شرايط دشوار جنگ بدر نيز خداوند با فرستادن باران در زمانى كه لشكر اسلام سخت به آن نياز داشت، دلهاى آنان را محكم ساخت: ﴿﴿ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّن السَّمَاء مَاء لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الأَقْدَامَ[۱۷۶] [۱۷۷][۱۷۸].

الهام

القاى مطالبى از جانب خدا بر قلب انسان كه او را به انجام دادن يا ترك كارى برمى‌انگيزد الهام است [۱۷۹][۱۸۰][۱۸۱].

در مواردى الهام به لفظ "وحى" در قرآن آمده است، چنان كه مادر موسى(ع) در لحظاتى بحرانى و ترسناک كه از كشته شدن فرزند خويش بيمناک و قدرت تصميم‌گيرى او كاهش يافته بود، "الهام قلبى" به ياريش آمد. الهامى كه او را به‌ كارى خطرناک فرا مى‌خواند؛ ولى با اين همه احساس آرامش مى‌كرد، زيرا به وى الهام مى‌شد كه نترس و اندوهگين نباش. ما حتماً موسى(ع) را به تو باز مى‌گردانيم [۱۸۲]: ﴿﴿ وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلا تَخَافِي وَلا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ[۱۸۳][۱۸۴][۱۸۵].

درباره حواريان عيسى(ع) نيز لفظ وحى به‌كار رفته است: ﴿﴿ وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُواْ بِي وَبِرَسُولِي قَالُواْ آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ[۱۸۶] امام باقر(ع) در تفسير اين آيه مراد از وحى را الهامى دانسته‌اند كه به حواريان شد [۱۸۷] و مفادش اين بود كه به خدا و رسول او ايمان آورند. آنان نيز به اين دعوت پاسخ مثبت دادند [۱۸۸][۱۸۹][۱۹۰].

درباره حضرت يوسف مى‌فرمايد: هنگامى كه برادران وى تصميم گرفتند او را در چاه قرار دهند ما به او وحى كرديم كه تو آنها را از اين امر آگاه خواهى ساخت: ﴿﴿ فَلَمَّا ذَهَبُواْ بِهِ وَأَجْمَعُواْ أَن يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَةِ الْجُبِّ وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمْرِهِمْ هَذَا وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ[۱۹۱] گرچه برخى از اهل تفسير وحى را در اين آيه همان وحىِ نبوت گرفته‌اند [۱۹۲]؛ امّا به قرينه آيه ﴿﴿ وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا [۱۹۳] بايد گفت كه مراد از آن الهامى بوده كه در آن شرايط بحرانى و در تنهايى و ژرفاى چاه به يوسف شد تا بداند تنها نيست و نگهدارى دارد، ازاين‌رو نور اميد بر دلش تابيد، و تاريكيهاى نوميدى را از جان وى زدود [۱۹۴] در موارد ديگرى نيز واژه وحى به معناى الهام به‌كار رفته است؛ مانند:﴿﴿ وَإِذَا رَأى الَّذِينَ أَشْرَكُواْ شُرَكَاءَهُمْ قَالُواْ رَبَّنَا هَؤُلاء شُرَكَاؤُنَا الَّذِينَ كُنَّا نَدْعُوْ مِن دُونِكَ فَأَلْقَوْا إِلَيْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّكُمْ لَكَاذِبُونَ[۱۹۵]، ﴿﴿ بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا[۱۹۶][۱۹۷][۱۹۸].

برخى محققان بر اين باورند كه منشأ اكتشافات بزرگ تاريخ، و نيز نظريه‌هاى علمى تحول آفرين در دنياى علم، الهاماتى است كه به صاحبان اين نظريه‌ها و اكتشافات مى‌شود، و اين را از مصاديق امدادهاى غيبى دانسته‌اند[۱۹۹][۲۰۰][۲۰۱].

جارى ساختن حكمت بر دل لقمان

خداوند به لقمان حكمت عطا كرد: ﴿﴿ وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ[۲۰۲] حكمت چندگونه تفسير شده است؛ از جمله شناخت‌رازهاى جهان هستى و آگاهى از حقايق [۲۰۳] برخى از مفسّران در ضمن آوردن روايتى طولانى به تبيين چگونگى اعطاى حكمت لقمان حكيم پرداخته‌اند [۲۰۴][۲۰۵][۲۰۶].

توفيق انجام دادن نيكيها

آيه ۷۳ سوره انبياء ضمن بر شمردن برخى از ويژگيهاى گروهى از پيامبران مى‌فرمايد: انجام دادن كارهاى نيك را به آنها وحى كرديم: ﴿﴿ وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ[۲۰۷] برخى گفته‌اند: مراد از وحى در اين آيه ممكن است وحى تشريعى و همچنين وحى تكوينى به معناى توفيق انجام دادن كارهاى نيك باشد [۲۰۸]. برخى ديگر اعتقاد دارند اين وحى، نوعى امداد غيبى بود كه آنان را به سوى كارهاى شايسته مى‌كشاند [۲۰۹][۲۱۰][۲۱۱].

فرود آمدن سفره آسمانى و غذا يا ميوه بهشتى

دست كم در ۴ مورد قرآن به اين حقيقت پرداخته شده است:

  1. درباره مريم(ع) مى‌فرمايد: هرگاه زكريا در محراب بر مريم وارد مى‌شد رزقى را نزد او مى‌يافت. حضرت مريم در پاسخ اين سؤال كه اين رزق از كجاست مى‌گفت از نزد خداست: ﴿﴿ كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ[۲۱۲] درباره منظور از رزق در اين آيه اختلاف است؛ برخى آن را غذايى ويژه مى‌دانند كه بوى خوشى از آن استشمام مى‌شد [۲۱۳]بعضى هم آن را انواع غذاهايى دانسته‌اند كه در آن زمان يافت نمى‌شد [۲۱۴] برخى اعتقاد دارند كه ميوه‌هاى تابستانى در فصل زمستان و عكس آن بوده است [۲۱۵][۲۱۶]روايات فراوانى مراد از رزق را در آيه بالا، نوعى ميوه بهشتى مى‌داند كه در غير فصل آن، نزد مريم(ع) حاضر مى‌شده و اين به لطف خدا و امداد غيبى بوده است. شواهدى در خود آيه، اين تفسير را تقويت مى‌كند؛ مانند نكره آوردن واژه "رزق" و پاسخ مريم(ع) به زكريا كه اين روزى از سوى خداست، و نيز شگفتى زكريا(ع)از ديدن اين حادثه و تقاضاى فرزند در همان لحظه از خداوند[۲۱۷]برخى مفسران نيز اين واقعه را دليل بر سر زدن كرامت از اوليا دانسته و مريم(ع) را از جمله اين انسانها دانسته‌اند كه از اين قاعده مستثنا نيست [۲۱۸][۲۱۹][۲۲۰].
  2. بهره‌مندى بنى‌اسرائيل از غذايى آسمانى كه آيات: ﴿﴿ وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ[۲۲۱]، ﴿﴿ وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ وَظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ[۲۲۲]، ﴿﴿ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ قَدْ أَنجَيْنَاكُم مِّنْ عَدُوِّكُمْ وَوَاعَدْنَاكُمْ جَانِبَ الطُّورِ الأَيْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى[۲۲۳]از آن خبر مى‌دهد. آنان در دوران سرگردانى در صحراى سينا: ﴿﴿ قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الأَرْضِ [۲۲۴] از گناه و نافرمانى خدا، پشيمان گشته و از خداوند خواستند تا بار ديگر نعمتهاى خود را بر آنان ارزانى دارد. خداوند در اين باره مى‌فرمايد: "منّ" و "سلوى" بر شما نازل كرديم: ﴿﴿ وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى [۲۲۵] درباره مراد از "منّ" و "سلوى" در بين مفسران اختلاف است؛ برخى ۶ معنا براى آن ذكر كرده‌اند؛ از جمله اينكه "منّ" نوعى خوردنى شبيه برف بوده كه از آسمان بر بنى اسرائيل فرود مى‌آمده است [۲۲۶][۲۲۷] اين نكته هم شايان توجه است كه، فروفرستادن اين غذا، به مدت ۴۰ سال، آن هم در بيابان و به مقدار كافى براى آنها، امرى غير عادى است.[۲۲۸][۲۲۹].
  3. فرود آمدن غذاى آسمانى، بر ياران نزديك حضرت عيسى(ع) كه در آيات ۱۱۲ ـ ۱۱۵ سوره مائده آمده است. حواريان آن را از عيسى(ع) درخواست كردند، و عيسى(ع) هم آن را از خداى خويش تقاضا كرد. اين تقاضا پذيرفته شد و آنها از سفره غذاى آسمانى بهره‌مند گشتند. البته در اين مورد گرچه لطف خدا و امداد غيبى او در فرود آمدن سفره آسمانى نقش داشته؛ ولى مى‌توان اين را معجزه‌اى از حضرت عيسى(ع) دانست، بر خلاف دو مورد پيشگفته كه فرود آمدن غذاهاى آسمانى با واسطه و درخواست پيامبرى صورت نگرفته است[۲۳۰][۲۳۱].
  4. باردار شدن مريم(ع)؛ آنگاه كه مريم(ع)به لحاظ شرايط دشوار جسمى و روحى آرزوى مرگ كرد: ﴿﴿ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنتُ نَسْيًا مَّنسِيًّا[۲۳۲] چنين ندا آمد: ﴿﴿ أَلاَّ تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا[۲۳۳] اينكه با تكان دادن درخت خشكيده خرما، خرمايى تازه از آن فرو ريزد امرى غير عادى است كه جز با امداد الهى امكان‌پذير نيست. گرچه مفسّران در اينجا اختلاف كرده‌اند و عدّه‌اى آن را معجزه زكريا(ع) [۲۳۴] و گروهى نيز آن را از "ارهاصات" يا معجزات مقدّماتى و پيش درآمد نبوت حضرت عيسى(ع) دانسته‌اند؛ ليكن حقيقت آن است كه اين كار غير عادى با كمك ويژه الهى محقّق شده است [۲۳۵]، افزون بر اين جوى آبى نيز كه براساس برخى روايات ناگهان براى مريم(ع) ايجاد شد: ﴿﴿ قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا از امور غير عادى است كه با امداد غيبى، تحقق يافته است.[۲۳۶][۲۳۷].

شرح صدر

از موهبتهاى بزرگ الهى كه با لطف خاص او نصيب انسان مى‌شود، شرح صدر يا توسعه روح انسان [۲۳۸] و به تعبيرى ديگر توسعه ظرفيت معنوى انسان است. شرح صدر مقابل "ضيق صدر" است، كه در آيه ۹۷ سوره حجر آمده است:﴿﴿ وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ[۲۳۹] هيچ پيامبر يا رهبر بزرگى بدون اين ويژگى توان تحمّل سختيها را نخواهد داشت و آن‌كس كه رسالتش از همه بزرگ‌تر است "مانند نبى اكرم(ص)" بايد از شرح صدرى افزون‌تر از ديگران هم برخوردار باشد و خداوند اين هديه معنوى را به وى ارزانى داشت: ﴿﴿ أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ[۲۴۰] و اين بزرگ‌ترين هديه الهى به آن حضرت بود [۲۴۱]. حالات و رفتارهاى پيامبر اكرم(ص) در برخورد با مشكلات و حوادث پيچيده دوران حياتش نشان مى‌دهد كه ظرفيت معنوى و قدرت تحمل وى نه امرى عادى، بلكه تأييدى الهى و ربّانى بوده است [۲۴۲]. برخى مفسران اين آيه را به معناى ظاهرى آن گرفته و گفته‌اند كه در كودكى قلب پيامبر(ص) توسط فرشته‌ها با شكافتن سينه وى بيرون آورده و شست و شو داده شد و سپس با علم و رأفت و رحمت پُر گشت [۲۴۳]. برخى ديگر گفته‌اند: منظور، قلب جسمانى نيست، بلكه اشاره به امدادهاى الهى، از نظر روحى و تقويت عزم و اراده آن رسول خدا و پاكسازى وى از هرگونه نقص اخلاقى و وسوسه شيطانى است [۲۴۴]. اين مطلب را روايتى از پيامبر اكرم(ص) تأييد مى‌كند [۲۴۵][۲۴۶].

تأييد به روح القدس

برخى از پيامبران، به وسيله روح القدس تأييد و يارى شده و كارهايى بزرگ و گاه خارق عادت از آنها سر مى‌زده است، چنان كه عيسى‌ابن مريم(ع) با تأييد روح‌القدس در گهواره با مردم سخن گفته است: ﴿﴿ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ[۲۴۷][۲۴۸].

رهايى بخشيدن از گرفتارى و عذاب

اين‌گونه كمكهاى ويژه الهى را در مورد پيامبرانى همچون موسى، ابراهيم، يونس و برخى ديگر از پيام‌آوران آسمانى(ع) به ويژه پيامبر خاتم(ص) مى‌يابيم. در اين رابطه قرآن بيشتر با واژگانى برگرفته از لفظ "نجات" سخن گفته است، چنان‌كه درباره رهايى موسى بن عمران(ع) از ميان امواج سهمگين و خروشان نيل مى‌فرمايد: ﴿﴿ وَأَنجَيْنَا مُوسَى وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِينَ ثُمَّ أَغْرَقْنَا الآخَرِينَ[۲۴۹][۲۵۰].

يونس(ع) نيز بر اثر رها كردن قوم خويش در دريا گرفتار نهنگى بزرگ شد كه وى را بلعيد. او در آن زندان ترسناك و در آن تاريكيهاى متراكم، خدا را خواند و تقاضاى فريادرسى كرد. خداوند نيز با كمك ويژه خود، او را از آن وضعيت خطرناك نجات بخشيده و اندوه وى را زدود: ﴿﴿ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ[۲۵۱][۲۵۲].

آيه ۵۸ سوره هود هم درباره رها ساختن حضرت هود(ع) است: ﴿﴿ وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا هُودًا وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَنَجَّيْنَاهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ[۲۵۳]هنگام فرود آمدن عذاب سخت الهى بر گروهى كه هود(ع) مأمور هدايتشان بود، خداوند خود و مؤمنان همراه او را به مكان امن و آرامى برد، چنان‌كه پيش از فرا رسيدن طوفان، كشتى نجات نوح آماده بود و پيش از آنكه شهرهاى لوط(ع) درهم كوبيده شود، شب هنگام، لوط پيامبر و شمار اندكى از ياران با ايمان وى به فرمان خدا آن شهر را ترك كردند [۲۵۴] با تعبيرى نزديك به آنچه در آيه پيشگفته آمده در آيات ﴿﴿ وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ[۲۵۵] و ﴿﴿ وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ[۲۵۶] از نجات حضرت صالح(ع) و ديگرى حضرت شعيب(ع) نيز سخن رفته است[۲۵۷].

افزون بر اينها، برخى از آيات، رهايى مردم حجاز را از وضع نابسامان و خطرناكى كه داشتند، بيان كرده و كمكهاى خدا در اين زمينه و نعمت بزرگ اسلام و رسول اكرم(ص) را به آنان يادآورى مى‌كند: ﴿﴿ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا[۲۵۸][۲۵۹].

خداى سبحان در اين آيه، الفت دادن دلهاى آنان را به خود نسبت داده و با اين تعبير به معجزه اجتماعى دين خدا اشاره كرده است؛ يعنى ايجاد دوستى و برادرى ميان مردمى كه به اندك بهانه‌اى سالها به جنگ و خونريزى مى‌پرداختند از راههاى عادى ممكن نبود؛ ولى در سايه لطف خدا و يارى او در سالهايى اندك، ممكن شد [۲۶۰][۲۶۱].

خنثا كردن نقشه‌هاى دشمنان

خداوند در پاره‌اى ازموارد، برهم زدن نقشه‌هاى دقيق و حيله گرانه دشمنان راه حق را به خود نسبت مى‌دهد، و در شكست دادن آنها دست غيبى را مؤثر مى‌داند: ﴿﴿ وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْدًا [۲۶۲][۲۶۳].

كيد دشمنان پيامبر همان نقشه‌هاى آنها براى مبارزه با آن حضرت و آيين اوست؛ مانند تبليغات بر ضدّ قرآن، محاصره اقتصادى، تهمتها و سخنان ناشايست درباره وى و قرآن، و شكنجه و آزار مسلمانان [۲۶۴] خداوند فرموده است: من هم در برابر حيله‌گريهاى آنان چاره‌جويى مى‌كنم. گفته شده كه مراد از كيد خدا در اين آيه، همان لطفهايى است كه شامل حال رسول خدا(ص) و مؤمنان كرده، و دشمنان را غافلگير و در نتيجه، كوشش آنان را بى‌ثمر كرد و توطئه‌هايشان را درهم شكست [۲۶۵][۲۶۶].

درباره نقشه‌هاى نمروديان برضدّ ابراهيم(ع) نيز فرمود: آنها مى‌خواستند تا با نقشه‌اى خطرناك وى را نابود كنند؛ ليكن با يارى خدا كه نتيجه‌اش سالم ماندن آن پيامبر بزرگ در كام امواج آتش بود، كارهاى آنان در جهت خاموش ساختن نور حق به زيان خودشان و به نفع ابراهيم(ع) تمام شد [۲۶۷]: ﴿﴿ وَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الأَخْسَرِينَ[۲۶۸] برخى مفسّران گفته‌اند: مردم ۴۰ روز براى برافروختن آتش هيزم تهيّه مى‌كردند، به طورى كه وقتى آنها را به آتش كشيدند خود نيز توان نزديك شدن به آن را نداشتند و ناگزير ابراهيم را با منجنيق به سوى آن پرتاپ كردند [۲۶۹]؛ ولى به فرمان خدا آتش سرد و سلامت شد: ﴿﴿ قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ[۲۷۰][۲۷۱].

آيه ۱۸ سوره انفال نيز كمكهاى ويژه غيبى به مسلمانان و شكست دشمنان در جنگ بدر را يادآورى مى‌كند: ﴿﴿ ذَلِكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ كَيْدِ الْكَافِرِينَ[۲۷۲] در دو جاى ديگر قرآن هم آمده است كه تكذيب كنندگان را فرصت مى‌دهم، زيرا تدبير من سخت استوار است. ﴿﴿ وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ[۲۷۳]، ﴿﴿ وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ[۲۷۴] پيامبرى كه شايد بيش از ديگر پيامبران با ياريهاى ويژه الهى، جانش حفظ شد، رسول‌اكرم(ص)است. در آيه ۹ سوره يس آمده است كه در پيش رو و در پشت سر كافران سدّى قرار داديم و چشمانشان را پوشانديم، ازاين‌رو نمى‌بينند: ﴿﴿ وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ[۲۷۵] جمعى از مفسّران گفته‌اند: آيه بالا در مورد ابوجهل يا مردى از طايفه بنى‌مخزوم يا قريش نازل شده كه چندين بار قصد جان پيامبر را كردند؛ ولى خداوند هر بار به صورتى غير عادى وى را از گزند دشمنان نگه داشت و در آن لحظه حساسى كه آنها مشرف بر كشتن وى مى‌شدند، چشمانشان نمى‌ديد يا قدرت حركت از آنان گرفته مى‌شد [۲۷۶]. در رواياتى آمده است كه زمانى كه گروهى از قريش عزم نابودى پيامبر(ص) را داشتند، وقتى نزديك او شدند، خداوند با ايجاد تاريكى از پشت سر و نيز پيش روى آنها باعث شد كه آن حضرت را نبينند [۲۷۷] [۲۷۸].

در آيه ۲۷ سوره جنّ هم به گماشته شدن مراقبانى براى رسولان الهى تصريح كرده است:﴿﴿ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا[۲۷۹] گروهى از مفسّران بر اين عقيده‌اند كه مراد از رصد، فرشتگان مأمور حفظ جان رسول خدا(ص) از بديها و نقشه‌هاى دشمنان است [۲۸۰]؛ ولى برخى ديگر گفته‌اند: رصد به افراد گروه نگهبان گفته مى‌شود و مراد از آن در آيه بالا فرشته هايى است كه خداوند بدانها مأموريت داده كه اصالت وحى را پس از تحقق آن، از اسبابى كه آن‌را خدشه‌دار مى‌كند نگهبانى كنند [۲۸۱][۲۸۲].

برخى نوشته‌اند: يكى از مشركان چون پيغمبراكرم(ص) را تنها يافت بر وى مسلط شد و با شمشير قصد جان او كرد؛ امّا خداوند با كمك خويش و به صورتى غير عادى او را حفظ كرد [۲۸۳] آيه ۱۱ سوره مائده به اين واقعه مربوط دانسته شده است: ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَن يَبْسُطُواْ إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنكُمْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ[۲۸۴][۲۸۵].

در شأن نزول آيه ﴿﴿ أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَى عَبْدًا إِذَا صَلَّى [۲۸۶] نيز آورده‌اند كه ابوجهل در حالى كه پيامبر در سجده بود قصد كشتن وى را داشت؛ ليكن در همان لحظاتى كه به وى نزديك شده بود، ناگهان عقب نشست و با دستش گويا چيزى را از خود دور مى‌كرد. و چون سبب را از وى پرسيدند گفت: ناگهان ميان خودم و محمد(ص) خندقى از آتش ديدم و پر و بالهايى مشاهده كردم. پيامبر(ص) هم در اين مورد فرمودند: سوگند به خدايى كه جانم در دست اوست اگر به من نزديك شده بود، فرشتگان خدا بدنش را پاره‌پاره مى‌كردند [۲۸۷][۲۸۸].

فرزنددار شدن

فرزنددار شدن زكرياى پيامبر در دوران كهولت در حالى كه همسر وى نيز در دوران پيرى به سر مى‌برد و در جوانى نيز نازا بود، از امدادهاى غيبى است، ازاين‌رو هنگامى كه به زكريا(ع) بشارت فرزندى به نام يحيى داده شد، با شگفتى گفت: من چگونه صاحب فرزند خواهم شد، در حالى كه پيرى به سراغ من آمده و همسرم نازاست: ﴿﴿ أَنَّىَ يَكُونُ لِي غُلامٌ [۲۸۹] و پاسخ شنيد كه بدين‌گونه خداوند هر كارى بخواهد مى‌كند: ﴿﴿كَذَلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاء [۲۹۰] و بدين سان زكريا(ع) كه اسباب عادى را براى رسيدن به فرزند مساعد نمى‌ديد با لطف خدا و كمك ويژه او به آن دست يافت. درباره تولد عيسى(ع) نيز آمده است كه فرشتگان به مريم(ع) بشارت فرزندى به نام عيسى(ع) دادند. وى شگفت زده پرسيد: من چگونه صاحب فرزند خواهم شد، در حالى كه بشرى با من تماس نداشته است: ﴿﴿ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ [۲۹۱] آنها پاسخ دادند: خداوند اين‌گونه هرچه را بخواهد مى‌آفريند؛ هنگامى كه چيزى را مقرر بدارد فقط به آن مى‌گويد: باش، آن نيز فوراً موجود مى‌شود: ﴿﴿ كَذَلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ مَا يَشَاء إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ [۲۹۲][۲۹۳].

شگفتى مريم(ع) طبيعى بود، زيرا هر موجودى با علل و اسباب عادى خود، پا به عرصه وجود مى‌گذارد؛ ليكن خداوند با بيان اينكه، «كار پروردگار چنين است، او هرچه بخواهد مى‌آفريند. چون به‌كارى فرمان دهد فقط مى‌گويد: باش، پس مى‌شود» به شگفتى مريم(ع) پايان داد[۲۹۴] زيرا نظام جهان را خود پديد آورده و محكوم فرمان اوست و هرگاه بخواهد مى‌تواند آن را دگرگون ساخته و به وسيله اسباب غير عادى موجودى بيافريند[۲۹۵].

در قصه ابراهيم(ع) نيز وقتى فرشته‌ها وى و همسر پير او را به آمدن فرزندى به نام «اسحاق» بشارت دادند، ساره كه با توجه به سنّ زياد خويش از اين پيشامد نوميد بود با لحنى همراه با شگفتى گفت: آيا من داراى فرزند مى‌شوم، در حالى كه زنى پير هستم و شوهرم مردى پير و اين چيز عجيبى است: ﴿﴿ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَاْ عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ [۲۹۶]، ﴿﴿ قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ [۲۹۷][۲۹۸] [۲۹۹].

موارد ياد شده گزارشى قرآنى از پاره‌اى از امدادهاى غيبى بود كه به مرحله وقوع رسيده است؛ ولى از برخى آيات كه متضمن وعده مشروط خدا نسبت به امدادهاى خاص اوست مى‌توان وقوع امدادهاى غيبى را در شرايط ويژه‌اى براى گروههاى خاصى استفاده كرد، چنان كه در مورد مؤمنان و صالحان وعده داده شده است كه خداوند محبت آنها را در دل ديگران قرار مى‌دهد: ﴿﴿ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا [۳۰۰]آيه ۳۹ سوره طه همين نوع امداد غيبى را وسيله‌اى براى حفاظت موسى(ع)معرفى مى‌كند [۳۰۱]: ﴿﴿ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي [۳۰۲] رواياتى نيز اين مطلب را طرح كرده است [۳۰۳][۳۰۴].

نمونه ديگر تأييد مؤمنان به وسيله روحى از جانب خداست [۳۰۵]: ﴿﴿ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ [۳۰۶] رواياتى نيز اين مطلب را طرح كرده است. به نظر برخى از مفسران، مؤمنان روحى ديگر افزون بر روح بشر دارند كه زندگى ديگرى از آن حاصل مى‌شود و قدرت و شعورى جديد مى‌آورد. اين نوع زندگى خاص كه آثار ويژه‌اى دارد ملازم با خوشبختى ابدى انسان، و منشأ آن هم ويژه و آن روح ايمان است[۳۰۷]. در رواياتى نيز اين معنا تأييد شده است [۳۰۸] استوار كردن گامهاى اهل جهاد از آشكارترين مصاديق امدادهاى غيبى و از ابزارهاى مهم پيروزى‌بخش است [۳۰۹]: ﴿﴿ إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ [۳۱۰] اين تثبيت، كنايه از دميده شدن روح شجاعت و تقويت قلبهاى اهل جهاد است [۳۱۱] بر اين اساس است كه ياران اندك طالوت در برابر انبوه بى‌شمار دشمن اين‌گونه دعا كردند: پروردگارا، شكيبايى را بر ما فرو ريز و قدمهاى ما را ثابت بدار و ما را بر جمعيت كافران پيروز گردان: ﴿﴿ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ [۳۱۲] گاهى دستگيرى و كمك خداوند اين‌گونه شامل حال انسان مى‌شود كه راههاى نيك‌بختى و خير در دنيا و آخرت [۳۱۳]و راه رسيدن به خشنودى خود [۳۱۴] را به او نشان مى‌دهد: ﴿﴿ وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ [۳۱۵] بيشتر مفسران جهاد در اين آيه را عام و شامل كارزار با دشمنان و مبارزه با شيطان و هواى نفس دانسته‌اند [۳۱۶] [۳۱۷].

نمونه ديگر، بشارتهاى ويژه فرشتگان به مؤمنان است: ﴿﴿ وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ[۳۱۸] در آيه‌اى ضمن وصف كردن اولياى خدا مى‌فرمايد: براى آنان در دنيا و آخرت بشارت است:﴿﴿ لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ لاَ تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۳۱۹] ظاهر دو آيه فوق اين است كه ظرف اين خبرهاى خوش، زندگى دنيا و نيز جهان آخرت است [۳۲۰]؛ اما برخى مفسران براساس برخى روايات اين امر را به وقت مردن اختصاص داده‌اند [۳۲۱] ﴿﴿ وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ[۳۲۲][۳۲۳].

محتواى بشارتها امورى است كه باعث استمرار پايدارى و نيز آرامش آنها در اوج مشكلات مى‌شود و ازاين‌رو قرآن درباره اين مؤمنان مى‌فرمايد: از هيچ ستم و كاستنى (كاستن پاداش و كردار) نترسند:﴿﴿ وَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلا يَخَافُ ظُلْمًا وَلا هَضْمًا [۳۲۴][۳۲۵] [۳۲۶].

از ديگر امدادهاى غيبى خدا توفيق تشخيص حق از باطل است: ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ[۳۲۷] فرقان چيزى است كه حق و باطل را از يكديگر جدا مى‌سازد [۳۲۸] و چون اين روشن‌بينى بر اثر تقوا به مؤمن بخشيده مى‌شود [۳۲۹] مى‌توان آن‌را از امدادهاى غيبى دانست. از آيه ۲۸۲ سوره بقره نيز برمى‌آيد كه پرواپيشگى، اثرى عميق در فزونى علم و روشن‌بينى انسان دارد: ﴿﴿ وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ[۳۳۰] همچنين مؤمنان در سايه پارسايى و كارهاى خوب، از كمكهاى ويژه خدا برخوردار شده و توفيق كارهاى خوب بيشترى را مى‌يابند: ﴿﴿ فَأَمَّا مَن أَعْطَى وَاتَّقَى وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى [۳۳۱][۳۳۲].

در آياتى از قرآن به تقواپيشگان و مؤمنان وعده رهايى از تنگناها داده شده است: ﴿﴿ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا[۳۳۳] براساس اين آيات زمانى كه اهل تقوا در تنگنا قرار گيرند به طورى كه راه خروجى برايشان نماند خداوند به صورت غير عادى راه خروج و رهايى را برايشان فراهم مى‌سازد [۳۳۴][۳۳۵].

برخى از مفسران با توجه به روايات، رهايى از تنگناها و مشكلات معنوى مانند گرفتار آمدن در امور شبهه‌ناك و نيز دشواريهاى هنگام مرگ و روز قيامت را هم مشمول اين آيه دانسته‌اند [۳۳۶][۳۳۷].

يكى از امدادهاى غيبى الهى گشايش درهاى بركات و رحمتهاست كه با ايمان و تقوا بر انسان فرستاده مى‌شود:﴿﴿ وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ[۳۳۸] و ﴿﴿ وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقًا[۳۳۹] برخى گفته‌اند: منظور از بركتهاى آسمانى، بركتهاى معنوى مانند اجابت دعا و از بركتهاى زمينى، بركتهاى مادى مانند باران است [۳۴۰]همين معنا درباره اهل كتاب نيز بيان شده است﴿﴿ وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم مِّنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ سَاء مَا يَعْمَلُونَ[۳۴۱][۳۴۲].

گاهى خداوند مؤمنان را با دليل و برهان يارى مى‌كند: ﴿﴿ كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ [۳۴۳] به اعتقاد برخى از مفسران، گستره غلبه و پيروزى شامل پيروزى از جهت برهان و از زاويه تأييد غيبى است [۳۴۴] برخى نيز يارى خداوند را در آيه ﴿﴿ وَيُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ[۳۴۵] از نظر برهان دانسته‌اند[۳۴۶][۳۴۷].

منابع

پانویس

  1. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۹۹
  2. التحقيق، ج ۱۱، ص ۵۲، «مدّ».
  3. مفردات، ص ۷۶۳، «مدّ».
  4. النهايه،ج۴،ص۳۰۷؛ لسان‌العرب، ج۱۳، ص۵۰ـ۵۱، «مدد»؛ قاموس قرآن، ج ۶، ص ۲۴۲.
  5. مفردات، ص ۷۶۳، «مدّ».
  6. التحقيق، ج ۱۱، ص ۵۲ ، «مدّ».
  7. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۹۹
  8. لسان العرب، ج ۱۰، ص ۱۵۱، «غيب».
  9. مقائيس اللغه، ج ۴، ص ۴۰۳، «غيب».
  10. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۹۹
  11. مجموعه آثار، ج ۳، ص ۳۴۴، «امدادهاى غيبى در زندگى بشر».
  12. (وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ)
  13. مجموعه آثار، ج ۳، ص ۳۴۴، «امدادهاى غيبى در زندگى بشر».
  14. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۹۹
  15. الميزان، ج ۱، ص ۸۲.
  16. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۹۹
  17. ای مؤمنان! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که سپاهیانی بر شما تاختند و ما بر سر آنان بادی و نیز سپاهیانی را که آنان را نمی‌دیدید فرستادیم و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست؛ سوره احزاب، آیه ۹.
  18. یاد کن آنگاه را که به مؤمنان می‌گفتی: آیا بسنده‌تان نیست که خداوند با سه هزار فرشته فرو فرستاده از سوی خود شما را یاری رساند؟ چرا؛ بی‌گمان بسنده است و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید و آنان چنین شتابان به سوی شما آیند خداوند شما را با پنج هزار فرشته نشانگذار یاری خواهد رساند؛ سوره آل عمران، آیه ۱۲۴ - ۱۲۵.
  19. آنگاه خداوند آرامش خویش را بر پیامبر خود و بر مؤمنان فرو فرستاد و سپاهیانی را که آنان را نمی‌دیدید؛ فرود آورد و کافران را به عذاب افکند و آن، کیفر کافران است؛ سوره توبه، آیه ۲۶.
  20. به زودی در دل کافران بیم خواهیم افکند زیرا برای خداوند چیزی را شریک قرار می‌دهند که خداوند حجّتی بر آن فرو نفرستاده است و سرای آنان دوزخ است و سرای ستمکاران، بد جایگاهی است؛ سوره آل عمران، آیه ۱۵۱.
  21. ای مؤمنان! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که سپاهیانی بر شما تاختند و ما بر سر آنان بادی و نیز سپاهیانی را که آنان را نمی‌دیدید فرستادیم و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست؛ سوره احزاب، آیه ۹.
  22. و آنگاه را یاد کن که آنان را- چون رویاروی شدید- به چشمتان اندک نمود و شما را نیز در چشم آنان، اندک نشان داد تا خداوند کاری انجام یافتنی را به پایان برد و کارها به خداوند باز گردانده می‌شود؛ سوره انفال، آیه ۴۴.
  23. و بر سر ایشان پرندگانی دسته‌دسته فرستاد؛ سوره فیل، آیه ۳.
  24. چنین است؛ و خداوند نیرنگ کافران را بیرنگ می‌کند؛ سوره انفال، آیه ۱۸.
  25. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۹۹
  26. جهاد در قرآن، ص ۱۲۹.
  27. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۹۹
  28. مجمع‌البيان، ج ۸ ، ص ۴۸۴؛ تفسير قرطبى، ج ۱۴، ص ۴۳؛ نمونه، ج ۱۶، ص ۴۶۷ ـ ۴۶۸.
  29. و یاری مؤمنان بر ما واجب است؛ سوره روم، آیه ۴۷.
  30. روح المعانى، مج ۱۲، ج ۲۱، ص ۷۹.
  31. ما پیامبران خویش و مؤمنان را در زندگی این جهان و در روزی که گواهان (به گواهی) برخیزند یاری می‌کنیم؛ سوره غافر، آیه ۵۱.
  32. و درباره بندگانی که فرستاده‌ایم، از سوی ما از پیش سخن رفته است که آنان یاری شده‌اند؛ سوره صافات، آیه ۱۷۱-۱۷۲.
  33. خداوند مقرّر فرموده است که من و فرستادگانم پیروز خواهیم شد؛ سوره مجادله، آیه ۲۱.
  34. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۰
  35. الميزان، ج ۱۵، ص ۳۴.
  36. سپس پیامبران خویش را پی‌درپی فرستادیم، هر گاه که پیامبری برای امتی آمد او را دروغگو شمردند آنگاه آنان را در پی یکدیگر به هلاکت آوردیم و با نابود کردنشان آنها را موضوع افسانه‌ها گرداندیم پس بر گروهی که ایمان نمی‌آورند نفرین باد!؛ سوره مومنون، آیه ۴۴.
  37. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۰
  38. یاد کن آنگاه را که از پروردگارتان فریادخواهی می‌کردید و به شما پاسخ داد که من با هزار فرشته پیاپی امدادگر شما خواهم بود؛ سوره انفال، آیه ۹.
  39. مجمع البيان، ج ۴، ص ۸۰۷ ؛ نمونه، ج ۷، ص ۱۰۳.
  40. آیا گمان می‌کنید به بهشت در خواهید آمد با آنکه هنوز داستان کسانی که پیش از شما در گذشتند بر سر شما نیامده است؟ به آنان سختی و رنج رسید و لرزانده شدند تا جایی که پیامبر و مؤمنان همراه وی می‌گفتند: یاری خداوند کی در می‌رسد؟ آگاه باشید که یاری خداوند نزدیک است؛ سوره بقره، آیه ۲۱۴.
  41. نمونه، ج ۲، ص ۱۰۲.
  42. نمونه، ج ۲، ص ۱۰۲.
  43. نمونه، ج ۲، ص ۱۰۱.
  44. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۰ - ۳۰۱
  45. و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید؛ سوره انفال، آیه ۶۰.
  46. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۱
  47. آیا گمان می‌کنید به بهشت در خواهید آمد با آنکه هنوز داستان کسانی که پیش از شما در گذشتند بر سر شما نیامده است؟ به آنان سختی و رنج رسید و لرزانده شدند تا جایی که پیامبر و مؤمنان همراه وی می‌گفتند: یاری خداوند کی در می‌رسد؟ آگاه باشید که یاری خداوند نزدیک است؛ سوره بقره، آیه ۲۱۴.
  48. نمونه، ج ۲، ص ۱۰۱.
  49. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۱ - ۳۰۲
  50. التفسير الكبير، ج ۶ ، ص ۲۰؛ الدر المنثور، ج ۱، ص ۵۸۴ ؛ نمونه، ج ۲، ص ۱۰۲.
  51. نمونه، ج ۱۰، ص ۹۸.
  52. تا آنجا که پیامبران به آستانه نومیدی رسیدند و پنداشتند که مردم در وعده پشتیبانی به آنان دروغ گفته‌اند، ناگهان یاری ما به آنان رسید و هر کس را که می‌خواستیم رهایی یافت و عذاب ما از گروه گنهکاران بازگردانده نمی‌شود؛ سوره یوسف، آیه ۱۱۰.
  53. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۲
  54. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۲
  55. و سپاهیانی را که آنان را نمی‌دیدید؛ فرود آورد؛ سوره توبه، آیه ۲۶ و ۴۰؛ سوره احزاب، آیه ۳۳.
  56. المعجم الاحصائى، ج ۱، ص ۳۳۹.
  57. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۲
  58. مفردات، ص ۲۰۷؛ التحقيق، ج ۲، ص ۱۲۰، "جند".
  59. مقائيس اللغه، ج ۱، ص ۴۸۵، «جند».
  60. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۲
  61. اگر او را یاری ندهید بی‌گمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش می‌گفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمی‌دیدید پشتیبانی کرد؛ فرود آورد؛ سوره توبه، آیه ۴۰.
  62. جامع البيان، مج ۶ ، ج ۱۰، ص ۱۷۷؛ تفسر قرطبى، ج ۸ ، ص ۹۵.
  63. روح المعانى، مج ۶ ، ج ۱۰، ص ۱۴۲.
  64. نمونه، ج ۷، ص ۴۲۰.
  65. مجمع البيان، ج ۵ ، ص ۴۹.
  66. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۲ - ۳۰۳
  67. من وحى القرآن، ج ۱۱، ص ۱۱۸.
  68. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۳
  69. الميزان، ج ۹، ص ۲۹۲.
  70. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۳
  71. در آنجا مؤمنان را آزمودند و سخت لرزاندند؛ سوره احزاب، آیه ۱۱.
  72. نورالثقلين، ج ۴، ص ۲۵۴.
  73. و ما بر سر آنان بادی و نیز سپاهیانی را که آنان را نمی‌دیدید فرستادیم؛ سوره احزاب، آیه ۹.
  74. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۳
  75. تفسير ابن كثير، ج ۲، ص ۳۵۷.
  76. آنگاه خداوند آرامش خویش را بر پیامبر خود و بر مؤمنان فرو فرستاد و سپاهیانی را که آنان را نمی‌دیدید؛ فرود آورد و کافران را به عذاب افکند و آن، کیفر کافران است؛ سوره توبه، آیه ۲۶.
  77. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۳ - ۳۰۴
  78. بی‌گمان خداوند در نبردهایی بسیار و در روز جنگ شما را یاری کرده است ؛ سوره توبه، آیه ۲۵.
  79. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۴
  80. و بی‌گمان خداوند در بدر شما را با آنکه ناتوان بودید یاری کرد پس، از خداوند پروا کنید، باشد که سپاس گزارید یاد کن آنگاه را که به مؤمنان می‌گفتی: آیا بسنده‌تان نیست که خداوند با سه هزار فرشته فرو فرستاده از سوی خود شما را یاری رساند؟ چرا؛ بی‌گمان بسنده است و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید و آنان چنین شتابان به سوی شما آیند خداوند شما را با پنج هزار فرشته نشانگذار یاری خواهد رساند؛ سوره آل عمران، آیه ۱۲۳- ۱۲۵.
  81. نمونه، ج ۳، ص ۷۸.
  82. فروغ ابديت، ج ۲، ص ۷۷؛ تاريخ پيامبر اسلام، ص ۳۱۸؛ نبردهاى محمد۹، ص ۱۳۴.
  83. نمونه، ج ۳، ص ۷۸.
  84. یاد کن آنگاه را که از پروردگارتان فریادخواهی می‌کردید و به شما پاسخ داد که من با هزار فرشته پیاپی امدادگر شما خواهم بود؛ سوره انفال، آیه ۹.
  85. الميزان، ج ۹، ص ۲۳؛ نمونه، ج ۷، ص ۹۸.
  86. روح المعانى، مج‌۶، ج‌۹، ص‌۲۵۱.
  87. الميزان، ج۹،ص۲۰ـ۲۱؛ نمونه، ج۷، ص۱۰۳ـ۱۰۴.
  88. جوامع الجامع، ج ۲، ص ۶ ؛ الميزان، ج ۹، ص ۲۰؛ راهنما، ج ۶ ، ص ۴۲۸.
  89. مفردات، ص ۳۴۹، «ردف».
  90. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۳ - ۳۰۵
  91. تفسير قرطبى، ج ۴، ص ۱۲۴.
  92. التفسير الكبير، ج ۱۵، ص ۱۳۰؛ پرتوى از قرآن، ج ۳، ص ۳۲۵؛ نمونه، ج ۳، ص ۸۰ .
  93. و خداوند آن را جز مژده‌ای برای شما قرار نداد و آنان را فرستاد تا دل‌هاتان بدان آرام یابد؛ سوره آل عمران، آیه ۱۲۶ و سوره انفال آیه ۱۰.
  94. التفسير الكبير، ج ۱۵، ص ۱۳۰.
  95. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۵
  96. الميزان، ج ۲، ص ۲۸۹.
  97. نمونه، ج ۲۲، ص ۲۷.
  98. آنگاه خداوند آرامش خویش را بر پیامبر خود و بر مؤمنان فرو فرستاد و سپاهیانی را که آنان را نمی‌دیدید؛ فرود آورد و کافران را به عذاب افکند و آن، کیفر کافران است؛ سوره توبه، آیه ۲۶.
  99. البرهان، ج ۲، ص ۷۵۶.
  100. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۵ - ۳۰۶
  101. به راستی خداوند از مؤمنان خشنود شد هنگامی که با تو در زیر آن درخت بیعت می‌کردند پس آنچه در دل داشتند معلوم داشت، از این رو آرامش را بر آنها فرو فرستاد و به پیروزی زودرسی پاداششان داد؛ سوره فتح، آیه ۱۸.
  102. آنگاه خداوند آرامش خویش را بر پیامبر خود و بر مؤمنان فرو فرستاد و سپاهیانی را که آنان را نمی‌دیدید؛ فرود آورد و کافران را به عذاب افکند و آن، کیفر کافران است؛ سوره توبه، آیه ۲۶.
  103. یاد کن آنگاه را که کافران به ننگ دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره فتح، آیه ۲۶.
  104. جهاد در قرآن، ص ۱۴۵ ـ ۱۴۶.
  105. نشانه پادشاهی او این است که تابوت عهد نزدتان خواهد آمد که در آن آرامشی از سوی پروردگارتان نهفته است ؛ سوره بقره، آیه ۲۴۸.
  106. جامع البيان، مج ۲، ج ۲، ص ۸۲۲ ؛ مجمع البيان، ج ۲، ص ۱۴۴؛ زادالمسير، ج ۱، ص ۲۵۸.
  107. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۶
  108. آنگاه خداوند آرامش خویش را بر پیامبر خود و بر مؤمنان فرو فرستاد و سپاهیانی را که آنان را نمی‌دیدید؛ فرود آورد و کافران را به عذاب افکند و آن، کیفر کافران است؛ سوره توبه، آیه ۲۶.
  109. نمونه، ج ۷، ص ۳۴۶ ـ ۳۴۷.
  110. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۶
  111. یاد کن آنگاه را که خداوند خوابی سبک را بر شما فرا می‌پوشاند تا از سوی او آرامشی برای شما باشد ؛ سوره انفال، آیه ۱۱.
  112. التفسير الكبير، ج ۱۵، ص۱۳۲؛ التحرير والتنوير، ج۹، ص ۲۷۸؛ تفسير المنار، ج ۹، ص ۶۱۰ .
  113. آنگاه، خداوند پس از آن اندوه با خوابی سبک آرامشی بر شما فرو فرستاد که گروهی از شما را فرا گرفت و گروهی دیگر که در اندیشه جان خود بودند؛ سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.
  114. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۶
  115. التفسير الكبير، ج ۱۵، ص ۱۳۲.
  116. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۷
  117. و از آسمان آبی فرو می‌باراند تا شما را بدان پاکیزه گرداند و پلیدی شیطان را از شما بزداید و دل‌هایتان را نیرومند سازد و گام‌هایتان را بدان استوار دارد؛ سوره انفال، آیه ۱۱.
  118. التحرير والتنوير، ج ۹، ص ۲۸۰.
  119. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۷
  120. مفردات، ص ۳۵۶، «رعب»؛ قاموس قرآن، ج ۳، ص ۱۰۵.
  121. التحقيق، ج ۴، ص ۱۳۸، «رعب».
  122. به زودی در دل کافران بیم خواهیم افکند زیرا برای خداوند چیزی را شریک قرار می‌دهند که (خداوند) حجّتی بر آن فرو نفرستاده است و سرای آنان دوزخ است و سرای ستمکاران، بد (جایگاهی) است؛ سوره آل عمران، آیه ۱۵۱.
  123. نمونه، ج ۳، ص ۱۲۵.
  124. الميزان، ج ۴، ص ۴۳.
  125. تفسير المنار، ج ۴، ص ۱۷۸.
  126. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۷ - ۳۰۸
  127. تفسير المنار،، ج ۹، ص ۶۱۲ .
  128. من در دل کافران بیم خواهم افکند بنابراین، با شمشیر بر فراز گردن‌هاشان بزنید و دستشان را کوتاه کنید؛ سوره انفال، آیه ۱۲.
  129. نمونه، ج ۷، ص ۱۰۷.
  130. و در دل‌هاشان هراس افکند؛ سوره احزاب، آیه ۲۶.
  131. البصائر، ج ۳۲، ص ۲۸۴.
  132. نمونه، ج ۲۳، ص ۴۸۹ ـ ۴۹۰.
  133. و در دل‌هایشان هراس افکند؛ به دست خویش و به دست مؤمنان خانه‌های خویش را ویران می‌کردند؛ پس ای دیده‌وران پند بگیرید!؛ سوره حشر، آیه ۲.
  134. الفرقان، ج ۲۷، ص ۲۳۰.
  135. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۸
  136. الامالى، ص ۲۸۵؛ بحار الانوار، ج ۸ ، ص ۳۸؛ ج ۱۶، ص ۳۱۳.
  137. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۸
  138. ای مؤمنان! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که سپاهیانی بر شما تاختند و ما بر سر آنان بادی و نیز سپاهیانی را که آنان را نمی‌دیدید فرستادیم و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست؛ سوره احزاب، آیه ۹.
  139. نمونه، ج ۷، ص ۲۱۶ ـ ۲۲۲.
  140. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۹
  141. جامع البيان، مج ۱۱، ج ۲۱، ص ۱۵۴.
  142. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۹
  143. تفسير قرطبى، ج ۱۴، ص ۹۵.
  144. تفسير قرطبى، ج ۱۴، ص ۹۵.
  145. مجمع البيان، ج ۸ ، ص ۵۴۰ .
  146. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۹
  147. من وحى القرآن، ج ۱۸، ص ۲۷۱.
  148. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۹
  149. غزوة الاحزاب فى ضوء القرآن، ص ۱۶۳.
  150. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۹
  151. یاد کن آنگاه را که خداوند آنان را به تو در خوابت اندک نشان داد و اگر آنان را بسیار نشان داده بود سست می‌شدید و در کار جنگ اختلاف می‌یافتید ولی خداوند شما را در امان داشت که او به اندیشه‌ها داناست و آنگاه را یاد کن که آنان را چون رویاروی شدید به چشمتان اندک نمود و شما را نیز در چشم آنان، اندک نشان داد تا خداوند کاری انجام یافتنی را به پایان برد و کارها به خداوند باز گردانده می‌شود؛ سوره انفال، آیه ۴۳ - ۴۴.
  152. نمونه، ج ۷، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۰.
  153. جامع البيان، مج ۶ ، ج ۱۰، ص ۱۸؛ روح المعانى، مج ۶ ، ج ۱۰، ص ۱۲.
  154. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۹
  155. جامع البيان، مج ۶ ، ج ۱۰، ص ۱۸؛ الميزان، ج ۹، ص ۹۳.
  156. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۰
  157. نمونه، ج ۷، ص ۱۸۹.
  158. روح المعانى، مج ۶ ، ج ۱۰، ص ۱۳؛ نمونه، ج ۷، ص ۱۹۱.
  159. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۹
  160. و بر سر ایشان پرندگانی دسته‌دسته فرستاد که بر آنان سنگریزه‌هایی از گلسنگ فرو می‌افکندند پس خداوند آنها را چون کاهبرگی نیم جویده کرد؛ سوره فیل، آیه ۳ - ۵.
  161. السيرة النبويه، ج ۱، ص ۳۸ ـ ۶۲ ؛ بحارالانوار، ج ۱۵، ص۱۳۰.
  162. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۰۹
  163. الميزان، ج ۱۱، ص ۱۲۶ ـ ۱۳۰.
  164. و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد ؛ سوره یوسف، آیه ۲۴.
  165. فى ظلال القرآن، ج ۴، ص ۱۹۸۱؛ الميزان، ج ۱۱، ص ۱۲۶ ـ ۱۳۰.
  166. بدین گونه بر آن بودیم تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم؛ سوره یوسف، آیه ۲۴.
  167. او از بندگان ناب ما بود ؛ سوره یوسف، آیه ۲۴.
  168. نمونه، ج ۹، ص ۳۷۳ ـ ۳۷۸.
  169. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۱
  170. اگر دلش را استوار نمی‌داشتیم تا از باورکنندگان باشد به راستی نزدیک بود که آن راز را فاش کند؛ سوره قصص، آیه ۱۰.
  171. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۱
  172. نمونه، ج ۱۶، ص ۳۲ ـ ۳۳.
  173. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۱
  174. و دل‌هایشان را استوار داشتیم؛ سوره کهف، آیه ۱۴.
  175. نمونه، ج ۱۶، ص ۳۲ ـ ۳۳.
  176. و از آسمان آبی فرو می‌باراند تا شما را بدان پاکیزه گرداند و پلیدی شیطان را از شما بزداید و دل‌هایتان را نیرومند سازد و گام‌ها یتان را بدان استوار دارد؛ سوره انفال، آیه ۱۱.
  177. نمونه، ج ۱۲، ص ۳۶۱.
  178. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۱
  179. لسان العرب، ج ۱۲، ۳۴۶؛ المنجد، ص ۷۳۷، «لهم».
  180. نمونه، ج ۱۲، ص ۳۶۱.
  181. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۲
  182. نمونه، ج ۱۶، ص ۲۳ ـ ۲۵.
  183. و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر جان او ترسیدی او را در صندوقی بنه و به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز می‌گردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد ؛ سوره قصص، آیه ۷.
  184. نمونه، ج ۱۲، ص ۳۶۱.
  185. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۲
  186. و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستاده‌ام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهاده‌ایم؛ سوره مائده، آیه ۱۱۱.
  187. تفسير عياشى، ج۲، ص ۸۵ ؛ البرهان، ج۱، ص ۳۸۱.
  188. نمونه، ج ۵ ، ص ۱۲۷.
  189. نمونه، ج ۱۲، ص ۳۶۱.
  190. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۲
  191. پس چون او را بردند و همدل شدند که وی را در نهانگاه چاه نهند چنین کردند و ما به او وحی کردیم که روزی آنان را از این کارشان آگاه می‌کنی، در حالی که آنان درنیابند؛ سوره یوسف، آیه ۱۵.
  192. الميزان، ج ۱۱، ص ۱۰۰.
  193. و چون به برنایی خویش رسید بدو نیروی داوری و دانش بخشیدیم؛ سوره یوسف، آیه ۲۲.
  194. نمونه، ج ۹، ص ۳۴۳.
  195. و چون مشرکان شریک‌هایشان را که برای خداوند می‌پنداشتند ببینند می‌گویند: پروردگارا! اینانند شریک‌هایی که ما به جای تو به پرستش می‌خواندیم آنگاه آن شریکان به آنان پاسخ می‌دهند که: بی‌گمان شما دروغگویید؛ سوره نحل، آیه ۸۶.
  196. زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است ؛ سوره زلزال، آیه ۵.
  197. الميزان، ج ۶ ، ص ۲۲۳.
  198. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۲
  199. مجموعه آثار، ج ۳، ص ۳۵۱، "امدادهاى غيبى در زندگى بشر"؛ منشور جاويد، ج ۸ ، ص ۲۹۷ ـ ۳۰۶.
  200. نمونه، ج ۱۲، ص ۳۶۱.
  201. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۲
  202. و به راستی ما به لقمان فرزانگی داده‌ایم؛ سوره لقمان، آیه ۱۲.
  203. نمونه، ج‌۱۷، ص‌۳۶.
  204. مجمع البيان، ج ۸، ص ۴۹۴.
  205. نمونه، ج ۱۲، ص ۳۶۱.
  206. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۲
  207. و به آنها انجام کارهای نیک وحی کردیم؛ سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  208. نمونه، ج ۱۳، ص ۴۵۶.
  209. منشور جاويد، ج ۱۰، ص ۹۱ ـ ۹۳.
  210. نمونه، ج ۱۲، ص ۳۶۱.
  211. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۳
  212. و هرگاه زکریّا در محراب عبادت نزد وی می‌رفت کنار او، رزقی می‌یافت و می‌پرسید: ای مریم! این از کجا برای تو آمده است؟ و او می‌گفت: از نزد خداوند؛ آری خداوند به هر که بخواهد بی‌حساب و شمار روزی می‌دهد؛ سوره آل عمران، آیه ۳۷.
  213. من وحى القرآن، ج ۵ ، ص ۳۴۸.
  214. تفسير مراغى، ج ۳، ص ۱۴۵؛ المنير، ج ۳، ص ۲۱۴.
  215. تفسير قرطبى، ج ۴، ص ۷۱.
  216. نمونه، ج ۱۲، ص ۳۶۱.
  217. الميزان، ج ۳، ص ۱۷۴؛ نمونه، ج ۲، ص ۵۳۰.
  218. تفسير قاسمى، ج ۴، ص ۹۳.
  219. نمونه، ج ۱۲، ص ۳۶۱.
  220. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۳
  221. و ابر را سایه‌بان شما کردیم و ترانگبین و بلدرچین برایتان فرو فرستادیم و گفتیم از چیزهای پاکیزه‌ای که روزیتان کرده‌ایم، بخورید. و آنان بر ما ستم نکردند بلکه بر خویشتن ستم روا می‌داشتند؛ سوره بقره، آیه ۵۷.
  222. و آنان را به دوازده سبط که هر یک امتی بود بخش کردیم و چون قوم موسی از وی آب خواستند به موسی وحی کردیم که با چوبدست خود به آن سنگ بزن! و دوازده چشمه از آن فرا جوشید هر گروهی آبشخور خویش بازشناخت، و ابر را بر آنان سایه‌بان کردیم و بر آنها ترانگبین و بلدرچین فرو فرستادیم و گفتیم: از چیزهای پاکیزه‌ای که روزیتان کرده‌ایم بخورید و آنان به ما ستم نورزیدند که بر خویشتن ستم می‌کردند؛ سوره اعراف، آیه ۱۶۰.
  223. ای بنی اسرائیل! ما شما را از دشمنتان رهایی بخشیدیم و با شما در سوی راست کوه طور وعده نهادیم و برای شما ترنجبین و بلدرچین فرو فرستادیم ؛ سوره طه، آیه ۸۰.
  224. خداوند فرمود: که آمدن به این سرزمین چهل سال بر آنان حرام است؛ روی زمین سرگردان می‌شوند؛ سوره مائده، آیه ۲۶.
  225. و ابر را سایه‌بان شما کردیم و ترانگبین و بلدرچین برایتان فرو فرستادیم؛ سوره بقره، آیه ۵۷.
  226. تفسير قرطبى، ج ۱، ص ۲۷۶.
  227. نمونه، ج ۱۲، ص ۳۶۱.
  228. نمونه، ج ۱۲، ص ۳۶۱.
  229. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۴
  230. نمونه، ج ۱۲، ص ۳۶۱.
  231. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۴
  232. کاش پیش از این مرده و از یاد رفته بودم؛ سوره مریم، آیه ۲۳.
  233. غمگین مباش، خداوند از بن پای تو جویباری روان کرده است و تنه نخل را به سوی خود بتکان تا خرمایی چیده بر تو فرو ریزد؛ سوره مریم، آیه ۲۴ - ۲۵.
  234. التفسير الكبير، ج ۲۱، ص ۲۰۶.
  235. نمونه، ج ۱۳، ص ۴۵.
  236. نمونه، ج ۱۲، ص ۳۶۱.
  237. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۴
  238. نمونه، ج ۲۷، ص ۱۲۱.
  239. و ما به درستی می‌دانیم که تو از آنچه می‌گویند دلتنگ می‌گردی؛ سوره حجر، آیه ۹۷.
  240. آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است خداوند را به پاکی می‌ستاید و او پیروزمند فرزانه است ؛ سوره حشر، آیه ۱.
  241. نمونه، ج ۲۷، ص ۱۲۲.
  242. نمونه، ج ۲۷، ص ۱۲۳.
  243. التفسير الكبير، ج ۳۲، ص ۲؛ الدرالمنثور، ج ۸ ، ص ۵۴۷ ـ ۵۴۸ .
  244. نمونه، ج ۲۷، ص ۱۲۳.
  245. مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۷۷۰.
  246. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۴ - ۳۱۵
  247. به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن می‌گفتی ؛ سوره مائده، آیه ۱۱۰.
  248. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۵
  249. به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن می‌گفتی ؛ سوره شعراء، آیه ۶۴ - ۶۵.
  250. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۵
  251. آنگاه او را پاسخ گفتیم و او را از اندوه رهاندیم؛ سوره انبیاء، آیه 88.
  252. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۵
  253. و چون «امر» ما در رسید هود و مؤمنان همراه او را به بخشایشی از خویش رهاندیم و آنان را از عذابی سخت رهایی بخشیدیم؛ سوره هود، آیه ۵۸.
  254. نمونه، ج ۹، ص ۱۴۱.
  255. و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خویش از پا درافتادند؛ سوره هود، آیه ۶۷.
  256. و چون امر ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خود از پا در افتادند؛ سوره هود، آیه ۹۴.
  257. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۶
  258. و نعمت‌های خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دل‌های شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
  259. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۶
  260. نمونه، ج ۳، ص ۲۹ ـ ۳۰.
  261. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۶
  262. و هزل نیست آنان نیرنگی می‌بازند ؛ سوره طارق، آیه ۱۴ - ۱۵.
  263. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۶
  264. نمونه، ج ۲۶، ص ۳۷۵.
  265. نمونه، ج ۲۶، ص ۳۷۶.
  266. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۶
  267. روح‌المعانى، مج۱۰، ج۱۷، ص۱۰۴؛ نمونه، ج ۱۳، ص ۴۴۷.
  268. و با او نیرنگی ورزیدند ما هم آنان را زیانکارتر گرداندیم ؛ سوره انبیاء، آیه ۷۰.
  269. مجمع البيان، ج ۷، ص ۸۷ ؛ التفسير الكبير، ج ۲۲، ص ۱۸۷؛ الكامل، ج ۱، ص ۹۸.
  270. گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و بی‌گزند باش ؛ سوره انبیاء، آیه 69.
  271. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۷
  272. چنین است؛ و خداوند نیرنگ کافران را بیرنگ می‌کند؛ سوره انفال، آیه ۱۸.
  273. و به آنان مهلت می‌دهم که تدبیر من سنجیده است ؛ سوره اعراف، آیه ۱۸۳.
  274. و به آنان مهلت می‌دهم، که تدبیر من سنجیده است؛ سوره قلم، آیه ۴۵.
  275. و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده‌ایم و دیدگان آنان را فرو پوشانده‌ایم چنان که چیزی نمی‌بینند ؛ سوره یس، آیه ۹.
  276. روح المعانى، مج ۱۲، ج ۲۲، ص ۳۲۳.
  277. الدرالمنثور، ج ۷، ص ۴۳ ـ ۴۵.
  278. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۷
  279. جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد؛ سوره جن، آیه ۲۷.
  280. مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۵۶۳ .
  281. نمونه، ج ۲۵، ص ۱۴۱.
  282. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۷
  283. مجمع‌البيان، ج۱۰، ص۵۶۳ ؛ مناقب، ج۱، ص۱۰۳؛ نمونه، ج ۴، ص ۳۰۵.
  284. ای مؤمنان از نعمت خداوند بر خود یاد کنید، آنگاه که گروهی بر آن بودند تا بر شما دست‌درازی کنند و خداوند دستشان را از شما کوتاه کرد، و از خداوند پروا کنید و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند؛ سوره مائده، آیه 11.
  285. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۸
  286. به من بگو آن کس که، بنده‌ای را چون به نماز ایستد باز می‌دارد،؛ سوره علق، آیه ۹ - ۱۰.
  287. مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۷۸۲.
  288. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۸
  289. چگونه مرا فرزندی می‌تواند بود؟؛ سوره آل عمران، آیه ۴۰.
  290. چنین است، خداوند هرچه را بخواهد به انجام می‌رساند؛ سوره آل عمران، آیه ۴۰.
  291. پروردگارا! چگونه مرا فرزندی تواند بود که بشری به من دست نزده است؟؛ سوره آل عمران، آیه ۴۷.
  292. چنین است، خداوند هر چه را بخواهد می‌آفریند؛ چون کاری را اراده کند تنها بدان می‌فرماید: باش! بی‌درنگ خواهد بود؛ سوره آل عمران، آیه ۴۷.
  293. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۸
  294. الفرقان، ج ۳، ص ۱۴۴؛ نمونه، ج ۲، ص ۵۵۱ .
  295. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۸
  296. وای بر من! آیا من می‌زایم در حالی که من زنی پیرم و این هم شوهرم که پیر است؟ بی‌گمان این چیزی شگرف است!؛ سوره هود، آیه ۷۲.
  297. گفتند: آیا از کار خداوند در شگفتی با آنکه بخشایش خداوند و برکات او ارزانی شما خاندان (رسالت) است؟ بی‌گمان او ستوده‌ای ارجمند است؛ سوره هود، آیه ۷۳.
  298. نمونه، ج ۹، ص ۱۷۲ ـ ۱۷۴.
  299. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۸
  300. به زودی خداوند بخشنده برای آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، در دل‌ها مهری خواهد نهاد ؛ سوره مریم، آیه ۹۶.
  301. مجمع البيان، ج ۷، ص ۱۸؛ تفسير قرطبى، ج ۱۱، ص ۱۳۱ ـ ۱۳۲؛ نمونه، ج ۱۳، ص ۱۹۹ ـ ۲۰۰.
  302. و بر تو از خویش مهری افکندم؛ سوره طه، آیه ۳۹.
  303. نورالثقلين، ج ۳، ص ۳۷۹.
  304. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۸
  305. الميزان، ج ۱۹، ص ۱۹۶.
  306. آنانند که خداوند ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است ؛ سوره مجادله، آیه ۲۲.
  307. الميزان، ج ۱۹، ص ۱۹۷.
  308. البصائر، ج ۷، ص ۲۹۲؛ نمونه، ج ۲۳، ص ۴۷۵.
  309. نمونه، ج ۲۱، ص ۴۲۶.
  310. او نیز شما را یاری می‌کند و گام‌هایتان را استوار می‌دارد ؛ سوره محمد، آیه ۷.
  311. الميزان، ج ۱۸، ص ۲۲۹.
  312. پروردگارا! ما را از شکیب، سرشار کن و گام‌های ما را استوار دار و ما را بر کافران پیروز گردان ؛ سوره بقره، آیه ۲۵۰.
  313. المنير، ج‌۲۱، ص‌۳۶ ـ‌ ۳۷.
  314. من وحى القرآن، ج ۱۸، ص ۹۰ ـ ۹۱.
  315. و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم و بی‌گمان خداوند با نیکوکاران است ؛ سوره عنکبوت، آیه ۶۹.
  316. من وحى القرآن، ج ۱۸، ص ۹۰ ـ ۹۱.
  317. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۹
  318. و شما را به بهشتی که وعده می‌دادند مژده باد! ما دوستان شما در این جهان و در جهان واپسینیم ؛ سوره فصلت، آیه ۳۱ - ۳۲.
  319. به من بگو آن کس که، بنده‌ای را چون به نماز ایستد باز می‌دارد،؛ سوره یونس، آیه ۶۴.
  320. روح المعانى، مج ۷، ج ۱۱، ص ۲۲۰ ـ ۲۲۲.
  321. نمونه، ج ۲۰، ص ۲۷۳ ـ ۲۷۴.
  322. و شما را به بهشتی که وعده می‌دادند مژده باد! ما دوستان شما در این جهان و در جهان واپسینیم ؛ سوره فصلت، آیه ۳۱ - ۳۲.
  323. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۱۹
  324. و هر کس که کارهای شایسته کند در حالی که مؤمن باشد از هیچ ستم یا کاستی نمی‌هراسد؛ سوره طه، آیه ۱۱۲.
  325. البصائر، ج ۳۶، ص ۳۲۶ ، ۳۲۹.
  326. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۲۰
  327. ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد و از گناهانتان چشم می‌پوشد و شما را می‌آمرزد و خداوند دارای بخشش سترگ است؛ سوره انفال، آیه ۲۹.
  328. مفردات، ص ۶۳۳، «فرق».
  329. تفسير قرطبى، ج ۱۸، ص ۱۰۵؛ نمونه، ج ۷، ص ۱۴۰ ـ ۱۴۱.
  330. و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش می‌دهد؛ سوره بقره، آیه ۲۸۲.
  331. امّا آنکه بخشش کند و پرهیزگاری ورزد، و آن وعده نیکوترین (بهشت) را راست بشمارد زودا که او را در راه (خیر و) آسانی قرار دهیم؛ سوره لیل، آیه ۵ - ۷.
  332. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۲۰
  333. و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری می‌گشاید؛ سوره طلاق، آیه ۲.
  334. من وحى القرآن، ج ۲۲، ص ۲۸۷.
  335. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۲۰
  336. نورالثقلين، ج۵ ، ص۳۵۶؛ نمونه، ج ۲۴، ص ۲۳۶.
  337. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۲۱
  338. و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم؛ سوره اعراف، آیه ۹۶.
  339. و اینکه (به من وحی شده است) اگر بر راه (حقّ) پایداری ورزند آنان را از آبی (و رفاهی) فراوان سیراب می‌کنیم؛ سوره جن، آیه ۱۶.
  340. نمونه، ج ۶ ، ص ۲۶۶.
  341. و اگر آنان تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارشان به سوی آنها فرو فرستاده شده است، بر پا می‌داشتند از نعمت‌های آسمانی و زمینی برخوردار می‌شدند؛ برخی از ایشان امتی میانه‌رو هستند و بسیاری از آنان آنچه انجام می‌دهند زشت است؛ سوره مائده، آیه ۶۶.
  342. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۲۱
  343. خداوند مقرّر فرموده است که من و فرستادگانم پیروز خواهیم شد؛ بی‌گمان خداوند توانایی پیروزمند است؛ سوره مجادله، آیه ۲۱.
  344. الميزان، ج ۱۹، ص ۱۹۵.
  345. و خداوند حقّ را با کلمات خویش درست می‌دارد «1» هر چند گنهکاران نپسندند؛ سوره یونس، آیه ۸۲.
  346. كشف الاسرار، ج ۴، ص ۳۲۲.
  347. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۳۲۱