بحث:قلمرو علم غیب معصوم تا چه حدی است؟ (پرسش)

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط A.salariyeh (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۴۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

پاسخ اول

میزان علم معصوم(علیه السلام) به غیب چقدر است و آیا در مسائل دنیوی هم از این علم بهره می برد یا نه؟

معصوم به اذن خدا از غیب باخبر است و از همه آن چه در مصالح امت اسلامى دخالت دارد، آگاه است؛ ولى باید به چند نکته توجه داشت:

  1. علم غیب تکلیف آور نیست؛ یعنى اگر علم از راه شرایط حجیت و مانند این ها حاصل شود، انسان در برابرش تکلیف دارد؛ ولى علمى که از ناحیه غیب به دست آمده، تکلیف آور نیست.
  2. از سوى دیگر، سنت خداوند چنان اقتضا دارد که معصومان هم مانند افراد دیگر آزموده شوند وآسیب ببینند.

بنابراین نباید از آن علم استفاده کنند یا مأمور به استفاده نبودند. البته گاه از غیب براى یارى دین کمک مى گرفتند؛ ولى اساس بر این است که در جریان امور عادى از علم غیب بهره نبرند.

http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=120466

پاسخ دوم

دربارة دایرة علم غیب امام می توان گفت اما م معصوم علاوه بر علم عا دی که برای نوع بشر قابل تحصیل است از علم لدنی و خدادادی (علم غیب) نیز بهره مند است. اما م به حسب علو رتبه وجودیش به لطف و اذن الهی به سرچشمه علم الهی متصل است و از حقا یق حواد ث عالم هما ن گونه که در متن وا قع هستند آگاه می باشد. امام رضا ـ علیه السلام ـ در ضمن حدیثی مفصل دربا رة اما مت فرمودند:«هنگا می که خداوند متعا ل کسی را به عنوا ن امام برای مردم بر می گزیند به او سعة صدر، عطا می کند چشمه های حکمت را در د لش قرار می دهد و علم را به وی ا لهام می کند تا برای جواب از هیچ سؤالی در نماند و در تشخیص حق، سرگردان نشود پس او معصوم و مورد تأیید و توفیق الهی بوده و از خطا ها و لغزش ها د ر اما ن خواهد بود ...».[1]

در روایتی از امام صا دق ـ علیه السلام ـ آمده است اما می که نداند چه مصیبتی به او می رسد و کار او به کجا می انجا مد حجت خدا بر بندگا نش نخواهد بود.[2]

بنابراین ائمه ـ علیهم السلام ـ علاوه بر علم معمولی به اذن پروردگار از علم غیب نیز برخوردارند و از همه چیز آگاهی دارند و گذشته و آینده را می دانند و در روایتی از امام صادق ـ علیه السلام ـ آمده است که فرمود: علم گذ شته و آینده تا روز قیا مت نزد ما ست،[3] با این بیان هرگز نمی توان گفت امام حسین ـ علیه السلام ـ از فرجام کارش آگاه نبود بلکه به یقین امام حسین ـ علیه السلام ـ بیشتر از هر کس از فرجام کارش آگاه بوده و اخبار فراوانی بر آگاهی دا شتن امام حسین ـ علیه السلام ـ از شها دتش در کربلا دلا لت می کند. استاد جعفریان در این باره می نویسد: «از مسائلی که در بعد تاریخی حما سة عقیدتی کربلا سهم به سزایی دارد، مسألة «غیب» است. ... در این زمینه روایات بسیاری وجود دارد که در بیشتر آن ها آمده است که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ از شهادت اما م حسین ـ علیه السلام ـ خبر داده بودند. علامة امینی بخشی از این نقل ها را در کتاب «سیرتنا و سنتنا» فراهم آورده اند. کتاب های اهل سنت مملو ا ز این اخبا ر و آثا ر است.[4]

علاوه بر این روایات که خود جنبة تاریخی دارد[5]، اخباری نقل شده است که به صراحت یا اشا رت، از علم ا مام حسین ـ علیه السلام ـ به وقوع حا د ثه کربلا قبل از اتفاق افتا دن آن، خبر دا ده است. این اخبا ر در کتب تاریخی نقل شده که در ذیل به برخی از آن ها اشا ره می کنیم:

در روایتی آمده است که امام ـ علیه السلام ـ در شبی قبل از آن که از مدینه به سوی مکه هجرت کند، بر سر قبر رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ آمد پس از آن که کنا ر قبر خوابش برد، در خواب پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و جمعی از ملائکه را دید پیامبر ا و را د ر آغوش گرفته و بدو فرمود: «ای حسین! می بینیم که به زودی به د ست گروهی از امّت من در کربلا تشنه کشته خواهی شد.... »[6]. د ر خبر دیگری آمده است که اما حسین ـ علیه السلام ـ در مکه فرمودند : «من جدّم را در خواب دیدم، به من دستوری داد که برای اجرای آن می روم. اما م در نا مه ای برای سعید بن عاص، با ا ستنا د به همین خواب ، نوشت:«تو را از نکته ای آگاه کنم که من جد خود را در خواب دیده ام. او به من خبری داده که من به دنبال آن هستم.[7]در روایت دیگری آمده است که چون ا مام به کربلا رسید فرمود پدرم در حین رفتن به صفّین از این جا عبور کرد که من با او بودم. اسم این محل را پرسید و به او گفتند، فرمود: این جا محل فرود آن ها و ریختن خون شا ن است. د ر این با ره ا ز ا و پرسش کردند، گفت: جمعی از اهل بیت در این جا فرود خواهند آمد.[8]

بر این اسا س ، اما م حقیقت افعا ل اختیا ری خود را مانند خوردن میوة مسموم، ضربت خوردن د ر محراب و یا شهادت خود و یا را نش را ا ز منظر با لاتری که هما ن منظر علم الهی است می نگرد و سرانجام کارها را می داند . ا ما چون علم غیب اما م هما نند علم الهی تأثیری در حوادث عالم ندارد چون به معنای حضور عین وقایع نزد عا لم است، امام ـ علیه السلام ـ بر ا ساس آن عکس العملی نشان نمی دهد و بر طبق علم بشری خود عمل می کند و به همین جهت این علم برای امام تکلیف آور نیست چون علمی موجب تکلیف است که مکلف بتواند بر اساس آن علم منشاء تغییر و تأثیر باشد.[9]

علاوه بر این وقتی ا مام با لطف و اذ ن الهی به مرتبه اعلای کما ل و علو وجودی می رسد و با منبع علم ا لهی تما س پیدا می کند، در اوج مقام فناء در ذات ا لهی است. او در این مقام فقط خدا را می بیند و تنها مشیت ا لهی را می پسندد و چون مشیت ا لهی را برا ساس نظام علت و معلولی و قضا و قدر د ر تحقق حوادث هستی و پدیده های آن، به د نبال علت تا مه شا ن می یابد، خواسته ای بر خلاف آن ندارد و به همین علت تلاش برای تغییر این حوادث از جمله شهادت خود را (با قطع نظر از این که تأثیری ندارد) صورت نمی دهد.[10]

خداوند متعال در سوره جن می فرماید: « عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ ...»[11] «ا و دا نای عا لم غیب است و هیچ کس بر عا لم غیب ا و آگاه نیست مگر آن کس که از رسولان، برگزیده است ...» وقتی این آیا ت را د ر کنا ر آیا تی که علم غیب را مختص خداوند متعا ل می داند، قرار می دهیم، چنین نتیجه می دهد که خداوند متعال، غیب را ذاتاً و استقلالاً‌ می داند و غیر خداوند، غیب را به تعلیم الهی می دانند ... .

طبق آیه، رسول اکرم، پسندیدة نزد خداوند ا ست، پس غیب را به تعلیم ا لهی می داند. و ائمه ـ علیهم السلام ـ نیز وا رثا ن پیا مبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - هستند (پس آنان نیز علم غیب یاد می گیرند .).

چنا ن چه اما م رضا - علیه ا لسلام ـ د ر تفسیر این آیه فرمودند: «فرسول الله - صلی الله علیه و آله و سلم - عند الله مرتضی و نحن ورثة ذلک ا لرسول الذی إطّلعه الله علی ما یشاء من غیبه فعلمنا ماکا ن و ما یکون إلی یوم القیامة»، «پس رسول الله - صلی الله علیه و آله و سلم ـ نزد خداوند برگزیده است و ما اهل البیت، وارثان همان رسولی هستیم که خداوند او را ا ز آن چه از غیبش بخواهد، آگاه می گرداند. پس آن چه گذشته و آن چه تا قیا مت اتفا ق خواهد افتا د را می دا نیم». پس پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - ، آ ن را به وسیلة ‌وحی از خداوند دریا فت می کند و ائمه بواسطه وراثت از پیا مبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - .[12]

امام باقر - علیه السلام ـ در تفسیر این آیه «إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً»[13] فرمودند: «رصد» یعنی یا دگیری از نبی و قول خداوند «من بین یدیه» یعنی در قلب پیامبر، ا لهام را ا لقاء می کند تا این که نبی بداند رسا لت ها ی پروردگا رش را ابلاغ کرده و علی - علیه السلام ـ احاطه دارد بر آن چه ا ز علم نزد پیا مبر، موجود است. امام باقر - علیه السلام - در توضیح «واحصی کل شیء عدداً»[14] فرمودند: علم گذشته و آینده تا روز قیا مت نزد معصوم می باشد حتی هر انسا نی را با اسم و نسب می شنا سد و این که چه کسی به مرگ طبیعی می میرد و چه کسی کشته می شود و این که چه کسی اهل بهشت و چه کسی اهل آ تش می باشد.[15]

پس معصومین ـ علیهم السلام - ، دایرة علم شان از ابتدا تا انتها ی خلقت می باشد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

1. راه و راهنما شناسی، تألیف آیت الله مصباح یزدی.

2. بررسی مسائل کلی اما مت تا لیف ابراهیم امینی ـ (قسمت علم امام ـ علیه السلام ـ )


پی نوشت ها:

[1] . اصول کافی، جلد 1، صفحه 203-198.

[2] . اصول کافی، جلد 1، صفحه 258.

[3] . خصیبی، ابی عبدالله، الهدایة الکبری، صفحه 238، بیروت،مؤسسة البلاغ، چهارم، 1411 قمری.

[4] . جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه ـ علیهم السلام ـ ، انتشارات انصاریان، چاپخانه نگین، چاپ پنجم، صفحه 218. به نقل از عبرات المصطفین، محمودی، محمد باقر، جلد 1. [5] . همان، ابن سعد ، صفحه 161-154، به نقل از ترجمة الامام الحسین ـ علیه السلام ـ .

[6] . همان.

[7] . همان، جلد 5، صفحه 116، تاریخ طبری، جلد 4، صفحه 291 و ترجمة الامام حسین ـ علیه السلام ـ صفحه 202.

[8] . همان، به نقل از اخبار الطوال، صفحه 253.

[9] . گرفته شده از:علامه طباطبایی،محمدحسین، تفسیر المیزان، جلد 18، صفحه 192، جلد 13، صفحه 72-74،‌جلد 19، صفحه 92. جلد 12، صفحه 144.

[10] . همان.

[11] . جن/ 26 و 27.

[12] . طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، بیروت، ألاعلمی، چاپ 2، 1394 هـ ، ج20، ص 53 و 59 (با تصرف).

[13] . جن/ 27.

[14] جن/28

[15] . رجب برسی، حافظ، مشارق انودر القین، انتشارات شریف رضی، 1422 هجری، ص 267، ج 1.


http://www.welayatnet.com/fa/forum/%D8%A2%D9%8A%D8%A7-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%D9%8A%D9%86%D8%B9-%D8%A7%D8%B2-%D9%81%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D9%85-%D9%83%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D8%A2%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D8%9F-%D9%88-%D9%85%D9%8A-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA-%D8%AA%D9%8A%D8%B1%D9%8A-%D8%A8%D8%B1-%DA%AF%D9%84%D9%88%D9%8A-%D8%B9%D9%84%D9%8A-%D8%A7%D8%B5%D8%BA%D8%B1%D8%B4-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D8%A7%D8%B5%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%8B

پاسخ سوم

درباره حدود علم پيامبران گفته شده كه آنها بايد آگاهى كامل و جامع به اصول و فروع تشريع الهى و ملاكات تشريع داشته باشند، ولى بايد دانست كه:

1. علم پيامبران ذاتى و استقلالى نيست، بلكه علم آنها عارضى و گرفته شده از خداوند متعال است و علم نامحدود مخصوص خداوند متعال مى باشد; (وَعِندَهُو مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَآ إِلاَّ هُو);[1] كليدهاى غيب تنها نزد اوست و جز او كسى آنها را نمى داند.

2. تمام پيامبران الهى نسبت به برخى علوم آگاهى ندارند و علم آنها تنها نزد خداوند متعال است; مانند علم به ساعت برپايى قيامت; چنان كه قرآن كريم مى فرمايد: (يَسْـَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَـهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّى لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَآ إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِى السَّمَـوَ تِ وَالأَْرْضِ لاَ تَأْتِيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً يَسْـَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِىٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ );[2] از تو درباره قيامت مى پرسند [كه] وقوع آن چه وقت است؟ بگو: «علم آن تنها نزد پروردگار من است. جز او [هيچ كس] آن را به موقع خود آشكار نمى گرداند. [اين حادثه] بر آسمان ها و زمين گران است، جز ناگهان به شما نمى رسد».[ باز] از تو مى پرسند گويا تو از[ زمان وقوع] آن آگاهى. بگو: «علم آن، تنها نزد خداست ولى بيشتر مردم نمى دانند.

3. گاهى پيامبر اگر بخواهد به موضوعى علم پيدا كند، مى تواند عالم شود، ولى به خاطر مصالحى و مشيتى كه خداوند متعال در نظر دارد، نمى خواهد بداندو نمى داند; مثلا حضرت يعقوب(ع) اگر مى خواست مى توانست علم پيدا كند كه فرزندش حضرت يوسف(ع) كجاست، ولى چون مشيت الهى به اين تعلق گرفته بود كه او امتحان شود و مصالح ديگرى در ميان بود، نخواست علم پيدا كند و به مكان حضرت يوسف علم پيدا نكرد.»

بنابراين، محدوده علم پيامبر اكرم(ص) كه از زمره پيامبران و خاتم آنهاست، محدود به مشيت و مصلحت خداوند متعال است و علم آن حضرت نيز عارضى و گرفته شده از خداوند متعال مى باشد.[3] چرا پيامبر اكرم(ص) ، با علم لدنى خود از مردم سؤال نمى كرد؟

از آيات قرآن كريم استفاده مى شود كه پيامبران(ع) از علم غيب و علوم لدنى برخوردار بودند: (تِلْكَ مِنْ أَمنبَآءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَآ إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَآ أَنت ...);[4] اين ها از خبرهاى غيب است كه به تو[ اى پيامبر] وحى مى كنيم، نه تو و نه قوم تو اين ها را قبل از اين نمى دانستيد ... . منتهى اين آگاهى از طريق الهى و به مقدارى كه خدا مى خواست انجام مى گرفت، در مورد سؤال پيامبر(ص) از مردم نيز از موارد بشرى و مواردى بود كه مكلف بود بر اساس علوم بشرى با آنها برخورد شود، زيرا علم موهبتى آنها اثرى در اعمال شان و ارتباطى با تكاليف خاصه آنها نداشت. آنها مانند ساير افراد انسانى بنده خدا و به تكاليف و مقررات دينى مكلف و موظف مى باشند و طبق سرپرستى و پيشوايى كه از جانب خدا دارند، با موازين عادى انسان بايد انجام دهند. آنها با داشتن شخصيت الهى و روح ولايت در زندگى شخصى و رويارويى با مردم و پيش آمدهاى اجتماعى و در مقام قضاوت و داورى، به علم عادى خود عمل مى كنند. پيامبر اكرم(ص) با داشتن علم غيب از اين سلاح در مواردى كه اثبات نبوت و ولايت الهى به اِعمال آن نياز دارد استفاده مى كرد. در روايات نيز ملاك قضاوت و داورى آنان همان گواه ها و سوگندها و سؤال و جواب و عمل به سبب هاى عادى و صدور حكم ظاهرى بود.[5]

البته، مواردى هم اگر مصلحت و تكليف باشد از علم غيب استفاده مى كنند; مثلا در روايت مى خوانيم كه پيامبراكرم(ص) پيش از ماه رمضان خطبه اى در باره اين ماه و برترى هاى آن ايراد كردند و در فرازى از آن به گريه افتادند! على(ع) گفت چرا گريه مى كنيد؟ فرمود: براى آن چه در چنين ماهى براى تو پيش مى آيد، گويا مى بينم كه در حال نماز هستى و شقى ترين مردم همتاى كشنده شتر صالح، محاسن تو را به خون سرت رنگين مى كنند.[6]

منبع: http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/porsemanbooks/Books/3/24.htm


پانویس

[1] انعام، آيه 59.

[2] اعراف، آيه 187.

[3] ر.ك: الميزان، ج 7، ص 124ـ130; ج 5، ص 71 و جعفر سبحانى، منشور جاويد، ج 10، ص 187ـ206.

[4] هود، آيه 49.

[5] شيخ كلينى، كافى، ج 7، ص 414.

[6] بحارالانوار، ج 42، ص 190، باب 126.

پاسخ دیگر

حدود علم غيب‏

ارتباط داشتن ائمه اطهار با جهان غيب بدان معنا نيست كه بالذات به آن عالم وسيع و ناديدنى‌ كاملًا احاطه داشته باشند و بدون استمداد از مقام ربوبى‌ آن جهان رابالعيان مشاهده كنند، زيرا آنان نيز از حيث وجود و عالم محدودند و به غيب مطلق دست رسى‌ ندارند، چنان كه در وجودشان به خدا احتياج دارند در كسب علوم نيز به او محتاجند.

امتياز آنان در اين است كه مى‌‏توانند از نيروى‌ باطن استفاده نمايند و گوهر صيقلى‌ و نورانى‌ وجودشان را به سوى‌ جهان غيب متوجه سازند، در آن هنگام روزنه‏اى‌ از غيب به رويشان باز مى‌‏شود، و خدا كه مالك غيب و شهود است- بدون واسطه يا به وسيله فرشته- برخى‌ از مطالب غيبى‌ را بر دلشان القا مى‌‏كند، بعضى‌ از خبرهاى‌ غيبى‌ را نيز از رسول خدا شنيده بودند و راهنمايى‌ آن حضرت در علمشان تأثير داشت. در اخبار شواهدى‌ براى‌ اين مطلب پيدا مى‌‏شود، ازباب نمونه:

عمار ساباطى‌ مى‌‏گويد: از حضرت صادق عليه السلام پرسيدم آيا امام علم غيب دارد يا نه؟

فرمود: نه؛ وليكن اگر بخواهد چيزى‌ را بداند خدا به او تعليم مى‌‏كند.[1]

ابوالربيع شامى‌ از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود: امام وقتى‌ بخواهد چيزى‌ را بداند ياد مى‌‏گيرد.[2]

ابوعبيده مدائنى‌ از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود: اگر امام اراده كند چيزى‌ را بفهمد خدا به او ياد مى‌‏دهد.[3]

معمربن خلاد مى‌‏گويد مردى‌ از اهل فارس از حضرت ابوالحسن عليه السلام پرسيد:

آيا شما علم غيب داريد؟ پاسخ داد: حضرت باقر عليه السلام فرمود: گاهى‌ علم به ما عطا مى‌‏شود مى‌‏دانيم وگاهى‌ داده نمى‌‏شود نمى‌‏دانيم. و فرمود: خدا بعضى‌ اسرار را به جبرئيل خبر داد، او هم به محمد صلى‌ الله عليه و آله خبر داد، محمد هم به هر كس خواست خبر داد.[4] http://www.ibrahimamini.com/fa/node/572