بحث:آیا معصوم از خطورات قلبی اطلاع دارد؟ (پرسش)
محمد صادق عظیمی در پایان نامه سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی
يکي ديگر از ابعاد علمي ائمه(ع) که در روايات مورد تأکيد قرار گرفته است، آگاهي از ضماير و اسرار دروني انسانها است، به اين معنا که امامان از درون انسانها و آنچه در باطن آنها ميگذرد آگاهاند، و در برخورد با افراد از خواست قلبي و همچنين ايمان، کفر و نفاق آنان اطلاع دارند. چنانکه امام علي(ع) به يکي از جاسوسان معاويه، که خود را هوادار آن حضرت معرفي ميکرد، فرمود «تو را معاويه به سوي من فرستاده، تا از پاسخ مسائلي که در حل آن درمانده است، آگاه گردد، آن مرد به ناچارحقيقت را باز گفت و امام را تصديق کرد». همچنين يکي از خوارج به قصد آنکه اميرمؤمنان را بيازمايد و آگاهياش را از امور غيبي پنداري باطل جلوه دهد نزد امام آمد و از ارادت و دوستي خود به آن حضرت سخن راند، امام نگاهي به او کرد و در پاسخ فرمود: «دروغ ميگويي. به خدا سوگند که مرا دوست نداري و هرگز نداشتهاي ... سپس فرمود: گويا زماني را ميبينم که در حال گمراهي کشته ميشوي و مرکبهاي عراقيان چنان چهرهات را پامال ميکنند که بستگانت از شناختنت درميمانند. اين شخص همانگونه که امام فرموده بود در جنگ نهروان شرکت کرد و کشته شد». هشام بن سالم ميگويد «پس از وفات امام صادق(ع) نزد عبدالله فرزند امام رفتم و سؤالاتي از وي پرسيدم که از عهده جوابشان برنيآمد، آنگاه ترسيدم که مبادا امام جانشيني نداشته باشد، پس به قبر پيامبر توسل جستم و در اين فکر بودم که به کدام يک از گروه خوارج، مرجئه، قدريه و يا غير اينها بپيوندم، در اين حال يکي از غلامان امام صادق(ع) را ديدم به من گفت: ميخواهي خدمت ابوالحسن موسي بن جعفر(ع) برسي؟ گفتم: آري. پس از اجازة ورود، مرا خدمت ابوالحسن برد. وقتي نگاه حضرت به من افتاد بيدرنگ فرمود: به سوي هيچ کدام، نه خوارج، نه مرجئه، نه قدريه و نه ديگران، بلکه به سوي ما، با ديدن اين نشانه که حضرت از اسرار درونيام خبر داد، عرض کردم: بيشک امام و صاحب ما شما هستيد، آنگاه پرسشهايي نمودم که به طور کامل پاسخ آنها را فرمود».( صفار قمی، محمد، بصائرالدرجات، ص 252.)
صفحه63