بحث:رابطه علم لدنی با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط A.salariyeh (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۰ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۱۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

ابن طاووس معتقد است علم ائمه(ع) از این قبیل (علم لدنی)است. یعنی آنان بدون تعلّم و شاگردی کردن نزد کسی عالم شده‌اند. به نظراو امامان شیعه حتی نزد پدران خود نیزعلم نیاموخته‌اند. وی در این باره می‌گوید: «علوم ائمه(ع) که خود نشانه‌ای الهی و معجزه‌ای ربانی است، مهم‌ترین دلیل بر امامت ایشان است، زیرا آنان هرگز نزد معلم و استادی زانو نزده و از کسی نیاموخته‌اند و هیچ کس از دوستان و دشمنان ندیده و نشنیده است که این دانش‌ها را مانند دیگران نزد کسی، حتی پدران خود آموخته باشند یا در کتابی خوانده و مطالب آن را حفظ کرده باشند، بلکه هرگاه امامی از دنیا می‌رفت، امام بعدی که به نصب امام پیشین جانشین او بود، علم و همه کمالاتی را که برای مقام امامت بدان نیاز داشت وارث می‌شد». هرچند ابن طاووس از واژة علم لدنی استفاده نکرده است، اما تفسیری که دربارة علوم ائمه(ع) نموده است بر علم لدنی منطبق می‌شود. علاوه بر این، عبارتی را از غزالی نقل می‌کند که وی گفته است، علم امیرمؤمنان(ع)، علم لدنی و موهبت الهی است. (ابن طاووس، علي، سعد السعود، ص 284؛ الطرائف في معرفة مذاهب الطوايف، ص 136.)

صفحه 112





محمد نظیر عرفانی در پایان نامه بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین

از منابع علوم معصومان(ع) علم لدنی می‌باشد که دانشمندان اسلام در مورد آن نظرات مختلفی را بیان نموده‌اند که در ذیل برخی از آنها را بیان می‌نماییم: 1- ابوحامدغزالی: «نبوت و ولایت یكی از درجات شرف آدمی است. و حاصل آن سه خاصیت است، ... سومین خاصیت این است كه آنچه از علوم كه دیگران به آموختن حاصل شود، وی را از باطن خویش حاصل شود، و بعضی از علمها به خاطر صافی دل حاصل شود بدون تعلم همه علوم یا بیشتر از آنها به كسی تعلق گیرد كه دلش صاف‌تر و قوی‌تر باشد بدون تعلم، این علم لدنی است چنان كه ذات ازلی گفت كه «عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْما ». 2- عزالدین محمود كاشانی: «علم لدنی علمی است كه اهل قرب را به تعلیم و تفهیم ربانی معلوم و مفهوم شود، نه با دلایل عقلی و نقلی، چنانكه كلام قدیم (قرآن كریم) در حق خضر(ع) گفت: «عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْما» ، و فرق بین علم الیقین و علم لدنی آن است كه علم الیقین ادراك نور ذات و صفات الهی است. و علم لدنی ادراك معانی و كلمات از حق، بی‌واسطه بشر، و آن سه قسم است: وحی، الهام، فراست» 3- صاحب رساله اسرار القلوب: «هر كلمه‌ای كه در نتیجه مواظبت به طاعت و عبادت بدون واسطه، از طریق كشف و الهام در قلب ظاهر شود این علم لدنی است. پس در علم لدنی بابی از علم بدون سبب شناخته شده‌ای از خارج در قلب گشوده می‌شود.» 4- شمس الدین محمد آملی: «حصول برخی از علوم به تعلیم الهی که آن را علم لدنی گویند و آن به چند وجه است، به وحی، الهام، مناجات، فراست، جذب و ریاضت.» مفسرین قرآن در تبیین مراد از علم لدنی‌، دو دسته شده اند: بعضی همچون صاحب جوامع الجامع ‌، صاحب تفسیر زاد المسیر‌ ، وصاحب تفسیر جلالین ... وغیره‌، با اشاره مختصر از كنار این مسئله گذشته و به این مقدار كه می‌گویند این علم‌، علم مغیبات است اكتفا كرده‌اند و برای تأكید سخن خودشان‌، سخن ابن عباس را نقل می‌كنند كه در ذیل آیه «عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا» گفته: (اعطاه علماً من علم الغیب) اما بعضی دیگر از مفسرین این مسأله را شرح و بسط داده، خصائص و ویژگی‌هائی را برای این علم ذكر نموده‌اند، از جمله اینکه: 1. به توفیق الهی تحقق می‌پذیرد. 2. این علم‌، از ناحیه خداوند بدون واسطه حاصل می‌شود 3. از طریق الهام حاصل شده و به اولیاء اختصاص دارد. 4. علم به اسرار مخفی و بواطن اشیاء و حقیقت آنها. 5. معرفت ذات و صفات باری تعالی است كه به تعلیمات الهی به دست می‌آید. (اسماعيل حقي البروسوي، روح البيان، ج 5، ص270 .)


صفحه188

پاسخ دیگر

فرق علم غیب با علم لدنی:


در بسیاری از روایات و داستانها می‌شنویم که ائمه از برخی حوادث آینده خبر می‌دادند. یا برخی علوم را که در آن روزگار کسی نمی‌دانست می دانستند، و یا به مقتضای هر سوالی بدون مطالعه و تحقیق فی‌المجلس جواب را می‌دانستند به طوری که عالم‌ترین عالمان بودند. پس آیا این علم به واسطه ی عالم بودن آنها به علم غیب بوده است؟


بخشی از این سوال همان است که در بالا پاسخ دادیم که گه گاه طومار علم غیب در مقابل ائمه باز می‌شده است و آنها به برخی از مسائل آینده آگاه می‌شده‌اند. با این حال در قطعی بودن این حوادث که در آن زمان به ائمه نشان می‌دادند هنوز می‌توان تردید کرد. زیرا ممکن بود این حوادث تغییر کند به همین دلیل نیز ائمه سعی می‌کردند با ادعیه یا سفارشات یا حرکت‌های خود و آگاه کردن دوستان خود این حوادث را تغییر دهند.


اما چرا اگر ایشان صاحب علم غیب نبودند، بر بسیاری از علومی که دیگران در آن زمان خبر نداشتند بدون مطالعه و تحقیق مشرف بودند.


پاسخ؛ وجود علم لدنی در نفس ائمه و پیامبران است.


پیامبر و ائمه به واسطه ی وظیفه خود که رهبری مادی و معنوی بشر و تزکیه و تعلیم آنها بوده است باید به برخی علوم مسلط باشند. به عنوان مثال اگر عالَم را به یک مدرسه ی بزرگ تشبیه کنیم که کاملاً مجهز به دوربین‌ها و بایگانی الکترونیکی چندرسانه ای قوی می‌باشد، مدیر مدرسه حتماً با ابزار خود می‌تواند از تمامی جزئیات و تمامی قسمتهای مدرسه در تمامی زمانهای گذشته آگاه شود. فقط کافی است بخواهد و پشت نمایشگر خود بنشیند و کنترل اطلاعات را بدست بگیرد.


این مدیر اگر بخواهد به خوبی دانش‌آموزان را هدایت کند و تعلیم دهد و از انحراف آنها جلوگیری کند باید به این ابزار مجهز باشد تا بداند که کدام شاگردش حرکت رو به جلو و موفقی داشته و کدام شاگرد رو به عقب حرکت می‌کند. ضمناً چون مدیر مدرسه وقت کافی برای دیدن جزئیات رفتار هرکدام از هزاران دانش آموز خود را ندارد از طریق ابزاری برای او نمودارها و اطلاعات کاملی تهیه می‌کنند و با توجه به علوم روانشناسی، پزشکی، رفتاری و سایر علوم، این داده‌ها را تحلیل می‌کنند ودر اختیار او می‌گذارند تا بتواند مدیریت مدرسه را درست به عهده بگیرد و حرکت دهد.


گرچه این مثال از برخی ابعاد ما را از مطلب دور می‌کند اما در برخی ابعاد که مربوط به دامنة وسیع علم و آگاهی ائمه و لزوم آن برای هدایت اجتماع بشری در کلان و خرد می‌باشد، ما را به مطلب نزدیک می‌کند. اگر امامی مانند امام موسی کاظم(ع) که سالها در زندانهای مخوف عباسی روزگار می‌گذرانند به این ابزار مسلط نباشد چگونه می‌تواند هدایت مادی و معنوی جامعه را به دوش بگیرد و حرکت‌هایی در جهت تنظیم آن ایجاد کند؛ یا اگر امام حسین(ع) براساس داده‌های تحلیل شدة در دسترس خود به نتیجة قطعی نرسیده بود که یک قیام خونین نیاز است تا جامعه تنظیم شود، به آن خوبی و به آن زیبایی نمی‌توانست در موقع مناسب و با شکل مناسب جامعه را برای قرنها تنظیم کند.


ابوعبدالله صادق(ع) گفت: ذات الله را دو گونه علم است: گونه‌ای پنهان شده در خزانه ی غیب که جز الله بر آن واقف نباشد. تغییر در سرنوشتها براساس همین علم پنهان رخ می‌دهد. گونه ی دوم علمی است که در اختیار فرشتگان و رسولان الهی قرار داده است ما نیز از گونة دوم باخبریم (گزیده کافی حدیث 58)


ابوعبدالله صادق (ع) گفت: همانا خداوند تبارک و تعالی یکتا است. و یکتایی ویژه ی اوست در فرمانروایی خود یکی وتنها است از آنها پس جمعی را آفریده و بر فرمان خود گماشت. ما از آن جمع هستیم. ماییم حجت خدا در میان بندگانش ماییم گنجواران خدا بردانشش.(گزیده‌ کافی حدیث 82)


ابوجعفر باقر (ع) فرمود: حتماً‌که خدا را دو گونه علم است: علمی منتشر و علمی پنهان. علم منتشر در اختیار فرشتگان و رسول است و آنچه فرشتگان و رسولان می‌دانند ما نیز می‌دانیم و علم پنهان همان علمی است که تنها در نزد خداست و مادر (یعنی سرچشمة) همه ی علوم است که چون بر صفحه ی دفتر آفرینش ثبت و ظاهر شود و به وسیله ی فرشتگان و رسولان جامه ی عمل می‌پوشد (گزیدة کافی حدیث 90)


استاد بهبودی در شرح این احادیث می‌فرماید: حقیقت علم، همان نوامیس طبیعت است این نوامیس و این عوامل برخی برای فرشتگان و رسولان، و شمه‌ای برای افراد بشر مکشوف شده است که آن را علم منتشر می‌خوانیم و آن قسمت که برای هیچ کس مکشوف نشده و در نزد الله است علم پنهان می‌خوانیم.


پس علومی که نزد ائمه است همگی از جنس علم غیب نیست زیرا علم غیب الهی چنانچه به دست یکی از افراد بشر برسد دیگر علم غیب نیست. اما محققاً ائمه از علوم دیگری بهره‌مندند که دیگر افراد بشر به آن دسترسی ندارند که این به مقتضای مقام ولایت و امامت آنها است و آن را علم لدنی می‌نامیم. البته بعید نیست که با پیشرفت دانش بشری بسیاری از این علوم به دست بشر برسد. چنانکه بسیاری از علومی که ائمه از آن برخودار بودند و در اختیار شاگردان خاص خود گذاشته بودند اکنون با پیشرفت علم به دست تمامی اقشار بشر رسیده است اما در آن زمان منحصراًَ در اختیار ائمه بوده است.


لازم به ذکر است که از علم لدنی هم تعبیرات متفاوتی شده است. از جمله صوفیان آن را به علومی که از راه تصرف و ریاضت بدست می‌آورند اطلاق می‌کنند که البته این معنا مدنظر نویسنده نیست.


این علوم همان علومی است که پیامبران و امامان نیاز دارند تا از طریق آنها بتوانند به مدیریت جوامع بپردازند و هدایت الهی را در تشریح و تکوین پیاده سازی نمایند و مردم را تعلیم و تزکیه دهند. که البته نمی‌توان همة آنها را از راه تعلیم و تعلم، تجربه، کشف و شهود و... بدست آورد و آنها منحصر در وجود مقدس ایشان بوده است.


همان طور که در مثال مدیر مدرسه ذکر شد. مدیر مدرسه می‌تواند از طریق ابزار و وسایلی که در اختیار دارد از جزئیات عملکرد تمامی دانش‌آموزان آگاه شود و یا در مجموع از روند پیشرفت تحصیلی آنان مطلع گردد. البته به دلیل محدودیت وقت و قوای ذهنی مدیر مدرسه ایشان نمی‌تواند هر هفته تمامی پرونده‌های دانش‌آموزان را برای تمامی اعمال و رفتارشان بازبینی کند اما می‌تواند گزارش‌های تحلیلی را براساس کلاس، ردة سنی، پیشرفت‌های علمی و... از طریق کارکنان مدرسه در اختیار او قرار می گیرد را ملاحظه کند و تحلیل درستی از اعمال دانش آموزان خود داشته باشد و در نتیجه می‌تواند برنامه ریزی درستی برای امور مدرسه داشته باشد.

http://quranpapers.persianblog.ir/post/12/