روحالقدس
روح القدس به معنای: نیرویی الهی است که جایگاهی بلندتر از ملائکه دارد و تسدید کننده انبیا و اولیای الهی است.
در این باره، تعدادی از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل روح القدس (پرسش) قابل دسترسی هستند.
روح القدس چیست؟
علم امام و روح القدس
در روایات امر علم امام(ع) برتر از خواندن کتاب و صُحف و روایت نمودن از یکدیگر دانسته شده است. ابو حمزه نقل میکند که از امام صادق(ع) دربارهٔ علم پرسیدم که آیا عالم امام(ع) آن را از آنچه دیگران میگویند بهره میگیرد یا کتابی نزد شما است که آنرا میخوانید و بوسیلهٔ آن آگاه میشوید؟ امام(ع) به من فرمود: امر علم امام برتر از آنچه تو گفتی هست آیا نشنیدهای که خدا میفرماید: و همین گونه، روحی از امر خودمان به سوی تو وحی کردیم. تو نمیدانستی کتاب چیست و نه ایمان کدام است؟ سپس فرمود رفقایت دربارهٔ این آیه چه میگویند آیا اقرار دارند که او در حالی بوده که نه میدانسته کتاب چیست و نه ایمان؟ گفتم نمیدانم فدایتان چه میگویند. فرمود آری زمانی اینگونه بوده تا آنگاه که از جانب خدا روحی که آیه به آن اشاره دارد فرستاده میشود آنگاه که آن روح به او عطا میگردد با آن میداند و میفهمد، و این همان روحی است که خدا به هر که بخواهد عطا میکند و وقتی به کسی داد به او فهم میآموزد [۱]این تعابیر میرساند که بحث علم امام (ع) تنها صرف انتقال و وساطت نیست بلکه شهود و فهم به همراه آگاهی است که تعالی روحی ایشان آن را میّسر و فراهم مینماید زیرا که خاستگاه درک و فهم، روح و قلب است [۲][۳].
علم امام و روح القدس
برخی روایات به مسئلهای با عنوان روح القدس و نقش آن در علم و دانایی امام (ع) پرداختهاند، اینکه مراد از روح القدس در روایات چیست و ارتباط واژهٔ روح القدس با جبرئیل ارتباط ترادف و تلازم است یا میان این دو ارتباط دیگری برقرار است، و اینکه شواهد بر همپوشی و یا عمومیت یکی از این دو دلالت دارد. به نظر میرسد روح القدس عنوانی است که بر کل مسئله علم و سرچشمهٔ علم امام سایه میافکند، و به تعبیری روح القدس لازمه و شرط شئِ برای تحقق و تبلور آگاهی و ایجاد مجاری علم، برای امام میباشد. این دیدگاه با بررسی گروههای برخوردار از روح القدس و تشریح مراد از روح القدس تبیین میگردد[۴].
برخورداران از روح القدس
تعدادی روایات با استناد به آیهٔ﴿﴿ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ ﴾﴾ [۵] و در ذیل آن با تفاوت نهادن میان انسانها از جهت برخوداری از روح و برشمردن پنج روح، به وجود تعداد متفاوت روح در گونهها وگروههای مختلف از انسانها پرداختهاند، که این تقسیمبندی نه از جهت ظاهر بلکه از جهت باطن و حقیقت انسانی صورت گرفته است. از جمله در مورد افراد و گروه خاصی که مطابق آیه به سابقون معرفی شدهاند بیان شده: «فَالسَّابِقُونَ هُمْ رُسُلُ اللَّهِ وَ خَاصَّةُ اللَّهِ مِنْ خَلْقِه جَعَلَ فِيهِمْ خَمْسَةَ أَرْوَاح» [۶] روح متمایز در آنها نسبت به سائر انسانها، روح القدس معرفی شده است:«أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْقُدُسِ فَبِهِ عَرَفُوا الْأَشْيَاء» [۷]. گروه سابقون عبارتند از رسولان خداوند متعال و برگزیدگان از خلقش که موید به روح القدس گشتهاند. در احادیث، انبیاء مرسل و غیر مرسل را بهرهمند از روح الاقدس دانستهاند و تعبیر این برخورداری با عبارت «جَعَلَ فِيهِمْ»[۸] آمده که با تفسیر از روح القدس به ملک سازگار نیست[۹].
روح القدس از ملائکه نیست
از جمله برداشتهای غلط در رابطهٔ با علم امام، ملک انگاری روح القدس است، زیرا روایاتی که به موضوع علم امام و مجاری آن پرداختهاند موضوع روح القدس را با علم امام پیوند زدهاند، واین تصور ایجاد شده است که روح القدس از ملائکهای است که واسطهٔ آگاهی یابی به علم الهی را برای امام فراهم میکند. برای روشن شدن این ادعا، لازم است ادله و شواهدی که نشان میدهد مراد از روح القدسی که برای امام مطرح شده ملک نیست بیان گردد[۱۰].
- در روایات در جواب سؤال راوی از علم امام و عدم حضور ایشان در همه مکانها، حضرت (ع) بحث روح القدس را مطرح مینمایند و آگاهی و شناخت از عوالم بالا و پایین را مستند به آن میدانند و توان حمل نبوت را با توجه به این روح بیان مینمایند. به تعبیر دیگر ویژگی فردی که به مقام نبوت میرسد، برخورداری از مرتبهٔ رفیع تعالی روحی است و اگر قرار بود این روح ملکی باشد که در ارتباط با نبی است، نبوت نبی هم محدود به زمان ارتباط با ملک میگشت همانگونه که کلام وحیانی پیامبر(ص) به عنوان قرآن محدود به زمان ارتباط بوده است[۱۱].
- تعبیر ثابت بودن روح القدس در روایات[۱۲]، اتصال و ارتباط دائمی آن برای انبیاء و اولیاء خاص الهی رانشان میدهد که این امر با تعبیر از روح القدس به جبرئیل و یا ملکی از ملائکه بزرگ هماهنگی ندارد چرا که بدون شک طبق نقل سیره و روایات ارتباط با جبرئیل یا ملائکه به صورت دائمی برای انبیاء حاصل نبوده است[۱۳].
- این روح با فوت پیامبر(ص) به جانشین و امام پس از او انتقال مییابد، عبارت «فَإِذَا قُبِضَ النَّبِيُّ (ص) انْتَقَلَ رُوحُ الْقُدُسِ فَصَارَ فِي الْإِمَام(ع)» [۱۴]بیانی دیگر از لزوم وجود حجت در زمین است و بهرهمندی از روح القدس همان خصوصت ممیّز میان او و سایر مردم است که بقاء نظام هستی را وابسطه به حضور او مینماید، تعبیر انتقال در این روایات مؤیدی بر این مطلب است که روح القدس مقامی بلند و شانی بزرگ میباشد که پیوستگی کامل با مقام ولایت و خلافت الهی دارد[۱۵].
- در روایتی پس از بیان مراتب روح، راوی با توجه به بیانات معصوم این سؤال به ذهنش میرسد که: «يَتَنَاوَلُ الْإِمَامُ مَا بِبَغْدَادَ بِيَدِهِ قَالَ نَعَمْ وَ مَا دُونَ الْعَرْش»[۱۶] این پرسش نشان میدهد راوی نیز از کلام حضرت مقام روحی امام را فهمیده لذا سؤال از رفتار جسمانی شخص امام میکند که در واقع پرسش از تاثیر مقام روحانی امام در جسم امام میباشد و کیفیت ارتباط روح و جسم امام را بیان میکند، همچنان که ابتدای پرسش با سؤال از چگونگی تحقق علم گستردهٔ امام با توجه به حضور فیزیکی امام در نقطه ای محدود از دنیا آغاز میشود که شیوهٔ سؤال راوی میرساند او با تصدیق علم گسترده امام شبههٔ محدود بودن حضور جسمانی امام را مانع در تحقق این وسعت از علم میدانسته، که حضرت در جواب با طرح مسئله روح و برتری مقام روحی امام و بهرهمندی از درجهٔ روح القدسی در انبیاء و امامان، ظرف و اسباب تحقق علم امام را مربوط به روح و آن درجه بیان میکنند؛ راوی پس از درک اشتباه فهم خود در انتها از کیفیت تاثیر روح امام در جسم او سؤال میکند که حضرت نیز تاثیر روح بر جسم را تایید مینمایند[۱۷].
- در رابطه با روح القدس و پیوند آن با انبیاء (ع) بیان شده است: «فَبِرُوحِ الْقُدُسِ بُعِثُوا أَنْبِيَاءَ مُرْسَلِينَ وَ غَيْرَ مُرْسَلِينَ وَ بِهَا عَلِمُوا الْأَشْيَاء» [۱۸] در این جمله علم انبیاء به صورت مطلق به روح القدس نسبت داده شده است همچنان که رسیدن به مقام نبوت نیز بواسطهٔ برخورداری از روح القدس بیان شده است، دو مطلب مذکور و کلیت آن، مانع از پذیرش ادعای وجود مخلوقی مفارق و جدا از انبیاء به عنوان روح القدس میگردد، بلکه ما را رهنمون به ادعای منزلت و جایگاهی به عنوان روح القدسی مینماید، منزلتی خاص و ویژه از جانب خداوند متعال که با وجود مصداق آن محقق میگردد[۱۹].
- جملات بیانگر خصوصیات روح القدس مربوط به انبیاء و اوصیاء درست در بیان مقایسه روح انسانهای عادی با روح انبیا و اولیا است و میفهماند روح القدسی که همراهی با ایشان دارد بخلاف مراتب پایینتر روحی دچار عوارض دنیایی نمیشود و انسان بهرهمند از او را در مسیر غفلت و یا خطا قرار نمیدهد [۲۰][۲۱].
جبرئیل و روح القدس
در طرف مقابل آیات و روایاتی وجود دارد که در آنها از جبرئیل به روح القدس تعبیر شده است. از جمله آیهٔ یکصد و دوم سوره مبارک نحل: ﴿﴿ قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ ﴾﴾ [۲۲]. روایت ابو الجارود در ذیل آن تصریح دارد که مراد از روح القدس، جبرئیل است؛ «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) فِي قَوْلِهِ رُوحُ الْقُدُسِ قَالَ: الرُّوحُ هُوَ جَبْرَئِيلُ وَ الْقُدُسُ الطَّاهِرُ ﴿﴿ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُواْ ﴾﴾ هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ(ص) ﴿﴿وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ ﴾﴾}}[۲۳]. اکثر مفسرین هم صراحتا مراد از روح القدس را با توجه به آیهٔ ﴿﴿ قُلْ مَن كَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ ﴾﴾ [۲۴] جبرئیل میدانند و این آیه از جمله آیاتی است که مراد از روح القدس در آن مورد اختلاف قرار نگرفته است[۲۵][۲۶].
ترکیب روح القدس در چهار آیه قرآن ذکر شده است، که عبارتند از[۲۷]:
- ﴿﴿ وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ﴾﴾ [۲۸][۲۹].
- ﴿﴿ تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن كَفَرَ وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ﴾﴾ [۳۰][۳۱].
- ﴿﴿ إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ﴾﴾ [۳۲][۳۳].
- ﴿﴿ قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ ﴾﴾ [۳۴] تنها آیهای که در آن اختلافی میان مفسران در تفسیر، و تبین مصداق روح القدس وجود ندارد، آیهٔ صد و دوم سورهٔ مبارک نحل است. در بقیهٔ آیات که رابطهٔ عیسی(ع) و روح القدس در آنها بیان شده اختلاف گستردهای در تفسیر روح القدس وجود دارد که مشهورترین اقوال چهار قول ذیل است[۳۵]:
جبرئیل، إنجیل، نامی که عیسی(ع) بواسطهٔ آن مردگان را زنده میکرد، روح حضرت عیسی(ع) که طاهر و منزه از مساس شیطان است [۳۶] چه دلیلی هست که تمام اعمال اعجازی عیسی(ع) را به جبرئیل نسبت بدهیم، آیا اگر جبرئیل امکان انجام چنین افعالی را دارد انبیاء الهی توان آن را باذن ومشیت الهی نخواهند داشت، لذا است که خداوند متعال تمام افعال اعجازی عیسی نبی را به خود او باذن الله تعالی نسبت میدهد ﴿﴿ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي﴾﴾ [۳۷] اما مطرح شدن روح القدس در قرآن در این سه آیه با نام عیسی(ع) دلیل اختصاصی بودن آن برای او نیست. از جمله شواهدی که نشان میدهد جبرئیل یکی از دارندگان روح القدس است و او یکی از کسانی است که عنوان روح القدسی را شامل میشود عبارتند از: در ادعیه آمده است:«أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي خَلَقْتَ بِهِ جَبْرَئِيلَ مِنْ رُوحِ الْقُدُسِ وَ جَعَلْتَهُ سَفِيراً بَيْنَكَ وَ بَيْنَ أَنْبِيَائِكَ بِذَلِكَ الِاسْم» [۳۸]. در این جمله خلقت امین وحی را از روح القدس دانسته نه آنکه روح القدس را مترادف و مساوی با جبرئیل بداند. و همانند این تعبیر برای حضرت عیسی(ع) نقل شده: «وَ بِالاسْمِ الَّذِي خَلَقْتَ بِهِ عِيسَى مِنْ رُوحِ الْقُدُس» [۳۹] در این روایات که به خلقت عیسی(ع) اشاره دارد مسیح را نیز انسانی همانند انسانهای دیگر معرفی نموده که دارای گوشت و پوست و استخوان میباشد و تفاوت او و همچنین مادرش مریم مطهره با انسانهای دیگر، در برگزیدهٔ الهی بودن آنها بیان شده چرا که آن دو دارای مقام روح القدسی میباشد یعنی همان مقام و روحانیتی که با فضل الهی و از نزد خدا عطا شدنی است «روح منه»[۴۰].
این روایات که در رد دیدگاه تثلیث بیان شده با اشاره و تاکید به جنبهٔ بشری مریم و فرزندش، آثار عجیب خلقت مسیح و معجزات او را به عنایت پروردگار متعال و اکتساب روح الهی بیان میکند یعنی همان مقام عبودیت و عصمت، مقامی که در آن شیطان حتی در خواب نیز امکان رخنه و ضربه به صاحب آن را ندارد و غفلت و سرگرمی و دوری از خدا از دارندهٔ آن رخ بر میبندد،«وَ رُوحُ الْقُدُسِ لَا يَنَامُ وَ لَا يَغْفُلُ وَ لَا يَلْهُو وَ لَا يَزْهُو وَ الْأَرْبَعَةُ الْأَرْوَاحِ تَنَامُ وَ تَغْفُلُ وَ تَزْهُو وَ تَلْهُو»[۴۱]. از همین رو تمام حرکات افعال و گفتار واجد روح القدس سرمشق و الگویی برای خواستاران هدایت و نزدیکی به خداوند سبحان میشود. همانند تعبیری که برای خلقت عیسی(ع) آمده دربرخی روایات برای پیامبر اعظم(ص) نیز ذکر شده است، «ثُمَّ قَالَ أَمَرَنِي رَبِّي أَنْ أَنْفُخَ فِيكَ مِنْ رُوحِ الْقُدُسِ فَنَفَخَ فِيه»[۴۲][۴۳].
روایت ذیل از امیرالمؤمنین (ع) نیز دلالت می کند جبرئیل و سایر ملائکه همگی برخورداران از روح القدساند، حضرت با اشاره به دو جایگاه روح القدسی و روح من امری، تمام انبیاء و ملائکه و ائمه را بهرهمند از یکی از این دو مقام و یا هر دوی آنها دانستهاند: «إِنَّ لِلَّهِ نَهَراً دُونَ عَرْشِهِ وَ دُونَ النَّهَرِ الَّذِي دُونَ عَرْشِهِ نُورٌ نَوَّرَهُ وَ إِنَّ فِي حَافَتَيِ النَّهَرِ رُوحَيْنِ مَخْلُوقَيْن رُوحُ الْقُدُسِ وَ رُوحٌ مِنْ أَمْرِهِ مَا مِنْ نَبِيٍّ وَ لَا مَلَكٍ مِنْ بَعْدِهِ جَبَلَهُ إِلَّا نَفَخَ فِيهِ مِنْ إِحْدَى الرُّوحَيْن» [۴۴] طبق کلام مذکور ملائکه خود نیازمند و دریافت کنندهٔ روح القدس یا روح من امره میباشند همینطور انبیاء نیز برخوردار از آن میباشد[۴۵].
حقیقت روح القدس
اینکه چرا روح القدس هم بر جبرئیل و حتی سایر ملائکه اطلاق میشود و هم انبیاء بهرهمند از آن دانسته میشود، وابسته به آن است که حقیقیت روح القدس به عنوان یک امر کلی مورد بررسی قرار گیرد. تطبیق روح القدس به طور کلی و همیشگی بر ملک یا نبی یا امام به تنهایی صحیح نمیباشد، بلکه همانگونه که برخی روایات تصریح دارند روح القدس عنوانی گسترده و جامع و یا به تعبیری نیروی غیبی و نیروی مرموز الهی میباشد که بیانگر مرتبهای بلند و والا از مقام روحی و روحانیت و معنویت دارندهٔ آن و دلیل بر قرب بسیار به پروردگار متعال میباشد، لذا در روایات، خود جبرئیل و حتی سایر ملائکه، بهرهمند از آن معرفی شدهاند همانطوری که انبیاء و اوصیاء نیز برخوردار از این فضیلت و جایگاه معرفی گردیدهاند. شواهدی که در بالا در ذیل ملک نبودن روح القدس ذکر شد موید این بیان میباشد. از جمله روایاتی که از مراتب بالای مقام روح القدسی پرده بر میدارد، روایات مربوط به خلقت نبی اعظم(ص) و ائمه اطهار(ع) است.[۴۶][۴۷]
اینگونه روایات با تصریح به اینکه اولین مخلوق الهی اشباح نور محمد و آل طاهرینشان ((ع) میباشد ایشان را در مرحلهٔ اولِ خلقت فاقد مراتب پایین روحیی که انسان و حیوان در آن مشترک میباشند میداند و به تعبیری آن مقام یعنی مقام بین یدی اللهی را مقامی منزه از ظهور نیروی شهوت و... میشمارد و ایشان را تنها بهرهمند ازمقام روح القدسی یعنی طهارت و عصت محض معرفی مینماید. اما اینکه اولین مخلوق را آفرینش پیامبر(ص) بدانیم ولی روح القدس را امری جدا ازاین آفرینش بشماریم سبب ناسازگاری با نص روایت میگردد، چرا که همان بدنهای نورانی که به اشباح النور توصیف شدهاند عبادت خداوند سبحان را انجام میدادند، نه اینکه مخلوقی به نام روح القدس به ایشان عبادت خداوند را تعلیم میداده است، که بنابر روایات دیگری که درباره این موضوع وارد شده آموزش و تعلیم ملائکه نیز توسط محمد و عترت پاکش (ع) صورت گرفته است. بعلاوه که روایاتی روح القدس یا روح را برتر از جبرئیل و میکائیل دانستهاند[۴۸][۴۹]
همچنین برخی روایات افراد یا گروههایی را به صورت مشروط برخوردار از روح القدس دانستهاند:«وَ اللَّهِ يَا كُمَيْت.. لَكَ مَا قَالَ رَسُولُ اللَّه(ص) لِحَسَّانَ بْنِ ثَابِتٍ لَنْ يَزَالَ مَعَكَ رُوحُ الْقُدُسِ مَا ذَبَبْتَ عَنَّا»﴾ [۵۰][۵۱]
از آنجا که این روایات همانگونه که رد آنها تصریح شده است، مختص به افراد نام برده شده نیستند، بلکه دارندگان ویژگیهای مطرح شده در روایات بصورت کلی بهرهمندان از روح القدس معرفی شدهاند، میتوان نتیجه گرفت عوج روحی و صفای باطنی ایجاد شده در اینگونه افراد، ایشان را به مرحلهٔ عصمت در رفتار یا گفتار و لو بصورت محدود از لحاظ زمانی نزدیک مینماید، همان امری که بسبب ثابت بودن مقام روح القدسیِ برگزیدگان الهی ایشان را بصورت دائمی از عصمت و نزاهت بهرهمند مینماید. پس همگی این تعابیر دلالت میکنند مراد از روح القدس مرتبه برتری از روح الایمان است که مومن در آن حالت بجز حق نمیگوید و در دفاع از حق کوشا میباشد. همچنان که ویژگیهای روح القدس چنین دلالتی را میرساند «وَ رُوحُ الْقُدُسِ لَا يَنَامُ وَ لَا يَغْفُلُ وَ لَا يَلْهُو وَ لَا يَزْهُو وَ الْأَرْبَعَةُ الْأَرْوَاحِ تَنَامُ وَ تَغْفُلُ وَ تَزْهُو وَ تَلْهُو»﴾[۵۲]. روایات بیانگر وجود درجات گوناگون در سطح مقام روح القدسی نیز میباشند[۵۳].
و به عبارتی روح القدس مرتبه و امر جامعی است که تمامی برگزیدگان الهی از ملائکه و انسان را در بر میگیرد و همانگونه که روح من امره یک مقام و منزلتی الهی است و اندیشمندان آن را مخلوقی از جنس و یا در جنب ملک و انس و جن نمیدانند روح القدس نیز مرتبهای از برگزیدی و اصطفاء الهی است که خود شامل درجات فراوانی میگردد[۵۴]
مراتب و ویژگی های روح القدس
خصیصه و ویژگی عام و مشترک میان دارندگان مقام روح القدسی عصمت و دوری از لغزش و گناه کبیره است از این رو در روایات آمده کسی که روح القدس با او باشد هرگز گناه کبیره نمیکند. بدون شک باتوجه به این بیان باید پذیرفت که عنوان روح القدس عنوانی عام است که درجات و مراتب گسترده ای را در ذیل خود جای میدهد. چرا که ملائکه از نظرمقام و رتبهٔ قرب الهی یکسان نیستند و برخی طبق کلام الهی آمر و برخی تنها مامور هستند، درمیان انبیاء واوصیاء نیز طبق تصریح قرآن فضل و برتری بیشتری به برخی از ایشان عطا شده است، همچنین روایت امیرالمونین (ع) نیز با استناد به آیات قران تصریح به تفاوت درجات برگزیدگان الهی دارد؛ و به تعبیری وجه مشترک میان این برگزیدگان الهی وجه ممیز بین ایشان نیز می باشد. درروایت أبی جمیلة از محمد حلبی آمده که امام صادق (ع) درتفسیر آیهٔ هشتاد و پنجم اسری فرمود: إنما الروح خلق من خلقه له بصر و قوة و تأیید یجعله الله فی قلوب الرسل و المؤمنین. همانا روح آفریده ای از آفریده هایش هست که چشم و نیرو و تایید دارد خدا آن را در قلب رسولان و مؤمنین قرار می دهد. این روایت علاوه بر آنکه خاستگاه و جایگاه روح را بیان می نماید شمول آنرا فراتر از انبیاء بیان می کند، که این امر دلیلی بر وجود مراتب و کیفیات متفاوت در روح است که برخی از آن اخص برخی خاص و برخی امکان عمومیت دارد. لذا در قرآن آن حقیقتی که با مؤمنین است روح منه نامیده شده است و در این باره فرموده: {أُولئِک کتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ} در دل اینهاست که [خدا] ایمان را نوشته و آنها را با روحی از جانب خود تأیید کرده است. دلیل بر اینکه مراد از روح منه در آیهٔ مذکور، همان حقیقتی است که با مؤمنین است آیهٔ {أَ وَ مَنْ کانَ مَیتاً فَأَحْییناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ} می باشد، زیرا در آن از حیات جدید گفتگو شده و حیات فرع روح است، این روح که اثرش حیات جدید است، آن حقیقتی است که مؤمنین توسط خداوند متعال از آن برخوردار می گردند. پس می توان گفت خصوصیت عام اما ممیّزـ چرا که به همین جهت دارای مراتب متعددی می باشد ـ روحِ مورد بحث آن است که از خیانت و قذارتهای مادی و پلیدیهای معنوی و از معایب و امراضی که روحهای انسانی آلوده به آنها است پاک و منزه می باشد. «و روح القدس من سکن فیه فإنه لا یعمل بکبیرة أبدا» آنکس که روح القدس در او ساکن شود و جا بگیرد همانا دیگر گناه کبیره از او سر نمیزند. تعبیرِ وَ إِنَّ رسول الله (ص) کانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَیداً بِروح القدس لَا یزِلُّ وَ لَا یخْطِئُ فِی شَیءٍ مِمَّا یسُوسُ بِهِ الْخَلْقَ فَتَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّهِ همانا رسول خدا مسدد موفق و موید به روح القدس بود گمراهی و خطا در هر آنچه مخلوقات در آن دچار وسواس می شوند در او راه نداشت پس او مودب به آداب الهی بود. که آثار اخلاقی و رفتاری بهره مندی از روح القدس را بیان میکند نیز نشان میدهد که روح القدس تحول و سیطره ای بر روح انسان ایجاد مینماید به حدی که او را جامع آداب و پذیرنده وعمل کنندهٔ به مشیت و خواست الهی می نماید. تسدید، توفیق وتاییدی که روح القدس به همراه خود دارد نتیجه اش نلغزیدن، به خطا نرفتن ومودب شدن به آداب الهی می گردد که همهٔ اینها ریشه درمعرفت و علم «وَ بِهَا عَلِمُوا الْأَشْیاءَ» و رویت حقایق «وَ روح القدس کانَ یرَی بِهِ» و جایگاه آن یعنی روح دارد و نشان میدهد منشا آن نتایج را باید در تعالی روحی جستجو نمود به همین جهت شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه میفرماید: روح، حیاتی است که محل خود را شایسته قدرت و علم و اختیار مینماید.پس معرفت به امور و اشیاء ازخواص روح القدس است. در ادامهٔ روایت اشباح نور آمده فَبِهِ کانَ یعْبُدُ اللَّهَ وَ عِتْرَتَهُ وَ لِذَلِک خَلَقَهُمْ حُلَمَاءَ عُلَمَاءَ بَرَرَةً أَصْفِیاءَ یعْبُدُونَ اللَّهَ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ السُّجُودِ وَ التَّسْبِیحِ وَ التَّهْلِیلِ وَ یصَلُّونَ الصَّلَوَاتِ وَ یحُجُّونَ وَ یصُومُونَ
جمله «و لذلک» اشاره به روح القدس دارد و آثار آن را درصحنهٔ تجلی، حلم، علم، برگزیدگی و عبادت بیان میکند که این آثار نشان می دهد روح القدس رتبه ای است که آثار بزرگی را برای عطا شوندهٔ آن، به ارمغان می آورد همانگونه که روح ایمان که مرتبه ای از تعالی روح از سطح حیوانیت است اثر وحدانیت و عدم شرک (با درجات گوناگون آن) را مطابق روایات نصیب انسان می نماید. پس تعبیر ابدان نورانیه با تعبیر روح القدس در این روایات مترادف می باشند و هر دو به یک مطلب اشاره می نمایند چرا که ابدان نورانی بودنشان به علت روح القدس بودنشان میباشد و تنها و برترین مصادیق دارندگان این مقام در آغاز آفرینش پیامبر و اهل بیت (ع) بوده اند. بیان شد که آنچه از روایات استفاده میشود آن است که روح القدس اعطایی ازجانب خداوند نیرو و توانی غیبی است که تحقق یا امکان تحقق امور گوناگون را به ارمغان می آورد. آیهٔ یکصد و دهم از سورهٔ مبارک مائده هر چند با تفاسیر گوناگونی مطرح شده اما ظهور دراین ادعا دارد، چرا که تکلم در مهد وسایر معجزات را با تایید به روح القدس شدن عیسی بیان نموده است. علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه دراین رابطه در ذیل جملهٔ «إِذْ أَیدْتُک بِروح القدس تُکلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کهْلًا» می نویسد : ظاهرا همین تایید به روح القدس بوده که مسیح را برای تکلم با مردم در گهواره آماده ساخته است، نه اینکه آن یک کرامت و این کرامت دیگری بوده، و از همین جهت جملهٔ «تُکلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کهْلًا» را با واو عاطفه از ما قبل جدا نکرد و بدون واو و متصل به ما قبل ذکر نمود تا بفهماند که تایید به روح القدس و حرف زدن در گهواره یک معجزه است، تکلم مسبب از تایید و تایید سبب تکلم است، و چون این دو یک معجزه است، در بعضی از موارد قرآن به مساله تکلم در گهواره اکتفاء شده است، مانند آیه:{یکلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کهْلًا} و در بعضی از موارد به مساله تایید به روح القدس اکتفاء شده است، مانند آیه {وَ آتَینا عِیسَی ابْنَ مَرْیمَ الْبَیناتِ وَ أَیدْناهُ بِروح القدس}. اما اینکه چرا ازمیان تمام برگزیدگان الهی تنها نام عیسی را به عنوان موید به روح القدس آورده درتفاسیر مورد بررسی قرار گرفته است.
برترین مرتبهٔ روح القدس برای پیامبر و اهل بیت (ع)
گفته شد روایات و احادیثی دلالت بر اعظمیّت روح از مقرب ترین فرشتگان الهی یعنی جبرئیل و میکائیل می نمایند تعدادی از روایات علاوه بربیان این مطلب، بر اختصاصی بودن این روح به پیامبراکرم و ائمه اطهار (ع) تاکید می نمایند، دراین روایات تصریح شده که روح القدس امری مختص به ایشان است و هیچ کس حتی انبیاء سابق از آن بهره مند نیستند. سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) یقُولُ {یسْئَلُونَک عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی} قَالَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ خَلْقِ جبرئیل وَ مِیکائِیلَ لَمْ یکنْ مَعَ أَحَدٍ مِمَّنْ مَضَی غَیرِ مُحَمَّدٍ ص وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ یوَفِّقُهُمْ وَ یسَدِّدُهُمْ وَ لَیسَ کلُّ مَا طُلِبَ وُجِدَ شنیدم از امام صادق (ع) که ذیل آیهٔ « از تو دربارهٔ روح سؤال می کنند به ایشان بگو روح از امر خدا است» می فرمود خلقی برتر از آفرینش جبرئیل و میکائیل که با هیچ یک از گذشتگان جز با محمد نبوده است و او با ائمه است توفیق و تسدید شان می دهد این گونه نیست که هر که او را بجوید بیابد. این روایات از ادله ذو مراتب بودن و وجود تشکیک در مقام روح القدسی است زیراطبق تصریح قرآن، و روایات دیگر، انبیاء و ملائکه بهره مند از روح القدس هستند و از جمله پیامبراکرم و ائمه طاهرین (ع) داخل در برخورداران از این حقیقتند، لذا بیان اینگونه روایات آن است که علاوه بر پذیرش گستردگی حقیقت روح یا روح القدس و اینکه دارای مصادیق گوناگون است و امری اعطایی و خاص می باشد، ذو مراتب بودن و وجود درجات مختلف در این حقیقت الهی را تصدیق نماییم، که بالاترین مرتبهٔ وجودی آن به پیامبر اکرم و ائمه (ع) اعطا و تعلق یافته است. موید این سخن توضیح علامه مجلسی در ذیل روایت است که با اشاره به دلالت روایت بر اختصاصی بودن روح به پیامبراکرم و ائمه (ع) آن را منافی با روایاتی می داند که دلالت میکنند درانبیاء نیز روح القدس وجود داشته است، ایشان پس از این مقایسه دو راه حل برای جمع روایات بیان نموده است دومین دیدگاه مطرح شده پذیرش روح القدس بعنوان نوعی است که در ذیل خود افراد و مصادیق گوناگونی را در بر می گیرد: و الثانی، أن یکون روح القدس نوعا تحته أفراد کثیرة فالفرد الذی فی النبی (ص) و الأئمة (ع) أو الصنف الذی فیهم لم یکن مع من مضی. دومین احتمال اینکه روح القدس نوعی باشد که در زیر مجموعهٔ آن افراد زیادی قرار می گیرند پس فرد یا صنفی که با پیامبر و ائمه هست با گذشتگان نبوده است. بعلاوه دربرخی روایات روح مخصوص پیامبر و ائمه (ع) با تعبیر «روحا من امرنا» «روح منه» و «روح من امره» توصیف شده است. روایتی که ظهور در جدائی این روح با روح القدس دارد مرفوعهٔ عطیه زیّات است، که حضرت امیر (ع) درآن تصریح به وجود دو روح دارند یکی روح القدس ودیگری روح من امره، و در انتهای حدیث ائمه (ع) را بهره¬مند از هر دو روح معرفی می نمایند. مطابق احادیث آثار مطرح شده برای آن به طور کلی همانند آثار مطرح شده برای روح القدس است، لهذا در برخی روایات روح مخصوص به ایشان را روح بصورت مطلق نامیده اند. هرچند آثاری با گسترهٔ بیشتر از آثار روح القدس انبیاء برای آن بیان شده است مثل موضوع عمود نور، که همین امرقرینه ای است براینکه مراد این روایات بیان برتری روحی پیامبر و ائمه (ع) نسبت به سائر برگزیدگان الهی است، و روح القدس مشتمل بر مراتبی است و این روح مرتبهٔ بالای منزلت روح القدس است. درتفسیر قمی نیز روح من امره و روح من امرنا که در آیهٔ پانزدهم سوره غافر و پنجاه ودوم سوره شوری آمده به روح القدس تفسیر شده است.
این تفسیر موافق با روایاتی است که روح را به پنج مرحله و عنوان تقسیم نمود و همچنین روایتی که در آن ابتدای خلقت و اولین آفریده الهی را تشریح می نمود. مرحوم فیض کاشانی در ذیل روایات روح مخصوص پیامبر عظیم الشان و ائمه (ع)، هر چند ابتدا آن را غیر از روح القدس معرفی و آنها را دو امر جداگانه میداند، اما احتمال ذو مراتب بودن روح القدس را نیز مطرح می نماید : کأن المراد بهذا الروح غیر روح القدس و لیسا أمرا واحدا لأن روح القدس لا یفارقهم کما لا تفارقهم الأرواح الأربعة التی دونه و هذا الروح قد یفارقهم کما یأتی أنه لیس کلما طلب وجد؛ إلا أن یقال إن روح القدس فیهم کان یبلغ إلی مقام هذا الروح و یصیر متحدا معه فی بعض الأحیان فیقوم مقامه ظاهرا مراد به این روح غیر از روح القدس است و این دو یک امر نیستند زیرا که روح القدس مفارقت از ایشان ندارد همانند دیگر ارواح که مفارقتی از ایشان ندارد ولی این روح گاه از ایشان جدا می شود همچنان که جمله لیس کلما طلب وجد بر آن دلالت می کند؛ مگر آنکه بگوییم روح القدس در ایشان به مقام و درجهٔ این روح می رسد و با آن در برخی از اوقات متحد می گردد و جایگزین آن می شود. هرچند به نظر می رسد دلیل مغایرت این دو روح در کلام مرحوم فیض (رحمه الله تعالی) منافاتی با یک نوع دانستن و از یک امر بودن آنها ندارد، زیرا آنچه از ایشان (ع) جدا ناپذیر است مرتبه ای می باشد که تمام پیامبران از آن برخودارند، اما مراتب بالاتر، امکان مفارقت و الحاق درآن وجود دارد همچنان که برخی روایات به این جدایی و اتصال اشاره می کنند.
منابع
پانویس
منبعشناسی جامع روح و روحالقدس
جستارهای وابسته
- علم معصوم؛
- روحالقدس در قرآن؛
- روحالقدس در حدیث؛
- روحالقدس در کلام اسلامی؛
- روحالقدس در حکمت اسلامی؛
- روحالقدس در عرفان اسلامی.
- ↑ کافی ج ۱ ص ۲۷۳.
- ↑ کافی ج ۱ ص ۹۷ ح ۵ و ۶؛ من لایحضره الفقیه ج ۱ ص ۳۷۹ ش ۱۱۰۹؛ نهج البلاغة ص ۴۹۵ ش ۱۴۷
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۱۹
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۱۹
- ↑ و پیشتازان پیشتاز آنانند که نزدیکان به خداونداند؛ سوره واقعه، آیه ۱۰ - ۱۱.
- ↑ سابقون رسولان الهی و برگزیدگان از خلقش هستند که خدا در ایشان پنج روح قرار داده است؛ الکافی ج: ۱ ص: ۲۷۱ ح۱، تفسیر فرات الکوفی ص: ۴۶۵.
- ↑ ایشان را به روح القدس تایید نمود پس با آن روح اشیاء را شناختند و به آن معرفت یافتند؛ الکافی ج: ۱ ص: ۲۷۱ ح۱، تفسیر فرات الکوفی ص: ۴۶۵.
- ↑ الکافی ج: ۲ ص: ۲۸۱ ح۱۶، تحف العقول ص: ۱۸۸، بصائرالدرجات ص: ۴۴۷ ح ۵،ص: ۴۴۹ ح۶.
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۱۹
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۱۹
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۲۰
- ↑ «روح القدس ثابت»، بصائر الدرجات ص: ۴۵۴ح ۱۳؛ بحارالأنوار ج: ۲۵ ص: ۵۷ ح ۲۵.
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۲۰
- ↑ الکافی ج: ۱ ص: ۲۷۲ ح ۳؛ بصائر الدرجات ص: ۴۵۴ ح ۱۳.
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۲۰
- ↑ بصائرالدرجات ص: ۴۵۴ ح ۱۳.
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۲۰
- ↑ الکافی ج: ۲ ص: ۲۸۱ ح۱۶؛ تحف العقول ص: ۱۸۸؛ بصائر الدرجات ص: ۴۴۷ ح ۵ ص: ۴۴۹ ح ۶.
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۲۰
- ↑ الکافی ج: ۱ ص: ۲۷۲ ح ۳.
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۲۰
- ↑ بگو: آن را روح القدس از نزد پروردگارت، راستین فرو فرستاده است تا مؤمنان را استوار بدارد و برای مسلمانان رهنمود و مژدهای باشد؛ سوره نحل، آیه ۱۰۲.
- ↑ تفسیرالقمی ج: ۱ ص: ۳۹۰.
- ↑ بگو: هر که دشمن جبرئیل است (آگاه باشد که) بیگمان او، آن (قرآن) را بر دلت با اذن خداوند فرو فرستاده است در حالی که آنچه را پیش از آن بوده است راست میشمارد و رهنمود و نویدی برای مؤمنان است؛ سوره بقره، آیه ۹۷.
- ↑ تفسیر شریف لاهیجی، ج۲، ص: ۷۵۴؛ تفسیر القمی، ج۱، ص: ۳۹۰؛ تفسیر الصافی، ج۳، ص: ۱۵۶؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص: ۵۹؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص: ۴۲۶؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص: ۴۵۵؛ تفسیر نور الثقلین، ج۳، ص: ۸۶؛ تلخیص البیان، متن، ص: ۱۹۵؛ روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج۱۲، ص: ۹۷؛ زاد المسیر فی علم التفسیر، ج۲، ص: ۵۸۴؛ مفاتیح الغیب، ج۲۰، ص: ۲۷۰.
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۲۱
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۲۱
- ↑ و بیگمان به موسی کتاب بخشیدیم و پس از وی پیامبران (دیگر) را در پی آوردیم و به عیسی پسر مریم برهانهای روشن دادیم و او را با روح القدس نیرومند کردیم ؛ پس چرا هرگاه پیامبری، پیامی نادلخواه شما نزدتان آورد سرکشی ورزیدید، گروهی را دروغگو شمردید و گروهی را میکشتید؟؛ سوره بقره، آیه ۸۷.
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۲۱
- ↑ برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم؛ از ایشان یکی آن است که خداوند با وی سخن گفت و پایگاههای برخی از ایشان را بالا برد. و ما به عیسی پسر مریم، برهانهای روشن دادیم و او را با روح القدس پشتیبانی کردیم و اگر خداوند میخواست پس از آنان کسانی که این برهانهای روشن به آنان رسید، با هم جنگ نمیکردند ولی اختلاف ورزیدند و برخی از ایشان مؤمن و برخی کافر شدند و اگر خداوند میخواست با یکدیگر به پیکار بر نمیخاستند اما خداوند آنچه بخواهد، همان میکند؛ سوره بقره، آیه ۲۵۳.
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۲۱
- ↑ یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانهای روشن آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست؛ سوره مائده، آیه ۱۱۰.
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۲۱
- ↑ یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانهای روشن آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست؛ سوره نحل، آیه ۱۰۲.
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۲۱
- ↑ ر.ک التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص: ۳۴۰ ـ ۳۴۱؛ ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص: ۲۵۰ ـ ۲۵۱؛ تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص: ۷۹ ـ ۸۰؛ روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج۲، ص: ۵۲ ـ ۴۹؛ زاد المسیر فی علم التفسیر، ج۱، ص: ۸۶؛ مفاتیح الغیب، ج۳، ص: ۵۹۶؛ مفاتیح الغیب، ج۶، ص: ۵۲۹؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص: ۵۴.
- ↑ و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی؛ سوره مائده، آیه ۱۱۰.
- ↑ البلد الأمین ص: ۴۱۷
- ↑ مهج الدعوات ص: ۱۴۰.
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۲۱
- ↑ الکافی ج: ۱ ص: ۲۷۲ ح ۳؛ بصائر الدرجات ص: ۴۵۴ ح ۱۳.
- ↑ الأمالی للصدوق ص: ۲۶۳ ح ۲؛ روضة الواعظین ج: ۱ ص: ۶۵؛ کمال الدین ج: ۱ ص: ۱۷۵ ح ۳۳
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۲۱
- ↑ برای خدا نهری است در زیر عرش و در زیر آن نهری که زیر عرش است نوری است که آن را نورانی نموده است و در دو طرف آن نهر دو روح مخلوقنند، روح القدس و روح من امره هیچ نبی و ملکی بعد از او نیست مگر آنکه در او یکی از دو روح دمیده شده است؛ الکافی ج: ۱ ص: ۳۸۹ ح۳؛ بصائر الدرجات ص: ۴۴۶ ح۲؛ ص: ۱۹ ح ۱. علامه مجلسی در توضیح جمله من بعده جبله مینویسد: جملة من بعده جبله نعت ملک و ضمیر بعده لنبی و ضمیر جبله للملک إشارة إلی أن النبی أفضل من الملک فالمراد بالبعدیة ما هی بحسب الرتبة و جعل النبی إنما لم یذکر الملک هنا لذکره سابقا و قیل لأنه لیس للملک جسد مثل جسد الإنسان؛ بحارالأنوار ج: ۵۸ ص: ۴۷.
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۲۱
- ↑ إِنَّ اللَّهَ أَوَّلَ مَا خَلَقَ، خَلَقَ مُحَمَّداً و عِتْرَتَهُ الْهُدَاةَ الْمُهْتَدِينَ، فَكَانُوا أَشْبَاحَ نُورٍ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ. قُلْتُ: و مَا الْأَشْبَاحُ؟ قَالَ: ظِلُّ النُّورِ، أَبْدَانٌ نُورَانِيَّةٌ بِلَا أَرْوَاحٍ، و كَانَ مُؤَيَّداً بِرُوحٍ و احِدَةٍ، و هِيَ رُوحُ الْقُدُسِ، فَبِهِ كَانَ يَعْبُدُ اللَّهَ و عِتْرَتُه؛ الکافی ج: ۱ ص: ۴۴۲.
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۲۲
- ↑ بصائر الدرجات ص: ۴۴۰ ح ۴؛ ص: ۴۵۵ ح ۳؛ ص: ۴۵۶ ح ۴ و ۵؛ ص: ۴۶۴ ح ۴؛المحاسن ج: ۲ ص: ۳۱۴ ح ۳۲؛ تأویل الآیات الظاهرة ص: ۵۳۶.
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۲۲
- ↑ الکافی ج: ۸ ص: ۱۰۲ ح ۷۵؛ رجال الکشی ص: ۲۰۷ ش ۳۶۵، درروایات اهل سنت نیز تایید حسان به روح القدس بیان شده است ر.ک الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۱، ص: ۸۷.
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۲۲
- ↑ روح القدس نمیخوابد غفلت ندارد لهو ندارد اما چهار روح دیگر می خوابند دچار غفلت می شوند و لهو دارند.
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۲۲
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات؛ ص: ۲۲