بحث:رابطه علم لدنی با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
پاسخ ها:
محمد تقي شاكر
برای دریافت رابطه این دو اصلاح نخست لازم است، آشنایی به هر یک پیدا شود. تعبیر یا اصطلاح علم لدنی برگفته از آیه 65 سوره مبارک کهف اقتباس شده است. فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا ءَاتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا (در آن جا) بندهاى از بندگان ما را يافتند كه رحمت (و موهبت عظيمى) از سوى خود به او داده، و علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بوديم. (کهف/65) این آیه مربوط به داستان حضرت موسی و بنده ای از بندگان خدا(حضرت خضر) است که خداوند در توصیف وی از بهره مندی او از علمی الهی سخن می گوید. نشانه های رفتار برآمده از این دانش الهی در آیات بعد به روشنی گواه برخورداری این عالم از علمی فراتر از توان طبیعی بشر برای دسترسی به آن خبر می دهد. داستان سوراخ کردن کشتی، کشتن یک فرزند ازخانواده، و پدیدار ساختن گنجی نهان بیانگر این مسئله اند. در نتیجه از منظر مصداقی نیز می توان مقصود از علم لدنی را دریافت. مراجعه به کلام وحی نشان می دهد مقصود از غیب و دانش غیبی آگاهی های مخفی و پوشیده از دیگران است که دامنه آن شامل غیب آسمان ها و زمین می شود. به عنوان نمونه آیه 27 سوره کهف می فرماید: قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا يُشْرِكُ في حُكْمِهِ أَحَداً . بگو: «خداوند از مدّت توقفشان آگاهتر است غيب آسمانها و زمين از آن اوست! راستى چه بينا و شنواست! آنها هيچ ولىّ و سرپرستى جز او ندارند! و او هيچ كس را در حكم خود شركت نمىدهد!» بر اساس تعریف ارائه شده و مصادیق مطرح شده از علم لدنی و علم غیب می توان ادعا کرد هر دو ، تعبیری از یک حقیقت هستند که مولفه اصلی آن پنهان بودن از دیگران است البته در علم لدنی و علم غیب یک محور اساسی دیگر نیز وجود دارد و آن مسئله فضیلت محوری در این دانش است. که این فضیلت یا به ذات آن علم و یا به پیامدها و نتایج آن بازگشت دارد.
مكاتبه اختصاصي
در بحث بماند
- در بسیاری از روایات و داستانها میشنویم که ائمه از برخی حوادث آینده خبر میدادند. یا برخی علوم را که در آن روزگار کسی نمیدانست می دانستند، و یا به مقتضای هر سوالی بدون مطالعه و تحقیق فیالمجلس جواب را میدانستند به طوری که عالمترین عالمان بودند. پس آیا این علم به واسطه ی عالم بودن آنها به علم غیب بوده است؟ بخشی از این سوال همان است که در بالا پاسخ دادیم که گه گاه طومار علم غیب در مقابل ائمه باز میشده است و آنها به برخی از مسائل آینده آگاه میشدهاند. با این حال در قطعی بودن این حوادث که در آن زمان به ائمه نشان میدادند هنوز میتوان تردید کرد. زیرا ممکن بود این حوادث تغییر کند به همین دلیل نیز ائمه سعی میکردند با ادعیه یا سفارشات یا حرکتهای خود و آگاه کردن دوستان خود این حوادث را تغییر دهند. اما چرا اگر ایشان صاحب علم غیب نبودند، بر بسیاری از علومی که دیگران در آن زمان خبر نداشتند بدون مطالعه و تحقیق مشرف بودند.
- پاسخ؛ وجود علم لدنی در نفس ائمه و پیامبران است. پیامبر و ائمه به واسطه ی وظیفه خود که رهبری مادی و معنوی بشر و تزکیه و تعلیم آنها بوده است باید به برخی علوم مسلط باشند. به عنوان مثال اگر عالَم را به یک مدرسه ی بزرگ تشبیه کنیم که کاملاً مجهز به دوربینها و بایگانی الکترونیکی چندرسانه ای قوی میباشد، مدیر مدرسه حتماً با ابزار خود میتواند از تمامی جزئیات و تمامی قسمتهای مدرسه در تمامی زمانهای گذشته آگاه شود. فقط کافی است بخواهد و پشت نمایشگر خود بنشیند و کنترل اطلاعات را بدست بگیرد. این مدیر اگر بخواهد به خوبی دانشآموزان را هدایت کند و تعلیم دهد و از انحراف آنها جلوگیری کند باید به این ابزار مجهز باشد تا بداند که کدام شاگردش حرکت رو به جلو و موفقی داشته و کدام شاگرد رو به عقب حرکت میکند. ضمناً چون مدیر مدرسه وقت کافی برای دیدن جزئیات رفتار هرکدام از هزاران دانش آموز خود را ندارد از طریق ابزاری برای او نمودارها و اطلاعات کاملی تهیه میکنند و با توجه به علوم روانشناسی، پزشکی، رفتاری و سایر علوم، این دادهها را تحلیل میکنند ودر اختیار او میگذارند تا بتواند مدیریت مدرسه را درست به عهده بگیرد و حرکت دهد. گرچه این مثال از برخی ابعاد ما را از مطلب دور میکند اما در برخی ابعاد که مربوط به دامنه وسیع علم و آگاهی ائمه و لزوم آن برای هدایت اجتماع بشری در کلان و خرد میباشد، ما را به مطلب نزدیک میکند. اگر امامی مانند امام موسی کاظم(ع) که سالها در زندانهای مخوف عباسی روزگار میگذرانند به این ابزار مسلط نباشد چگونه میتواند هدایت مادی و معنوی جامعه را به دوش بگیرد و حرکتهایی در جهت تنظیم آن ایجاد کند؛ یا اگر امام حسین(ع) براساس دادههای تحلیل شده در دسترس خود به نتیجه قطعی نرسیده بود که یک قیام خونین نیاز است تا جامعه تنظیم شود، به آن خوبی و به آن زیبایی نمیتوانست در موقع مناسب و با شکل مناسب جامعه را برای قرنها تنظیم کند.
- ابوعبدالله صادق(ع) گفت: ذات الله را دو گونه علم است: گونهای پنهان شده در خزانه ی غیب که جز الله بر آن واقف نباشد. تغییر در سرنوشتها براساس همین علم پنهان رخ میدهد. گونه ی دوم علمی است که در اختیار فرشتگان و رسولان الهی قرار داده است ما نیز از گونه دوم باخبریم (گزیده کافی حدیث 58)
- ابوعبدالله صادق (ع) گفت: همانا خداوند تبارک و تعالی یکتا است. و یکتایی ویژه ی اوست در فرمانروایی خود یکی وتنها است از آنها پس جمعی را آفریده و بر فرمان خود گماشت. ما از آن جمع هستیم. ماییم حجت خدا در میان بندگانش ماییم گنجواران خدا بردانشش.(گزیده کافی حدیث 82)
- ابوجعفر باقر (ع) فرمود: حتماًکه خدا را دو گونه علم است: علمی منتشر و علمی پنهان. علم منتشر در اختیار فرشتگان و رسول است و آنچه فرشتگان و رسولان میدانند ما نیز میدانیم و علم پنهان همان علمی است که تنها در نزد خداست و مادر (یعنی سرچشمه) همه ی علوم است که چون بر صفحه ی دفتر آفرینش ثبت و ظاهر شود و به وسیله ی فرشتگان و رسولان جامه ی عمل میپوشد (گزیده کافی حدیث 90)
- استاد بهبودی در شرح این احادیث میفرماید: حقیقت علم، همان نوامیس طبیعت است این نوامیس و این عوامل برخی برای فرشتگان و رسولان، و شمهای برای افراد بشر مکشوف شده است که آن را علم منتشر میخوانیم و آن قسمت که برای هیچ کس مکشوف نشده و در نزد الله است علم پنهان میخوانیم.
- پس علومی که نزد ائمه است همگی از جنس علم غیب نیست زیرا علم غیب الهی چنانچه به دست یکی از افراد بشر برسد دیگر علم غیب نیست. اما محققاً ائمه از علوم دیگری بهرهمندند که دیگر افراد بشر به آن دسترسی ندارند که این به مقتضای مقام ولایت و امامت آنها است و آن را علم لدنی مینامیم. البته بعید نیست که با پیشرفت دانش بشری بسیاری از این علوم به دست بشر برسد. چنانکه بسیاری از علومی که ائمه از آن برخودار بودند و در اختیار شاگردان خاص خود گذاشته بودند اکنون با پیشرفت علم به دست تمامی اقشار بشر رسیده است اما در آن زمان منحصراًَ در اختیار ائمه بوده است.
- لازم به ذکر است که از علم لدنی هم تعبیرات متفاوتی شده است. از جمله صوفیان آن را به علومی که از راه تصرف و ریاضت بدست میآورند اطلاق میکنند که البته این معنا مدنظر نویسنده نیست. این علوم همان علومی است که پیامبران و امامان نیاز دارند تا از طریق آنها بتوانند به مدیریت جوامع بپردازند و هدایت الهی را در تشریح و تکوین پیاده سازی نمایند و مردم را تعلیم و تزکیه دهند. که البته نمیتوان همه آنها را از راه تعلیم و تعلم، تجربه، کشف و شهود و... بدست آورد و آنها منحصر در وجود مقدس ایشان بوده است. همان طور که در مثال مدیر مدرسه ذکر شد. مدیر مدرسه میتواند از طریق ابزار و وسایلی که در اختیار دارد از جزئیات عملکرد تمامی دانشآموزان آگاه شود و یا در مجموع از روند پیشرفت تحصیلی آنان مطلع گردد. البته به دلیل محدودیت وقت و قوای ذهنی مدیر مدرسه ایشان نمیتواند هر هفته تمامی پروندههای دانشآموزان را برای تمامی اعمال و رفتارشان بازبینی کند اما میتواند گزارشهای تحلیلی را براساس کلاس، رده سنی، پیشرفتهای علمی و... از طریق کارکنان مدرسه در اختیار او قرار می گیرد را ملاحظه کند و تحلیل درستی از اعمال دانش آموزان خود داشته باشد و در نتیجه میتواند برنامه ریزی درستی برای امور مدرسه داشته باشد.