بحث:مقام صراط الهی
محمد حسین فاریاب
در کتاب: بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت
از مجموعه روایاتی که در متون حدیثی به چشم میآید، اثبات میشود که یکی از مواقف قیامت، موقف صراط است که گاه از آن به «پل صراط» تعبیر میشود. فراوانیِ روایات، بهگونهای است که موجب اطمینان به وجود چنین حقیقتی در قیامت میشود. در برخی روایات، چگونگی گذر انسانها از این موقف نیز به تصویر کشیده شده است[۱] که براساس آنها، عبور از این موقف برای همگان آسان نیست. آنچه در این مجال، باید بِدان پرداخت، نقش و جایگاه امامان(ع) در این موقف است. براساس برخی روایات، امام علی(ع) در آن موقف حضور داشته، موجب ورود دوستان خود به بهشت، و مانع از ورود دشمنان خود به آنجا میشود.[۲] در روایاتی دیگر که در منابع فريقين آمده، تأکید شده که جواز عبور از صراط، داشتن ولایت امیرالمؤمنین(ع) است.[۳] در برخی دیگر از روایات، بهطور مطلق، از ولایت اهلبیت(ع) به عنوان عامل نجات در صراط یاد شده است.[۴] فراوانیِ روایات در این بخش نیز بهگونهای است که میتوان به صدور این مضمون از معصوم(ع) اطمینان یافت.[۵] از آنچه گذشت، به دست میآید که داشتن ولایت امامان(ع) به موجب گذر از موقف صراط و ورود به بهشت است. جالب آنکه در روایتی، از دو نوع صراط یاد شده است؛ صراطی در این دنیا که او امام مفترضالطاعة است و صراط در قیامت نیز پلی است که هرکس امام خود را در این دنیا شناخته و از او پیروی کرده باشد، از آن عبور کرده، وارد بهشت میشود.[۶] از همینجاست که شأن دیگری برای ایشان تعریف میشود که میتوان از آن به «قسمتکننده بهشت و جهنم» تعبیر کرد.
سید مجتبی بحرینی
در کتاب: جامعه در حرم
اَنتُمُ الصِراطُ الاَقوَم [السبیلُ الاَعظَمُ] این جمله میتواند بیانگر تشبیهی باشد که این خاندان را به شاهراه و بزرگترین طریق مستقیمترین مسیر تشبیه نموده است؛ زیرا ممکن است برای رسیدن به مقصدی راههای متعدّدی باشد که در بین آنها، یک مسیر از همه مستقیمتر و عظیمتر، که روندۀ از آن مسیر، گرفتار هیچ صدمه و ناراحتی نشود و هیچ انحراف و لغزشی برایش پدید نیاید. هم چنین اگر فرض کنیم برای رسیدن به حقّ متعال و کمال مطلوب طرق متعدّدی باشد راه این خاندان بزرگ راه است و طریقشان مستقیم و خالی از همۀ خطرات، و هر کس از سبیل اعظم و صراط اقوم اینان طی طریق نمود بدون هیچ زحمت و کلفت و رنج و مشقّت به مقصد میرسد. و دچار هیچ انحراف و لغزشی نخواهد شد. ولی سایر راهها کوره راه است و هزاران پرتگاه و خطر در پیش دارد و کسی از آنها به مقصد نمیرسد بلکه از هدف اصلی دور گردیده، و جز ضلالت و گمراهی و خستگی و تباهی چیزی عایدش نمیگردد.
ص449
سید مجتبی بحرینی
در کتاب: جامعه در حرم
وَ صِراطِهِ خوب است ابتداء دقتی در معنای صراط داشته باشیم. راغب اصفهانی گوید: صراط راه سهل و آسان است و از سَرَطتُ الطَّعامَ که به معنای بلعیدن غذاست، گرفته شده. گویا رونده راه را میبلعد، یا این که راه شخص رونده را بلعیده و به خود میگیرد.@المفردات – صرط.&
ثعالبی گوید: مرصاد و نجد راه واضح و آشکار است، که در قرآن آمده و همچنین صراط و منهج و لقم، این سه کلمه هم به معنای راه واضح و آشکار است.@فقه الغه 297.& با توجّه به آنچه در معنای صراط آوردیم، از اطلاق این کلمه بر خاندان رسالت (ع) استفاده میشود که این دودمان صراط خدایند، یعنی راه و طریقی واضح و آشکار. بنابراین کسی که طالب وصول الی الله است و سالک سبیل حق، اگر از صراط این خاندان قدم بردارد راهش سهل است و هموار و واضح و آشکار، که بر فرض اگر راه دگری هم برای رسیدن به حق تعالی بود باز رجحان با طریق این دودمان و صراط این خاندان بود، آن هم چه رجحان و مزیّتی، تا چه رسد به این که از مدارک رسیده استفاده میشود که طریق موصل و راه رسیدن به حق تعالی منحصر است در صراط و طریق این دودمان، و حضراتشان صراط منحصرۀ سهلۀ واضحۀ الی اللّهند. حضرت باقر (ع) فرمود: کَلُّ ما لم یخرج من هذا البیت فهو باطل.@وسائل الشیعه 18 / 50.& هر چه –از معارف که- از این خاندان بیرون نیاید هر آینه آن باطل است. و نیز فرمود: اَما اَنّه لیس عند احد من الناس حق و لا صواب الا شیء اخذوه منا اهل البیت.@امالی مفید 96، بحار الانوار 26 / 257.& آگاه باشید نزد هیچکس مطلب درست و سخن حقّ و صوابی نیست مگر آنچه از ما خاندان گرفتهاند. از این حدیث استفاده میشود بر فرض سخنی، طریقی و راهی نزد دگران یافت شود که از آن راه و رفتار و کلام و گفتار بتوان به حق رسید، هر کجا باشد از این دودمان گرفته شده. پس چرا راه را دور کنیم و از سرچشمه مطالب را نگیریم. به خصوص که از مراجعۀ به دگران شدیداً ما را برحذر داشتهاند. حضرت صادق(ع) فرمود: کَذِبَ من زعم انه یعرفنا و هو متمسک بعروة غیرنا.@وسائل الشیعه 18 / 93.& دروغ میگوید هر کس میپندارد که ما را شناخته و معرفت در حقّ ما دارد در حالی که چنگ به ریسمان غیر ما میزند و جز ما را دستاویز و وسیلۀ نجات قرار میدهد. فعلاً در این جا سخنی راجع به صراط نداریم که بحث گستردهاش از حوصله این گفتار و نوشتار بیرون است. میتوان برای آشنایی به روایات رسیده در این مقام به آنچه جامع در اخبار ائمّه اطهار (ع). مرحوم مجلسی رحمه الله در باب اَنّهُم علیهم السلام السبیل و الصراط و هم و شیعتهم المستقیمون علیها مراجعه نمود که 56 حدیث آورده است.@بحار الانوار 26 / 9.& با ذکر این نکته سخن را در توضیح این جمله جاتمه میدهیم که در مجموعۀ زیارت سه نوبت سخن را صراط بودن خاندان رسالت (ع) به میان آمده است. 1- وَ صراطه. 2- وَ الادلاء علی صراطه. 3- انتم الصراط الاقوام. عبارت اوّل که در این جا آمده بیانگر این حقیقت است که این خاندان خود صراط هستند که تعبیر از باب مبالغۀ بلاغتی است؛ از بس آنان در رهنمونی به صراط مستقیم حق مقام والایی دارند گویا خود صراط هستند، هر چند از بعضی روایات استفاده میشود که حضراتشان به معنای واقعی صراط هستند. حضرت باقر (ع) فرمود: نَحنُ ابواب الله و نحن الصراط المستقیم.@معانی الاخبار 35.& ماییم ابواب و درهای خدایی و ما هستیم راه راست و صراط مستقیم. در عبارت دوم زیارت، مقام رهنمونی حضراتشان به صراط حقّ متعال بازگو شده: وَ الادلاء علی صراطه. و عبارت سوم بیانگر این حقیقت است که این دودمان صراط اقوم، راستترین راه و قویمترین طرق میباشند که توضیحش را در جملۀ أنتم الصراط الاقوم إن شاء الله خواهیم آورد.
ص233
سید علی حسینی میلانی
در کتاب: با پیشوایان هدایتگر جلد 1
وَ صِراطِهِ؛ و (سلام بر) راه خدا. «صراط» مطلق راه نیست؛ بلکه خصوص راه مستقیم @ المفردات فی غریب القرآن: 280؛ در این منبع آمده است: «الصراط: الطریق المستقیم& را «صراط» گویند. ائمّه (ع) راه مستقیم خدا هستند. بنابراین، برای رسیدن به خداوند متعال، درک حق، رهایی و نجات در جهان آخرت و روسفید شدن در دنیا و آخرت راه مستقیم را باید پیمود. خداوند میفرماید: «و أنَّ هذا صِراطی مُستَقیماً فاتّبعُوهُ» که شاید این جمله اشاره به همین آیه باشد. آیا راه ائمّه (ع) غیر از راه رسول الله (ص) است؟ آیا شکّی هست که در این که راه رسول الله همان راه خدا است؟ پس راهی که مأمور هستیم برویم «فاتّبعُوهُ » راه رسول الله و ائمه (ع) است که همان راه خداست. بنابر روایتی مفضّل گوید: از امام صادق (ع) دربارۀ صراط پرسیدم، فرمود: هو الطریق إلی معرفة الله عزّوجل، و هما صراطان: صراط فی الدنیا و صراط فی الآخرة، فأمّا الصراط الّذی فی الدنیا فهو الإمام المفترض الطاعة، من عرفه فی الدنیا و اقتدی بهداه مرّ علی الصراط الّذی هو جسر جهنّم فی الآخرة، و من لم یعرفه فی الدنیا زلّت قدمه علی الصّراط فی الآخرة فتردّی فی نار جهنّم؛@معانی الاخبار: 32، حدیث 1، باب معنی الصراط، بحار الانوار: 24 / 11، حدیث 3.& صراط، راه به سوی خداوند متعال است، و آن دو صراط است: صراطی در دنیا و صراطی در آخرت. صراط در دنیا امامی است که اطاعتش واجب است، هر که او را در دنیا شناخت و از هدایت او پیروی کرد، از پل صراطی که در آخرت روی دوزخ کشیده شده میگذرد، و هر که در دنیا او را نشناخت، قدمش از صراط در آخرت میلغزد و در آتش دوزخ سرنگون میگردد. اهل تسنّن حدیثی را از پیامبر اکرم (ص) نقل میکنند. آنان روی این حدیث خیلی کار کردهاند و ما نیز آن را بررسی و نقد کردهایم. آنان میگویند: پیامبر خدا (ص) فرموده: أصحابی کالنجوم بأیّهم اقتدیتم؛@میزان الاعتدال: 1 / 83، لسان المیزان، 2 / 137. برای آگاهی بیشتر ر.ک: حدیث اصحابی کالنجوم از همین نگارنده.& یاران من به سان ستارگان هستند. به هر کدام از آنان اقتدا کنید، هدایت خواهید شد.
در زمانهای گذشته جادهها نبودند و مردم در تاریکیهای شب در بیابانها راه را گم میکردند و از این رو، از ستارهها راهنمایی میگرفتند که در قرآن نیز این حقیقت آمده است، آن جا که فرموده: «وَعَلَامَاتٍ ۚ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ».@سورۀ نحل (16): آیۀ 16.& این حدیث، اصحاب را به ستارگانِ راهنما تشبیه کرده و هر یک از صحابه را راهنمای راهی معرّفی نموده است. ما اگر این حدیث را از نظر سند بپذیریم، نخست میپرسیم: آیا همۀ ستارگان آسمان مورد نظر پیامبر خدا (ص) بوده که در نتیجه یکایک اصحاب باید مورد اقتدا قرار گیرند؟ روشن است که همۀ ستارگان در آسمان راهنما نیستند و ستارگان خاصّی را باید در نظر گرفت و به مقصد رسید. با این حال، آیا هر یک از صحابه چنین هستند؟ آیا راه همۀ آنان به یک راه منتهی میشود و همۀ آنان به یک راه هادی هستند؟ با توجّه به اختلافاتی که با انواع و اقسام آن میان صحابه وجود داشته، ثابت کردیم که این حدیث یا از اصل دروغ است، یا منظور از صحابه، ائمّه (ع) هستند. امّا طبق تحقیقی که انجام یافته، از زمان احمد بن حنبل تا زمان ما بیش از سی نفر از بزرگان اهل سنّت اعتراف کردهاند که این حدیث دروغ است. اگر بگوییم این حدیث دروغ نیست، باید گفت که مراد از اصحاب، خصوص ائمّه (ع) هستند که آنان میفرمایند: کلام من، کلام پدرم، کلام پدرم، کلام جدّ من است و همۀ ما یک سخن میگوییم و به یک راه، راهنمایی میکنیم و یک راه را ارائه مینماییم. امام صادق (ع) در حدیثی میفرماید: حدیثی حدیث أبی، و حدیث أبی حدیث جدّی، و حدیث جدّی حدیث الحسین، و حدیث الحسین حدیث الحسن و حدیث الحسن حدیث أمیر المؤمنین، و حدیث أمیر المؤمنین حدیث رسول الله، و حدیث رسول الله قول الله عزوجل؛ @الکافی: 1 / 53، حدیث 14، الارشاد: 2 / 186، بحار الانوار: 2 / 179، حدیث 28.& حدیث من حدیث پدرم، حدیث پدرم حدیث جدّم و حدیث جدّم حدیث حسین (ع) و حدیث امام حسین (ع) حدیث امام حسن (ع) و حدیث او حدیث امیر مؤمنان علی (ع) و حدیث آن حضرت حدیث پیامبر خدا (ص) و حدیث آن بزرگوار گفتار خداوند متعال است. پس باید از نظر برهانی مراد از اصحاب در حدیث مذکور ائمّه علیهم السلام باشند و نه دیگران و در غیر این صورت حدیث دروغ خواهد بود. امّا مطلب بالاتر از این است. ائمّه (ع) خودشان صراط خدا هستند و چون هر چه گویند از یک جا برگرفتهاند و هرگز بین آنان اختلافی نیست؛ پس صراط یکی است و مقصد یکی. این که در نماز میخوانیم: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ»؛ @سورۀ فاتحه (1): آیۀ 6.& ما را به راه مستقیم هدایت فرما. این گونه تفسیر شده است: ما را بر صراط مستقیم ثابت و باقی بدار. و در روایتی آمده که مراد از «صراط المستقیم» امیر مؤمنان علی (ع) است. خطیب خوارزمی در المناقب با سند چنین نقل میکند: امام صادق (ع) فرمود: أوحی الله تعالی إلی نبیّه: «فاستمسک بالّذی أوحی إلیک إنّک علی صراط مستقیم». فقال: إلهی ما الصراط المستقیم؟ قال: ولایة علی بن أبی طالب. فعلی هو الصراط المستقیم؛@الروضة فی فضائل امیرالمؤمنین: 102، حدیث 89، المناقب، خوارزمی: 62، شواهد التنزیل: 1 / 76، تفسیر الثعلبی: 1 / 120، بحار الانوار: 35 / 267، حدیث 9.&
خداوند متعال به پیامبر خود چنین وحی فرمود: «به آن که به تو وحی میکند تمسّک کن که به راستی بر صراط مستقیم هستی». عرضه داشت: خدای من! صراط مستقیم چیست؟ فرمود: ولایت علی بن ابی طالب. پس علی، همان صراط مستقیم است. هیچ مسلمانی تردید ندارد که پیروی از امیر مؤمنان علی (ع) –به معنای صحیحِ پیروی- موجب نجات در آخرت و سعادت دنیوی است. پس به یقین آن حضرت راه خداوند است. در این صورت، اگر شخص عاقل امرش دائر باشد بین راهی که به یقین به مقصد میرسد، یا راهی که شک دارد به مقصد برسد، کدام را باید انتخاب کند؟ از این رو، پیامبر خدا (ص) میفرماید: علیٌّ مع الحق و الحقّ مع علی لا یفترقان؛@این حدیث در منابع شیعه و سنی نقل شده است. برای نمونه ر.ک: الخصال: 496، الامالی، شیخ صدوق: 150، کفایة الاثر: 20، الاحتجاج: 1 / 97، بحار الانوار: 10 / 432، شرح الاخبار: 2 / 60، فصول المختاره: 97 و 135، مجمع الزوائد: 7 / 235، تاریخ بغداد: 14 / 322، تاریخ مدینة دمشق: 42 / 449، ینابیع المودة: 1 / 173، المعیار و الموازنة: 119: شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید: 2 / 297.& علی با حق است و حق با علی و از هم جدا نخواهند شد. آن حضرت در جای دیگری میفرماید: علیٌّ مع القرآن و القرآن مع علی؛ @این حدیث نیز در منابع معتبر شیعه و سنی آمده است: از جمله: الامالی، شیخ طوسی: 460، الطرائف: 103، الاربعون حدیثا: 73، الصراط المستقیم: 3 / 163، بحار الانوار: 22 / 476، المستدرک علی الصحیحین: 2 / 124، مجمع الزوائد: 9 / 134، المعجم الأوسط: 5 / 135، المعجم الصغیر: 1 / 255، کنز العمال: 11 / 603، فیض القدیر: 4 / 470، المناقب، خوارزمی: 177، الجامع الصغیر: 2 / 177، سبل الهدی و الرشاد: 11 / 297، ینابیع المودة: 1 / 124. علی با قرآن است و قرآن با علی. آن حضرت در سخن دیگری میفرماید:
من أطاع علیّاً فقد أطاعنی و من أطاعنی فقد أطاع الله؛ @ر.ک: معانی الاخبار: 373، حدیث 1، بحار الانوار: 38 / 139، حدیث 81، المستدرک علی الصحیحین: 3 / 121، کنز العمّال: 11 / 614.& هر که از علی اطاعت کند، از من اطاعت کرده و هر که از من اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده است. مگر سخن پیامبر خدا (ص) غیر از سخن خداوند متعال است؟ از این رو، در قرآن کریم میفرماید: «مَّن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ»؛@سورۀ نساء (4): آیۀ 80.& هر که از پیامبر اطاعت کند، در واقع از خدا اطاعت کرده است. روی همین جهت پیامبر خدا (ص) به مردم توصیه میکنند و میفرماید: إنّی تارک فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتی أهل بیتی ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا؛ @این حدیث شریف با مضامین گوناگونی در منابع معتبر شیعه و سنّی نقل شده است از جمله: بصائر الدرجات: 433، حدیث 1، کمال الدین: 236 و 238، العمدة: 71، الطرائف: 114 و 116، کفایة الاثر: 137، وسائل الشیعه: 18 / 19، حدیث 9، بحار الانوار: 36 / 331، حدیث 191، فضائل الصحابه: 15، مسند احمد بن حنبل: 3 / 26، المستدرک علی الصحیحین: 3 / 109، مجمع الزوائد: 9 / 163، مسند ابی یعلی: 2 / 297، سبل الهدی و الرشاد: 11 / 6، السنن الکبری: 5 / 45، البدایة و النهایه: 5 / 228، ینابیع الموده: 1 / 105 و 115، کنز العمال: 1 / 186.& همانا من بین شما دو چیز گران بها میگذارم: کتاب خدا و عترت و اهل بیتم، مادامی که به آن دو تسمک کنید هرگز گمراه نخواهید شد. آری، قرآن و عترت یکی هستند و سخن قرآن، همان سخن عترت است و سخن عترت همان سخن قرآن. آنگاه آن حضرت فرمود: اینان از هم جدا نخواهند شد تا در کنار حوض نزد من آیند و آنجا من از شما خواهم پرسید. چرا در کنار حوض؟ چون امیر مؤمنان علی (ع) صاحب حوض است که در این زمینه روایت بسیاری وجود دارد. پیامبر خدا (ص) میفرماید: یا علی! أنت أخی و وزیری و صاحب لوائی فی الدنیا و الآخرة و أنت صاحب حوضی، من أحبّک أحبنی و من إبغضک أبغضنی؛ @الامالی، شیخ صدوق: 116، حدیث 101، عیون أخبار الرضا (ع): 2 / 264، حدیث 47، بحار الانوار: 39 / 211، حدیث 1.& ای علی! تو برادر و وزیر منی. تو در دنیا و آخرت صاحب پرچم منی و تو صاحب حوض من هستی. هر که تو را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر که تو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است. از طرفی پیامبر خدا (ص) ائمّه و اهل بیتش را به سفینه و کشتی نوح (ع) تشبیه کرده است. در داستان حضرت نوح (ع) دقایق و لطایفی نهفته است، در آن شرایط چه وضعیتی بود که حتی فرزند نوح نیز گرفتار شد و پدر هم واسطه شد، خداوند نپذیرفت و فرمود: «قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ ۖ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ»؛ @سورۀ هود (11): آیۀ 46.& فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست..... . بنابراین قاطعیّت است، هر که بر این کشتی سوار شد، نجات یافت و دیگران هلاک شدند. علاّمه حلّی رحمه الله نکته جالبی را از خواجه نصیر الدین طوسی رحمه الله نقل میکند. وی میگوید: وقتی از مرحوم خواجه پرسیدند: کدام مذهب از بین مذاهب موجود در اسلام، حق است؟ خواجه رحمه الله این گونه استدلال کرد که ما و شما از پیامبر اکرم (ص) حدیث داریم که آن حضرت فرمود: ستفترق اُمتی علی ثلاث و سبعین فرقة، فرقة منها ناجیة و الباقی فی النار هالکه؛ @کفایة الاثر: 155، وسائل الشیعه: 27 / 50 با اندکی تفاوت، مناقب ابنشهرآشوب: 2 / 270، الصراط المستقیم: 2 / 96، ر.ک: عمدة القاری: 18 / 224.& پس از من به زودی اُمتم به 73 فرقه و گروه پراکنده خواهند شد که یک گروه نجات یافته و دیگر گروهها در آتش خواهند بود. @ر.ک: منهاج الکرامه: 49.& در حدیث دیگری داریم که پیامبر اکرم (ص) فرمود: مثل أهل بیتی کمثل سفینة نوح من رکبها نجی و من تخلّف عنها هلک؛ @این حدیث شریف در منابع شیعه و سنّی نقل شده است، از جمله: بصائر الدرجات: 317، قرب الاسناد: 8، الامالی، شیخ صدوق: 342، عیون أخبار الرضا (ع): 1 / 30، حدیث 10، خصائص الائمه: 77، مناقب امیرالمؤمنین: 1 / 296 و 2 / 146، المسترشد: 260، مائه منقبة: 41، التعجب: 151، الامالی، شیخ طوسی: 60، الاحتجاج: 1 / 229، الثاقب فی المناقب: 135، الاربعون حدیثا: 22، العمدة: 306، بحار الانوار: 23 / 119 ح 38، المستدرک علی الصحیحین: 2 / 343 و 3 / 151، مجمع الزوائد: 9 / 168، المعجم الأوسط: 4 / 10، المعجم الصغیر: 1 / 139 و 2 / 22، المعجم الکبیر: 3 / 45 و 12 / 27، مسند الشهاب: 2 / 273، نظم الدرر السمطین: 235، الجامع الصغیر: 1 / 373 و 2 / 532، فیض القدیر: 2 / 658، کنز العمال: 12 / 94، تفسیر سمعانی: 3 / 472، تفسیر ابن کثیر: 4 / 123، الدرّ المنثور: 3 / 324.& مثل اهل بیت و خاندان من به سان مثل کشتی نوح است؛ هر که به آن سوار شد نجات یافت و هر که تخلّف کرد هلاک گشت. وقتی این دو حدیث را با هم ملاحظه کنیم مییابیم که شخص پیامبر اکرم یگانه فرقۀ نجات یابنده را معیّن کرده و راه را به امت نشان داده و مردم را همین طور بلا تکلیف رها نکرده است. بنابراین، آیا میتوان گفت برای رسیدن به بهشت و نجات در جهان آخرت و تحصیل رضای خداوند متعال هم راه ابوبکر درست است و هم راه علی؟ چه کسی میتواند چنین ادّعا کند؟ اگر کسی بگوید: راه عمر، ابوموسی اشعری، زبیر، طلحه، عایشه، معاویه و.... همه درست است و آنان نیز مثل امیر مؤمنان علی (ع) مردم را نجات میدهند، باید مدّعای خود را اثبات کند. در روایتی که از مفضّل نقل شده حضرت فرمودند که اگر کسی صراط را در این عالم نشناسد، از صراط در جهان آخرت عبور نخواهد کرد و در روایت اهل سنّت آمده که احدی از صراط عبور نمیکند مگر با مجوّزی از علی. در حدیثی ابن عباس گوید: پیامبر خدا (ص) فرمود: إذا کان یوم القیامة أمرنی الله عزوجل و جبرئیل فنقف علی الصراط، فلا یجوز أحدٌ إلا بجواز من علی (ع)؛ @بشارة المصطفی: 311، حدیث 18.& آنگاه که روز قیامت فرا رسد، خدای تعالی به من و جبرئیل امر میکند که بر پل صراط بایستیم، در آن هنگام کسی جواز عبور از پل صراط را ندارد مگر با جوازی از جانب علی (ع). روایت دیگری را ابن بطریق در عمده نقل میکند که ابن عباس گوید: پیامبر خدا (ص) فرمود: علی یوم القیامة علی الحوض، لا یدخل الجنّة إلّا من جاء بجواز من علی بن أبی طالب؛ @العمدة: 373 – 374.& علی، روز قیامت در کنار حوض خواهد بود، به بهشت کسی وارد نمیشود مگر کسی که جوازی از جانب علی بن ابیطالب (ع) آورده باشد.
ص428 الی 436
سید مجتبی حسینی
در کتاب: مقامات اولیا ج 1 وَ صِرَاطِهِ و [سلام بر] راه خدا
سبیل و صراط در لسان قرآن دو کلمه «سبیل» و «صراط» دیده میشود. قرآن، سبيل را متعدد میداند: ««وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا...»»@سوره عنکبوت، آیه ۶۹@ راههای رسیدن به خدا یکی نیست، بلکه متعدد و متفاوت است. اما قرآن «صراط» را فقط یکی میداند. همه باید به صراط برسند و همه راهها -سبل- باید به صراط ختم شود؛ بنابراین میفرماید: ««اِهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ»»@سوره فاتحه، آیه ۶@ این دعایی است که هم پیامبر صل با تمام عظمتشان و هم یک مسلمان ابتدایی از خداوند طلب میکند.
راههای رسیدن به خدا هر کس به زبانی وصف خدا میگوید. هر کس -حتی کسانی که خدا را قبول ندارند- با حالت و احساسی خاص با خدا ارتباط برقرار میکنند. در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: «إِنَّ آهِ اِسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»@توحید صدوق، ص ۲۱۹@ «آه» اسمی از اسامی خداست و حتی کسی که آه میکشد، ناخودآگاه خدا را صدا میزند. همه خدا را میخوانند. بعضی از راه درست خدا را میخوانند و بعضی هم میخواهند از بیراهه به خدا برسند. محور و جاذبه، خداوند است. هیچکس جز خدا مطرح نیست و موضوعیت ندارد. هر کس هرچه هست به میزان قربش به خدا و به میزانی که خدا به او فیضی را افاضه فرموده است، موجودیت دارد. ما در دنیایی هستیم که سخن از توحید است، ولی متأسفانه به این اندازه خدا را در زندگی و دنیای خود حاضر و ناظر نمیدانیم. همه چیز نشانی از خداست. عالم در كانون امواج و اسمای الهی است. در دعای کمیل میفرماید: ««وَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِي مَلَأَتْ أَرْكَانَ كُلِّ شَيْءٍ»» ارکان هر چیزی از اسامی حضرت حق و از تجليات او پر شده است. افراد زیادی به سمت خدا میروند و انتظار نابهجایی است اگر بخواهیم هر کس که قصد رسیدن به قلّه را دارد، حتماً پایش را جای پای ما بگذارد. یکی از بحرانها، درگیریها و دردسرها، درک نکردن همین نکته است. گمان میکنیم که همه باید فتوکپی از یک نسخه باشند. قرآن چنین چیزی را نمیپذیرد. به استناد قرآن، سُبُل الى الله متعدد است؛ بنابراین میفرماید: ««وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا...»»@سوره عنکبوت، آیه ۶۹@ اگر جای پای کسانی را که از یک کوه بالا رفتهاند بررسی کنید، خواهید دید که جای پای دو نفر هم یکسان نیست؛ هر کس از راهی رفته و به قلّه نزدیک شده است، اما همه یک چیز مشترک دارند. همه این سبیلها در مجموعه بزرگتری جا داده شدهاند که راهی کلی است. اگر کسی دقیقاً از سبيل ما تبعیت نکرد، نگرانی ندارد. نگرانی از جایی شروع میشود که کسی از راه کلی و صراط خارج شود. اولاً دلیلی ندارد که حتماً سبيل ما، سبیل درست باشد. ثانیاً اگر به فرض، سبیل ما درست باشد، میتواند در کنار این سبیل، سبیلهای درست دیگر هم وجود داشته باشد، اما آنچه باید حفظ شود، صراط واحد است. عالم گلستانی است که هر گلی باید شکل و بوی خود را داشته باشد و بر شاخسار خودش بروید. نباید گلها را چید و به یک شاخسار چسباند تا همه گلها شبیه هم شوند! پیشرفت، شکوفایی و رستگاری گل به این است که بر روی شاخسار خودش بروید و در عالم خودش شکوفا شود. انتظار غلطی است که باغبان بخواهد گل یاس و گل رز، مثل هم باشند. اصحاب سيدالشهدا (ع) بهترینهای عالم و همه زیر پرچم حضرت بودند، اما در شب عاشورا که زمانی بسیار حساس بود و همه قصد داشتند روز بعد به جنگ بروند و کشته شوند، هرکدام از صحابه، به کاری مشغول بودند. یک عده قرآن تلاوت میکردند، عدهای به دعا و مناجات و استغفار مشغول بودند، عدهای هم شمشیر تیز میکردند. تعدادی هم به تفریح و شوخی با هم مشغول بودند. گروهی هم به طهارت و نظافت خود میپرداختند. هرکس به کاری مشغول بود، هیچکس هم نگفت چون شما در خط من نیستید، پس جهنمی هستید. یک چیز برای همه آنها مشترک است و آن اینکه همه زیر خیمه امام حسین (ع) و در صراط بودند.
صراط ولایت راه اصلی، راه ولایت علی بن ابیطالب (ع) است. روایات در ذیل آیه ««...وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ»»@سوره حج، آیه ۵۴@ میفرماید خداوند افرادی را که مقدمات ایمان را به دست آوردهاند، به ولایت علی بن ابیطالب (ع) هدایت میفرماید. ولایت سایر ائمه عم در واقع انعکاس و ادامه موج همان ولایت حضرت امیر (ع) است.
وادی مشترک هر گلی بو و رنگ و شکل مخصوصی دارد و در وادی خود رشد میکند، اما همه کارها در یک چیز مشترک هستند و آن این است که همه به سمت نور حرکت میکنند. هرکدام از ائمه عم هم ظاهراً در یک وادی فعالیت میکردند. بیشترین فعالیت اجتماعی امام سجاد (ع) بعد از قضیه کربلا، یادآوری واقعه عاشورا بود. فعالیت امام باقر (ع) و امام صادق (ع) هم در حوزه فقه، تدریس و تعلیم بود. همه ائمه عم گلهایی بودند که با توجه به فضا و شرایط آن زمان، عطری خاص ارائه میدادند، اما همه ائمه عم یک خصیصه داشتند و آن حرکت به سوی نور بود. همه میخواستند مردم را هدایت کنند. همه معصومین عم دست مردم را برای هدایت میگرفتند.
اتصال به صراط امام صادق (ع) فرمودند: «نَحْنُ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ»@معانی الأخبار، ص ۳۵@ اما حرکت ظاهری ائمه عم سبل متفاوتی دارد. آیه ««وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا...»»@سوره عنکبوت، آیه ۶۹@ اشاره به همین نکته دارد. امام باقر (ع) ذیل این آیه فرمودند: «نَحْنُ السُّبُلُ»@مناقب ابن شهرآشوب، ج ۴، ص ۲۸۳@
ص224الی227
سید مجتبی حسینی
در کتاب: مقامات اولیا ج 2
أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ
شمایید آن مسیر درست و استوار
حبل المتین سبیل و صراط هم ویژگی حبل یا ریسمان را دارند؛ یعنی نقطهای را به نقطه دیگری وصل میکنند. اگر بین دو نقطه راهی وجود نداشته باشد، مبدأ و منتها هیچگاه به وجود نمیآیند. پس ویژگی مشترک بین سبیل و صراط و حبل، دونقطهای بودن آن است.
سبیل و صراط سبیل یعنی «راه»، صراط هم در فارسی «راه» ترجمه شده است، اما بین سبیل و صراط تفاوت وجود دارد. سبيل هر راهی است که شخص برود؛ ولو اینکه کسی در یک بزرگراه به صورت زیگزاکی یا مارپیچ برود، او هم سبیلی برای خودش پیدا میکند. به این عبارت اگر ده هزار نفر در این بزرگراه حرکت کنند، هیچ دو سبیلی به طور کامل بر هم منطبق نیست، اما همه به نتیجه و مقصد میرسند. کسی که از این بزرگراه خارج شود و به طرف دیگری برود، او هم برای خود سبیلی دارد، اما دیگر به مقصد نمیرسد. این سبیلها باید در دل راه بزرگتری به نام صراط باشند. اصل صراط از سَرَطَ است و با «س» نوشته میشود، اما در کتابتِ قرآن با «ص» نوشته شد و باید با این عبارت هم خواند و اتفاقاً در استعمال ادبیات عرب هم رایج شد. مثل کلمه سرطان که به معنی بلعیدن است. «سرط» راه بزرگی است که سبیلهای کوچک را در خودش بلعیده و جا داده است. بنابراین، برای رفتن از نقطه اول به نقطه بعد، یک صراط وجود دارد؛ اگرچه ممکن است سبیلهای متعددی در آن وجود داشته باشد. این یکی از فرقهای بین سبیل و صراط است. تحلیلهای دیگری هم هست که در مباحث تفسیری اشاره شده است. در معنای «شما صراط هستید»، دوباره باید دنبال دو نقطه گشت که یکی مبدأ و یکی منتهاست. از طرفی منتها خداست و مبدأ انسان است و از طرفی عالم سما مبدأ است و عالم ارض مقصد. این راه، راهی دوطرفه است، اما از عالم سما به عالم ارض، ورود ممنوع است و ائمه عم راه دوطرفه بين بنده و خدا و بین زمین و آسمان هستند: « أَيْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَيْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ»@اقبال الاعمال، ج ۱، ص ۲۹۷@ پس سبیلی و صراطی هست و یک نقطه شروع و یک نقطه پایان وجود دارد. پیامبر و ائمه عم سبيل الله و صراط هستند که در زیارت جامعه، بیشتر منظور معصومین عم است. بحث پیغمبر صل کمی متفاوت است. در ذیل آیه ««الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ»»@سوره محمد، آیه ۱@ روایت است که «نزلت في الذين ارتدّوا بعد رسول اللّه صل و غصبوا اهل بيته حقّهم و صدّوا عن أميرالمؤمنين و عن ولاية الأئمّة عم»@تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۰@ علی بن ابیطالب (ع) و ولایت او سبيل الله است؛ یعنی مؤمن را به خدا میرساند، نوع راهش هم مهم نیست.
بشر امروزی میتواند خوشبختانه درک و فهم بشر امروز در بعضی از مسائل بهتر از گذشته شده است. اگر امروز میگویند که مثلاً هزاران راه بین این نقطه و آن نقطه برقرار شده است، او دیگر به دنبال جاده و سنگفرش نیست. ممکن است منظور راههای الکترونیکی یا فیبر نوری و راههای دیگر باشد. مردم در گذشته مفهومی ساده و ابتدایی از راه و ارتباط داشتند، اما در ذهن بشر امروز راه و ارتباط و اتصال، مفهوم دقیقتر و روشنتری پیدا کرده است. امروز با گسترش کامپیوتر، نرمافزارها و سایر ابزارها، همه میدانند که میتوانند اطلاعات را در جای کوچکی جمع کنند تا با سرعت بسیار زیاد پالایش، پردازش و منتقل شود.
راهنما و راه، یکی است این بحث کمی معرفتی و درونی است. تجربه شده که مجلس امام حسین (ع) این توان و برکت را داشته که در انسانها تغيير سطح ایجاد کند. ائمه عم سبيل الله و صراط این سبيلند و تمام مردم رونده رهرو هستند. هر روندهای یک مسیر حرکت میخواهد. در واقع مسیر حرکت همان سبيل است. راهنمای این راه، امیرالمؤمنين (ع) است و در این مقام، امیرالمؤمنین (ع) خودشان راه هم هستند. باید امیرالمؤمنين (ع) را پیمود. امام باقر (ع) شبیه این جریان را درباره پیغمبر صل فرمودند: «فَإِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صل بَابُ اَللَّهِ اَلَّذِي لاَ يُؤْتَى إِلاَّ مِنْهُ وَ سَبِيلُهُ اَلَّذِي مَنْ سَلَكَهُ وَصَلَ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»@اصول کافی، ج ۱، ص ۱۸۹@ ایشان، دری است که به سمت خدا باز میشود و سبیل خدایی است که هر کس باید این سبيل را بپیماید. یعنی پیامبر صل در این مقام پیمودنی است. باید پیغمبر صل و ائمه عم را پیمود. پس باید در این عالم و فضای جدید حرکت کرد. باید در اتمسفری حرکت کرد که کل آن، فضای ولایت علی بن ابیطالب (ع) است. بروز و ظهور این راه، این نور و این خصلت در نقطههایی بیشتر است. این همان نقاط خاصی است که به آن امام كاظم (ع)، امام هادی (ع) و امام زمان عجل الله فرجه میگویند. کل این مسیر نورانی، آن مسیری است که باید پیمود. اگر مؤمن این مسیر را بپیماید، به نتیجه میرسد. کسانی که روی پله سوم هستند، از کسانی که روی پله اول هستند، نور بیشتری را دریافت کردهاند؛ بنابراین امیرالمؤمنین (ع) برای انسانهای مختلف، یک امیرالمؤمنین نیست. هر پله، پلهای است که هر فرد چیزی از علی (ع) را میبیند. چیزی را که در سبيل و صراط باید پیمود، خود على (ع) است. قبلتر هم بیان شد که آیه ۱۸ سوره سبا میفرماید: «وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ» امام صادق (ع) فرمودند: این قریهها، دوازده امام معصوم (ع) هستند که به مردم و مؤمنین توصیه شده که در امنیت کامل، در وجود ایشان سیر کنید. روستاهای ظاهری هم اندیشمندان و دانشمندان و معرفت یافتگان علوم اهلبیت عم هستند که دست مردم را میگیرند و در دست اهلبیت عم میگذارند و مردم را با امامان عم آشنا میکنند. مردم عادی تا این قریههای ظاهری را نبینند و نشناسند، به شناخت واقعی امام نمیرسند. در روایت آمده است که خدا علمای شیعه را رحمت کند که دست يتيمان آل پیامبر عم را که در دوره غیبت، سرگشتهاند، در دست ائمه عم میگذارند.
قناتی به نام امیر انبيا عم ساربان این کاروان هستند. جلو میروند و منزلهای مختلف را به انسانها نشان میدهند. منازل مختلف این مسیر، این سبيل الله و این صراط، ائمه عم هستند؛ بنابراین فرمودند: «وَلاَيَتُنَا وَلاَيَةُ اَللَّهِ اَلَّتِي لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً قَطُّ إِلاَّ بِهَا»@اصول کافی، ج ۱، ص ۴۳۷@ ولایت ما همان ولایت خداست که هیچ پیامبری را برانگیخته نکرد، مگر در مقام این ولایت. همانطور که قبلاً گفته شد، نور و ولایت امیرالمؤمنین (ع) همیشه بوده است. در فضای محدودی، تعداد کمی از اهل راز میفهمیدند و خود انبیا چیزهایی میدانستند و یاد گرفته بودند، خصوصاً انبیای اولوالعزم ارتباط بهتری داشتند؛ مانند قناتی که از شیب کوه پایین میآید تا در جایی به سطح زمین میرسد. به این نقطه مظهر قنات میگویند. ولایت امیرالمؤمنین (ع) مانند قناتی است که از ابتدای تاریخ بوده است. گاهی چاهی میزنند تا به قنات دسترسی داشته باشند. البته هر کس هم این قنات را نمیبیند و آن کسانی که -مثل انبيا عم- از چاه پایین میروند چیزهایی به دست میآورند. مظهر قنات در زمان ظهور پیامبر خاتم صلى الله عليه و آله بود و همه از قنات بهرهبرداری کردهاند. حال به چشم دیگری نگاه کنیم: یک مسجد را در نظر بگیرید؛ یک صحن بیرون شبستان وجود دارد که بدون عبور از آن و بدون مقدمه، نمیتوان وارد شبستان شد. صحن مسجد را به حوض آب مزین میکردند. آب و صحن، ارتباطی بین زمین و آسمان است. اینها معنای ظاهری و باطنی دارد. دیدن آب، عبادت است، اما معنای باطنی آب چیست؟ مظهر قنات در زمان وجود مقدس پیغمبر صل بود، وگرنه این قنات همیشه بوده است.
دو بی نهایت را با هم مقایسه نکنید قرآن میفرماید: ««...سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ»»@سوره سبا، آیه ۱۸@ ایشان سبیل هستند. سبیلی که سالک در ایشان سیر میکند. راهنما در این سیر، پیامبران عم و پیامبر خاتم صل هستند؛ بنابراین میفرماید: ««وَإِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ»»@سوره مؤمنون، آیه ۷۳@ تو مردم را به صراط مستقیم هدایت میکنی. روایت میفرماید: «إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِيمٍ قَالَ إِلَى وَلاَيَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع)»@بحارالانوار، ج ۲۴، ص ۲۵@ صراط مستقیم، ولایت امیرالمؤمنین (ع) است. البته همه عالم میدانند که امیرالمؤمنین (ع) هرچه دارد از وجود مقدس پیامبر صل است. پیغمبر صل هم هرچه دارد، از خدا دارد. همه میدانند که مقام پیامبر صل و امیرالمؤمنین (ع) قابل مقایسه نیست. هرگز با عقل بشری، نمیشود دو بینهایت را با هم مقایسه کرد. وقتی امیرالمؤمنین (ع) خودشان را در کنار پیامبر صل توصیف میکنند، میفرمایند: «...لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اِتِّبَاعَ اَلْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّهِ...»@نهج البلاغه، خطبه ۱۹۱@
آن على اعلى در باب «کلمه» قبلاً صحبت شده است. کلمه آن چیزی است که معنای ذهنی گوینده را به مخاطب منتقل میکند. تا کلمهای به کار برده نشود، مخاطب متوجه اراده گوینده نمیشود. کلمه، راه انتقال از ذهن و اراده گوینده به ذهن شنونده است. به ائمه عم «کلمات تامّات» میگویند. ««وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ...»»@سوره بقره، آیه ۱۲۴@ یعنی مسیری که خدا میخواهد در آن به کسی عنایت کند و چیزی بدهد، مسیر على بن ابیطالب (ع) است. مؤمن، اگر از این بزرگراه بیاید، به خدا میرسد. ««إِلَى رَبِّكَ مُنتَهَاهَا»»@سوره نازعات، آیه ۴۴@ رابطه مؤمن با امیرالمؤمنين (ع)، رابطه بیگانهای نیست. همه محاط در نور على (ع) هستیم و این بهترین و امنترین فضا برای مؤمن است. در جاده على (ع)، در هر قدم و هر منزل، نکته جدیدی وجود دارد. خدا به نسبت دریافت هر کس و در مراتب مختلف، شکلی از تجلی امیرالمؤمنین (ع) را به او نشان میدهد. همه سیر اولیای خدا هم این بوده که به علی (ع) بالاتر و به على اعلى برسند. همه سیر این بوده است که به جایی برسند که: ««وَلَقَدْ رَآهُ بِالأُفُقِ الْمُبِينِ»»@سوره تکویر، آیه ۲۳@ على (ع) را در افق اعلی ببینند. علی (ع) در افق اعلی، بیحجابترین و بیواسطهترین آیات الهی را منتقل میکند. خدا برای ارائه آیات خود، پیامبر صل را به معراج و به آسمان هفتم میبرد. ««لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى»»@سوره نجم، آیه ۱۸@
ص261الی267
- ↑ در روایتی معتبر از امام صادق(ع) چنین آمده است: الگو:عربي (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۱۷۷؛ حسین بن سعيد اهوازی، الزهد، ص۹۲).
- ↑ على بن ابراهیم قمی، تفسير القمی، ج۱، ص۳۷۶. سند این روایت معتبر است. نیز، ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الأخبار، ص۳۶.
- ↑ ابن مغازلی شافعی، مناقب الامام علی بن ابی طالب ، ص۲۱۹؛ یحیی بن حسن بن بطريق حلی، العمدة، ص۳۶۹؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۲۹۰.
- ↑ عبدالله بن جعفر حمیری قمی، قرب الاسناد، ص۱۰۲ و نیز، ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۴؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، فضائل الشيعة، ص۶.
- ↑ بیش از پانزده روایت وجود دارد. برای دیدن مجموعه روایات، ر.ک: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸، ص۶۴-۷۱.
- ↑ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۳۱.