بنی کعب بن سعد

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسب بنی کعب بن سعد

این طایفه از شاخه‌های قبیله جعفی از زیر شاخه‌های قبیله بزرگ مذحج هستند که نسب از کعب بن سعد بن عوف بن حریم بن جعفی می‌برند[۱]. کعب، فرزندانی به نام معاویه، حریّ، مالک و حنظله داشت. از مالک، مجمّع و منبّه و از منبه بن مالک، ثعلبه و وهب زاده شدند[۲]. از حریّ بن کعب هم سفیان و از سفیان عبدالحارث متولد شد[۳]. این فرزندان در کنار دیگر فرزندان از نسل کعب بن عوف، طایفه بنی کعب را بنیان نهاده، در زمین انتشار دادند. طایفه بنی کعب بن سعد بن عوف، از بیوت و طوایف متعدد تشکیل یافتند که از مهمترین آنها می‌توان از بنی حنظلة بن کعب[۴]، بنی مجمع بن مالک[۵] و بنی حری بن کعب[۶] یاد کرد.[۷]

منازل و مساکن بنی کعب

از مواطن و مساکن جاهلی این قوم خبر مستقلی در دست نیست اما به نظر می‌رسد آنان نیز بمانند قبیله مادری خود بنی جعفی، خاستگاهی در یمن و غرب حضرموت، در وادی جردان داشته‌اند[۸]. سرزمین «جُرْدان» دره بزرگی با روستاهای فراوان بود که تا صنعا چهل و دو فرسخ فاصله داشت و تا نزدیک حضرموت امتداد یافته بود. به این مخلاف مستقل، «جُعْفِیّ» هم گفته می‌شد[۹]. اما پس از فتوحات اسلامی افرادی از آنها به نقاط مختلف به‌ویژه عراق و کوفه کوچیدند[۱۰].[۱۱]

اسلام بنی کعب بن سعد

نفوذ عمومی اسلام در این قبیله از سال‌های بین هشتم هجری تا یازدهم هجری[۱۲] در پی ارسال سرایا از سوی نبی اکرم(ص) و وفود قبایل مذحجی به مدینه محقق گردید. با انتشار دین مبین اسلام در میان مردم این طایفه، آنان و دیگر مردم قبیله جعفی، هیأتی را به ریاست دو نفر از بزرگان‌شان قیس بن سلمة بن شراحیل و برادر مادری‌اش سلمة بن یزید به مدینه فرستادند. با اعزام این دو به مدینه و رسیدن به حضور پیامبر(ص)، حضرت، آنان را به یکتاپرستی فرا خواند و تکالیف ایمانی را بر ایشان ابلاغ کرد. نبی مکرم اسلام(ص) در این دیدار دستور دادند تا برای قیس نامه‌ای نوشتند و او را بر قبایل «مُرّان» و «حَریم» و «کُلاب» و وابستگان آنان امیر کردند[۱۳]. رسول خدا(ص) در این دیدار با خوراندن دل گوسفند به قیس بن سلمه - که جعفی‌ها در جاهلیت، سخت از خوردن آن امتناع می‌کردند - سعی در نفی ضلالت و عصبیت جاهلی و جایگزین کردن آن با ایمان و عمل صالح نمود؛ اما این گروه همچنان بر تأیید رفتارشان از سوی پیامبر(ص) اصرار می‌ورزیدند. در نتیجه، دعوت رسول خدا(ص) را نپذیرفتند و بازگشتند. آنان در راه بازگشت، به مردی از مسلمانان را که با خود شتری از شتران زکات همراه داشت حمله برده، او را دست بستند و شتر را به غارت بردند. از همین رو مورد لعن رسول خدا(ص) قرار گرفتند[۱۴]. علاوه بر سلمة بن یزید بن مشجعه[۱۵]، - که برخی او را یزید بن سلمة بن مشجعه نیز گفته‌اند -[۱۶]، از قیس بن سلمه بن یزید معروف به «ابن ملیکه»[۱۷] و برادرش یزید بن سلمه[۱۸] هم، در شمار دیگر وفد کنندگان بنی کعب و بنی جعفی به مدینه یاد شده است.[۱۹]

بنی کعب و فتوحات اسلامی

با این که ترکیب حضور اعراب مسلمان در جریان فتوح، به شکل قبیله‌ای بوده است[۲۰]، اما منابع اشاره‌ای به این ترکیب ندارند یا به ذکر نام قبایل مهمی چون مذحج و بنی جعفی که بنی کعب منتسب به آنان است، اکتفا کرده و از ارائه فهرست طوایف آن خودداری کرده‌اند[۲۱]. با توجه به حضور مشاهیر جعفی در صحنه‌های مختلف فتوح، تصریح بر نام قبیله در برخی از میدان‌ها و در نهایت مشارکت گسترده اعراب یمنی در رویارویی با ارتش ساسانی و فتوحات شرقی، می‌توان دریافت که طایفه بنی کعب در کنار قبیله جعفی در نخستین فتوح حضور داشته است[۲۲]. بنا بر برخی اسناد تاریخی، در پی متمرکز شدن فتوحات در عراق و ایران، و در اجابت از فرمان عمر بن خطاب – خلیفه وقت مسلمانان - گروهی از بنی جعفه با سواران خود همراه با قبیله مذحج در مدینه حضور یافتند. سپاه مدینه به هنگام عزیمت از این شهر، -که به فرماندهی سعد بن وقاص و به قصد حمله به قادسیه، عازم عراق شده بود،- هزار و سیصد تن از مذحجیان را به فرماندهی سه تن از رؤسایشان: عمرو بن معدیکرب علی بنی منبه (زبید) و أبوسبرة بن ذؤیب جعفی و یزید بن حارث صدائی در خود جای داده بود[۲۳]. بنی جعفی و طوایف آنکه مزید و أختم پسران قیس بن مشجعه از حاضران در قادسیه، در شمارشان بودند[۲۴]، از نخستین گروه‌های اعراب بودند که در نبرد قادسیه (سال چهاردهم هجری) به ارتش ساسانی حمله بردند[۲۵].[۲۶]

بنی کعب و تعامل با دولت علوی(ع)

به نظر می‌رسد بنی کعب نیز همسو با قبیله جعفی، در حوادث ایام حکومت امیرالمؤمنین(ع) از جمله جنگ‌های ایشان -به‌ویژه نبرد صفین- حضور گسترده‌ای داشته است. با این حال، اخباری هم از کناره‌گیری برخی از رجال آنها همچون شمر بن حارث بن براء، محتمل بن سماعة بن حصین بن دینار[۲۷] و قشعم بن عمرو بن یزید بن براء[۲۸]، از همراهی با علی(ع) در جنگ صفین و نیز حضور برخی از آنان در آن سوی میدان صفین بمانند عبیداللّه بن حر جعفی‌[۲۹] حکایت دارد. عبیدالله بن حر از عثمانی مسلکانی بود که به جهت گرایشات عقیدتی خود به سپاه معاویه پیوست و همراه با او در نبرد صفین حضور یافت[۳۰].[۳۱]

بنی کعب و تعامل با دولت اموی

در دوره امویان، جعفی‌ها و طوایف آن بیش از پیش درگیر مسائل سیاسی و نظامی شدند. عرب‌گرایی بنی امیه و برپاداشتن جنگ قبیله‌ای میان عرب و غیر عرب، تفاخرات قومی و جاه‌طلبی، موجب می‌شد که رؤسای قبایل و نام‌آوران و جنگاوران عرب برای کسب منافع مادی و اجتماعی بیشتر، جذب آنها شوند. برخی از برجسته‌ترین زمینه‌های همکاری اشراف و رؤسای قبایل جعفی با بنی امیه به قرار زیر است:

تثبیت و تحکیم خلافت اموی

بنی امیه همواره از جایگاه و نام عثمان برای دستیابی به قدرت و از میان برداشتن مخالفان استفاده می‌کردند. عبیدالله بن حر جعفی یکی از اشراف عراق بود که ادعای خونخواهی عثمان داشت و به این سبب از نمایندگان و هواداران بنی امیه در عراق به شمار می‌رفت. وی در روزگار خلافت امام علی(ع) با همین دستاویز به معاویه پیوست[۳۲]. خوی تجاوزطلبی عبیدالله با جاه‌طلبی، عصبیت عربی و گرایش ضد شیعی او پیوند عمیقی داشت. به همین جهت زمانی که امویان، امیدی به بازگرداندن عراق و فرمانروایی آن نداشتند، عبیدالله زمینه را فراهم و خود را پیش‌مرگ آنها کرد. به نوشته طبری، هنگامی که عبدالملک بن مروان بر زبیریان چیره شد، نخستین گروه‌های عربی که با وی همراهی کردند، اشراف جعفی در کوفه بودند[۳۳].[۳۴]

بنی کعب و قیام امام حسین(ع)

گزارش‌ها از مشارکت برخی از اعضای طایفه بنی کعب در کربلا و مقاتله با سید و سالار شهیدان(ع) و اصحابش دارد. از جمله این افراد شخصی به نام [[قشعم بن عمرو بن یزید بن براء بود[۳۵]. قشعم بن عمرو از کسانی بود که به همراه تنی چند از اصحاب و یاران عمر بن سعد، در به شهادت رساندن سید و سالار شهیدان(ع) مشارکت جست و در واپسین لحظات عمر شریف امام(ع) ضرباتی را بر ایشان وارد آورد[۳۶]. روایت شده در روز عاشورا و در آخرین دقایق حیات شریف امام حسین(ع)، شمر با گروهی از پیاده‌نظام لشکر عمر بن سعد که ابوالجنوب عبدالرحمن بن زیاد جعفی و قشعم بن عمرو بن یزید جعفی و صالح بن وهب یزنی و سنان بن انس نخعی و خولی بن یزید اصبحی از جمله آنان بودند به سوی حضرت(ع) آمدند و شمر آنان را به حمله و تمام کردن کار امام(ع) تشویق می‌کرد[۳۷].[۳۸]

شورش عبیدالله بن حر جعفی

عبیدالله بن حر، از اشراف و نامداران عراق بود[۳۹] و به گرایش‌های عثمانی شهرت داشت[۴۰]. احتمالاً همین گرایشات عثمانی او موجب حضور وی در سپاه معاویه در جنگ صفّین بود[۴۱]. بررسی احوال وی روشن می‌سازد که عبیدالله، فردی زیاده‌خواه و منفعت‌طلب بود[۴۲]. تعصب عربی- قبیله‌ای داشت و از موالی، عجم و ایرانیان به شدت بیزار بود[۴۳]. قائل به فرمانبری و پیروی از یک فرد یا حکومت خاصی نبود و هیچ یک از استانداران عراق را شایسته گردن نهادن نمی‌دانست[۴۴]. از این‌رو همراهی کوتاه مدتش با حکام عراق، تنها برای کسب جایگاه و منافع بوده است. وی زمانی با زبیریان همساز شد[۴۵]، چند صباحی هم با مختار بود[۴۶] و سرانجام با مروانیان بیعت کرد[۴۷]. عبیدالله در برابر قیام حجر و امام حسین(ع) بی‌طرفی پیشه کرده بود از این‌رو هنگامی که امام حسین(ع) او را به یاری فراخواند، از پذیرش این امر سر باز زد[۴۸]. سرانجام وی به امویان پیوست و به عنوان پیش‌قراول سپاه مروانیان در نبرد با فرماندار زبیری کوفه شکست خورد و کشته شد. و بدین ترتیب به تعبیر «ابن کثیر»، مردم را از شر خود راحت کرد[۴۹]. کشته شدن عبیدالله دستاویزی شد تا شامیان به عراق حمله کنند و بار دیگر قدرت امویان در این بخش فراخ شود[۵۰]. حرکت عبیدالله جعفی بیشتر از هر چیز به آشوب و هرج ومرج و جاه‌طلبی شباهت داشت که ره‌آورد نبود آرامش سیاسی و پیدایش جنبش‌های ناهمسان اجتماعی در عراق بود و از این‌رو با دگرگونی اوضاع قلمرو اسلامی و احیاء دوباره قدرت امویان فروکش کرد. اقدام جدی عبیدالله که مایه ترس مردم و حاکمان شد، ربودن دارایی‌های مردم و ویرانی شهرها و روستاهای عراق و بخش‌هایی از ایران بود[۵۱]. قبیله جعفی و طوایف آن در رویارویی با شورش عبیدالله دو موضع همراهی و مخالفت بود. جنگاوران جعفی و طوایف آن با او همراهی کرده و اشراف قبایل، تحرکاتش را مایه آسیب رساندن به جایگاه و منافع قبیله‌ای خود می‌دانستند[۵۲].[۵۳].[۵۴]

بنی کعب بن سعد و شورش ابن اشعث

شورش عبدالرحمن بن محمد بن اشعث هم از دیگر مواضعی بود که نامی از بنی کعب بن عوف و رجال آنان در آن به ثبت رسیده است. در این شورش، گروهی از اشراف و روسای قبیله، بیشتر به واسطه عصبیت و ناخشنودی از سیاست‌های تبعیض‌گرایانه امویان، به حمایت از ابن اشعث پرداختند که صَدَقَه‌، برّه‌، اَشْعَر[۵۵]، توبه، أشرس، و أحنف[۵۶] فرزندان عبیداللّه بن حر جعفی از آن جمله‌اند. آنان و بسیاری دیگر از مردان بنی جعفی از رزمندگانی بودند که در واقعه دَیرُ الجَماجِم (سال ۸۲ هجری) در کنار ابن اشعث حضور داشتند[۵۷].[۵۸]

اداره امور ولایتی و حکومتی

علاوه بر امور نظامی، برخی بزرگان بنی کعب بن سعد در عرصه‌های اداری و حکومتی مسئولیت‌های مهمی را پذیرا شدند و در انجام امور عام المنفعه و عمرانی هم، خدمات و همکاری‌های شایسته‌ای مبذول داشتند. مبارک بن عکرمة بن حمیر بن عبدالحارث]]، از جمله این افراد بود که از سوی خالد بن عبداللّه قسری عهده‌دار حکومت «نهر الملک»[۵۹] و «باروسما»[۶۰] گردید و در ایام امارت یوسف بن عمر بر عراق نیز به امارت شهر «بهرسیر»[۶۱] گماشته شد[۶۲]. از اقدامات عمرانی وی حفر چاهی در کوفه به نام «بئر مبارک» بود[۶۳].[۶۴]

اعلام و رجال بنی کعب

از جمله رجال معروف آنان می‌توان از سلمة بن یزید معروف به «ابن ملیکه»[۶۵] و فرزندانش قیس بن سلمه بن یزید[۶۶] و برادرش یزید بن سلمه[۶۷] در شمار اصحاب و وفد کنندگان بنی کعب و کریب بن سلمه بن یزید بن مشجعه از شرفای بنی کعب[۶۸] نام برد. یزید بن مرة بن یزید بن سلمه[۶۹]، عبیداللّه بن حر بن عمرو جعفی، از شعرا و از همراهان معاویه در صفین و پسرانش صدقه، برّه و أشعر[۷۰]، محتمل بن سماعة بن حصین از اعتزال کنندگان از امام علی(ع) و اصحاب عبیدالله بن حر[۷۱]، مزید و أختم پسران قیس بن مشجعه از حاضران در قادسیه[۷۲]، شمر بن حارث بن براء[۷۳]، عمرو بن یزید بن شمر بن عمرو بن شمر بن حارث از محدثان اهل سنت[۷۴]، قشعم بن عمرو بن یزید بن براء از قاتلان امام حسین(ع)[۷۵]، عکرمة بن حمیر بن عبدالحارث از اشراف بنی جعفی و پسرش مبارک بن عکرمه از والیان دولت بنی امیه[۷۶]، سلامة بن حری بن جابر بن عوف از شعرای بنی کعب بن سعد[۷۷]، أبو الشّعثاء عبداللّه بن وبرة بن قیس از شعرای این قوم[۷۸] و عبداللّه بن مطر معروف به «مزلّج»[۷۹] از دیگر رجال و شخصیت‌های مشهور این قوم به شمار آمده‌اند. عالیه بنت سلمه مادر یحیی بن سعید بن عاص هم، از زنان مشهور این طایفه است که نام او در صفحات تاریخ ماندگار شده است[۸۰].[۸۱]

منابع

پانویس

  1. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۰.
  2. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۰.
  3. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۴.
  4. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۲؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج‌۱، ص۳۹۶.
  5. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۰.؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۷۲؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۰۴۱.
  6. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۰.
  7. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  8. ر.ک: حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۱۹۱، ۱۰۱-۱۰۲.
  9. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۱۵۱ و ۱۸۸؛ محمد بن علی الاکوع، الیمن الخضراء مهد الحضاره، ص۳۹۰.
  10. ر.ک: ابن حبان، مشاهیر علماء الأمصار، ص۲۹۴؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۷، ص۴۱۸؛ سمعانی، الانساب، ج۳، ص۲۹۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۵۱۸.
  11. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  12. الموسوعة العربیه، مقاله مذحج.
  13. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶.
  14. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶.
  15. ابونعیم اصفهانی، معرفة الصحابه، ج۲، ص۴۶۰؛ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۲، ص۶۴۴.
  16. ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۵۷۶.
  17. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۱۲۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۳۶۳.
  18. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۱۲۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۵۱۸.
  19. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  20. واقدی، فتوح الشام، ۲۰۳-۲۰۵.
  21. طبری، تاریخ الطبری،ج۳، ص۵-۶ و ۶۸.
  22. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۵۱.
  23. طبری، تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۸۴.
  24. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۲.
  25. قمی، تاریخ قم، ص۲۶۷-۲۶۹.
  26. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  27. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۲.
  28. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۳.
  29. ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۱۰.
  30. ابن حزم‌، جمهرة انساب العرب، ص‌۴۱۰.
  31. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  32. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰.
  33. طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۱۱-۱۲.
  34. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  35. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۳.
  36. ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۱۸. البته او در این کتاب از او با نام قثعم بن عمرو یاد کرده است.
  37. بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۲؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۰. ابن اثیر از او با نام قشعم بن نذیر یاد کرده است. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۷.
  38. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  39. ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۲۶۹-۲۷۰.
  40. ابن خلدون، العبر، ج۳، ص۱۸۶.
  41. ابن حزم‌، جمهرة انساب العرب، ص‌۴۱۰.
  42. ابن خلدون، العبر، ج۳، ص۳۳۱-۳۳۲.
  43. ابن خلدون، العبر، ج۳، ص۱۸۷.
  44. بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۳۵.
  45. ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۲۷۶.
  46. طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۱۲۹.
  47. بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۳۷.
  48. طبری، تاریخ الطبری،ج۵، ص۴۰۷.
  49. «استراح الناس منه». ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۹۴.
  50. ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۲۹۰-۳۱۶.
  51. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۶۵.
  52. نک: طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۱۲۸.
  53. مریم سعیدیان جزی، «قبیله جُعفی و نقش آن در تاریخ اسلام تا پایان خلافت امویان»، فصلنامه علمی - پژوهشی پژوهش‌نامۀ تاریخ اسلام، ص۱۷-۱۸.
  54. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  55. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۱۲؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰؛ بحرالعلوم، الفوائدالرجالیه، ج۱، ص۳۲۴ـ۳۲۹.
  56. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۲.
  57. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۱۲؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰؛ بحرالعلوم، الفوائدالرجالیه، ج۱، ص۳۲۴-۳۲۹.
  58. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  59. «نهر الملک» رستاقی بود وسیع در بغداد بعد نهر عیسی که گفته شده است مشتمل بر ۳۶۰ روستا بوده است. (حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۳۲۴)
  60. «باروسما» نام دو ناحیه از سواد بغداد یکی باروسمای علیا و دیگر باروسمای سفلی. (حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۳۲۰)
  61. «بهرسیر» از نواحی سواد بغداد در نزدیکی مدائن. (حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۵۱۵)
  62. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۳.
  63. بلاذری، فتوح البلدان، ج۲، ص۳۴۹. ابن درید از او با نام «براء بن عکرمه» یاد کرده و مکان این چاه را، قبرستان جعفی کوفه گفته است. (ابن درید، الاشتقاق، ج‌۱، ص۴۰۹.)
  64. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  65. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۰۵؛ ابن حبان، تاریخ الصحابه الذین روی عنهم الاخبار، ص۱۱۹؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۷۲. او و برادر مادری‌اش قیس بن سلمه به نام مادرشان ملیکه، به «ابن ملیکه» شناخته می‌شوند. (قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۷۲)
  66. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۱۲۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۳۶۳.
  67. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۱۲۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۵۱۸.
  68. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۲.
  69. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۲.
  70. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۲؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۱۰.
  71. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۲.
  72. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۲.
  73. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۲.
  74. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۲. ابن حزم از او با نام و نسب «عمرو بن شمر بن حارث بن براء» یاد کرده است. (ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۱۰)
  75. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۲؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۰.
  76. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۳.
  77. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۴.
  78. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۳؛ ابن درید، الاشتقاق، ج‌۱، ص۴۰۹.
  79. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۳؛ دار قطنی، المؤتلف و المختلف، ج۴، ص۲۱۷۵.
  80. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۸۴؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۰۷.
  81. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.