شمعون بن زید ازدی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - ' صحابه نگاران ' به ' صحابهنگاران '
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۱) |
جز (جایگزینی متن - ' صحابه نگاران ' به ' صحابهنگاران ') |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
مشهور شرح حال نگاران، نامش را [[شمعون بن زید بن خنانه]] گفتهاند<ref>بخاری، ج۴، ص۲۶۴؛ ابونعیم، ج۳، ص۱۴۸۸؛ عبدالبر، ج۲، ص۲۶۸.</ref>. ابن یونس<ref>عبدالرحمان بن أحمد بن یونس، ص۳۴۷-۲۸۱ مؤلف تاریخ المصریین. ابن اثیر، ج۲، ص۶۳۹؛ ذهبی، ج۱، ص۲۵۹.</ref>، ابن ماکولا<ref>ابن ماکولا، ج۴، ص۳۶۳.</ref>، مزی<ref>مزی، ج۱۲، ص۵۶۲.</ref> و ظاهرأ [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۳، ص۲۸۹.</ref> شمعون را صحیحتر دانستهاند. با توجه به قراین و مطالبی که در ادامه خواهد آمد، به نظر میرسد سمعون<ref>ابونعیم، ج۵، ص۲۸۹۰؛ تهذیب التهذیب، ج۴، ص۳۲۰.</ref> تصحیف شمعون باشد. ولی ابن حجر<ref>ابن حجر، ج۳، ص۱۵۴.</ref> سمعون هم [[پیمان]] حضرموت و ساکن [[فلسطین]] را، غیر از شمعون دانسته و دو مدخل برای آن دو قرار داده است. این در حالی است که وی در جایی دیگر<ref>ابن حجر، ج۳، ص۳۸۹.</ref> شمعون و سمعون را یکی دانسته است. بنا بر قول ضعیفی خُلَید<ref>ابن قانع، ج۱، ص۳۴۵؛ ابن حجر، ج۲، ص۲۸۸ و ج۷، ص۱۲۸.</ref>، بنا بر قولی ناصحیح [[عبدالله بن نضر]] <ref>[[ابن حبان]]، الثقات، ج۳، ص۱۸۹</ref> و به [[اشتباه]] و توهم [[عبدالله بن مطر]]<ref>ابونعیم، ج۴، ص۱۷۸۳ و ج۵، ص۲۸۹۰؛ ابن حجر، ج۷، ص۱۲۸.</ref> نامهای دیگری است که برای ابوریحانه گفتهاند. منشأ اشتباه در نام اول و دوم معلوم نیست و در میان [[صحابه]] کسانی به این دو نام وجود ندارند که اندک تشابهی با صاحب ترجمه داشته باشند، ولی نفر سوم یعنی عبدالله بن مطر را از [[بصره]] و [[تابعی]] برشمردهاند و کنیهاش ابوریحانه و به [[اسدی]] منسوب است<ref>ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۳۶؛ دولابی، ج۱، ص۵۴ و ۳۹۴؛ مزی، ج۳۳، ص۳۱۹؛ ابن حجر، ج۷، ص۱۲۸؛ مناوی، ج۶، ص۱۱۵.</ref>. از آنجا که [[ازدی]] گاه به اسدی تصحیف میشود <ref>ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۳۹۰.</ref> به نظر میرسد [[تساوی]] شمعون و عبدالله بن مطر در [[کنیه]] و تشابه در اسدی و اسَدی و نیز احتمال تصحیف [[مصری]] و [[بصری]]، از عوامل اشتباه برخی از | مشهور شرح حال نگاران، نامش را [[شمعون بن زید بن خنانه]] گفتهاند<ref>بخاری، ج۴، ص۲۶۴؛ ابونعیم، ج۳، ص۱۴۸۸؛ عبدالبر، ج۲، ص۲۶۸.</ref>. ابن یونس<ref>عبدالرحمان بن أحمد بن یونس، ص۳۴۷-۲۸۱ مؤلف تاریخ المصریین. ابن اثیر، ج۲، ص۶۳۹؛ ذهبی، ج۱، ص۲۵۹.</ref>، ابن ماکولا<ref>ابن ماکولا، ج۴، ص۳۶۳.</ref>، مزی<ref>مزی، ج۱۲، ص۵۶۲.</ref> و ظاهرأ [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۳، ص۲۸۹.</ref> شمعون را صحیحتر دانستهاند. با توجه به قراین و مطالبی که در ادامه خواهد آمد، به نظر میرسد سمعون<ref>ابونعیم، ج۵، ص۲۸۹۰؛ تهذیب التهذیب، ج۴، ص۳۲۰.</ref> تصحیف شمعون باشد. ولی ابن حجر<ref>ابن حجر، ج۳، ص۱۵۴.</ref> سمعون هم [[پیمان]] حضرموت و ساکن [[فلسطین]] را، غیر از شمعون دانسته و دو مدخل برای آن دو قرار داده است. این در حالی است که وی در جایی دیگر<ref>ابن حجر، ج۳، ص۳۸۹.</ref> شمعون و سمعون را یکی دانسته است. بنا بر قول ضعیفی خُلَید<ref>ابن قانع، ج۱، ص۳۴۵؛ ابن حجر، ج۲، ص۲۸۸ و ج۷، ص۱۲۸.</ref>، بنا بر قولی ناصحیح [[عبدالله بن نضر]] <ref>[[ابن حبان]]، الثقات، ج۳، ص۱۸۹</ref> و به [[اشتباه]] و توهم [[عبدالله بن مطر]]<ref>ابونعیم، ج۴، ص۱۷۸۳ و ج۵، ص۲۸۹۰؛ ابن حجر، ج۷، ص۱۲۸.</ref> نامهای دیگری است که برای ابوریحانه گفتهاند. منشأ اشتباه در نام اول و دوم معلوم نیست و در میان [[صحابه]] کسانی به این دو نام وجود ندارند که اندک تشابهی با صاحب ترجمه داشته باشند، ولی نفر سوم یعنی عبدالله بن مطر را از [[بصره]] و [[تابعی]] برشمردهاند و کنیهاش ابوریحانه و به [[اسدی]] منسوب است<ref>ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۳۶؛ دولابی، ج۱، ص۵۴ و ۳۹۴؛ مزی، ج۳۳، ص۳۱۹؛ ابن حجر، ج۷، ص۱۲۸؛ مناوی، ج۶، ص۱۱۵.</ref>. از آنجا که [[ازدی]] گاه به اسدی تصحیف میشود <ref>ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۳۹۰.</ref> به نظر میرسد [[تساوی]] شمعون و عبدالله بن مطر در [[کنیه]] و تشابه در اسدی و اسَدی و نیز احتمال تصحیف [[مصری]] و [[بصری]]، از عوامل اشتباه برخی از [[صحابهنگاران]] درباره این دو شخص بوده است. | ||
ابوریحانه به ازدی مشهور است، اما او را [[انصاری]]، قرشی، قرظی<ref>ابن اثیر، ج۲، ص۶۳۹.</ref>، [[کنانی]]<ref>ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۱۸۹.</ref> و دوسی<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۲۴.</ref> نیز خواندهاند. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۳، ص۲۸۹.</ref> انتساب به [[ازد]]، [[انصار]] و [[مدینه]] را، به اعتبار اینکه تمام [[انصار]] از قبیله ازد و ساکن مدینهاند و انتساب قرشی را با احتمال [[پیمان]] [[حلف]]، قابل توجیه دانسته است. این در حالی است که ابن حجر ذیل ابوریحانه قرشی، او را [[عقبة بن مالک جهنی]] معرفی میکند<ref>ر.ک: عقبة بن مالک جهنی.</ref>. [[ذهبی]]<ref>ذهبی، ج۱، ص۲۵۹.</ref> او را حلیف انصار دانسته است. [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، ج۲۳، ص۱۹۸.</ref> ازدیهای [[شام]]، از جمله ابوریحانه را از [[موالی]] [[ازد]] برمیشمارد. با این حال، او را حلیف حضرموت نیز دانستهاند<ref>ابن حجر، ج۳، ص۱۵۴؛ تهذیب، ج۴، ص۳۲۰.</ref>. توجیه انصاری بودن او، با توجه به اینکه خلیفة بن خیاط<ref>خلیفه بن خیاط، ص۲۱۱.</ref> یکبار از ابوریحانه ساکن [[مصر]] که نسبش معلوم نیست و بار دیگر <ref>خلیفه بن خیاط، ص۵۵۵.</ref> از ابوریحانه [[اوسی]] انصاری نام برده، مشکل میشود؛ زیرا شخص مورد بحث ساکن مصر بوده است. از طرفی، برخی نیز ابوریحانه [[ازدی]] انصاری را، غیر از ابوریحانه قرشی [[تصور]] کردهاند <ref>ابن قانع،؛ ابن اثیر، ج۶، ص۱۱۵؛ ذهبی، ج۲، ص۱۶۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۲۳.</ref>. اما برخی دیگر از [[صحابه]] نگاران، ذیل ابوریحانه ازدی انصاری، [[روایت]] ابوریحانه قرشی را آوردهاند که درباره [[نهی]] [[رسول خدا]]{{صل}} از [[تکبر]] و فرق آن با [[زیبایی]] و این سخن مشهور [[پیامبر]] است که فرمود: {{متن حدیث| إِنَّ اَللَّهَ جَمِيلٌ يُحِبُّ اَلْجَمَالَ }}<ref>ر.ک: ابونعیم، ج۳، ص۱۴۸۸؛ ابن سعد، ج۷، ص۲۹۶؛ ابن عساکر، ج۲۳، ص۱۹۳ و نیز منابع یادشده ذیل کنیههای او.</ref>؛ انتساب به ازد و دوس باهم [[تعارض]] ندارد؛ زیرا دوس، تیرهای از ازد است<ref>سمعانی، ج۲، ص۴۷۳.</ref>. به همین دلیل، برخی از دوسیها را از دی میگویند؛ مانند [[طفیل بن عمرو دوسی]]<ref>ر.ک: سمعانی، ج۴، ص۱۶۴.</ref>. | ابوریحانه به ازدی مشهور است، اما او را [[انصاری]]، قرشی، قرظی<ref>ابن اثیر، ج۲، ص۶۳۹.</ref>، [[کنانی]]<ref>ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۱۸۹.</ref> و دوسی<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۲۴.</ref> نیز خواندهاند. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۳، ص۲۸۹.</ref> انتساب به [[ازد]]، [[انصار]] و [[مدینه]] را، به اعتبار اینکه تمام [[انصار]] از قبیله ازد و ساکن مدینهاند و انتساب قرشی را با احتمال [[پیمان]] [[حلف]]، قابل توجیه دانسته است. این در حالی است که ابن حجر ذیل ابوریحانه قرشی، او را [[عقبة بن مالک جهنی]] معرفی میکند<ref>ر.ک: عقبة بن مالک جهنی.</ref>. [[ذهبی]]<ref>ذهبی، ج۱، ص۲۵۹.</ref> او را حلیف انصار دانسته است. [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، ج۲۳، ص۱۹۸.</ref> ازدیهای [[شام]]، از جمله ابوریحانه را از [[موالی]] [[ازد]] برمیشمارد. با این حال، او را حلیف حضرموت نیز دانستهاند<ref>ابن حجر، ج۳، ص۱۵۴؛ تهذیب، ج۴، ص۳۲۰.</ref>. توجیه انصاری بودن او، با توجه به اینکه خلیفة بن خیاط<ref>خلیفه بن خیاط، ص۲۱۱.</ref> یکبار از ابوریحانه ساکن [[مصر]] که نسبش معلوم نیست و بار دیگر <ref>خلیفه بن خیاط، ص۵۵۵.</ref> از ابوریحانه [[اوسی]] انصاری نام برده، مشکل میشود؛ زیرا شخص مورد بحث ساکن مصر بوده است. از طرفی، برخی نیز ابوریحانه [[ازدی]] انصاری را، غیر از ابوریحانه قرشی [[تصور]] کردهاند <ref>ابن قانع،؛ ابن اثیر، ج۶، ص۱۱۵؛ ذهبی، ج۲، ص۱۶۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۲۳.</ref>. اما برخی دیگر از [[صحابه]] نگاران، ذیل ابوریحانه ازدی انصاری، [[روایت]] ابوریحانه قرشی را آوردهاند که درباره [[نهی]] [[رسول خدا]]{{صل}} از [[تکبر]] و فرق آن با [[زیبایی]] و این سخن مشهور [[پیامبر]] است که فرمود: {{متن حدیث| إِنَّ اَللَّهَ جَمِيلٌ يُحِبُّ اَلْجَمَالَ }}<ref>ر.ک: ابونعیم، ج۳، ص۱۴۸۸؛ ابن سعد، ج۷، ص۲۹۶؛ ابن عساکر، ج۲۳، ص۱۹۳ و نیز منابع یادشده ذیل کنیههای او.</ref>؛ انتساب به ازد و دوس باهم [[تعارض]] ندارد؛ زیرا دوس، تیرهای از ازد است<ref>سمعانی، ج۲، ص۴۷۳.</ref>. به همین دلیل، برخی از دوسیها را از دی میگویند؛ مانند [[طفیل بن عمرو دوسی]]<ref>ر.ک: سمعانی، ج۴، ص۱۶۴.</ref>. |