شبهات عصمت: تفاوت میان نسخهها
←پرسشهای وابسته
(←منابع) |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۸۸: | خط ۱۸۸: | ||
روشن است که در این رهیافت، آیه مورد نظر، مربوط به مطالب همین [[سوره یونس]] میباشد و نه کل مطالب [[قرآن کریم]]. [[گواه]] این ادعا آن است که سرگذشت همه پیامبرانی که در این سوره از آنها نام برده شده، [[مورد اتفاق]] [[مسیحیت]] و [[یهودیت]] است. امّا سرگذشت بعضی از [[پیامبران]]، مانند [[شعیب]] و [[مسیح]]، که اهل کتاب در مورد آنها توافق ندارند، و یا [[زندگی]] انبیایی همچون [[هود]] و [[صالح]] که در انجیل بیان شده، ولی درتورات ذکری از آنها به میان نیامده، در این سوره مطرح نشده است<ref>المیزان، ج۱۰، ص۱۲۲-۱۲۳.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۱۱۶-۱۲۲.</ref> | روشن است که در این رهیافت، آیه مورد نظر، مربوط به مطالب همین [[سوره یونس]] میباشد و نه کل مطالب [[قرآن کریم]]. [[گواه]] این ادعا آن است که سرگذشت همه پیامبرانی که در این سوره از آنها نام برده شده، [[مورد اتفاق]] [[مسیحیت]] و [[یهودیت]] است. امّا سرگذشت بعضی از [[پیامبران]]، مانند [[شعیب]] و [[مسیح]]، که اهل کتاب در مورد آنها توافق ندارند، و یا [[زندگی]] انبیایی همچون [[هود]] و [[صالح]] که در انجیل بیان شده، ولی درتورات ذکری از آنها به میان نیامده، در این سوره مطرح نشده است<ref>المیزان، ج۱۰، ص۱۲۲-۱۲۳.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۱۱۶-۱۲۲.</ref> | ||
== عصمت و سلب اختیار == | |||
[[محقق طوسی]] در [[تجرید الاعتقاد (کتاب)|تجرید الاعتقاد]] میفرماید: | |||
{{عربی|لا تنافی العصمه القدره}}<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۵، {{عربی|المسأله الثانیه، فی أنّ الإمام یجب أن یکون معصوماً}}.</ref>؛ | |||
[[عصمت]] با [[قدرت]] و [[اختیار]] منافات ندارد. | |||
عصمت، ناشی از کثرت [[علم]] است و هر چه علم، قویتر و شدیدتر باشد، عمل نیز به مقتضای علم، قویتر خواهد بود. [[معصومین]]{{عم}} به [[زشتی]] [[معصیت]]، [[یقین]] دارند و این یقین، موجب میشود که هرگز مرتکب آن نگردند. بنا بر این، علمِ شدید است که مانع ارتکاب زشتی میشود، ولی این علم، موجب [[سلب اختیار]] نخواهد شد، چنان که [[معصوم]] از یک سو به زشتی و [[قبح]] [[گناه]] علم دارد و از سوی دیگر به [[عظمت]] [[پروردگار]] واقف است و با توجّه به این دو امر، [[ارتکاب معصیت]] محال است اما محال عادی، نه محال ذاتی. محال عادی امکان تحقق دارد ولی تحقق پیدا نمیکند، ولی محال ذاتی امکان تحقق ندارد و ذاتا محال است. | |||
به علاوه اگر معصوم در فعل [[طاعات]] و ترک [[محرمات]]، اختیار نداشته باشد، [[مستحق مدح]] بر [[ترک معصیت]] نمیشود و لایق [[ثواب]] نمیگردد، و [[ثواب و عقاب]] در حقّش [[باطل]] میشود و لازم میآید که از دایره [[تکلیف]]، خارج شود و حال آنکه [[مسلمانان]] [[اجماع]] دارند که [[امام]] و [[رسول]]، مکلّف هستند. | |||
حاصل سخن این است که از نظر [[عقلی]] به سه دلیل تمسّک میکنیم که معصومین{{عم}} مختارند و با این حال معصیت نمیکنند: | |||
دلیل اول: | |||
چنان که گذشت، اگر [[انبیاء]] و [[ائمه]]{{عم}} بر انجام طاعات و [[ترک گناهان]] مجبور باشند، هرگز مستحق مدح نخواهند بود، در حالی که [[خداوند]] و [[فرشتگان]] آنها را ستوده و بر آنان [[درود]] میفرستند، و آنها را [[الگو]] معرفی میکنند که به آنها [[اقتدا]] کنند و... این دلیل بر اختیار است. | |||
دلیل دوم: | |||
اگر انبیاء و ائمه{{عم}} بر انجام طاعات و ترک گناهان مجبور باشند، لازم میآید که ثواب و عقاب برای آنها معنا نداشته باشد؛ زیرا ثواب و عقاب مربوط به انسانهای مختار است، و چون لازم [[باطل]] است، ملزوم نیز باطل خواهد بود. | |||
دلیل سوم: | |||
اگر [[انبیاء]] و [[ائمه]]{{عم}} بر انجام [[طاعات]] و [[ترک گناهان]] (یعنی در [[عصمت]] خویش) مجبور باشند، لازم میآید که مکلّف به امری نباشند؛ زیرا [[مسئولیت]] و [[تکلیف]] برای انسانهای مختار و با [[اراده]] است و چون لازم باطل است، ملزوم نیز باطل خواهد بود. | |||
اما بطلان لازم پس به دو دلیل است: | |||
# [[اجماع]] بر مکلّف بودن آنها [[قائم]] است. | |||
# [[قرآن کریم]] نیز بر مکلّف بودن آنها تصریح کرده است: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ}}<ref>«بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی میشود» سوره کهف، آیه ۱۱۰.</ref>، (پس در سایر جهات عموماً با شما شریکم و از جمله آن جهات تکلیف است، یعنی شما مکلفید من هم مکلّفم). | |||
و [[آیات]] بسیاری به [[صراحت]] بر این امر دلالت دارد. | |||
'''خلاصه سخن در مجبور نبودن [[معصوم]]''': [[پیامبر]] و [[امام]] با این که [[تمایلات]] بشری و [[غرائز]] در آنها وجود دارد، اما با [[اراده]] و [[اختیار]] خویش دامن به [[گناه]] [[آلوده]] نمیکنند؛ زیرا: | |||
الف) '''[[شناخت حقیقی گناه]]''': آنها [[معاصی]] را به خوبی میشناسند و از [[حقیقت]] و ماهیت گناه [[آگاه]] هستند که هر گناه، قدمی در مسیر [[سقوط]] و [[هلاکت]] [[انسان]] است. مانند این که ما بدانیم این کاسه سمّ است، یا این شی ء، مدفوع [[انسانی]] و [[نجاست]] است، آیا [[اقدام]] به تناول میکنیم؟ هرگز؛ چون عاقلیم و [[عقل]] اجازه نمیدهد. و نیز طبع ما از نجاست و خَبائِث [[نفرت]] دارد و [[قبح]] و [[زشتی]] گناه نزد امام معصوم بسیار زیادتر از قبح و زشتی خَبائِث و نجاسات نزد ما است. | |||
ب) '''[[شناخت]] و [[معرفت به خداوند متعال]]''': آنان به [[مقام]] [[یقین]] رسیده و [[خدا]] را با چشم [[دل]] میبینند و [[جهان]] را حقیقتا محضر خدا میدانند و مدام [[خداوند]] را حاضر و ناظر بر خویش میدانند که {{متن قرآن|نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ}}<ref>«و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم» سوره ق، آیه ۱۶.</ref> و این معنا از سخنان گهربار آنان به خوبی آشکار است، به عنوان مثال: | |||
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: | |||
{{متن حدیث|لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً}}<ref>الفضائل ابن شاذان، ص۱۳۷؛ بحار الأنوار، ج۴۰، ص۱۵۳.</ref>؛ | |||
اگر پردهها کنار رود بر یقین من افزوده نمیشود. | |||
[[ذعلب یمانی]] از [[حضرت امیرالمؤمنین]] علیّ{{ع}} پرسید: یا امیرالمؤمنین! آیا خدای خویش را دیدهای؟ فرمود: آیا خدائی را که ندیده ام [[عبادت]] کنم؟ [[ذعلب]] عرض کرد: چگونه او را دیدهای؟ امیرالمؤمنین{{ع}} فرمود: | |||
{{متن حدیث|لَا تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ وَ لَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ}}<ref>نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص۲۵۸، خطبه ۱۷۹.</ref>؛ | |||
با [[چشم سر]] نتوان خدای را دید ولی با چشم دل و با [[ایمان کامل]] میتوان او را یافت. | |||
[[امام باقر]]{{ع}} فرمود: | |||
{{متن حدیث|مَا عَرَفَ اللَّهَ مَنْ عَصَاهُ}}؛ | |||
کسی که به گناه آلوده شود خدا را نشناخته. | |||
سپس [[حضرت]] دو [[بیت]] [[شعر]] بیان فرمودند: | |||
{{متن حدیث|تَعْصِي الْإِلَهَ وَ أَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ هذا لعمری فی الفعال [[بدیع]] | |||
لَوْ كَانَ حُبُّكَ صَادِقاً لَأَطَعْتَهُ إِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ يُحِبُّ مُطِيعٌ}}<ref>تحف العقول، ص۲۹۴؛ امالی صدوق، ص۴۸۹ از امام صادق{{ع}}.</ref> | |||
در عمل [[نافرمانی خدا]] میکنی ولی به زبان ابراز میکنی که او را [[دوست]] داری؟ | |||
[[سوگند]] به [[جان]] خودم که این شیوهای تازه و شگفت است!! اگر راست میگویی و دوستیِ تو [[حقیقی]] و صادقانه است هر آینه [[اطاعت]] او مینمودی؛ زیرا که [[محبّ]]، [[مطیع]] [[محبوب]] خویش است. | |||
ج) '''[[شناخت حقیقی خویشتن]]''': آنان به خوبی بر گوهر گرانبهای وجودی خویش آگاهند و میدانند که [[خداوند]] چه موجودی [[آفریده]] و چه [[مقامات]] عالیهای برای مطیعان [[تدارک]] دیده است؛ لذا هرگز با [[شهوات]] [[نفسانی]] و [[تمایلات]] [[حیوانی]] و [[معاصی]] خو نمیگیرند و به قول - منسوب به - [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}: | |||
{{متن حدیث|أَ تَزْعُمُ أَنَّكَ جِرْمٌ صَغِيرٌ *** وَ فِيكَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَكْبَرُ وَ أَنْتَ الْكِتَابُ الْمُبِينُ الَّذِي *** بِأَحْرُفِهِ يَظْهَرُ الْمُضْمَرُ}}<ref>دیوان منسوب به امیرالمؤمنین{{ع}}، ص۱۷۵؛ الوافی، ج۲، ص۳۱۹.</ref> | |||
ای [[انسان]]! آیا تو چنین [[گمان]] میکنی که یک [[جرم]] و [[جسم]] کوچکی هستی؟ در حالی که در وجود تو عالم بزرگ و بزرگترین [[عوالم]] منطوی و پیچیده شده است. تو کتاب آشکارای خدای خود هستی آنچنان کتابی که به یک یک از حروفش، حقائق و اسراری را نشان میدهد (و پوشیدهها از او ظاهر میشود). | |||
اگر [[انسانها]] به [[ارزش]] وجودی خود واقف میشدند، هرگز [[گناه]] نمیکردند. و لذا در [[آیات]] و [[روایات]] به [[آیات آفاقی]] و انفسی تأکید نمودند و حتی [[خودشناسی]] را طریق [[خداشناسی]] دانستند، و از امیرالمؤمنین{{ع}} [[روایت]] شده که فرمودند: {{متن حدیث|مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ}}<ref>بحار الانوار، ج۲، ص۳۲، حدیث ۲۲؛ سفینة البحار، ج۲، ص۶۰۳ ماده نفس؛ غرر الحکم، ص۲۶۸ طبعة النجف. در الباب الحادی عشر مع شرحیه النافع یوم الحشر و مفتاح الباب، ص۸۴، بعد از این حدیث میفرماید: {{عربی|إشاره إلی الطریقه النفسیه الأنفسیّه}} حقیر گوید: سندی برای این حدیث در کتب معتبره دیده نشد و ما آن را بر فرض صدورش معنا کردیم.</ref>؛ هرکس نفس خود را شناخته پس پروردگارش را شناخته است» و مراد از [[معرفت نفس]] همان شناختن خود و احوال آن و [[حکمتها]] و مصلحتهایی است که در [[خلقت]] آن رعایت شده تا شخص به آنها [[استدلال]] کند بر وجود مبدأ و خالقی که [[علم]] و [[قدرت]] و... سایر صفاتی که از احوال نفس پی به آنها میتوان برد، و در [[حقیقت]] اشاره به [[آیات انفسی]] [[خداوند متعال]] است. و نیز فرمودند: | |||
{{متن حدیث|أعلمکم بنفسه أعلمکم بربّه}}<ref>امالی المرتضی، ج۲، ص۳۲۹؛ در روضة الواعظین، ج۱، ص۲۵ از امیرالمؤمنین{{ع}} نقل کرده: {{متن حدیث|أَعْرَفُكُمْ بِنَفْسِهِ أَعْرَفُكُمْ بِرَبِّهِ}}.</ref>؛ | |||
[[عالمترین]] شما به خودش، [[داناترین]] شما به پروردگارش است. | |||
د) '''از لوازم [[امامت]] [[علم الهی]] است''': [[امامت الهی]] و [[خلافت]] ربّانی جز به علم الهی افاضی محقّق نمیشود. [[امام]] باید عالم باشد به جمیع حقائق [[شرع]] و تمام خصوصیّات [[احکام]] و دقائق [[آیات قرآن]] و جمیع [[عوالم]] که او [[حجّت]] بر آنها است. چگونه شخص با وجود [[جهل]] به بعضی از احکام کلّی یا جزئی و فردی یا [[اجتماعی]]، دارای [[منصب امامت]] باشد؟ و چگونه [[خلیفه خداوند]] در شرع و شریعتش میباشد و [[حجت]] بر [[ملک]] و [[ملکوت]] است در حالی که بعضی از کائناتِ تحت [[ولایت]] و خلافتش را نمیشناسد و علم به آنها ندارد؟ | |||
پس [[منصب ولایت]] و امامت و خلافت، جدای از [[علم افاضی]] [[الهی]] نیست، همان طوری که خود امامت مراتب مختلف دارد، [[علمی]] که ملازم با امامت است نیز دارای مراتب متفاوت است. [[آیات]] و [[اخبار]] بسیاری دلالت دارند بر این که امامت الهی با علم افاضی [[حقیقی]] ملازم است. | |||
از جمله آیات: | |||
{{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}<ref>«و کافران میگویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>. | |||
و آنان که [[کافر]] شدند میگویند: تو فرستاده شده از جانب [[خداوند]] نیستی! بگو ای [[محمّد]]! خداوند برای [[گواهی]] میان من و شما کافی است (در آنکه من از جانب خداوند به شما رسولم) و (نیز برای گواهی بس است) کسی که [[علم کتاب]] ([[قرآن]]) نزد او است ([[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[ائمّه]]{{عم}})<ref>مرحوم شبّر در حق الیقین، ج۱، ص۲۶۹ میگوید: {{عربی|{{متن قرآن|قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}} أنّ المراد بالذی عنده علم الکتاب علیّ{{ع}} والله تعالی یقول: {{متن قرآن|وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ}} و قوله تعالی: {{متن قرآن|مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ}} فیکون عالماً بجمیع الأشیاء و أفضل من جمیع الاُمّه فیکون هو الإمام وقد جعله الله تعالی قریناً له فی الشهاده و لا وجه فوق هذه واکتفی بشهادته فدلّ ذلک علی عصمته{{ع}}}}.</ref>. | |||
کسی که نزد او {{متن قرآن|عِلْمُ الْكِتَابِ}} هست باید عالم به همه اشیاء باشد؛ زیرا مقصود از «الکتاب» در [[آیه شریفه]] یا «[[لوح محفوظ]]» است که همه چیز در آن ثبت شده و یا «قرآن» است که همه [[علوم]] را در خود دارد: {{متن قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ}}<ref>«و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ}}<ref>«و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچتر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است» سوره انعام، آیه ۵۹.</ref> و یا مقصود از «الکتاب» [[کتاب تکوین]] و [[عوالم]] [[ملک]] و [[ملکوت]] و [[آسمانها]] و [[زمینها]] است. بنا بر همه احتمالات و تقادیر، کسی که [[علم به همه کتاب]] دارد (من عنده [[علم الکتاب]]) عالم به همه چیزها خواهد بود<ref>احتمال این که مقصود از {{متن قرآن|الْكِتَابِ}} تورات و انجیل باشد و {{متن قرآن|مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}} علمای یهود و نصارا یا خصوص عبدالله بن سلام یهودی باشد چنان که در تفاسیر عامّه وارد شده، باطل است؛ به جهت اخبار وارده در تفسیر آیه شریفه و وجوه دیگری که این جا محلّ بحث آن نیست، فلاحظ: انوار الهدایه فی الإمامه والولایه، آیة الله الشیخ غلام الرضا الباقری النجفی، ص۶۰ - ۶۲.</ref>. | |||
عمده وجه و دلیل این است که [[روایات]] زیادی در [[تفسیر]] [[آیه شریفه]] وارد شده که ما در این جا به ذکر سه [[روایت]] اکتفا میکنیم: | |||
[[شیخ کلینی]] از [[امام باقر]]{{ع}} روایت کرده که فرمودند: | |||
[[خداوند]] در این [[آیه]] از {{متن قرآن|وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}} ما را قصد کرده و علی{{ع}} اوّل ما و [[افضل]] ما و بهترین ما بعد [[پیامبر]]{{صل}} است<ref>اصول کافی، ج۱، ص۲۲۸، {{متن حدیث|بَابُ أَنَّهُ لَمْ يَجْمَعِ الْقُرْآنَ كُلَّهُ إِلَّا الْأَئِمَّةُ{{عم}} وَ أَنَّهُمْ يَعْلَمُونَ عِلْمَهُ كُلَّهُ}}؛ طبع اسلامیه، حدیث ۶.</ref>. | |||
نیز از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرد که فرمودند: | |||
به [[خدا]] قسم که من [[کتاب خدا]] را از اول تا آخر آن میدانم که گویا همه آن در [[کف دست]] من نوشته است، و در آن است [[خبر آسمان]] و [[زمین]] و خبر آنچه بوده و آنچه خواهد بود، خدای عزّوجلّ فرموده است: {{متن حدیث|فِيهِ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ}}<ref>اصول کافی، ج۱، ص۲۲۸، {{متن حدیث|بَابُ أَنَّهُ لَمْ يَجْمَعِ الْقُرْآنَ كُلَّهُ إِلَّا الْأَئِمَّةُ{{عم}} وَ أَنَّهُمْ يَعْلَمُونَ عِلْمَهُ كُلَّهُ}}؛ طبع اسلامیه، حدیث ۴.</ref>. | |||
در [[حدیث]] دیگر از امام صادق{{ع}} نقل شده که فرمودند: | |||
کسی که [[علم کتاب]] نزد اوست، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است. [[راوی]] سؤال کرد: کسی که [[علمی]] از کتاب نزد اوست (یعنی [[آصف]]) داناتر است یا آن کس که [[علم]] همه کتاب نزد اوست (یعنی امیرالمؤمنین{{ع}}) [[امام]]{{ع}} فرمود: [[دانش]] کسی که علمی از کتاب دارد نسبت به دانش آنکه همه علم کتاب را دارد به اندازه آبی است که پشه کوچک به بال خود از آب دریاها بر دارد<ref>تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۵۲۳، حدیث ۲۰۹.</ref>. | |||
باری، این که مقصود خداوند از {{متن قرآن|وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}} امیرالمؤمنین و [[ائمّه]] طاهرین{{عم}} هستند، در [[روایات متواتر]] [[شیعه]] نقل شده است<ref>تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۵۲۱، حدیث ۲۰۷ نقلاً عن الکافی.</ref>، و علمای عامّه نیز در [[کتابهای تفسیر]] خود از [[رسول خدا]]{{صل}} نقل کردهاند: «مراد علیّ بن [[ابی طالب]]{{ع}}است»<ref>ینابیع المودّه، ص۱۰۲؛ الجامع لأحکام القرآن قرطبی، ج۹، ص۳۳۶؛ الاتقان سیوطی، ج۱، ص۱۳؛ روضة الاحباب علامه دشتکی شیرازی، ج۱، وقایع سال نهم؛ مناقب مرتضویه، ص۴۹. نقلتُ هذه المصادر عن احقاق الحق، ج۳، ص۲۸۰، ۲۸۱.</ref>. | |||
از جمله [[آیات]]: {{متن قرآن|وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«و هر چیزی را در نوشتهای روشن بر شمردهایم» سوره یس، آیه ۱۲.</ref> است، در این [[آیه مبارکه]] [[خداوند متعال]] به [[صراحت]] بیان فرموده است که: همه چیز را در [[امام مبین]] احصا و ضبط کرده ایم. روشن است که مقصود از احصا و ضبط کردن همه چیز در امام مبین ضبط عین موجودات و اشیای عالَم نیست بلکه مراد، [[دانا]] ساختن امام مبین به همه چیز و نهادن اطلاعات همه امور نزد اوست. | |||
نیز نزد همه محققین و [[اهل]] اطلاع و لغت واضح است که «امام مبین» شخص آشکار کننده یا جدا کننده [[حق]] از [[باطل]] است<ref>{{متن حدیث|وَ ذَكَرَ ابْنُ عَبَّاسٍ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} أَنَّهُ قَالَ أَنَا وَ اللَّهِ الْإِمَامُ الْمُبِينُ أُبِينُ لِلْحَقِّ مِنَ الْبَاطِلِ- وَ وَرِثْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}}}}. تفسیر القمی، ج۲، ص۲۱۲.</ref>، چنان که لفظ «[[امام]]» و لفظ «[[مبین]]» در مواضع بسیار در [[قرآن]] به همین معنا استعمال شده است. بنا بر این، [[آیه شریفه]] به روشنی [[اثبات]] میفرماید که [[علم]] همه چیز در نزد امام مبین است. [[پیامبر]]{{صل}} و امام{{ع}} نیز به همین معنای روشن، که بیان صریح آیه شریفه است، [[تذکّر]] دادهاند. وانگهی به فرموده [[علی بن ابراهیم قمی]] [[مفسّر]] جلیل القدر، [[آیه]] فوق از [[محکمات]] قرآن است و معنای مذکور هم روشن است<ref>تفسیر القمی، ج۲، ص۲۱۲.</ref>. آری جای تعجّب است که کسی خود را پیرو [[ائمّه]] [[معصومین]]{{عم}} بداند و مدّعی تمسّک به کتاب و [[عترت]] گردد و باز از دیگران [[پیروی]] | |||
کند، [[غافل]] از این که هر [[تفسیر]] دیگری از «امام مبین» مصداق [[تفسیر به رأی]] است. | |||
باری، از عبارت صریح این [[آیه]] به ضمیمه [[روایات]] وارده در تفسیرش استفاده میشود که [[علم]] همه چیز از [[عوالم]] بالا ([[آسمانها]]) و [[زمینها]] و آنچه در آنها است و [[علم گذشته]] و [[آینده]] همه در [[قلب]] [[مقدّس]] [[امام مبین]] ([[ائمّه هدی]]{{عم}}) مضبوط است. | |||
در [[خطبه غدیریه]]<ref>که تمامی آن در کتاب شریف احتجاج طبرسی نقل شده و در کمال صحت و اعتبار است.</ref> آمده که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: | |||
{{متن حدیث|مَعَاشِرَ النَّاسِ مَا مِنْ عِلْمٍ إِلَّا وَ قَدْ أَحْصَاهُ اللَّهُ فِيَّ وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُهُ فَقَدْ أَحْصَيْتُهُ فِي الْمُتَّقِينَ مِنْ وُلْدِهِ وَ مَا مِنْ عِلْمٍ إِلَّا وَ قَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً وَ هُوَ الْإِمَامُ الْمُبِينُ}}<ref>بحار الانوار، ج۳۷، ص۲۰۸؛ احتجاج، ج۱، ص۱۴۴.</ref>؛ | |||
ای گروه [[مردمان]]! هیچ [[علمی]] نیست مگر آنکه [[خداوند]] آن را در من نهاده است، من نیز هر علمی که از خداوند آموختهام آن علم را در [[امام]] [[متقین]] علیّ{{ع}} نهاده ام و علیّ{{ع}} است که امام مبین است. | |||
از این [[خطبه]] صحیح و متقن به طور آشکار استفاده میشود که هیچ علمی به هیچ فردی از مخلوق داده نشده مگر آنکه [[پیامبر خاتم]]{{صل}} همه آن را میداند، همچنین تمام [[علوم پیامبر]]{{صل}} نزد امام مبین یعنی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} موجود است و به [[ائمه هدی]]{{عم}} به [[ارث]] رسیده است. | |||
مخفی نماند که این موضوع از صدها [[روایت]] دیگر نیز استفاده میشود<ref>مراجعه کنید به بحارالانوار، ج۲۳، ص۲۱۲ - ۲۲۸.</ref>. | |||
اما روایاتی که از طریق علمای [[عامه]] وارد شده بسیار است و ما از باب نمونه یک [[حدیث]] را نقل میکنیم که در ملحقات [[احقاق الحق]]<ref>احقاق الحق، ج۷، ص۶۰۸.</ref> از [[ترمذی]] نقل کرده و گفته است: | |||
{{عربی|قال إمام العالمین کرّم الله وجهه: أنا الّذی عندی علم الکتاب علی ما کان و ما یکون}}<ref>کتاب مناقب مرتضویه، ص۱۳۳، ط بمبئی.</ref>؛ | |||
امام و پیشوای خلائق و جهانیان (یعنی امیرالمؤمنین علی{{ع}}) - که خداوند او را [[عزیز]] و محترم بدارد و به او [[عزّت]] بیشتر دهد - فرمودند: من آنم که [[علم کتاب]] درباره گذشته و [[آینده]] نزد اوست<ref>برای تحقیق آیات و روایات این موضوع به کتاب «علم غیب» مرحوم حاج شیخ علی نمازی شاهرودی مراجعه کنید.</ref><ref>[[سید قاسم علیاحمدی|علیاحمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]] ص ۱۷۴-۱۸۳.</ref>. | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |