←قرب و تقرّب
(←منابع) |
|||
خط ۵: | خط ۵: | ||
==قرب و تقرّب== | ==قرب و تقرّب== | ||
*در مورد "قرب" چند اصطلاح وجود دارد. یک "قرب" به معنی نزدیکی است. خدا با ما قریب، یعنی نزدیک است. قرب در مورد دو موجود جسمانی، چنان است که اگر یکی به دیگری نزدیک باشد، آن یکی هم نزدیک است و موضوع دوطرفه است. | *در مورد "قرب" چند اصطلاح وجود دارد. یک "قرب" به معنی نزدیکی است. خدا با ما قریب، یعنی نزدیک است. قرب در مورد دو موجود جسمانی، چنان است که اگر یکی به دیگری نزدیک باشد، آن یکی هم نزدیک است و موضوع دوطرفه است. | ||
آن چیزی که ما به دنبالش هستیم "تقرب" است. در مقام تقرب، این رابطه نزدیکیِ دوطرفه نیست. خدا به ما قریب است، ولی ممکن است ما از خدا دور باشیم. ما با تقرب جستن میخواهیم به او نزدیک شویم، ولی جای خدا فرقی نمیکند، چرا که خدا اصلاً مکان ندارد. شدت قرب ما به او میشود اقتراب؛ لذا اگر دقت کرده باشید، در آن آیه عظیمه سوره علق که تلاوتش سجده واجب دارد، میفرماید تو سجده کن و نزدیک شو. سجده عالیترین وسیلهای است که ما را به قرب خدا و اقتراب میرساند. در روایات، فراوان آمده است که هیچ عملی به اندازه سجده، ما را به خدا نزدیک نمیکند<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۳۰۰.</ref>. | *آن چیزی که ما به دنبالش هستیم "تقرب" است. در مقام تقرب، این رابطه نزدیکیِ دوطرفه نیست. خدا به ما قریب است، ولی ممکن است ما از خدا دور باشیم. ما با تقرب جستن میخواهیم به او نزدیک شویم، ولی جای خدا فرقی نمیکند، چرا که خدا اصلاً مکان ندارد. شدت قرب ما به او میشود اقتراب؛ لذا اگر دقت کرده باشید، در آن آیه عظیمه سوره علق که تلاوتش سجده واجب دارد، میفرماید تو سجده کن و نزدیک شو. سجده عالیترین وسیلهای است که ما را به قرب خدا و اقتراب میرساند. در روایات، فراوان آمده است که هیچ عملی به اندازه سجده، ما را به خدا نزدیک نمیکند<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۳۰۰.</ref>. | ||
*پس تقرب، در واقع پذیرش اثر این قرب و اقتراب شدت پذیرش این اثر است، اما تقریب این است که کسی ما را به خودش یا به دیگری نزدیک کند. قربی که در مقربین وجود دارد از جنس تقریب است و قربی نیست که فرد با پای خود این مسیر را رفته باشد. متقرب، قصد قربت دارد و کاری میکند که نزدیک شود و نزدیکی هم بر او حاصل خواهد شد، اما مقرب کسی است که این قرب را به او دادهاند<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۳۰۰.</ref>. | *پس تقرب، در واقع پذیرش اثر این قرب و اقتراب شدت پذیرش این اثر است، اما تقریب این است که کسی ما را به خودش یا به دیگری نزدیک کند. قربی که در مقربین وجود دارد از جنس تقریب است و قربی نیست که فرد با پای خود این مسیر را رفته باشد. متقرب، قصد قربت دارد و کاری میکند که نزدیک شود و نزدیکی هم بر او حاصل خواهد شد، اما مقرب کسی است که این قرب را به او دادهاند<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص:۳۰۰.</ref>. | ||
*تفاوت میان مقرب و متقرب، مانند قضیه مخلِص و مخلَص است؛ مخلِص، خودش را خالص میکند، ولی مخلَص، خالص شده است. از منظری بالاتر، مانند وصل و اتصال است؛ اگر شما بخواهید دست در دست من بگذارید، شما به من وصل شدهاید، اما اگر شما دستتان را دراز کردید و من هم دستتان را گرفتم و فشردم، این اتصال است؛ یعنی اتصال وقتی است که وصل در شما تحقق پیدا کرد و شما پذیرنده و منفعل اثر شدید. تقرب هم پذیرندگی و اقتراب شدت پذیرندگی و تقرب است. | *تفاوت میان مقرب و متقرب، مانند قضیه مخلِص و مخلَص است؛ مخلِص، خودش را خالص میکند، ولی مخلَص، خالص شده است. از منظری بالاتر، مانند وصل و اتصال است؛ اگر شما بخواهید دست در دست من بگذارید، شما به من وصل شدهاید، اما اگر شما دستتان را دراز کردید و من هم دستتان را گرفتم و فشردم، این اتصال است؛ یعنی اتصال وقتی است که وصل در شما تحقق پیدا کرد و شما پذیرنده و منفعل اثر شدید. تقرب هم پذیرندگی و اقتراب شدت پذیرندگی و تقرب است. |