←جستارهای وابسته
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
بر این اساس زمانی که نگاه [[ائمه]]{{عم}} به [[حکومت]] و [[نظام سیاسی]] نگاهی ابزاری شد، در این صورت هرگاه این ابزار بتواند اهداف مورد نظر ایشان را [[جامه]] عمل بپوشاند، لحظهای از پذیرش آن دریغ نخواهند داشت و این در زمانی اتفاق خواهد افتاد که [[مردم]] با اقبال خویش، زمینه [[تشکیل حکومت اسلامی]] را فراهم آورند؛ ولی اگر شرایط مهیا نبود، دلیلی بر تصاحب یا [[حفظ قدرت]] به هر نحو ممکن وجود نخواهد داشت. پس از گذشت ۲۵ سال از [[رحلت رسول خدا]] شرایط [[سیاسی]]، [[اجتماعی]] و [[فرهنگی]] [[جامعه اسلامی]] به گونهای [[تغییر]] یافته بود که [[امام علی]]{{ع}} به خوبی میدانست در این شرایط، امکان تشکیل حکومت اسلامی و اجرای اهداف عالیه مورد نظر ایشان دست یافتنی نیست، از اینرو پس از [[قتل عثمان]] زمانی که مردم تحت تأثیر [[احساسات]] خود به درب [[خانه امام]] [[هجوم]] آوردند و از او خواستند [[زعامت سیاسی]] ایشان را بپذیرد، در ابتدا آن [[حضرت]] از پذیرش [[منصب]] خودداری فرمود. روشن است که این خودداری را هرگز نمیتوان به عنوان تعارفات ساده سیاسی قلمداد کرد. [[امام]] [[اهل]] [[تعارف]] نبود، او کسی است که بارها و بارها در دوران [[حاکمیت]] [[خلفا]] از سزاواربودن و [[شایستگی]] خویش به امر [[خلافت]] سخن گفته و مردم را به [[دلیل]] عدم [[همراهی]] [[سرزنش]] کرده بود؛ اما اکنون و پس از ۲۵ سال، [[جامعه]] آنچنان دچار [[تحول]] و دگرگونی شده بود که دیگر افق روشنی برای تحقق اهداف عالیه امام وجود نداشت و صرفنظر از [[احساسات]] ظاهری ناشی از شورشهایی که به [[قتل عثمان]] منجر شد، [[نسل]] جدید تمایلی به [[تشکیل حکومت اسلامی]] نشان نمیداد. در ربع قرن، پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} آنچنان [[تفسیرها]] و تأویلهای [[ناهنجار]] از [[متون دینی]] و [[احکام الهی]] انجام شده بود که [[تغییر]] آن وضعیت در آن شرایط ممکن نبود. [[امام]] به [[درستی]] میدانست [[مبارزه]] با چنین [[بدعتها]] و نابهنجاریها، نتیجهای جز بروز [[فتنه]] و گسترش [[اختلافات]] در [[دین]] نخواهد داشت؛ به همین [[دلیل]] علتی برای پذیرش [[زعامت]] نمییافت<ref>همین نگاه ابزاری به حکومت، مهمترین دلیل صلح امام حسن{{ع}} با معاویه و واگذاری حکومت سیاسی به او بود. یعنی در شرایطی که تحقق اهداف عالیه دینی از راه حکومت ممکن نبود و از طرفی پافشاری بر تداوم حاکمیت سیاسی از سوی امام نیز به گسترش فتنهها و اختلافات و وارد آمدن خسارتهای جبرانناپذیر بر دین میانجامید، دلیلی بر حفظ و تداوم چنین حکومتی از سوی امام حسن{{ع}} وجود نداشت. امام بارها کوشید با پند و اندرز مردم را به اشتباه خود آگاه ساخته و راه صحیح را به آنان نشان دهد، بارها سعی کرد آنان را از عاقبت راهی که در پیش گرفته بودند برحذر دارد؛ اما افسوس که این همه تلاش ذرهای در تغییر نظر و عملکرد مسلمین مؤثر نیفتاد. امام در برابر چنین مردمی که به تکلیف شرعی خود عمل نمیکردند و دست از حمایت وی برداشته بودند، چه میتوانست انجام دهد؟ آیا باید همچنان بر حفظ و تداوم این حاکمیت پای میفشرد و به بروز فتنههای بیشتر و اختلافات افزونتر در پیکره و اساس دین و نابودی مسلمین رضایت میداد؟ یا باید در فضایی آرامتر در جهت هدایت، ارشاد و روشنگری میکوشید؟ از اینرو امام حسن{{ع}} در واکنش به عدم اقبال مردم، دیگر اصراری بر حفظ حاکمیت سیاسی رسمی خویش نشان نداد و با تعیین شروطی، به صلح با معاویه تن داد.</ref> مگر آنکه [[اصرار]] [[مردم]] [[حجت]] را بر [[امام]] تمام میکرد که در عمل نیز چنین شد.<ref>[[محمد ملکزاده|ملکزاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۵۴.</ref> | بر این اساس زمانی که نگاه [[ائمه]]{{عم}} به [[حکومت]] و [[نظام سیاسی]] نگاهی ابزاری شد، در این صورت هرگاه این ابزار بتواند اهداف مورد نظر ایشان را [[جامه]] عمل بپوشاند، لحظهای از پذیرش آن دریغ نخواهند داشت و این در زمانی اتفاق خواهد افتاد که [[مردم]] با اقبال خویش، زمینه [[تشکیل حکومت اسلامی]] را فراهم آورند؛ ولی اگر شرایط مهیا نبود، دلیلی بر تصاحب یا [[حفظ قدرت]] به هر نحو ممکن وجود نخواهد داشت. پس از گذشت ۲۵ سال از [[رحلت رسول خدا]] شرایط [[سیاسی]]، [[اجتماعی]] و [[فرهنگی]] [[جامعه اسلامی]] به گونهای [[تغییر]] یافته بود که [[امام علی]]{{ع}} به خوبی میدانست در این شرایط، امکان تشکیل حکومت اسلامی و اجرای اهداف عالیه مورد نظر ایشان دست یافتنی نیست، از اینرو پس از [[قتل عثمان]] زمانی که مردم تحت تأثیر [[احساسات]] خود به درب [[خانه امام]] [[هجوم]] آوردند و از او خواستند [[زعامت سیاسی]] ایشان را بپذیرد، در ابتدا آن [[حضرت]] از پذیرش [[منصب]] خودداری فرمود. روشن است که این خودداری را هرگز نمیتوان به عنوان تعارفات ساده سیاسی قلمداد کرد. [[امام]] [[اهل]] [[تعارف]] نبود، او کسی است که بارها و بارها در دوران [[حاکمیت]] [[خلفا]] از سزاواربودن و [[شایستگی]] خویش به امر [[خلافت]] سخن گفته و مردم را به [[دلیل]] عدم [[همراهی]] [[سرزنش]] کرده بود؛ اما اکنون و پس از ۲۵ سال، [[جامعه]] آنچنان دچار [[تحول]] و دگرگونی شده بود که دیگر افق روشنی برای تحقق اهداف عالیه امام وجود نداشت و صرفنظر از [[احساسات]] ظاهری ناشی از شورشهایی که به [[قتل عثمان]] منجر شد، [[نسل]] جدید تمایلی به [[تشکیل حکومت اسلامی]] نشان نمیداد. در ربع قرن، پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} آنچنان [[تفسیرها]] و تأویلهای [[ناهنجار]] از [[متون دینی]] و [[احکام الهی]] انجام شده بود که [[تغییر]] آن وضعیت در آن شرایط ممکن نبود. [[امام]] به [[درستی]] میدانست [[مبارزه]] با چنین [[بدعتها]] و نابهنجاریها، نتیجهای جز بروز [[فتنه]] و گسترش [[اختلافات]] در [[دین]] نخواهد داشت؛ به همین [[دلیل]] علتی برای پذیرش [[زعامت]] نمییافت<ref>همین نگاه ابزاری به حکومت، مهمترین دلیل صلح امام حسن{{ع}} با معاویه و واگذاری حکومت سیاسی به او بود. یعنی در شرایطی که تحقق اهداف عالیه دینی از راه حکومت ممکن نبود و از طرفی پافشاری بر تداوم حاکمیت سیاسی از سوی امام نیز به گسترش فتنهها و اختلافات و وارد آمدن خسارتهای جبرانناپذیر بر دین میانجامید، دلیلی بر حفظ و تداوم چنین حکومتی از سوی امام حسن{{ع}} وجود نداشت. امام بارها کوشید با پند و اندرز مردم را به اشتباه خود آگاه ساخته و راه صحیح را به آنان نشان دهد، بارها سعی کرد آنان را از عاقبت راهی که در پیش گرفته بودند برحذر دارد؛ اما افسوس که این همه تلاش ذرهای در تغییر نظر و عملکرد مسلمین مؤثر نیفتاد. امام در برابر چنین مردمی که به تکلیف شرعی خود عمل نمیکردند و دست از حمایت وی برداشته بودند، چه میتوانست انجام دهد؟ آیا باید همچنان بر حفظ و تداوم این حاکمیت پای میفشرد و به بروز فتنههای بیشتر و اختلافات افزونتر در پیکره و اساس دین و نابودی مسلمین رضایت میداد؟ یا باید در فضایی آرامتر در جهت هدایت، ارشاد و روشنگری میکوشید؟ از اینرو امام حسن{{ع}} در واکنش به عدم اقبال مردم، دیگر اصراری بر حفظ حاکمیت سیاسی رسمی خویش نشان نداد و با تعیین شروطی، به صلح با معاویه تن داد.</ref> مگر آنکه [[اصرار]] [[مردم]] [[حجت]] را بر [[امام]] تمام میکرد که در عمل نیز چنین شد.<ref>[[محمد ملکزاده|ملکزاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۵۴.</ref> | ||
== پرسش مستقیم == | |||
* [[دلایل عدم قیام اهل بیت یا خودداری آنها از پذیرش خلافت چیست؟ (پرسش)]] | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |