آیه ولایت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۶: | خط ۶: | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
==[[ | == مقدمه == | ||
آيه ولايت، آيۀ پنجاه و پنجم از [[سورۀ مائده]] است که دربارۀ ولايت [[خدا]]، [[رسول]] و [[ائمه]]{{ع}} است: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>. | |||
==دلالت آیه== | از ديدگاه متكلمان اماميه، آيۀ ولايت يكى از روشنترين دلايل امامت بلافصل على {{ع}} است، زيرا اگرچه «ولىّ» در لغت معانى يا كاربردهاى گوناگونى دارد مانند: رب، مالك، سيد، منعم، معتق، محب، ناصر و متصرف در امور ديگران<ref>لسان العرب، ج ۱۵، ص ۲۸۱-۲۸۳؛ أقرب الموارد، ج ۲، ص ۱۴۷۸.</ref>، ولى به دلايل عقلى و نيز به اجماع مسلمانان غير از سه معناى اخير قطعا مقصود نيست و از سه معناى اخير تنها آخرين معنا مىتواند در اين آيه مقصود باشد. دلايل اين مطلب بدين قرار است: | ||
===نخست: دلالت بر نصب امام=== | # كلمۀ «انّما» ادات حصر است بنابراين كلمۀ «إنّما» بر ولايتى خاص دلالت مىكند؛ ولايتى كه اولاً و بالذات به خداوند اختصاص دارد و براى ديگران با اذن و مشيت الهى ثابت مىشود<ref>مجمع البيان، ج ۴-۳، ص ۲۱۱؛ الذخيره فى علم الكلام، ص ۴۳۹-۴۴۰؛ المنقذ من التقليد، ج ۲، ص ۳۰۲ و ۳۰۳.</ref>، اما ولايت به معناى نصرت و محبت اختصاصى نيست، زيرا لزوم يارى كردن و محبت مؤمنان به همديگر، از لوازم بديهى ايمان و مورد اجماع مسلمانان است. | ||
===دوم: دلالت بر ولایت تشریعی=== | # اگرچه واژۀ «ولىّ» بر معانى يا مصاديق متعددى اطلاق شده است، لكن هرگاه بدون قرينه به كار رود مراد از آن «مالك امر بودن» خواهد بود. به ويژه اگر به كسى اسناد داده شود كه داراى شأن رهبرى و فرمانروايى است؛ همانطورى كه در آيه مورد بحث چنين است، زيرا كلمۀ «ولى» نخست به خداوند و سپس به پيامبر {{صل}} اسناد داده شده است. از طرفى {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} بر خداوند يا پيامبر {{صل}} عطف شده است و حكم معطوف با معطوف عليه مشترك است، پس ولايت در مورد مؤمنانى كه در آيه توصيف شدهاند نيز به معناى مالكيت امر تدبير (امامت) خواهد بود<ref>مصباح الهداية فى اثبات الولاية، ص ۳۲۰-۳۲۱.</ref>. | ||
# اگرچه عبارت {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} همۀ مؤمنان را شامل مىشود، ولى مقصود از آن بعضى از مؤمنان است، زيرا اولاً، براى آنان صفت ويژهاى (اقامۀ نماز و دادن زكات در حال ركوع) بيان شده است. ثانيا، جملۀ {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} بر كلمۀ «رسوله» و آن هم بر كلمۀ «اللّه» عطف شده است و مفاد آيه اين است كه خدا و رسولش و مؤمنانى كه توصيف شدهاند ولىاند، و جامعۀ مؤمنان، «مولّى عليه» هستند. نسبت اين دو، از قبيل نسبت ميان ولايتمدار و ولايتپذير است، نه از باب تفاعل كه ولايت دوجانبه باشد، در حالىكه ولايت به معناى محبت و نصرت دوجانبه بوده و عموميت دارد<ref>الذخيره في علم الكلام، ص ۴۳۹؛ تقريب المعارف، ص ۱۲۸.</ref>.<ref>سبحانی، جعفر، دانشنامه کلام اسلامی، ص ۱۰۲- ۱۰۴.</ref> | |||
== [[شأن نزول آیه ولایت]] == | |||
یکی از مقدمات استدلال [[شیعه]] به این آیه بر امامت و ولایت [[امام امیرالمؤمنین]] علی{{ع}} [[نزول آیه]] در شأن آن حضرت است. گرچه در شأن نزول آیه، [[روایات]] مختلفی وارد شده است، ولی آنچه در [[منابع شیعه]] پذیرفته شده و مشروحتر از بقیه روایات نقل گردیده، [[روایت]] «[[عبایه ربعی]]» است که در این [[روایت]] [[ابوذر غفاری]] جریان انگشتر دادن امیرالمومنین {{ع}} به سائل را و هم چنین جملاتی را که رسول خدا{{صل}} در مورد این جریان فرمود را نقل می کند که یکی از جملات این است که: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ وَ أَنَا مُحَمَّدٌ نَبِيُّكَ وَ صَفِيُّكَ. اللَّهُمَّ فَاشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي عَلِيّاً اشْدُدْ بِهِ ظَهْرِي}} «بار خدایا! من محمد [[پیامبر]] و [[برگزیده]] تو هستم. بار خدایا! پس به من [[شرح صدر]] [[مرحمت]] فرما. کارم را آسان گردان، و برای من وزیری از خاندانم، یعنی علی را فراهم کن و به وسیله او پشتم را [[استوار]] کن». | |||
اینکه [[آیه]] در شأن امام علی{{ع}} نازل شده است، در بین [[علمای شیعه]] [[اجماعی]] است<ref>المیزان، ج۶، ص۲۵.</ref> و آنان ادعای اجماع [[امامان شیعه]] را نیز دارند که آنچه از آنان نقل شده ـ چه در [[تفسیر]] و چه در مناظرات ـ [[مبیّن]] این مطلب است که آیه در شأن امام علی{{ع}} نازل شده است<ref>المیزان، ج۶، ص۲۵.</ref>. | |||
گذشته از [[اجماع]] [[شیعه]]، [[امت اسلامی]] نیز [[اتفاق نظر]] دارند که آیه در شأن امام علی{{ع}} نازل شده است<ref>[[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[آیات ولایت در قرآن ج۱ (کتاب)|آیات ولایت در قرآن ج۱]]، ص ۱۳۴.</ref>. | |||
=== دو نکته در مورد شان نزول === | |||
درباره [[احادیث]] [[شأن نزول]] دو نکته در خور دقت و [[تأمل]] است: | |||
# احادیث یاد شده با یکدیگر [[تعارض]] ندارند، زیرا در این احادیث دو مطلب بیان شده است: یکی اینکه [[خدا]] و [[پیامبر]]{{صل}} و مؤمنانی که در [[آیه]] توصیف شدهاند، نسبت به [[عبدالله بن سلام]] و [[دوستان]] وی و [[عبادة بن صامت]] [[ولایت]] دارند و از این رو آنان نباید از این جهت که [[یهود]] با آنان قطع رابطه کردهاند، ناراحت باشند و دیگر اینکه مقصود از مؤمنانی که در آیه توصیف شدهاند، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است. روشن است که دو مطلب یاد شده هیچگونه تعارضی با یکدیگر ندارند، زیرا یکی مربوط به متعلق و مورد ولایت است و دیگری مربوط به دارنده ولایت؛ یکی مُوَلّی علیه است و دیگری [[ولیّ]]. اگر احادیث مربوط به عباده بن صامت و عبدالله بن سلام هم نبود، آنان از آن نظر که در زمره مخاطبان آیهاند، متعلق [[ولایت خدا]] و [[پیامبر خدا]] و مؤمنانی بوده که توصیف شدهاند و مطابق احادیث، شأن نزول بر [[علی]]{{ع}} منطبق شده است. | |||
# احادیث مربوط به [[نزول آیه]] در [[شأن]] علی{{ع}} و [[تطبیق]] مؤمنانی که در آیه توصیف شدهاند بر آن حضرت بسیار است. اگر مجموع احادیث از [[اهلسنت]] و [[شیعه]] را در این باره در نظر آوریم، در حد [[تواتر]] بوده و مفید [[اطمینان]] و [[یقین]] است. اگر [[روایات]] هر یک از شیعه و اهلسنت را جداگانه در نظر آوریم، در حد تضافر است و احتمال جعلی بودن آنها بسیار [[ضعیف]] است و در خور اعتنا نیست، به ویژه آنکه در بین این احادیث، روایاتی یافت میشود که از نظر [[سند]] خدشهناپذیر است. بدین سبب است که این احادیث مورد اعتنا و استناد [[محدثان]]، [[مفسران]]، [[متکلمان]] و [[فقیهان]] قرار گرفته است تا آنجا که [[فقیهان]] در دو مسئله به آن استناد کردهاند: یکی اینکه انجام فعل قلیل مبطل [[نماز]] نیست و دیگر درباره اینکه [[صدقه]] و [[انفاق]] مستحبی، [[زکات]] نامیده میشود<ref>ر.ک: احکام القرآن، تألیف جصّاص، ج۲، ص۶۲۵-۶۲۶؛ تفسیر القرطبی، ج۱، ص۲۰۸؛ نفحات الأزهار، ج۲۰، ص۴۶؛ المیزان، ج۶، ص۲۵.</ref>. | |||
بنابراین به سخن برخی که این [[حدیث]] را جعلی پنداشتهاند، اعتنایی نخواهد شد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۱۵۶.</ref>. | |||
== دلالت آیه == | |||
=== نخست: دلالت بر نصب امام === | |||
=== دوم: دلالت بر ولایت تشریعی === | |||
{{همچنین|ولایت تشریعی}} | {{همچنین|ولایت تشریعی}} | ||
[[آیۀ ولایت]] یکی از ادلهای است که میتواند دلیلی بر [[ولایت تشریعی امام]] باشد<ref>این آیه از دیرباز مورد بحث میان عالمان شیعه و سنی بوده است و متکلمان شیعی از این آیه برای اثبات ولایت امام علی{{ع}} بهره جستهاند. برای نمونه، ر.ک: نیشابوری، فضل بن شاذان، الایضاح، ص۱۹۹؛ حلبی، ابوالصلاح، تقریب المعارف، ص۱۸۴؛ کراجکی، ابوالفتح، التعجب، ص۱۱۹؛ لاهیجی، ملاعبدالرزاق، سرمایه ایمان، ص۱۲۳ ـ ۱۲۴. متکلمان زیدی نیز از این آیه برای اثبات امامت امام علی{{ع}} استفاده کردهاند؛ ر.ک: شرفی، احمد بن محمد بن صلاح، شرح الاساس الکبیر، ج۱، ص۵۲۵؛ زیدی، قاسم بن محمد بن علی، الاساس لعقائد الاکیاس، ص۱۴۹ـ ۱۵۰.</ref>؛ بدین صورت که [[ولایت]] و [[سرپرستی]] که در [[آیه]] برای [[خداوند]] بیان شده عام بوده و شامل حوزههای [[تکوین]] و [[تشریع]] میشود<ref>{{متن قرآن|هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا}}«آنجا، سروری از آن خداوند راستین است، او در پاداش دادن نیکوتر و در بخشیدن بهتر است» سوره کهف، آیه ۴۴.</ref> و از آنجا که [[ولایت]] [[خداوند]] و [[پیامبر]] و {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} یعنی [[امامان]]{{ع}} در یک [[سیاق]] بیان شده، نشان میدهد قلمرو [[ولایت]] نیز همسان باشد. بنابراین میتوان گفت براساس این [[آیه]]، [[امامان]]{{ع}} [[شأن]] [[تشریع احکام]] یعنی [[ولایت تشریعی]] را دارند<ref>ر.ک | [[آیۀ ولایت]] یکی از ادلهای است که میتواند دلیلی بر [[ولایت تشریعی امام]] باشد<ref>این آیه از دیرباز مورد بحث میان عالمان شیعه و سنی بوده است و متکلمان شیعی از این آیه برای اثبات ولایت امام علی{{ع}} بهره جستهاند. برای نمونه، ر.ک: نیشابوری، فضل بن شاذان، الایضاح، ص۱۹۹؛ حلبی، ابوالصلاح، تقریب المعارف، ص۱۸۴؛ کراجکی، ابوالفتح، التعجب، ص۱۱۹؛ لاهیجی، ملاعبدالرزاق، سرمایه ایمان، ص۱۲۳ ـ ۱۲۴. متکلمان زیدی نیز از این آیه برای اثبات امامت امام علی{{ع}} استفاده کردهاند؛ ر.ک: شرفی، احمد بن محمد بن صلاح، شرح الاساس الکبیر، ج۱، ص۵۲۵؛ زیدی، قاسم بن محمد بن علی، الاساس لعقائد الاکیاس، ص۱۴۹ـ ۱۵۰.</ref>؛ بدین صورت که [[ولایت]] و [[سرپرستی]] که در [[آیه]] برای [[خداوند]] بیان شده عام بوده و شامل حوزههای [[تکوین]] و [[تشریع]] میشود<ref>{{متن قرآن|هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا}}«آنجا، سروری از آن خداوند راستین است، او در پاداش دادن نیکوتر و در بخشیدن بهتر است» سوره کهف، آیه ۴۴.</ref> و از آنجا که [[ولایت]] [[خداوند]] و [[پیامبر]] و {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} یعنی [[امامان]]{{ع}} در یک [[سیاق]] بیان شده، نشان میدهد قلمرو [[ولایت]] نیز همسان باشد. بنابراین میتوان گفت براساس این [[آیه]]، [[امامان]]{{ع}} [[شأن]] [[تشریع احکام]] یعنی [[ولایت تشریعی]] را دارند<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۸۵ تا ۱۸۸.</ref>. | ||
اشکال شده است که اطلاق [[آیۀ ولایت]] زمانی میتواند [[ولایت تشریعی]] و [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[ائمه]]{{ع}} را ثابت کند که قیدی برای آن نیامده باشد در حالی که آیۀ {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دين شما را به كمال رسانيدم و نعمت خود بر شما تمام كردم و اسلام را دين شما برگزيدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> [[آیه ولایت]] را قید میزند، زیرا با وجود [[اکمال دین]] به ولی و [[ولایت]] احتیاجی نیست. | اشکال شده است که اطلاق [[آیۀ ولایت]] زمانی میتواند [[ولایت تشریعی]] و [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[ائمه]]{{ع}} را ثابت کند که قیدی برای آن نیامده باشد در حالی که آیۀ {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دين شما را به كمال رسانيدم و نعمت خود بر شما تمام كردم و اسلام را دين شما برگزيدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> [[آیه ولایت]] را قید میزند، زیرا با وجود [[اکمال دین]] به ولی و [[ولایت]] احتیاجی نیست. | ||
در پاسخ باید گفت مقصود از [[اکمال دین]] در [[آیه]] با چند فرضیه قابل [[تصور]] است: | در پاسخ باید گفت مقصود از [[اکمال دین]] در [[آیه]] با چند فرضیه قابل [[تصور]] است: | ||
#تمام [[معارف]] اصیل [[دین]] اعم از [[اعتقادی]]، [[اخلاقی]] و [[فقهی]]؛ خواه کلی و خواه جزئی نازل شده است، در نتیجه [[دین]] ظرفیت معارفی بیش از این را ندارد | #تمام [[معارف]] اصیل [[دین]] اعم از [[اعتقادی]]، [[اخلاقی]] و [[فقهی]]؛ خواه کلی و خواه جزئی نازل شده است، در نتیجه [[دین]] ظرفیت معارفی بیش از این را ندارد. | ||
#تمام [[معارف]] کلی به همراه برخی جزئیات آنها بیان شده و به اعتبار همان [[معارف]] کلی، [[اکمال دین]] تحقق یافته است؛ | #تمام [[معارف]] کلی به همراه برخی جزئیات آنها بیان شده و به اعتبار همان [[معارف]] کلی، [[اکمال دین]] تحقق یافته است؛ | ||
#تنها [[معارف]] کلی [[دین]] بیان شده؛ اما تفصیل آنها بیان نشده است؛ به گونهای که اگر کسی به آن [[معارف]] کلی مراجعه کند، میتواند [[حقیقت]] را یافته و [[هدایت]] شود. | #تنها [[معارف]] کلی [[دین]] بیان شده؛ اما تفصیل آنها بیان نشده است؛ به گونهای که اگر کسی به آن [[معارف]] کلی مراجعه کند، میتواند [[حقیقت]] را یافته و [[هدایت]] شود. | ||
فرضیه سوم پذیرفتنی نیست؛ زیرا با جستجو در [[آیات]] و [[سنت نبوی]] میتوان دریافت بیان [[دین]]، به کلیات محدود نبوده است. [[قرآن کریم]] از برخی مسائل جزئی [[وضو]]، [[ارث]]، [[روزه]]، انواع [[طلاق]] و عدّه، مسائل [[زنان]]، مهریه، چگونگی قرض دادن به دیگران و... [[سخن]] گفته است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز خود [[وضو]] گرفته، [[نماز]] خوانده، [[غسل]] کرده، [[اقدام]] به [[گرفتن زکات]] و نیز [[جزیه]] از [[اهل کتاب]] کرده، [[حدود شرعی]] را بر [[مجرمان]] | فرضیه سوم پذیرفتنی نیست؛ زیرا با جستجو در [[آیات]] و [[سنت نبوی]] میتوان دریافت بیان [[دین]]، به کلیات محدود نبوده است. [[قرآن کریم]] از برخی مسائل جزئی [[وضو]]، [[ارث]]، [[روزه]]، انواع [[طلاق]] و عدّه، مسائل [[زنان]]، مهریه، چگونگی قرض دادن به دیگران و... [[سخن]] گفته است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز خود [[وضو]] گرفته، [[نماز]] خوانده، [[غسل]] کرده، [[اقدام]] به [[گرفتن زکات]] و نیز [[جزیه]] از [[اهل کتاب]] کرده، [[حدود شرعی]] را بر [[مجرمان]] پیاده و مسئله [[ارث]] را با جزئیات آن بیان کرده است. معاملات فراوانی نیز در عصر [[نبوی]] انجام میشد، متنجسات بیشماری [[تطهیر]] میشد و... در حوزه [[عقاید]] و [[اخلاق]] نیز [[آیات]] و روایاتی پرشمار وجود دارند که بیانگر [[تبیین معارف]] جزئی در این دو حوزهاند، بنابراین نمیتوان گفت [[قرآن کریم]] یا [[سنت نبوی]] تنها به بیان کلیات بسنده کرده است. [[اثبات]] فرضیۀ نخست نیز کاری بس دشوار است؛ زیرا به لحاظ آنچه اکنون در [[اختیار]] داریم، نمیتوان گفت تمام [[احکام]] و [[معارف دین]] ـ اعم از [[اعتقادی]]، [[اخلاقی]] و [[فقهی]]؛ خواه کلی و خواه جزئی ـ در عصر [[نبوی]] بیان شده است. اما فرضیه دوم صحیح و قابل [[اثبات]] است؛ زیرا [[قرآن]] و [[سنت نبوی]] مؤید این فرضیهاند. به بیان دیگر میتوان گفت [[قرآن کریم]]، اصول و کلیات [[معارف]] را همراه با برخی جزئیات بیان کرده است. اما سخن در این است که چگونه میتوان [[دینی]] را که بخشی از [[معارف]] آن گفته نشده، [[دینی]] کمال یافته دانست؟ آیا [[اکمال دین]] با این فرضیه سازگار است؟ در پاسخ باید گفت روزی که [[آیه اکمال]] نازل شد، مصادف با [[واقعه غدیر خم]] و [[انتصاب امام]] [[علی]]{{ع}} به عنوان [[امام]] و [[پیشوای مسلمانان]] پس از [[رسول خدا]] بود. بنابراین، آنچه موجب [[اکمال دین]] شد، به خاطر چنین [[انتصابی]] بود و این [[انتصاب]] به این معناست، معارفی که در عصر [[نبوی]] گفته نشده بود به وسیله [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[تشریع]]، [[تفسیر]] و تبیین شد بنابراین داشتنِ [[حق تشریع]] [[امامان]]{{ع}} با [[اکمال دین]] ناسازگار نیست. بلکه [[اکمال دین]] را معنادار میکند ضمن آنکه باید توجه داشت، [[اکمال دین]]، غیر از ختم [[دین]] است و آیۀ یادشده از [[اکمال دین]] [[سخن]] گفته از اینرو ناسازگاری میان [[اکمال دین]] و [[حق تشریع]] برای [[امام]] وجود ندارد بنابراین مقصود از اکمال دین، لزوماً این نیست که تمام کلیات و جزئیات [[دین]] بیان شده باشد؛ بلکه اگر برای اکمال دین چارهای اندیشیده شده که از طریق آن، [[دین]] به کمال خود برسد، باز هم میتوان از اکمال دین [[سخن]] گفت؛ پس [[آیۀ اکمال دین]] نمیتواند [[مقید]] [[آیۀ ولایت]] باشد و اگر [[دلیل]] دیگری بر تقیید پیدا نشود باید پذیرفت که [[امام]]{{ع}} [[حق تشریع]] [[حکم]] را دارد<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۸۵ تا ۱۸۸.</ref>. | ||
===سوم: دلالت بر امامت و ولایت امام علی=== | === سوم: دلالت بر امامت و ولایت امام علی === | ||
{{همچنین|امامت امام علی}} | {{همچنین|امامت امام علی}} | ||
[[آیه ولایت]] یکی از روشنترین [[دلایل امامت بلافصل علی]]{{ع}} است: زیرا واژۀ "ولی" اگر چه در لغت معانی یا کاربردهای گوناگونی دارد مانند: [[رب]]، [[مالک]]، [[سید]]، [[منعم]]، [[معتق،]] [[محب]]، [[ناصر]] و | [[آیه ولایت]] یکی از روشنترین [[دلایل امامت بلافصل علی]]{{ع}} است: زیرا واژۀ "ولی" اگر چه در لغت معانی یا کاربردهای گوناگونی دارد مانند: [[رب]]، [[مالک]]، [[سید]]، [[منعم]]، [[معتق،]] [[محب]]، [[ناصر]] و متصرف در امور دیگران<ref>لسان العرب، ج۱۵، ص۲۸۱ـ۲۸۳؛ أقرب الموارد، ج۲، ص۱۴۷۸.</ref>، ولی به [[دلایل عقلی]] و [[نقلی]] و نیز به [[اجماع]] [[مسلمانان]] غیر از سه معنای اخیر قطعاً مقصود نیست و از سه معنای اخیر تنها آخرین معنا میتواند در این [[آیه]] مقصود باشد. برخی از [[دلایل]] این مطلب عبارتاند از: | ||
# [[حصر]] {{متن قرآن|إِنَّمَا}}: کلمۀ {{متن قرآن|إِنَّمَا}} از ادات [[حصر]] است و بر [[ولایتی]] خاص که به [[خداوند]] اختصاص دارد و برای دیگران با [[اذن]] و [[مشیت الهی]] ثابت میشود<ref>مجمع البیان، ج۴ـ۳، ص۲۱۱؛ الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۳۹ـ۴۴۰؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۳۰۲ـ۳۰۳.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۰۶-۱۱۱.</ref> [[ولایت]] در [[آیه]] به معنای [[نصرت]] و [[محبت]] نیست؛ زیرا [[لزوم]] [[یاری]] کردن و [[محبت]] [[مؤمنان]] به همدیگر از لوازم [[بدیهی]] [[ایمان]] و مورد [[اجماع]] [[مسلمانان]] است چنانکه آیۀ {{متن قرآن|الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ}}<ref>«و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند» سوره توبه، آیه ۷۱.</ref> نیز بر آن دلالت میکند<ref>تفسیر کبیر، ج۱۲، ص۳۰؛ مصباح الهدایة فی اثبات الولایة، ص۳۲۰ـ۳۲۱.</ref>. | # [[حصر]] {{متن قرآن|إِنَّمَا}}: کلمۀ {{متن قرآن|إِنَّمَا}} از ادات [[حصر]] است و بر [[ولایتی]] خاص که به [[خداوند]] اختصاص دارد و برای دیگران با [[اذن]] و [[مشیت الهی]] ثابت میشود<ref>مجمع البیان، ج۴ـ۳، ص۲۱۱؛ الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۳۹ـ۴۴۰؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۳۰۲ـ۳۰۳.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۰۶-۱۱۱.</ref> [[ولایت]] در [[آیه]] به معنای [[نصرت]] و [[محبت]] نیست؛ زیرا [[لزوم]] [[یاری]] کردن و [[محبت]] [[مؤمنان]] به همدیگر از لوازم [[بدیهی]] [[ایمان]] و مورد [[اجماع]] [[مسلمانان]] است چنانکه آیۀ {{متن قرآن|الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ}}<ref>«و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند» سوره توبه، آیه ۷۱.</ref> نیز بر آن دلالت میکند<ref>تفسیر کبیر، ج۱۲، ص۳۰؛ مصباح الهدایة فی اثبات الولایة، ص۳۲۰ـ۳۲۱.</ref>. | ||
#کلمه ولی مشتق از "ولی" و "[[ولایت]]" به معنای [[سرپرستی]] و صاحب [[اختیار]] است: اگر چه واژۀ "ولی" بر معانی یا مصادیق متعددی اطلاق شده است، ولی هرگاه واژۀ "ولی" بدون قرینه به کار رود مراد از آن مالک امر بودن خواهد بود، به ویژه اگر به کسی اسناد داده شود که دارای [[شأن]] [[رهبری]] و [[فرمانروایی]] است؛ همان طوری که در آیۀ مورد بحث چنین است؛ زیرا کلمه «ولی» نخست به [[خداوند]] و سپس به [[پیامبر]]{{صل}} اسناد داده شده است. البتّه این [[ولایت]] برای [[خداوند]] [[بالاصاله]] و برای [[پیامبر]] و {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} تبعی و با [[اذن]] [[پروردگار]] است. حال با توجه به اینکه [[ولایت]] در مورد [[خدا]] و [[رسول]]{{صل}} به معنای مالک امر بودن است و از طرفی {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} بر [[خداوند]] و [[پیامبر]]{{صل}} عطف شده و [[حکم]] معطوف با معطوف علیه مشترک است، پس [[ولایت]] در مورد مؤمنانی که در [[آیه]] توصیف شدهاند نیز به معنای [[مالکیت]] [[امر]] [[تدبیر]] ([[امامت]]) خواهد بود<ref>مصباح الهدایة فی اثبات الولایة، ص۳۲۰ـ۳۲۱.</ref>. | #کلمه ولی مشتق از "ولی" و "[[ولایت]]" به معنای [[سرپرستی]] و صاحب [[اختیار]] است: اگر چه واژۀ "ولی" بر معانی یا مصادیق متعددی اطلاق شده است، ولی هرگاه واژۀ "ولی" بدون قرینه به کار رود مراد از آن مالک امر بودن خواهد بود، به ویژه اگر به کسی اسناد داده شود که دارای [[شأن]] [[رهبری]] و [[فرمانروایی]] است؛ همان طوری که در آیۀ مورد بحث چنین است؛ زیرا کلمه «ولی» نخست به [[خداوند]] و سپس به [[پیامبر]]{{صل}} اسناد داده شده است. البتّه این [[ولایت]] برای [[خداوند]] [[بالاصاله]] و برای [[پیامبر]] و {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} تبعی و با [[اذن]] [[پروردگار]] است. حال با توجه به اینکه [[ولایت]] در مورد [[خدا]] و [[رسول]]{{صل}} به معنای مالک امر بودن است و از طرفی {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} بر [[خداوند]] و [[پیامبر]]{{صل}} عطف شده و [[حکم]] معطوف با معطوف علیه مشترک است، پس [[ولایت]] در مورد مؤمنانی که در [[آیه]] توصیف شدهاند نیز به معنای [[مالکیت]] [[امر]] [[تدبیر]] ([[امامت]]) خواهد بود<ref>مصباح الهدایة فی اثبات الولایة، ص۳۲۰ـ۳۲۱.</ref>. | ||
#مراد از {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} [[ | # هر چند لفظ «آمنوا» جمع است اما مراد از عبارت {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا...}} همه [[مؤمنین]] نیستند بلکه بعضی از مؤمنین هستند، به دو دلیل: | ||
##اوّلاً: [[آیه شریفه]] مؤمنین را متصف نموده به اوصافی که مختص به برخی از آنها است نه همه آنها و آن اوصاف عبارت است از: «[[اقامه نماز]] و دادن [[زکات]] در حالت [[رکوع]]». | |||
##ثانیاً: اگر مراد جمیع مؤمنین باشند، لازم میآید [[اتحاد]] ولی و [[مولّی علیه]]، که هر مؤمنی هم خود [[ولیّ]] باشد و هم مولّی علیه! یعنی لازم میآید که همه مؤمنین ولیّ یکدیگر باشند و در نتیجه همه مؤمنین، هم ولیّ (و اولی بالتصرف باشند) و هم متولّی، و احدی به آن ملتزم نشده و [[بداهت]] و [[اجماع]] [[قائم]] است بر این که همه [[مردم]] ولیّ یکدیگر نیستند. | |||
==== مراد از مؤمنین [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} است ==== | |||
بعد از تبیین مفردات [[آیه]] گفته میشود: مراد از {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا...}} در آیه، فقط امیرالمؤمنین علی{{ع}} است به سه دلیل: | |||
اول: اجماع و اتفاق: هر کسی که میگوید مراد از {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا...}} بعض [[المؤمنین]] است، گفته است منظور [[حضرت امیرالمؤمنین]] علی{{ع}} است. پس اگر آیه شریفه را بر غیر آن حضرت حمل کنیم، خرق اجماع نموده ایم و خرق اجماع بالاجماع جایز نیست. | |||
دوّم: امیرالمؤمنین علی{{ع}} هم جزء مؤمنین است، آنگاه از دو حال خارج نیست: یا آن حضرت{{ع}} تمام مقصود از آیه است و یا بعضی از مقصودین به آیه است؛ احتمال دوّم [[باطل]] است که امیرالمؤمنین علی{{ع}} بعض المراد باشد و دیگران هم مقصود به آیه باشند؛ زیرا اوصافی که در آیه شریفه ذکر شده (یعنی: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>) عمومیت ندارد و مختص [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است. پس احتمال اوّل معیّن میشود که مراد این است که امیرالمؤمنین علی{{ع}} کلّ المراد [[آیه]] است. | |||
سوّم: [[شأن نزول آیه]] دلیل بر این است که مراد امیرالمؤمنین علی{{ع}} است؛ زیرا که مفسّرین خاصّه و عامّه [[اجماع]] دارند بر اینکه وقتی [[حضرت امیرالمؤمنین]] علی{{ع}} در حال [[رکوع]] [[انگشتر]] خویش را به [[سائل]] داد، این آیه در [[حق]] او نازل شد<ref>فخررازی در تفسیر کبیر، ج۱۲، ص۲۰؛ ثعلبی در تفسیر کشف البیان، ج۴، ص۷۵؛ زمخشری در کشاف، ج۱، ص۶۲۳؛ طبری در تفسیر جامع البیان، ج۶، ص۳۹۰؛ ابن سعد قرطبی در تفسیر، ج۶، ص۲۲۱؛ فاضل نیشابوری در غرائب، ج۲، ص۶۰۵؛ واحدی در اسباب النزول، ص۱۳۳؛ حافظ ابوبکر جصاص در تفسیر احکام القرآن، ج۲، ص۵۵۷؛ قاضی بیضاوی در انوار التنزیل، ج۱، ص۳۴۵؛ سیوطی در الدرالمنثور، ج۲، ص۲۹۳؛ شوکانی در تفسیر فتح القدیر، ج۲، ص۵۱؛ آلوسی در تفسیر، ج۶، ص۴۹۶؛ ابوالبرکات در تفسیرش، ج۱، ص۴۹۶؛ ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۷۷؛ خازن علاء الدین بغدادی در تفسیر، ج۱، ص۴۹۶؛ سلیمان حنفی در ینابیع المودة، ج۱، ص۱۱؛ ابن عساکر دمشقی در تاریخ شام، ج۴۲، ص۳۵۷؛ سبط ابن جوزی در تذکره، ص۳۵؛ قاضی عضد ایجی در مواقف، ج۳، ص۶۰۱؛ سید شریف جرجانی در شرح مواقف، ج۸، ص۳۶۰؛ ابن صبّاغ مالکی در فصول المهمّة، ج۱، ص۵۸۱؛ طبرانی در اوسط، ج۶، ص۲۱۹؛ ابن مغازلی در مناقب، ص۳۱۳؛ شبلنجی در نور الابصار، ص۱۵۹؛ طبری در ریاض النضره، ص۱۵۹.</ref>، پس منحصرا [[ولیّ]] و [[سرپرست]] [[مردم]]، [[خداوند]] و [[رسول خدا]]{{صل}} و امیرالمؤمنین علی{{ع}} هستند نه دیگران<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۸.</ref>. | |||
برخی از [[عامه]] اشکال کردهاند که: «ولیّ» در اینجا به معنای [[دوست]] و [[یاور]] است نه اولی بالتصرف و [[صاحب اختیار]] و در بسیاری از [[آیات قرآنی]] نیز به این معنا [[تفسیر]] شده است، مانند [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد اما سروران کافران، طاغوتهایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگیها بیرون میکشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>. | |||
پاسخ این است که اوّلاً: این حرف خلاف ظاهر بلکه خلاف [[نصّ]] [[آیه]] است؛ زیرا لفظ «[[ولیّ]]» فی حدّ نفسه به حسب وضع لغوی و استعمال عرفی در [[ولایت]] و صاحب اختیاری است و سایر معانی، مَجاز و محتاج به قرینه است، چنانکه لفظ «أولی» در آیه شریفه: {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref> و لفظ «[[مولی]]» در [[حدیث غدیر]] {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ}} هم صریح در این معناست. | |||
ثانیاً: این معنی با کلمه «انّما» که از ادات [[حصر]] است [[سازش]] ندارد؛ زیرا [[دوست]] و [[یاور]] [[مؤمنین]] منحصر به [[خدا]] و [[رسول]]{{صل}} و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نیست؛ بلکه جمیع مؤمنین با یکدیگر دوست میباشند چنان که [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ}}<ref>«و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و نماز را برپا میدارند و زکات میپردازند و از خداوند و پیامبرش فرمان میبرند، اینانند که خداوند به زودی بر آنان بخشایش میآورد، به راستی خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۷۱.</ref>. | |||
و برخی دیگر از [[عامه]] اشکال کردهاند که {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} صیغه جمع است چگونه بر امیرالمؤمنین علی{{ع}} که مفرد است اطلاق میشود؟<ref>تفسیر الرازی، ج۱۲، ص۲۸ طبع ثالث؛ قوشچی در شرح تجرید، ص۳۶۹.</ref>. | |||
در پاسخ باید گفت: این اشکال از [[تعصّب]] و [[عناد]] آنها است، زیرا: | |||
اولاً: اطلاق جمع بر مفرد به جهت [[تعظیم]] و [[تجلیل]]، امری است که در عرف و لغت شیوع دارد، [[مفسرین]] در بسیاری از [[آیات]] مثل: {{متن قرآن|وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ}}<ref>«و آسمان را با دستهایی (توانا) بنا نهادیم و بیگمان ما (آن را) گسترندهایم» سوره ذاریات، آیه ۴۷.</ref> و {{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا}}<ref>«ما نوح را به سوی قوم وی فرستادیم (و گفتیم) که قومت را پیش از آنکه عذابی دردناک به آنان برسد، بیم بده» سوره نوح، آیه ۱.</ref> و {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ}}<ref>«بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.</ref> و... به همین وجه جواب دادهاند، با اینکه قائل این کلمات یک نفر است. | |||
همچنین متعارف است بین [[پادشاهان]] و رؤسا که میگویند: ما چنین کردیم و چنان امر نمودیم و همچنین در عرف [[عرب]] و [[عجم]] شیوع دارد که وقتی به یک نفر خطاب میکنند، میگویند: شما چنین کردید و شما چنین گفتید و اینها همه از جهت تعظیم و [[تکریم]] آن شخص است. | |||
ثانیاً: ما ادعای اختصاص نمیکنیم؛ زیرا در [[احادیث]] ما وارد شده است که سایر [[ائمه]]{{عم}} نیز در این [[آیه]] داخل هستند و هر امامی نزدیک امامتش به این [[فضیلت]] فائز میشود<ref>الکافی، ج۱، ص۲۸۸، طبع الاسلامیه، حدیث ۳، {{عربی|باب ما نصّ الله عزّوجلّ ورسوله علی الأئمّه{{عم}} واحداً فواحداً}}؛ اثبات الهداة، ج۲، ص۱۳؛ تفسیر الصافی، ج۲، ص۴۴.</ref>. | |||
ثالثاً: [[زمخشری]] در کشّاف در جواب از این اشکال میگوید: مراد از این آیه هر چند امیرالمؤمنین علی{{ع}} است اما به لفظ جمع آورده است که دیگران نیز [[متابعت]] آن [[حضرت]] بکنند و رغبت نمایند در آنچه از آن حضرت صادر شده و در [[تصدّق]] [[فقرا]] تقصیر نکنند تا مثل [[ثواب]] و تعظیمی که به آن حضرت [[کرامت]] شده به ایشان نیز [[عنایت]] گردد<ref>الکشاف، ج۱، ص۶۴۹. و مرحوم سید شرفالدین در المراجعات، ص۱۶۴، جواب لطیفی از این اشکال داده است، و علامه بهبهانی در مصباح الهدایة، ص۳۱۹، جوابی دیگر، و مرحوم خراسانی در الامامه عند الشیعه، ص۳۳۴، جواب آخری دادند. فلاحظ إنْ شئتَ.</ref>. | |||
عجب است از فخررازی که در این [[آیه]] در اطلاق لفظ جمع بر مفرد ([[امیر المؤمنین]]{{ع}}) اشکال میکند و مینویسد: حمل کردن الفاظ جمع بر مفرد به جهت [[تعظیم]] مجاز است و اصل این است که [[کلام]] بر معنای حقیقیاش حمل شود، اما در [[تفسیر آیه]]: {{متن قرآن|وَلَا يَأْتَلِ أُولُو الْفَضْلِ مِنْكُمْ وَالسَّعَةِ}}<ref>«و سرمایهداران و توانگران از شما نباید سوگند یاد کنند که به خویشاوندان و مستمندان و مهاجران در راه خدا چیزی ندهند» سوره نور، آیه ۲۲.</ref>، میگوید: مراد از «اولی الفضل» [[ابوبکر]] است که به جهت [[علوّ]] [[شأن]] (و تعظیم) او به لفظ جمع آورده شده است<ref>تفسیر رازی، ج۲۳، ص۱۸۷ - ۱۸۸ طبع ثالث. جواب توهّمات فخر رازی در تفاسیر شیعه مذکور است، از جمله آنها: تفسیر شریف لاهیجی، ج۳، ص۲۷۱ - ۲۷۲.</ref>. | |||
چگونه تعبیر به لفظ جمع از مفرد به جهت تعظیم در [[حق]] ابوبکر جایز است اما در حق [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} جایز نیست؟! آیا هیچ زندیقی میتواند بگوید ابوبکر [[استحقاق]] تعظیم را دارد، اما امیرالمؤمنین{{ع}} ندارد؟!! در حالی که خاصّه و عامّه از [[رسول خدا]]{{صل}} [[روایت]] کردهاند: اگر درختها قلم و دریاها مرکب و [[جنیان]] حساب کننده و [[انسانها]] نویسنده باشند نمیتوانند [[فضائل امیرالمؤمنین]] را بنویسند<ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} لَوْ أَنَّ الرِّيَاضَ أَقْلَامٌ وَ الْبَحْرَ مِدَادٌ وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ وَ الْإِنْسَ كُتَّابٌ مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ{{ع}}}}؛ المناقب خوارزمی، ص۳۲، حدیث ۱؛ ص۳۲۸، حدیث ۳۴۱؛ و انظر: کفایة الطالب، ص۲۵۱؛ فرائد السمطین، ج۱، ص۱۶؛ ینابیع المودة، ج۲، ص۲۵۴، حدیث ۷۱۳؛ کشف الغمة، ج۱، ص۱۱۲ طبع القدیم؛ بحار الانوار، ج۴۰، ص۴۹؛ ج۳۸، ص۱۹۷.</ref><ref>[[سید قاسم علیاحمدی|علیاحمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]]، ص ۲۵۸؛ [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص۴۳۰ - ۴۳۶.</ref> | |||
==طریقه دیگر در استدلال به آیه== | == طریقه دیگر در استدلال به آیه == | ||
یکی از روشنترین [[دلایل قرآنی]] [[امامت بلافصل علی]]{{ع}} [[آیه ولایت]] است. [[خداوند سبحان]] خطاب به [[مؤمنان]] فرموده است: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>. | یکی از روشنترین [[دلایل قرآنی]] [[امامت بلافصل علی]]{{ع}} [[آیه ولایت]] است. [[خداوند سبحان]] خطاب به [[مؤمنان]] فرموده است: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>. | ||
خط ۳۸: | خط ۹۲: | ||
# ولایت در این [[آیه]] به معنای [[ولایت تدبیری]] است. | # ولایت در این [[آیه]] به معنای [[ولایت تدبیری]] است. | ||
#مصداق {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} در میان [[صحابه پیامبر]]{{صل}} [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بوده است. | #مصداق {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} در میان [[صحابه پیامبر]]{{صل}} [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بوده است. | ||
===گفتار اول: واژهشناسی ولی و ولایت=== | '''نتیجه:''' امیرالمؤمنین{{ع}} از [[پیامبر]]{{صل}} بر مؤمنان ولایت تدبیری (امامت) داشته است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۱۴۳.</ref>. | ||
=== گفتار اول: واژهشناسی ولی و ولایت === | |||
واژه «ولی» همانند کلمه «مولی» در معانی یا موارد گوناگونی به کار رفته است؛ مانند: [[رب]]، [[مالک]]، [[سید]]، [[منعم]]، معتق، [[ناصر]]، [[محبّ]]، تابع، جار ([[همسایه]])، ابنعم، حلیف (همسوگند)، [[عقید]] (همپیمان)، صهر (داماد)، [[عبد]]، معتَق ([[آزاد]] شده)، [[منعم علیه]] (کسی که مورد انعام قرار گرفته است)، [[متصرف]] در امور دیگران<ref>ر.ک: لسان العرب، ج۱۵، ص۲۸۱-۲۸۳؛ اقرب الموارد، ج۲، ص۱۴۷۸.</ref>. | واژه «ولی» همانند کلمه «مولی» در معانی یا موارد گوناگونی به کار رفته است؛ مانند: [[رب]]، [[مالک]]، [[سید]]، [[منعم]]، معتق، [[ناصر]]، [[محبّ]]، تابع، جار ([[همسایه]])، ابنعم، حلیف (همسوگند)، [[عقید]] (همپیمان)، صهر (داماد)، [[عبد]]، معتَق ([[آزاد]] شده)، [[منعم علیه]] (کسی که مورد انعام قرار گرفته است)، [[متصرف]] در امور دیگران<ref>ر.ک: لسان العرب، ج۱۵، ص۲۸۱-۲۸۳؛ اقرب الموارد، ج۲، ص۱۴۷۸.</ref>. | ||
یکی از کاربردهای ولی و [[مولی]] [[سرپرستی]] و عهدهدار بودن امور دیگران است، یعنی ولی و مولی نسبت به فرد یا افراد دیگر حق [[تصمیمگیری]] و دخالت در امور آنان را دارد، از باب مثال کسی که حق تصمیمگیری درباره [[ازدواج]] زنی را دارد، [[ولیّ]] آن [[زن]] نامیده میشود. در [[حدیث نبوی]] آمده است: {{متن حدیث|أَيُّمَا امْرَأَةٍ نَكَحَتْ بِغَيْرِ إِذْنِ وَلِيِّهَا (مولاها) فَنِكَاحُهَا بَاطِلٌ}}؛ هر زنی که بدون [[اذن]] ولی یا مولایش ازدواج کند، ازدواجش [[باطل]] است». مقصود از ولی یا مولی در این [[حدیث]]، فردی است که ولایت زن در ازدواج با اوست<ref>النهایة، ج۵، ص۲۲۹.</ref>. همچنین به کسی که [[سرپرستی]] [[یتیم]] را بر عهده دارد، [[ولیّ]] | یکی از کاربردهای ولی و [[مولی]] [[سرپرستی]] و عهدهدار بودن امور دیگران است، یعنی ولی و مولی نسبت به فرد یا افراد دیگر حق [[تصمیمگیری]] و دخالت در امور آنان را دارد، از باب مثال کسی که حق تصمیمگیری درباره [[ازدواج]] زنی را دارد، [[ولیّ]] آن [[زن]] نامیده میشود. در [[حدیث نبوی]] آمده است: {{متن حدیث|أَيُّمَا امْرَأَةٍ نَكَحَتْ بِغَيْرِ إِذْنِ وَلِيِّهَا (مولاها) فَنِكَاحُهَا بَاطِلٌ}}؛ هر زنی که بدون [[اذن]] ولی یا مولایش ازدواج کند، ازدواجش [[باطل]] است». مقصود از ولی یا مولی در این [[حدیث]]، فردی است که ولایت زن در ازدواج با اوست<ref>النهایة، ج۵، ص۲۲۹.</ref>. همچنین به کسی که [[سرپرستی]] [[یتیم]] را بر عهده دارد، [[ولیّ]] یتیم و به کسی که میتواند [[قاتل]] را ببخشد یا [[قصاص]] کند ولیّ دم گفته میشود. | ||
بنابراین، هر کسی بر امری [[ولایت]] داشته باشد یا بر انجام آن [[اقدام]] کند، ولی و مولای آن خواهد بود<ref>{{عربی|کل من ولی أمرا أو قام به فهو مولاه و ولیه}}. النهایة، ج۵، ص۲۲۸.</ref>. | بنابراین، هر کسی بر امری [[ولایت]] داشته باشد یا بر انجام آن [[اقدام]] کند، ولی و مولای آن خواهد بود<ref>{{عربی|کل من ولی أمرا أو قام به فهو مولاه و ولیه}}. النهایة، ج۵، ص۲۲۸.</ref>. | ||
خط ۵۴: | خط ۱۰۸: | ||
راغب اصفهانی گفته است: «ولاء و توالی آن است که دو یا چند چیز به گونهای باشند که غیر آنها میان آنها نباشد. این معنا برای قرب مکانی و قرب به لحاظ نسبت، [[دین]]، [[صداقت]]، [[نصرت]] و [[اعتقاد]]، استعاره آورده میشود. واژه ولایت (بر وزن [[هدایت]]) به معنای نصرت، و واژه ولایت (بر وزن [[شهادت]]) به معنای [[تولی]] امر است. همچنین گفته شده است هر دو واژه یک معنا دارد و [[حقیقت]] آن همان تولی امر است»<ref>المفردات فی غریب القرآن، ۵۳۳.</ref>. | راغب اصفهانی گفته است: «ولاء و توالی آن است که دو یا چند چیز به گونهای باشند که غیر آنها میان آنها نباشد. این معنا برای قرب مکانی و قرب به لحاظ نسبت، [[دین]]، [[صداقت]]، [[نصرت]] و [[اعتقاد]]، استعاره آورده میشود. واژه ولایت (بر وزن [[هدایت]]) به معنای نصرت، و واژه ولایت (بر وزن [[شهادت]]) به معنای [[تولی]] امر است. همچنین گفته شده است هر دو واژه یک معنا دارد و [[حقیقت]] آن همان تولی امر است»<ref>المفردات فی غریب القرآن، ۵۳۳.</ref>. | ||
با توجه به حالات اولیه [[انسان]] در کاربرد الفاظ و اینکه معمولاً کلمات را در آغاز برای بیان معانی مربوط به [[محسوسات]] به کار میبرد میتوان گفت: واژه [[ولایت]] در آغاز برای [[قرب]] و نزدیکی خاص در [[محسوسات]] (قرب [[حسی]]) به کار رفته است؛ آنگاه برای قرب [[معنوی]] استعاره آورده شده است. بنابراین، هر گاه این واژه در [[امور معنوی]] به کار رود بر نوعی از نسبت [[قرابت]] دلالت میکند و لازمه آن این است که «ولی» نسبت به آنچه بر آن ولایت دارد، دارای حقی است که دیگری | با توجه به حالات اولیه [[انسان]] در کاربرد الفاظ و اینکه معمولاً کلمات را در آغاز برای بیان معانی مربوط به [[محسوسات]] به کار میبرد میتوان گفت: واژه [[ولایت]] در آغاز برای [[قرب]] و نزدیکی خاص در [[محسوسات]] (قرب [[حسی]]) به کار رفته است؛ آنگاه برای قرب [[معنوی]] استعاره آورده شده است. بنابراین، هر گاه این واژه در [[امور معنوی]] به کار رود بر نوعی از نسبت [[قرابت]] دلالت میکند و لازمه آن این است که «ولی» نسبت به آنچه بر آن ولایت دارد، دارای حقی است که دیگری ندارد و او میتواند تصرفاتی را بنماید که دیگری جز به [[اذن]] وی نمیتواند، مثلاً ولیّ میت میتواند در [[اموال]] او [[تصرف]] کند، این ولایت او ناشی از [[حق]] [[وراثت]] است. کسی که بر صغیر ولایت دارد حق [[تصرف در امور]] وی را دارد و کسی که ولایت [[نصرت]] دارد میتواند در امور [[منصور]] (کسی که نصرتش را عهدهدار شده است) تصرف کند. [[خداوند]] [[ولی امر]] [[بندگان]] خویش است، یعنی آنان را در [[امور دنیوی]] و [[اخروی]] [[هدایت]] میکند و از [[توفیق]] و نصرت خاص خود بهرهمندشان میسازد. [[پیامبر]]{{صل}} [[ولیّ]] [[مؤمنان]] است، از این نظر که میتواند در حوزه [[تشریع]] و [[قضا]] درباره آنان [[حکم]] کند. [[حکمران]] بر [[مردم]]، ولایت دارد، یعنی به مقدار گستره حکومتش حق [[حکومت]] و تصرف در امور آنان را دارد. همینگونه است دیگر موارد ولایت، مانند ولایت آزادسازی برده، ولایت [[سوگند]]، و ولایت مجاورت ([[همسایگی]])، ولایت بر [[طلاق]]، ولایت [[محبت]]، ولایت [[عهد]] و... . | ||
بنابراین، حاصل معنای ولایت در همه موارد استعمال آن، گونهای از قرابت است که منشأ نوعی تصرف و [[مالک]] بودن [[تدبیر]] است<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۱۲.</ref>؛ به عبارت دیگر، ولایت، نوعی اقتراب و نزدیکی نسبت به چیزی است به گونهای که موانع و حجابها از میان برداشته میشود. هرگاه این قرابت از نظر [[حفظ]] و نصرت باشد، ولیّ یاریدهندهای است که چیزی او را از [[یاری دادن]] آن کس که نسبت به او قرابت و ولایت دارد منع نمیکند، و اگر قرابت از جهت محبت باشد که نوعی جذب و انجذاب [[روحی]] است، [[ولیّ]] آن محبوبی است که [[انسان]] به او [[عشق]] میورزد و [[اراده]] خود را تابع اراده او قرار | بنابراین، حاصل معنای ولایت در همه موارد استعمال آن، گونهای از قرابت است که منشأ نوعی تصرف و [[مالک]] بودن [[تدبیر]] است<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۱۲.</ref>؛ به عبارت دیگر، ولایت، نوعی اقتراب و نزدیکی نسبت به چیزی است به گونهای که موانع و حجابها از میان برداشته میشود. هرگاه این قرابت از نظر [[حفظ]] و نصرت باشد، ولیّ یاریدهندهای است که چیزی او را از [[یاری دادن]] آن کس که نسبت به او قرابت و ولایت دارد منع نمیکند، و اگر قرابت از جهت محبت باشد که نوعی جذب و انجذاب [[روحی]] است، [[ولیّ]] آن محبوبی است که [[انسان]] به او [[عشق]] میورزد و [[اراده]] خود را تابع اراده او قرار میدهد و اگر اقتراب و نزدیکی به لحاظ [[خویشاوندی]] باشد، ولیّ کسی است که فیالمثل از او [[ارث]] میبرد و در این جهت، چیزی مانع وی نمیشود و اگر [[قرابت]] و [[ولایت]] به لحاظ [[اطاعت]] باشد، ولیّ کسی است که درباره او آنگونه که [[مصلحت]] بداند، [[حکم]] میکند<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۶۸.</ref>. | ||
از آنچه گفته شد به دست آمد که اطلاق واژگان ولایت، ولی و [[مولی]] بر مصادیق مختلف، از قبیل اشتراک [[معنوی]] است نه اشتراک لفظی، زیرا در همه مصادیق، یک جامع معنوی وجود دارد که عبارت است از: قرابت خاص میان آن کس که دارای ولایت است و آن کس یا آن چیزی که متعلّق ولایت است<ref>این مطلب که اطلاق ولایت، ولی و مولی بر مصادیق مختلف از قبیل مشترک معنوی است نه مشترک لفظی را علامه امینی در الغدیر، ج۱، ص۶۴۹-۶۵۱ بررسی و تبیین کرده است. وی جامع و مشترکی که وی بیان کرده عبارت است از: «اولی بالشیء»، یعنی اولویت و رجحان نسبت به چیزی. وی افزوده است که قبل از او این تحقیق توسط شمسالدین بن بطریق حتی در کتاب «العمدة، ص۱۲» انجام گرفته است.</ref>. | از آنچه گفته شد به دست آمد که اطلاق واژگان ولایت، ولی و [[مولی]] بر مصادیق مختلف، از قبیل اشتراک [[معنوی]] است نه اشتراک لفظی، زیرا در همه مصادیق، یک جامع معنوی وجود دارد که عبارت است از: قرابت خاص میان آن کس که دارای ولایت است و آن کس یا آن چیزی که متعلّق ولایت است<ref>این مطلب که اطلاق ولایت، ولی و مولی بر مصادیق مختلف از قبیل مشترک معنوی است نه مشترک لفظی را علامه امینی در الغدیر، ج۱، ص۶۴۹-۶۵۱ بررسی و تبیین کرده است. وی جامع و مشترکی که وی بیان کرده عبارت است از: «اولی بالشیء»، یعنی اولویت و رجحان نسبت به چیزی. وی افزوده است که قبل از او این تحقیق توسط شمسالدین بن بطریق حتی در کتاب «العمدة، ص۱۲» انجام گرفته است.</ref>. | ||
و نیز روشن شد که یکی از مصادیق یا کاربردهای ولایت، ولایت [[تدبیر]] و [[سرپرستی]] و [[زعامت]] است، و با توجه به اینکه [[امامت]] نیز همین معنا را دارد، امامت و [[رهبری]] از جمله کابردهای ولایت به شمار میآید | و نیز روشن شد که یکی از مصادیق یا کاربردهای ولایت، ولایت [[تدبیر]] و [[سرپرستی]] و [[زعامت]] است، و با توجه به اینکه [[امامت]] نیز همین معنا را دارد، امامت و [[رهبری]] از جمله کابردهای ولایت به شمار میآید<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۱۴۴.</ref>. | ||
===گفتار دوم: مقصود از ولایت در [[آیه ولایت]]=== | === گفتار دوم: مقصود از ولایت در [[آیه ولایت]] === | ||
بحث پیشین درباره مفاد و مدلول استعمالی واژه ولی بود و اکنون بحث درباره مفاد و مدلول جدّی آن است، یعنی [[خداوند]] در این [[آیه]] چه معنا یا مصداقی از ولایت و ولی را اراده کرده است؟ [[مفسران]] و [[متکلمان امامیه]] معتقدند که مقصود از [[ولایت]] در این [[آیه]]، [[رهبری]] و [[تدبیر امور]] [[مؤمنان]] در [[حیات]] فردی و [[اجتماعی]] آنان است که تعیّن و تبلور آن، پس از [[نبوت]]، در [[امامت]] است؛ ولی مفسران و [[متکلمان]] [[اهلسنت]] معتقدند که مقصود از ولایت در آیه، [[نصرت]] و [[محبت]] است. برخی از آنان فقط نصرت را گفتهاند و برخی دیگر هر دو را بیان کردهاند. | |||
بحث پیشین درباره مفاد و مدلول استعمالی واژه ولی | |||
در [[تفسیر طبری]]، المنار و المراغی ولایت به نصرت [[تفسیر]] شده است<ref>تفسیر طبری، ج۶، ص۳۴۳؛ تفسیر المنار، ج۶، ص۴۴۳؛ تفسیر المراغی، ج۶، ص۱۴۳.</ref>. [[عضدالدین ایجی]] و [[فضل بن روزبهان]] نیز ولایت را در این آیه به نصرت تفسیر کردهاند<ref>شرح المواقف، ج۸ ص۳۶۰؛ دلائل الصدق، ج۲، ص۷۴.</ref>. | در [[تفسیر طبری]]، المنار و المراغی ولایت به نصرت [[تفسیر]] شده است<ref>تفسیر طبری، ج۶، ص۳۴۳؛ تفسیر المنار، ج۶، ص۴۴۳؛ تفسیر المراغی، ج۶، ص۱۴۳.</ref>. [[عضدالدین ایجی]] و [[فضل بن روزبهان]] نیز ولایت را در این آیه به نصرت تفسیر کردهاند<ref>شرح المواقف، ج۸ ص۳۶۰؛ دلائل الصدق، ج۲، ص۷۴.</ref>. | ||
خط ۷۲: | خط ۱۲۵: | ||
بدون [[شک]]، نمیتوان [[محبت]] برخی از [[مؤمنان]] با [[اهل کتاب]] را محبت [[دینی]] و [[ایمانی]] دانست، زیرا در آن صورت آنان [[مؤمن]] نخواهند بود، بلکه محبت مفروض، محبت در [[امور دنیوی]] است که روشنترین مورد آن همان [[یاری دادن]] به یکدیگر در [[جنگ با دشمنان]] است. بنابراین، محبت مطرح شده در عبارتهای یاد شده در [[حقیقت]] به [[نصرت]] باز میگردد، چنانکه رازی در ادامه گفته است: «چون [[ولایتی]] که از آن [[نهی]] شده [[ولایت]] نصرت است، ولایتی که به آن امر شده است نیز ولایت نصرت است»<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۲۷-۲۸.</ref>. | بدون [[شک]]، نمیتوان [[محبت]] برخی از [[مؤمنان]] با [[اهل کتاب]] را محبت [[دینی]] و [[ایمانی]] دانست، زیرا در آن صورت آنان [[مؤمن]] نخواهند بود، بلکه محبت مفروض، محبت در [[امور دنیوی]] است که روشنترین مورد آن همان [[یاری دادن]] به یکدیگر در [[جنگ با دشمنان]] است. بنابراین، محبت مطرح شده در عبارتهای یاد شده در [[حقیقت]] به [[نصرت]] باز میگردد، چنانکه رازی در ادامه گفته است: «چون [[ولایتی]] که از آن [[نهی]] شده [[ولایت]] نصرت است، ولایتی که به آن امر شده است نیز ولایت نصرت است»<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۲۷-۲۸.</ref>. | ||
بنابراین، درباره مقصود از ولایت در [[آیه]] مورد بحث دو دیدگاه مطرح شده است: یکی دیدگاه [[شیعه]] که آن را ولایت [[تدبیر]] و [[رهبری]] میدانند، و دیگر دیدگاه [[اهل سنت]] که آن را ولایت نصرت دانستهاند | بنابراین، درباره مقصود از ولایت در [[آیه]] مورد بحث دو دیدگاه مطرح شده است: یکی دیدگاه [[شیعه]] که آن را ولایت [[تدبیر]] و [[رهبری]] میدانند، و دیگر دیدگاه [[اهل سنت]] که آن را ولایت نصرت دانستهاند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۱۴۸.</ref>. | ||
===[[دلایل]] دیدگاه شیعه=== | ==== [[دلایل]] دیدگاه شیعه ==== | ||
====[[دلیل]] اول==== | ===== [[دلیل]] اول ===== | ||
مخاطب در آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ...}} عموم مؤمناناند، یعنی آنان مولّی علیهاند و [[خدا]] و [[رسول خدا]]{{صل}} و مؤمنانی که در حال [[رکوع]] در [[نماز]] [[زکات]] دادهاند، بر آنان ولایت دارند. بنابراین مقصود از {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}}برخی از مؤمنان است نه عموم مؤمنان. بر این اساس، ولایت در آیه به معنای نصرت یا محبت نخواهد بود، زیرا ولایت به معنای مزبور، عموم مؤمنان را شامل میشود و همه مؤمنان نسبت به یکدیگر ولایت محبت و نصرت دارند، چون ولایت محبت و نصرت، دایر مدار [[ایمان]] است، و ایمان، شرط لازم و کافی آن است، یعنی هر مؤمنی به مقتضای اینکه ایمان دارد باید به مؤمنان دیگر محبت بورزد و آنان را [[یاری]] دهد، اما ولایت تدبیر و رهبری عمومیت ندارد و به برخی از مؤمنان اختصاص دارد، و آن کسی است که شرایط لازم رهبری را دارا باشد و رهبریاش با دلیل معتبر [[ثابت]] شده باشد<ref>{{عربی|أن الآیة تتضمن ذکر ولی و متول، و ذلک یقتضی اختصاصها بالبعض، وکونها خطابا لبعض المؤمنین یمنع من حمل الولایة علی المودة و النصرة، لعموم فرضها للجمیع}}. تقریب المعارف، ص۱۲۸؛ نیز ر.ک: الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۳۹.</ref>. | مخاطب در آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ...}} عموم مؤمناناند، یعنی آنان مولّی علیهاند و [[خدا]] و [[رسول خدا]]{{صل}} و مؤمنانی که در حال [[رکوع]] در [[نماز]] [[زکات]] دادهاند، بر آنان ولایت دارند. بنابراین مقصود از {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}}برخی از مؤمنان است نه عموم مؤمنان. بر این اساس، ولایت در آیه به معنای نصرت یا محبت نخواهد بود، زیرا ولایت به معنای مزبور، عموم مؤمنان را شامل میشود و همه مؤمنان نسبت به یکدیگر ولایت محبت و نصرت دارند، چون ولایت محبت و نصرت، دایر مدار [[ایمان]] است، و ایمان، شرط لازم و کافی آن است، یعنی هر مؤمنی به مقتضای اینکه ایمان دارد باید به مؤمنان دیگر محبت بورزد و آنان را [[یاری]] دهد، اما ولایت تدبیر و رهبری عمومیت ندارد و به برخی از مؤمنان اختصاص دارد، و آن کسی است که شرایط لازم رهبری را دارا باشد و رهبریاش با دلیل معتبر [[ثابت]] شده باشد<ref>{{عربی|أن الآیة تتضمن ذکر ولی و متول، و ذلک یقتضی اختصاصها بالبعض، وکونها خطابا لبعض المؤمنین یمنع من حمل الولایة علی المودة و النصرة، لعموم فرضها للجمیع}}. تقریب المعارف، ص۱۲۸؛ نیز ر.ک: الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۳۹.</ref>. | ||
تقریر دیگر این [[استدلال]] آن است که اگر مؤمنانی که در [[آیه]]، مخاطب واقع شدهاند، همان کسانی باشند که [[ولایت]] برای آنان [[اثبات]] شده است، دو اشکال لازم خواهد آمد: یکی اینکه مضاف عین مضافالیه خواهد | تقریر دیگر این [[استدلال]] آن است که اگر مؤمنانی که در [[آیه]]، مخاطب واقع شدهاند، همان کسانی باشند که [[ولایت]] برای آنان [[اثبات]] شده است، دو اشکال لازم خواهد آمد: یکی اینکه مضاف عین مضافالیه خواهد بود و دیگر اینکه هرکسی بر خودش ولایت خواهد داشت، و این دو محال است<ref>{{عربی|وجب أن یکون الذی خوطب بالآیة غیر الذی جعلت له الولایة، و الا لزم أن یکون المضاف هو المضاف الیه، و أن یکون کل واحدة من المؤمنین ولی نفسه، و ذلک محال}}، مجمع البیان، ج۳-۴، ص۲۱۲.</ref>. | ||
مقصود از محال بودن دو مطلب مزبور، محال عرفی و عقلایی است، نه محال [[عقلی]]، زیرا از نظر [[عقل]] میتوان [[تصور]] کرد که مرتبه [[عقلانی]] و متعالی وجود [[انسان]] بر مرتبه حیوانی و دانی وجود او ولایت داشته باشد. در نتیجه، مضاف و مضافالیه نیز دو چیز خواهد بود، ولی چون خطابهای [[قرآنی]] متوجه عموم [[عقلای بشر]] است، از نظر [[فهم]] عرفی و عقلایی [[ولایت انسان]] بر خودش نامعقول است<ref>ولایت کسی بر نفسش ثابت نباشد، {{عربی|لاعتبار الرتبة بین المولی والمولی علیه}}. تفسیر ابوالفتوح رازی، ج۷، ص۲۶.</ref>. | مقصود از محال بودن دو مطلب مزبور، محال عرفی و عقلایی است، نه محال [[عقلی]]، زیرا از نظر [[عقل]] میتوان [[تصور]] کرد که مرتبه [[عقلانی]] و متعالی وجود [[انسان]] بر مرتبه حیوانی و دانی وجود او ولایت داشته باشد. در نتیجه، مضاف و مضافالیه نیز دو چیز خواهد بود، ولی چون خطابهای [[قرآنی]] متوجه عموم [[عقلای بشر]] است، از نظر [[فهم]] عرفی و عقلایی [[ولایت انسان]] بر خودش نامعقول است<ref>ولایت کسی بر نفسش ثابت نباشد، {{عربی|لاعتبار الرتبة بین المولی والمولی علیه}}. تفسیر ابوالفتوح رازی، ج۷، ص۲۶.</ref>. | ||
====[[دلیل]] دوم==== | ===== [[دلیل]] دوم ===== | ||
هرگاه واژه ولی به کسی نسبت داده شود که از [[مقام امامت]] و [[رهبری سیاسی]] برخوردار است، آنچه به [[ذهن]] خطور میکند، همان ولایت [[تدبیر]] و [[رهبری]] | هرگاه واژه ولی به کسی نسبت داده شود که از [[مقام امامت]] و [[رهبری سیاسی]] برخوردار است، آنچه به [[ذهن]] خطور میکند، همان ولایت [[تدبیر]] و [[رهبری]] است و ولایت [[محبت]] و [[نصرت]] نیز لازمه آن خواهد بود، یعنی ولایت تدبیر و رهبری، مدلول مطابقی [[کلام]] و ولایت محبت و نصرت، مدلول التزامی آن است، زیرا در [[جهانبینی الهی]]، کسی که عهدهدار امر ولایت رهبری و [[سیاسی]] است، باید کسانی که بر آنان ولایت دارد را [[دوست]] بدارد و پاور و مددکارشان باشد، مثلاً هر گاه گفته شود: {{عربی|السلطان ولیّ الرعیة}}؛ [[فرمانروا]] [[ولیّ]] [[مردم]] است مقصود، ولایت [[زعامت]] و رهبری است. | ||
در [[آیه ولایت]] نیز، قبل از آنکه [[ولایت]] به {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} نسبت داده شود، به [[خدا]] و [[رسول خدا]]{{صل}} نسبت داده شده است. [[خداوند]] بالذات بر [[مردم]] [[ولایت تدبیری]] دارد و [[پیامبر]] نیز از آن جهت که رسول خدا و [[اطاعت]] از او [[واجب]] است بر مردم ولایت دارد: {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref>. بنابراین مقصود از ولایت درباره مؤمنانی که با صفات ویژهای معرفی شده و بر [[رسول]] عطف شدهاند، ولایت تدبیری خواهد بود<ref>حق تعالی گفت: ولی شما که مکلفانید و مخاطبید به خطاب من، خداست تعالی و اولیتر است به شما از شما که فرمان او برید و طاعت او را انقیاد کنید و از او برگرفته به «واو عطف» که معنی او اشتراک الثانی فی حکم الاول باشد، و رسول خدا به شما اولیتر است، و در باب ولایت و اولیترین حکم او حکم خداست ـ عزوجل ـ در افتراض طاعت، و از او هم فرو دهم به واو عطف مؤمنانی که وصف ایشان آن است که نماز کنند و زکات دهند، و در آن حال که راکع باشند (تفسیر ابوالفتوح رازی، ج۷، ص۲۶).</ref>. | |||
===== [[دلیل]] سوم ===== | |||
استعمال کلمه [[ولیّ]] و [[مولی]] در موارد و مصادیق آن از باب اشتراک [[معنوی]] است نه اشتراک لفظی و معنای جامعِ همه موارد و مصادیق عبارت است از: [[قرب]] خاصی که مصحّح و مجوّز نوعی تصرّف ولی در امور مربوط به کسی است که متعلّق ولایت است و به عبارت دیگر، معنای جامع در همه موارد و مصادیق ولی و مولی، [[اولویت]] است که متناسب با موارد و مصادیق آن، ویژگی خاصی خواهد داشت، مانند اولویت همپیمان نسبت به همپیمان خود که او را [[یاری]] دهد و اولویت [[همسایه]] نسبت به همسایه در حل [[مشکلات]] او، و اولویت ولی مقتول در [[تصمیمگیری]] نسبت به خونبهای او و دیگر موارد. | |||
بنابراین، کاربردهای [[ولایت]] [[رهبری]]، [[نصرت]] و [[محبت]] میتواند در [[آیه ولایت]]، مقصود باشد، به این صورت که واژه ولی در معنای جامع و مشترک میان آنها به کار رفته است و استعمال لفظ در بیشتر از یک معنا لازم نخواهد آمد و از طرفی هر سه معنای [[ولایت تدبیری]]، محبت و نصرت درباره [[خداوند]] و [[پیامبر]] تحقق دارد و چون مؤمنانی که با اوصاف ویژهای معرفی شدهاند بدون تکرار لفظ ولی بر «رسول» عطف شدهاند، هر سه کاربرد ولایت تدبیری، محبت و نصرت برای آنان نیز [[ثابت]] خواهد بود. | |||
مطلب مزبور را برخی از [[عالمان]] [[اهلسنت]] درباره معنای «مولی» در [[حدیث غدیر]] گفتهاند، چنانکه [[محمد بن طلحه شافعی]] گفته است: «هر معنایی که لفظ [[مولی]] درباره پیامبر{{صل}} بر آن دلالت میکند، پیامبر{{صل}} آن را برای [[علی]] [[اثبات]] کرده است، پیامبر{{صل}} هم نسبت به [[مؤمنان]] [[اولویت]] داشت و هم [[ناصر]] و [[محب]] آنان بود»، با توجه به یکسانی واژه «ولی» و واژه «مولی» از نظر معنا و کاربرد، مطلب یاد شده درباره آیه ولایت نیز صادق است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۱۴۸-۱۵۱.</ref>. | |||
== استدلال به قیاس در اثبات ولایت امام == | |||
==استدلال به قیاس در اثبات ولایت امام== | |||
با توجه به آنکه [[آیه]] [[صراحت]] در [[ولایت خداوند]] و رسولش{{صل}} و [[مؤمنین]] خاص دارد، [[استدلال]] به [[امامت]] این گروه خاص را میتوان با تبیین مسئله [[ولایت]] در آیه بر اساس دو [[قیاس]] استثنائی و اقترانی به این صورت ارائه نمود: | با توجه به آنکه [[آیه]] [[صراحت]] در [[ولایت خداوند]] و رسولش{{صل}} و [[مؤمنین]] خاص دارد، [[استدلال]] به [[امامت]] این گروه خاص را میتوان با تبیین مسئله [[ولایت]] در آیه بر اساس دو [[قیاس]] استثنائی و اقترانی به این صورت ارائه نمود: | ||
===قیاس استثنایی=== | === قیاس استثنایی === | ||
اولاً، اگر ولایت در | اولاً، اگر ولایت در آیه به معنای [[حکومت]] و [[حق تصرف]] و [[تدبیر امور]] [[امت]] باشد، مؤمنین مذکور در آیه صاحب چنین [[ولایتی]] هستند. | ||
ثانیاً، [[ولایت خدا]] و رسولش{{صل}} در آیه، به معنای حکومت و حق تصرف و تدبیر امور امت است. | ثانیاً، [[ولایت خدا]] و رسولش{{صل}} در آیه، به معنای حکومت و حق تصرف و تدبیر امور امت است. | ||
خط ۱۲۸: | خط ۱۵۷: | ||
نتیجه آنکه: فقط مؤمنین واجد صفات مذکور در آیه، دارای [[ولایت الهی]] بر سایرین هستند. | نتیجه آنکه: فقط مؤمنین واجد صفات مذکور در آیه، دارای [[ولایت الهی]] بر سایرین هستند. | ||
===قیاس اقترانی=== | === قیاس اقترانی === | ||
عکس نتیجه قیاس اول را کبرای قیاسی اقترانی قرار داده و میگوییم: | عکس نتیجه قیاس اول را کبرای قیاسی اقترانی قرار داده و میگوییم: | ||
اولاً، صاحبان ولایت الهی بر سایرین، فقط مؤمنین مذکور در آیه | اولاً، صاحبان ولایت الهی بر سایرین، فقط مؤمنین مذکور در آیه هستند. | ||
ثانیاً، مؤمنین مذکور در آیه، (بنابر [[نصوص]] وارده) منحصراً [[حضرت علی]]{{ع}} و [[امامان معصوم]]{{عم}} هستند. | ثانیاً، مؤمنین مذکور در آیه، (بنابر [[نصوص]] وارده) منحصراً [[حضرت علی]]{{ع}} و [[امامان معصوم]]{{عم}} هستند. | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۶۶: | ||
نتیجه آنکه: صاحبان ولایت بر سایرین، منحصر در امامان معصوم{{عم}} است<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۴ ص ۶۰.</ref>. | نتیجه آنکه: صاحبان ولایت بر سایرین، منحصر در امامان معصوم{{عم}} است<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۴ ص ۶۰.</ref>. | ||
==شبهات آیه ولایت== | == تقریرهای مختلف بزرگان امامیه از آیه برای اثبات خلافت بلافصل امام علی {{ع}} == | ||
تقریر [[استدلال]] [[شیعه]] به این [[آیه]] بر [[جانشینی بلافصل]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} از سوی بسیاری از بزرگان [[امامیه]] بیان شده است از جمله: | |||
=== تقریر [[علامه حلی]] === | |||
علامه حلی استدلال به این آیه را متوقف بر [[اثبات]] سه مقدمه میداند: | |||
مقدمه اول: کلمه {{متن قرآن|إِنَّمَا}} افاده [[حصر]] میکند. [[علامه]] این مقدمه را به دو شیوه اثبات میکند. | |||
#نقل: ایشان در این مورد ادعای [[اجماع]] اهل لغت بر افاده کلمه {{متن قرآن|إِنَّمَا}} بر حصر را دارد. | |||
# [[عقل]]: علامه حلی، دراین باره میگوید: لفظ «انّ» برای اثبات است و «ما» قبل از ترکیب برای [[نفی]] است و این نفی و اثبات نمیشود که به یک چیز تعلق گیرد و نمیشود که نفی را بر آنچه {{متن قرآن|إِنَّمَا}} بر سرش آمده نسبت داد و اثبات را بر آنچه در [[کلام]] نیامده است نسبت داد؛ بنابراین تنها راه عقلایی، با توجه به ادعای اجماع بر دلالت {{متن قرآن|إِنَّمَا}} بر حصر این است که اثبات به آنچه در کلام آمده است نسبت داده شود و نفی به آنچه در کلام نیامده است نسبت داده شود و معنای حصر نیز همین است<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد ص۳۹۴.</ref>. | |||
«[[فخر رازی]]» با پذیرش دلالت واژه {{متن قرآن|إِنَّمَا}} بر حصر، مینویسد: «واژه {{متن قرآن|إِنَّمَا}} افاده حصر میکند و این استفاده، معنای جدیدی نیست بلکه [[ابن عباس]] و [[صحابه]] نیز از واژه {{متن قرآن|إِنَّمَا}} که در کلام [[رسول خدا]]{{صل}} و [[احادیث]] به کار رفته است، معنای حصر را استفاده کرده اند»<ref>شرف الدین عبدالله بن محمد ابن تلمسانی، شرح المعالم فی الاصول الفقه، ج۱، ص۲۲۴.</ref>. | |||
«تلمسانی» نیز در شرح کلام «فخررازی» بر این مطلب تأکید کرده و چندین [[روایت]] را در [[فقه اهل سنت]] که مبنای [[استنباط احکام]] قرار گرفته، نقل کرده و [[احکام]] مترتب بر آنها را از {{متن قرآن|إِنَّمَا}} استخراج میکند. | |||
وی استفاده حصر از واژه {{متن قرآن|إِنَّمَا}} را به بسیاری از متخصصان لغت همچون: السکاکی، الکاتبی، الکاظمی، ابی علی الفارسی، التفتازانی، الازهری و الجوهری الفیروزآبادی نسبت داده و مینویسد: «[[علما]] در گذشته و حال بر استفاده [[حصر]] از واژه {{متن قرآن|إِنَّمَا}} [[استدلال]] کردهاند»<ref>شرف الدین عبدالله بن محمد ابن تلمسانی، شرح المعالم فی الاصول الفقه، ج۱، ص۲۲۴-۲۳۰.</ref>. | |||
مقدمه دوم: کلمه «ولی» یعنی «[[اولی به تصرف]]» و دلیل آن نیز نقل اهل لغت و کاربرد آن است که گفتهاند: {{عربی|السلطان ولي من لا ولي له و ولي الميت و ولي الدم كقوله{{ع}}: «ايما المرأة نكحت بغير [[اذن]] وليها فنكاحها [[باطل]]}}<ref>علاء الدین المتقی الهندی، کنز العمال، ج۱۶، ص۳۰۹.</ref>. | |||
مقدمه سوم: مراد از {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} افراد خاصی است نه همه [[مؤمنان]]؛ زیرا در آن صورت لازم میآید که «ولی» و «[[مولی علیه]]» هر دو یکی باشند؛ بنابراین باید بعضی از افراد مقصود باشند. | |||
آن بعض [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} است؛ زیرا همه کسانی که گفتهاند مقصود از {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} بعضی از افراد هستند، گفتهاند که آن بعض [[امام علی]]{{ع}} است زیرا همه [[مفسران]] [[اتفاق نظر]] دارند، آنکه در حال [[رکوع]] انگشتری را به [[سائل]] داد، امام علی{{ع}} بود و در این مسئله خلافی نیست<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۹۴-۳۹۵.</ref>. | |||
با توجه به این مقدمات، مبنی بر اینکه کلمه به کار رفته در اول [[آیه]]، مفید حصر است و مقصود از ولی نیز «[[ولایت تصرف]]» است، [[حاکمیت]] بر [[مسلمانان]]، اختصاص پیدا میکند به [[خدا]] و رسولش و افراد خاصی که در این آیه مقصود امیرمؤمنان علی{{ع}} است<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۱۲۳.</ref>. | |||
=== تقریر [[سید مرتضی]] === | |||
«[[علم الهدی]] سید مرتضی» استدلال به این آیه را به شیوه زیر بیان میکند: | |||
#مقصود از «ولی» در آیه کسی است که [[تدبیر امور]] مؤمنان با اوست و [[اطاعت]] کردن از او [[واجب]] است. دلیل بر این سخن که واژه «ولی» مفید این معنا است مراجعه به لغت و [[اندیشه]] در کاربرد آن است؛ زیرا اهل لغت تصریح کردهاند که {{عربی|هذا ولي المرأة}}؛ یعنی [[تدبیر]] [[عقد]] و [[ازدواج]] او در [[اختیار]] آن شخص میباشد و نیز اولیای دم را درباره کسانی به کار میبرند که مطالبه [[قصاص]] یا [[عفو]] در [[اختیار]] آنان باشد و یا اینکه از [[سلطان]] تعبیر میکنند به {{عربی|ولي امر الرعية}} و از کسی که به عنوان [[جانشین]] سلطان مطرح است به «ولی [[عهد]] المسلمین» تعبیر میکنند؛ بنابراین، در این که واژه «ولی» معنای [[تدبیر امور]] را میرساند شبههای نیست، به طوری که «مبرد» در کتابش گفته است که «ولی» یعنی «اولی» و «احق» و مثل آن است «[[مولی]]». | |||
#گرچه لفظ «ولی» به معنای [[سرپرستی]] و [[حاکمیت]] میآید؛ ولی برای [[اثبات]] اینکه در [[آیه]] یادشده نیز مقصود همین است نیاز به دلیل داریم که با مشخص شدن مخاطب در {{متن قرآن|وَلِيُّكُمُ}} روشن خواهد شد که مقصود از «ولی» در این آیه متولی امور است؛ زیرا مخاطب در {{متن قرآن|وَلِيُّكُمُ}} از چهار فرض خارج نیست. | |||
##مخاطب {{متن قرآن|وَلِيُّكُمُ}} تمام [[مکلفان]] باشند؛ چه [[مؤمن]] و چه [[کافر]]. این فرض درست نیست؛ زیرا [[ولایت]] به این معنا از سوی [[مؤمنان]] نسبت به [[کافران]] وجود ندارد. | |||
##مخاطب {{متن قرآن|وَلِيُّكُمُ}} تنها کافران باشند، این فرض نیز به همان دلیل پیشین درست نیست. | |||
##مخاطب تمام مؤمنان باشند، این فرض درست نیست؛ زیرا در این صورت [[وحدت]] «ولی» و «[[مولی علیه]]» لازم میآید، در حالی که در آیه مورد نظر این دو تفکیک شدهاند، «ولی» در جمله {{متن قرآن|اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا}} بیان شده است و «مولی علیه» در {{متن قرآن|وَلِيُّكُمُ}} بیان شده است که این دو از هم جدا شدهاند. | |||
اگر این معنا روشن شد، مشخص میگردد که [[خداوند]] «ولی» را برای ما به گونهای اثبات کرده است که شامل بعضی از افراد شود نه همه. این مقتضای کاربرد واژه {{متن قرآن|إِنَّمَا}} است که در لغت [[عرب]] تخصیص را میرساند، در حالی که اگر مقصود تمام مؤمنان باشد کاربرد {{متن قرآن|إِنَّمَا}} [[لغو]] خواهد بود. بدینسان نمیتوان ولایت در آیه را به معنای ولایت در [[دین]] یا [[محبت]] معنا کرد؛ زیرا با این معنا تمام مؤمنان در ولایت [[شریک]] هستند و اختصاص به بعضی از آنان ندارد، چنانکه [[خداوند]] فرمود: {{متن قرآن|وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ...}}<ref>«و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند» سوره توبه، آیه ۷۱.</ref>. | |||
بنابراین اگر بر این معنا قابل حمل نبود به ناچار باید بر معنای [[تدبیر امور]] حمل گردد. مقصود از آن بعض نیز، [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} است. تمام کسانی که [[ولایت]] در [[آیه]] را به همین معنا گرفتهاند بر این باورند که تنها مصداق آیه، امیرمؤمنان علی{{ع}} است؛ زیرا تنها او در حال [[رکوع]] انگشتری را به [[فقیر]] داده است<ref>علی بن الحسین الشریف المرتضی، (علم الهدی)، الذخیرة، ص۴۳۸-۴۴۰.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۱۲۴.</ref> | |||
=== تقریر [[شیخ مفید]] === | |||
شیخ مفید در تقریر [[استدلال]] به این آیه مینویسد: خداوند در این [[آیه ولایت]] را برای عدهای {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} [[اثبات]] کرده و نشانه این عده را دادن [[زکات]] در حال رکوع قرار داده است: {{متن قرآن|وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}. وقتی ثابت شد که در این آیه، ولایت برای کسی که در حال رکوع زکات داده [[واجب]] شده است، از طرفی هیچ کس از [[مسلمانان]] ادعا نکرده است که به جز [[امیر مؤمنان]] کسی در حال رکوع زکات داده باشد، روشن میشود که مقصود از {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} علی{{ع}} است و هرگاه [[ولایتی]] که در آیه برای [[خدا]] و [[رسول خدا]]{{صل}} ثابت است برای علی{{ع}} نیز به همانگونه ثابت شد [[امامت]] آن حضرت واجب خواهد بود؛ زیرا [[ولایت خدا]] و رسول خدا{{صل}} بر [[خلق]] به معنای [[اطاعت]] کردن از آنان است؛ از اینرو ولایت برای حضرت نیز همین گونه خواهد بود<ref>محمد بن نعمان العکبری شیخ مفید، المسائل العکبریه (سلسله مؤلفات شیخ مفید)، ج۶، ص۵۰.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۱۲۶.</ref> | |||
=== استدلال [[علامه طباطبایی]] === | |||
علامه طباطبایی در تقسیم [[آیات ولایت]]، آیاتی را میآورد که [[ولایت تشریعی]] را نسبت به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} ثابت میکند؛ از قبیل: [[قیام]] به [[تشریع]] و [[دعوت به دین]]، [[تربیت]] [[امت]] و [[حکومت]] بین آنان و [[قضاوت]] که اینها از [[شئون]] و [[مناصب]] [[رسالت پیامبر]]{{صل}} است. | |||
سپس در ادامه میافزاید: [[آیه]] مورد بحث ما از همان [[آیات]] است که بعد از [[اثبات]] [[ولایت تشریعی]]، برای [[خدا]] و [[رسول]] با واو [[عاطفه]] {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} را که فقط بر شخص علی{{ع}} منطبق است عطف نموده و به یک [[سیاق]]، این سنخ [[ولایت]] را برای [[پروردگار]] به طور اصالت و برای [[رسول خدا]]{{صل}} و [[امیر مؤمنان]]{{ع}} به طور [[تبعیت]] و به [[اذن خدا]] ثابت میکند. اگر در آیه، معنای ولایت در مورد [[خداوند]]، غیر از ولایت در مورد {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} بود، باید کلمه ولایت تکرار میشد؛ تا [[اشتباه]] و التباسی به وجود نیاید، در حالی که این گونه نشده و با «واو»، عطف شده است<ref>محمد حسین الطباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۴.</ref>. | |||
چون در [[آیه شریفه]] کلمه «ولی» تکرار نشده پس معلوم میشود همان [[ولایتی]] که برای خداوند ثابت است برای رسول و {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} - که با [[دلایل]] [[قطعی]] بر علی{{ع}} منطبق است - نیز ثابت میباشد، از این جهت ولایت رسول خدا{{صل}} و علی{{ع}} در طول [[ولایت خداوند]] بوده و بهترین افراد و [[جانشینان]] خدا در روی [[زمین]] به شمار میآیند. | |||
در نتیجه [[ولایت امام علی]]{{ع}} بعد از رسول خدا{{صل}} از این [[آیه مبارکه]] اثبات میشود<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۱۲۶.</ref>. | |||
== شبهات آیه ولایت == | |||
اختلافاتی میان [[شیعیان]] و [[اهل سنت]] دربارۀ [[آیه]] وجود دارد، [[شیعیان]] معتقدند به واسطۀ [[آیه]]، [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} ثابت میشود، اما [[اهل سنت]] به واسطۀ اشکالات متعدد منکر این امر هستند. برخی از اشکالات آنها عبارت است از: | اختلافاتی میان [[شیعیان]] و [[اهل سنت]] دربارۀ [[آیه]] وجود دارد، [[شیعیان]] معتقدند به واسطۀ [[آیه]]، [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} ثابت میشود، اما [[اهل سنت]] به واسطۀ اشکالات متعدد منکر این امر هستند. برخی از اشکالات آنها عبارت است از: | ||
===[[شبهه]] اول: ولی یعنی [[محب]] نه [[سرپرست]]=== | === [[شبهه]] اول: ولی یعنی [[محب]] نه [[سرپرست]] === | ||
[[مفسران]] و [[متکلمان]] [[اهل سنت]]، با استفاده از [[وحدت]] [[سیاق]] میان [[آیات]] قبل و بعد گفتهاند: مراد از [[ولایت]] در [[آیه]]، [[نصرت]] و [[محبت]] است، زیرا در [[آیات]] قبل از [[آیۀ ولایت]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ}}<ref>«ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref> [[خداوند]] [[مؤمنان]] را از [[ولایت]] [[یهود]] و [[نصارا]] [[نهی]] کرده است. روشن است [[مؤمنان]] هیچ گاه درصدد قبول [[ولایت]] [[یهود]] و [[نصارا]] به معنای [[امامت]] نبودهاند، بلکه آنچه برخی از [[مسلمانان]] انجام میدادند برقراری رابطه [[دوستی]] و [[پیمان]] [[نصرت]] با [[یهود]] و [[نصارا]] بوده است، در نتیجه در [[آیه]] مورد بحث نیز مراد از [[ولایت]] [[نصرت]] و [[محبت]] خواهد بود؛ چنانکه در [[آیه]] بعد: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ}}<ref>«و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بیگمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۶.</ref> نیز [[دوستی]] و [[تولی]] [[خدا]] و [[پیامبر]] و [[مؤمنان]] موجب [[غلبه]] و [[پیروزی]] [[حزب]] [[خداوند]] خواهد بود<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۰۶-۱۱۱</ref>. | [[مفسران]] و [[متکلمان]] [[اهل سنت]]، با استفاده از [[وحدت]] [[سیاق]] میان [[آیات]] قبل و بعد گفتهاند: مراد از [[ولایت]] در [[آیه]]، [[نصرت]] و [[محبت]] است، زیرا در [[آیات]] قبل از [[آیۀ ولایت]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ}}<ref>«ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref> [[خداوند]] [[مؤمنان]] را از [[ولایت]] [[یهود]] و [[نصارا]] [[نهی]] کرده است. روشن است [[مؤمنان]] هیچ گاه درصدد قبول [[ولایت]] [[یهود]] و [[نصارا]] به معنای [[امامت]] نبودهاند، بلکه آنچه برخی از [[مسلمانان]] انجام میدادند برقراری رابطه [[دوستی]] و [[پیمان]] [[نصرت]] با [[یهود]] و [[نصارا]] بوده است، در نتیجه در [[آیه]] مورد بحث نیز مراد از [[ولایت]] [[نصرت]] و [[محبت]] خواهد بود؛ چنانکه در [[آیه]] بعد: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ}}<ref>«و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بیگمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۶.</ref> نیز [[دوستی]] و [[تولی]] [[خدا]] و [[پیامبر]] و [[مؤمنان]] موجب [[غلبه]] و [[پیروزی]] [[حزب]] [[خداوند]] خواهد بود<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۰۶-۱۱۱</ref>. | ||
خط ۱۵۱: | خط ۲۲۸: | ||
# [[دلایل]] مختلفی مانند "[[حصر]] {{متن قرآن|إنّما}} و احادیثی که در شأن [[نزول]] [[آیه]] وارد شده [[اثبات]] کنندۀ معنای [[ولایت]] و [[سرپرستی]] است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۰۶-۱۱۱.</ref>. | # [[دلایل]] مختلفی مانند "[[حصر]] {{متن قرآن|إنّما}} و احادیثی که در شأن [[نزول]] [[آیه]] وارد شده [[اثبات]] کنندۀ معنای [[ولایت]] و [[سرپرستی]] است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۰۶-۱۱۱.</ref>. | ||
===[[شبهه]] دوم: [[ارزشمند]] نبودن پرداخت [[زکات]] [[واجب]]=== | === [[شبهه]] دوم: [[ارزشمند]] نبودن پرداخت [[زکات]] [[واجب]] === | ||
مراد از [[زکات]] [[صدقه]] [[واجب]] است زیرا [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|وَآتُوا الزَّكَاةَ}}<ref>«و زکات بدهید» سوره بقره، آیه ۴۳.</ref> و امر [[ظهور]] در [[وجوب]] دارد و اکثر [[علما]] تأخیر در پرداخت [[زکات]] را [[معصیت]] میدانند، بنابراین نمیتوان گفت [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[انگشتر]] را به عنوان [[زکات]] [[واجب]] به [[فقیر]] داده است چراکه اگر انگشترش به عنوان [[زکات]] بوده باشد باید آن را زودتر به [[فقیر]] میداد نه هنگام [[نماز]]. | مراد از [[زکات]] [[صدقه]] [[واجب]] است زیرا [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|وَآتُوا الزَّكَاةَ}}<ref>«و زکات بدهید» سوره بقره، آیه ۴۳.</ref> و امر [[ظهور]] در [[وجوب]] دارد و اکثر [[علما]] تأخیر در پرداخت [[زکات]] را [[معصیت]] میدانند، بنابراین نمیتوان گفت [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[انگشتر]] را به عنوان [[زکات]] [[واجب]] به [[فقیر]] داده است چراکه اگر انگشترش به عنوان [[زکات]] بوده باشد باید آن را زودتر به [[فقیر]] میداد نه هنگام [[نماز]]. | ||
خط ۱۵۸: | خط ۲۳۵: | ||
از [[تأمل]] در [[آیات قرآن]] مخصوصاً آیاتی که در آنها از [[زکات]] درباره [[پیامبران]] [[سخن]] گفته است مانند [[ابراهیم]]، [[اسحاق]] و [[یعقوب]]: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> و [[عیسی]] {{متن قرآن|وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا}}<ref>«و هر جا باشم مرا خجسته گردانیده و تا زندهام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است» سوره مریم، آیه ۳۱.</ref> چنین به دست میآید که واژۀ [[زکات]] در [[عرف]] [[قرآن]] هرگاه به صورت مطلق یا همراه با [[نماز]] استفاده میشود دلالت بر [[انفاق مال]] در [[راه خدا]] دارد، چراکه در [[شریعت]] پیشین، [[زکات]] به معنای مصطلح در [[اسلام]] رایج نبوده است؛ از طرفی میتوان [[صدقه دادن]] [[حضرت]] به [[سائل]] را به عنوان [[زکات]] [[واجب]] دانست و اینکه ادعا شده [[حضرت]] در دادن [[زکات]] تاخیر کرده است ادعای بی [[دلیل]] است چراکه [[حضرت]] [[منتظر]] اولین فقیری بود که اگر [[مشاهده]] کرد [[زکات]] مالش را به او بدهد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۰۶-۱۱۱.</ref>. | از [[تأمل]] در [[آیات قرآن]] مخصوصاً آیاتی که در آنها از [[زکات]] درباره [[پیامبران]] [[سخن]] گفته است مانند [[ابراهیم]]، [[اسحاق]] و [[یعقوب]]: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> و [[عیسی]] {{متن قرآن|وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا}}<ref>«و هر جا باشم مرا خجسته گردانیده و تا زندهام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است» سوره مریم، آیه ۳۱.</ref> چنین به دست میآید که واژۀ [[زکات]] در [[عرف]] [[قرآن]] هرگاه به صورت مطلق یا همراه با [[نماز]] استفاده میشود دلالت بر [[انفاق مال]] در [[راه خدا]] دارد، چراکه در [[شریعت]] پیشین، [[زکات]] به معنای مصطلح در [[اسلام]] رایج نبوده است؛ از طرفی میتوان [[صدقه دادن]] [[حضرت]] به [[سائل]] را به عنوان [[زکات]] [[واجب]] دانست و اینکه ادعا شده [[حضرت]] در دادن [[زکات]] تاخیر کرده است ادعای بی [[دلیل]] است چراکه [[حضرت]] [[منتظر]] اولین فقیری بود که اگر [[مشاهده]] کرد [[زکات]] مالش را به او بدهد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۰۶-۱۱۱.</ref>. | ||
===[[شبهه]] سوم: برداشت [[اشتباه]] از [[حقیقت]] [[ولایت]] [[خداوند]]=== | === [[شبهه]] سوم: برداشت [[اشتباه]] از [[حقیقت]] [[ولایت]] [[خداوند]] === | ||
[[ولایت]] در مورد [[خداوند]] نمیتواند به معنای [[اقامه حدود]] و [[اجرای احکام الهی]] باشد، چراکه [[خداوند]] فقط در [[مقام]] [[جعل احکام]] است و [[اجرای حدود]] توسط [[بندگان]] او اجرایی میشود؛ لذا نمیتوان معنای [[اجرای حدود]] که یکی از ارکان معنای [[ولایت]] است را در معنای {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} [[تطبیق]] داد. | [[ولایت]] در مورد [[خداوند]] نمیتواند به معنای [[اقامه حدود]] و [[اجرای احکام الهی]] باشد، چراکه [[خداوند]] فقط در [[مقام]] [[جعل احکام]] است و [[اجرای حدود]] توسط [[بندگان]] او اجرایی میشود؛ لذا نمیتوان معنای [[اجرای حدود]] که یکی از ارکان معنای [[ولایت]] است را در معنای {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} [[تطبیق]] داد. | ||
در پاسخ باید گفت: در این اشکال، میان [[حقیقت]] [[ولایت]] و چگونگی إعمال آن از جمله [[اجرا]] و اقامۀ حدود آن خلط شده است. [[حقیقت]] [[ولایت]] یعنی [[رهبری]] [[امور دینی]] و [[دنیوی]] [[مسلمانان]] و [[آیه]] فقط به همین معنا اشاره میکند که شامل [[خدا]]، [[پیامبر]]، و [[امام]] میشود<ref>التحفة الإثنا عشریه، ص۱۹۸. </ref>. | در پاسخ باید گفت: در این اشکال، میان [[حقیقت]] [[ولایت]] و چگونگی إعمال آن از جمله [[اجرا]] و اقامۀ حدود آن خلط شده است. [[حقیقت]] [[ولایت]] یعنی [[رهبری]] [[امور دینی]] و [[دنیوی]] [[مسلمانان]] و [[آیه]] فقط به همین معنا اشاره میکند که شامل [[خدا]]، [[پیامبر]]، و [[امام]] میشود<ref>التحفة الإثنا عشریه، ص۱۹۸. </ref>. | ||
===[[شبهه]] چهارم: انحصار [[ولایت]] [[امام علی]] متضاد با مبانی [[شیعی]]=== | === [[شبهه]] چهارم: انحصار [[ولایت]] [[امام علی]] متضاد با مبانی [[شیعی]] === | ||
لازمه دیدگاه [[شیعه]] درباره [[ولایت]] در [[آیه]] مزبور این است که [[امامت]] فقط مخصوص [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} باشد در حالی که این مطلب با [[اعتقاد]] مسلم [[شیعیان]] مبنی بر اینکه [[امامان شیعه]] [[دوازده نفر]] هستند منافات دارد. | لازمه دیدگاه [[شیعه]] درباره [[ولایت]] در [[آیه]] مزبور این است که [[امامت]] فقط مخصوص [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} باشد در حالی که این مطلب با [[اعتقاد]] مسلم [[شیعیان]] مبنی بر اینکه [[امامان شیعه]] [[دوازده نفر]] هستند منافات دارد. | ||
در پاسخ باید گفت: [[براهین عقلی]] و [[نقلی]] بر [[وجوب امامت]] در هر عصر و زمانی دلالت میکند. بر این اساس، طبق [[نصوص]] [[قرآنی]] و [[روایی]]، [[امامت]] پس از [[پیامبر]] به [[امامان دوازدهگانه]] [[شیعه]] اختصاص مییابد، چنانکه [[قرآن]] از آنان به عنوان [[صادقین]] یاد کرده و [[مسلمانان]] را به [[پیروی]] از آنان فرا خوانده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>. همچنین [[امام صادق]]{{ع}} در [[تفسیر آیه]] مورد بحث، [[ولایت]] را به احق و اولی بودن در [[تدبیر امور]] [[تفسیر]] کرده و فرموده است: «مقصود از {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} [[علی]]{{ع}} و [[امامان]] از [[ذریه]] او تا [[روز قیامت]] است» | در پاسخ باید گفت: [[براهین عقلی]] و [[نقلی]] بر [[وجوب امامت]] در هر عصر و زمانی دلالت میکند. بر این اساس، طبق [[نصوص]] [[قرآنی]] و [[روایی]]، [[امامت]] پس از [[پیامبر]] به [[امامان دوازدهگانه]] [[شیعه]] اختصاص مییابد، چنانکه [[قرآن]] از آنان به عنوان [[صادقین]] یاد کرده و [[مسلمانان]] را به [[پیروی]] از آنان فرا خوانده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>. همچنین [[امام صادق]]{{ع}} در [[تفسیر آیه]] مورد بحث، [[ولایت]] را به احق و اولی بودن در [[تدبیر امور]] [[تفسیر]] کرده و فرموده است: «مقصود از {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} [[علی]]{{ع}} و [[امامان]] از [[ذریه]] او تا [[روز قیامت]] است». علاوه بر این در [[صحاح]] [[اهل سنت]] نیز از آنان به عنوان خلفای [[دوازدهگانه]] یاد شده است. | ||
بنابراین میتوان میان [[روایات]] با [[حصر]] [[امامت امام علی]]{{ع}} در [[آیه]] را چنین جمع کرد: تا زمانی که آن [[حضرت]] در حال [[حیات]] باشد [[امامت]] مخصوص اوست اما بعد از شهادتشان طبق [[روایات]] [[متواتر]]، [[ولایت]] شامل [[امامان]] بعد از ایشان خواهد شد <ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۰۶-۱۱۱</ref>. | بنابراین میتوان میان [[روایات]] با [[حصر]] [[امامت امام علی]]{{ع}} در [[آیه]] را چنین جمع کرد: تا زمانی که آن [[حضرت]] در حال [[حیات]] باشد [[امامت]] مخصوص اوست اما بعد از شهادتشان طبق [[روایات]] [[متواتر]]، [[ولایت]] شامل [[امامان]] بعد از ایشان خواهد شد <ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۰۶-۱۱۱.</ref>. | ||
===[[شبهه]] پنجم: عدم [[احتجاج امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[آیه ولایت]]=== | === [[شبهه]] پنجم: عدم [[احتجاج امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[آیه ولایت]] === | ||
اگر [[آیه]] دلالت صریح بر [[ولایت]] و [[خلافت امام علی]]{{ع}} دارد چرا [[حضرت]] هیچگاه در [[مقام]] [[احتجاج]]، از این [[آیه]] استفاده نکردند. | اگر [[آیه]] دلالت صریح بر [[ولایت]] و [[خلافت امام علی]]{{ع}} دارد چرا [[حضرت]] هیچگاه در [[مقام]] [[احتجاج]]، از این [[آیه]] استفاده نکردند. | ||
خط ۱۷۷: | خط ۲۵۴: | ||
#در روایتی آمده است [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} روزی [[فضایل]] خود را به [[ابوبکر]] [[یادآوری]] کردند، از جمله این [[فضایل]] یاد آوری [[ابوبکر]] به [[آیه ولایت]] با این بیان مظلومانۀ [[حضرت]] بود: «تو را به [[خدا]] قسم آیا در قضیه [[زکات]] [[انگشتر]]، [[ولایت]] از طرف [[خدا]] برای تو مقرر شده یا برای من»<ref>{{متن حدیث|قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَ لِیَ الْوَلَایَةُ مِنَ اللَّهِ مَعَ رَسُولِهِ فِی آیَةِ الزَّکَاةِ بِالْخَاتَمِ أَمْ لَکَ؟ قَالَ بَلْ لَک}}؛ الإحتجاج، ج۱، ص ۱۱۸. </ref>؟ [[ابوبکر]] جواب داد، البته برای تو<ref>ر.ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۴۹-۱۵۱. </ref>. | #در روایتی آمده است [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} روزی [[فضایل]] خود را به [[ابوبکر]] [[یادآوری]] کردند، از جمله این [[فضایل]] یاد آوری [[ابوبکر]] به [[آیه ولایت]] با این بیان مظلومانۀ [[حضرت]] بود: «تو را به [[خدا]] قسم آیا در قضیه [[زکات]] [[انگشتر]]، [[ولایت]] از طرف [[خدا]] برای تو مقرر شده یا برای من»<ref>{{متن حدیث|قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَ لِیَ الْوَلَایَةُ مِنَ اللَّهِ مَعَ رَسُولِهِ فِی آیَةِ الزَّکَاةِ بِالْخَاتَمِ أَمْ لَکَ؟ قَالَ بَلْ لَک}}؛ الإحتجاج، ج۱، ص ۱۱۸. </ref>؟ [[ابوبکر]] جواب داد، البته برای تو<ref>ر.ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۴۹-۱۵۱. </ref>. | ||
===[[شبهه]] ششم: [[شبهه]] [[ابن تیمیه]]=== | === [[شبهه]] ششم: [[شبهه]] [[ابن تیمیه]] === | ||
[[شیعه]] و [[اهل سنت]] نسبت به [[نزول]] [[آیۀ ولایت]] در [[شأن]] [[امیرالمؤمنین]] [[اتفاق نظر]] دارند، اما افرادی مانند [[ابن تیمیه]] معتقدند [[آیه]] در [[وصف]] [[حضرت]] نازل نشده است، از جمله [[دلایل]] منکرین [[آیه ولایت]] عبارت است از: | [[شیعه]] و [[اهل سنت]] نسبت به [[نزول]] [[آیۀ ولایت]] در [[شأن]] [[امیرالمؤمنین]] [[اتفاق نظر]] دارند، اما افرادی مانند [[ابن تیمیه]] معتقدند [[آیه]] در [[وصف]] [[حضرت]] نازل نشده است، از جمله [[دلایل]] منکرین [[آیه ولایت]] عبارت است از: | ||
#{{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} در [[آیه]] بر جمع دلالت میکند و اطلاق آن بر فرد با [[فصاحت]] و [[بلاغت قرآن]] تطابق ندارد: به اشکال پاسخهایی متفاوتی داده شده از جمله: | #{{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} در [[آیه]] بر جمع دلالت میکند و اطلاق آن بر فرد با [[فصاحت]] و [[بلاغت قرآن]] تطابق ندارد: به اشکال پاسخهایی متفاوتی داده شده از جمله: | ||
خط ۱۸۸: | خط ۲۶۵: | ||
##توجّه آن [[حضرت]] در حین [[نماز]]، به کاری [[عبادی]] یعنی دادن [[زکات]] به [[انسان]] [[فقیر]] امری مطلوب [[پروردگار]] است؛ پس این [[عمل]] [[عبادی]]، منافاتی با [[عمل]] [[عبادی]] دیگر مثل [[نماز خواندن]] ندارد چراکه این دو عمل در طول یکدیگرند و با هم [[تعارض]] نمیکنند<ref>ر.ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۵۵-۱۵۷. </ref>. | ##توجّه آن [[حضرت]] در حین [[نماز]]، به کاری [[عبادی]] یعنی دادن [[زکات]] به [[انسان]] [[فقیر]] امری مطلوب [[پروردگار]] است؛ پس این [[عمل]] [[عبادی]]، منافاتی با [[عمل]] [[عبادی]] دیگر مثل [[نماز خواندن]] ندارد چراکه این دو عمل در طول یکدیگرند و با هم [[تعارض]] نمیکنند<ref>ر.ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۵۵-۱۵۷. </ref>. | ||
===[[شبهه]] هفتم: [[آیه]] در [[شأن]] [[علی]]{{ع}} نازل نشده است=== | === [[شبهه]] هفتم: [[آیه]] در [[شأن]] [[علی]]{{ع}} نازل نشده است === | ||
یکی از تشکیکهایی که در دلالت آیه بر [[امامت]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} وارد شده تردید در [[نزول آیه]] در [[شأن]] آن [[حضرت]] است. این تردید به صورتهای مختلف اظهار شده است. | |||
# [[ابوعلی جبایی]] گفته است: «آیه در شأن جماعتی از [[صحابه]] نازل گردیده که [[فریضه]] نماز و زکات را پیوسته به جای میآوردند، و در [[زمان]] نزول آیه در حال [[رکوع]] بودند، و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از نظر [[مالی]] در شرایطی نبود که زکات بر او [[واجب]] باشد»<ref>المغنی، الإمامة، ج۱، ص۱۳۷.</ref>. | |||
[[ابن تیمیه]] مینویسد: گفته او ([[علامه حلی]])<ref>منهاج الکرامة فی معرفة الامامة، تألیف علامه حلّی، یکی از مهمترین کتابهایی است که در تبیین عقاید امامیه نگاشته شده است این کتاب تا جایی اهمیت یافت که کسی همچون ابن تیمیه را بر آن داشت تا کتاب منهاجالسنه را در رد آن بنگارد</ref> بر اینکه [[آیه]] درباره [[علی]] نازل شده [[اجماع]] وجود دارد» یکی از بزرگترین ادّعاهای [[دروغ]] است. اتفاقاً [[اهل]] [[علم حدیث]] [[اجماع]] کردهاند که این آگهی ویژه درباره [[علی]] فرود نیامده و [[علی]] در [[نماز]] [[انگشتر]] خود را [[صدقه]] نداده است. [[عالمان]] [[حدیث]] [[اجماع]] دارند بر اینکه [[قصه]] [[روایت]] شده در [[شأن نزول]] [[آیه]]، یکی از دروغهای بافته شده است<ref>{{عربی|الثاني قوله علامه حلّی قد اجمعوا أنها نزلت في علي من اعظم الدعاوي الكاذبه بل اجمع اهل العلم بالنقل على انها لم تنزل في علي بخصوصه و ان علياً لم يتصدق بخاتمه في الصلاة و اجمع أهل العلم بالحديث على أن القصه المرويه في ذلك من الكذب الموضوع}}منهاج السنه، ج۷، ص۱۲.</ref>. | # [[ابوهاشم جبایی]] گفته است: «نمیتوان زکات در آیه را به صدقه مستحبی [[تفسیر]] کرد، زیرا مفاد آیه این است که ندادن زکات همچون انجام ندادن نماز، با [[مؤمن]] بودن [[انسان]] منافات دارد، یعنی او را از [[ایمان]] خارج میسازد، در حالی که ترک فعل [[مستحب]] چنین اثری را ندارد»<ref>المغنی، الإمامة، ج۱، ص۱۳۹.</ref>. | ||
# [[فخرالدین رازی]] گفته است: «استدلال [[شیعه]] به آیه بر [[امامت علی]]{{ع}} به اینکه آیه در شأن او نازل شده است، پذیرفته نیست، زیرا به [[اعتقاد]] اکثر [[مفسران]] آیه در [[حق]] عموم [[امت]] نازل شده است»<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۳۰.</ref>. | |||
#وی همچنین گفته است: «زکات اسم است برای صدقه واجب نه صدقه مستحبی، زیرا [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|وَآتُوا الزَّكَاةَ}}<ref>«و زکات بدهید» سوره بقره، آیه ۴۳.</ref> و امر ظاهر در [[وجوب]] است، و از طرفی تأخیر ادای زکات از اولین اوقات وجوب از نظر بیشتر [[علما]] [[معصیت]] است، بنابراین، نمیتوان گفت امیرالمؤمنین{{ع}} [[انگشتر]] را به عنوان زکات واجب به [[فقیر]] داده است، زیرا در این صورت تأخیر در پرداخت آن لازم میآید که [[شایسته]] [[مقام]] آن [[حضرت]] نیست، و حمل آن بر [[صدقه]] مستحبی نیز خلاف اصل است<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۳۰.</ref>. | |||
# [[ابن تیمیه]] مینویسد: گفته او ([[علامه حلی]])<ref>منهاج الکرامة فی معرفة الامامة، تألیف علامه حلّی، یکی از مهمترین کتابهایی است که در تبیین عقاید امامیه نگاشته شده است این کتاب تا جایی اهمیت یافت که کسی همچون ابن تیمیه را بر آن داشت تا کتاب منهاجالسنه را در رد آن بنگارد</ref> بر اینکه [[آیه]] درباره [[علی]] نازل شده [[اجماع]] وجود دارد» یکی از بزرگترین ادّعاهای [[دروغ]] است. اتفاقاً [[اهل]] [[علم حدیث]] [[اجماع]] کردهاند که این آگهی ویژه درباره [[علی]] فرود نیامده و [[علی]] در [[نماز]] [[انگشتر]] خود را [[صدقه]] نداده است. [[عالمان]] [[حدیث]] [[اجماع]] دارند بر اینکه [[قصه]] [[روایت]] شده در [[شأن نزول]] [[آیه]]، یکی از دروغهای بافته شده است<ref>{{عربی|الثاني قوله علامه حلّی قد اجمعوا أنها نزلت في علي من اعظم الدعاوي الكاذبه بل اجمع اهل العلم بالنقل على انها لم تنزل في علي بخصوصه و ان علياً لم يتصدق بخاتمه في الصلاة و اجمع أهل العلم بالحديث على أن القصه المرويه في ذلك من الكذب الموضوع}}منهاج السنه، ج۷، ص۱۲.</ref>. | |||
'''پاسخ به این [[شبهه]]''': | '''پاسخ به این [[شبهه]]''': | ||
# | #آنچه [[ابوعلی جبّایی]] به عنوان [[شأن نزول]] [[آیه]] گفته است مستند به هیچ [[حدیث]] و [[نقل]] [[تاریخی]] نیست، بنابراین، فاقد اعتبار است. | ||
#سخن [[ابوهاشم جبائی|ابوهاشم]] نیز کاملاً بیپایه است، زیرا اولاً: آیه در مقام بیان ارکان [[ایمان]] نیست، و صرفاً بیانگر اوصافی است که [[مؤمنان]] [[صاحب ولایت]] را از دیگران باز میشناساند. و ثانیاً: این سخن که [[ترک نماز]] و [[زکات]] [[واجب]] موجب خارج شدن [[انسان]] از جرگه مؤمنان است، مبتنی بر [[نظریه]] [[معتزله]] در باب [[حقیقت ایمان]] است که فعل [[واجبات]] و ترک [[محرمات]] را داخل در حقیقت ایمان میدانند. این مبنا مورد قبول [[امامیه]]، [[اشاعره]]، [[اهل حدیث]] و [[ماتریدیه]] نیست. حقیقت ایمان [[تصدیق قلبی]] است. کسی که به [[توحید]] و [[نبوت]]، تصدیق قلبی دارد [[مؤمن]] است، و با [[اقرار زبانی]] و مانند آن [[احکام]] ظاهری [[اسلام]] نیز بر وی مترتب میشود. [[ترک واجبات]] و فعل محرمات، مایه [[فسق]] خواهد بود، و او مؤمن [[فاسق]] است<ref>ر.ک: الشافی فی الإمامة، ج۲، ص۲۴۲.</ref>. | |||
#سخن رازی که گفته است: «اکثر [[مفسران]] معتقدند آیه در [[حق]] عموم مؤمنان است» بیاساس است، زیرا [[نزول آیه]] در [[شأن]] [[حضرت علی]]{{ع}} مورد قبول اکثر مفسران است<ref>آری، مفسران اهل سنت غالباً به عمومیت حکم مذکور در آیه قائلاند، نه از آن جهت که نزول آیه را در شأن علی{{ع}} منکرند، بلکه بدین سبب که ولایت را به معنای نصرت میدانند، و به حکم اینکه مورد مخصص نیست، به عمومیت آن قائلاند. آنان در این باره روایاتی را نقل کردهاند که طبق آنها آیه کریمه اگر چه در شأن علی{{ع}} است، ولی شامل عموم مؤمنان است. تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص۵۹۸.</ref>. | |||
برخی از کسانی که بر [[نزول]] این [[آیه]] در [[حق علی]]{{ع}} [[نقل]] [[اجماع]] و یا ادّعای [[اجماع]] نمودهاند، عبارتاند از: | |||
## [[قاضی عضدالدین ایجی]] در کتاب [[المواقف فی علم الکلام]] مینویسد: {{عربی|"واجمع ائمة التفسير ان المراد علي"}}<ref>المواقف فی علم الکلام، ص۴۰۵.</ref>. | ## [[قاضی عضدالدین ایجی]] در کتاب [[المواقف فی علم الکلام]] مینویسد: {{عربی|"واجمع ائمة التفسير ان المراد علي"}}<ref>المواقف فی علم الکلام، ص۴۰۵.</ref>. | ||
## [[شریف جرجانی]] در شرح مواقف آورده است: {{عربی|"و قد اجمع ائمة التفسير على أن المراد به الذين يقيمون الصلاة الى قوله و هم راكعون على فأنه كان في الصلاة راكعاً فسأله سایل فاعطاه خاتمه فنزلت الآیة"}}<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۰.</ref>. | ## [[شریف جرجانی]] در شرح مواقف آورده است: {{عربی|"و قد اجمع ائمة التفسير على أن المراد به الذين يقيمون الصلاة الى قوله و هم راكعون على فأنه كان في الصلاة راكعاً فسأله سایل فاعطاه خاتمه فنزلت الآیة"}}<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۰.</ref>. | ||
## [[سعد الدین تفتازانی]] نیز در شرح مقاصد مینویسد: {{عربی|"نزلت باتفاق المفسِّران في علي بن ابيطالب - رضی الله عنه - حین اعطی السائل خاتمه و هو راكع في صلاته و كلمه انما للحصر بشهادة النقل و الاستعمال"}}<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۰.</ref>. | ## [[سعد الدین تفتازانی]] نیز در شرح مقاصد مینویسد: {{عربی|"نزلت باتفاق المفسِّران في علي بن ابيطالب - رضی الله عنه - حین اعطی السائل خاتمه و هو راكع في صلاته و كلمه انما للحصر بشهادة النقل و الاستعمال"}}<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۰.</ref>. | ||
# | ## همینگونه است [[کلام]] مؤلف و شارح المواقف فی [[علم]] الکلام<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۰.</ref>. [[ملا علی قوشچی]] نیز در تقریر [[استدلال]]، یادآور شده است که [[آیه]] به اتفاق مفسران در شأن علی{{ع}} نازل شده است؛ آنگاه که [[نماز]] گزارد و در حال رکوع، [[انگشتر]] خود را به [[فقیر]] داد، سپس در نقد گفته است: «این سخن مفسران بر اختصاص [[ولایت]] به علی{{ع}} دلالت نمیکند»<ref>شرح التجرید، ص۳۶۸-۳۶۹.</ref>. ظاهر آن سخن این است که وی اتفاق مفسران را درباره [[نزول آیه]] در شأن علی{{ع}} پذیرفته است، ولی در اختصاص ولایت در [[حق]] آن [[حضرت]] خدشه کرده است که در این باره پس از این، [[سخن]] خواهیم گفت. | ||
# | ## [[فضل بن روزبهان اشعری]] نیز بر این سخن [[علامه حلّی]] که گفته است: «نزول آیه درباره علی{{ع}} مورد [[اجماع]] است» هیچگونه ایرادی وارد نکرده است، هر چند در استدلال به آیه بر [[امامت علی]]{{ع}} از جهت دیگر خدشه کرده است. | ||
بنابراین، در نزول آیه در شأن [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[ارتباط]] با دادن انگشتر به فقیر در حال نماز جای هیچگونه تردیدی وجود ندارد و چنانکه پیش از این یادآور شدیم این مطلب در [[احادیث]] بسیاری، از عدهای از [[صحابه پیامبر اکرم]]{{صل}} [[روایت]] شده است. اگرچه برخی از این احادیث از نظر [[سند]] معتبر نیستند، ولی [[احادیث معتبر]] هم در بین آنها یافت میشود، و حتی کسانی چون ابنکثیر که این احادیث را با نگاه [[نقادی]] [[نقل]] کرده، برخی را مصون از نقد دانسته و خدشهای بر آنها وارد نساخته است<ref>تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص۵۹۷.</ref>. بدین علت است که [[آلوسی]] در در [[روح المعانی]] گفته است: «نزول آیه در شأن علی{{ع}} مورد قبول [[غالب]] اخباریین ([[محدثین]]) است»<ref>روح المعانی، ج۱، ص۱۶۸.</ref>. | |||
#سخن رازی درباره اینکه واژه [[زکات]] در اصل بر زکات [[واجب]] دلالت میکند، موجه و مقبول نیست، زیرا این کلمه در بسیاری از [[آیات]] مکی وارد شده است، در حالی که زکات واجب در [[مدینه]] [[تشریع]] شد. مانند: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى * وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى}}<ref>«بیگمان آنکه پاکیزه زیست رستگار شد * و نام پروردگار خویش برد، آنگاه نماز گزارد» سوره اعلی، آیه ۱۴-۱۵.</ref>. {{متن قرآن|الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّى}}<ref>«همان کس که داراییش را میبخشد تا خود پاک و پیراسته شود،» سوره لیل، آیه ۱۸.</ref>. {{متن قرآن|الَّذِينَ لَا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«همان کسانی که زکات نمیپردازند و اینانند که منکر جهان واپسیناند» سوره فصلت، آیه ۷.</ref>. {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ}}<ref>«و آنان که دهنده زکاتند» سوره مؤمنون، آیه ۴.</ref>. | |||
از [[تأمل]] در [[آیات قرآن]] به دست میآید که واژه زکات در عرف [[قرآن]]، هر گاه به صورت مطلق یا همراه [[نماز]] به کار رفته باشد، بر [[انفاق مال]] در [[راه خدا]] دلالت میکند. | |||
گذشته از این، میتوان زکات در [[آیه]] را به زکات واجب هم حمل کرد، و این [[شبهه]] که برخی گفتهاند، [[علی]]{{ع}} از کسانی نبود که زکات بر او واجب باشد، یعنی از [[ثروتمندان]] نبود، و اینکه زکات بودن [[انگشتر]]، امری بعید است<ref>المغنی، الإمامة، ج۱، ص۱۳۷.</ref>، همگی استبعادهایی است بیدلیل، و احتمال اینکه حداقل نصاب زکات برای علی{{ع}} حاصل شده باشد، و اینکه او در نظر داشت در اولین [[فرصت]] مناسب، آن را به عنوان زکات به [[فقیر]] بدهد، کاملاً موجه است، و دلیلی بر [[نادرستی]] آن در دست نیست. [[سید مرتضی]] در پاسخ شبهه یاد شده که [[عبدالجبار]] [[نقل]] کرده گفته است: «بعید شمردن [[وجوب]] زکات بر علی{{ع}} وجهی ندارد، زیرا وجوب آن در پارهای از اوقات بر آن [[حضرت]] محال نبوده است. آنچه در [[حق امام]]{{ع}} بعید است آن است که وی را در آن [[زمان]] از ثروتمندان به شمار آوریم، اما داشتن دویست [[درهم]] سبب نمیشود که فرد از [[ثروتمندان]] به شمار آید، چنان که دادن [[انگشتر]] به عنوان [[زکات]] نیز هیچگونه بُعدی ندارد، زیرا انگشتر مانند دیگر چیزهایی است که [[فقرا]] میتوانند از آن نفع ببرند و میتوان آن را به عنوان پرداخت زکات به [[فقیر]] داد»<ref>الشافی، ج۲، ص۲۳۸.</ref>. | |||
از آنچه گفته شد، [[نادرستی]] [[سخن]] مؤلف المنار نیز روشن شد که گفته است: «از دادن انگشتر در [[راه خدا]]، در [[کلام]] فصحای [[عرب]] به عنوان دادن زکات تعبیر نشده است، تا چه رسد به کلام [[خداوند متعال]] که [[معجزه]] است»<ref>المنار، ج۶، ص۴۴۲.</ref>. وی هیچگونه دلیلی بر این مدعا اقامه نکرده است و ادعای فاقد [[دلیل]]، [[ارزش]] [[علمی]] ندارد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۱۵۷.</ref>. | |||
#این [[شأن نزول]] را بسیاری از مفسِّران بزرگ [[اهل سنت]] [[نقل]] نمودهاند. | |||
===[[شبهه]] هشتم: حمل لفظ جمع بر مفرد، مجاز است=== | علّت اینکه [[علامه حلی]] در این مسأله ادّعای [[اجماع]] نمودهاند آن است که، درباره [[شأن نزول]] این [[آیه]]، جز [[روایت]] مرسله که درباره [[ابوبکر]] است، همه [[روایات]] درباره [[حضرت علی]]{{ع}} است و چون آن [[روایت]] [[ضعف]] سندی دارد، در برابر انبوه [[روایات]] دیگر درباره [[حضرت علی]]{{ع}} جایگاهی نداشته و ادّعای [[اجماع]] شده است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن]]، ص:۲۸-۳۰؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۱۵۷.</ref>. | ||
=== [[شبهه]] هشتم: حمل لفظ جمع بر مفرد، مجاز است === | |||
در [[آیه]] [[ولایت]]، لفظ جمع هفت بار آمده و حمل [[آیه]] بر مفرد [[علی]]{{ع}}، مجاز است نه [[حقیقت]]، از اینرو، نمیتوان [[آیه]] را بدون قرینه، بر مفرد حمل نمود. | در [[آیه]] [[ولایت]]، لفظ جمع هفت بار آمده و حمل [[آیه]] بر مفرد [[علی]]{{ع}}، مجاز است نه [[حقیقت]]، از اینرو، نمیتوان [[آیه]] را بدون قرینه، بر مفرد حمل نمود. | ||
خط ۲۱۵: | خط ۳۱۰: | ||
در روایاتی، [[اهل بیت]]{{عم}} به عنوان مصادیق {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} در [[آیه]] [[ولایت]] یاد شدهاند. چنانکه [[امام صادق]]{{ع}} در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} [[ولایت]] را به احق و اولی بودن در [[تدبیر امور]] [[مسلمانان]] [[تفسیر]] کرده و یادآور شده است، مقصود از {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} [[علی]] و [[امامان]] از [[ذریه]] او تا روز قیامتاند؛ سپس داستان گدایی [[فقیر]] در [[مسجد پیامبر]] و [[انفاق]] [[امام علی]]{{ع}} به او در حال [[رکوع]] را یادآور شده و افزوده است: "هر یک از [[فرزندان]] او که به [[امامت]] میرسد، از چنین ویژگی برخوردارند و در حال [[رکوع]] [[انفاق]] میکنند"<ref>اصول کافی، ج۱، ص۲۲۸؛ غایة المرام، ج۲، ص۱۵. {{عربی|انما یعنی أولی بکم أی أحق بکم و بأمورکم و أنفسکم أموالکم، الله و رسوله، والذین امنوا، یعنی علیّاً و أولاده الأئمة إلی یوم القیامه}}.</ref>. [[امام باقر]]{{ع}} نیز درباره [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} فرمودند: مراد [[امامان]]{{عم}} است<ref>بحارالأنوار، ج۹، ص۳۵.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن]]، ص:۳۲-۳۵.</ref>. | در روایاتی، [[اهل بیت]]{{عم}} به عنوان مصادیق {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} در [[آیه]] [[ولایت]] یاد شدهاند. چنانکه [[امام صادق]]{{ع}} در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} [[ولایت]] را به احق و اولی بودن در [[تدبیر امور]] [[مسلمانان]] [[تفسیر]] کرده و یادآور شده است، مقصود از {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} [[علی]] و [[امامان]] از [[ذریه]] او تا روز قیامتاند؛ سپس داستان گدایی [[فقیر]] در [[مسجد پیامبر]] و [[انفاق]] [[امام علی]]{{ع}} به او در حال [[رکوع]] را یادآور شده و افزوده است: "هر یک از [[فرزندان]] او که به [[امامت]] میرسد، از چنین ویژگی برخوردارند و در حال [[رکوع]] [[انفاق]] میکنند"<ref>اصول کافی، ج۱، ص۲۲۸؛ غایة المرام، ج۲، ص۱۵. {{عربی|انما یعنی أولی بکم أی أحق بکم و بأمورکم و أنفسکم أموالکم، الله و رسوله، والذین امنوا، یعنی علیّاً و أولاده الأئمة إلی یوم القیامه}}.</ref>. [[امام باقر]]{{ع}} نیز درباره [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} فرمودند: مراد [[امامان]]{{عم}} است<ref>بحارالأنوار، ج۹، ص۳۵.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن]]، ص:۳۲-۳۵.</ref>. | ||
===[[شبهه]] نهم: [[حضور قلب]] [[علی]]{{ع}} در [[نماز]] با خاتم بخشی او، منافات دارد=== | === [[شبهه]] نهم: [[حضور قلب]] [[علی]]{{ع}} در [[نماز]] با خاتم بخشی او، منافات دارد === | ||
آنچه از حالات [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} در [[نماز]] [[نقل]] شده آن است که [[حضرت]] دارای [[حضور قلب]] خاصی بودند به گونهای که از خود بیخود میشدند. این حالت [[علی]]{{ع}} با این مطلب که در حال [[نماز]] صدای [[سائل]] را شنیدند و [[انگشتر]] خود را به او دادند، منافات دارد؛ زیرا حالت نخست، مستلزم توجّه تام به [[پروردگار]]، ولی حالت دوّم موجب توجّه به غیر [[خداوند]] است؛ از اینرو، نمیتوان مدلول [[آیه]] را درباره آن [[حضرت]] پذیرفت. | آنچه از حالات [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} در [[نماز]] [[نقل]] شده آن است که [[حضرت]] دارای [[حضور قلب]] خاصی بودند به گونهای که از خود بیخود میشدند. این حالت [[علی]]{{ع}} با این مطلب که در حال [[نماز]] صدای [[سائل]] را شنیدند و [[انگشتر]] خود را به او دادند، منافات دارد؛ زیرا حالت نخست، مستلزم توجّه تام به [[پروردگار]]، ولی حالت دوّم موجب توجّه به غیر [[خداوند]] است؛ از اینرو، نمیتوان مدلول [[آیه]] را درباره آن [[حضرت]] پذیرفت. | ||
خط ۲۲۵: | خط ۳۲۰: | ||
#شنیدن صدای [[سائل]] و کمک آن به او، توجّه به خویشتن نیست، بلکه عین توجّه به [[خدا]] است. [[علی]] در حال [[نماز]] از خود [[بیگانه]] بود، نه از [[خدا]]. روشن است، بیگانگی از [[خلق]] [[خدا]] بیگانگی از خداست. [[صدقه]] پیش از آنکه به دست [[سائل]] برسد، به [[دست خدا]] میرسد: {{متن قرآن|أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«آیا ندانستهاند: خداوند است که از بندگانش توبه را میپذیرد و زکاتها را دریافت میدارد و خداوند است که توبهپذیر بخشاینده است؟!» سوره توبه، آیه ۱۰۴.</ref> و در واقع با [[خدا]] در [[ارتباط]] بوده است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن]]، ص:۳۶-۳۷.</ref>. | #شنیدن صدای [[سائل]] و کمک آن به او، توجّه به خویشتن نیست، بلکه عین توجّه به [[خدا]] است. [[علی]] در حال [[نماز]] از خود [[بیگانه]] بود، نه از [[خدا]]. روشن است، بیگانگی از [[خلق]] [[خدا]] بیگانگی از خداست. [[صدقه]] پیش از آنکه به دست [[سائل]] برسد، به [[دست خدا]] میرسد: {{متن قرآن|أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«آیا ندانستهاند: خداوند است که از بندگانش توبه را میپذیرد و زکاتها را دریافت میدارد و خداوند است که توبهپذیر بخشاینده است؟!» سوره توبه، آیه ۱۰۴.</ref> و در واقع با [[خدا]] در [[ارتباط]] بوده است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن]]، ص:۳۶-۳۷.</ref>. | ||
==[[ | === [[شبهه]] دهم: عدم [[سازگاری]] بالفعل نبودن [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]] در [[زمان پیامبر]] با [[ظهور]] [[آیه]] === | ||
از جمله اشکالات علمای [[عامه]] بر [[آیه ولایت]] این است که مراد از آیه این است که علی{{ع}} بالفعل [[ولیّ]] و [[امام]] و اولی بالتصرّف در امور [[مردم]] است و شکی نیست که [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} همانا بعد از [[پیامبر خدا]]{{صل}} ثابت شده و تا [[پیامبر]] هست احتیاج به امام نیست<ref>شرح تجرید، قوشچی، ص۳۶۸.</ref>. | |||
'''پاسخ [[شبهه]]''': | |||
پاسخ شبهه این است: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} اگر چه بعد از [[شهادت رسول خدا]]{{صل}} امام و [[خلیفه]] بود، اما در حال [[حیات]] آن حضرت نیز برای او [[ولایت]] در امور [[مسلمانان]] بوده و با وجود پیامبر{{صل}} نیز احتیاج به او داشتند. چنان که [[حدیث منزلت]]<ref>حدیث منزلت بیانگر این است که همان طوری که حضرت هارون در زمان حضرت موسی{{ع}} خلیفه بوده، به حکم این حدیث حضرت امیرالمؤمنین علی{{ع}} نیز در زمان رسول خدا{{صل}} خلیفه بوده است و ولایت لازمه خلافت است.</ref> و [[حدیث غدیر]]<ref>نیز اقرار عمر و ابوبکر در داستان غدیر، که گفتند: {{عربی|بخ بخ لک یابن أبی طالب أصحبت و أمسیت مولای و مولی کلّ مؤمن و مؤمنه}} دلالت بر مدّعا دارد، بدیهی است که این شاد باش بر خلافت فعلیه است نه خلافتی که بعداً حاصل خواهد شد. و نیز اعتراف صریح عمر بن خطاب به ولایت آن حضرت است: {{عربی|.... فقال عمر: إنّه مولای}} چنانکه بسیاری از علمای عامه نقل کردهاند. مثل: {{عربی|الصواعق المحرقه، ص۲۶؛ الریاض النضرة، ج۲، ص۱۷۰؛ ذخائر العقبی، ص۶۸؛ مناقب خوارزمی، ص۹۷، و غیره.</ref> و [[حدیث]] [[یوم]] الدّار<ref>رسول خدا{{صل}} فرمودند: {{متن حدیث|إنّ هذا یعنی علیّا أخی و وصییّ و خلیفتی فیکم...}} در این حدیث نیز صریحا خلافت فعلیه حضرت امیرالمؤمنین علی{{ع}} را پیامبر{{صل}} امضا فرموده و وجوب اطاعت و پیروی از آن حضرت را که لازمه ولایت و خلافت حالیه است، خاطرنشان فرمودند.</ref> و حدیث {{متن حدیث|هُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ}}<ref>احادیث بسیاری که از خاصّه و عامّه نقل شده که رسول خدا{{صل}} فرمودند: {{متن حدیث|هُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ}} که ولایت فعلیه حضرت امیرالمؤمنین{{ع}} را امضاء فرموده است.</ref> و... بر این مطلب دلالت دارند و [[اطاعت]] او [[واجب]] و تصرّفاتش نافذ و ممضی است و [[مقام]] [[پیشوائی]] بالفعل را در مرتبه ثانیه دارا بوده، و لکن غالباً ساکت هستند. | |||
در [[زمان]] [[حیات رسول خدا]]{{صل}} امر و [[فرمان]] در [[اختیار]] آن حضرت بود و پس از [[شهادت پیامبر]]{{صل}} در دست امیرالمؤمنین علی{{ع}} است، چنان که این امر برای همه [[امامان]]{{عم}} نیز چنین است. پس [[حضرت مجتبی]]{{ع}} در زمان پدر بزرگوارش نیز [[ولیّ]] بوده و نهایت در مرتبه ثانیه و در رتبه بعد از [[ولایت امیرالمؤمنین]]{{ع}}، و همچنین است حال سایر امامان{{عم}} و هیچ گونه محذوری در [[ولایت]] دو ولیّ در یک زمان نیست، چنان که این مطلب از [[احادیث]] بسیاری که خاصّه و عامّه نقل کردهاند به [[صراحت]] استفاده میشود. | |||
در کتاب «دلائل الصّدق» در این زمینه آمده است: اگر اشکال شود که ظاهر [[آیه]]، ثبوت ولایت بالفعل است و هیچ شبههای در این مطلب نیست که [[امامت امیرالمؤمنین]] علی{{ع}} تنها پس از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} تحقق یافته است و اگر بخواهیم ولایت را به حال، نسبت ندهیم و مربوط به [[آینده]] بدانیم در این صورت در مورد [[خدا]] و رسولش درست نخواهد بود<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۱؛ شرح التجرید، للقوشجی، ص۴۷۶ - ۴۷۷.</ref>. | |||
بعضی در جواب این اشکال گفتهاند: ولایت هر یک از کسانی که در آیه ذکر شدهاند، مناسب با خودشان است لذا ولایت [[وصی]] در طول ولایت [[نبی]] و پس از آن قرار دارد، پس اگر آیه مذکور بر [[امامت]] و ولایت امیرالمؤمنین{{ع}} دلالت داشته باشد، مربوط به پس از [[پیامبر]]{{صل}} است. | |||
ولی حقّ در جواب این است که: ولایت برای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در دوران [[زندگی]] [[پیامبراکرم]]{{صل}} نیز متحقق بوده است، منتهی در مرتبه دوّم قرار داشته است به همین دلیل [[پیروی]] از امیرالمؤمنین{{ع}} [[واجب]] و تصرّفاتش نافذ بود. امّا آن حضرت غالباً ساکت بود، چنان که هر امامی در زمان امامت [[امام]] قبل از خود، چنین برخورد میکرد. | |||
مثلاً [[امام حسن]]{{ع}} در دوران امامت پدرش، و [[امام حسین]]{{ع}} در عصر [[امامت]] [[برادر]] خویش چنین بودند. [[حدیث منزلت]]<ref>صحیح بخاری، ج۴، ص۲۰۸؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۷۳ و ۱۷۵ و ۱۸۲؛ خصائص علوی، ص۷۷؛ جامع ترمذی، ص۹۸۱؛ الاصابة، ج۴، ص۴۶۵؛ صواعق المحرقه، ص۱۲۱؛ مستدرک، ج۲، ص۳۳۸؛ تاریخ الخلفاء، ص۱۴۴؛ عقد الفرید، ج۵، ص۵۸؛ الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۹۸؛ طبقات الکبری، ج۳، ص۲۳ – ۲۴؛ تفسیر رازی، ج۱۱، ص۷۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۶۹؛ نور الأبصار، ص۱۵۷؛ مطالب السّؤول، ص۱۰۱؛ فصول المهمّة، ج۱، ص۹۲؛ سیرة الحلبیّه، ج۱۳، ص۱۰۵؛ مروج الذّهب، ج۳، ص۱۴؛ ینابیع المودّة، ج۱، ص۱۱۲ و ۱۳۷؛ کنز العمّال، ج۵، ص۷۲۴؛ تاریخ بغداد، ج۱، ص۳۴۲؛ مناقب شافعی، ص۲۷؛ مناقب خوارزمی، ص۴۰؛ اسد الغابه، ج۴، ص۲۶؛ تاریخ ابن کثیر، ج۴، ص۱۲.</ref> نیز بر این نکته دلالت دارد و مطابق این [[حدیث]]، موقعیت [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در مقایسه با موقعیت [[رسول اکرم]]{{صل}} مانند موقعیت [[هارون]] نسبت به [[حضرت موسی]]{{ع}} است و معلوم است که [[ولایت]] هارون با حضور حضرت موسی{{ع}} نیز وجود داشته است؛ زیرا هارون، [[شریک]] حضرت موسی{{ع}} بود، امیرالمؤمنین{{ع}} نیز عملاً در دوران [[حیات]] رسول اکرم{{صل}} ولایت داشته است، اگر چه غالباً ساکت بوده؛ زیرا بنا بر حدیث منزلت، امیرالمؤمنین{{ع}} به استثنای [[نبوّت]] دارای تمام [[شئون]] [[پیامبراکرم]]{{صل}} بودهاند. | |||
مثلاً [[امام حسن]]{{ع}} در دوران امامت پدرش، و [[امام حسین]]{{ع}} در عصر [[امامت]] [[برادر]] خویش چنین بودند. | |||
[[حدیث منزلت]]<ref>صحیح بخاری، ج۴، ص۲۰۸؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۷۳ و ۱۷۵ و ۱۸۲؛ خصائص علوی، ص۷۷؛ جامع ترمذی، ص۹۸۱؛ الاصابة، ج۴، ص۴۶۵؛ صواعق المحرقه، ص۱۲۱؛ مستدرک، ج۲، ص۳۳۸؛ تاریخ الخلفاء، ص۱۴۴؛ عقد الفرید، ج۵، ص۵۸؛ الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۹۸؛ طبقات الکبری، ج۳، ص۲۳ – ۲۴؛ تفسیر رازی، ج۱۱، ص۷۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۶۹؛ نور الأبصار، ص۱۵۷؛ مطالب السّؤول، ص۱۰۱؛ فصول المهمّة، ج۱، ص۹۲؛ سیرة الحلبیّه، ج۱۳، ص۱۰۵؛ مروج الذّهب، ج۳، ص۱۴؛ ینابیع المودّة، ج۱، ص۱۱۲ و ۱۳۷؛ کنز العمّال، ج۵، ص۷۲۴؛ تاریخ بغداد، ج۱، ص۳۴۲؛ مناقب شافعی، ص۲۷؛ مناقب خوارزمی، ص۴۰؛ اسد الغابه، ج۴، ص۲۶؛ تاریخ ابن کثیر، ج۴، ص۱۲.</ref> نیز بر این نکته دلالت دارد و مطابق این [[حدیث]]، موقعیت [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در مقایسه با موقعیت [[رسول اکرم]]{{صل}} مانند موقعیت [[هارون]] نسبت به [[حضرت موسی]]{{ع}} است و معلوم است که [[ولایت]] هارون با حضور حضرت موسی{{ع}} نیز وجود داشته است؛ زیرا هارون، [[شریک]] حضرت موسی{{ع}} بود، امیرالمؤمنین{{ع}} نیز عملاً در دوران [[حیات]] رسول اکرم{{صل}} ولایت داشته است، اگر چه غالباً ساکت بوده؛ زیرا بنا بر حدیث منزلت، امیرالمؤمنین{{ع}} به استثنای [[نبوّت]] دارای تمام [[شئون]] [[پیامبراکرم]]{{صل}} بودهاند. | |||
[[حدیث غدیر]] نیز این مطلب را [[اثبات]] میکند و به همین جهت بود که [[عمر بن الخطاب]] در [[روز غدیر]] به امیرالمؤمنین علی{{ع}} گفت: «صبح کردی و [[روز]] را به شب بردی (یعنی [[روزگار]] خود را به این حال گذراندی) در حالی که مولای هر مرد و [[زن]] با [[ایمان]] شدی»<ref>انظر: مسند احمد، ج۴، ص۲۸۱؛ تفسیر الثعلبی، ج۴، ص۹۲؛ تفسیر الفخر الرازی، ج۱۲، ص۵۳؛ الصواعق المحرقه، ص۶۷.</ref>. | [[حدیث غدیر]] نیز این مطلب را [[اثبات]] میکند و به همین جهت بود که [[عمر بن الخطاب]] در [[روز غدیر]] به امیرالمؤمنین علی{{ع}} گفت: «صبح کردی و [[روز]] را به شب بردی (یعنی [[روزگار]] خود را به این حال گذراندی) در حالی که مولای هر مرد و [[زن]] با [[ایمان]] شدی»<ref>انظر: مسند احمد، ج۴، ص۲۸۱؛ تفسیر الثعلبی، ج۴، ص۹۲؛ تفسیر الفخر الرازی، ج۱۲، ص۵۳؛ الصواعق المحرقه، ص۶۷.</ref>. | ||
خط ۲۸۹: | خط ۳۴۰: | ||
[[ترمذی]] نیز [[حدیثی]] را در [[فضایل امیرالمؤمنین]]{{ع}} آورده است که به وضوح بر مطلب فوق دلالت دارد، او مینویسد که علی{{ع}}، کنیزی از اسرای [[جنگی]] را برای خود برگزید، چهار نفر علیه او هم [[پیمان]] شدند و از او به [[پیامبر]]{{صل}} [[شکایت]] کردند. [[رسول خدا]]{{صل}} [[خشمگین]] شد و سه بار فرمود: از «علی» چه میخواهید؟ «علی» از من است و من از او هستم. او پس از من، [[ولیّ]] تمام [[مؤمنان]] است<ref>سنن الترمذی، ج۵، ص۵۹۰ ح۳۷۱۲؛ و انظر: السنن الکبری للنسائی، ج۵، ص۱۳۲ – ۱۳۳، ح۸۴۷۴؛ مسند أحمد، ج۴، ص۴۳۷؛ مسند أبی یعلی، ج۱، ص۲۹۳، ح۳۵۵؛ المعجم الکبیر، ج۱۸، ص۱۲۸، ح۲۶۵؛ مسند الطیالسی، ص۱۱۱، ح۸۲۹؛ مصنّف ابن أبی شیبه، ج۷، ص۵۰۴، ح۵۸؛ مسند الرویانی، ج۱، ص۶۲، ح۱۱۹؛ الإحسان بترتیب صحیح ابن حبّان، ج۹، ص۴۱ – ۴۲، ح۶۸۹۰؛ حلیة الأولیاء، ج۶، ص۲۹۴؛ کنز العمّال، ج۱۳، ص۱۴۲، ح۳۶۴۴۴.</ref>. | [[ترمذی]] نیز [[حدیثی]] را در [[فضایل امیرالمؤمنین]]{{ع}} آورده است که به وضوح بر مطلب فوق دلالت دارد، او مینویسد که علی{{ع}}، کنیزی از اسرای [[جنگی]] را برای خود برگزید، چهار نفر علیه او هم [[پیمان]] شدند و از او به [[پیامبر]]{{صل}} [[شکایت]] کردند. [[رسول خدا]]{{صل}} [[خشمگین]] شد و سه بار فرمود: از «علی» چه میخواهید؟ «علی» از من است و من از او هستم. او پس از من، [[ولیّ]] تمام [[مؤمنان]] است<ref>سنن الترمذی، ج۵، ص۵۹۰ ح۳۷۱۲؛ و انظر: السنن الکبری للنسائی، ج۵، ص۱۳۲ – ۱۳۳، ح۸۴۷۴؛ مسند أحمد، ج۴، ص۴۳۷؛ مسند أبی یعلی، ج۱، ص۲۹۳، ح۳۵۵؛ المعجم الکبیر، ج۱۸، ص۱۲۸، ح۲۶۵؛ مسند الطیالسی، ص۱۱۱، ح۸۲۹؛ مصنّف ابن أبی شیبه، ج۷، ص۵۰۴، ح۵۸؛ مسند الرویانی، ج۱، ص۶۲، ح۱۱۹؛ الإحسان بترتیب صحیح ابن حبّان، ج۹، ص۴۱ – ۴۲، ح۶۸۹۰؛ حلیة الأولیاء، ج۶، ص۲۹۴؛ کنز العمّال، ج۱۳، ص۱۴۲، ح۳۶۴۴۴.</ref>. | ||
این [[روایت]] دلالت دارد که [[اقدام]] امیرالمؤمنین علی{{ع}} در آن وقت، معتبر بوده است و به جهت برخورداری از [[مقام ولایت]]، [[حق]] داشته است مانند [[پیامبر]]{{صل}}، سهمی برای خود از میان [[غنایم]] [[انتخاب]] کند؛ زیرا امیرالمؤمنین علی{{ع}} از پیامبر{{صل}} است؛ یعنی مانند خود اوست؛ لذا کاری که انجام میدهد مانند کاری است که پیامبر{{صل}} انجام داده است، بنا بر این نتیجه میگیریم که مراد از بعدیّت در این روایت، بعدیّت زمانی نیست بلکه بعدیّت به لحاظ رتبه و [[مقام]] است؛ بدین سبب در برخی از [[روایات]] کلمه «بعدی» به کار نرفته است، مثلاً در [[مستدرک حاکم]] در بخش [[فضایل امیرالمؤمنین]]{{ع}} چنین است<ref>المستدرک، ج۳، ص۱۱۹، حدیث ۴۵۷۹. و انظر: مصابیح السنّة، ج۴، ص۱۷۲، ح۴۷۶۶.</ref>. به علاوه در [[احادیث]] بسیاری آمده است که پیامبر{{صل}} فرمود: «هر کس من ولیّ او هستم، علی{{ع}} هم [[امیر]] اوست<ref>مسند احمد، ج۵، ص۳۵۰ و ۳۵۸.</ref> و<ref>دلائل الصدق، ج۴، ص۳۰۴ - ۳۰۷. {{عربی|إن قلت: إنّ ظاهر الآیه ثبوت الولایه بالفعل، و لا شبهه فی أنّ إمامه علی{{ع}} إنّما کانت بعد النبیّ{{صل}}، و صرف الآیه إلی ما یکون فی المآل دون الحال لا یستقیم فی حقّ الله و رسوله. قیل فی الجواب عنه: إنّ ولایه کلّ منهم بحسبه، فولایه الوصیّ فی طول ولایه النبیّ و بعدها، فإذا دلّت الآیه علی ولایه أمیر المؤنین{{ع}} و إمامته، فقد دلّت علی أنّها بعد رسول الله{{صل}}. و لکن الحقّ ثبوت الولایه | این [[روایت]] دلالت دارد که [[اقدام]] امیرالمؤمنین علی{{ع}} در آن وقت، معتبر بوده است و به جهت برخورداری از [[مقام ولایت]]، [[حق]] داشته است مانند [[پیامبر]]{{صل}}، سهمی برای خود از میان [[غنایم]] [[انتخاب]] کند؛ زیرا امیرالمؤمنین علی{{ع}} از پیامبر{{صل}} است؛ یعنی مانند خود اوست؛ لذا کاری که انجام میدهد مانند کاری است که پیامبر{{صل}} انجام داده است، بنا بر این نتیجه میگیریم که مراد از بعدیّت در این روایت، بعدیّت زمانی نیست بلکه بعدیّت به لحاظ رتبه و [[مقام]] است؛ بدین سبب در برخی از [[روایات]] کلمه «بعدی» به کار نرفته است، مثلاً در [[مستدرک حاکم]] در بخش [[فضایل امیرالمؤمنین]]{{ع}} چنین است<ref>المستدرک، ج۳، ص۱۱۹، حدیث ۴۵۷۹. و انظر: مصابیح السنّة، ج۴، ص۱۷۲، ح۴۷۶۶.</ref>. به علاوه در [[احادیث]] بسیاری آمده است که پیامبر{{صل}} فرمود: «هر کس من ولیّ او هستم، علی{{ع}} هم [[امیر]] اوست<ref>مسند احمد، ج۵، ص۳۵۰ و ۳۵۸.</ref> و<ref>دلائل الصدق، ج۴، ص۳۰۴ - ۳۰۷. {{عربی|إن قلت: إنّ ظاهر الآیه ثبوت الولایه بالفعل، و لا شبهه فی أنّ إمامه علی{{ع}} إنّما کانت بعد النبیّ{{صل}}، و صرف الآیه إلی ما یکون فی المآل دون الحال لا یستقیم فی حقّ الله و رسوله. قیل فی الجواب عنه: إنّ ولایه کلّ منهم بحسبه، فولایه الوصیّ فی طول ولایه النبیّ و بعدها، فإذا دلّت الآیه علی ولایه أمیر المؤنین{{ع}} و إمامته، فقد دلّت علی أنّها بعد رسول الله{{صل}}. و لکن الحقّ ثبوت الولایه لأمیرالمؤنین{{ع}} فی حیاه النبیّ{{صل}} برتبه ثانیه، فتجب طاعته و تمضی تصرّفاته، لکنّه ساکت غالباً کما هو شأن الإمام فی حیاه الإمام الذی قبله، کالحسن فی زمن أبیه{{ع}}، و الحسین فی زمن أخیه{{ع}}. و یدلّ علی ذلک حدیث المنزله؛ فإنّه دالّ علی أنّ منزله أمیر المؤنین{{ع}} من النبیّ{{صل}} کمنزله هارون من موسی. و من المعلوم ثبوت الولایه لهارون مع موسی؛ لأنّه شریکه، فکذا امیرالمؤمنین{{ع}} له الولایه الفعلیه أیضاً و إن سکت؛ إذ لم یستثن إلاّ النبوّه. و یدلّ- أیضا- علی ذلک حدیث الغدیر، و لذا قال له عمر: «أصبحت و أمسیت مولی کلّ مؤن و مؤنه» و یدلّ علی ذلک أیضاً ما رواه الترمذی فی فضائل امیرالمؤمنین{{ع}}، المصرّح بأنّ امیرالمؤمنین{{ع}} أصاب جاریه من سبیّ، فتعاقد علیه أربعه فوشوا به عند النبیّ{{صل}}، فغضب و قال: «ما تریدون من علیّ؟! ما تریدون من علیّ؟! ما تریدون من علیّ؟! إنّ علیّا منّی و أنا منه، و هو ولیّ کلّ مؤن بعدی» فإنّه دالّ علی مضیّ فعل علیّ فی ذلک الوقت، و أنّ له الاصطفاء من الغنیمه کالنبیّ{{صل}}، لولایته مثله؛ لأنّه منه - أی أنّه کنفسه -، ففعله کفعله. و علیه: فالبعدیّه فی هذه الروایه بلحاظ الرتبه لا الزمان، کما یقرّبه خلوّ الحدیث فی بعض الروایات عن لفظ «بعدی» کما رواه الحاکم فی «المستدرک» بفضائل امیرالمؤمنین{{ع}}. و قد جاء أیضاً فی أحادیث کثیره أنّ النبیّ{{صل}} قال: «من کنت ولیّه فعلیّ أمیره»}}.</ref>. | ||
خلاصه اینکه: ظاهر [[آیه]] «[[ولایت]]» به دلالت جمله اسمیه و این که «[[ولیّ]]» صفت مشبهه است و این دو، دلیل بر [[ثبات]] و دوام این [[مقام]] است، و ظاهر [[روایات]] کثیره، دوام این مقام و [[منصب]] را برای [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[اثبات]] مینمایند و مؤید این مطلب این است که [[پیامبر]]{{صل}} وقتی عازم [[جنگ تبوک]] بودند [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را در [[مدینه منوّره]] [[خلیفه]] خود قرار دادند و تا پایان [[عمر]]، ایشان را [[عزل]] نفرمودند<ref>ما در رسالهای که در بیان آیه ولایت نوشتیم، از این اشکال و بسیاری از اشکالات دیگر عامّه به تفصیل جواب دادیم، امیدوارم از خداوند متعال که هر چه زودتر چاپ شود.</ref>. | |||
باری، منظور از [[ولایت]] در این [[آیه شریفه]]، [[دوستی]] [[مسلمانان]] با یکدیگر نیست؛ چراکه دوستی همگانی احتیاج به این قید و شرط ندارد و همه مسلمانان با هم [[دوست]] و برادرند، هر چند که در حال [[رکوع]] زکاتی نپردازند، بنا بر این، ولایت در این جا به همان معنی [[سرپرستی]] و [[رهبری]] است، به خصوص این که در ردیف [[ولایت خدا]] و [[ولایت پیامبر]]{{صل}} قرار گرفته است<ref>[[سید قاسم علیاحمدی|علیاحمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]]، ص ۲۵۸.</ref>. | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
خط ۴۳۵: | خط ۳۷۰: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:مدخل]] | |||
[[رده:آیه ولایت]] | [[رده:آیه ولایت]] | ||
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]] | [[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]] |