حارث بن لقیط نخعی کوفی: تفاوت میان نسخهها
←آشنایی اجمالی
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶: | خط ۶: | ||
| پرسش مرتبط = }} | | پرسش مرتبط = }} | ||
== آشنایی اجمالی == | == آشنایی اجمالی == | ||
وی را همچون سایر [[نخعیان]] باید به قبیلهای از [[عرب]] که در [[کوفه]] سکونت گزیدند <ref>سمعانی، الأنساب، ج۵، ص۴۷۳.</ref> منسوب کرد. نسبت وی را | وی را همچون سایر [[نخعیان]] باید به قبیلهای از [[عرب]] که در [[کوفه]] سکونت گزیدند <ref>سمعانی، الأنساب، ج۵، ص۴۷۳.</ref> منسوب کرد. نسبت وی را «[[اشجعی]]» نیز آوردهاند<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۲۱۱؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۴، ص۴۲۲.</ref>. [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۹۷.</ref> در طبقه اول [[تابعین]] [[اهل کوفه]] از وی یاد کرده، میگوید: او [[پدر]] [[حنش بن حارث بن لقیط نخعی کوفی|حنش]] بود که [[ابونعیم]] و دیگران از [[حنش]] [[روایت]] نقل کردهاند. منابع دیگر نیز حارث را [[تابعی]] و [[ثقه]] دانستهاند<ref>عجلی، احمد بن صالح، معرفة الثقات، ج۱، ص۲۷۸؛ ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۱۳۳.</ref>. به ظاهر تنها [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۳۶.</ref>، وی را از [[مخضرمین]] دانسته و بر این [[باور]] است که حارث [[زمان رسول خدا]]{{صل}} را [[درک]] کرد. شاید نظر ابن حجر برآمده از خبری باشد که حاکی از شرکت حارث در [[نبرد قادسیه]] به سال ۱۵ است. چون به نظر ابن حجر کسی که در سال ۱۵ [[توانایی]] شرکت در [[جنگ]] را داشته حتماً زمان رسول خدا{{صل}} را درک کرده است. به هر حال براساس خبری که از حارث نقل شده وی میگوید: ما از [[یمن]] به [[مدینه]] آمدیم. [[عمر]] نزد ما آمد و در میان نخعیان گشت و آنان را برای شرکت در نبرد قادسیه [[تشویق]] کرد اما ما قصد رفتن به [[شام]] داشتیم. به هر حال پس از گفتگویی با عمر در نبرد قادسیه شرکت کردیم. از نخعیان یکی کشته شد و سایر کشتهها از [[قبایل]] دیگر بود<ref>ابن ابی شیبه، المصنف، ج۸، ص۱۴ و ۱۵: نیز، برای اطلاع از بخشی از این خبر، ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۹۷؛ ابن حجر، الاصابه، الاصابه، ج۱، ص۱۹۶.</ref>. | ||
حنش پسر حارث گوید: پدرم در نبرد قادسیه حضور یافت. دیدم پدرم و برخی دیگر از کسانی را که در [[قادسیه]] بودند، ریش خود را زرد رنگ کرده و طیلسان <ref>جامهای از پشم که [[خواص]] [[علما]] و [[مشایخ]] پارسی میپوشند.</ref> پوشیده بودند، نیز دیدم که پدرم انگشتری از آهن به دست داشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۹۷.</ref>. براساس خبر دیگری [[عمر]] به هنگام اعزام حارث و همراهانش به [[کوفه]] مقداری با آنان راه رفته سپس با آنان خداحافظی کرده است<ref>ابن ابی خیثمه، ابوبکر احمد، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۳۹۷.</ref> که این خبر نیز به احتمال مربوط به اعزام به [[قادسیه]] است. حارث [[روایت]] اندکی نقل کرده است<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۹۷.</ref> و از [[امام علی]]{{ع}} و عمر روایت دارد<ref>ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۸۷؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۵، ص۲۷۵.</ref>. پسر وی «حنش بن حارث» از [[راویان حدیث غدیر]] است<ref>کوفی، محمد بن سلیمان، مناقب الإمام أمیرالمؤمنین، ج۲، ص۴۵۴؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۲۳۱؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱، ص۱۸۷.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «حارث بن لقیط نخعی کوفی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۴۹۰-۴۹۱.</ref> | حنش پسر حارث گوید: پدرم در نبرد قادسیه حضور یافت. دیدم پدرم و برخی دیگر از کسانی را که در [[قادسیه]] بودند، ریش خود را زرد رنگ کرده و طیلسان <ref>جامهای از پشم که [[خواص]] [[علما]] و [[مشایخ]] پارسی میپوشند.</ref> پوشیده بودند، نیز دیدم که پدرم انگشتری از آهن به دست داشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۹۷.</ref>. براساس خبر دیگری [[عمر]] به هنگام اعزام حارث و همراهانش به [[کوفه]] مقداری با آنان راه رفته سپس با آنان خداحافظی کرده است<ref>ابن ابی خیثمه، ابوبکر احمد، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۳۹۷.</ref> که این خبر نیز به احتمال مربوط به اعزام به [[قادسیه]] است. حارث [[روایت]] اندکی نقل کرده است<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۹۷.</ref> و از [[امام علی]]{{ع}} و عمر روایت دارد<ref>ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۸۷؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۵، ص۲۷۵.</ref>. پسر وی «حنش بن حارث» از [[راویان حدیث غدیر]] است<ref>کوفی، محمد بن سلیمان، مناقب الإمام أمیرالمؤمنین، ج۲، ص۴۵۴؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۲۳۱؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱، ص۱۸۷.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «حارث بن لقیط نخعی کوفی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۴۹۰-۴۹۱.</ref> |