پرش به محتوا

حارث بن هشام بن مغیره قرشی مخزومی: تفاوت میان نسخه‌ها

تغییرمسیر به حارث بن هشام مخزومی
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{امامت}} {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب پیامبر | عنوان مدخل = حارث بن هشام بن مغیره قرشی مخزومی | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} == آشنایی اجمالی == وی از تیره بنی مخزوم، از قبیله قریش بود<ref>ابن سلام، کتاب النسب، ص۲۰۹؛ ابن حزم، جمهرة أنساب الع...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(تغییرمسیر به حارث بن هشام مخزومی)
برچسب: تغییر مسیر جدید
 
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
#تغییر_مسیر [[حارث بن هشام مخزومی]]
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = اصحاب پیامبر
| عنوان مدخل  = حارث بن هشام بن مغیره قرشی مخزومی
| مداخل مرتبط = 
| پرسش مرتبط  = }}
== آشنایی اجمالی ==
وی از تیره [[بنی مخزوم]]، از [[قبیله قریش]] بود<ref>ابن سلام، کتاب النسب، ص۲۰۹؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۱۴۴.</ref>. [[کنیه]] او را «ابوعبدالرحمن»<ref>طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۲۵۸؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۷۶۲؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۴۳.</ref> یا «ابومغیره» گفته‌اند، اما [[ابونعیم]]<ref>ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۷۶۲.</ref>، [[سخن]] [[ابن منده]] را که ابومغیره گفته، درست ندانسته است. وی از [[اشراف قریش]]<ref>ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۷۶۲؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۹۷.</ref> و [[همنشین]] [[حکیم بن حزام]] بود<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبرص۱۷۶.</ref>.
 
به هنگام اطلاع [[قریش]] از [[بیعت]] [[انصار]] با [[رسول خدا]]{{صل}}، داستانی از [[سخاوت]] حارث نقل شده است<ref>ر.ک: ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۹۱.</ref>. وی از [[فرمانده]] سواران قریش در [[جنگ بدر]] بود<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۵۸.</ref>. گفته‌اند که [[ابلیس]] به صورت [[شراقة بن جعشم]] درآمده، پیوسته [[مشرکان]] را [[تشویق]] به [[جنگ]] می‌کرد، تا اینکه چشم سراقه به [[فرشتگان]] افتاده، گفت: من از شما (مشرکان) بیزارم، آنچه که من می‌بینم شما نمی‌بینید، فرار کرد. در این هنگام حارث سخن او را شنید و با او درگیر شد، و با ضربه‌ای حارث را از اسب بر [[زمین]] انداخت<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۷۱.</ref>. در این [[نبرد]]، مشرکان [[شکست]] خوردند و [[غنایم]] بی‌شماری از جمله [[زره]] حارث به دست [[مسلمانان]] افتاد<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۹۶.</ref>. حارث از میدان نبرد گریخت، و [[حسان بن ثابت]] درباره فرار او در جنگ بدر اشعاری سرود. حارث با سرودن اشعاری عذر آورد<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۲۸۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۴۹۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۴۳.</ref>، در حالی که حارث شهرتی به [[شعر]] گفتن نداشت، فقط در جواب [[حسان بن ثابت]] ابیاتی سرود<ref>علوی، علی بن محمد، المجدی فی أنساب الطالبیین، ص۳۶۲.</ref>.
 
[[مشرکان مکه]] پس از این [[شکست]] خود را برای [[حمله]] به [[مدینه]] در سال بعد آماده کردند. از این روی [[ابوسفیان]] [[مال التجاره]] [[نجات یافته]] را برای [[جنگ احد]] [[حفظ]] کرد. بزرگان قریش از جمله حارث نزد ابوسفیان رفتند تا درباره آن [[اموال]] [[تصمیم]] بگیرند و آن را در [[جنگ]] بعدی با [[سپاه]] [[محمدی]] به کار گیرند<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۹.</ref>. [[مشرکان قریش]] با [[بسیج]] نیرو و امکانات فراوان به سوی [[مدینه]] حرکت کردند تا [[انتقام]] کشته شدگان [[بدر]] را بگیرند حتی برخی از آنان از جمله حارث، همسرش ([[فاطمه بنت ولید)]] را برای تحریک و [[تشویق]] سپاه همراه خود کرده بودند<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۰۳؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۵۰۱.</ref>. [[مسلمانان]] اما برای جمع آوری [[غنایم]] و [[اطاعت]] نکردن از [[فرمانده]] خود در ظاهر امر [[شکست]] خوردند. در این [[نبرد]] [[رسول خدا]] او و چندین نفر از [[قریشیان]] را در [[جنگ احد]] [[لعن]] و [[نفرین]] کرد<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۴۹۴.</ref> و [[آیه]]: {{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ}}<ref>«تو را در این کار هیچ دستی نیست چه (خداوند) توبه آنان را بپذیرد یا عذابشان کند، که آنان بی‌گمان ستمگرند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۸.</ref>. در [[حق]] آنان نازل شد<ref>طبری، جامع، ج۴، ص۱۱۸؛ ابن کثیر، اسماعیل (م ۷۷۴)، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۱۴۱۱.</ref>.
 
وقتی [[نمایندگان]] [[قریش]] پس از [[گفتگو]] با رسول خدا{{صل}} در منطقه [[حدیبیه]] به [[مکه]] بازگشتند، برخی قریشیان از جمله حارث به [[بدیل]] و یارانش گفتند: برای ما آنچه دیده و شنیده‌اید، گزارش دهید<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۹۴.</ref>.
 
پس از [[نقض]] پیمان‌نامه [[صلح حدیبیه]] از سوی [[قریش]] که [[قبیله]] [[بنی بکر]] را تحریک کرده بودند تا به [[قبیله خزاعه]] [[حمله]] کنند و آنان حمله کردند و تعدادی از افراد قبیله خزاعه را کشتند، افرادی از جمله حارث از کسانی بودند که نزد [[صفوان]] و [[سهیل]] و [[عکرمه]] رفتند و کاری را که آنان انجام داده بودند، [[سرزنش]] کردند و گفتند: [[محمد]] و اصحابش خواهند آمد<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۸۴.</ref> سپس نزد [[ابوسفیان]] رفتند و گفتند این کار را [[اصلاح]] کن؛ در غیر این صورت سپاه محمد خواهد آمد<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۸۵.</ref> گرچه ابوسفیان به مدینه رفت تا عکس العمل رسول خدا{{صل}} را ببیند، اما آن [[حضرت]] در برابر سخنان [[ابوسفیان]] [[سکوت]] کرد. ابوسفیان بدون دست یافتن به نتیجه‌ای به [[مکه]] بازگشت و مکه با [[سپاه]] [[پیامبر]] فتح شد. دو نفر از [[خویشاوندان]] [[أم هانی]] به نام‌های [[عبدالله بن ربیعه]] و [[حارث بن هشام]] به [[خانه]] [[ام هانی]] [[پناهنده]] شدند و گفتند: می‌خواهیم در [[پناه]] تو باشیم؛ و اُم هانی هم پذیرفت. در این هنگام علی{{ع}} وارد شد، تا چشمش به آن دو افتاد، خواست آنان را بکشد، اما أم هانی مانع شد و خود را به [[رسول خدا]]{{صل}} رساند و ماجرا را بیان کرد. آنگاه رسول خدا{{صل}} فرمود: هر کس را تو [[امان]] و پناه داده‌ای، ما هم امان و پناه می‌دهیم<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۳۱-۸۲۶؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۹؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۴۹۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۴۴.</ref>. [[مقریزی]]<ref>مقریزی، احمد بن علی، إمتاع الأسماع، ج۱، ص۳۸۹.</ref> گزارش دیگری درباره امان دادن أم هانی به آن در آورده است. رسول خدا{{صل}} در [[روز فتح مکه]] کسی را نزد [[حارث]] و [[صفوان]] و ابوسفیان فرستاد و [[عمر]] گفت: [[خدا]] به ما [[قدرت]] داد و می‌دانیم آنان چه کار کردند. آن حضرت فرمود: {{متن قرآن|قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ}}<ref>« گفت: امروز (دیگر) بر شما سرزنشی نیست، خداوند شما را ببخشاید و او مهربان‌ترین مهربانان است» سوره یوسف، آیه ۹۲. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۴۹۵.</ref>. او در [[فتح مکه]]<ref>علوی، علی بن محمد، المجدی فی أنساب الطالبیین، ص۳۶۳.</ref> [[توبه]] کرد<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۴۹۴.</ref> و [[اسلام]] آورد و اسلامش پابرجا بود<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۴۴.</ref>. وی در [[جنگ حنین]] حضور داشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۸۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۴۳.</ref> و رسول خدا{{صل}} را از {{متن قرآن|مُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ}}؛ به شمار آورد<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر؛ ص۴۷۳؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۲۵۸.</ref> و صد شتر از [[غنایم]] جنگ حنین را به او داد<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۴۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۱۶؛ طبری، تاریخ، ج۳، ص۹۰.</ref>. وی پس از [[اسلام آوردن]] پیوسته در [[مکه]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۴.</ref> بود تا اینکه [[رسول خدا]] [[رحلت]] کرد. وی از رسول خدا درباره چگونگی [[وحی]] به ایشان سؤال کرد و آن [[حضرت]] فرمود: گاهی همچون صدایی همانند صدای زنگ می‌شنوم که بسیار سخت است و آنچه می‌گوید می‌فهم، و گاهی فرشته‌ای در نظرم آشکار می‌شود و آنچه می‌گوید گوش می‌دهم<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۵؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۷۶۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۴۴.</ref>. حارث گوید: زمانی که در مکه بودم به من خبر رسید که [[انصار]] [[اجتماع]] کردند و به [[قریش]] در [[سقیفه]] گفتند: یک [[امیر]] از ما و یک امیر از شما باشد و [[مردم]] با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کردند و [[ماجرای سقیفه]] را از دیگران شنید<ref>جاحظ، العثمانیه، ص۱۲۵.</ref>
 
وقتی [[نامه]] ابوبکر برای [[جهاد]] [[مسلمانان]] با [[رومیان]] به مکیان رسید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۸۳.</ref>، وی برای [[جنگ]] با رومیان از مکه خارج شد و مردم به [[گریه]] افتادند و تا بیرون مکه او را بدرقه کردند. سپس وی در بیرون مکه با مردم [[سخن]] گفت که: ای مردم، من با میل خود خارج نشدم و از شما جدا نشدم و شهری به جز [[شهر]] شما [[انتخاب]] نکرده‌ام، [[ولی امر]] این طور شد. گفت: هرچه دارم [[انفاق]] می‌کنم و به سوی [[شام]] حرکت کرد<ref>به اختصار: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۴۵.</ref>. حارث و چند نفر دیگر در [[مدینه]] آمدند و ابوبکر از آنان استقبال کرد سپس همراه مسلمانان به شام رفتند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۸۳.</ref>. وی پیوسته در [[جنگ‌ها]] حضور داشت<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۴۵.</ref> که از جمله آنها [[جنگ اجنادین]] و فحل بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۴؛ ج۷، ص۲۸۳.</ref>.
 
در گزارشی، داستانی آمده است که حارث، [[عکرمة بن ابی جهل]] و [[عیاش بن ابی ربیعه]] در [[یرموک]] مجروح شدند. حارث آب خواست تا بنوشد. وقتی آب برای او آوردند، [[عکرمه]] به او نگاه کرد، [[حارث]] گفت: آب را به عکرمه بدهید، وقتی در دست عکرمه آب بود، [[عیاش]] به او نگاه کرد و او آب را به عیاش داد. وقتی آب به دست عیاش رسید، او درگذشت و آب به هیچ یک از آن دو هم نرسید<ref>ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۷۶۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۴۵.</ref>. [[مادر]] وی «اُم مجلاس»، [[اسمء بنت مخربة بن جندل|اسماء دختر مخربة بن جندل]]<ref>طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۲۵۸.</ref> نام داشت و برادرش [[ابوجهل بن هشام بن مغیره قرشی مخزومی|ابوجهل]] بود<ref>ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۷۲؛ ابن قتیبه، المعارف، ص۲۸۱.</ref>. وی پسر عموی [[خالد بن ولید]] و حنتمة مادر [[عمر بن خطاب]] بود<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۴۴.</ref>، همسرش [[فاطمه بنت ولید بن مغیره|فاطمه دختر ولید بن مغیره]] نام داشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۰۶.</ref> که عمر بن خطاب پس از [[مرگ]] حارث با فاطمه [[ازدواج]] کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۳.</ref>. حارث فرزندانی به جز [[عبدالرحمن بن حارث بن هشام بن مغیره قرشی مخزومی|عبدالرحمن]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ص۳۷۵؛ ابن قتیبه، ص۲۸۱.</ref> و [[ام حکیم بن حارث بن هشام بن مغیره قرشی مخزومی|ام حکیم]] نداشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۰۶.</ref>. [[زرکلی]]<ref> زرکلی، خیرالدین، الأعلام، ج۲، ص۱۵۸.</ref> گفته است که او دخترانی داشت که در [[زیبایی]] و [[شرافت]]، و مهریه سنگین ضرب المثل بودند، و [[کعب بن اشرف]] [[یهودی]] او را [[مدح]] کرد<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۹۷.</ref>. وی از [[رسول خدا]]{{صل}} درباره [[حفظ زبان]]<ref>ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۷۶۴؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۴۵؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۴۹۱.</ref> و [[سجده]] [[سهو]]<ref>ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۷۶۵.</ref> [[روایت]] کرده است. مرگ او را در [[نبرد]] [[اجنادین]]<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ص۱۲۶.</ref> یا [[یرموک]] به سال پانزدهم<ref>طبرانی، المعجم الکبیر، المعجم الکبیر، ج۳، ص۲۵۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۴۹۱.</ref> و به نقل دیگر در [[طاعون]] عمواس در سال هفدهم یا هجدهم گفته‌اند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶؛ ص۶؛ ج۷، ص۲۸۳؛ ابن کلبی، هشام بن محمد، نسب قد والیمن الکبیر، ج۲، ص۹۶؛ ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۷۲؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۷۶۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۶۶؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۴۵.</ref>.<ref>[[حسین مرادی نسب|مرادی نسب، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «حارث بن هشام بن مغیره قرشی مخزومی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۵۰۰-۵۰۱.</ref>
 
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
*[[بنی مخزوم]] (قبیله)
*[[قریش]] (قبیله)
*[[اسمء بنت مخربة بن جندل]] (مادر)
*[[ابوجهل بن هشام بن مغیره قرشی مخزومی]] (برادر)
*[[فاطمه بنت ولید بن مغیره]] (همسر)
*[[عبدالرحمن بن  حارث بن هشام بن مغیره قرشی مخزومی]] (فرزند)
*[[ام حکیم بن حارث بن هشام بن مغیره قرشی مخزومی]] (فرزند)
{{پایان مدخل وابسته}}
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:IM009658.jpg|22px]] [[حسین مرادی نسب|مرادی نسب، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|'''مقاله «حارث بن هشام بن مغیره قرشی مخزومی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش