واقعه کربلا در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←شب عاشورا
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
سپس [[مسلم بن عوسجه]] بهپا خاست و عرضه داشت: (اماما!) اکنون که [[دشمن]]، تو را در محاصره قرار داده، [[دست]] از تو برداریم؟ با کدام عذر میتوانیم در [[ادای حق]] تو به پیشگاه خدا عرض [[پوزش]] بریم، خدا هرگز آن [[روز]] را نیاورد که من دست به چنین کاری بزنم، آنقدر با دشمن میجنگم که نیزهام را در سینههایشان بشکنم و تا قبضه شمشیر در دستم بماند، دمار از روزگارشان بر میآورم، و اگر سلاحم را در [[نبرد]] با آنان از دست دادم، با سنگ به جانشان خواهم افتاد و تا دم [[مرگ]] از تو جدا نخواهم شد. | سپس [[مسلم بن عوسجه]] بهپا خاست و عرضه داشت: (اماما!) اکنون که [[دشمن]]، تو را در محاصره قرار داده، [[دست]] از تو برداریم؟ با کدام عذر میتوانیم در [[ادای حق]] تو به پیشگاه خدا عرض [[پوزش]] بریم، خدا هرگز آن [[روز]] را نیاورد که من دست به چنین کاری بزنم، آنقدر با دشمن میجنگم که نیزهام را در سینههایشان بشکنم و تا قبضه شمشیر در دستم بماند، دمار از روزگارشان بر میآورم، و اگر سلاحم را در [[نبرد]] با آنان از دست دادم، با سنگ به جانشان خواهم افتاد و تا دم [[مرگ]] از تو جدا نخواهم شد. | ||
آنگاه [[سعید بن عبدالله حنفی]] برخاست و عرضه داشت: (مولا جان!) به خدا سوگند! هرگز تو را تنها نمیگذاریم تا خدا خود [[شاهد]] باشد که ما سفارش [[رسول خدا]]{{صل}} را درباره وجود نازنینت به خوبی [[حفظ]] کردهایم. به خدا! اگر به این نتیجه برسم که در راهت کشته میشوم و سپس زنده میگردم، پس از آن در آتشم بسوزانند و ذرههای خاکسترم را به هوا بپاشند و این عمل را هفتاد بار تکرار کنند، تا جانم را قربانت نکنم، از تو جدا نخواهم شد ولی ([[افسوس]] که) یکبار کشته میشوم و پس از کشته شدن به [[سعادت | آنگاه [[سعید بن عبدالله حنفی]] برخاست و عرضه داشت: (مولا جان!) به خدا سوگند! هرگز تو را تنها نمیگذاریم تا خدا خود [[شاهد]] باشد که ما سفارش [[رسول خدا]]{{صل}} را درباره وجود نازنینت به خوبی [[حفظ]] کردهایم. به خدا! اگر به این نتیجه برسم که در راهت کشته میشوم و سپس زنده میگردم، پس از آن در آتشم بسوزانند و ذرههای خاکسترم را به هوا بپاشند و این عمل را هفتاد بار تکرار کنند، تا جانم را قربانت نکنم، از تو جدا نخواهم شد ولی ([[افسوس]] که) یکبار کشته میشوم و پس از کشته شدن به [[سعادت پایانناپذیر الهی]]، نایل میگردم. | ||
پس از آندو بزرگوار [[زهیر بن قین]] بهپا خاست و عرضه داشت: (اماما!) مشتاقم در رکابت هزار بار کشته شوم و بلاگردان تو و [[جوانان]] و [[برادران]] و [[فرزندان]] و اعضای خانهات گردم. | پس از آندو بزرگوار [[زهیر بن قین]] بهپا خاست و عرضه داشت: (اماما!) مشتاقم در رکابت هزار بار کشته شوم و بلاگردان تو و [[جوانان]] و [[برادران]] و [[فرزندان]] و اعضای خانهات گردم. | ||
سایر [[یاران | سایر [[یاران اباعبدالله]]{{ع}} نیز هریک سخنی نظیر این سخنان به زبان آوردند و عرضه داشتند: (مولای ما!) جانمان به قربانت، ما تیر و [[شمشیر]] و نیزههای [[دشمن]] را با دست و صورتمان از وجود مقدست دور میکنیم و هرگاه در برابرت به [[فیض]] [[شهادت]] نایل گردیم، در [[حقیقت]] به [[عهد]] و [[پیمان]] خویش با [[خدا]] [[وفا]] کرده و [[انجام وظیفه]] نمودهایم<ref>ارشاد، ج۲، ص۹۳.</ref>. | ||
[[امام حسین]]{{ع}} به یارانش [[فرمان]] داد خیمههای خود را به یکدیگر نزدیک و طنابهای آنها را داخل هم بکوبند و در برابر خیمهها حضور داشته باشند که از یک [[جبهه]] با دشمن روبرو شوند به گونهای که خیمهها در سه طرف آنها قرار داشته باشند، و تنها سمتی که روبروی دشمن است، باز بماند. | [[امام حسین]]{{ع}} به یارانش [[فرمان]] داد خیمههای خود را به یکدیگر نزدیک و طنابهای آنها را داخل هم بکوبند و در برابر خیمهها حضور داشته باشند که از یک [[جبهه]] با دشمن روبرو شوند به گونهای که خیمهها در سه طرف آنها قرار داشته باشند، و تنها سمتی که روبروی دشمن است، باز بماند. |