پرش به محتوا

عصمت پیامبر: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۱٬۸۳۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۷ ژوئن ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱۵: خط ۱۱۵:
# نسبت [[گناه حضرت داوود]]{{ع}}؛
# نسبت [[گناه حضرت داوود]]{{ع}}؛
# نسبت [[گناه حضرت ایوب]]{{ع}}.
# نسبت [[گناه حضرت ایوب]]{{ع}}.
===شبهه [[عصمت]] [[پیامبر خاتم]]===
*آیه ۲ سوره فتح {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا}}﴾}}، درصدد بیان گناه پیامبر نیست، زیرا در آیه پیشین می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا}}﴾}} به فرموده [[امام رضا]]، یعنی ازنظر مشرکان مکه، پیامبر گناه‌کار شمرده می‌شد.
آیه ۴۳ مریم {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا}}﴾}} نیز از باب {{عربی|اندازه=150%|"ایاک أعنی و اسمعی یا جاره"}} است و مخاطب اصلی آیه، امت پیامبر است. علاوه بر این، مفاد آیه دربردارنده مدح لطیفی است و آن اوج رأفت نبوی است.
و مراد از "ضال" در آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى‏}}﴾}}  این است که: شما در میان مردم ناشناخته بودی و... خداوند مردم را به‌سوی تو راهنمایی کرد طبق فرمایش [[امام رضا]].
و ۱۰ آیه اول سوره عبس {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|عَبَسَ وَ تَوَلَّى * أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى‏ * وَ ما يُدْريكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى * أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى‏ * أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى‏ * فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى * وَ ما عَلَيْكَ أَلاَّ يَزَّكَّى * وَ أَمَّا مَنْ جاءَكَ يَسْعى‏ * وَ هُوَ يَخْشى‏ * فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى‏‏}}﴾}}، به فرموده [[امام صادق]] درباره فردی از [[بنی امیه]] بود که در محضر پیامبر به مرد نابینایی بی‌اعتنایی و بی‌توجهی کرد.
در مورد آیه ۵۳ حج {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ‏}}﴾}} نیز باید دانست که قرآن صریحاً می‌فرماید که شیطان در [[پیامبران]] که انسان‌های مخلصی هستند نفوذی ندارد، پس مقصود، تلاش شیطان در وسوسه نسبت به پذیرش دعوت پیامبران است تا پیامبران الهی به آرزویشان "هدایت مردم" دست نیابند<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۲۲۲-۲۲۸.</ref>.
*جواب کلی به نسبت‌های گناهی که در آیات و روایات به پیامبران داده شده است:
'''پاسخ''': نسبت گناه به [[پیامبران]] از قبیل نسبت گناه به انسان‌های عادی نیست، یعنی ارتکاب کارهایی که برای افراد عادی مجاز شناخته شده، از [[انبیا]] مورد توقع نیست. لذا آنان در برابر خداوند، اظهار قصور و تقصیر می‌کنند. صاحب مواقف درباره خطاهای پیامبران در کتب تاریخ گفته است: نسبت خطا به راویان، آسان‌تر است از نسبت خطا به پیامبران؛ و [[عصمت]] [[انبیا]] به تواتر اثبات شده است. پس یا [[ترک اولی]] بوده و یا اینکه خواسته‌اند در پیشگاه الهی شکسته‌نفسی کنند تا ؟؟؟؟ الهی را جلب نمایند. باید میان دلایل عقلی بر عصمت [[پیامبران]] و آیاتی که بر تعظیم پیامبران دلالت می‌کنند و میان ظواهر نقلی، جمع شود. از طرفی این عتاب‌ها در دنیاست و توجه پیامبران را به درگاه الهی بیشتر می‌نماید<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ص ۱۰۱-۱۰۳.</ref>.
==گونه‌های [[عصمت]] [[پیامبران]]==
پیامبران سه نوع عصمت دارند:
#عصمت در تلقی وحی: یعنی خود [[پیامبر]] باید [[وحی]] را بدون خطا اخذ کند و این مربوط به قوای ادراکی پیامبر است که وحی را درست بفهمد.
# عصمت در تبلیغ که به زبان پیامبر مربوط است و باید وحی را درست به دیگران انتقال داد. این دو مرحله از عصمت، به خود وحی مربوط می‌شود.
# [[عصمت]] از معصیت که پیکره [[وحی]] نیست و از دایره بحث ما خارج است. و [[پیامبر]] باید از گناه در فعل و گفتار [[معصوم]] باشد؛ زیرا مردم سخن او را نخواهند پذیرفت.
در بُعد علمی، بر [[پیامبران]] لازم است که:
:#معارف را به‌طور صحیح دریافت کنند.
:# خوب ضبط نمایند.
:# بدون کم و زیاد کنند<ref>[[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص ۲۰۱-۲۰۳.</ref>.
==تعریف [[عصمت]]==
===عصمت در لغت===
برای عصمت در بیان لغویان معانی‌ای چون منع از گناه، حفظ از گناه، نگه‌داری و امساک بیان شده است.
===عصمت در اصطلاح===
عصمت لطفی است از جانب خداوند متعال که در پرتو آن، بنده با اختیار خود، از کار زشت دوری می‌جوید. [[عصمت]]، ملکه نفسانی قدرتمندی است که همواره در وجود انسان [[معصوم]]، حضور و ظهور دارد و هیچ نیرویی چون غضب، شهوت و... موجب زوال آن نمی‌شود. جامع‌ترین تعریف، از [[فاضل مقداد]] است زیرا عصمت را لطف الهی و ملکه نفسانی تعریف کرده است. البته نیروی درونی‌ای که [[علامه طباطبائی]] گفته‌اند، در حقیقت زمینه‌ساز اعطای لطف الهی است و اشکال عدم برتری، فضیلت [[انبیا]] بر سایه مردم را رفع می‌کند. که در بخش‌های آغازین دعای ندبه به آن اشاره شده است که می‌فرماید: تو با آنها شرط کردی زهد را و دانستی وفا کردن ایشان به آن شرط را، پس آنان را مقرب خویش قراردادی و با [[وحی]] خویش آنان را گرامی داشتی<ref>[[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص ۲۰۴-۲۰۷.</ref>.
==دلایل خطاناپذیری وحی==
پدیده وحی از علم الهی سرچشمه می‌گیرد، لذا در اصل پدیده وحی، هیچ‌گونه خطا و یا اشتباهی راه ندارد. در مسیر رسیدن وحی به مردم، اولین کسی که باید [[معصوم]] بودن او ثابت شود، [[فرشته|فرشته الهی]] است که موجودی مجرد و همواره مطیع خداوند است و محل بحث نیست اما بعد از آن [[عصمت]] [[پیامبران]] موردبحث است، چون از جنس بشرند و در بشر، خطا زیاد است<ref>[[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص ۲۰۸.</ref>.
==۱. دلایل عقلی [[عصمت]] [[پیامبران]]==
مقدمات دلایل عقلی: اولاً، هدف از آفرینش انسان قرب الهی است. ثانیاً، نظام آفرینش بر این استوار است که هر موجودی به‌سوی کمال خود راهنمایی گردد. ثالثاً، هدف از [[بعثت|بعثت انبیا]] رسیدن انسان به قرب الهی است.
===دلیل عقلی اول: نبودن خطا در امور تکوینی===
[[علامه طباطبائی]]: "هدایت تکوینی، هدایتی است که به امور تکوینی تعلق می‌گیرد مانند راهنمایی فرموده. بنابر آن دسته از ادله‌ای که [[نبوت]] عامه را اثبات می‌کند، هدایت بشر راز راه [[وحی]]، جزء آفرینش و تکوین می‌باشد و ازآنجاکه در تکوین، خطا و تخلف راه ندارد، در نتیجه وحی الهی باید به عینه به دست مردم برسد و حتی فعل ؟؟؟؟؟ به اینکه از مصادیق تبلیغ وحی است باید مصون از خطا باشد". زیرا در صورت تخلف، لازم می‌آید که هدایت الهی از کلیت افتاده و شامل انسان نشود<ref>[[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص ۲۰۹ و ۲۱۰.</ref>. [[علامه طباطبائی]] برای اثبات تکوینی بودن [[وحی]] چنین بیان می‌دارد: "آن سببی که باعث شد انسان در خارج وجود حقیقی بیابد، همان سبب، او را به هدایت تکوینی به‌سوی سعادتش هدایت می‌کند، پس مسلماً باید اشتباه و خطایی در هدایتش واقع نشود نه در اصل هدایت و نه در وسیله آن، که همان وحی باشد. پس نه در ایجاد این شعور در [[پیامبر]] اشتباه می‌کند و نه خودِ این [[وحی]]، در تشخیص مصالح و مفاسد دچار اشتباه می‌شود و اگر برفرض خطا و اشتباهی باشد، واجب است که تکوین این نقض را با امری مصون از خطا، برطرف سازد. و این [[عصمت]] غیر از عصمت از گناه و معصیت است". خداوند در قرآن کریم مطلق آفرینش و پرورش اشیاء را به خودش نسبت می‌دهد {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذي خَلَقَ فَسَوَّى‏ * وَ الَّذي قَدَّرَ فَهَدى‏‏}}﴾}} و نوع انسان از این کلیات مستثنا نیست<ref>[[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص ۲۱۱ و ۲۱۲.</ref>.


==منابع==
==منابع==
۷٬۵۴۱

ویرایش