بنیتغلب: تفاوت میان نسخهها
←مواطن بنی تغلب
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
همچنین گروهی از بنی تغلب در سال ۱۹۹ هجری (۸۱۵ میلادی)، دیر اعلی در ارتفاعات شمال موصل مشرف بر دجله را مسکن خود ساختند. و برخی در سُکَیر، ماکسین، شرعبیه و شهرهای کنار رود خابور ساکن گردیدند جمعی دیگر نیز به منطقه آذربایجان رفتند و در ایام حکومت شاپور ذی الاکتاف –پادشاه ساسانی ایران- نیز گروهی از بنی تغلب و عبدالقیس و بکر بن وائل در کرمان و توج و اهواز سکونت داده شدند. عده ای هم در اطراف موصل فرود آمدند و سپس به این شهر نقل مکان کردند و در آن ساکن شدند. در حال حاضر نیز محله آنان در این شهر در باب الحدید در جنوب موصل به «محله التغالبه» و نیز «محله بارودجیه» معروف است. پس از فتوحات اسلامی نیز، قبایل دیگری مانند ازد، خزرج، تمیم، تغلب، شیبان و سلی به این جمع افزوده شدند و به این شهر وارد شدند. بلاذری هم با ذکر این مطلب که پس از فتح موصل هرثمة بن عرفجه برقی آن را تقسیمبندی نمود، از سکونت قومی از عرب تغلب، ایاد و نمر در آن خبر داده است. گروهی از تغلبیان هم به بحرین و هجر رفتند و پس از اتحاد با بنی عقیل بن عامر بن صعصعه که در بحرین ساکن بودند علیه بنی سلیم دیگر ساکنان بحرین وارد نبرد شدند و آنان را از بحرین اخراج کردند. - حضور آنان در این منطقه تا زمان سلجوقیان، همواره همراه با جنگ و غلبۀ آنان بر قبایل دیگر بوده، و پس از آن به موضع ضعف افتادهاند گروهی از بنی تغلب هم، پیش از ظهور اسلام، به مصر کوچیدند و با قبطیان درآمیختند. برخی از مردم تغلب هم در کوفه ساکن شدند. در علت و چگونگی آمدن آنها به کوفه روایت شده که: سعد بن ابی وقاص هیأتی را نزد عمر بن خطاب فرستاد تا او را از اخبار فتوحاتی که به سرانجام رسیده بود باخبر سازند. در این هیأت، جماعتی از بنی تغلب حضور داشتند که برای عقد قرارداد برای قوم خود نزد عمر رفته بودند. عمر از آنان خواست تا اسلام بیاورند و هر که هم که اسلام قبول نکند باید جزیه بدهد. نمایندگان تغلب این امر را موجب گریزان شدن قومشان و الحاق به عجم دانستند از این رو پیشنهاد دادند که کما کان بر آیین خود –مسیحیت- بمانند و [به جای جزیه] مالیات بدهند. اما عمر نپذیرفت ولی مبلغ جزیه را کاهش داد و به اندازه مالیات نمود به شرطی که فرزندان تازه تولد یافته را نصرانی نکنند. پس تغلبیها به همراه اتباع خود از بنی نمر و ایاد به مدائن نزد سعد بن ابی وقاص کوچ کردند و سپس با تأسیس کوفه در سال ۱۷ هجری، همراه با او وارد کوفه شدند. در تأیید این خبر میتوان به روایت ابوالفرج اصفهانی که در آن از وجود قبایلی از اعراب نصرانی در بیابان کوفه خبر داده شده، استناد کرد. - بنی تغلب پس از اسکان در کوفه، محله ای را در این شهر به خود اختصاص دادند و همراه با قبایل بکر بن وائل و دیگر قبایل ربیعه -غیر از عبد القیس- یکی از «اسباع» کوفه را تشکیل دادند. در این تقسیمبندی، هر محله ای دارای امیری بود که ریاست قبائل بکر بن وائل و تغلب و سایر قبایل ربیعه را وعلة بن محدوح ذهلی بر عهده داشت. از آنجا که به گزارش بلاذری، قبایل نزاری در سمت غربی کوفه مستقر شدند و دیگران نیز این قبیلهها را نام بردهاند، میتوان اطمینان یافت که ربعیها –از جمله تغلبی ها- در سمت غربی این شهر مستقر بودهاند. | همچنین گروهی از بنی تغلب در سال ۱۹۹ هجری (۸۱۵ میلادی)، دیر اعلی در ارتفاعات شمال موصل مشرف بر دجله را مسکن خود ساختند. و برخی در سُکَیر، ماکسین، شرعبیه و شهرهای کنار رود خابور ساکن گردیدند جمعی دیگر نیز به منطقه آذربایجان رفتند و در ایام حکومت شاپور ذی الاکتاف –پادشاه ساسانی ایران- نیز گروهی از بنی تغلب و عبدالقیس و بکر بن وائل در کرمان و توج و اهواز سکونت داده شدند. عده ای هم در اطراف موصل فرود آمدند و سپس به این شهر نقل مکان کردند و در آن ساکن شدند. در حال حاضر نیز محله آنان در این شهر در باب الحدید در جنوب موصل به «محله التغالبه» و نیز «محله بارودجیه» معروف است. پس از فتوحات اسلامی نیز، قبایل دیگری مانند ازد، خزرج، تمیم، تغلب، شیبان و سلی به این جمع افزوده شدند و به این شهر وارد شدند. بلاذری هم با ذکر این مطلب که پس از فتح موصل هرثمة بن عرفجه برقی آن را تقسیمبندی نمود، از سکونت قومی از عرب تغلب، ایاد و نمر در آن خبر داده است. گروهی از تغلبیان هم به بحرین و هجر رفتند و پس از اتحاد با بنی عقیل بن عامر بن صعصعه که در بحرین ساکن بودند علیه بنی سلیم دیگر ساکنان بحرین وارد نبرد شدند و آنان را از بحرین اخراج کردند. - حضور آنان در این منطقه تا زمان سلجوقیان، همواره همراه با جنگ و غلبۀ آنان بر قبایل دیگر بوده، و پس از آن به موضع ضعف افتادهاند گروهی از بنی تغلب هم، پیش از ظهور اسلام، به مصر کوچیدند و با قبطیان درآمیختند. برخی از مردم تغلب هم در کوفه ساکن شدند. در علت و چگونگی آمدن آنها به کوفه روایت شده که: سعد بن ابی وقاص هیأتی را نزد عمر بن خطاب فرستاد تا او را از اخبار فتوحاتی که به سرانجام رسیده بود باخبر سازند. در این هیأت، جماعتی از بنی تغلب حضور داشتند که برای عقد قرارداد برای قوم خود نزد عمر رفته بودند. عمر از آنان خواست تا اسلام بیاورند و هر که هم که اسلام قبول نکند باید جزیه بدهد. نمایندگان تغلب این امر را موجب گریزان شدن قومشان و الحاق به عجم دانستند از این رو پیشنهاد دادند که کما کان بر آیین خود –مسیحیت- بمانند و [به جای جزیه] مالیات بدهند. اما عمر نپذیرفت ولی مبلغ جزیه را کاهش داد و به اندازه مالیات نمود به شرطی که فرزندان تازه تولد یافته را نصرانی نکنند. پس تغلبیها به همراه اتباع خود از بنی نمر و ایاد به مدائن نزد سعد بن ابی وقاص کوچ کردند و سپس با تأسیس کوفه در سال ۱۷ هجری، همراه با او وارد کوفه شدند. در تأیید این خبر میتوان به روایت ابوالفرج اصفهانی که در آن از وجود قبایلی از اعراب نصرانی در بیابان کوفه خبر داده شده، استناد کرد. - بنی تغلب پس از اسکان در کوفه، محله ای را در این شهر به خود اختصاص دادند و همراه با قبایل بکر بن وائل و دیگر قبایل ربیعه -غیر از عبد القیس- یکی از «اسباع» کوفه را تشکیل دادند. در این تقسیمبندی، هر محله ای دارای امیری بود که ریاست قبائل بکر بن وائل و تغلب و سایر قبایل ربیعه را وعلة بن محدوح ذهلی بر عهده داشت. از آنجا که به گزارش بلاذری، قبایل نزاری در سمت غربی کوفه مستقر شدند و دیگران نیز این قبیلهها را نام بردهاند، میتوان اطمینان یافت که ربعیها –از جمله تغلبی ها- در سمت غربی این شهر مستقر بودهاند. | ||
تاریخ جاهلی تغلب | == تاریخ جاهلی تغلب == | ||
در تاریخ پر از جنگ و کشمکش عرب جاهلی، قبیله تغلب جایگاهی ویژه دارد. این قبیله در شمار قبایل جنگجویی است که میل شدیدی به جنگ و خونریزی داشت چندان که خاطرشان جز با جنگ و ستیز آرام نمیگرفت. آنان در جاهلیت با بسیاری از قبایل به منازعه برخاسته بودند و چندین بار با بنی اعمام خود، قبیله بنی بکر بن وائل در میادین جنگ مصاف داده بودند. نخستین بار از ایشان در تاریخ در خبر لشکرکشی شاپور ساسانی (ذوالاکتاف) به عربستان سخن به میان آمده است. در این گزارش آمده که شاپور در بازگشت خود از فتوحات جزیرة العرب، به سرزمین تغلب -میان عراق و شام- حمله برد، چاههایشان را بیاگند، بسیاری از ایشان را کشت و گروهی از آنان را به سوی جنوب (بحرین) کوچاند. این قبیله -بمانند دیگر قبایل معد- در قرن پنجم میلادی زیر سلطة حاکمان کِندَه -حکام منتصب پادشاهان حِمْیَریِ یمن-، بودند. بر اثر سختگیریهای و ظلم و جورهای این عاملان و حاکمان یمنی بر آنان، یکی از بزرگان تغلب به نام ربیعة بن حارث (مُرّه) بن زهیر -پدر کلیب-، قبایل مضر و ربیعه را متحد کرد و به مصاف یمنیها به رهبری زهیر بن جناب -گماشته پادشاه یمن بر قبایل معد- رفت، اما شکست خورد و کلیب و مهلهل و جمعی دیگر از اشراف تغلب به اسارت در آمدند. آنان در اسارت بودند تا این که ربیعة بن مُرّه، در حمله ای انتقام جویانه، آنان را از بند آزاد ساخت. پس از ربیعه، پسرش، کُلَیْب، رهبریِ تغلب و ربیعه را به عهده گرفت و با متحد کردن اعراب عدنانی، قبایل قحطانی یمن را در اواخر قرن پنجم میلادی در نبرد خَزاز (خَزازی) شکست داد و به سلطة حاکمان یمنی بر این منطقه خاتمه داد. آنان همچنین در نبرد«یوم السُلان» صهبان –پادشاه یمن- را که از قیام فرزندان نزار بر ضد عمال خود در تهامه، خشمگین شده بود و سپاهی را در اواخر سده پنج میلادی جهت سرکوبی آنان فرستاده بود، به رهبری ربیعة بن حارث بن مره تغلبی یا کلیب بن ربیعه وائلی شکست دادند. کلیب، که ستمگری پیش گرفته بود، در حدود ۴۹۶ میلادی به دست جَسّاس بن مُرّه، از قبیلة بکر، کشته شد. این واقعه موجب بروز سلسله جنگهای مداوم و متعدد موسوم به جنگهای بَسوس میان دو قبیلۀ تغلب و بکر گردید که جمعاً حدود چهل ساله طول کشید. - دامنۀ این جنگها که از دهه آخر قرن پنجم میلادی آغاز و تا حدود سال ۵۲۵ میلادی ادامه یافت وسعت یافت و به شهرها نیز کشیده شد و موجبات ضعف تغلبیان را فراهم آورد؛ چندان که پس از آن بار دیگر تحت سلطة پادشاه کنده، حارث بن عمرو (حک: ۴۹۵ـ۵۳۱ میلادی)، در آمدند. حارث پس از تصرف حیره، -مرکز امارت لخمیان-، دو فرزند خود، شُرَحْبیل و سَلمه، را به ترتیب فرمانروای قبیلة بکر و فرمانروای قبیلة تغلب کرد. لیکن این اقدام، مانع از جنگ افروزی و دشمنی میان این دو قبیله نشد. - در تعلیل وقوع این جنگها، باید به ساختار اقتصادی زندگی قبیلهای و وابستگی آنان به زمین، چراگاه و چاههای آب توجه ای ویژه کرد. آنگونه که برمیآید، بنی تغلب با قدرت یافتن در دورهای معین، همۀ منابع اقتصادی موجود را از آن خود کرده، بکریان را از آن محروم ساخته بودند. این امر موجب کینه و دشمنی افراد دو قبیله -که با هم نسبت خونی و فامیلی هم داشتند- گردید؛ چندانکه جابهجاییهای مکانی نیز مؤید همین نظر است و نشان میدهد که این قبایل در پی دست یافتن به زمین و منابع جدید حیات، به جنگ و فعالیت میپرداختند. تا این که سرانجام با وساطت قیس بن شراحیل (شرحبیل)، میان دو قبیله صلح برقرار گردید. آنگاه منذر بن ماءالسماء پسر خود عمرو بن هند را به ریاست هر دو قبیله گماشت و با نیروی آنان با قبیلۀ بنی آکل المرار جنگید و بر آنان پیروز شد. بنی تغلب به سوی شام رفتند اما در این که چرا دو قبیله بار دیگر وارد جنگ و منازعه با یکدیگر شدند، از گزارههای تاریخی چیزی بهدست نمیآید. آنچه برمیآید این است که حارث -فرمانروای غسانی- بر تغلبیان حمله برد، لیکن شکست خورد و گریخت. از آن پس، بنی تغلب برای بقا و تثبیت موقعیت و برتری خود بر بکریان و دیگران، خود را به منذر نزدیک ساختند و در جنگ اُوارۀ اول در سال ۵۵۴ میلادی که بکریان به شدت سرکوب و بسیاری از آنان کشته شدند، در خدمت او بودند. - تا اینکه در اواسط قرن ششم میلادی عَمرو بن هند (حک: ۵۵۴ ـ ۵۷۴ میلادی)، که با حمایت انوشیروان ساسانی (حک: ۵۳۱ ـ ۵۷۹ میلادی) به امارت حیره رسیده بود، در محلی به نام «ذوالمجاز» در نزدیکی مکه، موفق شد بار دیگر میان دو قبیلة بکر و تغلب صلح برقرار سازد. اما طولی نکشید که به جرم اهانت به تغلبیان، توسط عمرو بن کلثوم -شاعر مشهور تغلبی-، به قتل رسید. - | در تاریخ پر از جنگ و کشمکش عرب جاهلی، قبیله تغلب جایگاهی ویژه دارد. این قبیله در شمار قبایل جنگجویی است که میل شدیدی به جنگ و خونریزی داشت چندان که خاطرشان جز با جنگ و ستیز آرام نمیگرفت. آنان در جاهلیت با بسیاری از قبایل به منازعه برخاسته بودند و چندین بار با بنی اعمام خود، قبیله بنی بکر بن وائل در میادین جنگ مصاف داده بودند. نخستین بار از ایشان در تاریخ در خبر لشکرکشی شاپور ساسانی (ذوالاکتاف) به عربستان سخن به میان آمده است. در این گزارش آمده که شاپور در بازگشت خود از فتوحات جزیرة العرب، به سرزمین تغلب -میان عراق و شام- حمله برد، چاههایشان را بیاگند، بسیاری از ایشان را کشت و گروهی از آنان را به سوی جنوب (بحرین) کوچاند. این قبیله -بمانند دیگر قبایل معد- در قرن پنجم میلادی زیر سلطة حاکمان کِندَه -حکام منتصب پادشاهان حِمْیَریِ یمن-، بودند. بر اثر سختگیریهای و ظلم و جورهای این عاملان و حاکمان یمنی بر آنان، یکی از بزرگان تغلب به نام ربیعة بن حارث (مُرّه) بن زهیر -پدر کلیب-، قبایل مضر و ربیعه را متحد کرد و به مصاف یمنیها به رهبری زهیر بن جناب -گماشته پادشاه یمن بر قبایل معد- رفت، اما شکست خورد و کلیب و مهلهل و جمعی دیگر از اشراف تغلب به اسارت در آمدند. آنان در اسارت بودند تا این که ربیعة بن مُرّه، در حمله ای انتقام جویانه، آنان را از بند آزاد ساخت. پس از ربیعه، پسرش، کُلَیْب، رهبریِ تغلب و ربیعه را به عهده گرفت و با متحد کردن اعراب عدنانی، قبایل قحطانی یمن را در اواخر قرن پنجم میلادی در نبرد خَزاز (خَزازی) شکست داد و به سلطة حاکمان یمنی بر این منطقه خاتمه داد. آنان همچنین در نبرد«یوم السُلان» صهبان –پادشاه یمن- را که از قیام فرزندان نزار بر ضد عمال خود در تهامه، خشمگین شده بود و سپاهی را در اواخر سده پنج میلادی جهت سرکوبی آنان فرستاده بود، به رهبری ربیعة بن حارث بن مره تغلبی یا کلیب بن ربیعه وائلی شکست دادند. کلیب، که ستمگری پیش گرفته بود، در حدود ۴۹۶ میلادی به دست جَسّاس بن مُرّه، از قبیلة بکر، کشته شد. این واقعه موجب بروز سلسله جنگهای مداوم و متعدد موسوم به جنگهای بَسوس میان دو قبیلۀ تغلب و بکر گردید که جمعاً حدود چهل ساله طول کشید. - دامنۀ این جنگها که از دهه آخر قرن پنجم میلادی آغاز و تا حدود سال ۵۲۵ میلادی ادامه یافت وسعت یافت و به شهرها نیز کشیده شد و موجبات ضعف تغلبیان را فراهم آورد؛ چندان که پس از آن بار دیگر تحت سلطة پادشاه کنده، حارث بن عمرو (حک: ۴۹۵ـ۵۳۱ میلادی)، در آمدند. حارث پس از تصرف حیره، -مرکز امارت لخمیان-، دو فرزند خود، شُرَحْبیل و سَلمه، را به ترتیب فرمانروای قبیلة بکر و فرمانروای قبیلة تغلب کرد. لیکن این اقدام، مانع از جنگ افروزی و دشمنی میان این دو قبیله نشد. - در تعلیل وقوع این جنگها، باید به ساختار اقتصادی زندگی قبیلهای و وابستگی آنان به زمین، چراگاه و چاههای آب توجه ای ویژه کرد. آنگونه که برمیآید، بنی تغلب با قدرت یافتن در دورهای معین، همۀ منابع اقتصادی موجود را از آن خود کرده، بکریان را از آن محروم ساخته بودند. این امر موجب کینه و دشمنی افراد دو قبیله -که با هم نسبت خونی و فامیلی هم داشتند- گردید؛ چندانکه جابهجاییهای مکانی نیز مؤید همین نظر است و نشان میدهد که این قبایل در پی دست یافتن به زمین و منابع جدید حیات، به جنگ و فعالیت میپرداختند. تا این که سرانجام با وساطت قیس بن شراحیل (شرحبیل)، میان دو قبیله صلح برقرار گردید. آنگاه منذر بن ماءالسماء پسر خود عمرو بن هند را به ریاست هر دو قبیله گماشت و با نیروی آنان با قبیلۀ بنی آکل المرار جنگید و بر آنان پیروز شد. بنی تغلب به سوی شام رفتند اما در این که چرا دو قبیله بار دیگر وارد جنگ و منازعه با یکدیگر شدند، از گزارههای تاریخی چیزی بهدست نمیآید. آنچه برمیآید این است که حارث -فرمانروای غسانی- بر تغلبیان حمله برد، لیکن شکست خورد و گریخت. از آن پس، بنی تغلب برای بقا و تثبیت موقعیت و برتری خود بر بکریان و دیگران، خود را به منذر نزدیک ساختند و در جنگ اُوارۀ اول در سال ۵۵۴ میلادی که بکریان به شدت سرکوب و بسیاری از آنان کشته شدند، در خدمت او بودند. - تا اینکه در اواسط قرن ششم میلادی عَمرو بن هند (حک: ۵۵۴ ـ ۵۷۴ میلادی)، که با حمایت انوشیروان ساسانی (حک: ۵۳۱ ـ ۵۷۹ میلادی) به امارت حیره رسیده بود، در محلی به نام «ذوالمجاز» در نزدیکی مکه، موفق شد بار دیگر میان دو قبیلة بکر و تغلب صلح برقرار سازد. اما طولی نکشید که به جرم اهانت به تغلبیان، توسط عمرو بن کلثوم -شاعر مشهور تغلبی-، به قتل رسید. - | ||
از دیگر جنگهای بنی تغلب با بنی بکر بن وائل میتوان به نبردِ «ذی قار» در اوایل قرن هفتم میلادی اشاره کرد که در آن، ایشان در کنار ایرانیان با قبایل بکر و شیبان به نبرد برخاستند. قبیله تغلب نه فقط با عموزادگان بکری خود، بلکه جنگهایی را با بنی یربوع تمیم، بنی شیبان، و نیز بنی سلیم و سعد بن تمیم به سرانجام رساندند. از جنگهای آنان با قیس بخصوص بنی سلیم که که اغلب آنها در زمان ظهور اسلام و در غایت قساوت و سنگدلی انجام گرفت، میتوان به «یوم لبنی» -در کنار دیر لبی (لبنی) بر کرانه شرقی فرات-، «یوم ماکسین» –روستایی نزدیک خابور-، «یوم الثرثار اول» -که تغلب در آن به خونخواهی یوم ماکسین کمر بست و در آن شکمهای سی تن از زنان بنی سلیم را دریدند-، «یوم الثرثار ثانی» -که سلیم و بنی عامر به نبرد با تغلب پرداختند و در آن برخی از بزرگان تغلب مانند بنی عبدالسبوع بن حرب و عبدالحارث از بنی اوس بن تغلب کشته شدند-، «یوم الفدین»، «یوم السّکیر» و.... اشاره کرد. - گفته شده که در ایام مقارن با ظهور اسلام، تغلبیها با امرای حیره –دست نشاندگان دولت ساسانی- همپیمان بودند. اما ظاهراً تغلبیان، دیگر مایل به شرکت در منازعات قدرتمندان نبودند و به همین سبب از سوی عمرو بن منذر سرکوب شدند. | از دیگر جنگهای بنی تغلب با بنی بکر بن وائل میتوان به نبردِ «ذی قار» در اوایل قرن هفتم میلادی اشاره کرد که در آن، ایشان در کنار ایرانیان با قبایل بکر و شیبان به نبرد برخاستند. قبیله تغلب نه فقط با عموزادگان بکری خود، بلکه جنگهایی را با بنی یربوع تمیم، بنی شیبان، و نیز بنی سلیم و سعد بن تمیم به سرانجام رساندند. از جنگهای آنان با قیس بخصوص بنی سلیم که که اغلب آنها در زمان ظهور اسلام و در غایت قساوت و سنگدلی انجام گرفت، میتوان به «یوم لبنی» -در کنار دیر لبی (لبنی) بر کرانه شرقی فرات-، «یوم ماکسین» –روستایی نزدیک خابور-، «یوم الثرثار اول» -که تغلب در آن به خونخواهی یوم ماکسین کمر بست و در آن شکمهای سی تن از زنان بنی سلیم را دریدند-، «یوم الثرثار ثانی» -که سلیم و بنی عامر به نبرد با تغلب پرداختند و در آن برخی از بزرگان تغلب مانند بنی عبدالسبوع بن حرب و عبدالحارث از بنی اوس بن تغلب کشته شدند-، «یوم الفدین»، «یوم السّکیر» و.... اشاره کرد. - گفته شده که در ایام مقارن با ظهور اسلام، تغلبیها با امرای حیره –دست نشاندگان دولت ساسانی- همپیمان بودند. اما ظاهراً تغلبیان، دیگر مایل به شرکت در منازعات قدرتمندان نبودند و به همین سبب از سوی عمرو بن منذر سرکوب شدند. |