پرش به محتوا

تهذیب نفس: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۹ بایت حذف‌شده ،  ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = اخلاق
| موضوع مرتبط = اخلاق
خط ۲۵: خط ۲۴:
*چرا [[قرآن کریم]] اینگونه بر مسأله [[اخلاق]] تأکید کرده است؟
*چرا [[قرآن کریم]] اینگونه بر مسأله [[اخلاق]] تأکید کرده است؟
*پاسخ این پرسش، هم علّت این تأکید شدید را بیان می‌‌کند، و هم می‌‌تواند دلیلی دیگر بر این امر به حساب آید.
*پاسخ این پرسش، هم علّت این تأکید شدید را بیان می‌‌کند، و هم می‌‌تواند دلیلی دیگر بر این امر به حساب آید.
*[[قرآن کریم]]، گاه با [[پیروی]] از اسلوب [[تشبیه]] معقول به محسوس، سر آن دارد تا [[لزوم]] اتّصاف به [[اخلاق]] حسنه را باز نماید، همانگونه که با [[تشبیه]] [[قلب]] [[انسان]] به [[زمین]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِي خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِدًا}}<ref>و گیاه سرزمین پاک به اذن پروردگارش بیرون می‌آید و از آن (سرزمین) که ناپاک است جز به سختی و کندی (گیاهی) بیرون نمی‌آید؛ بدین‌گونه آیات را برای گروهی که سپاس می‌گزارند گونه گون می‌آوریم؛ سوره اعراف، آیه ۵۸.</ref>. و نیز همانگونه که صفات نهفته در [[نفس]] [[انسان]] را به درخت [[تشبیه]] می‌‌نماید: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ}}<ref>«آیا درنیافته‌ای که خداوند چگونه به کلمه‌ای پاک مثل می‌زند که همگون درختی پاک است، ریشه‌اش پابرجاست و شاخه‌اش سر بر آسمان دارد به اذن پروردگارش هر دم بر خود را می‌دهد و خداوند مثل‌ها را برای مردم می‌زند باشد که پند گیرند و مثل کلمه‌ای پلید چون درختی پلید است که از روی زمین ریشه‌کن شده باشد، آن را هیچ پایداری نیست؛ سوره ابراهیم، آیه ۲۴-۲۶</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۵۸.</ref>.
* [[قرآن کریم]]، گاه با [[پیروی]] از اسلوب [[تشبیه]] معقول به محسوس، سر آن دارد تا [[لزوم]] اتّصاف به [[اخلاق]] حسنه را باز نماید، همانگونه که با [[تشبیه]] [[قلب]] [[انسان]] به [[زمین]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِي خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِدًا}}<ref>و گیاه سرزمین پاک به اذن پروردگارش بیرون می‌آید و از آن (سرزمین) که ناپاک است جز به سختی و کندی (گیاهی) بیرون نمی‌آید؛ بدین‌گونه آیات را برای گروهی که سپاس می‌گزارند گونه گون می‌آوریم؛ سوره اعراف، آیه ۵۸.</ref>. و نیز همانگونه که صفات نهفته در [[نفس]] [[انسان]] را به درخت [[تشبیه]] می‌‌نماید: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ}}<ref>«آیا درنیافته‌ای که خداوند چگونه به کلمه‌ای پاک مثل می‌زند که همگون درختی پاک است، ریشه‌اش پابرجاست و شاخه‌اش سر بر آسمان دارد به اذن پروردگارش هر دم بر خود را می‌دهد و خداوند مثل‌ها را برای مردم می‌زند باشد که پند گیرند و مثل کلمه‌ای پلید چون درختی پلید است که از روی زمین ریشه‌کن شده باشد، آن را هیچ پایداری نیست؛ سوره ابراهیم، آیه ۲۴-۲۶</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۵۸.</ref>.
*نیز این [[کتاب الهی]]، با حکایت‌گری بخشی از حکایات پیشینیان، نشان می‌‌دهد که تهذیب نفس از رذائل، در شمار اوجب [[واجبات]] است؛ از اینگونه است آنچه در سوره [[شمس]] بعد از تأکیدات فراوان و قسم‌های گونه گون - و پس از [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا}}<ref>«بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۹ -۱۰.</ref>-، فرموده است: {{متن قرآن|كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا}}<ref>قوم "ثمود" با سرکشی خود (پیامبران را) دروغ انگاشتند؛ سوره شمس، آیه ۱۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۵۸.</ref>.
*نیز این [[کتاب الهی]]، با حکایت‌گری بخشی از حکایات پیشینیان، نشان می‌‌دهد که تهذیب نفس از رذائل، در شمار اوجب [[واجبات]] است؛ از اینگونه است آنچه در سوره [[شمس]] بعد از تأکیدات فراوان و قسم‌های گونه گون - و پس از [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا}}<ref>«بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۹ -۱۰.</ref>-، فرموده است: {{متن قرآن|كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا}}<ref>قوم "ثمود" با سرکشی خود (پیامبران را) دروغ انگاشتند؛ سوره شمس، آیه ۱۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۵۸.</ref>.
*همانگونه که بوضوح به‌چشم می‌‌آید، [[قرآن کریم]] علّت [[سرپیچی]] [[قوم ثمود]] از [[دعوت پیامبر]] خود را، تنها [[رسوخ]] صفت [[ناپسند]] [[طغیان]] و تسلّط آن بر آنان دانسته است. چه شگفتی‌آور است که [[آدمی]] شتری را که با فرزندش از [[دل]] کوه بیرون آمده و معجزه‌ای آشکار است، به [[قتل]] رساند!؛
*همانگونه که بوضوح به‌چشم می‌‌آید، [[قرآن کریم]] علّت [[سرپیچی]] [[قوم ثمود]] از [[دعوت پیامبر]] خود را، تنها [[رسوخ]] صفت [[ناپسند]] [[طغیان]] و تسلّط آن بر آنان دانسته است. چه شگفتی‌آور است که [[آدمی]] شتری را که با فرزندش از [[دل]] کوه بیرون آمده و معجزه‌ای آشکار است، به [[قتل]] رساند!؛
خط ۳۱: خط ۳۰:
*و آیا [[شایسته]] است که [[انسان]] [[عاقل]]، از [[عاقبت]] این فعل شرم‌آور خود ترسان نباشد؟!.
*و آیا [[شایسته]] است که [[انسان]] [[عاقل]]، از [[عاقبت]] این فعل شرم‌آور خود ترسان نباشد؟!.
*آری! [[قرآن کریم]] اشاره می‌‌کند که هرگاه رذیلتی [[اخلاقی]] در [[جان]] کسی ریشه دوانَد، تمامی [[افعال]] ناپسندی که از پی این صفت [[ناپسند]] پدید می‌‌آید، از آنکه از یک تن سر می‌‌زند، می‌‌تواند حتّی از یک گروه و [[قوم]] نیز سر زند!.
*آری! [[قرآن کریم]] اشاره می‌‌کند که هرگاه رذیلتی [[اخلاقی]] در [[جان]] کسی ریشه دوانَد، تمامی [[افعال]] ناپسندی که از پی این صفت [[ناپسند]] پدید می‌‌آید، از آنکه از یک تن سر می‌‌زند، می‌‌تواند حتّی از یک گروه و [[قوم]] نیز سر زند!.
*[[قرآن کریم]] در این رابطه، آیاتی سخت درباره [[ولید]] بن مُغَیره - که در میان [[عرب]] از رتبتی والا برخوردار بود-، ذکر می‌‌نماید؛ چه او: {{متن قرآن|كَلَّا إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدًا}}<ref>«هرگز! که او با آیات ما ستیزه‌گر است» سوره مدثر، آیه ۱۶.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۵۸-۱۵۹.</ref>.
* [[قرآن کریم]] در این رابطه، آیاتی سخت درباره [[ولید]] بن مُغَیره - که در میان [[عرب]] از رتبتی والا برخوردار بود-، ذکر می‌‌نماید؛ چه او: {{متن قرآن|كَلَّا إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدًا}}<ref>«هرگز! که او با آیات ما ستیزه‌گر است» سوره مدثر، آیه ۱۶.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۵۸-۱۵۹.</ref>.
*همین عنادورزی او و ریشه دوانیدن این [[رذیلت]] در نفسش، باعث شد تا از [[هدایت]] [[قرآن کریم]] چشم پوشد؛ و هرچند خود به بی‌همانندیِ این [[کتاب آسمانی]] معترف بود، امّا با [[جادو]] خواندن آن، خود و شماری از [[کافران]] را از دریافت [[نور]] وهدایت آن [[محروم]] ساخت.
*همین عنادورزی او و ریشه دوانیدن این [[رذیلت]] در نفسش، باعث شد تا از [[هدایت]] [[قرآن کریم]] چشم پوشد؛ و هرچند خود به بی‌همانندیِ این [[کتاب آسمانی]] معترف بود، امّا با [[جادو]] خواندن آن، خود و شماری از [[کافران]] را از دریافت [[نور]] وهدایت آن [[محروم]] ساخت.
*به این [[آیات]] که در [[شأن]] او نازل، و [[عاقبت]] اتّصاف [[انسان]] به صفات [[رذیلت]] را نشان می‌دهد-، بنگرید: {{متن قرآن|إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ نَظَرَ ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ }}<ref>«که او اندیشید و سنجید و مرگ بر او باد! چگونه سنجید؟ دگر باره مرگ بر او باد! چگونه سنجید؟ سپس نگریست آنگاه روی در هم کشید و ترشرویی کرد سپس پشت کرد و گردنکشی ورزید و گفت: این جز جادویی که آموخته می‌شود نیست این جز گفتار آدمی نیست» سوره مدثر، آیه ۱۸ -۲۵.</ref>. این [[آیات]]، بخوبی سرانجام عنادورزی را نشان می‌‌دهد. این صفت - همچون دیگر صفات [[رذیلت]] - [[قلب]] [[انسان]] را از دریافت [[نور الهی]] [[محروم]]، و او را در دو [[جهان]] زیانکار می‌‌سازد: {{متن قرآن|وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود» سوره نمل، آیه ۱۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۵۹-۱۶۰.</ref>.
*به این [[آیات]] که در [[شأن]] او نازل، و [[عاقبت]] اتّصاف [[انسان]] به صفات [[رذیلت]] را نشان می‌دهد-، بنگرید: {{متن قرآن|إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ نَظَرَ ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ }}<ref>«که او اندیشید و سنجید و مرگ بر او باد! چگونه سنجید؟ دگر باره مرگ بر او باد! چگونه سنجید؟ سپس نگریست آنگاه روی در هم کشید و ترشرویی کرد سپس پشت کرد و گردنکشی ورزید و گفت: این جز جادویی که آموخته می‌شود نیست این جز گفتار آدمی نیست» سوره مدثر، آیه ۱۸ -۲۵.</ref>. این [[آیات]]، بخوبی سرانجام عنادورزی را نشان می‌‌دهد. این صفت - همچون دیگر صفات [[رذیلت]] - [[قلب]] [[انسان]] را از دریافت [[نور الهی]] [[محروم]]، و او را در دو [[جهان]] زیانکار می‌‌سازد: {{متن قرآن|وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود» سوره نمل، آیه ۱۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۵۹-۱۶۰.</ref>.
خط ۳۸: خط ۳۷:
===[[استدلال]] به [[سنّت]]===
===[[استدلال]] به [[سنّت]]===
*بسیاری از [[روایات اهل بیت]] [[عصمت]] و طهارت‌{{عم}} نیز، در این زمینه می‌‌تواند مورد [[استدلال]] و استشهاد واقع شود. ما در اینجا فقط به چند نمونه از این [[روایات]] اشاره می‌‌کنیم:
*بسیاری از [[روایات اهل بیت]] [[عصمت]] و طهارت‌{{عم}} نیز، در این زمینه می‌‌تواند مورد [[استدلال]] و استشهاد واقع شود. ما در اینجا فقط به چند نمونه از این [[روایات]] اشاره می‌‌کنیم:
#[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند: "[[پیامبر اکرم]]{{صل}} گروهی را به [[جنگی]] گسیل داشتند. ایشان پس از مراجعت آنان، فرمودند: آفرین بر گروهی که [[جهاد]] اصغر را گذراندند و [[جهاد اکبر]] بر آنان باقی ماند!. جهادگران باز پرسیدند: ای [[پیامبر خدا]]! [[جهاد اکبر]] کدام است؟؛ و ایشان فرمودند: [[جهاد]] با [[نفس]]!. آنگاه فرمودند: [[برترین]] جهادها، [[جهاد]] کسی است که با [[نفس]] خود که در میان جانش قرار دارد، به مقابله برخواسته است"<ref>{{متن حدیث| عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ{{ع}} عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} بَعَثَ سَرِيَّةً فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ عَلَيْهِمُ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قِيلَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ؟ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ!. ثُمَّ قَالَ: أَفْضَلُ الْجِهَادِ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ}}؛ بحار الأنوار، ج ۷، ص ۶۵.</ref>؛  
# [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند: "[[پیامبر اکرم]]{{صل}} گروهی را به [[جنگی]] گسیل داشتند. ایشان پس از مراجعت آنان، فرمودند: آفرین بر گروهی که [[جهاد]] اصغر را گذراندند و [[جهاد اکبر]] بر آنان باقی ماند!. جهادگران باز پرسیدند: ای [[پیامبر خدا]]! [[جهاد اکبر]] کدام است؟؛ و ایشان فرمودند: [[جهاد]] با [[نفس]]!. آنگاه فرمودند: [[برترین]] جهادها، [[جهاد]] کسی است که با [[نفس]] خود که در میان جانش قرار دارد، به مقابله برخواسته است"<ref>{{متن حدیث| عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ{{ع}} عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} بَعَثَ سَرِيَّةً فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ عَلَيْهِمُ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قِيلَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ؟ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ!. ثُمَّ قَالَ: أَفْضَلُ الْجِهَادِ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ}}؛ بحار الأنوار، ج ۷، ص ۶۵.</ref>؛  
#[[امام کاظم]]{{ع}} فرمودند: "ای هشام... با [[نفس]] خود [[جهاد]] کن تا آن را از هواهای خود بازداری، که این مطلب مانند [[جهاد]] با [[دشمن]] بر تو [[واجب]] است. هشام گوید: به [[امام]] عرض کردم: [[جهاد]] با کدامین [[دشمن]] [[واجب]] تر است؟ فرمود: [[دشمنی]] که از همه [[دشمنان]] به تو نزدیک‌تر و [[دشمنی]] اش بیشتر و ضررش برای تو بالاتر است، و با اینکه به تو نزدیک است امّا از همه [[دشمنان]] پوشیده تر و مخفی تر است"<ref>{{متن حدیث| عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ{{ع}}: يَا هِشَامُ... وَ جَاهِدْ نَفْسَكَ لِتَرُدَّهَا عَنْ هَوَاهَا فَإِنَّهُ وَاجِبٌ عَلَيْكَ كَجِهَادِ عَدُوِّكَ. قَالَ هِشَامٌ: فَقُلْتُ لَهُ فَأَيُّ الْأَعْدَاءِ أَوْجَبُهُمْ مُجَاهَدَةً؟ قَالَ{{ع}} أَقْرَبُهُمْ إِلَيْكَ وَ أَعْدَاهُمْ لَكَ وَ أَضَرُّهُمْ بِكَ وَ أَعْظَمُهُمْ لَكَ عَدَاوَةً وَ أَخْفَاهُمْ لَكَ شَخْصاً مَعَ دُنُوِّهِ مِنْكَ}}؛ بحار الأنوار، ج ۷۸، ص ۳۱۵.</ref>؛  
# [[امام کاظم]]{{ع}} فرمودند: "ای هشام... با [[نفس]] خود [[جهاد]] کن تا آن را از هواهای خود بازداری، که این مطلب مانند [[جهاد]] با [[دشمن]] بر تو [[واجب]] است. هشام گوید: به [[امام]] عرض کردم: [[جهاد]] با کدامین [[دشمن]] [[واجب]] تر است؟ فرمود: [[دشمنی]] که از همه [[دشمنان]] به تو نزدیک‌تر و [[دشمنی]] اش بیشتر و ضررش برای تو بالاتر است، و با اینکه به تو نزدیک است امّا از همه [[دشمنان]] پوشیده تر و مخفی تر است"<ref>{{متن حدیث| عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ{{ع}}: يَا هِشَامُ... وَ جَاهِدْ نَفْسَكَ لِتَرُدَّهَا عَنْ هَوَاهَا فَإِنَّهُ وَاجِبٌ عَلَيْكَ كَجِهَادِ عَدُوِّكَ. قَالَ هِشَامٌ: فَقُلْتُ لَهُ فَأَيُّ الْأَعْدَاءِ أَوْجَبُهُمْ مُجَاهَدَةً؟ قَالَ{{ع}} أَقْرَبُهُمْ إِلَيْكَ وَ أَعْدَاهُمْ لَكَ وَ أَضَرُّهُمْ بِكَ وَ أَعْظَمُهُمْ لَكَ عَدَاوَةً وَ أَخْفَاهُمْ لَكَ شَخْصاً مَعَ دُنُوِّهِ مِنْكَ}}؛ بحار الأنوار، ج ۷۸، ص ۳۱۵.</ref>؛  
# "مردی مجاشع نام، بر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} وارد شد و از ایشان پرسید: ای [[پیامبر خدا]]! راه [[شناخت حق]] کدام است؟ فرمودند: [[شناخت]] [[نفس]]؛ پرسید: راه [[همراهی]] با [[حق]] کدام است؟ فرمودند: [[مخالفت]] با [[نفس]]؛ پرسید: راه به‌دست آوردن [[رضایت]] [[حق]] کدام است؟ فرمودند: [[نارضایتی]] [[نفس]]؛ پرسید: راه رسیدن به [[حق]] کدام است؟ فرمودند: ترک [[نفس]]؛ پرسید: راه [[اطاعت]] و [[فرمانبری]] [[حق]] کدام است؟ فرمودند: [[نافرمانی]] از [[نفس]]؛ پرسید: راه یادکرد از [[حق]] کدام است؟ فرمودند: فراموش کردن [[نفس]]؛ پرسید: راه نزدیکی به [[حق]] کدام است؟ فرمودند: دوری از [[نفس]]؛ پرسید: راه اُنس با [[حق]] کدام است؟ فرمودند: دوری گزینی از [[نفس]]؛ پرسید: راه به سوی آنچه فرمودی کدام است؟ فرمودند: [[یاری]] جستن از [[حق]] بر ضدّ [[نفس]]!<ref>"{{متن حدیث| رُوِيَ فِي بَعْضِ الْأَخْبَارِ أَنَّهُ دَخَلَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} رَجُلٌ اسْمُهُ مُجَاشِعٌ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ كَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى مَعْرِفَةِ الْحَقِّ؟ فَقَالَ{{صل}}: مَعْرِفَةُ النَّفْسِ؛ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ! كَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى مُوَافَقَةِ الْحَقِّ؟ قَالَ: مُخَالَفَةُ النَّفْسِ؛ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ! فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى رِضَاءِ الْحَقِّ؟ قَالَ: سَخَطُ النَّفْسِ؛ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ! فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى وَصْلِ الْحَقِّ؟ قَالَ: هَجْرُ النَّفْسِ؛ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ! فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى طَاعَةِ الْحَقِّ؟ قَالَ: عِصْيَانُ النَّفْسِ؛ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ! فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى ذِكْرِ الْحَقِّ؟ قَالَ: نِسْيَانُ النَّفْسِ؛ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ! فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى قُرْبِ الْحَقِّ؟ قَالَ: التَّبَاعُدُ عَنِ النَّفْسِ؛ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ! فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى أُنْسِ الْحَقِّ؟ قَالَ: الْوَحْشَةُ مِنَ النَّفْسِ؛ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ! كَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى ذَلِكَ؟ قَالَ: الِاسْتِعَانَةُ بِالْحَقِّ عَلَى النَّفْسِ}}؛ بحار الأنوار، ج ۷۰ ص ۷۲.</ref>؛  
# "مردی مجاشع نام، بر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} وارد شد و از ایشان پرسید: ای [[پیامبر خدا]]! راه [[شناخت حق]] کدام است؟ فرمودند: [[شناخت]] [[نفس]]؛ پرسید: راه [[همراهی]] با [[حق]] کدام است؟ فرمودند: [[مخالفت]] با [[نفس]]؛ پرسید: راه به‌دست آوردن [[رضایت]] [[حق]] کدام است؟ فرمودند: [[نارضایتی]] [[نفس]]؛ پرسید: راه رسیدن به [[حق]] کدام است؟ فرمودند: ترک [[نفس]]؛ پرسید: راه [[اطاعت]] و [[فرمانبری]] [[حق]] کدام است؟ فرمودند: [[نافرمانی]] از [[نفس]]؛ پرسید: راه یادکرد از [[حق]] کدام است؟ فرمودند: فراموش کردن [[نفس]]؛ پرسید: راه نزدیکی به [[حق]] کدام است؟ فرمودند: دوری از [[نفس]]؛ پرسید: راه اُنس با [[حق]] کدام است؟ فرمودند: دوری گزینی از [[نفس]]؛ پرسید: راه به سوی آنچه فرمودی کدام است؟ فرمودند: [[یاری]] جستن از [[حق]] بر ضدّ [[نفس]]!<ref>"{{متن حدیث| رُوِيَ فِي بَعْضِ الْأَخْبَارِ أَنَّهُ دَخَلَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} رَجُلٌ اسْمُهُ مُجَاشِعٌ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ كَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى مَعْرِفَةِ الْحَقِّ؟ فَقَالَ{{صل}}: مَعْرِفَةُ النَّفْسِ؛ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ! كَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى مُوَافَقَةِ الْحَقِّ؟ قَالَ: مُخَالَفَةُ النَّفْسِ؛ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ! فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى رِضَاءِ الْحَقِّ؟ قَالَ: سَخَطُ النَّفْسِ؛ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ! فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى وَصْلِ الْحَقِّ؟ قَالَ: هَجْرُ النَّفْسِ؛ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ! فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى طَاعَةِ الْحَقِّ؟ قَالَ: عِصْيَانُ النَّفْسِ؛ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ! فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى ذِكْرِ الْحَقِّ؟ قَالَ: نِسْيَانُ النَّفْسِ؛ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ! فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى قُرْبِ الْحَقِّ؟ قَالَ: التَّبَاعُدُ عَنِ النَّفْسِ؛ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ! فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى أُنْسِ الْحَقِّ؟ قَالَ: الْوَحْشَةُ مِنَ النَّفْسِ؛ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ! كَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى ذَلِكَ؟ قَالَ: الِاسْتِعَانَةُ بِالْحَقِّ عَلَى النَّفْسِ}}؛ بحار الأنوار، ج ۷۰ ص ۷۲.</ref>؛  
#[[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: "[[حضرت حق]]، [[انبیاء]] خود را به [[اخلاقی]] [[نیکو]] اختصاص داده؛ از این‌رو خود را بیازمائید، هرکس این [[اخلاق]] را در خود یابد باید [[خداوند]] را بر آن [[سپاس]] گوید و بداند که داشتن این صفات در شمار نیکی‌ها است، و هرکس دارای این [[اخلاق]] نباشد باید به درگاه [[الهی]] [[تضرّع]] نموده التماس نماید تا این صفات را دریابد. [[راوی]] گوید: [[امام]] [[اخلاق]] ویژه [[انبیاء]] را ده عدد برشمرد: [[یقین]]، [[قناعت]]، [[صبر]]، [[شکر]]، [[بردباری]]، خوش خُلقی، [[بخشندگی]]، [[غیرت]]، [[شجاعت]] و [[جوانمردی]]"<ref>{{متن حدیث| عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}}: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَصَّ رُسُلَهُ بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَكُمْ فَإِنْ كَانَتْ فِيكُمْ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ ذَلِكَ مِنْ خَيْرٍ وَ إِنْ لَا تَكُنْ فِيكُمْ فَاسْأَلُوا اللَّهَ وَ ارْغَبُوا إِلَيْهِ فِيهَا قَالَ فَذَكَرَهَا عَشَرَةً: الْيَقِينَ وَ الْقَنَاعَةَ وَ الصَّبْرَ وَ الشُّكْرَ وَ الْحِلْمَ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ السَّخَاءَ وَ الْغَيْرَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمُرُوءَةَ}}؛ اصول کافی، ج ۲ ص ۵۶.</ref>؛
# [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: "[[حضرت حق]]، [[انبیاء]] خود را به [[اخلاقی]] [[نیکو]] اختصاص داده؛ از این‌رو خود را بیازمائید، هرکس این [[اخلاق]] را در خود یابد باید [[خداوند]] را بر آن [[سپاس]] گوید و بداند که داشتن این صفات در شمار نیکی‌ها است، و هرکس دارای این [[اخلاق]] نباشد باید به درگاه [[الهی]] [[تضرّع]] نموده التماس نماید تا این صفات را دریابد. [[راوی]] گوید: [[امام]] [[اخلاق]] ویژه [[انبیاء]] را ده عدد برشمرد: [[یقین]]، [[قناعت]]، [[صبر]]، [[شکر]]، [[بردباری]]، خوش خُلقی، [[بخشندگی]]، [[غیرت]]، [[شجاعت]] و [[جوانمردی]]"<ref>{{متن حدیث| عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}}: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَصَّ رُسُلَهُ بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَكُمْ فَإِنْ كَانَتْ فِيكُمْ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ ذَلِكَ مِنْ خَيْرٍ وَ إِنْ لَا تَكُنْ فِيكُمْ فَاسْأَلُوا اللَّهَ وَ ارْغَبُوا إِلَيْهِ فِيهَا قَالَ فَذَكَرَهَا عَشَرَةً: الْيَقِينَ وَ الْقَنَاعَةَ وَ الصَّبْرَ وَ الشُّكْرَ وَ الْحِلْمَ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ السَّخَاءَ وَ الْغَيْرَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمُرُوءَةَ}}؛ اصول کافی، ج ۲ ص ۵۶.</ref>؛
#[[امام]] سجّاد{{ع}} فرمودند: "[[موسی بن عمران]]{{ع}} به [[خداوند]] عرض کرد: خدایا! چه کسانی [[نزدیکان]] تو هستند که در [[قیامت]] که هیچ سایه‌ای جز سایة [[عرش]] تو نیست، آنان را در این سایه مسکن می‌دهی؟ [[خداوند]] به او [[وحی]] فرمود: آنان که از قلبی [[پاک]] برخوردارند"<ref>{{متن حدیث| عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ{{ع}} قَالَ: قَالَ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ{{ع}}: يَا رَبِّ مَنْ أَهْلُكَ الَّذِينَ تُظِلُّهُمْ فِي ظِلِّ عَرْشِكَ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّكَ؟ قَالَ: فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ: الطَّاهِرَةُ قُلُوبُهُمْ}}؛ بحار الأنوار، ج ۶۹ ص ۳۹۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۰-۱۶۳.</ref>.
# [[امام]] سجّاد{{ع}} فرمودند: "[[موسی بن عمران]]{{ع}} به [[خداوند]] عرض کرد: خدایا! چه کسانی [[نزدیکان]] تو هستند که در [[قیامت]] که هیچ سایه‌ای جز سایة [[عرش]] تو نیست، آنان را در این سایه مسکن می‌دهی؟ [[خداوند]] به او [[وحی]] فرمود: آنان که از قلبی [[پاک]] برخوردارند"<ref>{{متن حدیث| عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ{{ع}} قَالَ: قَالَ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ{{ع}}: يَا رَبِّ مَنْ أَهْلُكَ الَّذِينَ تُظِلُّهُمْ فِي ظِلِّ عَرْشِكَ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّكَ؟ قَالَ: فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ: الطَّاهِرَةُ قُلُوبُهُمْ}}؛ بحار الأنوار، ج ۶۹ ص ۳۹۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۰-۱۶۳.</ref>.
*[[روایات]] در این زمینه به حدّ [[تواتر]] [[معنوی]] رسیده است. طالبان این گونه [[احادیث]]، می‌‌توانند به مصادری همچون "بحار الأنوار"<ref>به جلد ۶۹ تا جلد ۷۸ این دائرة‌المعارف پرارج حدیثی، مراجعه فرمایند.</ref> و "کافی"<ref>به‌ویژه جلد ۲ از بخش اصول، در این زمینه راهگشاست.</ref> و "وسائل الشیعة"<ref>طالبان به جلد ۱۱ مراجعه فرمایند.</ref> مراجعه فرمایند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۳.</ref>.
* [[روایات]] در این زمینه به حدّ [[تواتر]] [[معنوی]] رسیده است. طالبان این گونه [[احادیث]]، می‌‌توانند به مصادری همچون "بحار الأنوار"<ref>به جلد ۶۹ تا جلد ۷۸ این دائرة‌المعارف پرارج حدیثی، مراجعه فرمایند.</ref> و "کافی"<ref>به‌ویژه جلد ۲ از بخش اصول، در این زمینه راهگشاست.</ref> و "وسائل الشیعة"<ref>طالبان به جلد ۱۱ مراجعه فرمایند.</ref> مراجعه فرمایند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۳.</ref>.
===[[دلیل اجماع]]===
===[[دلیل اجماع]]===
*سخنانی که از بزرگان طائفه [[شیعه]] امامیّه درباره [[وجوب]] تهذیب نفس و تخلّق به [[فضائل]] [[نقل]] شده، بسیار زیاد است. این سخنان بوفور در آثار قدما و متأخّران دیده می‌‌شود. بلکه مراجعه به کتاب‌های [[اهل دل]]، نشان می‌دهد که این [[وجوب]] در نظر آنان ضروری بوده آن را در شمار بدیهیّات می‌‌دانسته‌اند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۳.</ref>.
*سخنانی که از بزرگان طائفه [[شیعه]] امامیّه درباره [[وجوب]] تهذیب نفس و تخلّق به [[فضائل]] [[نقل]] شده، بسیار زیاد است. این سخنان بوفور در آثار قدما و متأخّران دیده می‌‌شود. بلکه مراجعه به کتاب‌های [[اهل دل]]، نشان می‌دهد که این [[وجوب]] در نظر آنان ضروری بوده آن را در شمار بدیهیّات می‌‌دانسته‌اند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۳.</ref>.
*[[شیخ]] الرئیس [[ابن سینا]] در کتاب "الإشارات و التَّنبیهات" فرموده است: "عقابی که برای [[نفس]] در اثر گناهانش حاصل می‌‌شود، همچون [[مرضی]] است که به ناگزیر در اثر [[پرخوری]] برای [[بدن]] حاصل می‌‌شود. این [[مرض]] از لوازم حالات قبلی [[بدن]] است که به ناچار خود و توابعش سرانجام ظاهر می‌‌شود. امّا [[عقاب]] دیگری که به گونه‌ای دیگر و از مبدئی دیگر، از خارج از [[نفس]] است، آن را سخنی دیگر است"<ref>{{عربی| إِنَّ الْعِقَابِ لِلنَّفْسِ عَلَى خطئتها - كَمَا سَتَعْلَمُ - هُوَ كالمرض لِلْبَدَنِ عَلَى نهمه ، فَهُوَ لَازِمُ مَنْ لوازم مَا سَاقَ إِلَيْهِ الاحوال الماضيه الَّتِي لَمْ يَكُنْ مِنْ وُقُوعِهَا بُدَّ وَ لَا مِنْ وُقُوعِ مَا يَتْبَعُهَا . وَ أَمَّا الْعِقَابِ الَّذِي يَكُونُ عَلَى جِهَةِ أُخْرَى مِنْ مبدء لَهُ مِنْ خَارِجِ فحديث آخَرَ }}؛ الإشارات و التنبیهات، ج ۳، ص ۳۲۸.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۴.</ref>.
* [[شیخ]] الرئیس [[ابن سینا]] در کتاب "الإشارات و التَّنبیهات" فرموده است: "عقابی که برای [[نفس]] در اثر گناهانش حاصل می‌‌شود، همچون [[مرضی]] است که به ناگزیر در اثر [[پرخوری]] برای [[بدن]] حاصل می‌‌شود. این [[مرض]] از لوازم حالات قبلی [[بدن]] است که به ناچار خود و توابعش سرانجام ظاهر می‌‌شود. امّا [[عقاب]] دیگری که به گونه‌ای دیگر و از مبدئی دیگر، از خارج از [[نفس]] است، آن را سخنی دیگر است"<ref>{{عربی| إِنَّ الْعِقَابِ لِلنَّفْسِ عَلَى خطئتها - كَمَا سَتَعْلَمُ - هُوَ كالمرض لِلْبَدَنِ عَلَى نهمه ، فَهُوَ لَازِمُ مَنْ لوازم مَا سَاقَ إِلَيْهِ الاحوال الماضيه الَّتِي لَمْ يَكُنْ مِنْ وُقُوعِهَا بُدَّ وَ لَا مِنْ وُقُوعِ مَا يَتْبَعُهَا . وَ أَمَّا الْعِقَابِ الَّذِي يَكُونُ عَلَى جِهَةِ أُخْرَى مِنْ مبدء لَهُ مِنْ خَارِجِ فحديث آخَرَ }}؛ الإشارات و التنبیهات، ج ۳، ص ۳۲۸.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۴.</ref>.
*متکلّم بزرگ [[شیعی]] خواجه [[نصیرالدّین طوسی]] در شرح این عبارت می‌‌فرماید:"این نوع از عقاب‌ها برای [[نفس]] [[انسان]] بواسطه ملکاتی که کسب کرده و در آن [[راسخ]] و پابرجا شده، حاصل می‌‌شود. از این‌رو، گوئی این عقاب‌ها از داخل ذات [[انسان]] بوده و همان [[آتش]] فروزان [[الهی]] است که بر قلب‌ها شعله‌ور می‌‌شود. امّا اگر آیاتی که در کتب [[الهی]] درباره عذاب‌ها آمده است بر ظاهرش حمل شود، اقتضا دارد که بر عذابی جسمی، که بر [[بدن]] بدکاران از خارج از این [[بدن]] وارد می‌‌شود، حمل شود. [[تفاسیر]] و [[روایات]] وارده، این گونه از [[عقاب]] را تشریح کرده است. [[شیخ]] الرّئیس به این نوع از [[عقاب]] با عبارت: {{عربی| و امّا العقاب الذی...". }} اشاره کرده؛ یعنی: اثبات این نوع از [[عذاب]] بنا به این وجه مشهور در میان [[ادیان]] اگر [[حق]] باشد، تنها وابسته به سمع بوده باید از [[احادیث]] اخذ شود"<ref>{{عربی|وَ هَذَا النَّوْعَ مِنَ الْعِقَابِ إِنَّمَا يَكُونُ لِلنَّفْسِ الْإِنْسَانِيَّةِ بِسَبَبِ ملكاتها الرَّدِيئَةُ الراسخة فِيهَا ، فَكَأَنَّهَا تَكُونَ مِنْ دَاخِلٍ ذاتها؛ وَ هُوَ نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةِ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ. لكِنِ الْآيَاتِ الْوَارِدَةُ بِالْوَعِيدِ فِي الْكُتُبِ الإلهيه لَوْ أَجْرَيْتُ عَلَى ظَوَاهِرِهَا، لاقتضت الْقَوْلُ بِعِقَابٍ جسماني وَارِدُ عَلَى بُدْنِ الْمُسِي‏ءِ مِنْ خَارِجٍ - عَلَى مَا تُوصَفُ فِي التفاسير وَ الْأَخْبَارِ. وَ أَمَّا الْعِقَابِ الَّذِي يَكُونُ عَلَى جِهَةِ أُخْرَى مِنْ مبدءٍ لَهُ مِنْ خَارِجِ فحديث "؛ أَيْ: اثباثه عَلَى الْوَجْهِ الْمَشْهُورُ لوكان حَقّاً لَكَانَ سمعياً }}؛ الإشارات و التنبیهات، ج ۳، ص ۳۳۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۴.</ref>.
*متکلّم بزرگ [[شیعی]] خواجه [[نصیرالدّین طوسی]] در شرح این عبارت می‌‌فرماید:"این نوع از عقاب‌ها برای [[نفس]] [[انسان]] بواسطه ملکاتی که کسب کرده و در آن [[راسخ]] و پابرجا شده، حاصل می‌‌شود. از این‌رو، گوئی این عقاب‌ها از داخل ذات [[انسان]] بوده و همان [[آتش]] فروزان [[الهی]] است که بر قلب‌ها شعله‌ور می‌‌شود. امّا اگر آیاتی که در کتب [[الهی]] درباره عذاب‌ها آمده است بر ظاهرش حمل شود، اقتضا دارد که بر عذابی جسمی، که بر [[بدن]] بدکاران از خارج از این [[بدن]] وارد می‌‌شود، حمل شود. [[تفاسیر]] و [[روایات]] وارده، این گونه از [[عقاب]] را تشریح کرده است. [[شیخ]] الرّئیس به این نوع از [[عقاب]] با عبارت: {{عربی| و امّا العقاب الذی...". }} اشاره کرده؛ یعنی: اثبات این نوع از [[عذاب]] بنا به این وجه مشهور در میان [[ادیان]] اگر [[حق]] باشد، تنها وابسته به سمع بوده باید از [[احادیث]] اخذ شود"<ref>{{عربی|وَ هَذَا النَّوْعَ مِنَ الْعِقَابِ إِنَّمَا يَكُونُ لِلنَّفْسِ الْإِنْسَانِيَّةِ بِسَبَبِ ملكاتها الرَّدِيئَةُ الراسخة فِيهَا ، فَكَأَنَّهَا تَكُونَ مِنْ دَاخِلٍ ذاتها؛ وَ هُوَ نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةِ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ. لكِنِ الْآيَاتِ الْوَارِدَةُ بِالْوَعِيدِ فِي الْكُتُبِ الإلهيه لَوْ أَجْرَيْتُ عَلَى ظَوَاهِرِهَا، لاقتضت الْقَوْلُ بِعِقَابٍ جسماني وَارِدُ عَلَى بُدْنِ الْمُسِي‏ءِ مِنْ خَارِجٍ - عَلَى مَا تُوصَفُ فِي التفاسير وَ الْأَخْبَارِ. وَ أَمَّا الْعِقَابِ الَّذِي يَكُونُ عَلَى جِهَةِ أُخْرَى مِنْ مبدءٍ لَهُ مِنْ خَارِجِ فحديث "؛ أَيْ: اثباثه عَلَى الْوَجْهِ الْمَشْهُورُ لوكان حَقّاً لَكَانَ سمعياً }}؛ الإشارات و التنبیهات، ج ۳، ص ۳۳۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۴.</ref>.
*[[شیخ]] [[بهائی]] نیز در این زمینه می‌فرماید: "برخی از [[اهل دل]] گفته‌اند: مارها و عقربها - بلکه همان آتشی که در [[قبر]] و [[قیامت]] ظاهر می‌‌شود-، خود [[اعمال]] قبیح و [[اخلاق]] [[پست]] و [[عقائد]] باطلی است که در این [[دنیا]] به‌صورت [[اعمال]] و [[اخلاق]] و [[عقائد]]، ظاهر شده و این لباسها را به تن کرده؛ و در آن [[دنیا]] به آن صورت ظاهر می‌‌شود و آن لباسها را به تن می‌‌کند؛ همانگونه که راحتی و حوریان و میوه‌های بهشتی، همان [[اخلاق]] [[پاک]] و [[اعمال نیک]] و [[اعتقادات]] صحیحی هستند، که در این عالم به این صورت ظاهر شده با این اسم‌ها خوانده شده‌اند؛ و در آن عالم با آن نام خوانده می‌‌شوند و به آن صورت تمثُّل می‌‌یابند. چراکه یک [[حقیقت]] در چند محل به صور گوناگون و با [[اسامی]] گوناگون ظاهر می‌‌شود؛ این [[حقیقت]] در هر محلی لباسی می‌‌پوشد و به زی و صورت دیگری [[ظهور]] می‌‌یابد. اینان در [[آیه]] {{متن قرآن|يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ}}<ref>«از تو عذاب را به شتاب می‌خواهند و بی‌گمان دوزخ، فراگیر کافران است» سوره عنکبوت، آیه ۵۴.</ref> برآنند که منظور [[آیه]] این نیست که [[عذاب]] در جهانی دیگر بدکاران را احاطه می‌‌نماید- آنگونه که مفسّران ظاهربین گفته‌اند-؛ بلکه به معنی زمان حال است؛ چراکه زشتی‌های [[اخلاقی]] و کرداری و [[اعتقادی]] آنان، هم‌اکنون آنان را در برگرفته و این همان [[جهنمی]] است که در سرای دیگر به‌صورت [[آتش]] و عقرب ومار، برای آنان ظاهر خواهد شد"<ref>{{عربی| قَالَ بَعْضُ أَصْحَابِ الْقُلُوبِ: " إِنَّ الْحَيَّاتِ وَ الْعَقَارِبَ بَلْ وَ النِّيرَانِ الَّتِي تَظْهَرُ فِي الْقَبْرِ وَ الْقِيَامَةُ هِيَ بِعَيْنِهَا الْأَعْمَالِ الْقَبِيحَةِ وَ الْأَخْلَاقِ الذَّمِيمَةُ وَ الْعَقَائِدِ الْبَاطِلَةِ الَّتِي ظَهَرَتْ فِي هَذِهِ النَّشْأَةَ بِهَذِهِ الصُّورَةِ وَ تجلببت بِهَذِهِ الجلابيب، كَمَا أَنَّ الرُّوحُ وَ الرَّيْحَانِ وَ الْحُورِ وَ الثِّمَارِ هِيَ الاخلاق الزكية‌ وَ الاعمال الصالحة‌ وَ الِاعْتِقَادَاتِ أَلْحِقْهُ الَّتِي بَرْزَةَ فِي هَذَا الْعَالَمِ بِهَذِهِ الزِّيِّ وَ تُسَمِّتْ بِهَذَا الِاسْمِ، ‌إِذْ الحقيقة‌  الْوَاحِدَةُ تَخْتَلِفُ صُوَرِهَا بِاخْتِلَافِ الْأَمَاكِنِ، فتحلّي فِي كُلِّ مَوْطِنٍ بِحِلْيَةِ وَ تزيي فِي كُلِّ نَشَأَتْ بِزِيِّ؛ وَ قالُوا: إِنَّ اسْمُ الْفَاعِلِ فِي قَوْلِهِ تَعَالِي: يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةُ بِالْكافِرِينَ، لَيْسَ بِمَعْنَى مِنِ الِاسْتِقْبَالِ بِأَنْ يَكُونَ الْمُرَادُ: أَنَّهَا ستُحيط بِهِمْ فِي النَّشْأَةَ الْأُخْرى، كَمَا ذَكَرَهُ الظاهريون مِنَ الْمُفَسِّرِينَ، بَلْ هُوَ عَلَى حَقِيقَتَهُ، أَيْ مَعْنَى الْحَالِ، فَإِنْ قبائحَهم الخلقيه وَ العمليه وَ الاعتقادية مُحِيطَةُ بِهِمْ فِي هَذِهِ النَّشْأَةَ، وَ هِيَ بِعَيْنِهَا جَهَنَّمُ الَّتِي سَتَظْهَرُ عَلَيْهِمْ فِي النَّشْأَةَ الأخروية بِصُورَةِ النَّارِ وَ عَقَارِبَهَا وَ حَيَاتِهَا }}؛ بحار الأنوار، ج ۷ ص ۲۲۸ و ۲۲۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۵.</ref>.
* [[شیخ]] [[بهائی]] نیز در این زمینه می‌فرماید: "برخی از [[اهل دل]] گفته‌اند: مارها و عقربها - بلکه همان آتشی که در [[قبر]] و [[قیامت]] ظاهر می‌‌شود-، خود [[اعمال]] قبیح و [[اخلاق]] [[پست]] و [[عقائد]] باطلی است که در این [[دنیا]] به‌صورت [[اعمال]] و [[اخلاق]] و [[عقائد]]، ظاهر شده و این لباسها را به تن کرده؛ و در آن [[دنیا]] به آن صورت ظاهر می‌‌شود و آن لباسها را به تن می‌‌کند؛ همانگونه که راحتی و حوریان و میوه‌های بهشتی، همان [[اخلاق]] [[پاک]] و [[اعمال نیک]] و [[اعتقادات]] صحیحی هستند، که در این عالم به این صورت ظاهر شده با این اسم‌ها خوانده شده‌اند؛ و در آن عالم با آن نام خوانده می‌‌شوند و به آن صورت تمثُّل می‌‌یابند. چراکه یک [[حقیقت]] در چند محل به صور گوناگون و با [[اسامی]] گوناگون ظاهر می‌‌شود؛ این [[حقیقت]] در هر محلی لباسی می‌‌پوشد و به زی و صورت دیگری [[ظهور]] می‌‌یابد. اینان در [[آیه]] {{متن قرآن|يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ}}<ref>«از تو عذاب را به شتاب می‌خواهند و بی‌گمان دوزخ، فراگیر کافران است» سوره عنکبوت، آیه ۵۴.</ref> برآنند که منظور [[آیه]] این نیست که [[عذاب]] در جهانی دیگر بدکاران را احاطه می‌‌نماید- آنگونه که مفسّران ظاهربین گفته‌اند-؛ بلکه به معنی زمان حال است؛ چراکه زشتی‌های [[اخلاقی]] و کرداری و [[اعتقادی]] آنان، هم‌اکنون آنان را در برگرفته و این همان [[جهنمی]] است که در سرای دیگر به‌صورت [[آتش]] و عقرب ومار، برای آنان ظاهر خواهد شد"<ref>{{عربی| قَالَ بَعْضُ أَصْحَابِ الْقُلُوبِ: " إِنَّ الْحَيَّاتِ وَ الْعَقَارِبَ بَلْ وَ النِّيرَانِ الَّتِي تَظْهَرُ فِي الْقَبْرِ وَ الْقِيَامَةُ هِيَ بِعَيْنِهَا الْأَعْمَالِ الْقَبِيحَةِ وَ الْأَخْلَاقِ الذَّمِيمَةُ وَ الْعَقَائِدِ الْبَاطِلَةِ الَّتِي ظَهَرَتْ فِي هَذِهِ النَّشْأَةَ بِهَذِهِ الصُّورَةِ وَ تجلببت بِهَذِهِ الجلابيب، كَمَا أَنَّ الرُّوحُ وَ الرَّيْحَانِ وَ الْحُورِ وَ الثِّمَارِ هِيَ الاخلاق الزكية‌ وَ الاعمال الصالحة‌ وَ الِاعْتِقَادَاتِ أَلْحِقْهُ الَّتِي بَرْزَةَ فِي هَذَا الْعَالَمِ بِهَذِهِ الزِّيِّ وَ تُسَمِّتْ بِهَذَا الِاسْمِ، ‌إِذْ الحقيقة‌  الْوَاحِدَةُ تَخْتَلِفُ صُوَرِهَا بِاخْتِلَافِ الْأَمَاكِنِ، فتحلّي فِي كُلِّ مَوْطِنٍ بِحِلْيَةِ وَ تزيي فِي كُلِّ نَشَأَتْ بِزِيِّ؛ وَ قالُوا: إِنَّ اسْمُ الْفَاعِلِ فِي قَوْلِهِ تَعَالِي: يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةُ بِالْكافِرِينَ، لَيْسَ بِمَعْنَى مِنِ الِاسْتِقْبَالِ بِأَنْ يَكُونَ الْمُرَادُ: أَنَّهَا ستُحيط بِهِمْ فِي النَّشْأَةَ الْأُخْرى، كَمَا ذَكَرَهُ الظاهريون مِنَ الْمُفَسِّرِينَ، بَلْ هُوَ عَلَى حَقِيقَتَهُ، أَيْ مَعْنَى الْحَالِ، فَإِنْ قبائحَهم الخلقيه وَ العمليه وَ الاعتقادية مُحِيطَةُ بِهِمْ فِي هَذِهِ النَّشْأَةَ، وَ هِيَ بِعَيْنِهَا جَهَنَّمُ الَّتِي سَتَظْهَرُ عَلَيْهِمْ فِي النَّشْأَةَ الأخروية بِصُورَةِ النَّارِ وَ عَقَارِبَهَا وَ حَيَاتِهَا }}؛ بحار الأنوار، ج ۷ ص ۲۲۸ و ۲۲۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۵.</ref>.
*[[صدرالمتألّهین]] نیز در اسفار و اربعه می‌‌فرماید: "تحوّل [[نفس]] از این [[عالم طبیعت]] دنیائی به نشأة دیگر، و تبدیل شدنش به آنچه ملکه او بوده و پذیرفتنش صورت‌های [[جهان آخرت]] را، که چندین نوع است و زیبا و [[نورانی]] و یا [[زشت]] و [[پست]] و ظلمانی به‌صورت حیوانات وحشی و درّنده می‌‌باشد؛ اینها سراسر حاصل از [[اعمال]] و [[افعال]] دنیائی خود [[نفس]] است، که این صورتها را به‌دست آورده و این هیئتها را برای خود حاصل نموده است. این سخن نه تنها مخالف سخن صحیح نیست، بلکه امری است که به‌واسطه [[برهان]] نیز ثابت می‌‌شود؛ و برای بزرگان اهل [[کشف]] و [[شهود]] نیز اثبات شده و از صاحبان [[ادیان]] حقّه و دیگر [[ادیان]] نیز همین مطلب استفاده شده، [[ظواهر]] [[آیات]] قرانی و [[احادیث]] منقول از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز به همین مطلب [[گواهی]] می‌دهد"<ref>{{عربی|وَ أَمَّا تَحَوَّلْ النَّفْسِ مِنَ نَشَأَتْ الطَّبِيعَةِ الدنيويه إِلَى النشأه الاخروية وَ صيرورتها بِحَسَبِ ملكاتها وَ أَحْوَالِهَا مصوّرة بِصُورَةِ أخرويةٍ حيوانيةٍ أَوْ غَيْرِهَا حَسَنَةً بَهِيَّةَ نُورِيَّةَ أَوْ قَبِيحَةً رَدِيَّةُ ظلمانيةً سَبُعيةً وَ أَوْ بهيميةً متخالفةَ الْأَنْوَاعِ حَاصِلَةُ مِنْ أَعْمَالِهَا وَ أَفْعَالِهَا  الدُّنْيَوِيَّةِ الكاسبة لِتِلْكَ الصُّورَةِ وَ الْهَيْئَاتِ، ‌فَلَيْسَ ذَلِكَ مُخَالِفاً للتّحقيق، بَلْ هُوَ أَمْرُ ثابثُ بالبرهان مُحَقِّقُ عِنْدَ أَئِمَّةِ الْكَشْفِ وَ الْعِيَانِ، مُسْتَفَادُ مِنْ أَرْبَابِ الشرايع الْحِقَّةُ وَ سَائِرِ الْأَدْيَانِ، دَلَّتْ عَلَيْهِ ظَوَاهِرِ النُّصُوصِ القرآنية الْأَحَادِيثِ النَّبَوِيَّةِ }}؛ الأسفار الأربعة، ج ۹ ص ۴.</ref>؛  
* [[صدرالمتألّهین]] نیز در اسفار و اربعه می‌‌فرماید: "تحوّل [[نفس]] از این [[عالم طبیعت]] دنیائی به نشأة دیگر، و تبدیل شدنش به آنچه ملکه او بوده و پذیرفتنش صورت‌های [[جهان آخرت]] را، که چندین نوع است و زیبا و [[نورانی]] و یا [[زشت]] و [[پست]] و ظلمانی به‌صورت حیوانات وحشی و درّنده می‌‌باشد؛ اینها سراسر حاصل از [[اعمال]] و [[افعال]] دنیائی خود [[نفس]] است، که این صورتها را به‌دست آورده و این هیئتها را برای خود حاصل نموده است. این سخن نه تنها مخالف سخن صحیح نیست، بلکه امری است که به‌واسطه [[برهان]] نیز ثابت می‌‌شود؛ و برای بزرگان اهل [[کشف]] و [[شهود]] نیز اثبات شده و از صاحبان [[ادیان]] حقّه و دیگر [[ادیان]] نیز همین مطلب استفاده شده، [[ظواهر]] [[آیات]] قرانی و [[احادیث]] منقول از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز به همین مطلب [[گواهی]] می‌دهد"<ref>{{عربی|وَ أَمَّا تَحَوَّلْ النَّفْسِ مِنَ نَشَأَتْ الطَّبِيعَةِ الدنيويه إِلَى النشأه الاخروية وَ صيرورتها بِحَسَبِ ملكاتها وَ أَحْوَالِهَا مصوّرة بِصُورَةِ أخرويةٍ حيوانيةٍ أَوْ غَيْرِهَا حَسَنَةً بَهِيَّةَ نُورِيَّةَ أَوْ قَبِيحَةً رَدِيَّةُ ظلمانيةً سَبُعيةً وَ أَوْ بهيميةً متخالفةَ الْأَنْوَاعِ حَاصِلَةُ مِنْ أَعْمَالِهَا وَ أَفْعَالِهَا  الدُّنْيَوِيَّةِ الكاسبة لِتِلْكَ الصُّورَةِ وَ الْهَيْئَاتِ، ‌فَلَيْسَ ذَلِكَ مُخَالِفاً للتّحقيق، بَلْ هُوَ أَمْرُ ثابثُ بالبرهان مُحَقِّقُ عِنْدَ أَئِمَّةِ الْكَشْفِ وَ الْعِيَانِ، مُسْتَفَادُ مِنْ أَرْبَابِ الشرايع الْحِقَّةُ وَ سَائِرِ الْأَدْيَانِ، دَلَّتْ عَلَيْهِ ظَوَاهِرِ النُّصُوصِ القرآنية الْأَحَادِيثِ النَّبَوِيَّةِ }}؛ الأسفار الأربعة، ج ۹ ص ۴.</ref>؛  
*[[غزالی]] نیز می‌‌نویسد: "اگر به خویشتن مشغولی، پس به هیچ چیزی جز از [[علمی]] که بر تو - به حسب حال خودت - [[واجب]] است مشغول مباش؛ و به [[اعمال]] ظاهری‌ای که به [[علم]] وابسته است- همانند [[نماز]] وپاکی وروزه -. و از همه مهمتر که همگان آن را رها کرده‌اند، [[علم]] [[صفات]] [[پسندیده]] و ناپسندیده [[قلب]] است؛ چراکه هیچ انسانی از صفات بد - مثل [[حرص]] و [[حسد]] و... - جدا نمی‌شود، و تمامی اینها در شمار مهلکات بوده و از بین بردن آن در شمار [[واجبات]] است؛ از این‌رو تنها به این مطلب بپرداز تا خود را از هلاک ایمن سازی"<ref>{{عربی|  فَإِنْ كُنْتَ الْمَشْغُولَ بِنَفْسِكَ فَلَا تَشْغَلُ إِلَّا بِالْعِلْمِ الَّذِي هُوَ فَرَضَ عَلَيْكَ بِحَسَبِ مَا يَقْتَضِيهِ حَالِكَ وَ مَا يَتَعَلَّقُ مِنْهُ بِالْأَعْمَالِ الظَّاهِرَةُ مَنْ تَعَلَّمَ الصلوۃ وَ الطَّهَارَةِ وَ الصَّوْمِ. وَ إِنَّمَا الْأَهَمِّ الَّذِي أَهْمَلَهُ الْكُلَّ عَلِمَ صِفَاتِ الْقَلْبِ وَ مَا يُحْمَدُ مِنْهَا وَ مَا يُذَمُّ، إِذْ لَا يَنْفَكُّ بِشْرٍ عَنِ الصِّفَاتِ الْمَذْمُومَةِ مِثْلَ الْحِرْصُ وَ الْحَسَدُ وَ... وَ جَمِيعُ ذَلِكَ مُهْلِكَاتُ وَ إهمالها مِنَ الْوَاجِبَاتِ }}؛ إحیاء علوم الدین، ج ۱ ص ۶۶.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۷.</ref>.
* [[غزالی]] نیز می‌‌نویسد: "اگر به خویشتن مشغولی، پس به هیچ چیزی جز از [[علمی]] که بر تو - به حسب حال خودت - [[واجب]] است مشغول مباش؛ و به [[اعمال]] ظاهری‌ای که به [[علم]] وابسته است- همانند [[نماز]] وپاکی وروزه -. و از همه مهمتر که همگان آن را رها کرده‌اند، [[علم]] [[صفات]] [[پسندیده]] و ناپسندیده [[قلب]] است؛ چراکه هیچ انسانی از صفات بد - مثل [[حرص]] و [[حسد]] و... - جدا نمی‌شود، و تمامی اینها در شمار مهلکات بوده و از بین بردن آن در شمار [[واجبات]] است؛ از این‌رو تنها به این مطلب بپرداز تا خود را از هلاک ایمن سازی"<ref>{{عربی|  فَإِنْ كُنْتَ الْمَشْغُولَ بِنَفْسِكَ فَلَا تَشْغَلُ إِلَّا بِالْعِلْمِ الَّذِي هُوَ فَرَضَ عَلَيْكَ بِحَسَبِ مَا يَقْتَضِيهِ حَالِكَ وَ مَا يَتَعَلَّقُ مِنْهُ بِالْأَعْمَالِ الظَّاهِرَةُ مَنْ تَعَلَّمَ الصلوۃ وَ الطَّهَارَةِ وَ الصَّوْمِ. وَ إِنَّمَا الْأَهَمِّ الَّذِي أَهْمَلَهُ الْكُلَّ عَلِمَ صِفَاتِ الْقَلْبِ وَ مَا يُحْمَدُ مِنْهَا وَ مَا يُذَمُّ، إِذْ لَا يَنْفَكُّ بِشْرٍ عَنِ الصِّفَاتِ الْمَذْمُومَةِ مِثْلَ الْحِرْصُ وَ الْحَسَدُ وَ... وَ جَمِيعُ ذَلِكَ مُهْلِكَاتُ وَ إهمالها مِنَ الْوَاجِبَاتِ }}؛ إحیاء علوم الدین، ج ۱ ص ۶۶.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۷.</ref>.
*[[شهید]] ثانی نیز در منیة المُرید می‌‌فرماید: "[[تزکیه نفس]] باجماع تمامی [[مسلمین]] [[واجب]] عینی بوده، بر یکایک آنان [[واجب]] است که به آن بپردازند"<ref>{{عربی|هِيَ ( تَزْكِيَةِ النَّفْسِ ) فَرَضَ عَيْنِي بِإِجْمَاعِ الْمُسْلِمِينَ }}؛ منیة المربد، ص ۵۵.</ref>؛ همو در جائی دیگر از همین کتاب می‌‌فرماید: آنچه از همه امور مهمتر و [[شناخت]] آن واجب‌تر و پرداختن به آن و رقابت بر سر آن بالاترین کار [[انسان]] است، [[تطهیر نفس]] از [[رذائل اخلاقی]] است"<ref>{{عربی| "ما هو أهمُّ و معرفتُه أوجَبُ و المطالبة به والمنافَسةُ علیه أعظم هو تطهیر الَّنفس عن الرَّذائل الخُلقیّةِ}}؛ منیة المرید، ص ۵۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۷.</ref>.
* [[شهید]] ثانی نیز در منیة المُرید می‌‌فرماید: "[[تزکیه نفس]] باجماع تمامی [[مسلمین]] [[واجب]] عینی بوده، بر یکایک آنان [[واجب]] است که به آن بپردازند"<ref>{{عربی|هِيَ (تَزْكِيَةِ النَّفْسِ) فَرَضَ عَيْنِي بِإِجْمَاعِ الْمُسْلِمِينَ }}؛ منیة المربد، ص ۵۵.</ref>؛ همو در جائی دیگر از همین کتاب می‌‌فرماید: آنچه از همه امور مهمتر و [[شناخت]] آن واجب‌تر و پرداختن به آن و رقابت بر سر آن بالاترین کار [[انسان]] است، [[تطهیر نفس]] از [[رذائل اخلاقی]] است"<ref>{{عربی| "ما هو أهمُّ و معرفتُه أوجَبُ و المطالبة به والمنافَسةُ علیه أعظم هو تطهیر الَّنفس عن الرَّذائل الخُلقیّةِ}}؛ منیة المرید، ص ۵۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۷.</ref>.
*[[فیض کاشانی]] نیز می‌‌فرماید: "[[مهرورزی]] برای جذب قلب‌ها به [[علمی]] که حیاة همیشگی ابدی به دنبال می‌‌آورد، مهمتر از [[مهربانی]] برای جلب قلبها به طبّ است، که تنها [[سلامتی بدن]] را در پی خواهد داشت"<ref>{{عربی|  وَ التَّلَطُّفِ فِي اجْتِذَابِ الْقُلُوبِ إِلَى الْعِلْمِ الَّذِي يُفِيدُ حَيَاةُ الْأَبَدِ أَهُمُّ مِنِ التَّلَطُّفِ فِي اجتذابها إِلَى الطِّبِّ الَّذِي لَا يُفِيدُ الَّا صِحَّةُ الْجَسَدَ }}؛ المحجَّة البیضاء، ج ۱، ص ۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۷-۱۶۸.</ref>.
* [[فیض کاشانی]] نیز می‌‌فرماید: "[[مهرورزی]] برای جذب قلب‌ها به [[علمی]] که حیاة همیشگی ابدی به دنبال می‌‌آورد، مهمتر از [[مهربانی]] برای جلب قلبها به طبّ است، که تنها [[سلامتی بدن]] را در پی خواهد داشت"<ref>{{عربی|  وَ التَّلَطُّفِ فِي اجْتِذَابِ الْقُلُوبِ إِلَى الْعِلْمِ الَّذِي يُفِيدُ حَيَاةُ الْأَبَدِ أَهُمُّ مِنِ التَّلَطُّفِ فِي اجتذابها إِلَى الطِّبِّ الَّذِي لَا يُفِيدُ الَّا صِحَّةُ الْجَسَدَ }}؛ المحجَّة البیضاء، ج ۱، ص ۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۷-۱۶۸.</ref>.
*[[محقق نراقی]] نیز فرموده است: "[[فضائل اخلاقی]] از امور [[نجات]] بخشی است که [[سعادت]] جاوید در پی داشته، و [[رذائل اخلاقی]] نیز از امور هلاک کننده‌ای است که موجب [[بدبختی]] همیشگی خواهد شد. از این‌رو پیراستن [[نفس]] از رذائل و آرایش آن به [[فضائل]]، از مهمترین [[واجبات]] است و رسیدن به [[زندگی حقیقی]] بدون آن در شمار امور محال قرار دارد؛ بر این اساس بر هر [[انسان]] عاقلی [[واجب]] است که در به‌دست آوردن [[فضائل اخلاقی]] و دوری از رذائل تلاش کند؛ و اگر در این راه کوتاهی نماید [[هلاکت]] ابدی او را در خواهد یافت"<ref>{{عربی|  فَضَائِلِ الْأَخْلَاقِ مِنَ الْمُنْجِيَاتِ الْمُوصِلَةِ إِلَى السَّعَادَةِ الأبدية، وَ رذائِلُها مِنِ الْمُهْلِكَاتُ الْمُوجِبَةِ للشَّقاوة السرمدية، فالتَّخلِّي عَنِ الثَّانِيَةِ وَ التَّحَلِّي بِالْأُولَى مِنْ أَهُمُّ الْوَاجِبَاتِ، وَ الْوُصُولِ إِلَى الْحَيَاةِ الحقيقية بِدُونِهِمَا مِنْ المحالات . فَيَجِبُ عَلَى كُلِّ عَاقِلُ أَنْ يَجْتَهِدَ فِي اكْتِسَابِ فَضَائِلِ الْأَخْلَاقِ.. والإجتنابِ عَنْ رذائلها... وَ لَوْ قَصَّرَ أَدْرَكْتَهُ الهلاكة الأبدية }}؛ جامع السَّعادات، ص ۴۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۸.</ref>.
* [[محقق نراقی]] نیز فرموده است: "[[فضائل اخلاقی]] از امور [[نجات]] بخشی است که [[سعادت]] جاوید در پی داشته، و [[رذائل اخلاقی]] نیز از امور هلاک کننده‌ای است که موجب [[بدبختی]] همیشگی خواهد شد. از این‌رو پیراستن [[نفس]] از رذائل و آرایش آن به [[فضائل]]، از مهمترین [[واجبات]] است و رسیدن به [[زندگی حقیقی]] بدون آن در شمار امور محال قرار دارد؛ بر این اساس بر هر [[انسان]] عاقلی [[واجب]] است که در به‌دست آوردن [[فضائل اخلاقی]] و دوری از رذائل تلاش کند؛ و اگر در این راه کوتاهی نماید [[هلاکت]] ابدی او را در خواهد یافت"<ref>{{عربی|  فَضَائِلِ الْأَخْلَاقِ مِنَ الْمُنْجِيَاتِ الْمُوصِلَةِ إِلَى السَّعَادَةِ الأبدية، وَ رذائِلُها مِنِ الْمُهْلِكَاتُ الْمُوجِبَةِ للشَّقاوة السرمدية، فالتَّخلِّي عَنِ الثَّانِيَةِ وَ التَّحَلِّي بِالْأُولَى مِنْ أَهُمُّ الْوَاجِبَاتِ، وَ الْوُصُولِ إِلَى الْحَيَاةِ الحقيقية بِدُونِهِمَا مِنْ المحالات . فَيَجِبُ عَلَى كُلِّ عَاقِلُ أَنْ يَجْتَهِدَ فِي اكْتِسَابِ فَضَائِلِ الْأَخْلَاقِ.. والإجتنابِ عَنْ رذائلها... وَ لَوْ قَصَّرَ أَدْرَكْتَهُ الهلاكة الأبدية }}؛ جامع السَّعادات، ص ۴۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۸.</ref>.
*[[سید عبداللّه شبر]] نیز در این رابطه می‌‌فرماید: "طلب کمال بر تمامی [[مسلمین]] [[واجب]] بوده، به‌واسطه آن به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[خاندان]] پاکش{{عم}} تاسّی و [[اقتدا]] می‌‌شود؛ چرا که [[اخلاق نیکو]] [[نجات]] بخش، و [[اخلاق]] بد سم‌های [[مرگ]] آورِ هلاک کننده دورکننده از درگاه [[حضرت حق]] است؛ که [[صاحب]] خود را در صف [[شیطان]] لعین قرار می‌‌دهد. و مریضی‌های قلب‌ها و [[جان‌ها]] که به [[دین]] ضرر می‌‌رسانند، ضرردارتر از مرض‌های جسمی و بدنی است، چراکه این بیماریها تنها [[زندگی]] جسمی را تهدید، و آن دیگری [[زندگی]] جاوید را نابود می‌‌سازد؛ از این‌رو دانستن طبِّ [[بدن]] [[واجب]] کفائی، اما دانستن طبِّ [[روح]] [[واجب]] عینی است"<ref>{{عربی|  طَلَبِهِ فَرَضَ عَلَيَّ جَمِيعِ الْمُسْلِمِينَ، وَ بِهِ يَحْصُلُ التَّأَسِّي بِسَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ وَ عِتْرَتِهِ الطَّاهِرِينَ؛ فَإِنِ الْأَخْلَاقِ الْحَسَنَةِ هِيَ الْمُنْجِيَاتِ وَ الْأَخْلَاقِ السَّيِّئَةُ هِيَ السُّمُومِ الْقَاتِلَةِ الْمُهْلِكَاتُ المبعدة مِنْ جِوَارِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ المنخرطة بِصَاحِبِهَا فِي سَلَكَ الشَّيْطَانِ اللَّعِينُ. وَ أَمْرَاضِ الْقُلُوبِ وَ النُّفُوسِ الْمَضَرَّةُ بالأديان أَعْظَمُ ضَرَراً مِنْ أَمْرَاضِ الْأَجْسَادِ وَ الْأَبْدَانُ، إِذْ تِلْكَ مغويةُ لِحَيَاةِ الْجَسَدِ وَ هَذِهِ تَفُوتُ حَيَاةُ الْأَبَدِ، وَ وُجُوبِ ذَلِكَ الطِّبِّ كفائي وَ تَعْلَمَ هَذَا الطِّبِّ وَاجِبُ عَيْنِي }}؛ الاخلاق، ص ۳.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۸-۱۶۹.</ref>.
* [[سید عبداللّه شبر]] نیز در این رابطه می‌‌فرماید: "طلب کمال بر تمامی [[مسلمین]] [[واجب]] بوده، به‌واسطه آن به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[خاندان]] پاکش{{عم}} تاسّی و [[اقتدا]] می‌‌شود؛ چرا که [[اخلاق نیکو]] [[نجات]] بخش، و [[اخلاق]] بد سم‌های [[مرگ]] آورِ هلاک کننده دورکننده از درگاه [[حضرت حق]] است؛ که [[صاحب]] خود را در صف [[شیطان]] لعین قرار می‌‌دهد. و مریضی‌های قلب‌ها و [[جان‌ها]] که به [[دین]] ضرر می‌‌رسانند، ضرردارتر از مرض‌های جسمی و بدنی است، چراکه این بیماریها تنها [[زندگی]] جسمی را تهدید، و آن دیگری [[زندگی]] جاوید را نابود می‌‌سازد؛ از این‌رو دانستن طبِّ [[بدن]] [[واجب]] کفائی، اما دانستن طبِّ [[روح]] [[واجب]] عینی است"<ref>{{عربی|  طَلَبِهِ فَرَضَ عَلَيَّ جَمِيعِ الْمُسْلِمِينَ، وَ بِهِ يَحْصُلُ التَّأَسِّي بِسَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ وَ عِتْرَتِهِ الطَّاهِرِينَ؛ فَإِنِ الْأَخْلَاقِ الْحَسَنَةِ هِيَ الْمُنْجِيَاتِ وَ الْأَخْلَاقِ السَّيِّئَةُ هِيَ السُّمُومِ الْقَاتِلَةِ الْمُهْلِكَاتُ المبعدة مِنْ جِوَارِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ المنخرطة بِصَاحِبِهَا فِي سَلَكَ الشَّيْطَانِ اللَّعِينُ. وَ أَمْرَاضِ الْقُلُوبِ وَ النُّفُوسِ الْمَضَرَّةُ بالأديان أَعْظَمُ ضَرَراً مِنْ أَمْرَاضِ الْأَجْسَادِ وَ الْأَبْدَانُ، إِذْ تِلْكَ مغويةُ لِحَيَاةِ الْجَسَدِ وَ هَذِهِ تَفُوتُ حَيَاةُ الْأَبَدِ، وَ وُجُوبِ ذَلِكَ الطِّبِّ كفائي وَ تَعْلَمَ هَذَا الطِّبِّ وَاجِبُ عَيْنِي }}؛ الاخلاق، ص ۳.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۸-۱۶۹.</ref>.
* محقّق بزرگوار ملّا [[احمد نراقی]] نیز فرموده است: "و بحکم محکم [[عقل]] و [[نفس]] [[مستفیض]] [[نقل]]، بر هر یک از افراد سالکین منهج رشاد و طالبین طریق [[ارشاد]]، لازم است که اوّلاً از آئینة گیتی‌نمای [[دل]] زنگ رذائل زائل، و بعد از آن ادهم همّت بصوب تجمّل بحُلَل [[فضائل]] مایل سازد؛ چه بدون تخلیة، تحلیه میسّر نشود و انعکاس نقش حبیب در [[نفس]] خبیث صورت نبندد"<ref>معراج السَّعادة، ص ۴.</ref>. همو در جائی دیگر می‌‌نویسد: "آلام و بیماری‌های [[روح]] عبارت است از [[اخلاق]] دمیمه و صفات [[رذیلت]]، که موجب [[هلاکت]] و [[بدبختی]] [[روح]] است، و او را از [[درک]] لذّات روحانیّه و رسیدن به سعادات ابدیّه باز می‌‌دارد"<ref>معراج السَّعادة، ص ۱۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۹.</ref>.
* محقّق بزرگوار ملّا [[احمد نراقی]] نیز فرموده است: "و بحکم محکم [[عقل]] و [[نفس]] [[مستفیض]] [[نقل]]، بر هر یک از افراد سالکین منهج رشاد و طالبین طریق [[ارشاد]]، لازم است که اوّلاً از آئینة گیتی‌نمای [[دل]] زنگ رذائل زائل، و بعد از آن ادهم همّت بصوب تجمّل بحُلَل [[فضائل]] مایل سازد؛ چه بدون تخلیة، تحلیه میسّر نشود و انعکاس نقش حبیب در [[نفس]] خبیث صورت نبندد"<ref>معراج السَّعادة، ص ۴.</ref>. همو در جائی دیگر می‌‌نویسد: "آلام و بیماری‌های [[روح]] عبارت است از [[اخلاق]] دمیمه و صفات [[رذیلت]]، که موجب [[هلاکت]] و [[بدبختی]] [[روح]] است، و او را از [[درک]] لذّات روحانیّه و رسیدن به سعادات ابدیّه باز می‌‌دارد"<ref>معراج السَّعادة، ص ۱۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۹.</ref>.
*[[امام خمینی]] نیز در این زمینه فرموده است: "و از بالاترین و والاترین حوزه‌هائی که لازم است به طور همگانی مورد [[تعلیم و تعلّم]] قرار گیرد، [[علوم]] [[معنوی]] [[اسلامی]] از قبیل [[علم]] [[اخلاق]] و تهذیب نفس و [[سیر و سلوک]] إلی اللّه – {{متن حدیث| رَزَقَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ}} -، که [[جهاد اکبر]] می‌باشد".<ref>بخشی است از وصیّت‌نامه سیاسی / الهیِ ایشان.</ref>. و باز هم ایشان می‌‌فرمایند: "... جهنّم با [[اعمال]] و [[کردار زشت]] [[انسان]] روشن می‌‌گردد. این [[اعمال]] [[بشر]] چموش است که آتش‌افروزی می‌‌کند، فرمود: "جُزنا و هی خامدةُ: از جهنّم گذشتیم در حالی که خاموش بود". اگر [[بشر]] با این [[اعمال]] و [[کردار]] خویش [[آتش]] نیفروزد، [[جهنم]] خاموش است. [[باطن]] این [[طبیعت]]، جهنّم است؛ اقبال به [[طبیعت]]، اقبال به جهنّم است. وقتی [[انسان]] از این [[جهان]] به [[جهان]] دیگر رخت بربندد و پرده‌ها پس برود، می‌‌فهمد که: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ}}<ref>«این برای کارهایی است که کرده‌اید و (بدانید) که خداوند با بندگان، ستمگر نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۸۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا}}<ref>«و کارنامه (ی هر کس، پیش رویش) نهاده می‌شود و گناهکاران را از آنچه در آن است هراسان می‌یابی و می‌گویند: وای بر ما! این چه کارنامه‌ای است که هیچ (کار) خرد و بزرگی را ناشمرده وا نمی‌نهد و آنچه کرده‌اند پیش چشم می‌یابند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمی‌ورزد» سوره کهف، آیه ۴۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۹-۱۷۰.</ref>.
* [[امام خمینی]] نیز در این زمینه فرموده است: "و از بالاترین و والاترین حوزه‌هائی که لازم است به طور همگانی مورد [[تعلیم و تعلّم]] قرار گیرد، [[علوم]] [[معنوی]] [[اسلامی]] از قبیل [[علم]] [[اخلاق]] و تهذیب نفس و [[سیر و سلوک]] إلی اللّه – {{متن حدیث| رَزَقَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ}} -، که [[جهاد اکبر]] می‌باشد".<ref>بخشی است از وصیّت‌نامه سیاسی / الهیِ ایشان.</ref>. و باز هم ایشان می‌‌فرمایند: "... جهنّم با [[اعمال]] و [[کردار زشت]] [[انسان]] روشن می‌‌گردد. این [[اعمال]] [[بشر]] چموش است که آتش‌افروزی می‌‌کند، فرمود: "جُزنا و هی خامدةُ: از جهنّم گذشتیم در حالی که خاموش بود". اگر [[بشر]] با این [[اعمال]] و [[کردار]] خویش [[آتش]] نیفروزد، [[جهنم]] خاموش است. [[باطن]] این [[طبیعت]]، جهنّم است؛ اقبال به [[طبیعت]]، اقبال به جهنّم است. وقتی [[انسان]] از این [[جهان]] به [[جهان]] دیگر رخت بربندد و پرده‌ها پس برود، می‌‌فهمد که: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ}}<ref>«این برای کارهایی است که کرده‌اید و (بدانید) که خداوند با بندگان، ستمگر نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۸۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا}}<ref>«و کارنامه (ی هر کس، پیش رویش) نهاده می‌شود و گناهکاران را از آنچه در آن است هراسان می‌یابی و می‌گویند: وای بر ما! این چه کارنامه‌ای است که هیچ (کار) خرد و بزرگی را ناشمرده وا نمی‌نهد و آنچه کرده‌اند پیش چشم می‌یابند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمی‌ورزد» سوره کهف، آیه ۴۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۹-۱۷۰.</ref>.
*تمام اعمالی که در این [[دنیا]] از [[انسان]] سر می‌‌زند، در آن [[جهان]] دیده می‌‌شود، در برابر وی مجسّم می‌گردد: {{متن قرآن|فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ}}<ref>«پس هر کس همسنگ ذره‌ای نیکی ورزد، آن را خواهد دید، و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید » سوره زلزال، آیه ۷ -۸.</ref>. تمام [[اعمال]] و [[کردار]] و گفتار [[انسان]] در [[جهان]] دیگر منعکس می‌‌گردد، گوئی از [[زندگی]] ما فیلم‌برداری می‌‌شود و در آن [[جهان]] نشان داده خواهد شد و قابل [[انکار]] نخواهد بود. همه [[اعمال]] و حرکات ما را علاوه بر [[شهادت]] اعضاء و جوارح، به ما نشان خواهند داد: {{متن قرآن|قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ}}<ref>«و به پوست‌های تن خود می‌گویند: چرا به زیان ما گواهی دادید؟ می‌گویند: خداوند ما را به سخن آورد همان که هر چیز را به سخن می‌آورد و او نخست بار شما را آفرید و به سوی او بازگردانده خواهید شد» سوره فصلت، آیه ۲۱.</ref><ref>جهاد اکبر، ص۲۰۶.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۹-۱۷۰.</ref>.
*تمام اعمالی که در این [[دنیا]] از [[انسان]] سر می‌‌زند، در آن [[جهان]] دیده می‌‌شود، در برابر وی مجسّم می‌گردد: {{متن قرآن|فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ}}<ref>«پس هر کس همسنگ ذره‌ای نیکی ورزد، آن را خواهد دید، و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷ -۸.</ref>. تمام [[اعمال]] و [[کردار]] و گفتار [[انسان]] در [[جهان]] دیگر منعکس می‌‌گردد، گوئی از [[زندگی]] ما فیلم‌برداری می‌‌شود و در آن [[جهان]] نشان داده خواهد شد و قابل [[انکار]] نخواهد بود. همه [[اعمال]] و حرکات ما را علاوه بر [[شهادت]] اعضاء و جوارح، به ما نشان خواهند داد: {{متن قرآن|قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ}}<ref>«و به پوست‌های تن خود می‌گویند: چرا به زیان ما گواهی دادید؟ می‌گویند: خداوند ما را به سخن آورد همان که هر چیز را به سخن می‌آورد و او نخست بار شما را آفرید و به سوی او بازگردانده خواهید شد» سوره فصلت، آیه ۲۱.</ref><ref>جهاد اکبر، ص۲۰۶.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۹-۱۷۰.</ref>.


===[[دلیل عقل]]===
===[[دلیل عقل]]===
*همانگونه که پیش از این دیدیم، [[وجوب]] پالایش [[نفس]] از رذائل و آرایش آن به [[فضائل]]، از [[امور فطری]] است؛ از این‌رو، [[عقل انسان]] مستقلانه [[وجوب]] آن را دریافته، در این امر [[نیازمند]] به [[هدایت]] [[شرع]] نیست؛ همانگونه که تمامی عقلا نیز، کسانی که به این امر نمی‌پردازند را [[شایسته]] [[مذمت]]، و اهتمام‌کنندگان به آن را [[شایسته]] [[ستایش]] می‌دانند. از این‌رو، درمی‌یابیم که همه [[روایات]] و [[آیات]] بسیاری که در این زمینه وارد شده است، از [[باب]] [[ارشاد]] به همین [[حکم عقل]] بوده هیچ‌گونه تعبدی در آن راه ندارد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۱.</ref>.
*همانگونه که پیش از این دیدیم، [[وجوب]] پالایش [[نفس]] از رذائل و آرایش آن به [[فضائل]]، از [[امور فطری]] است؛ از این‌رو، [[عقل انسان]] مستقلانه [[وجوب]] آن را دریافته، در این امر [[نیازمند]] به [[هدایت]] [[شرع]] نیست؛ همانگونه که تمامی عقلا نیز، کسانی که به این امر نمی‌پردازند را [[شایسته]] [[مذمت]]، و اهتمام‌کنندگان به آن را [[شایسته]] [[ستایش]] می‌دانند. از این‌رو، درمی‌یابیم که همه [[روایات]] و [[آیات]] بسیاری که در این زمینه وارد شده است، از [[باب]] [[ارشاد]] به همین [[حکم عقل]] بوده هیچ‌گونه تعبدی در آن راه ندارد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۶۱.</ref>.
*توضیح آنکه؛ [[احکام شرعی]] به سه نوع تقسیم می‌شود:
*توضیح آنکه؛ [[احکام شرعی]] به سه نوع تقسیم می‌شود:
#[[احکام]] [[مولوی]]،
# [[احکام]] [[مولوی]]،
#[[احکام]] امضائی؛
# [[احکام]] امضائی؛
#[[احکام]] ارشادی.
# [[احکام]] ارشادی.
*منظور از "[[احکام]] [[مولوی]]"، احکامی است که دست [[عقل انسان]] از رسیدن به آن کوتاه است. [[وجوب]] [[نماز]]، [[روزه]] و [[حج]] در این شمار است. از این‌رو، در این امور، [[عقل]] از [[شرع]] [[پیروی]] نموده [[اختیار]] خود را به دست [[پیامبران]] وا می‌نهد.
*منظور از "[[احکام]] [[مولوی]]"، احکامی است که دست [[عقل انسان]] از رسیدن به آن کوتاه است. [[وجوب]] [[نماز]]، [[روزه]] و [[حج]] در این شمار است. از این‌رو، در این امور، [[عقل]] از [[شرع]] [[پیروی]] نموده [[اختیار]] خود را به دست [[پیامبران]] وا می‌نهد.
*"[[احکام]] امضائی" اما، احکامی است که در میان عاقلان رائج بوده، اینان خود بر [[دوستی]] آن [[گواهی]] می‌دهند. [[اعتماد]] به سخن [[انسان]] راست‌کردار و راست‌گو، پذیرش مالکیت فرد نسبت به آنچه در [[اختیار]] دارد، و [[اعتماد]] به آنچه دیگران بر زبان می‌آورند، در شمار این قواعد است؛ که دانایان [[جهان]] [[زندگی]] خود را بر اساس آن بنا کرده هر روز آن را در این [[زندگی]] به کار می‌برند. این امور چنان از جانب [[شرع]] امضاء و پذیرفه شده است، به "[[احکام]] امضائی" نام‌بردار شده است. این گونه [[احکام]]، از سوی [[عقل]] و [[شرع]] هردو تأثیر می‌شود.
*"[[احکام]] امضائی" اما، احکامی است که در میان عاقلان رائج بوده، اینان خود بر [[دوستی]] آن [[گواهی]] می‌دهند. [[اعتماد]] به سخن [[انسان]] راست‌کردار و راست‌گو، پذیرش مالکیت فرد نسبت به آنچه در [[اختیار]] دارد، و [[اعتماد]] به آنچه دیگران بر زبان می‌آورند، در شمار این قواعد است؛ که دانایان [[جهان]] [[زندگی]] خود را بر اساس آن بنا کرده هر روز آن را در این [[زندگی]] به کار می‌برند. این امور چنان از جانب [[شرع]] امضاء و پذیرفه شده است، به "[[احکام]] امضائی" نام‌بردار شده است. این گونه [[احکام]]، از سوی [[عقل]] و [[شرع]] هردو تأثیر می‌شود.
خط ۱۱۴: خط ۱۱۳:
{{فضایل اخلاقی}}
{{فضایل اخلاقی}}


[[رده:مدخل]]
[[رده: تهذیب نفس]]
[[رده: تهذیب نفس]]
[[رده:فضایل اخلاقی]]
[[رده:فضایل اخلاقی]]
[[رده:مدخل دانش اخلاق اسلامی]]
[[رده:مدخل دانش اخلاق اسلامی]]
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش