بحث:ایمان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
ایمان، مصدر است از مادّه «أمن» که بر دو معنای نزدیک به هم دلالت دارد: یکی آرامش دل و دیگری تصدیق؛ زیرا انسان چیزی را تصدیق میکند و بر آن گواهی میدهد که به آن، اطمینان داشته باشد و دلش آرام گیرد. ابن فارس در این باره میگوید: همزه و میم و نون، دو ریشه معناییِ نزدیک به هماند: یکی از آن دو، به معنای امانت است که متضادّ خیانت است، یعنی آرامشِ دل، و دیگری به معنای تصدیق (گواهی دادن بر درستی چیزی) است. همانگونه که گفتیم، این دو معنا به هم نزدیکاند.<ref>«الهمزة و المیم و النون أصلان متقاربان: أحدهما الأمانة التی هی ضدّ الخیانة، و معناها سکون القلب، و الآخر التصدیق، و المعنیان کما قلنا متدانیان». معجم مقاییس اللغة: ج۱ ص ۱۳۳ ماده «أمن».</ref> | ایمان، مصدر است از مادّه «أمن» که بر دو معنای نزدیک به هم دلالت دارد: یکی آرامش دل و دیگری تصدیق؛ زیرا انسان چیزی را تصدیق میکند و بر آن گواهی میدهد که به آن، اطمینان داشته باشد و دلش آرام گیرد. ابن فارس در این باره میگوید: همزه و میم و نون، دو ریشه معناییِ نزدیک به هماند: یکی از آن دو، به معنای امانت است که متضادّ خیانت است، یعنی آرامشِ دل، و دیگری به معنای تصدیق (گواهی دادن بر درستی چیزی) است. همانگونه که گفتیم، این دو معنا به هم نزدیکاند.<ref>«الهمزة و المیم و النون أصلان متقاربان: أحدهما الأمانة التی هی ضدّ الخیانة، و معناها سکون القلب، و الآخر التصدیق، و المعنیان کما قلنا متدانیان». معجم مقاییس اللغة: ج۱ ص ۱۳۳ ماده «أمن».</ref> | ||
[[خلیل بن احمد فراهیدی]] در باره معنای لغوی «ایمان» میگوید: ایمان، به معنای تصدیق است و این که خداوند [از قول برادران یوسف{{ع}} به پدرشان] فرمود: «تو به ما مؤمن نیستی»، یعنی: تصدیقکننده ما نیستی. <ref>الإیمان: التصدیق نفسه، و قوله تعالی: «وَ مَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا»؛ یوسف: آیه ۱۷.«أی بمصدِّق»؛ ترتیب کتاب العین: ص ۵۶ ماده «أمن»</ref>. | [[خلیل بن احمد فراهیدی]] در باره معنای لغوی «ایمان» میگوید: ایمان، به معنای تصدیق است و این که خداوند [از قول برادران یوسف{{ع}} به پدرشان] فرمود: «تو به ما مؤمن نیستی»، یعنی: تصدیقکننده ما نیستی. <ref>الإیمان: التصدیق نفسه، و قوله تعالی: «وَ مَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا»؛ یوسف: آیه ۱۷.«أی بمصدِّق»؛ ترتیب کتاب العین: ص ۵۶ ماده «أمن»</ref>. | ||
ابومنصور ازهری در تبیین واژه شناختی ایمان میگوید: ایمان، مصدر است: ایمان آورد، ایمان میآورد، و او مؤمن است. دانشمندان لغتشناس و دیگران گفتهاند که ایمان به معنای تصدیق است.<ref>«و أمّا «الإیمان» فهو مصدر، آمن یؤمن إیمانا، فهو مؤمن. و اتّفق أهل العلم من اللّغویّین و غیرهم أنّ «الإیمان» معناه التصدیق». تهذیب اللغة: ج ۱ ص ۲۱۰ ماده «أمن». نیز، ر.ک: لسان العرب: ج ۱۳ ص ۲۳.</ref> بنابراین، ریشه «ایمان» ـ که «أمن» است ـ دو معنای نزدیک به هم دارد؛ امّا خودِ واژه «ایمان»، در لغت به معنای تصدیق است، اعم از تصدیق قلبی و زبانی و عملی. سخن فیروزآبادی نیز ـ که ایمان را به | ابومنصور ازهری در تبیین واژه شناختی ایمان میگوید: ایمان، مصدر است: ایمان آورد، ایمان میآورد، و او مؤمن است. دانشمندان لغتشناس و دیگران گفتهاند که ایمان به معنای تصدیق است.<ref>«و أمّا «الإیمان» فهو مصدر، آمن یؤمن إیمانا، فهو مؤمن. و اتّفق أهل العلم من اللّغویّین و غیرهم أنّ «الإیمان» معناه التصدیق». تهذیب اللغة: ج ۱ ص ۲۱۰ ماده «أمن». نیز، ر.ک: لسان العرب: ج ۱۳ ص ۲۳.</ref> بنابراین، ریشه «ایمان» ـ که «أمن» است ـ دو معنای نزدیک به هم دارد؛ امّا خودِ واژه «ایمان»، در لغت به معنای تصدیق است، اعم از تصدیق قلبی و زبانی و عملی. سخن فیروزآبادی نیز ـ که ایمان را به {{عربی|اندازه=155%|"الثقة، و إظهار الخضوع، و قبول الشریعة"}}<ref>«اطمینان، خاکساری و پذیرش شریعت»القاموس المحیط: ج ۴ ص ۹۷ مادّه «أمن».</ref> تفسیر کرده است ـ اشاره به همین معناست. | ||
'''ایمان، در قرآن و حدیث''' | '''ایمان، در قرآن و حدیث''' | ||
درباره مفهوم شرعی «ایمان»، فقها و محدثان و متکلمان و مفسّران، سخن بسیار گفتهاند و آرای گوناگونی ابراز داشتهاند<ref>ر.ک: المعجم فی فقه لغة القرآن و سرّ بلاغته: ج ۳ ص ۶۲۹ ـ ۶۵۳، نضرة النعیم: ج ۳ ص ۶۴۱ ـ ۶۴۵.</ref> که مجالی برای طرح و نقد آنها نیست. در این جا، با بهرهگیری از متن قرآن و احادیث اسلامی، ابتدا مفهوم ایمان را بیان خواهیم کرد، و تفاوت مفهومی ایمان و اسلام و نیز تفاوت ایمان و یقین را از منظر احادیث، مورد بررسی قرار خواهیم داد و در ادامه، به برجستهترین عناوینی که در ارزیابی | درباره مفهوم شرعی «ایمان»، فقها و محدثان و متکلمان و مفسّران، سخن بسیار گفتهاند و آرای گوناگونی ابراز داشتهاند<ref>ر.ک: المعجم فی فقه لغة القرآن و سرّ بلاغته: ج ۳ ص ۶۲۹ ـ ۶۵۳، نضرة النعیم: ج ۳ ص ۶۴۱ ـ ۶۴۵.</ref> که مجالی برای طرح و نقد آنها نیست. در این جا، با بهرهگیری از متن قرآن و احادیث اسلامی، ابتدا مفهوم ایمان را بیان خواهیم کرد، و تفاوت مفهومی ایمان و اسلام و نیز تفاوت ایمان و یقین را از منظر احادیث، مورد بررسی قرار خواهیم داد و در ادامه، به برجستهترین عناوینی که در ارزیابی تحقق ایمان حقیقی کاربرد دارند، مانند: «ملاک ایمان»، «نظام ایمان»، «پایههای ایمان»، «ارکان ایمان» و ... اشاره خواهیم داشت. در ادامه، اموری که از منظر قرآن، ایمان به آنها واجب است، ارائه میشوند. سپس ارزش ایمان، خاستگاههای ایمان، پایداری و ناپایداری ایمان، درجات ایمان، برکات ایمان، ویژگیهای اهل ایمان و زیانهای بیایمانی، در نُه فصل تقدیم میگردد. اینک، توضیحی کوتاه درباره مطالب یاد شده: | ||
'''۱. کاربردهای «ایمان» در قرآن''' | '''۱. کاربردهای «ایمان» در قرآن''' | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
*'''تصدیق قلبی''' | *'''تصدیق قلبی''' | ||
در قرآن، ایمان، گاه به معنای تقویت و تأیید تصدیق قلبی حقایق دینی، به کار رفته است، مانند این آیه: | در قرآن، ایمان، گاه به معنای تقویت و تأیید تصدیق قلبی حقایق دینی، به کار رفته است، مانند این آیه: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|أُوْلَئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْاءِیمَانَ وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ}}﴾}}.<ref>«در دل اینهاست که [خدا] ایمان را نوشته و آنها را با روحی از جانب خود، تأیید کرده است». مجادله: آیه ۲۲.</ref> کتابت ایمان در قلب به وسیله خداوند، همان تقویت آن، با روح و نیرویی از جانب خویش است. | ||
*'''تصدیق عملی''' | *'''تصدیق عملی''' | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
*'''آسمانی، جامعه را بدان دعوت''' | *'''آسمانی، جامعه را بدان دعوت''' | ||
* در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است: ایمان، در کتاب خدا، چهار وجه دارد: اقرار زبانی که خداوند، آن را ایمان نامید، تصدیق قلبی، عمل و تأیید [از جانب خداوند]. یک. ایمان زبانی ـ که خداوند از آن به ایمان یاد کرده و اهل ایمان را به آن خطاب نموده ـ، این سخن خداوند است که فرموده: | * در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است: ایمان، در کتاب خدا، چهار وجه دارد: اقرار زبانی که خداوند، آن را ایمان نامید، تصدیق قلبی، عمل و تأیید [از جانب خداوند]. یک. ایمان زبانی ـ که خداوند از آن به ایمان یاد کرده و اهل ایمان را به آن خطاب نموده ـ، این سخن خداوند است که فرموده: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ خُذُواْ حِذْرَکُمْ فَانفِرُواْ ثُبَاتٍ أَوِ انفِرُواْ جَمِیعًا * وَإِنَّ مِنکُمْ لَمَن لَّیُبَطِّئَنَّ فَإِنْ أَصَابَتْکُم مُّصِیبَةٌ قَالَ قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیَّ إِذْ لَمْ أَکُن مَّعَهُمْ شَهِیدًا * وَلَئِنْ أَصَابَکُمْ فَضْلٌ مِّنَ اللَّهِ لَیَقُولَنَّ کَأَن لَّمْ تَکُن بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُ مَوَدَّةٌ یَالَیْتَنِی کُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِیمًا}}﴾}}؛<ref>«ای کسانی که ایمان آوردهاید! [ در برابر دشمن ]آماده باشید (اسلحه خود را بر گیرید) و گروه گروه [ به جهاد ] بیرون روید، یا به طور جمعی روانه شوید. و قطعاً از میان شما کسی هست که کندی به خرج دهد. پس اگر آسیبی به شما رسد، میگوید: «راستی که خدا بر من نعمت بخشید که با آنان حاضر نبودم» و اگر غنیمتی از خدا به شما برسد ـ چنان که گویی میان شما و میان او [ رابطه ] دوستی نبوده ـ، خواهد گفت: کاش من با آنان بودم و به نوای بزرگی میرسیدم!»نساء: آیه ۷۱ ـ ۷۳.</ref> [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: «اگر مردم شرق و غرب عالم، این حرف را زده بودند، از ایمان خارج بودند؛ ولی خداوند، آنها را به خاطر اقرار زبانیشان، مؤمن نامیده است و این سخن گفته خداوند است که: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! به خدا و پیامبر او ایمان بیاورید»<ref>نساء: آیه ۱۳۶.</ref> اینان را به خاطر اقرارشان، مؤمن نامیده و آن گاه، به آنها دستور داده که تصدیق کنید». دو. ایمانی که تصدیق قلبی است، این سخن خداوند است: «الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ کَانُواْ یَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَی فِی الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ فِی الْأَخِرَةِ؛ همانان که ایمان آورده اند و پرهیزگاری ورزیده اند، در زندگی دنیا و در آخرت، مژده برای آنان است»<ref>یونس: آیه ۶۳ ـ ۶۴،</ref> یعنی: کسانی که تصدیق کرده اند. و این سخن خداوند: «وَ إِذْ قُلْتُمْ یَامُوسَی لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً؛ و آن گاه که: ای موسی! تا خدا را آشکارا نبینیم، هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد»<ref>بقره: آیه ۵۵.</ref>، یعنی: تو را تصدیق نمیکنیم. و این سخن خداوند: «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید!»، یعنی: ای کسانی که به زبان اقرار کرده اید ! تصدیق کنید. پس ایمان راستین، همان تصدیق است و تصدیق هم شروطی دارد که تصدیق، جز با آنها کامل نیست. نیز این سخن خداوند: «لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْأَخِرِ وَ الْمَلَئِکَةِ وَ الْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَ ءَاتَی الْمَالَ عَلَی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَی وَ الْیَتَامَی وَ الْمَسَاکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقَابِ وَ أَقَامَ الصَّلَوةَ وَ ءَاتَی الزَّکَاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَآءِ وَ الضَّرَّآءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُواْ وَ أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ؛ نیکوکاری، آن نیست که روی خود را به سوی مشرق و [ یا ]مغرب بگردانید؛ بلکه نیکی آن است که کسی به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب [ آسمانی ]و پیامبران ایمان آوَرَد، و مال [ خود ] را با این که دوستش دارد، به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و گدایان و در [ راهِ آزاد کردنِ ] بندگان بدهد، و نماز را برپای دارد، و زکات را بدهد، و آنان که چون عهد بندند، به عهد خود وفادارند، و در سختی و زیان و به هنگام جنگ، شکیبایند. آنان اند کسانی که راست گفته اند، و آنان همان پرهیزگاران اند»<ref>(بقره: آیه ۱۷۷).</ref> پس هر کس این شروط را به دست آورد، مؤمنِ تصدیق کننده است. سه. ایمان، به جا آوردن و ادای تکلیف است. این وجه، در این سخن خداوند است که وقتی قبله به سوی کعبه تغییر کرد و صحابه به پیامبر {{صل}}و آله گفتند: «ای پیامبر خدا! آیا نمازهای ما به سوی بیت المقدّس، باطل بوده است؟»، خداوند ـ تبارک و تعالی ـ چنین نازل فرمود: «وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمَانَکُمْ؛ <ref>«و خدا بر آن نبود که ایمانِ شما را ضایع گرداند»؛ بقره: آیه ۱۴۳.</ref> در این جا نماز را ایمان نامید. چهار. از جمله ایمان، تأییدی است که خداوند، آن را در دل مؤمنان قرار داده، که از روح ایمان است. خداوند فرموده است: «لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْأَخِرِ یُوَآدُّونَ مَنْ حَآدَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کَانُواْ ءَابَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُوْلَئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْاءِیمَانَ وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ؛ <ref>«قومی را نمییابی که به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند، [ و ] کسانی را دوست بدارند که با خدا و رسولش مخالفت کرده اند، هر چند پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا عشیره آنان باشند. در دل این هاست که [ خدا ] ایمان را نوشته و آنها را با روحی از جانب خود، تأیید کرده است»؛ مجادله: آیه ۲۲.</ref> دلیل این وجه ایمان، این سخن پیامبر خداست: «زناکار، با وجود ایمان در او، زنان میکند. دزد در حالی که مؤمن است، دزدی نمیکند. هنگام زنا، روح ایمان از او جدا میشود و وقتی از آن کار فارغ شد، بر میگردد». از ایشان پرسیده شد: چه چیزی از زناکار جدا میشود؟ فرمود: «آنچه خدا در دلش گذاشته است. هر قلبی دو گوش دارد: بر یکی از آنها فرشته راهنمایی کننده است و در دیگری، شیطانِ فریب دهنده. آن یکی امر میکند و این یکی باز میدارد». از موارد ایمان، آن است که خداوند در قرآن از آن سخن گفته، آن جا که فرموده است: «مَّا کَانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی مَا أَنتُمْ عَلَیْهِ حَتَّی یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ؛<ref>«خدا بر آن نیست که مؤمنان را به این [ حالی ] که شما بر آن هستید، واگذارد، تا آن که پلید را از پاک جدا کند» (آل عمران: آیه ۱۷۹).</ref> از جمله مؤمنان، کسانی اند که ایمان آورده اند و تصدیق کرده اند؛ ولی ایمانشان را به ستم آلوده اند، چنان که خدا فرموده است: «الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَمْ یَلْبِسُواْ إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ؛<ref>کسانی که ایمان آورده اند و ایمان خود را به شرک نیالوده اند، آنان راست ایمنی و ایشان راه یافتگاناند» (انعام: آیه ۸۲).</ref> پس هر که مؤمن است و در گناهانی وارد شده که خدا از آنها نهی کرده، ایمانش را به ظلم آلوده است و ایمانش فایدهای ندارد، مگر آن هنگام که از ظلمی که ایمانش را آلوده کرده، به سوی خدا باز گردد و خالص و ناب شود. اینها وجوه ایمان در کتاب خدایند<ref>(تفسیر القمّی: ج ۱ ص ۳۰).</ref> میکند، میتوان چنین تعریف کرد: ایمان، عبارت است از تصدیق حقایقی که پیامبر خاتم از جانب خداوند، برای هدایت انسان ها آورده، همراه با باور قلبی و التزام عملی. از این رو، قرآن کریم با صراحت، ایمان را از کسانی که التزام عملی به آن ندارند، نفی میکند و مؤکّدا آنان را مؤمن ن میداند، چنان که میفرماید: «فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا.<ref>نساء: آیه ۶۵.</ref> ولی چنین نیست ! به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند، مگر آن که تو را در مورد آنچه میان آنان مایه اختلاف است، داور گردانند و سپس از حکمی که کردهای، در دل هایشان احساس ناراحتی [ و تردید ] نکنند، و کاملاً سرِ تسلیم فرود آورند». امّا باور قلبی بدون تصدیق زبانی و التزام عملی، علم است نه ایمان، چنان که قرآن در باره فرعونیان میفرماید: «وَجَحَدُواْ بِهَا وَ اسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَ عُلُوًّا.<ref>نمل: آیه ۱۴.</ref> و با آن که دل هایشان بِدان یقین داشت، از روی ظلم و تکبّر، آن را انکار کردند». | ||
همچنین تصدیق زبانی و التزام عملی بدون باور قلبی، ایمان نیست، چنان که قرآن در باره ادّعای ایمان جمعی از اعراب میفرماید: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُواْ وَ لَکِن قُولُواْ أَسْلَمْنَا.<ref>حجرات: آیه ۱۴.</ref> بادیه نشینان گفتند: ایمان آوردیم. بگو: ایمان نیاورده اید؛ لیکن بگویید: اسلام آوردیم ». | همچنین تصدیق زبانی و التزام عملی بدون باور قلبی، ایمان نیست، چنان که قرآن در باره ادّعای ایمان جمعی از اعراب میفرماید: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُواْ وَ لَکِن قُولُواْ أَسْلَمْنَا.<ref>حجرات: آیه ۱۴.</ref> بادیه نشینان گفتند: ایمان آوردیم. بگو: ایمان نیاورده اید؛ لیکن بگویید: اسلام آوردیم ». | ||