پرش به محتوا

بحث:ایمان: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۹۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۲: خط ۶۲:


احادیثی که ایمان را تفسیر کرده‌اند، به چند دسته تقسیم  می‌شوند:  
احادیثی که ایمان را تفسیر کرده‌اند، به چند دسته تقسیم  می‌شوند:  
'''دسته اوّل.''' احادیثی که ایمان را به باور قلبیِ حقایق غیبی و تصدیق آنها تعبیر کرده‌اند، در مقابل «کفر» به معنای انکار حقایق غیبی، مانند این حدیث: {{عربی|اندازه=155%|"الإِیمانُ أن یُصَدِّقَ اللّهَ فیما غابَ عَنهُ. .. وَ الکُفرُ الجُحودُ"}}.<ref>«ایمان، یعنی: آنچه را که از او پنهان است، تصدیق کند. .. و کفر، انکار کردن است». ر. ک: ص ۳۲ ح ۲.</ref>   
'''دسته اوّل.''' احادیثی که ایمان را به باور قلبیِ حقایق غیبی و تصدیق آنها تعبیر کرده‌اند، در مقابل «کفر» به معنای انکار حقایق غیبی، مانند این حدیث: {{عربی|اندازه=155%|"الإِیمانُ أن یُصَدِّقَ اللّهَ فیما غابَ عَنهُ. .. وَ الکُفرُ الجُحودُ"}}.<ref>«ایمان، یعنی: آنچه را که از او پنهان است، تصدیق کند. .. و کفر، انکار کردن است». ر. ک: ص ۳۲ ح ۲.</ref>   
'''دسته دوم.''' احادیثی که ایمان را به باور قلبی و اقرار زبانی و عمل به مقتضای آن تفسیر کرده اند، مانند این روایت: {{عربی|اندازه=155%|"الإِیمانُ مَعرِفَةٌ بِالقَلبِ، وَ قَولٌ بِاللِّسانِ وَ عَمَلٌ بِالأَرکانِ"}}.<ref>«ایمان، شناخت قلبی و گفتن به زبان و عمل به جوارح است». ر. ک: ص ۳۴ ح ۵.</ref>  
'''دسته دوم.''' احادیثی که ایمان را به باور قلبی و اقرار زبانی و عمل به مقتضای آن تفسیر کرده اند، مانند این روایت: {{عربی|اندازه=155%|"الإِیمانُ مَعرِفَةٌ بِالقَلبِ، وَ قَولٌ بِاللِّسانِ وَ عَمَلٌ بِالأَرکانِ"}}.<ref>«ایمان، شناخت قلبی و گفتن به زبان و عمل به جوارح است». ر. ک: ص ۳۴ ح ۵.</ref>  
'''دسته سوم'''. احادیثی که ایمان را به اقرار زبانی و عمل به مقتضای آن، تفسیر کرده‌اند، مانند: {{عربی|اندازه=155%|""}}الإِیمانُ، إقرارٌ بِالقَولِ وَ عَمَلٌ بِالجَوارحِ.<ref>«ایمان، اقرار زبانی و عمل به جوارح است». ر. ک: ص ۳۶ ح ۱۰.</ref>
'''دسته سوم'''. احادیثی که ایمان را به اقرار زبانی و عمل به مقتضای آن، تفسیر کرده‌اند، مانند: {{عربی|اندازه=155%|""}}الإِیمانُ، إقرارٌ بِالقَولِ وَ عَمَلٌ بِالجَوارحِ.<ref>«ایمان، اقرار زبانی و عمل به جوارح است». ر. ک: ص ۳۶ ح ۱۰.</ref>
'''دسته چهارم.''' احادیثی که ایمان را به عمل کردن به مقتضای باور قلبی، تفسیر کرده‌اند، مانند: {{عربی|اندازه=155%|"الإِیمانُ، عَمَلٌ کُلُّهُ، وَ القَولُ بَعضُ ذلِکَ العَمَلِ"}}.<ref>«ایمان، همه‌اش عمل است و اقرار، بخشی از آن عمل است». ر. ک: ص ۴۴ ح ۲۶.</ref> گفتنی است که این احادیث، ناظر به عقیده مرجئه هستند که التزام عملی را شرط تحقّق ایمان نمی‌دانستند. همه آیات و احادیثی که پایبندی به اوامر و نواهی الهی را شرط تحقّق ایمان واقعی می‌دانند، یا آثار و علایمی را برای ایمان حقیقی ارائه می‌کنند، در کنار این طایفه از احادیث قرار دارند.  
'''دسته چهارم.''' احادیثی که ایمان را به عمل کردن به مقتضای باور قلبی، تفسیر کرده‌اند، مانند: {{عربی|اندازه=155%|"الإِیمانُ، عَمَلٌ کُلُّهُ، وَ القَولُ بَعضُ ذلِکَ العَمَلِ"}}.<ref>«ایمان، همه‌اش عمل است و اقرار، بخشی از آن عمل است». ر. ک: ص ۴۴ ح ۲۶.</ref> گفتنی است که این احادیث، ناظر به عقیده مرجئه هستند که التزام عملی را شرط تحقّق ایمان نمی‌دانستند. همه آیات و احادیثی که پایبندی به اوامر و نواهی الهی را شرط تحقّق ایمان واقعی می‌دانند، یا آثار و علایمی را برای ایمان حقیقی ارائه می‌کنند، در کنار این طایفه از احادیث قرار دارند.  
'''دسته پنجم.''' احادیثی که ایمان را به باور قلبی‌ای تفسیر کرده اند که عمل صالح، آن را تصدیق کند، مانند: {{عربی|اندازه=155%|"لکِنَّ الإِیمانَ، ما خَلَصَ فِی القَلبِ وَ صَدَّقَهُ الأَعمالُ"}}.<ref>ر. ک: ص ۵۰ ح ۳۹.</ref> ایمان، چیزی است که در دل، خالص شود و اعمال، آن را تصدیق کنند. با تأمّل در طوایف پنج‌گانه احادیثی که بدان‌ها اشاره شد، معلوم می‌گردد که اختلافی میان آنها نیست و همگی به یک نکته اشاره دارند و آن، عبارت است از همان معنایی که در طایفه پنجم از احادیث ذکر شد، بدین‌سان که ایمان، همان تصدیق حقیقیِ قلبی است، و اقرار زبانی و اعمال شایسته، تصدیق عملیِ آن باور قلبی هستند. به سخن دیگر، اقرار و عمل، نشانه حقیقت داشتن باور قلبی و شرط اثباتیِ آن به شمار می‌آیند. بنابراین، احادیثی که بدان‌ها اشاره شد، مفسّر و مبیّن همان جمع‌بندی‌ای هستند که در تعریف ایمان از نگاه قرآن، گفته شد. همچنین سایر احادیثی که در فصل اوّل و سایر فصل ها در باره ویژگی ها و آثار ایمان حقیقی آمده اند، با این تعریف، هماهنگ اند.  
'''دسته پنجم.''' احادیثی که ایمان را به باور قلبی‌ای تفسیر کرده اند که عمل صالح، آن را تصدیق کند، مانند: {{عربی|اندازه=155%|"لکِنَّ الإِیمانَ، ما خَلَصَ فِی القَلبِ وَ صَدَّقَهُ الأَعمالُ"}}.<ref>ر. ک: ص ۵۰ ح ۳۹.</ref> ایمان، چیزی است که در دل، خالص شود و اعمال، آن را تصدیق کنند. با تأمّل در طوایف پنج‌گانه احادیثی که بدان‌ها اشاره شد، معلوم می‌گردد که اختلافی میان آنها نیست و همگی به یک نکته اشاره دارند و آن، عبارت است از همان معنایی که در طایفه پنجم از احادیث ذکر شد، بدین‌سان که ایمان، همان تصدیق حقیقیِ قلبی است، و اقرار زبانی و اعمال شایسته، تصدیق عملیِ آن باور قلبی هستند. به سخن دیگر، اقرار و عمل، نشانه حقیقت داشتن باور قلبی و شرط اثباتیِ آن به شمار می‌آیند. بنابراین، احادیثی که بدان‌ها اشاره شد، مفسّر و مبیّن همان جمع‌بندی‌ای هستند که در تعریف ایمان از نگاه قرآن، گفته شد. همچنین سایر احادیثی که در فصل اوّل و سایر فصل ها در باره ویژگی ها و آثار ایمان حقیقی آمده اند، با این تعریف، هماهنگ اند.  


خط ۷۱: خط ۷۶:


واژه اسلام، در قرآن و احادیث، دو گونه کاربرد دارد: گاه در اسلام حقیقی به کار رفته است، مانند: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|إِنِّيَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ}}﴾}}.<ref>«بگو: من مأمورم که نخستین کسی باشم که اسلام آورده است». انعام: آیه ۱۴.</ref> [[امام علی]]{{ع}} نیز در تعریف اسلام فرموده است: {{عربی|اندازه=155%|"الإِسلامُ هُوَ التَّسلیمُ، وَ التَّسلیمُ هُوَ الیَقینُ، وَ الیَقینُ هُوَ التَّصدیقُ، وَ التَّصدیقُ هُوَ الإِقرارُ وَ الإِقرارُ هُوَ الأَداءُ وَ الأَداءُ هُوَ العَمَلُ"}}.<ref>«اسلام، تسلیم شدن است و تسلیم بودن، یقین داشتن است و یقین، تصدیق کردن است و تصدیق کردن، اقرار نمودن است و اقرار، انجام دادن است و انجام دادن، همان عمل است». نهج البلاغة: حکمت ۱۲۵، معانی الأخبار: ص ۱۸۵ ح ۱، تفسیر القمّی: ج ۱ ص ۱۰۰، بحار الأنوار: ج ۶۸ ص ۳۰۹ ح ۱.</ref>  این سخن، بدان معناست که شدّت ارتباط الفاظ هفت‌گانه‌ای که ذکر شد، تا حدّی است که  می‌توان هر یک را به دیگری تفسیر و تبیین کرد. اسلام به این معنا، تفاوتی با ایمان ندارد؛ امّا اسلام، کاربرد دیگری نیز در قرآن و حدیث دارد و آن، عبارت است از اسلام ظاهری، مانند این آیه: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref>بادیه‌نشینان گفتند: «ایمان آوردیم». بگو: ایمان نیاورده‌اید؛ لیکن بگویید: «اسلام آوردیم» و هنوز در دل‌های شما ایمان داخل نشده است. و اگر خدا و پیامبرِ او را فرمان برید، از [ ارزشِ ] کرده‌هایتان چیزی کم نمی‌کند. همانا خدا آمرزنده مهربان است». حجرات: آیه ۱۴.</ref> اسلام، در این آیه، با ایمان، متفاوت است و عبارت است از اقرار ظاهریِ بدون باور قلبی و ایمان، عبارت است از باور قلبیِ همراه با همه لوازم آن. احادیثی که این آیه را تفسیر کرده‌اند و یا با [[الهام]] از آن، تفاوت میان اسلام و ایمان را بیان کرده‌اند، به هفت دسته  می‌توان تقسیم کرد:  
واژه اسلام، در قرآن و احادیث، دو گونه کاربرد دارد: گاه در اسلام حقیقی به کار رفته است، مانند: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|إِنِّيَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ}}﴾}}.<ref>«بگو: من مأمورم که نخستین کسی باشم که اسلام آورده است». انعام: آیه ۱۴.</ref> [[امام علی]]{{ع}} نیز در تعریف اسلام فرموده است: {{عربی|اندازه=155%|"الإِسلامُ هُوَ التَّسلیمُ، وَ التَّسلیمُ هُوَ الیَقینُ، وَ الیَقینُ هُوَ التَّصدیقُ، وَ التَّصدیقُ هُوَ الإِقرارُ وَ الإِقرارُ هُوَ الأَداءُ وَ الأَداءُ هُوَ العَمَلُ"}}.<ref>«اسلام، تسلیم شدن است و تسلیم بودن، یقین داشتن است و یقین، تصدیق کردن است و تصدیق کردن، اقرار نمودن است و اقرار، انجام دادن است و انجام دادن، همان عمل است». نهج البلاغة: حکمت ۱۲۵، معانی الأخبار: ص ۱۸۵ ح ۱، تفسیر القمّی: ج ۱ ص ۱۰۰، بحار الأنوار: ج ۶۸ ص ۳۰۹ ح ۱.</ref>  این سخن، بدان معناست که شدّت ارتباط الفاظ هفت‌گانه‌ای که ذکر شد، تا حدّی است که  می‌توان هر یک را به دیگری تفسیر و تبیین کرد. اسلام به این معنا، تفاوتی با ایمان ندارد؛ امّا اسلام، کاربرد دیگری نیز در قرآن و حدیث دارد و آن، عبارت است از اسلام ظاهری، مانند این آیه: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref>بادیه‌نشینان گفتند: «ایمان آوردیم». بگو: ایمان نیاورده‌اید؛ لیکن بگویید: «اسلام آوردیم» و هنوز در دل‌های شما ایمان داخل نشده است. و اگر خدا و پیامبرِ او را فرمان برید، از [ ارزشِ ] کرده‌هایتان چیزی کم نمی‌کند. همانا خدا آمرزنده مهربان است». حجرات: آیه ۱۴.</ref> اسلام، در این آیه، با ایمان، متفاوت است و عبارت است از اقرار ظاهریِ بدون باور قلبی و ایمان، عبارت است از باور قلبیِ همراه با همه لوازم آن. احادیثی که این آیه را تفسیر کرده‌اند و یا با [[الهام]] از آن، تفاوت میان اسلام و ایمان را بیان کرده‌اند، به هفت دسته  می‌توان تقسیم کرد:  
'''دسته اوّل.''' احادیثی که دلالت دارند ایمان، شریک اسلام است؛ ولی اسلام، شریک ایمان نیست و نتیجه  می‌گیرند که هر مؤمنی مسلمان نیز هست؛ ولی هر مسلمانی مؤمن نیست.<ref>ر. ک: ص ۵۳ (ایمان در بر دارنده اسلام است، امّا برعکس نه).</ref>   
'''دسته اوّل.''' احادیثی که دلالت دارند ایمان، شریک اسلام است؛ ولی اسلام، شریک ایمان نیست و نتیجه  می‌گیرند که هر مؤمنی مسلمان نیز هست؛ ولی هر مسلمانی مؤمن نیست.<ref>ر. ک: ص ۵۳ (ایمان در بر دارنده اسلام است، امّا برعکس نه).</ref>   
'''دسته دوم.''' احادیثی که دلالت دارند بر این که ایمان، عبارت است از باور قلبی‌ای که اعمال صالح، آن را تصدیق کنند و اسلام، عبارت است از آنچه بر زبان جاری می‌شود و زمینه را برای اجرای احکام ظاهریِ اسلام، مانند صحّت ازدواج، فراهم می‌سازد.<ref>ر. ک: ص ۵۵ (ایمان در دل ها نقش  می‌بندد و اسلام بر زبان جاری  می‌شود).</ref>  
'''دسته دوم.''' احادیثی که دلالت دارند بر این که ایمان، عبارت است از باور قلبی‌ای که اعمال صالح، آن را تصدیق کنند و اسلام، عبارت است از آنچه بر زبان جاری می‌شود و زمینه را برای اجرای احکام ظاهریِ اسلام، مانند صحّت ازدواج، فراهم می‌سازد.<ref>ر. ک: ص ۵۵ (ایمان در دل ها نقش  می‌بندد و اسلام بر زبان جاری  می‌شود).</ref>  
'''دسته سوم.''' احادیثی که  می‌گویند: ایمان، عبارت است از اقرار و عمل، و اسلام عبارت است از اقرار بدون عمل.<ref>ر. ک: ص ۶۱ (ایمان، اقرار همراه عمل است و اسلام، اقرار بدون عمل).</ref>  '''دسته چهارم.''' احادیثی که  می‌گویند: اسلام، عبارت است از اقرار و انجام دادن ضروریات دین، مانند نماز و روزه و حج؛ ولی در ایمان، افزون بر آن، ترک معاصی و بخصوص گناهان کبیره نیز لازم است. <ref>ر. ک: ص ۶۱ (شرط دوری کردن از گناهان بزرگ و کوچک در ایمان).</ref>   
 
'''دسته پنجم.''' احادیثی که ایمان را اقرار و عمل و نیّت می‌دانند و اسلام را اقرار و عمل بدون نیّت.<ref>ر. ک: ص ۶۵ (ایمان، اقرار و کردار و نیّت است و اسلام، اقرار و کردار).</ref>  مقصود از عملِ بدون نیت، همان عمل کردن به ظواهر اسلام بدون باور قلبی است؛ زیرا نیّت، از باور قلبی ناشی می‌گردد.  
'''دسته سوم.''' احادیثی که  می‌گویند: ایمان، عبارت است از اقرار و عمل، و اسلام عبارت است از اقرار بدون عمل.<ref>ر. ک: ص ۶۱ (ایمان، اقرار همراه عمل است و اسلام، اقرار بدون عمل).</ref>   
 
'''دسته چهارم.''' احادیثی که  می‌گویند: اسلام، عبارت است از اقرار و انجام دادن ضروریات دین، مانند نماز و روزه و حج؛ ولی در ایمان، افزون بر آن، ترک معاصی و بخصوص گناهان کبیره نیز لازم است. <ref>ر. ک: ص ۶۱ (شرط دوری کردن از گناهان بزرگ و کوچک در ایمان).</ref>   
 
'''دسته پنجم.''' احادیثی که ایمان را اقرار و عمل و نیّت می‌دانند و اسلام را اقرار و عمل بدون نیّت.<ref>ر. ک: ص ۶۵ (ایمان، اقرار و کردار و نیّت است و اسلام، اقرار و کردار).</ref>  مقصود از عملِ بدون نیت، همان عمل کردن به ظواهر اسلام بدون باور قلبی است؛ زیرا نیّت، از باور قلبی ناشی می‌گردد.
'''دسته ششم.''' احادیثی که دلالت دارند اسلام، آشکار است و ایمان، در قلب.<ref>ر. ک: ص ۶۵ (اسلام، آشکار است و ایمان، در دل).</ref>   
'''دسته ششم.''' احادیثی که دلالت دارند اسلام، آشکار است و ایمان، در قلب.<ref>ر. ک: ص ۶۵ (اسلام، آشکار است و ایمان، در دل).</ref>   
'''دسته هفتم.''' احادیثی که تفاوت اسلام و ایمان را در آثار آن ـ یعنی اجرای احکام و قوانین در دنیا، و پاداش در آخرت ـ ذکر کرده‌اند.<ref>ر. ک: ص ۶۷ (احکام بر پایه اسلام‌اند و پاداش بر پایه ایمان است).</ref>  با تأمّل در این احادیث، روشن  می‌شود که اختلاف این احادیث، ظاهری است و در واقع، همه آنها اشاره به یک واقعیت دارند.  
'''دسته هفتم.''' احادیثی که تفاوت اسلام و ایمان را در آثار آن ـ یعنی اجرای احکام و قوانین در دنیا، و پاداش در آخرت ـ ذکر کرده‌اند.<ref>ر. ک: ص ۶۷ (احکام بر پایه اسلام‌اند و پاداش بر پایه ایمان است).</ref>  با تأمّل در این احادیث، روشن  می‌شود که اختلاف این احادیث، ظاهری است و در واقع، همه آنها اشاره به یک واقعیت دارند.  


خط ۱۳۲: خط ۱۴۵:




یازده. فواید و برکات ایمان
'''۱۱. فواید و برکات ایمان'''
 


ایمان، آثار و برکات فردی و اجتماعیِ فراوانی را برای اهل ایمان و جامعه اسلامی به همراه دارد. نخستین برکت ایمان، بصیرت و هدایت الهی است که در پرتو آن، معرفت به حقایق هستی و جهان بینی صحیح، برای انسان حاصل  می‌گردد و به دنبال آن، وی دارای ویژگی های اخلاقی، اجتماعی، عملی و دینی ارزشمندی  می‌شود. انسان در پرتو ایمان، از یوغ بردگیِ زراندوزان و زورمداران آزاد  می‌گردد و از دام تزویر شیطان و نفس امّاره نیز رهایی  می‌یابد و بدین سان، به آرامش و سعادت ابدی و خیر دنیا و آخرت دست  می‌یابد. نصوصی که بدین برکات اشاره دارند، در فصل هفتم و هشتم خواهند آمد.


ایمان، آثار و برکات فردی و اجتماعیِ فراوانی را برای اهل ایمان و جامعه اسلامی به همراه دارد. نخستین برکت ایمان، بصیرت و هدایت الهی است که در پرتو آن، معرفت به حقایق هستی و جهان بینی صحیح، برای انسان حاصل  می‌گردد و به دنبال آن، وی دارای ویژگی‌های اخلاقی، اجتماعی، عملی و دینی ارزشمندی  می‌شود. انسان در پرتو ایمان، از یوغ بردگیِ زراندوزان و زورمداران آزاد می‌گردد و از دام تزویر شیطان و نفس امّاره نیز رهایی  می‌یابد و بدین‌سان، به آرامش و سعادت ابدی و خیر دنیا و آخرت دست  می‌یابد. (...)


دوازده. زیان های بی ایمانی


نخستین زیان بی ایمانی، محرومیت از هدایت الهی و در نتیجه، خطا در جهان بینی است. شخص بی ایمان، جهان را فاقد شعور و هدف  می‌داند و بر این پایه، ارزش های اخلاقی را بی معنا  می‌انگارد و از این رو، به سادگی در دام شیطان های درونی و بیرونی قرار  می‌گیرد و راه ابتلا به انواع مفاسد و آلودگی های فردی و اجتماعی، برای او هموار  می‌گردد و در نهایت، بی ایمانی، حاصلی جز حسرت و ندامت برای او در پی نخواهد داشت. آیات و روایاتی که بر این معنا دلالت دارند، در فصل نهم ارائه  می‌شوند.  
۱۲. زیان‌های بی‌ایمانی


نخستین زیان بی‌ایمانی، محرومیت از هدایت الهی و در نتیجه، خطا در جهان‌بینی است. شخص بی‌ایمان، جهان را فاقد شعور و هدف  می‌داند و بر این پایه، ارزش‌های اخلاقی را بی‌معنا می‌انگارد و از این رو، به سادگی در دام شیطان‌های درونی و بیرونی قرار می‌گیرد و راه ابتلا به انواع مفاسد و آلودگی‌های فردی و اجتماعی، برای او هموار می‌گردد و در نهایت، بی‌ایمانی، حاصلی جز حسرت و ندامت برای او در پی نخواهد داشت..


فاصله میان ایمان و کفر
'''فاصله میان ایمان و کفر'''


در این جا باید به این پرسش، پاسخ داد که: بر پایه آنچه در تبیین رابطه جهل و کفر گذشت، میان کفر و ایمان، فاصله وجود دارد و کسی که دچار تردید و شک در اصول اعتقادی اسلام است، امّا آنها را انکار ن می‌کند، نه مسلمان است و نه کافر، در صورتی که از نظر فقهی، فاصله ای میان کفر و ایمان نیست و هر کس مؤمن نباشد، کافر است. چرا ؟ پاسخ این سؤال، این است که: آنچه در این جا مورد بررسی است، رابطه جهل و کفر از نظر معرفت شناسی است، نه از نظر فقهی. درست است که از نظر فقهی و بر اساس متون دینی فراوانی که در این زمینه وجود دارد،<ref>مانند آیه ۶۷ از سوره نمل و دو حدیث ۱۰ و ۱۱ از: الکافی: ج ۲ ص ۳۸۶.</ref> فاصله‌ای میان ایمان و کفر نیست؛ امّا از نظر معرفت شناسی، قطعا میان این دو، فاصله است. از نظر معرفت شناسی، شک کننده، تنها در صورتی کافر است که منکر اصول اعتقادی اسلام باشد؛ ولی در صورتی که آنها را انکار نکند، بویژه در صورتی که در صدد تحقیق و یافتن حقیقت باشد، کافر نیست؛ بلکه جاهل و مستضعف اعتقادی محسوب می‌گردد. بنا بر این، از نظر فقهی، میان کفر و ایمان، فاصله نیست و هر کس حقیقتا یا حُکما مؤمن نباشد، کافر محسوب می‌شود؛ ولی از نظر معرفت‌شناسی، میان کفر و ایمان، فاصله است. به سخن دیگر، از نظر معرفت‌شناسی، فرق است میان جاهلی که جهل خود را انکار نمی‌کند و جاهلی که جهل خود را انکار می‌کند، و کافر، در واقع، جاهلی است که جهل خود را انکار می‌کند و مدّعی علم است.  
در این جا باید به این پرسش، پاسخ داد که: بر پایه آنچه در تبیین رابطه جهل و کفر گذشت، میان کفر و ایمان، فاصله وجود دارد و کسی که دچار تردید و شک در اصول اعتقادی اسلام است، امّا آنها را انکار ن می‌کند، نه مسلمان است و نه کافر، در صورتی که از نظر فقهی، فاصله‌ای میان کفر و ایمان نیست و هر کس مؤمن نباشد، کافر است. چرا ؟ پاسخ این سؤال، این است که: آنچه در این جا مورد بررسی است، رابطه جهل و کفر از نظر معرفت‌شناسی است، نه از نظر فقهی. درست است که از نظر فقهی و بر اساس متون دینی فراوانی که در این زمینه وجود دارد،<ref>مانند آیه ۶۷ از سوره نمل و دو حدیث ۱۰ و ۱۱ از: الکافی: ج ۲ ص ۳۸۶.</ref> فاصله‌ای میان ایمان و کفر نیست؛ امّا از نظر معرفت‌شناسی، قطعا میان این دو، فاصله است. از نظر معرفت‌شناسی، شک‌کننده، تنها در صورتی کافر است که منکر اصول اعتقادی اسلام باشد؛ ولی در صورتی که آنها را انکار نکند، به‌ویژه در صورتی که در صدد تحقیق و یافتن حقیقت باشد، کافر نیست؛ بلکه جاهل و مستضعف اعتقادی محسوب می‌گردد. بنابراین، از نظر فقهی، میان کفر و ایمان، فاصله نیست و هر کس حقیقتا یا حُکما مؤمن نباشد، کافر محسوب می‌شود؛ ولی از نظر معرفت‌شناسی، میان کفر و ایمان، فاصله است. به سخن دیگر، از نظر معرفت‌شناسی، فرق است میان جاهلی که جهل خود را انکار نمی‌کند و جاهلی که جهل خود را انکار می‌کند، و کافر، در واقع، جاهلی است که جهل خود را انکار می‌کند و مدّعی علم است.  




۵۳٬۳۷۰

ویرایش