پرش به محتوا

زلیخا در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - '== جستارهای وابسته == ==' به '==')
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = زلیخا
| موضوع مرتبط = زلیخا
خط ۱۸: خط ۱۷:
[[قرآن کریم]] بدون پرداختن به نام زلیخا و بسیاری از جزئیات مربوط به [[هویت]] و [[حیات]] وی، حوادثی از [[زندگی]] او را فقط به سبب [[ارتباط]] با زندگی [[حضرت یوسف]]{{ع}} و به عنوان یکی از شخصیت‌های داستان وی گزارش می‌کند. حضور وی در گزارش‌های قرآن در ادامه [[روایت]] داستان حضرت یوسف{{ع}} و به عنوان [[زن]] [[عزیز مصر]] با ورود [[یوسف]] نوجوان <ref>نک: التبیان، ج ۶، ص ۱۶۶؛ البحر المحیط، ج ۵، ص ۲۹۲.</ref> در شکل غلامی زرخرید به [[خانه]] عزیز مصر و سفارش وی به همسرش مبنی بر گرامیداشت آن حضرت آغاز می‌شود. گزارش مربوط به این دوره بسیار گزیده و گذراست. {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و آن مرد مصری که او را خریده بود به همسر خود گفت: جایگاه او را نیکو بدار (و با خادمان مگمار) باشد که به ما سود رساند یا او را به فرزندی بگزینیم؛ و بدین‌گونه یوسف را در آن (سر) زمین جای دادیم و (بر آن شدیم) تا بدو از (دانش) خوابگزاری بیاموزیم و خداوند بر کار خویش چیرگی دارد اما بسیاری از مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۲۱.</ref> بیشترین گزارش قرآن درباره زن عزیز مصر در پیوند با [[دوره جوانی]] حضرت یوسف{{ع}} است. [[عشق]] سوزان آن زن به یوسف{{ع}}، [[شکست]] همه تلاش‌های وی برای کامجویی از آن حضرت، آشکار شدن این [[رسوایی]]، تلاش آن زن برای [[گناهکار]] نشان دادن یوسف{{ع}}، [[گواهی]] شواهد و قراین بر بی‌گناهی وی و [[خطاکاری]] [[زن]] [[عزیز]] و تلاش عزیز مصر برای سرپوش گذاشتن بر این ماجرای عشقی و رسوا، بخش‌های مهمی از گزارش‌های مربوط به این دوره از حیات او هستند. {{متن قرآن|وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِن دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاء مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلاَّ أَن يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ قَالَ هِيَ رَاوَدَتْنِي عَن نَّفْسِي وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ أَهْلِهَا إِن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِن الصَّادِقِينَ فَلَمَّا رَأَى قَمِيصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِن كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنبِكِ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ }}<ref>«و چون به برنایی خویش رسید بدو (نیروی) داوری و دانش بخشیدیم و بدین گونه به نیکوکاران پاداش می‌دهیم. و آن زن که یوسف در خانه‌اش بود از او، کام خواست  و درها را بست و گفت: پیش آی که از آن توام ! (یوسف) گفت: پناه بر خداوند! او پرورنده من است، جایگاه مرا نیکو داشته است، بی‌گمان ستمکاران رستگار نمی‌گردند. و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد  بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود. و هر دو به سوی در پیش تاختند و آن زن پیراهن او را از پشت درید و شویش را کنار در، یافتند؛ زن گفت: کیفر کسی که به همسرت نظر بد داشته باشد جز آنکه زندانی شود یا به عذابی دردناک دچار گردد چیست؟ (یوسف) گفت: او بود که از من، کام می‌خواست و گواهی از کسان آن زن گواهی داد:اگر پیراهن وی از پیش دریده است زن راست می‌گوید و مرد از دروغگویان است. و اگر پیراهنش از پشت دریده است زن دروغ می‌گوید و مرد از راستگویان است. و چون (شویش) دید که پیراهن مرد از پشت دریده است گفت: بی‌گمان این از نیرنگ شما زنان است و نیرنگ شما زنان سترگ است. ای یوسف! از این (رویداد) روی بگردان (و در گذر) و (ای زن!) تو نیز برای گناهت آمرزش بخواه که تو بی‌گمان از خطاکاران بوده‌ای» سوره یوسف، آیه ۲۲-۲۹.</ref>.
[[قرآن کریم]] بدون پرداختن به نام زلیخا و بسیاری از جزئیات مربوط به [[هویت]] و [[حیات]] وی، حوادثی از [[زندگی]] او را فقط به سبب [[ارتباط]] با زندگی [[حضرت یوسف]]{{ع}} و به عنوان یکی از شخصیت‌های داستان وی گزارش می‌کند. حضور وی در گزارش‌های قرآن در ادامه [[روایت]] داستان حضرت یوسف{{ع}} و به عنوان [[زن]] [[عزیز مصر]] با ورود [[یوسف]] نوجوان <ref>نک: التبیان، ج ۶، ص ۱۶۶؛ البحر المحیط، ج ۵، ص ۲۹۲.</ref> در شکل غلامی زرخرید به [[خانه]] عزیز مصر و سفارش وی به همسرش مبنی بر گرامیداشت آن حضرت آغاز می‌شود. گزارش مربوط به این دوره بسیار گزیده و گذراست. {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و آن مرد مصری که او را خریده بود به همسر خود گفت: جایگاه او را نیکو بدار (و با خادمان مگمار) باشد که به ما سود رساند یا او را به فرزندی بگزینیم؛ و بدین‌گونه یوسف را در آن (سر) زمین جای دادیم و (بر آن شدیم) تا بدو از (دانش) خوابگزاری بیاموزیم و خداوند بر کار خویش چیرگی دارد اما بسیاری از مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۲۱.</ref> بیشترین گزارش قرآن درباره زن عزیز مصر در پیوند با [[دوره جوانی]] حضرت یوسف{{ع}} است. [[عشق]] سوزان آن زن به یوسف{{ع}}، [[شکست]] همه تلاش‌های وی برای کامجویی از آن حضرت، آشکار شدن این [[رسوایی]]، تلاش آن زن برای [[گناهکار]] نشان دادن یوسف{{ع}}، [[گواهی]] شواهد و قراین بر بی‌گناهی وی و [[خطاکاری]] [[زن]] [[عزیز]] و تلاش عزیز مصر برای سرپوش گذاشتن بر این ماجرای عشقی و رسوا، بخش‌های مهمی از گزارش‌های مربوط به این دوره از حیات او هستند. {{متن قرآن|وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِن دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاء مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلاَّ أَن يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ قَالَ هِيَ رَاوَدَتْنِي عَن نَّفْسِي وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ أَهْلِهَا إِن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِن الصَّادِقِينَ فَلَمَّا رَأَى قَمِيصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِن كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنبِكِ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ }}<ref>«و چون به برنایی خویش رسید بدو (نیروی) داوری و دانش بخشیدیم و بدین گونه به نیکوکاران پاداش می‌دهیم. و آن زن که یوسف در خانه‌اش بود از او، کام خواست  و درها را بست و گفت: پیش آی که از آن توام ! (یوسف) گفت: پناه بر خداوند! او پرورنده من است، جایگاه مرا نیکو داشته است، بی‌گمان ستمکاران رستگار نمی‌گردند. و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد  بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود. و هر دو به سوی در پیش تاختند و آن زن پیراهن او را از پشت درید و شویش را کنار در، یافتند؛ زن گفت: کیفر کسی که به همسرت نظر بد داشته باشد جز آنکه زندانی شود یا به عذابی دردناک دچار گردد چیست؟ (یوسف) گفت: او بود که از من، کام می‌خواست و گواهی از کسان آن زن گواهی داد:اگر پیراهن وی از پیش دریده است زن راست می‌گوید و مرد از دروغگویان است. و اگر پیراهنش از پشت دریده است زن دروغ می‌گوید و مرد از راستگویان است. و چون (شویش) دید که پیراهن مرد از پشت دریده است گفت: بی‌گمان این از نیرنگ شما زنان است و نیرنگ شما زنان سترگ است. ای یوسف! از این (رویداد) روی بگردان (و در گذر) و (ای زن!) تو نیز برای گناهت آمرزش بخواه که تو بی‌گمان از خطاکاران بوده‌ای» سوره یوسف، آیه ۲۲-۲۹.</ref>.


بخش سوم روایت قرآن، انتشار ماجرای عشقی زن عزیز مصر، ملامت او از سوی [[زنان]] دربار و واکنش وی نسبت به این موضوع و باز شدن پای آن زنان به این ماجرا را حکایت می‌کند. {{متن قرآن|وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّينًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلاَّ مَلَكٌ كَرِيمٌ  قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِن لَّمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِّنَ الصَّاغِرِينَ قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُن مِّنَ الْجَاهِلِينَ فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ }}<ref>«و زنانی در آن شهر گفتند: همسر عزیز (مصر) از برده خویش، کام می‌خواهد، (برده‌اش) او را در عشق، سخت شیفته کرده است؛ بی‌گمان ما او را در گمراهی آشکاری می‌بینیم. و چون (همسر عزیز مصر، ملامت) فریب (آمیز) آنان را شنید (کسی را) نزدشان فرستاد و برای آنها تکیه‌گاهی آماده ساخت  و به هر یک از ایشان کاردی داد و (به یوسف) گفت: خود را به آنان نشان ده! چون او را دیدند بزرگش یافتند و دست خویش را (از خودباختگی) بریدند و گفتند: پاکاکه خداوند است!  این، نه آدمیزاد که جز فرشته‌ای ارجمند نیست ... (آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری ، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد و اگر آنچه به او فرمان می‌دهم انجام ندهد بی‌گمان به زندان افکنده می‌شود و از خوارشدگان  خواهد بود. (یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود. پروردگار وی دعایش را اجابت کرد و فریب آن زنان را از او بگرداند، بی‌گمان اوست که شنوای داناست» سوره یوسف، آیه ۳۰-۳۴.</ref> ناکامی [[همسر]] عزیز مصر و دیگر زنان در کامجویی خویش و [[زندانی]] ساختن یوسف{{ع}} برای مدتی نامعین با [[هدف]] گناهکار نشان دادن و [[تنبیه]] وی، بخش چهارم روایت قرآن در این باره است. {{متن قرآن|ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ}}<ref>«آنگاه، پس از آنکه آن نشانه‌ها را دیدند بر آن شدند که او را تا زمانی زندانی کنند» سوره یوسف، آیه ۳۵.</ref> در بخش پنجم، با گزارش تحقیق و تفحص [[پادشاه]] [[مصر]] درباره ماجرای مجلس [[زنان]]، [[گواهی]] آنان و اعتراف [[زن]] [[عزیز مصر]] به بی‌گناهی و درستکاری [[حضرت یوسف]]{{ع}} و [[آزادی]] آن [[حضرت]]، حضور[[زن]] عزیز مصر در گزارش‌های [[قرآن]] پایان می‌پذیرد {{متن قرآن|وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ الَّلاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدتُّنَّ يُوسُفَ عَن نَّفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِن سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ الآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَاْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ ذَلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَأَنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي كَيْدَ الْخَائِنِينَ وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِينٌ }}<ref>« و پادشاه گفت: او را پیش من آورید! چون فرستاده نزد او آمد، وی گفت: نزد سرورت باز گرد و از او بپرس: حال زنانی که دست خود را بریدند چه بود؟ بی‌گمان پروردگار من به نیرنگ آنان داناست. (پادشاه به زنان) گفت: آن هنگام که از یوسف کام می‌خواستید حال و کارتان چه بود؟گفتند: پاکا که خداوند است ! ما او را هیچ گناهکار نمی‌دانیم ؛ همسر عزیز (مصر) گفت: اکنون حقّ آشکار گشت: من از او کام خواستم و او از راستگویان است. (یوسف گفت) آن (پرس و جو، از آن رو) است تا (عزیز مصر) بداند که من در نهان به وی خیانت نورزیده‌ام و اینکه خداوند فریب خیانت‌پیشگان را به جایی نمی‌رساند. و من نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزنده‌ای بخشاینده است.  و پادشاه گفت: او را نزد من آورید تا او را (ندیم) ویژه خود گردانم و چون با او به گفت و گو پرداخت گفت: بی‌گمان تو امروز نزد ما بلند جایگاهی امینی» سوره یوسف، آیه ۵۰-۵۴.</ref>؛ اما [[مفسران]] در ذیل این [[آیات]] ضمن شرح گزارش‌های یاد شده، به بسیاری از جزئیات از قبیل نام، [[نسب]]، [[شخصیت]] و سرانجام زن عزیز مصر نیز پرداخته‌اند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[زلیخا (مقاله)|مقاله «زلیخا»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref>
بخش سوم روایت قرآن، انتشار ماجرای عشقی زن عزیز مصر، ملامت او از سوی [[زنان]] دربار و واکنش وی نسبت به این موضوع و باز شدن پای آن زنان به این ماجرا را حکایت می‌کند. {{متن قرآن|وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّينًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلاَّ مَلَكٌ كَرِيمٌ  قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِن لَّمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِّنَ الصَّاغِرِينَ قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُن مِّنَ الْجَاهِلِينَ فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ }}<ref>«و زنانی در آن شهر گفتند: همسر عزیز (مصر) از برده خویش، کام می‌خواهد، (برده‌اش) او را در عشق، سخت شیفته کرده است؛ بی‌گمان ما او را در گمراهی آشکاری می‌بینیم. و چون (همسر عزیز مصر، ملامت) فریب (آمیز) آنان را شنید (کسی را) نزدشان فرستاد و برای آنها تکیه‌گاهی آماده ساخت  و به هر یک از ایشان کاردی داد و (به یوسف) گفت: خود را به آنان نشان ده! چون او را دیدند بزرگش یافتند و دست خویش را (از خودباختگی) بریدند و گفتند: پاکاکه خداوند است!  این، نه آدمیزاد که جز فرشته‌ای ارجمند نیست ... (آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری ، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد و اگر آنچه به او فرمان می‌دهم انجام ندهد بی‌گمان به زندان افکنده می‌شود و از خوارشدگان  خواهد بود. (یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود. پروردگار وی دعایش را اجابت کرد و فریب آن زنان را از او بگرداند، بی‌گمان اوست که شنوای داناست» سوره یوسف، آیه ۳۰-۳۴.</ref> ناکامی [[همسر]] عزیز مصر و دیگر زنان در کامجویی خویش و [[زندانی]] ساختن یوسف{{ع}} برای مدتی نامعین با [[هدف]] گناهکار نشان دادن و [[تنبیه]] وی، بخش چهارم روایت قرآن در این باره است. {{متن قرآن|ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ}}<ref>«آنگاه، پس از آنکه آن نشانه‌ها را دیدند بر آن شدند که او را تا زمانی زندانی کنند» سوره یوسف، آیه ۳۵.</ref> در بخش پنجم، با گزارش تحقیق و تفحص [[پادشاه]] [[مصر]] درباره ماجرای مجلس [[زنان]]، [[گواهی]] آنان و اعتراف [[زن]] [[عزیز مصر]] به بی‌گناهی و درستکاری [[حضرت یوسف]]{{ع}} و [[آزادی]] آن [[حضرت]]، حضور[[زن]] عزیز مصر در گزارش‌های [[قرآن]] پایان می‌پذیرد {{متن قرآن|وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ الَّلاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدتُّنَّ يُوسُفَ عَن نَّفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِن سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ الآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَاْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ ذَلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَأَنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي كَيْدَ الْخَائِنِينَ وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِينٌ }}<ref>«و پادشاه گفت: او را پیش من آورید! چون فرستاده نزد او آمد، وی گفت: نزد سرورت باز گرد و از او بپرس: حال زنانی که دست خود را بریدند چه بود؟ بی‌گمان پروردگار من به نیرنگ آنان داناست. (پادشاه به زنان) گفت: آن هنگام که از یوسف کام می‌خواستید حال و کارتان چه بود؟گفتند: پاکا که خداوند است ! ما او را هیچ گناهکار نمی‌دانیم ؛ همسر عزیز (مصر) گفت: اکنون حقّ آشکار گشت: من از او کام خواستم و او از راستگویان است. (یوسف گفت) آن (پرس و جو، از آن رو) است تا (عزیز مصر) بداند که من در نهان به وی خیانت نورزیده‌ام و اینکه خداوند فریب خیانت‌پیشگان را به جایی نمی‌رساند. و من نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزنده‌ای بخشاینده است.  و پادشاه گفت: او را نزد من آورید تا او را (ندیم) ویژه خود گردانم و چون با او به گفت و گو پرداخت گفت: بی‌گمان تو امروز نزد ما بلند جایگاهی امینی» سوره یوسف، آیه ۵۰-۵۴.</ref>؛ اما [[مفسران]] در ذیل این [[آیات]] ضمن شرح گزارش‌های یاد شده، به بسیاری از جزئیات از قبیل نام، [[نسب]]، [[شخصیت]] و سرانجام زن عزیز مصر نیز پرداخته‌اند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[زلیخا (مقاله)|مقاله «زلیخا»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref>


==نام==
==نام==
خط ۳۶: خط ۳۵:
بر اساس [[روایت]] قرآن کریم، زلیخا به [[سختی]] شیفته و دلباخته حضرت یوسف{{ع}} گردید. [[قرآن]] از زبان گروهی از [[زنان]] مصر در این باره تعبیر {{متن قرآن|شَغَفَهَا حُبًّا}} را به کار برده است که شیفتگی شدید و [[عشق]] سوزان و جنون‌آمیز وی را می‌رساند{{متن قرآن|وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و زنانی در آن شهر گفتند: همسر عزیز (مصر) از برده خویش، کام می‌خواهد، (برده‌اش) او را در عشق، سخت شیفته کرده است؛ بی‌گمان ما او را در گمراهی آشکاری می‌بینیم» سوره یوسف، آیه 30.</ref>.<ref>تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۱۴۶؛ الکشاف، ج ۲، ص ۳۱۶؛ روح المعانی، ج ۱۲، ص ۲۲۶؛ نمونه، ج ۹، ص ۳۹۲.</ref> شیفتگی و دلباختگی [[زلیخا]] به گونه‌ای بود که او را از خود بی‌خود کرده بود؛ به گونه‌ای که وی روزی با بستن درهای [[خانه]] و [[خلوت]] کردن آن، خود را بر [[حضرت یوسف]]{{ع}} عرضه کرد و از او خواست که خود را در [[اختیار]] وی قرار داده و به خواسته او تن دهد. در پی [[امتناع]] شدید [[یوسف]]{{ع}} و هنگامی که زلیخا با [[اصرار]] برخواسته خویش، عملاً قصد کرد تا از آن [[حضرت]] کام [[دل]] بگیرد، حضرت یوسف{{ع}} از نزد او گریخت. زلیخا با تعقیب آن حضرت و چنگ زدن به [[لباس]] وی تلاش کرد به [[زور]] هم که شده به خواسته خود برسد. او چنان لباس یوسف{{ع}} را گرفت و به سوی خود کشید که پشت آن از هم دریده شد. {{متن قرآن|وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ  وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِن دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاء مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلاَّ أَن يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و آن زن که یوسف در خانه‌اش بود از او، کام خواست  و درها را بست و گفت: پیش آی که از آن توام ! (یوسف) گفت: پناه بر خداوند! او پرورنده من است، جایگاه مرا نیکو داشته است، بی‌گمان ستمکاران رستگار نمی‌گردند. و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد  بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود. و هر دو به سوی در پیش تاختند و آن زن پیراهن او را از پشت درید و شویش را کنار در، یافتند؛ زن گفت: کیفر کسی که به همسرت نظر بد داشته باشد جز آنکه زندانی شود یا به عذابی دردناک دچار گردد چیست؟» سوره یوسف، آیه ۲۳-۲۵.</ref> اظهار [[عشق]] و علاقه شدید به حضرت یوسف{{ع}} و اصرار بر کامجویی از [[راه]] [[نامشروع]] به رغم شوهردار بودن، زلیخا را زنی [[هوسران]] می‌نمایاند. به ویژه با توجه به اینکه ملامت زلیخا از سوی [[زنان]] [[مصری]] و [[گمراه]] [[خواندن]] وی {{متن قرآن|وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و زنانی در آن شهر گفتند: همسر عزیز (مصر) از برده خویش، کام می‌خواهد، (برده‌اش) او را در عشق، سخت شیفته کرده است؛ بی‌گمان ما او را در گمراهی آشکاری می‌بینیم» سوره یوسف، آیه ۳۰.</ref> نشان می‌دهد که چنین کاری به ویژه با توجه به [[جایگاه اجتماعی]] و [[خانوادگی]] زلیخا و همسرش و برده بودن یوسف{{ع}}، همچنین اصرار و [[اقدام عملی]] وی برای کامجویی به رغم امتناع یوسف{{ع}}، به احتمال زیاد برخلاف [[آیین]] و ارزش‌های [[حاکم]] بر [[جامعه]] [[مصر]] بوده است.<ref>نک: المیزان، ج ۱۱، ص ۱۵۸.</ref> معرفی وی در شمار [[خطاکاران]] و توصیه او به پوزش‌طلبی از سوی [[عزیز مصر]] نیز مؤید این معناست {{متن قرآن|يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ}}<ref>«ای یوسف! از این (رویداد) روی بگردان (و در گذر) و (ای زن!) تو نیز برای گناهت آمرزش بخواه که تو بی‌گمان از خطاکاران بوده‌ای» سوره یوسف، آیه ۲۹.</ref>؛ اما به رغم همه این مسائل وی بر کامجویی خویش اصرار ورزید و [[رسوایی]] به بار آورد.
بر اساس [[روایت]] قرآن کریم، زلیخا به [[سختی]] شیفته و دلباخته حضرت یوسف{{ع}} گردید. [[قرآن]] از زبان گروهی از [[زنان]] مصر در این باره تعبیر {{متن قرآن|شَغَفَهَا حُبًّا}} را به کار برده است که شیفتگی شدید و [[عشق]] سوزان و جنون‌آمیز وی را می‌رساند{{متن قرآن|وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و زنانی در آن شهر گفتند: همسر عزیز (مصر) از برده خویش، کام می‌خواهد، (برده‌اش) او را در عشق، سخت شیفته کرده است؛ بی‌گمان ما او را در گمراهی آشکاری می‌بینیم» سوره یوسف، آیه 30.</ref>.<ref>تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۱۴۶؛ الکشاف، ج ۲، ص ۳۱۶؛ روح المعانی، ج ۱۲، ص ۲۲۶؛ نمونه، ج ۹، ص ۳۹۲.</ref> شیفتگی و دلباختگی [[زلیخا]] به گونه‌ای بود که او را از خود بی‌خود کرده بود؛ به گونه‌ای که وی روزی با بستن درهای [[خانه]] و [[خلوت]] کردن آن، خود را بر [[حضرت یوسف]]{{ع}} عرضه کرد و از او خواست که خود را در [[اختیار]] وی قرار داده و به خواسته او تن دهد. در پی [[امتناع]] شدید [[یوسف]]{{ع}} و هنگامی که زلیخا با [[اصرار]] برخواسته خویش، عملاً قصد کرد تا از آن [[حضرت]] کام [[دل]] بگیرد، حضرت یوسف{{ع}} از نزد او گریخت. زلیخا با تعقیب آن حضرت و چنگ زدن به [[لباس]] وی تلاش کرد به [[زور]] هم که شده به خواسته خود برسد. او چنان لباس یوسف{{ع}} را گرفت و به سوی خود کشید که پشت آن از هم دریده شد. {{متن قرآن|وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ  وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِن دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاء مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلاَّ أَن يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و آن زن که یوسف در خانه‌اش بود از او، کام خواست  و درها را بست و گفت: پیش آی که از آن توام ! (یوسف) گفت: پناه بر خداوند! او پرورنده من است، جایگاه مرا نیکو داشته است، بی‌گمان ستمکاران رستگار نمی‌گردند. و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد  بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود. و هر دو به سوی در پیش تاختند و آن زن پیراهن او را از پشت درید و شویش را کنار در، یافتند؛ زن گفت: کیفر کسی که به همسرت نظر بد داشته باشد جز آنکه زندانی شود یا به عذابی دردناک دچار گردد چیست؟» سوره یوسف، آیه ۲۳-۲۵.</ref> اظهار [[عشق]] و علاقه شدید به حضرت یوسف{{ع}} و اصرار بر کامجویی از [[راه]] [[نامشروع]] به رغم شوهردار بودن، زلیخا را زنی [[هوسران]] می‌نمایاند. به ویژه با توجه به اینکه ملامت زلیخا از سوی [[زنان]] [[مصری]] و [[گمراه]] [[خواندن]] وی {{متن قرآن|وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و زنانی در آن شهر گفتند: همسر عزیز (مصر) از برده خویش، کام می‌خواهد، (برده‌اش) او را در عشق، سخت شیفته کرده است؛ بی‌گمان ما او را در گمراهی آشکاری می‌بینیم» سوره یوسف، آیه ۳۰.</ref> نشان می‌دهد که چنین کاری به ویژه با توجه به [[جایگاه اجتماعی]] و [[خانوادگی]] زلیخا و همسرش و برده بودن یوسف{{ع}}، همچنین اصرار و [[اقدام عملی]] وی برای کامجویی به رغم امتناع یوسف{{ع}}، به احتمال زیاد برخلاف [[آیین]] و ارزش‌های [[حاکم]] بر [[جامعه]] [[مصر]] بوده است.<ref>نک: المیزان، ج ۱۱، ص ۱۵۸.</ref> معرفی وی در شمار [[خطاکاران]] و توصیه او به پوزش‌طلبی از سوی [[عزیز مصر]] نیز مؤید این معناست {{متن قرآن|يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ}}<ref>«ای یوسف! از این (رویداد) روی بگردان (و در گذر) و (ای زن!) تو نیز برای گناهت آمرزش بخواه که تو بی‌گمان از خطاکاران بوده‌ای» سوره یوسف، آیه ۲۹.</ref>؛ اما به رغم همه این مسائل وی بر کامجویی خویش اصرار ورزید و [[رسوایی]] به بار آورد.
===[[دروغگویی]]===
===[[دروغگویی]]===
زمانی که زلیخا در پی یوسف{{ع}} به سمت در خروجی دوید و در لباس وی چنگ انداخت، ناگهان در آستانه در با عزیز مصر روبه‌رو شدند. در این هنگام زلیخا در واکنشی سریع و بی‌آنکه خود را ببازد، با [[توسل]] به [[دروغگویی]] رو به شوهر خود کرده و گفت: [[یوسف]]{{ع}} نسبت به وی نظر [[بدی]] داشت و می‌خواست به او [[تجاوز]] کند و چنین فردی باید [[زندانی]] شده یا به [[سختی]] [[مجازات]] گردد. {{متن قرآن|وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و هر دو به سوی در پیش تاختند و آن زن پیراهن او را از پشت درید و شویش را کنار در، یافتند؛ زن گفت: کیفر کسی که به همسرت نظر بد داشته باشد جز آنکه زندانی شود یا به عذابی دردناک دچار گردد چیست؟» سوره یوسف، آیه ۲۵.</ref> [[زلیخا]] به خوبی می‌دانست که یوسف{{ع}} بی‌گناه است؛ ولی با این حال به [[راحتی]] و برای تبرئه خویش حاضر شد با توسل به دروغگویی به آن [[حضرت]] [[تهمت]] و [[افترا]] بزند؛ البته دروغگویی زلیخا چندان دوام نیاورد و با [[داوری]] یکی از [[نزدیکان]] زلیخا و نیز اعتراف نهایی خود وی، دروغش آشکار گردید. {{متن قرآن|قَالَ هِيَ رَاوَدَتْنِي عَن نَّفْسِي وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ أَهْلِهَا إِن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِن الصَّادِقِينَ فَلَمَّا رَأَى قَمِيصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِن كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ}}<ref>« (یوسف) گفت: او بود که از من، کام می‌خواست و گواهی از کسان آن زن گواهی داد:اگر پیراهن وی از پیش دریده است زن راست می‌گوید و مرد از دروغگویان است. و اگر پیراهنش از پشت دریده است زن دروغ می‌گوید و مرد از راستگویان است. و چون (شویش) دید که پیراهن مرد از پشت دریده است گفت: بی‌گمان این از نیرنگ شما زنان است و نیرنگ شما زنان سترگ است» سوره یوسف، آیه ۲۶-۲۸.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«(پادشاه به زنان) گفت: آن هنگام که از یوسف کام می‌خواستید حال و کارتان چه بود؟» سوره یوسف، آیه ۵۱.</ref>
زمانی که زلیخا در پی یوسف{{ع}} به سمت در خروجی دوید و در لباس وی چنگ انداخت، ناگهان در آستانه در با عزیز مصر روبه‌رو شدند. در این هنگام زلیخا در واکنشی سریع و بی‌آنکه خود را ببازد، با [[توسل]] به [[دروغگویی]] رو به شوهر خود کرده و گفت: [[یوسف]]{{ع}} نسبت به وی نظر [[بدی]] داشت و می‌خواست به او [[تجاوز]] کند و چنین فردی باید [[زندانی]] شده یا به [[سختی]] [[مجازات]] گردد. {{متن قرآن|وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و هر دو به سوی در پیش تاختند و آن زن پیراهن او را از پشت درید و شویش را کنار در، یافتند؛ زن گفت: کیفر کسی که به همسرت نظر بد داشته باشد جز آنکه زندانی شود یا به عذابی دردناک دچار گردد چیست؟» سوره یوسف، آیه ۲۵.</ref> [[زلیخا]] به خوبی می‌دانست که یوسف{{ع}} بی‌گناه است؛ ولی با این حال به [[راحتی]] و برای تبرئه خویش حاضر شد با توسل به دروغگویی به آن [[حضرت]] [[تهمت]] و [[افترا]] بزند؛ البته دروغگویی زلیخا چندان دوام نیاورد و با [[داوری]] یکی از [[نزدیکان]] زلیخا و نیز اعتراف نهایی خود وی، دروغش آشکار گردید. {{متن قرآن|قَالَ هِيَ رَاوَدَتْنِي عَن نَّفْسِي وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ أَهْلِهَا إِن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِن الصَّادِقِينَ فَلَمَّا رَأَى قَمِيصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِن كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ}}<ref>«(یوسف) گفت: او بود که از من، کام می‌خواست و گواهی از کسان آن زن گواهی داد:اگر پیراهن وی از پیش دریده است زن راست می‌گوید و مرد از دروغگویان است. و اگر پیراهنش از پشت دریده است زن دروغ می‌گوید و مرد از راستگویان است. و چون (شویش) دید که پیراهن مرد از پشت دریده است گفت: بی‌گمان این از نیرنگ شما زنان است و نیرنگ شما زنان سترگ است» سوره یوسف، آیه ۲۶-۲۸.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«(پادشاه به زنان) گفت: آن هنگام که از یوسف کام می‌خواستید حال و کارتان چه بود؟» سوره یوسف، آیه ۵۱.</ref>
===[[نفوذ]] و سلطه‌گرایی===
===[[نفوذ]] و سلطه‌گرایی===
شیوه برخورد [[عزیز مصر]] در برابر [[کارها]] و خواسته‌های زلیخا نشان دهنده نفوذ و [[سلطه]] وی بر شوهر خویش است. عزیز مصر بدون اینکه واکنش [[تندی]] در برابر [[رفتار ناشایست]] همسرش نشان دهد، [[حضرت یوسف]]{{ع}} را به [[سکوت]] و نادیده‌انگاری [[دعوت]] کرد و زلیخا را به پوزش از خطای خویش خواند. وی همچنین به رغم [[آگاهی]] از بی‌گناهی یوسف{{ع}} وی را به [[زندان]] افکند که [[مفسران]] عامل اصلی آن را درخواست زلیخا دانسته‌اند. {{متن قرآن|يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ}}<ref>«ای یوسف! از این (رویداد) روی بگردان (و در گذر) و (ای زن!) تو نیز برای گناهت آمرزش بخواه که تو بی‌گمان از خطاکاران بوده‌ای» سوره یوسف، آیه ۲۹.</ref>، {{متن قرآن|قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِنَ الصَّاغِرِينَ}}<ref>«(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری ، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد و اگر آنچه به او فرمان می‌دهم انجام ندهد بی‌گمان به زندان افکنده می‌شود و از خوارشدگان  خواهد بود» سوره یوسف، آیه ۳۲.</ref>، {{متن قرآن|ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ}}<ref>«آنگاه، پس از آنکه آن نشانه‌ها را دیدند بر آن شدند که او را تا زمانی زندانی کنند» سوره یوسف، آیه 35.</ref> شاید ریشه این نفوذ در جایگاه [[خانوادگی]] زلیخا یا علاقه عزیز مصر به وی نهفته بود. زلیخا در دستگاه [[حکومتی]] [[مصر]] نیز [[قدرت]] و نفوذ فراوانی داشت، از این رو به راحتی حضرت یوسف{{ع}} را به زندان و [[شکنجه]] [[تهدید]] کرد و سرانجام به رغم همه شواهد مبنی بر بی‌گناهی آن حضرت، موجب زندانی شدن وی گردید. {{متن قرآن|قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِنَ الصَّاغِرِينَ}}<ref>«(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری ، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد و اگر آنچه به او فرمان می‌دهم انجام ندهد بی‌گمان به زندان افکنده می‌شود و از خوارشدگان  خواهد بود» سوره یوسف، آیه ۳۲.</ref>، {{متن قرآن|ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ}}<ref>«آنگاه، پس از آنکه آن نشانه‌ها را دیدند بر آن شدند که او را تا زمانی زندانی کنند» سوره یوسف، آیه 35.</ref> (زندانی کردن یوسف{{ع}}) این قدرت و نفوذ نه فقط به سبب موقعیت [[همسر]] او بلکه احتمالاً به [[علل]] دیگری مانند نسبت او با [[پادشاه]] و دربار نیز بوده است.
شیوه برخورد [[عزیز مصر]] در برابر [[کارها]] و خواسته‌های زلیخا نشان دهنده نفوذ و [[سلطه]] وی بر شوهر خویش است. عزیز مصر بدون اینکه واکنش [[تندی]] در برابر [[رفتار ناشایست]] همسرش نشان دهد، [[حضرت یوسف]]{{ع}} را به [[سکوت]] و نادیده‌انگاری [[دعوت]] کرد و زلیخا را به پوزش از خطای خویش خواند. وی همچنین به رغم [[آگاهی]] از بی‌گناهی یوسف{{ع}} وی را به [[زندان]] افکند که [[مفسران]] عامل اصلی آن را درخواست زلیخا دانسته‌اند. {{متن قرآن|يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ}}<ref>«ای یوسف! از این (رویداد) روی بگردان (و در گذر) و (ای زن!) تو نیز برای گناهت آمرزش بخواه که تو بی‌گمان از خطاکاران بوده‌ای» سوره یوسف، آیه ۲۹.</ref>، {{متن قرآن|قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِنَ الصَّاغِرِينَ}}<ref>«(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری ، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد و اگر آنچه به او فرمان می‌دهم انجام ندهد بی‌گمان به زندان افکنده می‌شود و از خوارشدگان  خواهد بود» سوره یوسف، آیه ۳۲.</ref>، {{متن قرآن|ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ}}<ref>«آنگاه، پس از آنکه آن نشانه‌ها را دیدند بر آن شدند که او را تا زمانی زندانی کنند» سوره یوسف، آیه 35.</ref> شاید ریشه این نفوذ در جایگاه [[خانوادگی]] زلیخا یا علاقه عزیز مصر به وی نهفته بود. زلیخا در دستگاه [[حکومتی]] [[مصر]] نیز [[قدرت]] و نفوذ فراوانی داشت، از این رو به راحتی حضرت یوسف{{ع}} را به زندان و [[شکنجه]] [[تهدید]] کرد و سرانجام به رغم همه شواهد مبنی بر بی‌گناهی آن حضرت، موجب زندانی شدن وی گردید. {{متن قرآن|قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِنَ الصَّاغِرِينَ}}<ref>«(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری ، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد و اگر آنچه به او فرمان می‌دهم انجام ندهد بی‌گمان به زندان افکنده می‌شود و از خوارشدگان  خواهد بود» سوره یوسف، آیه ۳۲.</ref>، {{متن قرآن|ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ}}<ref>«آنگاه، پس از آنکه آن نشانه‌ها را دیدند بر آن شدند که او را تا زمانی زندانی کنند» سوره یوسف، آیه 35.</ref> (زندانی کردن یوسف{{ع}}) این قدرت و نفوذ نه فقط به سبب موقعیت [[همسر]] او بلکه احتمالاً به [[علل]] دیگری مانند نسبت او با [[پادشاه]] و دربار نیز بوده است.
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش