زینب دختر پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
جز (جایگزینی متن - 'رده:صحابه پیامبر' به 'رده:اصحاب پیامبر') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*[[حضرت محمد]]{{صل}} از دو نفر از [[همسران]] خویش [[فرزند]] داشت. یکی از "[[خدیجه بنت خویلد]]" و دیگری از "[[ماریه قبطیه]]". [[فرزندان]] ذکور آن [[حضرت]]، همگی در دوران [[کودکی]] از [[دنیا]] رفتند؛ اما دختران آن [[حضرت]] که چهار نفر بودند و به سن بزرگسالی رسیدند، عبارتاند از: "[[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}}"، "زینب"، "[[رقیه]]"، "[[امکلثوم]]" که [[مادر]] همه آنان [[خدیجه بنت خویلد]] است. در این مقاله به شرح حال دختر بزرگ آن [[حضرت]] یعنی "زینب" میپردازیم<ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۸۶.</ref>. | * [[حضرت محمد]]{{صل}} از دو نفر از [[همسران]] خویش [[فرزند]] داشت. یکی از "[[خدیجه بنت خویلد]]" و دیگری از "[[ماریه قبطیه]]". [[فرزندان]] ذکور آن [[حضرت]]، همگی در دوران [[کودکی]] از [[دنیا]] رفتند؛ اما دختران آن [[حضرت]] که چهار نفر بودند و به سن بزرگسالی رسیدند، عبارتاند از: "[[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}}"، "زینب"، "[[رقیه]]"، "[[امکلثوم]]" که [[مادر]] همه آنان [[خدیجه بنت خویلد]] است. در این مقاله به شرح حال دختر بزرگ آن [[حضرت]] یعنی "زینب" میپردازیم<ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۸۶.</ref>. | ||
*زینب، [[همسر]] [[ابوالعاص]]، بزرگترین [[خواهر]] [[حضرت فاطمه]]{{س}} بود. [[قریش]] برای اینکه [[پیامبر]]{{صل}} را تحت فشار قرار دهند، از ابوالعاص خواستند زینب را [[طلاق]] دهد و در عوض، هر زنی را که بخواهد به او میدهند. اما ابوالعاص حاضر نشد او را طلاق دهد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۷۸.</ref>. در برخی [[اخبار]]، زینب، [[ربیبه]] پیامبر{{صل}} شمرده شده است، نه دختر او. طبق خبری از ابن هشام، [[خدیجه]]{{س}} دختری به نام زینب از شوهر قبلیاش، [[ابوهاله]]، داشته است<ref>ابن هشام، السیرة النبویه ج۴، ص۱۰۵۸.</ref>. [[ابن شهر آشوب]] از کتابهای پیشینیان نقل کرده است که زینب و [[رقیه دختر پیامبر خاتم|رقیه]]، ربیبههای پیامبر{{صل}} بودند، نه [[دختران]] آن [[حضرت]]{{صل}}<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب ج۱، ص۱۴۰.</ref>. اگر، بر خلاف [[رأی]] مشهور، [[ازدواج خدیجه]]{{س}} را با پیامبر{{صل}}، سه یا ده سال [[پیش از بعثت]] بدانیم، نمیتوانیم بپذیریم که زینب و رقیه، [[فرزندان]] ایشان بوده و پیش از بعثت [[ازدواج]] کرده بودند<ref>عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم{{صل}}، ج۲، ص۱۲۸.</ref>. زینب از ابوالعاص پسری به [[نام علی]] و دختری به نام [[امامه]] به [[دنیا]] آورد. علی در [[کودکی]] در گذشت. [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}، پس از [[رحلت]] [[فاطمه]]{{س}}، امامه را به همسری گرفت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۳۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۱۴۲.</ref>. سبب [[مرگ]] زینب این بود که هنگام خروج از [[مکه]] به سمت [[مدینه]]، [[هبار بن اسود]] و شخص دیگری از [[کفار]]، به هودج او [[حمله]] کردند و باعث سقط جنین او شدند. وی [[بیمار]] شد و پس از آمدن به مدینه هم بهبود نیافت، تا اینکه در [[سال هشتم هجرت]] درگذشت<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۵۴.</ref>.<ref>[[غلام حسن محرمی|محرمی، غلام حسن]]، [[برادران و خواهران فاطمه (مقاله)| مقاله «برادران و خواهران فاطمه»]]، [[دانشنامه فاطمی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فاطمی]]، ج۱، ص ۱۱۵.</ref> | *زینب، [[همسر]] [[ابوالعاص]]، بزرگترین [[خواهر]] [[حضرت فاطمه]]{{س}} بود. [[قریش]] برای اینکه [[پیامبر]]{{صل}} را تحت فشار قرار دهند، از ابوالعاص خواستند زینب را [[طلاق]] دهد و در عوض، هر زنی را که بخواهد به او میدهند. اما ابوالعاص حاضر نشد او را طلاق دهد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۷۸.</ref>. در برخی [[اخبار]]، زینب، [[ربیبه]] پیامبر{{صل}} شمرده شده است، نه دختر او. طبق خبری از ابن هشام، [[خدیجه]]{{س}} دختری به نام زینب از شوهر قبلیاش، [[ابوهاله]]، داشته است<ref>ابن هشام، السیرة النبویه ج۴، ص۱۰۵۸.</ref>. [[ابن شهر آشوب]] از کتابهای پیشینیان نقل کرده است که زینب و [[رقیه دختر پیامبر خاتم|رقیه]]، ربیبههای پیامبر{{صل}} بودند، نه [[دختران]] آن [[حضرت]]{{صل}}<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب ج۱، ص۱۴۰.</ref>. اگر، بر خلاف [[رأی]] مشهور، [[ازدواج خدیجه]]{{س}} را با پیامبر{{صل}}، سه یا ده سال [[پیش از بعثت]] بدانیم، نمیتوانیم بپذیریم که زینب و رقیه، [[فرزندان]] ایشان بوده و پیش از بعثت [[ازدواج]] کرده بودند<ref>عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم{{صل}}، ج۲، ص۱۲۸.</ref>. زینب از ابوالعاص پسری به [[نام علی]] و دختری به نام [[امامه]] به [[دنیا]] آورد. علی در [[کودکی]] در گذشت. [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}، پس از [[رحلت]] [[فاطمه]]{{س}}، امامه را به همسری گرفت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۳۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۱۴۲.</ref>. سبب [[مرگ]] زینب این بود که هنگام خروج از [[مکه]] به سمت [[مدینه]]، [[هبار بن اسود]] و شخص دیگری از [[کفار]]، به هودج او [[حمله]] کردند و باعث سقط جنین او شدند. وی [[بیمار]] شد و پس از آمدن به مدینه هم بهبود نیافت، تا اینکه در [[سال هشتم هجرت]] درگذشت<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۵۴.</ref>.<ref>[[غلام حسن محرمی|محرمی، غلام حسن]]، [[برادران و خواهران فاطمه (مقاله)| مقاله «برادران و خواهران فاطمه»]]، [[دانشنامه فاطمی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فاطمی]]، ج۱، ص ۱۱۵.</ref> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
*زینب، دختر بزرگ [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} و مادرش [[حضرت خدیجه]]{{س}} بوده است. او ده سال قبل از [[بعثت پیامبر]] اکرم{{صل}} در حالی که آن [[حضرت]] ۳۰ ساله بود، به [[دنیا]] آمد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۵۳.</ref>. درباره اینکه چرا زینب که [[مسلمان]] بود، نزد [[ابوالعاص]] [[کافر]] بوده است؟ برخی معتقدند در این زمان، هنوز [[آیه تحریم]] [[زن]] [[مسلمان]] برای مرد [[کافر]] نازل نشده بود <ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۱.</ref>. | *زینب، دختر بزرگ [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} و مادرش [[حضرت خدیجه]]{{س}} بوده است. او ده سال قبل از [[بعثت پیامبر]] اکرم{{صل}} در حالی که آن [[حضرت]] ۳۰ ساله بود، به [[دنیا]] آمد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۵۳.</ref>. درباره اینکه چرا زینب که [[مسلمان]] بود، نزد [[ابوالعاص]] [[کافر]] بوده است؟ برخی معتقدند در این زمان، هنوز [[آیه تحریم]] [[زن]] [[مسلمان]] برای مرد [[کافر]] نازل نشده بود <ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۱.</ref>. | ||
*او با [[ابوالعاص بن ربیع]]، [[ازدواج]] کرد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷.</ref>. [[مادر]] [[ابوالعاص]]، [[هاله]]، [[خواهر]] [[خدیجه]]{{س}} بود. این [[ازدواج]] [[پیش از بعثت]] اتفاق افتاد. زینب نخستین [[دختر پیامبر]]{{صل}} است که [[ازدواج]] کرده است. در بعضی از کتابهای [[تاریخی]] آمده است: "[[بعد از ظهور]] [[اسلام]] و [[مسلمان]] شدن زینب، [[روابط]] [[زناشویی]] آن دو به هم خورده بود، ولی [[ابوالعاص]] به هیچ وجه برای [[طلاق]] دادن زینب، حاضر نشد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷.</ref> و از آنجا که [[رسول اکرم]]{{صل}} قدرتی در مقابل [[قریش]] در [[مکه]] نداشت، نتوانست آنها را از هم جدا کند و [[ابوالعاص]] را به [[طلاق]] زینب مجبور کند"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۲.</ref>. | *او با [[ابوالعاص بن ربیع]]، [[ازدواج]] کرد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷.</ref>. [[مادر]] [[ابوالعاص]]، [[هاله]]، [[خواهر]] [[خدیجه]]{{س}} بود. این [[ازدواج]] [[پیش از بعثت]] اتفاق افتاد. زینب نخستین [[دختر پیامبر]]{{صل}} است که [[ازدواج]] کرده است. در بعضی از کتابهای [[تاریخی]] آمده است: "[[بعد از ظهور]] [[اسلام]] و [[مسلمان]] شدن زینب، [[روابط]] [[زناشویی]] آن دو به هم خورده بود، ولی [[ابوالعاص]] به هیچ وجه برای [[طلاق]] دادن زینب، حاضر نشد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷.</ref> و از آنجا که [[رسول اکرم]]{{صل}} قدرتی در مقابل [[قریش]] در [[مکه]] نداشت، نتوانست آنها را از هم جدا کند و [[ابوالعاص]] را به [[طلاق]] زینب مجبور کند"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۲.</ref>. | ||
*[[ابوالعاص]] بعد از [[مسلمان]] شدن زینب، همچنان بر [[کفر]] خویش باقی بود. او از معدود مردان تاجر و ثروتمند و [[امانتدار]] [[مکه]] بود. بزرگان [[قریش]] [[بعد از ظهور]] [[اسلام]] از او خواستند تا زینب را [[طلاق]] دهد؛ ولی او هرگز قبول نکرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۱-۶۵۲.</ref>. | * [[ابوالعاص]] بعد از [[مسلمان]] شدن زینب، همچنان بر [[کفر]] خویش باقی بود. او از معدود مردان تاجر و ثروتمند و [[امانتدار]] [[مکه]] بود. بزرگان [[قریش]] [[بعد از ظهور]] [[اسلام]] از او خواستند تا زینب را [[طلاق]] دهد؛ ولی او هرگز قبول نکرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۱-۶۵۲.</ref>. | ||
*زینب برای [[ابوالعاص]] دو [[فرزند]] به نامهای "[[علی]]" و "امامه" آورد. [[علی]] در [[کودکی]] از [[دنیا]] رفت؛ ولی امامه زنده بود و [[علی]]{{ع}} بعد از [[شهادت حضرت فاطمه]]{{س}} به سفارش آن [[حضرت]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۲۲.</ref> با امامه [[ازدواج]] کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.</ref> و بنابر [[نقل]] دیگر خود [[ابوالعاص]] به امامه سفارش کرد با [[علی]]{{ع}}[[ازدواج]] کند<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۸۹؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۲۲.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۰-۴۰۱.</ref>. | *زینب برای [[ابوالعاص]] دو [[فرزند]] به نامهای "[[علی]]" و "امامه" آورد. [[علی]] در [[کودکی]] از [[دنیا]] رفت؛ ولی امامه زنده بود و [[علی]]{{ع}} بعد از [[شهادت حضرت فاطمه]]{{س}} به سفارش آن [[حضرت]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۲۲.</ref> با امامه [[ازدواج]] کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.</ref> و بنابر [[نقل]] دیگر خود [[ابوالعاص]] به امامه سفارش کرد با [[علی]]{{ع}}[[ازدواج]] کند<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۸۹؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۲۲.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۰-۴۰۱.</ref>. | ||
==[[اسارت]] و [[آزادی]] [[ابوالعاص]]== | ==[[اسارت]] و [[آزادی]] [[ابوالعاص]]== | ||
*"[[ابوالعاص بن ربیع]]" همراه [[مشرکان]] و سران [[قریش]] در [[جنگ بدر]]، علیه [[مسلمانان]] شرکت کرد. او در این [[جنگ]] به وسیله "[[عبدالله بن جبیر]]"[[اسیر]] شد. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} پس از اتمام [[جنگ]]، برای [[آزادی]] [[اسیران]] فدیه [[تعیین]] کرد؛ از اینرو [[مردم]] [[مکه]]، کسانی را برای پرداخت فدیه و [[آزاد]] کردن [[اسیران]] خود به [[مکه]] فرستادند. از جمله این افراد، "[[عمرو بن ربیع]]" [[برادر]] [[ابو العاص]] بود. زینب، دختر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} که آن موقع در [[مکه]] بود، گردنبندی که یادگار مادرش [[خدیجه]] بود به عنوان فدیه برای [[آزادی]] [[ابوالعاص]] فرستاد. همین که [[رسول اکرم]]{{صل}} آن گردنبند را دید، [[شناخت]] و به [[مسلمانان]] فرمود: "اگر [[صلاح]] میدانید این [[اسیر]] را [[آزاد]] کنید و کالای او را هم برایش پس بفرستید"<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۳-۱۳۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۶.</ref>. | *"[[ابوالعاص بن ربیع]]" همراه [[مشرکان]] و سران [[قریش]] در [[جنگ بدر]]، علیه [[مسلمانان]] شرکت کرد. او در این [[جنگ]] به وسیله "[[عبدالله بن جبیر]]"[[اسیر]] شد. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} پس از اتمام [[جنگ]]، برای [[آزادی]] [[اسیران]] فدیه [[تعیین]] کرد؛ از اینرو [[مردم]] [[مکه]]، کسانی را برای پرداخت فدیه و [[آزاد]] کردن [[اسیران]] خود به [[مکه]] فرستادند. از جمله این افراد، "[[عمرو بن ربیع]]" [[برادر]] [[ابو العاص]] بود. زینب، دختر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} که آن موقع در [[مکه]] بود، گردنبندی که یادگار مادرش [[خدیجه]] بود به عنوان فدیه برای [[آزادی]] [[ابوالعاص]] فرستاد. همین که [[رسول اکرم]]{{صل}} آن گردنبند را دید، [[شناخت]] و به [[مسلمانان]] فرمود: "اگر [[صلاح]] میدانید این [[اسیر]] را [[آزاد]] کنید و کالای او را هم برایش پس بفرستید"<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۳-۱۳۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۶.</ref>. | ||
*[[مسلمانان]] نیز او را [[آزاد]] کردند و گردنبند را هم به زینب باز گرداندند. [[پیامبر]]{{صل}} از [[ابوالعاص]] [[تعهد]] گرفت که زینب را برای آمدن به [[مدینه]] [[آزاد]] بگذارد. [[ابوالعاص]] نیز این [[تعهد]] را پذیرفت و به آن عمل کرد و پس از بازگشت به [[مکه]]، زینب را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} فرستاد <ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۳.</ref>. [[نقل]] دیگری نیز وجود دارد مبنی بر اینکه زینب همراه [[پدر]] بزرگوارش{{صل}} به [[مدینه]] [[هجرت]] کرده بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۱-۴۰۲.</ref>. | * [[مسلمانان]] نیز او را [[آزاد]] کردند و گردنبند را هم به زینب باز گرداندند. [[پیامبر]]{{صل}} از [[ابوالعاص]] [[تعهد]] گرفت که زینب را برای آمدن به [[مدینه]] [[آزاد]] بگذارد. [[ابوالعاص]] نیز این [[تعهد]] را پذیرفت و به آن عمل کرد و پس از بازگشت به [[مکه]]، زینب را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} فرستاد <ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۳.</ref>. [[نقل]] دیگری نیز وجود دارد مبنی بر اینکه زینب همراه [[پدر]] بزرگوارش{{صل}} به [[مدینه]] [[هجرت]] کرده بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۱-۴۰۲.</ref>. | ||
==مصادره کالاهای تجاری [[قریش]]== | ==مصادره کالاهای تجاری [[قریش]]== | ||
*پس از آنکه [[ابوالعاص]]، [[همسر]] خود زینب را به [[مکه]] روانه کرد. خودش، همراه کاروانی برای [[تجارت]] به "[[شام]]" رفت. [[مردم]] [[مکه]]، [[اموال]] تجاری فراوانی به جهت [[امانتداری]] و درستکاری [[ابوالعاص]] به او سپرده بودند، تا برایشان [[تجارت]] کند. هنگامی که [[ابوالعاص]] از [[شام]] به سوی [[مکه]] حرکت میکرد، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از این امر باخبر شد و [[زید بن حارثه]] را همراه ۱۷۰ سوار برای [[دستگیری]] آنها اعزام کرد. [[زید]] در [[جمادی الاولی]] [[سال ششم هجرت]] در ساحل دریای سرخ و در مسیر کاروانهای [[مکه]] به [[مدینه]] که منطقه "عیص" نامیده میشود، با کاروان [[قریش]] طرف شد. [[زید]]، [[اموال]] کاروان را [[تصرف]] و گروهی از اهل کاروان را دستگیر کرد؛ ولی [[ابوالعاص]] به [[مکه]] گریخت و پس از چندی، برای بازپسگیری [[اموال]] به [[مدینه]] [[سفر]] کرد و در نیمههای شب، مخفیانه وارد [[شهر]] شد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۷-۶۵۸.</ref>. او [[سحرگاه]] به در [[خانه]] زینب دختر [[رسول اکرم]]{{صل}} رفت و از او [[پناه]] خواست. وی نیز او را [[پناه]] داد. زینب بر در [[خانه]] خود ایستاد و با صدای بلند گفت: "من [[ابوالعاص]] را [[پناه]] دادم". | *پس از آنکه [[ابوالعاص]]، [[همسر]] خود زینب را به [[مکه]] روانه کرد. خودش، همراه کاروانی برای [[تجارت]] به "[[شام]]" رفت. [[مردم]] [[مکه]]، [[اموال]] تجاری فراوانی به جهت [[امانتداری]] و درستکاری [[ابوالعاص]] به او سپرده بودند، تا برایشان [[تجارت]] کند. هنگامی که [[ابوالعاص]] از [[شام]] به سوی [[مکه]] حرکت میکرد، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از این امر باخبر شد و [[زید بن حارثه]] را همراه ۱۷۰ سوار برای [[دستگیری]] آنها اعزام کرد. [[زید]] در [[جمادی الاولی]] [[سال ششم هجرت]] در ساحل دریای سرخ و در مسیر کاروانهای [[مکه]] به [[مدینه]] که منطقه "عیص" نامیده میشود، با کاروان [[قریش]] طرف شد. [[زید]]، [[اموال]] کاروان را [[تصرف]] و گروهی از اهل کاروان را دستگیر کرد؛ ولی [[ابوالعاص]] به [[مکه]] گریخت و پس از چندی، برای بازپسگیری [[اموال]] به [[مدینه]] [[سفر]] کرد و در نیمههای شب، مخفیانه وارد [[شهر]] شد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۷-۶۵۸.</ref>. او [[سحرگاه]] به در [[خانه]] زینب دختر [[رسول اکرم]]{{صل}} رفت و از او [[پناه]] خواست. وی نیز او را [[پناه]] داد. زینب بر در [[خانه]] خود ایستاد و با صدای بلند گفت: "من [[ابوالعاص]] را [[پناه]] دادم". | ||
*[[پیامبر اکرم]]{{صل}} چون این را شنید به [[مردم]] فرمود: "ای [[مردم]]! آیا شما هم آنچه را که من شنیدم، شنیدید؟" گفتند: "بله ای [[رسول خدا]]". پس فرمود: "من هم هر که را که زینب [[پناه]] داد، [[پناه]] دادم"<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۸-۹۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.</ref>. آن گاه برخاست و به [[خانه]] زینب آمد و به او گفت: "به خوبی از [[ابوالعاص]] [[پذیرایی]] کن؛ ولی مواظب باش که به تو دسترسی پیدا نکند؛ زیرا تو بر او [[حلال]] نیستی"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷.</ref>. پس [[رسول اکرم]]{{صل}}، ضبط کنندگان [[اموال]] [[ابوالعاص]] را خواست و به آنان فرمود: "شما نسبت [[ابوالعاص]] و وصلت او را با من میدانید. از طرفی شما [[مالی]] را به دست آوردهاید که کسی را در آن حقی نیست و در آن [[خشنودی]] ماست. اگر نخواهید حقی است که [[خدا]] به شما داده و کسی نمیتواند شما را به پرداخت آن مجبور کند. شما از همه کس به [[تصرف]] آن [[اموال]] مستحقتر و شایستهتر هستید". [[مسلمانان]]، همه اموالی را که از او گرفته بودند، به او پس دادند. [[ابوالعاص]] نیز تمامی [[اموال]] را به [[مکه]] آورد و به صاحبانشان تحویل داد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲-۱۷۰۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۲-۴۰۳.</ref>. | * [[پیامبر اکرم]]{{صل}} چون این را شنید به [[مردم]] فرمود: "ای [[مردم]]! آیا شما هم آنچه را که من شنیدم، شنیدید؟" گفتند: "بله ای [[رسول خدا]]". پس فرمود: "من هم هر که را که زینب [[پناه]] داد، [[پناه]] دادم"<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۸-۹۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.</ref>. آن گاه برخاست و به [[خانه]] زینب آمد و به او گفت: "به خوبی از [[ابوالعاص]] [[پذیرایی]] کن؛ ولی مواظب باش که به تو دسترسی پیدا نکند؛ زیرا تو بر او [[حلال]] نیستی"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷.</ref>. پس [[رسول اکرم]]{{صل}}، ضبط کنندگان [[اموال]] [[ابوالعاص]] را خواست و به آنان فرمود: "شما نسبت [[ابوالعاص]] و وصلت او را با من میدانید. از طرفی شما [[مالی]] را به دست آوردهاید که کسی را در آن حقی نیست و در آن [[خشنودی]] ماست. اگر نخواهید حقی است که [[خدا]] به شما داده و کسی نمیتواند شما را به پرداخت آن مجبور کند. شما از همه کس به [[تصرف]] آن [[اموال]] مستحقتر و شایستهتر هستید". [[مسلمانان]]، همه اموالی را که از او گرفته بودند، به او پس دادند. [[ابوالعاص]] نیز تمامی [[اموال]] را به [[مکه]] آورد و به صاحبانشان تحویل داد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲-۱۷۰۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۲-۴۰۳.</ref>. | ||
==[[اسلام]] [[ابیالعاص]]== | ==[[اسلام]] [[ابیالعاص]]== | ||
*[[ابوالعاص]] پس از آنکه [[اموال]] [[مردم]] را به آنها پس داد، در مقابل [[مردم]] ایستاد و گفت: "اکنون من [[گواهی]] میدهم که معبودی جز خدای یگانه نیست و [[گواهی]] میدهم که [[محمد]]{{صل}} [[بنده]] و [[پیامبر]] او است. به [[خدا]] [[سوگند]]! اینکه من تا در [[مدینه]] و پیش [[محمد]]{{صل}} بودم، [[مسلمان]] نشدم، برای آن بود که مبادا شما [[خیال]] کنید، به آن وسیله میخواهم [[اموال]] شما را بخورم و [[اسلام]] را وسیله این کار قرار دهم و از اینرو [[صبر]] کردم تا تمامی [[اموال]] را به شما رد کنم و آن گاه [[مسلمان]] شوم"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۳.</ref>. | * [[ابوالعاص]] پس از آنکه [[اموال]] [[مردم]] را به آنها پس داد، در مقابل [[مردم]] ایستاد و گفت: "اکنون من [[گواهی]] میدهم که معبودی جز خدای یگانه نیست و [[گواهی]] میدهم که [[محمد]]{{صل}} [[بنده]] و [[پیامبر]] او است. به [[خدا]] [[سوگند]]! اینکه من تا در [[مدینه]] و پیش [[محمد]]{{صل}} بودم، [[مسلمان]] نشدم، برای آن بود که مبادا شما [[خیال]] کنید، به آن وسیله میخواهم [[اموال]] شما را بخورم و [[اسلام]] را وسیله این کار قرار دهم و از اینرو [[صبر]] کردم تا تمامی [[اموال]] را به شما رد کنم و آن گاه [[مسلمان]] شوم"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۳.</ref>. | ||
*[[ابوالعاص]] در [[محرم]] [[سال هفتم هجری]] در حالی که [[مسلمان]] شده بود، به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد و به حضور [[رسول اکرم]]{{صل}} رسید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز زینب را با همان [[عقد]] اول به او بازگردانید. بعضی گفتهاند که [[عقد]] را [[تجدید]] کرد<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۹.</ref>. [[ابوالعاص]] در [[ذیحجه]] [[سال دوازدهم هجری]] درگذشت<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۴.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۳.</ref>. | * [[ابوالعاص]] در [[محرم]] [[سال هفتم هجری]] در حالی که [[مسلمان]] شده بود، به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد و به حضور [[رسول اکرم]]{{صل}} رسید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز زینب را با همان [[عقد]] اول به او بازگردانید. بعضی گفتهاند که [[عقد]] را [[تجدید]] کرد<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۹.</ref>. [[ابوالعاص]] در [[ذیحجه]] [[سال دوازدهم هجری]] درگذشت<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۴.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۳.</ref>. | ||
==[[وفات]] زینب== | ==[[وفات]] زینب== | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
#[[پرونده:42439.jpg|22px]] [[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']] | # [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']] | ||
#[[پرونده:1379590.jpg|22px]] [[غلام حسن محرمی|محرمی، غلام حسن]]، [[برادران و خواهران فاطمه (مقاله)| مقاله «برادران و خواهران فاطمه»]]، [[دانشنامه فاطمی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه فاطمی ج۱''']] | # [[پرونده:1379590.jpg|22px]] [[غلام حسن محرمی|محرمی، غلام حسن]]، [[برادران و خواهران فاطمه (مقاله)| مقاله «برادران و خواهران فاطمه»]]، [[دانشنامه فاطمی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه فاطمی ج۱''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||