پرش به محتوا

سریه ابی‌سلمه بن عبدالاسد المخزومی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - '== جستارهای وابسته == ==' به '==')
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = سریه
| موضوع مرتبط = سریه
خط ۹: خط ۸:
==علت وقوع [[سریه]]==
==علت وقوع [[سریه]]==
*آنچه موجب وقوع این [[سریه]] شد، آن بود که مردی از [[قبیله]] طَیّ<ref>قبیله‌ای عربی قحطانی است که در یمن ساکن بودند؛ اما بعدها آن مکان را ترک کرده و در «سمیراء» و «فَیْد» و در نزدیکی بنی‌اسد ساکن شدند. محمد حسن شراب، محمد، المعالم الأثیرة فی السنة والسیرة، ص۱۷۶.</ref> به نام [[ولید بن زهیر طائی]] به [[مدینه]] آمد. او به [[خانه]] دامادش [[طلیب بن عمیر]] وارد شد که از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} بود. وی به طلیب خبر داد که "[[طلیحه]]" و "سلمه" [[پسران]] "خُوَیلد" را در حالی ترک کرده است که [[خویشان]] و [[یاران]] خود را برای [[جنگ]] با [[رسول خدا]]{{صل}} فراخوانده‌اند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۱؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶ ص۳۴؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۱۸۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸.</ref>. آنها قصد حرکت به سوی [[مدینه]] را داشتند و می‌گفتند: "ما به محل اصلی و [[خانه]] [[محمد]] حمله می‌کنیم و غنیمتی از اطراف [[مدینه]] به دست می‌آوریم؛ زیرا رمه‌های [[مسلمانان]]، نزدیک مدینه‌اند. ما با اسب‌هایمان، که در [[بهار]] کاملاً چریده‌اند، حمله می‌کنیم و شتران تیزرو را نیز به همراه داریم. اگر موفق شویم چیزی به [[غارت]] ببریم، کسی به ما نخواهد رسید و اگر هم با [[مسلمانان]] مواجه شویم، آماده [[جنگ]] هستیم. ما اسب داریم؛ امّا آنها ندارند و شترانی تیزرو همراه ماست که همچون اسب‌اند. وانگهی [[مسلمانان]] [[سرکوب]] شده و ترسیده‌اند. مدتی پیش، [[قریش]] با آنان درافتاده‌اند و تا مدت‌ها سر و سامان نخواهند گرفت و کسی گرد آنان جمع نخواهد شد"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۲.</ref>.
*آنچه موجب وقوع این [[سریه]] شد، آن بود که مردی از [[قبیله]] طَیّ<ref>قبیله‌ای عربی قحطانی است که در یمن ساکن بودند؛ اما بعدها آن مکان را ترک کرده و در «سمیراء» و «فَیْد» و در نزدیکی بنی‌اسد ساکن شدند. محمد حسن شراب، محمد، المعالم الأثیرة فی السنة والسیرة، ص۱۷۶.</ref> به نام [[ولید بن زهیر طائی]] به [[مدینه]] آمد. او به [[خانه]] دامادش [[طلیب بن عمیر]] وارد شد که از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} بود. وی به طلیب خبر داد که "[[طلیحه]]" و "سلمه" [[پسران]] "خُوَیلد" را در حالی ترک کرده است که [[خویشان]] و [[یاران]] خود را برای [[جنگ]] با [[رسول خدا]]{{صل}} فراخوانده‌اند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۱؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶ ص۳۴؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۱۸۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸.</ref>. آنها قصد حرکت به سوی [[مدینه]] را داشتند و می‌گفتند: "ما به محل اصلی و [[خانه]] [[محمد]] حمله می‌کنیم و غنیمتی از اطراف [[مدینه]] به دست می‌آوریم؛ زیرا رمه‌های [[مسلمانان]]، نزدیک مدینه‌اند. ما با اسب‌هایمان، که در [[بهار]] کاملاً چریده‌اند، حمله می‌کنیم و شتران تیزرو را نیز به همراه داریم. اگر موفق شویم چیزی به [[غارت]] ببریم، کسی به ما نخواهد رسید و اگر هم با [[مسلمانان]] مواجه شویم، آماده [[جنگ]] هستیم. ما اسب داریم؛ امّا آنها ندارند و شترانی تیزرو همراه ماست که همچون اسب‌اند. وانگهی [[مسلمانان]] [[سرکوب]] شده و ترسیده‌اند. مدتی پیش، [[قریش]] با آنان درافتاده‌اند و تا مدت‌ها سر و سامان نخواهند گرفت و کسی گرد آنان جمع نخواهد شد"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۲.</ref>.
*[[ولید بن زهیر طائی]] بقیه ماجرا را این گونه [[نقل]] می‌کند: مردی از میان آنان، که نامش "[[قیس بن حارث]]" بود، برخاست و گفت: "ای [[قوم]]! به [[خدا]] این کار شما صحیح نیست. اولاً: آنها کسی از ما را نکشته‌اند و ما خونی بر گردن آنها نداریم. به علاوه، آنها [[غارت]] آماده‌ای برای غارتگر نیستند. سرزمین ما از [[مدینه]] دور است و وضعیت ما مانند وضعیت [[قریش]] نیست. [[قریش]] مدت‌ها [[صبر]] کرد و از همه [[اعراب]] یاری‌طلبید.
* [[ولید بن زهیر طائی]] بقیه ماجرا را این گونه [[نقل]] می‌کند: مردی از میان آنان، که نامش "[[قیس بن حارث]]" بود، برخاست و گفت: "ای [[قوم]]! به [[خدا]] این کار شما صحیح نیست. اولاً: آنها کسی از ما را نکشته‌اند و ما خونی بر گردن آنها نداریم. به علاوه، آنها [[غارت]] آماده‌ای برای غارتگر نیستند. سرزمین ما از [[مدینه]] دور است و وضعیت ما مانند وضعیت [[قریش]] نیست. [[قریش]] مدت‌ها [[صبر]] کرد و از همه [[اعراب]] یاری‌طلبید.
*وانگهی، آنها از [[مسلمانان]] [[خون]] طلب داشتند و در حالی حمله کردند که اسب‌ها و شتران فراوان و اسلحه زیاد و سه هزار [[جنگجو]]، غیر از [[اتباع]] خود، داشتند. حال آنکه تمام تلاش شما در این است که همراه سیصد نفر، آن هم اگر به این مقدار برسد، خود را به زحمت اندازید و از سرزمین خود بیرون بروید و من مطمئن نیستم که کار به زیان شما تمام نشود و از آنان [[شکست]] نخورید". اما آنان به حرف او توجهی نکردند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۲؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۳۴.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه ابی‌سلمه بن عبدالأسد به قطن (مقاله)|سریه ابی‌سلمه بن عبدالأسد به قطن]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۲۷-۴۲۸.</ref>.
*وانگهی، آنها از [[مسلمانان]] [[خون]] طلب داشتند و در حالی حمله کردند که اسب‌ها و شتران فراوان و اسلحه زیاد و سه هزار [[جنگجو]]، غیر از [[اتباع]] خود، داشتند. حال آنکه تمام تلاش شما در این است که همراه سیصد نفر، آن هم اگر به این مقدار برسد، خود را به زحمت اندازید و از سرزمین خود بیرون بروید و من مطمئن نیستم که کار به زیان شما تمام نشود و از آنان [[شکست]] نخورید". اما آنان به حرف او توجهی نکردند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۲؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۳۴.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه ابی‌سلمه بن عبدالأسد به قطن (مقاله)|سریه ابی‌سلمه بن عبدالأسد به قطن]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۲۷-۴۲۸.</ref>.


==اعزام [[محمد بن مسلمه]]==
==اعزام [[محمد بن مسلمه]]==
*[[پیامبر]]{{صل}} در اول [[محرم]] [[سال سوم هجرت]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۳، ص۳۲۰؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۵۵.</ref>، [[ابوسلمه]] را احضار فرمود. پرچمی برای او بسته شد و [[رسول خدا]]{{صل}} به او فرمود: "تو را به [[سرپرستی]] و [[فرماندهی]] این [[سپاه]] [[منصوب]] می‌کنم. به سرزمین‌های [[قبیله]] بنی‌اسد حرکت کن و پیش از آنکه با جمع آنان برخورد کنی، بر آنها [[شبیخون]] بزن".
* [[پیامبر]]{{صل}} در اول [[محرم]] [[سال سوم هجرت]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۳، ص۳۲۰؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۵۵.</ref>، [[ابوسلمه]] را احضار فرمود. پرچمی برای او بسته شد و [[رسول خدا]]{{صل}} به او فرمود: "تو را به [[سرپرستی]] و [[فرماندهی]] این [[سپاه]] [[منصوب]] می‌کنم. به سرزمین‌های [[قبیله]] بنی‌اسد حرکت کن و پیش از آنکه با جمع آنان برخورد کنی، بر آنها [[شبیخون]] بزن".
*پس از آن [[رسول خدا]]{{صل}} به ابی سلمه درباره [[پرهیزگاری]] و [[ترس از خدا]] و [[خوش‌رفتاری]] با مسلمانانی که همراه او می‌رفتند سفارش فرمود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۱؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۳، ص۳۲۰؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶ ص۳۴.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه ابی‌سلمه بن عبدالأسد به قطن (مقاله)|سریه ابی‌سلمه بن عبدالأسد به قطن]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۲۸.</ref>.
*پس از آن [[رسول خدا]]{{صل}} به ابی سلمه درباره [[پرهیزگاری]] و [[ترس از خدا]] و [[خوش‌رفتاری]] با مسلمانانی که همراه او می‌رفتند سفارش فرمود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۱؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۳، ص۳۲۰؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶ ص۳۴.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه ابی‌سلمه بن عبدالأسد به قطن (مقاله)|سریه ابی‌سلمه بن عبدالأسد به قطن]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۲۸.</ref>.


==حرکت به سوی طَیّ==
==حرکت به سوی طَیّ==
*[[ابوسلمه]] همراه صد و پنجاه نفر به سوی [[دشمن]] در سرزمین طَیّ حرکت کرد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۳، ص۳۲۰؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۴، ص۶۱؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۳۴.</ref>. او، همان مرد طایی که گزارش حمله [[بنی‌اسد]] را آورده بود، با عنوان [[راهنما]] با خود برد <ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۲؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۱۸۱.</ref>. آنان شب و روز و از راه‌های فرعی، به سرعت حرکت کردند و پیش از آنکه خبر به [[دشمن]] برسد، به قَطَن<ref>نام کوه معروفی است در سمت چپ وادی الرّمه، که راه مدینه به قصیم از آن می‌گذرد و با مدینه ۳۳۰ کیلومتر فاصله دارد. محمد محمد حسن شراب، المعالم الأثیرة فی السنة والسیرة، ص۲۲۷.</ref> رسیدند <ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۱۸۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۲؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۳، ص۳۲۱.</ref>. در آنجا، گله‌ای که برای [[مشرکان]] بود به دست [[مسلمانان]] افتاد. از میان ساربان‌ها هم سه نفر - که برده و مملوک بودند - را گرفتند؛ ولی بقیه فرار کرده، خود را به [[بنی‌اسد]] رساندند و خبر حمله [[مسلمانان]] را دادند. ساربان‌ها به [[بنی‌اسد]] گفتند که [[سپاه]] آنها بسیار بزرگ است. [[بنی‌اسد]] که ترسیده بودند از هر طرف رو به فرار نهادند. [[ابوسلمه]] به محل [[آب]] آمد و متوجه شد که [[دشمنان]] پراکنده شده و فرار کرده‌اند. پس در همان مکان اردو زد و [[اصحاب]] خود را برای [[غنیمت]] گرفتن شتران و دیگر دام‌ها اعزام کرد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۲-۳۴۳؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶ ص۳۴.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه ابی‌سلمه بن عبدالأسد به قطن (مقاله)|سریه ابی‌سلمه بن عبدالأسد به قطن]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۲۹.</ref>.
* [[ابوسلمه]] همراه صد و پنجاه نفر به سوی [[دشمن]] در سرزمین طَیّ حرکت کرد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۳، ص۳۲۰؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۴، ص۶۱؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۳۴.</ref>. او، همان مرد طایی که گزارش حمله [[بنی‌اسد]] را آورده بود، با عنوان [[راهنما]] با خود برد <ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۲؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۱۸۱.</ref>. آنان شب و روز و از راه‌های فرعی، به سرعت حرکت کردند و پیش از آنکه خبر به [[دشمن]] برسد، به قَطَن<ref>نام کوه معروفی است در سمت چپ وادی الرّمه، که راه مدینه به قصیم از آن می‌گذرد و با مدینه ۳۳۰ کیلومتر فاصله دارد. محمد محمد حسن شراب، المعالم الأثیرة فی السنة والسیرة، ص۲۲۷.</ref> رسیدند <ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۱۸۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۲؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۳، ص۳۲۱.</ref>. در آنجا، گله‌ای که برای [[مشرکان]] بود به دست [[مسلمانان]] افتاد. از میان ساربان‌ها هم سه نفر - که برده و مملوک بودند - را گرفتند؛ ولی بقیه فرار کرده، خود را به [[بنی‌اسد]] رساندند و خبر حمله [[مسلمانان]] را دادند. ساربان‌ها به [[بنی‌اسد]] گفتند که [[سپاه]] آنها بسیار بزرگ است. [[بنی‌اسد]] که ترسیده بودند از هر طرف رو به فرار نهادند. [[ابوسلمه]] به محل [[آب]] آمد و متوجه شد که [[دشمنان]] پراکنده شده و فرار کرده‌اند. پس در همان مکان اردو زد و [[اصحاب]] خود را برای [[غنیمت]] گرفتن شتران و دیگر دام‌ها اعزام کرد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۲-۳۴۳؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶ ص۳۴.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه ابی‌سلمه بن عبدالأسد به قطن (مقاله)|سریه ابی‌سلمه بن عبدالأسد به قطن]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۲۹.</ref>.


==اعزام نفرات و تقسیم [[غنایم]]==
==اعزام نفرات و تقسیم [[غنایم]]==
*[[ابوسلمه]] افراد را به سه دسته تقسیم کرد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۳؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۵۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸.</ref>. به گروهی [[دستور]] داد که با خود او در همان مکان بمانند. دو گروه دیگر را نیز برای جمع کردن [[غنیمت]] به دو سوی مختلف فرستاد. برای هر گروهی [[فرماندهی]] [[منصوب]] کرد و [[دستور]] داد به راه‌های دور نروند، پراکنده نشوند و شب برگردند که همگی نزدیک هم باشند. هر دو گروه به [[سلامت]]، پیش [[ابوسلمه]] بازگشتند، بدون اینکه هیچ برخوردی پیش آمده باشد. آنها شتران و دام‌های دیگری را به [[غنیمت]] گرفته بودند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۳؛ این سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۵۵.</ref>.
* [[ابوسلمه]] افراد را به سه دسته تقسیم کرد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۳؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۵۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸.</ref>. به گروهی [[دستور]] داد که با خود او در همان مکان بمانند. دو گروه دیگر را نیز برای جمع کردن [[غنیمت]] به دو سوی مختلف فرستاد. برای هر گروهی [[فرماندهی]] [[منصوب]] کرد و [[دستور]] داد به راه‌های دور نروند، پراکنده نشوند و شب برگردند که همگی نزدیک هم باشند. هر دو گروه به [[سلامت]]، پیش [[ابوسلمه]] بازگشتند، بدون اینکه هیچ برخوردی پیش آمده باشد. آنها شتران و دام‌های دیگری را به [[غنیمت]] گرفته بودند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۳؛ این سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۵۵.</ref>.
*[[ابوسلمه]]، همراه [[غنایم]] به سوی [[مدینه]] برگشت. هنگامی که یک شب راه پیمودند، [[فرمان]] داد تا [[غنایم]] را تقسیم کنند. او [[خمس]] [[غنایم]] را جدا کرد، سهمی را به مرد طایی [[راهنما]] داد و یکی از بردگان را هم برای [[پیامبر]]{{صل}} جدا کرد. بقیه غنیمت‌ها میان یارانش تقسیم شد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۳، ص۳۲۱-۳۲۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸-۳۹.</ref>.
* [[ابوسلمه]]، همراه [[غنایم]] به سوی [[مدینه]] برگشت. هنگامی که یک شب راه پیمودند، [[فرمان]] داد تا [[غنایم]] را تقسیم کنند. او [[خمس]] [[غنایم]] را جدا کرد، سهمی را به مرد طایی [[راهنما]] داد و یکی از بردگان را هم برای [[پیامبر]]{{صل}} جدا کرد. بقیه غنیمت‌ها میان یارانش تقسیم شد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۳، ص۳۲۱-۳۲۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸-۳۹.</ref>.
*در نتیجه این سریه، خطری که از جانب [[مشرکان]] بنی‌أسد متوجه [[مدینه]] و [[اسلام]] شده بود، دفع و [[غنایم]] زیادی نصیب [[مسلمانان]] شد<ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه ابی‌سلمه بن عبدالأسد به قطن (مقاله)|سریه ابی‌سلمه بن عبدالأسد به قطن]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۲۹-۴۳۰.</ref>.
*در نتیجه این سریه، خطری که از جانب [[مشرکان]] بنی‌أسد متوجه [[مدینه]] و [[اسلام]] شده بود، دفع و [[غنایم]] زیادی نصیب [[مسلمانان]] شد<ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه ابی‌سلمه بن عبدالأسد به قطن (مقاله)|سریه ابی‌سلمه بن عبدالأسد به قطن]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۲۹-۴۳۰.</ref>.


خط ۳۲: خط ۳۱:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:سریه‌ها]]
[[رده:سریه‌ها]]
[[رده:سریه ابی‌سلمه بن عبدالاسد المخزومی]]
[[رده:سریه ابی‌سلمه بن عبدالاسد المخزومی]]
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش