سیاست در سیره معصوم: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
(←منابع) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = سیاست | | موضوع مرتبط = سیاست | ||
خط ۳۲: | خط ۳۱: | ||
'''[[ولایتعهدی امام رضا]]{{ع}}''': یکی از مصادیق ایجاد رابطه با حاکمان از سوی [[پیشوایان معصوم]] مسئله ولایتعهدی امام رضا{{ع}} است که لازم است در این مختصر به گوشههایی از این جریان اشاره کنیم: هارون در [[زمان]] خلافتش برای فرزندش محمدامین از [[مردم]] [[بیعت]] گرفت و [[عبدالله]] [[مأمون]] را [[ولیعهد]] دوم قرار داد. سپس برای سرکوبی نهضتهای خراسانیان همراه مأمون روانه [[خراسان]] شد. او پس از مهار اوضاع آشفته خراسان در توس درگذشت. در [[زمان]] [[خلافت]] [[امین]]، [[نزاع]] دو [[برادر]] بر سر [[حکومت]] بالا گرفت و بسیاری از امور به [[دلیل]] [[تسامح]] امین و مناقشات داخلی مختل شد. نتیجه این درگیری، کشتهشدن امین و به [[قدرت]] رسیدن مأمون بود. کشتهشدن امین با واکنش منفی آلعباس روبه رو شد<ref>ابوالفداء اسماعیل بن عمر ابنکثیر الدمشقی، البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۲۴۳؛ جلال الدین عبدالرحمن بن ابیبکر سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص۲۹۸؛ جعفر مرتضی عاملی، الحیاة السیاسیة للامام رضا{{ع}}، ص۱۶۷.</ref>. از سوی دیگر [[علویان]] نیز در مجموع با [[خلفای عباسی]] [[مخالف]] بودند و آنان را [[مسئول]] [[آزار]] و [[اذیت]]، [[تبعید]] و [[کشتار]] علویان میدانستند. افزون بر این، [[اعراب]] نیز [[دل]] [[خوشی]] از خلافت مأمون نداشتند زیرا [[مادر]]، مربی و متصدّی امور وی همه [[غیر عرب]] بودند. بنابراین مأمون مجبور بود در خراسان باقی بماند و خود را [[دوستدار]] هر آنچه که [[مردمان]] آن دیار [[دوست]] داشتند، معرفی کند و از آنجا که آنان به علویان [[گرایش]] داشتند، وی خود را دوستدار آنان معرفی کرد. بنابراین میتوان رویآوردن مأمون به [[ایرانیان]] را ناشی از [[زیرکی]] وی دانست که از این موقعیت، [[بهترین]] بهره را برد و پایههای حکومتش را مستحکم ساخت. در این شرایط حساس او نیاز داشت: | '''[[ولایتعهدی امام رضا]]{{ع}}''': یکی از مصادیق ایجاد رابطه با حاکمان از سوی [[پیشوایان معصوم]] مسئله ولایتعهدی امام رضا{{ع}} است که لازم است در این مختصر به گوشههایی از این جریان اشاره کنیم: هارون در [[زمان]] خلافتش برای فرزندش محمدامین از [[مردم]] [[بیعت]] گرفت و [[عبدالله]] [[مأمون]] را [[ولیعهد]] دوم قرار داد. سپس برای سرکوبی نهضتهای خراسانیان همراه مأمون روانه [[خراسان]] شد. او پس از مهار اوضاع آشفته خراسان در توس درگذشت. در [[زمان]] [[خلافت]] [[امین]]، [[نزاع]] دو [[برادر]] بر سر [[حکومت]] بالا گرفت و بسیاری از امور به [[دلیل]] [[تسامح]] امین و مناقشات داخلی مختل شد. نتیجه این درگیری، کشتهشدن امین و به [[قدرت]] رسیدن مأمون بود. کشتهشدن امین با واکنش منفی آلعباس روبه رو شد<ref>ابوالفداء اسماعیل بن عمر ابنکثیر الدمشقی، البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۲۴۳؛ جلال الدین عبدالرحمن بن ابیبکر سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص۲۹۸؛ جعفر مرتضی عاملی، الحیاة السیاسیة للامام رضا{{ع}}، ص۱۶۷.</ref>. از سوی دیگر [[علویان]] نیز در مجموع با [[خلفای عباسی]] [[مخالف]] بودند و آنان را [[مسئول]] [[آزار]] و [[اذیت]]، [[تبعید]] و [[کشتار]] علویان میدانستند. افزون بر این، [[اعراب]] نیز [[دل]] [[خوشی]] از خلافت مأمون نداشتند زیرا [[مادر]]، مربی و متصدّی امور وی همه [[غیر عرب]] بودند. بنابراین مأمون مجبور بود در خراسان باقی بماند و خود را [[دوستدار]] هر آنچه که [[مردمان]] آن دیار [[دوست]] داشتند، معرفی کند و از آنجا که آنان به علویان [[گرایش]] داشتند، وی خود را دوستدار آنان معرفی کرد. بنابراین میتوان رویآوردن مأمون به [[ایرانیان]] را ناشی از [[زیرکی]] وی دانست که از این موقعیت، [[بهترین]] بهره را برد و پایههای حکومتش را مستحکم ساخت. در این شرایط حساس او نیاز داشت: | ||
#علویان را با خود هماهنگ سازد؛ | #علویان را با خود هماهنگ سازد؛ | ||
#[[اعتماد]] و [[محبت]] اعراب را بهدست آورد؛ | # [[اعتماد]] و [[محبت]] اعراب را بهدست آورد؛ | ||
#[[حمایت]] اهالی خراسان و [[مردم ایران]] را بهدست آورده، [[استمرار]] بخشد؛ | # [[حمایت]] اهالی خراسان و [[مردم ایران]] را بهدست آورده، [[استمرار]] بخشد؛ | ||
#از همه مهمتر پیشوای هشتم [[امام رضا]]{{ع}} را تحتنظر قرار داده و [[تهدید]] او را از میان بردارد<ref>ر.ک: جعفر مرتضی عاملی، الحیاة السیاسیة للامام رضا{{ع}}، ص۱۹۲-۱۹۳.</ref>. | #از همه مهمتر پیشوای هشتم [[امام رضا]]{{ع}} را تحتنظر قرار داده و [[تهدید]] او را از میان بردارد<ref>ر.ک: جعفر مرتضی عاملی، الحیاة السیاسیة للامام رضا{{ع}}، ص۱۹۲-۱۹۳.</ref>. | ||
وی برای رسیدن به این اهداف، از ابتدا چند برنامه را در [[دستور]] کار خویش قرار داد: | وی برای رسیدن به این اهداف، از ابتدا چند برنامه را در [[دستور]] کار خویش قرار داد: | ||
#[[علی]]{{ع}} را از تمام مردم [[برتر]] شمرد تا خود را به [[فرزندان]] وی نزدیک نمایاند و [[دوستی]] و [[محبت]] آنان را بهدست آورد؛ | # [[علی]]{{ع}} را از تمام مردم [[برتر]] شمرد تا خود را به [[فرزندان]] وی نزدیک نمایاند و [[دوستی]] و [[محبت]] آنان را بهدست آورد؛ | ||
#برای آنکه [[احساسات]] جوانب مختلف را کنترل نماید هیچیک از [[خلفا]] و [[صحابه]] را به [[زشتی]] یاد نکرد؛ | #برای آنکه [[احساسات]] جوانب مختلف را کنترل نماید هیچیک از [[خلفا]] و [[صحابه]] را به [[زشتی]] یاد نکرد؛ | ||
#بر ولیعهدی [[امام رضا]]{{ع}} [[اصرار]] ورزید. | #بر ولیعهدی [[امام رضا]]{{ع}} [[اصرار]] ورزید. | ||
خط ۴۵: | خط ۴۴: | ||
در بررسی روش هوشمندانه امام{{ع}} متوجه میشویم هرچند مأمون در پی بهرهگیری سیاسی از امام بود، اما [[با تدبیر]] دقیق آن [[حضرت]] در این [[توطئه]] [[شکست]] خورد. | در بررسی روش هوشمندانه امام{{ع}} متوجه میشویم هرچند مأمون در پی بهرهگیری سیاسی از امام بود، اما [[با تدبیر]] دقیق آن [[حضرت]] در این [[توطئه]] [[شکست]] خورد. | ||
#نخستین واکنش امام در برابر مأمون این بود که از آمدن به [[خراسان]] به [[اختیار]] خود [[پرهیز]] کرد. به نوشته [[منابع تاریخی]]، امام تا آنجا [[مخالفت]] ورزید که [[رجاء]] بن [[ضحاک]]، فرستاده مأمون، ناگزیر شد آن حضرت را با [[اجبار]] به [[مرو]] ببرد<ref>ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۹۸.</ref>. [[شاهد]] بر این امر نیز اینکه برخلاف آنکه مأمون تقاضا کرده بود امام با [[اهلبیت]] خویش رهسپار مرو شود و بهطور معمول در سفرهای اینچنینی کسی تنها و بدون اهلبیت [[مسافرت]] نمیکند، اما آن حضرت نه تنها کسی را با خود [[نبرد]]، بلکه حتی تنها فرزندش را نیز در [[مدینه]] گذاشت. شاهد دیگر، [[وداع]] ایشان با [[قبر پیامبر]]{{صل}} و نحوه [[خروج]] ایشان از مدینه بود که همگان دانستند ایشان با اختیار پا در این مسیر ننهاده است. | #نخستین واکنش امام در برابر مأمون این بود که از آمدن به [[خراسان]] به [[اختیار]] خود [[پرهیز]] کرد. به نوشته [[منابع تاریخی]]، امام تا آنجا [[مخالفت]] ورزید که [[رجاء]] بن [[ضحاک]]، فرستاده مأمون، ناگزیر شد آن حضرت را با [[اجبار]] به [[مرو]] ببرد<ref>ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۹۸.</ref>. [[شاهد]] بر این امر نیز اینکه برخلاف آنکه مأمون تقاضا کرده بود امام با [[اهلبیت]] خویش رهسپار مرو شود و بهطور معمول در سفرهای اینچنینی کسی تنها و بدون اهلبیت [[مسافرت]] نمیکند، اما آن حضرت نه تنها کسی را با خود [[نبرد]]، بلکه حتی تنها فرزندش را نیز در [[مدینه]] گذاشت. شاهد دیگر، [[وداع]] ایشان با [[قبر پیامبر]]{{صل}} و نحوه [[خروج]] ایشان از مدینه بود که همگان دانستند ایشان با اختیار پا در این مسیر ننهاده است. | ||
#[[حدیث]] امام رضا{{ع}} در [[نیشابور]] گویای کافی برای رسواساختن [[حاکمیت]] بود، زیرا در این حدیث که به حدیث سلسلةالذهب مشهور شد، ایشان در میان خیل [[عظیم]] جمعیت، [[ولایت]] را از [[ناحیه]] [[خدا]] و نه مأمون برشمرد. روش هوشمندانه و هنرمندانه امام در بیان این حدیث در آن مقطع [[تاریخی]] به گونهای بود که اگر چه حاکمیت را به تحریک وانمیداشت، اما از بهیاد ماندنیترین خاطرات [[تاریخ]] در [[تبیین حقایق]] و بیان جایگاه [[خلافت]] و [[حکومت]] بود. [[امام]] در ابتدا در [[مقام]] بیان اهمیت موضوع [[سند روایت]] را یک به یک برشمرد تا به [[خداوند]] رسید و پس از بیان محتوای بخش نخست [[حدیث]] که در [[قرآن]] و در آثار [[مفسران]] فراوان دیده میشود {{متن حدیث|كَلِمَة لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي...}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۹، ص۱۷۵؛ ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۳۴.</ref>؛ بخش پایانی [[روایت]] را بیان فرمود که: {{متن حدیث|بِشَرْطِهَا وَ شُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا}}. یعنی به مخاطبان فهماند که [[ولایت]] و [[رهبری]]، درختی برآمده از ریشه [[توحید]] است و شرط ثمردهی و سودمندی از [[حصن]] [[الهی]]، [[تمسک]] جستن به [[ولیّ]] خداست و بدین ترتیب شنوندگان و مخاطبان خویش را با [[راز]] آن مقدمه آشنا ساخت. | # [[حدیث]] امام رضا{{ع}} در [[نیشابور]] گویای کافی برای رسواساختن [[حاکمیت]] بود، زیرا در این حدیث که به حدیث سلسلةالذهب مشهور شد، ایشان در میان خیل [[عظیم]] جمعیت، [[ولایت]] را از [[ناحیه]] [[خدا]] و نه مأمون برشمرد. روش هوشمندانه و هنرمندانه امام در بیان این حدیث در آن مقطع [[تاریخی]] به گونهای بود که اگر چه حاکمیت را به تحریک وانمیداشت، اما از بهیاد ماندنیترین خاطرات [[تاریخ]] در [[تبیین حقایق]] و بیان جایگاه [[خلافت]] و [[حکومت]] بود. [[امام]] در ابتدا در [[مقام]] بیان اهمیت موضوع [[سند روایت]] را یک به یک برشمرد تا به [[خداوند]] رسید و پس از بیان محتوای بخش نخست [[حدیث]] که در [[قرآن]] و در آثار [[مفسران]] فراوان دیده میشود {{متن حدیث|كَلِمَة لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي...}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۹، ص۱۷۵؛ ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۳۴.</ref>؛ بخش پایانی [[روایت]] را بیان فرمود که: {{متن حدیث|بِشَرْطِهَا وَ شُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا}}. یعنی به مخاطبان فهماند که [[ولایت]] و [[رهبری]]، درختی برآمده از ریشه [[توحید]] است و شرط ثمردهی و سودمندی از [[حصن]] [[الهی]]، [[تمسک]] جستن به [[ولیّ]] خداست و بدین ترتیب شنوندگان و مخاطبان خویش را با [[راز]] آن مقدمه آشنا ساخت. | ||
#ایشان پس از رسیدن به [[مرو]]، ولایتعهدی را بهسادگی نپذیرفت؛ بلکه این عمل را پس از [[تهدید]] به [[قتل]] و نشاندادن [[کراهت]] شدید خود پذیرفت و پس از این اتفاق نیز پیوسته عدم علاقهمندی خود را نسبت به این امر نشان میداد. | #ایشان پس از رسیدن به [[مرو]]، ولایتعهدی را بهسادگی نپذیرفت؛ بلکه این عمل را پس از [[تهدید]] به [[قتل]] و نشاندادن [[کراهت]] شدید خود پذیرفت و پس از این اتفاق نیز پیوسته عدم علاقهمندی خود را نسبت به این امر نشان میداد. | ||
#شرطهایی که امام برای پذیرش ولایتعهدی مطرح کرد، [[توطئه]] [[مأمون]] را خنثی میساخت. امام ولایتعهدی را به این شرط پذیرفت که در هیچیک از [[امور سیاسی]] و جاری حکومت مداخله نکند. بهراستی چگونه ممکن است کسی [[ولیعهد]] باشد و در هیچ امری از [[امور حکومتی]] مداخله نداشته باشد؟! امام با این شرط، در واقع تشریفاتیبودنِ این سمت را آشکار ساخت و نشان داد [[مسئولیت]] هیچکاری را که در دستگاه انجام میشود، نمیپذیرد و حال آنکه مأمون با این برنامه قصد داشت برای خود [[مشروعیت]] کسب کرده و اگر خطایی نیز مرتکب شد، [[گناه]] آن را به گردن امام بیندازد. آن [[حضرت]] حتی در انجام [[فریضه]] [[نماز عید]]، چنان هوشمندانه عمل کرد که هیچکس ایشان را [[مأمور]] [[خلیفه عباسی]] نمیشناخت و به همین [[دلیل]] مأمون نیز ناگزیر شد وی را از میان [[راه]] باز گرداند<ref>ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۳۵ به بعد؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج۳، ص۹۸ به بعد.</ref>. بنابراین [[امام]] با اتخاذ این [[تصمیم]]، نه تنها هیچ سودی را متوجه [[دستگاه خلافت]] نکرد بلکه، در مدت اقامت خود در [[ایران]]، بهرههای فراوان متوجه [[شیعیان]] و [[مردم]] این دیار ساخت. | #شرطهایی که امام برای پذیرش ولایتعهدی مطرح کرد، [[توطئه]] [[مأمون]] را خنثی میساخت. امام ولایتعهدی را به این شرط پذیرفت که در هیچیک از [[امور سیاسی]] و جاری حکومت مداخله نکند. بهراستی چگونه ممکن است کسی [[ولیعهد]] باشد و در هیچ امری از [[امور حکومتی]] مداخله نداشته باشد؟! امام با این شرط، در واقع تشریفاتیبودنِ این سمت را آشکار ساخت و نشان داد [[مسئولیت]] هیچکاری را که در دستگاه انجام میشود، نمیپذیرد و حال آنکه مأمون با این برنامه قصد داشت برای خود [[مشروعیت]] کسب کرده و اگر خطایی نیز مرتکب شد، [[گناه]] آن را به گردن امام بیندازد. آن [[حضرت]] حتی در انجام [[فریضه]] [[نماز عید]]، چنان هوشمندانه عمل کرد که هیچکس ایشان را [[مأمور]] [[خلیفه عباسی]] نمیشناخت و به همین [[دلیل]] مأمون نیز ناگزیر شد وی را از میان [[راه]] باز گرداند<ref>ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۳۵ به بعد؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج۳، ص۹۸ به بعد.</ref>. بنابراین [[امام]] با اتخاذ این [[تصمیم]]، نه تنها هیچ سودی را متوجه [[دستگاه خلافت]] نکرد بلکه، در مدت اقامت خود در [[ایران]]، بهرههای فراوان متوجه [[شیعیان]] و [[مردم]] این دیار ساخت. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۱: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:سیاست]] | [[رده:سیاست]] | ||
[[رده:سیره معصوم]] | [[رده:سیره معصوم]] |