جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...) برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
==نکات== | ==نکات== | ||
در [[آیات]] فوق این محورها مطرح گردیده است: | در [[آیات]] فوق این محورها مطرح گردیده است: | ||
#[[خداوند]] پیامبرش را مورد [[عتاب]] قرار میدهد و میگوید و اگر تو از راه و روش آنها که به صورت [[دین]] در آوردهاند [[پیروی]] کنی آنها از تو [[خشنود]] میشوند. {{متن قرآن|وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ}} ولی تو چون پیرو [[هدایت]] خدایی که همان [[هدایت]] به سوی خیر و کمال است، نمیتوانی پیرو [[اندیشهها]] و روش و ملیت ساخته آنها، باشی: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى}} غیر [[هدایت الهی]] که [[آیین خدا]] و [[روشنبینی]] به مسائل وجود و [[تکالیف]] میباشد، [[هواهای نفسانی]] است که گاهی در قالب [[دین]] درمیآید. [[ثبات]] به آن [[هدایت الهی]] مؤید [[علم]] و موجب [[ولایت]] و [[یاری]] [[خداوند]] است. با چنین [[هدایت]] و [[علمی]] هر که از هواها [[پیروی]] کند از معرض [[ولایت]] و [[یاری]] خدایی بیرون رفته، گرچه به فرض شخص [[پیمبر]] [[معصوم]] باشد: {{متن قرآن|وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}} این هواهایی که به رنگ [[دین]] درآمده و قشری از [[تعصبات]] آن را فرا گرفته از بیشتر یهود و نصارایی است که از [[حق]] و کتاب چنان که باید [[پیروی]] نمیکنند. ولی آنها که [[هدایت]] [[کتاب]] [[تاریکی]] اوهامشان را زدوده و [[نور]] آن در [[جان]] و قلبشان تابیده و چنان که باید کتاب را [[تلاوت]] میکنند، به این کتاب عالی و [[هدایت]] کامل [[ایمان]] میآورند<ref>پرتوی از قرآن، ج۱، ص۲۸۱.</ref>؛ | # [[خداوند]] پیامبرش را مورد [[عتاب]] قرار میدهد و میگوید و اگر تو از راه و روش آنها که به صورت [[دین]] در آوردهاند [[پیروی]] کنی آنها از تو [[خشنود]] میشوند. {{متن قرآن|وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ}} ولی تو چون پیرو [[هدایت]] خدایی که همان [[هدایت]] به سوی خیر و کمال است، نمیتوانی پیرو [[اندیشهها]] و روش و ملیت ساخته آنها، باشی: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى}} غیر [[هدایت الهی]] که [[آیین خدا]] و [[روشنبینی]] به مسائل وجود و [[تکالیف]] میباشد، [[هواهای نفسانی]] است که گاهی در قالب [[دین]] درمیآید. [[ثبات]] به آن [[هدایت الهی]] مؤید [[علم]] و موجب [[ولایت]] و [[یاری]] [[خداوند]] است. با چنین [[هدایت]] و [[علمی]] هر که از هواها [[پیروی]] کند از معرض [[ولایت]] و [[یاری]] خدایی بیرون رفته، گرچه به فرض شخص [[پیمبر]] [[معصوم]] باشد: {{متن قرآن|وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}} این هواهایی که به رنگ [[دین]] درآمده و قشری از [[تعصبات]] آن را فرا گرفته از بیشتر یهود و نصارایی است که از [[حق]] و کتاب چنان که باید [[پیروی]] نمیکنند. ولی آنها که [[هدایت]] [[کتاب]] [[تاریکی]] اوهامشان را زدوده و [[نور]] آن در [[جان]] و قلبشان تابیده و چنان که باید کتاب را [[تلاوت]] میکنند، به این کتاب عالی و [[هدایت]] کامل [[ایمان]] میآورند<ref>پرتوی از قرآن، ج۱، ص۲۸۱.</ref>؛ | ||
#[[خداوند]] [[پیامبر]] را مورد خطاب قرار میدهد و میگوید اگر [[اعراض]] و روگردانی [[مخالفان]] [[دعوت]] [[توحیدی]]، زیاد بر تو سخت و سنگین است {{متن قرآن|وَإِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ}} چنانچه بتوانی اعماق [[زمین]] را بشکافی و در آن نقبی بزنی و جستجو کنی و یا نردبانی به [[آسمان]] بگذاری و اطراف [[آسمانها]] را نیز جستجو کنی و [[آیه]] و نشانه دیگری برای آنها بیاوری چنین کن {{متن قرآن|فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ}} ولی [[دعوت]] به [[حق]] و قبول آن باید در مجرای [[اختیار]] جریان یابد گو اینکه [[خداوند]] بر [[هدایت]] اجباری و اضطراری [[مردم]] [[قادر]] است {{متن قرآن|وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ}} ولی روشن است که این چنین [[ایمان]] اجباری [[بیهوده]] است، [[آفرینش بشر]] برای [[تکامل]] بر اساس [[اختیار]] و [[آزادی]] [[اراده]] میباشد، تنها در صورت[[آزادی]] [[اراده]] است که [[ارزش]] [[مؤمن]] از [[کافر]] و [[نیکان]] از بدان و درستکاران از خائنان و [[راستگویان]] از [[دروغگویان]] شناخته میشود، و گرنه در [[ایمان]] و تقوای اجباری هیچگونه تفاوتی میان خوب و بد نخواهد بود، و این مفاهیم در زمینه [[اجبار]] [[ارزش]] خود را به کلی از دست میدهند. سپس [[پیامبر]] را مورد [[عتاب]] قرار میدهد و میفرماید: اینها را برای این گفتیم که تو از [[جاهلان]] نباشی و در شمار کسانی که نسبت به [[معارف الهی]] [[جاهل]] هستند قرار نگیری {{متن قرآن|فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ}} و [[اصرار]] به یافتن [[معجزه]] و آیهای داشته باشی که آنها را مجبور به [[هدایت]] کند. [[بیتابی]] مکن و [[صبر]] و [[استقامت]] را از دست مده و بیش از اندازه خود را به خاطر [[کفر]] و [[شرک]] آنها ناراحت مکن و بدان راه همین است که تو میپیمایی؛ | # [[خداوند]] [[پیامبر]] را مورد خطاب قرار میدهد و میگوید اگر [[اعراض]] و روگردانی [[مخالفان]] [[دعوت]] [[توحیدی]]، زیاد بر تو سخت و سنگین است {{متن قرآن|وَإِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ}} چنانچه بتوانی اعماق [[زمین]] را بشکافی و در آن نقبی بزنی و جستجو کنی و یا نردبانی به [[آسمان]] بگذاری و اطراف [[آسمانها]] را نیز جستجو کنی و [[آیه]] و نشانه دیگری برای آنها بیاوری چنین کن {{متن قرآن|فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ}} ولی [[دعوت]] به [[حق]] و قبول آن باید در مجرای [[اختیار]] جریان یابد گو اینکه [[خداوند]] بر [[هدایت]] اجباری و اضطراری [[مردم]] [[قادر]] است {{متن قرآن|وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ}} ولی روشن است که این چنین [[ایمان]] اجباری [[بیهوده]] است، [[آفرینش بشر]] برای [[تکامل]] بر اساس [[اختیار]] و [[آزادی]] [[اراده]] میباشد، تنها در صورت[[آزادی]] [[اراده]] است که [[ارزش]] [[مؤمن]] از [[کافر]] و [[نیکان]] از بدان و درستکاران از خائنان و [[راستگویان]] از [[دروغگویان]] شناخته میشود، و گرنه در [[ایمان]] و تقوای اجباری هیچگونه تفاوتی میان خوب و بد نخواهد بود، و این مفاهیم در زمینه [[اجبار]] [[ارزش]] خود را به کلی از دست میدهند. سپس [[پیامبر]] را مورد [[عتاب]] قرار میدهد و میفرماید: اینها را برای این گفتیم که تو از [[جاهلان]] نباشی و در شمار کسانی که نسبت به [[معارف الهی]] [[جاهل]] هستند قرار نگیری {{متن قرآن|فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ}} و [[اصرار]] به یافتن [[معجزه]] و آیهای داشته باشی که آنها را مجبور به [[هدایت]] کند. [[بیتابی]] مکن و [[صبر]] و [[استقامت]] را از دست مده و بیش از اندازه خود را به خاطر [[کفر]] و [[شرک]] آنها ناراحت مکن و بدان راه همین است که تو میپیمایی؛ | ||
#چون در [[آیات قرآن]] قسمتهایی از سرگذشتهای [[انبیاء]] و [[اقوام]] پیشین ذکر شده بود، و بعضی از [[مشرکان]] و [[منکران]] [[دعوت پیامبر]]{{صل}} در صحت آنها تردید میکردند، [[قرآن]] از آنها میخواهد که برای [[فهم]] [[صدق]] این گفتهها به [[اهل کتاب]] مراجعه کنند، و چگونگی را از آنها بخواهند، چرا که در کتب آنها بسیاری از این مسائل آمده است. ولی به جای اینکه روی سخن را به [[مخالفان]] کند، [[پیامبر]] را مورد [[عتاب]] خطابی ساخته، چنین میگوید: اگر از آنچه بر تو نازل کردیم در [[شک و تردید]] هستی از آنها که [[کتب آسمانی]] را قبل از تو میخوانند بپرس {{متن قرآن|فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ}} تا از این طریق ثابت شود که آنچه بر تو نازل شده [[حق]] است و از طرف [[پروردگار]] {{متن قرآن|لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ}} بنابراین هیچگونه [[شک و تردید]] هرگز به خود راه مده [۳] {{متن قرآن|فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}؛ | #چون در [[آیات قرآن]] قسمتهایی از سرگذشتهای [[انبیاء]] و [[اقوام]] پیشین ذکر شده بود، و بعضی از [[مشرکان]] و [[منکران]] [[دعوت پیامبر]]{{صل}} در صحت آنها تردید میکردند، [[قرآن]] از آنها میخواهد که برای [[فهم]] [[صدق]] این گفتهها به [[اهل کتاب]] مراجعه کنند، و چگونگی را از آنها بخواهند، چرا که در کتب آنها بسیاری از این مسائل آمده است. ولی به جای اینکه روی سخن را به [[مخالفان]] کند، [[پیامبر]] را مورد [[عتاب]] خطابی ساخته، چنین میگوید: اگر از آنچه بر تو نازل کردیم در [[شک و تردید]] هستی از آنها که [[کتب آسمانی]] را قبل از تو میخوانند بپرس {{متن قرآن|فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ}} تا از این طریق ثابت شود که آنچه بر تو نازل شده [[حق]] است و از طرف [[پروردگار]] {{متن قرآن|لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ}} بنابراین هیچگونه [[شک و تردید]] هرگز به خود راه مده [۳] {{متن قرآن|فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}؛ | ||
#[[خداوند]] [[مردم]] را ازطریق [[پیامبر]] مورد [[عتاب]] قرار میدهد و میگوید: پس در مورد [[باطل]] بودنِ آنچه که آنان میپرستند، در تردید مباش. {{متن قرآن|فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِمَّا يَعْبُدُ هَؤُلَاءِ}} آنان [[پرستش]] نمیکنند، جز همانگونه که پیش از آن پدرانشان میپرستیدند؛ {{متن قرآن|مَا يَعْبُدُونَ إِلَّا كَمَا يَعْبُدُ آبَاؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ}} و قطعاً ما نصیبشان را ناکاسته، به طور کامل به آنان خواهیم داد {{متن قرآن|وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ}} [[علامه طباطبایی]] مینویسد: معنای [[آیه]] چنین میشود: حال که داستان اولین و گذشتگان را شنیدی و فهمیدی که چگونه خدایانی غیر از [[خدای تعالی]] میپرستیدند و چگونه [[آیات]] [[خدا]] را [[تکذیب]] میکردند، و دانستی که [[سنت]] [[خدای تعالی]] در میان آنان چه بود، و چگونه [[خدا]] در [[دنیا]] هلاک و در [[آخرت]] به [[آتش]] جاودانه مبتلایشان نمود، پس دیگر در [[عبادت]] [[قوم]] خودت [[شک و تردید]] نداشته باش، که [[بتپرستی]] آنان همان رسم دیرینه [[پدران]] ایشان است و جز [[تقلید]] از آنان هیچ دلیلی ندارند، و مطمئن بدان که ما بهزودی بهرهای را که از [[کیفر]] اعمالشان عایدشان میشود به ایشان میدهیم، بدون اینکه به وسیله [[شفاعت]] و یا [[عفو]] از آن بکاهیم. ممکن هم هست که مقصود از کلمه {{متن قرآن|آبَاؤُهُمْ}} [[پدران]] [[بلا]] فصل نباشد، بلکه امتهای گذشتهای باشد که به [[کیفر]] [[بتپرستی]] منقرض شدهاند، و حتی ممکن است مقصود [[پدران]] و نیاکان [[عرب]] بعد از [[اسماعیل]]{{ع}} هم نباشد، بلکه مطلق امتهای گذشته باشد و [[خداوند]]<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۵۷.</ref>؛ | # [[خداوند]] [[مردم]] را ازطریق [[پیامبر]] مورد [[عتاب]] قرار میدهد و میگوید: پس در مورد [[باطل]] بودنِ آنچه که آنان میپرستند، در تردید مباش. {{متن قرآن|فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِمَّا يَعْبُدُ هَؤُلَاءِ}} آنان [[پرستش]] نمیکنند، جز همانگونه که پیش از آن پدرانشان میپرستیدند؛ {{متن قرآن|مَا يَعْبُدُونَ إِلَّا كَمَا يَعْبُدُ آبَاؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ}} و قطعاً ما نصیبشان را ناکاسته، به طور کامل به آنان خواهیم داد {{متن قرآن|وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ}} [[علامه طباطبایی]] مینویسد: معنای [[آیه]] چنین میشود: حال که داستان اولین و گذشتگان را شنیدی و فهمیدی که چگونه خدایانی غیر از [[خدای تعالی]] میپرستیدند و چگونه [[آیات]] [[خدا]] را [[تکذیب]] میکردند، و دانستی که [[سنت]] [[خدای تعالی]] در میان آنان چه بود، و چگونه [[خدا]] در [[دنیا]] هلاک و در [[آخرت]] به [[آتش]] جاودانه مبتلایشان نمود، پس دیگر در [[عبادت]] [[قوم]] خودت [[شک و تردید]] نداشته باش، که [[بتپرستی]] آنان همان رسم دیرینه [[پدران]] ایشان است و جز [[تقلید]] از آنان هیچ دلیلی ندارند، و مطمئن بدان که ما بهزودی بهرهای را که از [[کیفر]] اعمالشان عایدشان میشود به ایشان میدهیم، بدون اینکه به وسیله [[شفاعت]] و یا [[عفو]] از آن بکاهیم. ممکن هم هست که مقصود از کلمه {{متن قرآن|آبَاؤُهُمْ}} [[پدران]] [[بلا]] فصل نباشد، بلکه امتهای گذشتهای باشد که به [[کیفر]] [[بتپرستی]] منقرض شدهاند، و حتی ممکن است مقصود [[پدران]] و نیاکان [[عرب]] بعد از [[اسماعیل]]{{ع}} هم نباشد، بلکه مطلق امتهای گذشته باشد و [[خداوند]]<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۵۷.</ref>؛ | ||
#[[خداوند]] در یک [[عتاب]] میفرماید: در [[خداپرستی]] در کنار [[خداوند]] [[خالق]] [[قادر]]، [[منعم]]، [[رحیم]] حتی در [[تصور]] خدایی دیگر را هم قرار مده {{متن قرآن|لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ}} زیرا غیر از او خدایی با این با ویژگیها و صفات نمییابی و این [[توحید]] در [[عقیده]] و [[عبادت]] با ندای [[فطرت انسان]] هماهنگ است و راهنمای [[عمل صالح]] و اگر این مسیر [[توحیدی]] را رهاکردی از مسیر [[رحمت]] و منابع [[نعمت]] دور میشوی و از [[یاری]] [[خداوند]] بیبهره و هنگامی از خط مستقیم [[عقید]] و عمل دور شدی [[نصرت خداوند]] را که همه [[قدرت]] و [[نصرت]] به دست او است از دست میدهی و [[زندگی]] زیانبار و عاجزانهای خواهی داشت و نکوهیده و بییاور بر جای بنشینی {{متن قرآن|فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَخْذُولًا}}<ref>من وحی القرآن، ج۱۴، ص۸۰.</ref>؛ | # [[خداوند]] در یک [[عتاب]] میفرماید: در [[خداپرستی]] در کنار [[خداوند]] [[خالق]] [[قادر]]، [[منعم]]، [[رحیم]] حتی در [[تصور]] خدایی دیگر را هم قرار مده {{متن قرآن|لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ}} زیرا غیر از او خدایی با این با ویژگیها و صفات نمییابی و این [[توحید]] در [[عقیده]] و [[عبادت]] با ندای [[فطرت انسان]] هماهنگ است و راهنمای [[عمل صالح]] و اگر این مسیر [[توحیدی]] را رهاکردی از مسیر [[رحمت]] و منابع [[نعمت]] دور میشوی و از [[یاری]] [[خداوند]] بیبهره و هنگامی از خط مستقیم [[عقید]] و عمل دور شدی [[نصرت خداوند]] را که همه [[قدرت]] و [[نصرت]] به دست او است از دست میدهی و [[زندگی]] زیانبار و عاجزانهای خواهی داشت و نکوهیده و بییاور بر جای بنشینی {{متن قرآن|فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَخْذُولًا}}<ref>من وحی القرآن، ج۱۴، ص۸۰.</ref>؛ | ||
#[[خداوند]] [[پیامبر]] را مورد [[عتاب]] و هشدار قرار میدهد که از وسوسههای [[مشرکان]] مخالف [[دعوت]] [[توحیدی]] برحذر باشد، مبادا کمترین [[ضعف]] و سازشی در [[مبارزه]] با [[شرک]] و [[بتپرستی]] به خود راه بدهد، که باید با [[قاطعیت]] هر چه تمامتر دنبال گردد. و میگوید: نزدیک بود آنها تو را با وسوسههای خود از آنچه بر تو [[وحی]] کردیم بفریبند، {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ}} تا غیر آن را به ما نسبت دهی؛ {{متن قرآن|لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ}} و در آن صورت، تو را به [[دوستی]] خود بر میگزینند {{متن قرآن|وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا}} و اگر ما تو را ثابتقدم نمیساختیم و در پرتو [[مقام عصمت]]، مصون از [[انحراف]] نبودی {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ}} نزدیک بود به آنان [[تمایل]] کنی {{متن قرآن|لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}. اما این تثبیت [[الهی]] [[مانع]] از آن [[تمایل]] شد و این هشداری برای همه [[رهبران]] که باید [[مراقبت]] کنند که با انگیزههای دنیاطلبانه [[مخالفان]]، با [[نیرنگ]] و مصلحتجویانه آنان را تحت تأثیر وسوسههای خود [[فریب]] ندهند. | # [[خداوند]] [[پیامبر]] را مورد [[عتاب]] و هشدار قرار میدهد که از وسوسههای [[مشرکان]] مخالف [[دعوت]] [[توحیدی]] برحذر باشد، مبادا کمترین [[ضعف]] و سازشی در [[مبارزه]] با [[شرک]] و [[بتپرستی]] به خود راه بدهد، که باید با [[قاطعیت]] هر چه تمامتر دنبال گردد. و میگوید: نزدیک بود آنها تو را با وسوسههای خود از آنچه بر تو [[وحی]] کردیم بفریبند، {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ}} تا غیر آن را به ما نسبت دهی؛ {{متن قرآن|لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ}} و در آن صورت، تو را به [[دوستی]] خود بر میگزینند {{متن قرآن|وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا}} و اگر ما تو را ثابتقدم نمیساختیم و در پرتو [[مقام عصمت]]، مصون از [[انحراف]] نبودی {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ}} نزدیک بود به آنان [[تمایل]] کنی {{متن قرآن|لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}. اما این تثبیت [[الهی]] [[مانع]] از آن [[تمایل]] شد و این هشداری برای همه [[رهبران]] که باید [[مراقبت]] کنند که با انگیزههای دنیاطلبانه [[مخالفان]]، با [[نیرنگ]] و مصلحتجویانه آنان را تحت تأثیر وسوسههای خود [[فریب]] ندهند. | ||
#از خطرناکترین پرتگاههایی که بر سر راه [[رهبران]] بزرگ قرار دارد مسأله پیشنهادهای سازشکارانهای است که از [[ناحیه]] [[مخالفان]] مطرح میگردد، و در اینجا است که خطوط [[انحرافی]] بر سر راه [[رهبران]] ایجاد میشود و [[سعی]] دارد آنها را از مسیر اصلی بیرون برد، و این [[آزمون]] بزرگی برای آنها است. [[مشرکان]] “مکه” و [[منافقان]] “مدینه” بارها کوشیدند که با طرح پیشنهادهای سازشکارانه [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} را از خط “توحید” [[منحرف]] سازند، و [[خداوند]] پیامبرش را مورد خطاب قرار داده و میفرماید. ای [[پیامبر]] [[تقوای الهی]] پیشه کن: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ}} [[حقیقت]] [[تقوی]] همان [[احساس مسئولیت]] درونی است و تا این [[احساس مسئولیت]] نباشد [[انسان]] به دنبال هیچ برنامه سازندهای حرکت نمیکند. از [[کافران]] و [[منافقان]] [[اطاعت]] مکن! {{متن قرآن|وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ}} و در پایان این [[آیه]] برای تأکید این موضوع میگوید: [[خداوند]] عالم و [[حکیم]] است {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا}} اگر [[فرمان]] ترک [[پیروی]] آنها را به تو میدهد روی [[علم]] و [[حکمت]] بیپایان او است، زیرا میداند در این [[تبعیت]] و سازشکاری چه [[مصائب]] دردناک و [[مفاسد]] بیشماری نهفته است<ref>تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۱۸۸.</ref>؛ | #از خطرناکترین پرتگاههایی که بر سر راه [[رهبران]] بزرگ قرار دارد مسأله پیشنهادهای سازشکارانهای است که از [[ناحیه]] [[مخالفان]] مطرح میگردد، و در اینجا است که خطوط [[انحرافی]] بر سر راه [[رهبران]] ایجاد میشود و [[سعی]] دارد آنها را از مسیر اصلی بیرون برد، و این [[آزمون]] بزرگی برای آنها است. [[مشرکان]] “مکه” و [[منافقان]] “مدینه” بارها کوشیدند که با طرح پیشنهادهای سازشکارانه [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} را از خط “توحید” [[منحرف]] سازند، و [[خداوند]] پیامبرش را مورد خطاب قرار داده و میفرماید. ای [[پیامبر]] [[تقوای الهی]] پیشه کن: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ}} [[حقیقت]] [[تقوی]] همان [[احساس مسئولیت]] درونی است و تا این [[احساس مسئولیت]] نباشد [[انسان]] به دنبال هیچ برنامه سازندهای حرکت نمیکند. از [[کافران]] و [[منافقان]] [[اطاعت]] مکن! {{متن قرآن|وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ}} و در پایان این [[آیه]] برای تأکید این موضوع میگوید: [[خداوند]] عالم و [[حکیم]] است {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا}} اگر [[فرمان]] ترک [[پیروی]] آنها را به تو میدهد روی [[علم]] و [[حکمت]] بیپایان او است، زیرا میداند در این [[تبعیت]] و سازشکاری چه [[مصائب]] دردناک و [[مفاسد]] بیشماری نهفته است<ref>تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۱۸۸.</ref>؛ | ||
#[[خداوند]] با لحن [[قاطع]] [[پیامبر]] را مورد خطاب قرار داده و خطر [[شرک]] را بازگو کرده میفرماید: به تو و به همه [[انبیای پیشین]] [[وحی]] فرستاده شده است که اگر [[مشرک]] شوی مسلماً اعمالت حبط و نابود میگردد و از زیانکاران خواهی بود {{متن قرآن|وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}} به این ترتیب [[شرک]] دو پیامد خطرناک دارد حتی در مورد [[پیامبران الهی]] اگر به فرض محال [[مشرک]] شوند. نخست مسأله حبط [[اعمال]] است، و دوم گرفتار [[خسران]] و زیان [[زندگی]] شدن. اما “حبط اعمال” به معنی محو آثار و [[پاداش]] عمل به خاطر [[شرک]] است چرا که شرط [[قبولی اعمال]] [[اعتقاد]] به اصل [[توحید]] است و بدون آن هیچ عملی پذیرفته نیست. و اما زیانکار شدن آنها به خاطر این است که بزرگترین سرمایههای خود را که [[عقل]] و [[خرد]] و [[عمر]] گرانبها است در این بازار بزرگ [[تجارت]] [[دنیا]] از دست داده و “جز [[حسرت]] و [[اندوه]] متاعی نخریدند”. [[علامه طباطبایی]] مینویسد: خطاب در [[آیه]] به [[رسول خدا]]{{صل}} و سایر [[انبیا]]{{عم}} به [[نهی]] از [[شرک]] و انذارشان به حبط شدن عمل و جزو زیانکاران شدن خطابی است [[حقیقی]]، و [[تهدید]] و انذاری است واقعی، چون همانطور که قبلاً هم گفتیم غرض این [[سوره]] اشاره به این [[حقیقت]] است که [[رسول خدا]]{{صل}} هم [[مأمور]] به [[ایمان آوردن]] است. او [[مشرکین]] را به هر چه [[دعوت]] میکند که بدان [[ایمان]] آورند، خودش نیز باید بدان [[ایمان]] آورد و به هر تکلیفی که [[دعوت]] میکند انجام دهند خودش هم باید انجام دهد. خلاصه او هم فردی از افراد [[مسلمین]] است، پس دیگر نمیتواند پیشنهاد [[مشرکین]] را در [[پرستش]] بتهای ایشان بپذیرد. و صرف اینکه [[انبیاء]] [[معصوم]] به [[عصمت الهی]] هستند و با داشتن آن دیگر ممکن نیست [[معصیت]] از ایشان سر بزند، باعث نمیشود که [[تکلیف]] از ایشان ساقط باشد و توجه [[تکلیف]] به ایشان صحیح نباشد، چون اگر این طور بود دیگر [[عصمت]] در حقشان [[تصور]] نمیشد، همچنان که در [[حق]] جمادات و گیاهان [[تصور]] ندارد، پس [[معصوم]] به کسی گفته میشود که بتواند [[گناه]] کند، ولی نکند<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۴۴.</ref>. | # [[خداوند]] با لحن [[قاطع]] [[پیامبر]] را مورد خطاب قرار داده و خطر [[شرک]] را بازگو کرده میفرماید: به تو و به همه [[انبیای پیشین]] [[وحی]] فرستاده شده است که اگر [[مشرک]] شوی مسلماً اعمالت حبط و نابود میگردد و از زیانکاران خواهی بود {{متن قرآن|وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}} به این ترتیب [[شرک]] دو پیامد خطرناک دارد حتی در مورد [[پیامبران الهی]] اگر به فرض محال [[مشرک]] شوند. نخست مسأله حبط [[اعمال]] است، و دوم گرفتار [[خسران]] و زیان [[زندگی]] شدن. اما “حبط اعمال” به معنی محو آثار و [[پاداش]] عمل به خاطر [[شرک]] است چرا که شرط [[قبولی اعمال]] [[اعتقاد]] به اصل [[توحید]] است و بدون آن هیچ عملی پذیرفته نیست. و اما زیانکار شدن آنها به خاطر این است که بزرگترین سرمایههای خود را که [[عقل]] و [[خرد]] و [[عمر]] گرانبها است در این بازار بزرگ [[تجارت]] [[دنیا]] از دست داده و “جز [[حسرت]] و [[اندوه]] متاعی نخریدند”. [[علامه طباطبایی]] مینویسد: خطاب در [[آیه]] به [[رسول خدا]]{{صل}} و سایر [[انبیا]]{{عم}} به [[نهی]] از [[شرک]] و انذارشان به حبط شدن عمل و جزو زیانکاران شدن خطابی است [[حقیقی]]، و [[تهدید]] و انذاری است واقعی، چون همانطور که قبلاً هم گفتیم غرض این [[سوره]] اشاره به این [[حقیقت]] است که [[رسول خدا]]{{صل}} هم [[مأمور]] به [[ایمان آوردن]] است. او [[مشرکین]] را به هر چه [[دعوت]] میکند که بدان [[ایمان]] آورند، خودش نیز باید بدان [[ایمان]] آورد و به هر تکلیفی که [[دعوت]] میکند انجام دهند خودش هم باید انجام دهد. خلاصه او هم فردی از افراد [[مسلمین]] است، پس دیگر نمیتواند پیشنهاد [[مشرکین]] را در [[پرستش]] بتهای ایشان بپذیرد. و صرف اینکه [[انبیاء]] [[معصوم]] به [[عصمت الهی]] هستند و با داشتن آن دیگر ممکن نیست [[معصیت]] از ایشان سر بزند، باعث نمیشود که [[تکلیف]] از ایشان ساقط باشد و توجه [[تکلیف]] به ایشان صحیح نباشد، چون اگر این طور بود دیگر [[عصمت]] در حقشان [[تصور]] نمیشد، همچنان که در [[حق]] جمادات و گیاهان [[تصور]] ندارد، پس [[معصوم]] به کسی گفته میشود که بتواند [[گناه]] کند، ولی نکند<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۴۴.</ref>. | ||
#[[خداوند]] [[پیامبر]] را مورد خطاب قرارداده و میفرماید [[رسالت]] خود را در [[دعوت به توحید]] ادامه بده و در امر [[رسالت]] [[تعجیل]] مکن {{متن قرآن|فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ}} که بسیاری از امور برای رسیدن به نتیجه سسلسله علتهایی دارد که باید زمان تحقق آن برسد، [[نظام هستی]] بر اساس [[نظم]] و تدریج از سوی [[خداوند]] قرار گرفته است همانگونه که گیاهان برای رسیدن به میوهها و [[مادران]] زمان بارداری را برای [[تولد]] [[کودک]] باید طی کنند و شب و روز با سپری شدن زمان ایجاد میشوند<ref>من وحی القرآن، ج۲۳، ص۵۹.</ref>. پیامر تو مانند صاحب ماهی - [[یونس]] - [[پیامبر]] مباش {{متن قرآن|وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ}} که برای رسیدن نتیجه در حرکت [[رسالت]] پیامبریش [[عجله]] کرد و [[صبر]] نکرد و در تقاضای مجازات قومش شتاب کرد، و گرفتار مجازات ترک اولی شد و در هنگام [[مناجات]] با [[خدا]] مالامال از [[خشم]] بوده، {{متن قرآن|إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ}} تو اینطور مباش، و این در [[حقیقت]] [[نهی]] از سبب [[خشم]] است، و سبب [[خشم]] این است که [[آدمی]] کمحوصله باشد، و در آمدن [[عذاب]] برای دشمنانش [[عجله]] کند<ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۱۹۲.</ref>. | # [[خداوند]] [[پیامبر]] را مورد خطاب قرارداده و میفرماید [[رسالت]] خود را در [[دعوت به توحید]] ادامه بده و در امر [[رسالت]] [[تعجیل]] مکن {{متن قرآن|فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ}} که بسیاری از امور برای رسیدن به نتیجه سسلسله علتهایی دارد که باید زمان تحقق آن برسد، [[نظام هستی]] بر اساس [[نظم]] و تدریج از سوی [[خداوند]] قرار گرفته است همانگونه که گیاهان برای رسیدن به میوهها و [[مادران]] زمان بارداری را برای [[تولد]] [[کودک]] باید طی کنند و شب و روز با سپری شدن زمان ایجاد میشوند<ref>من وحی القرآن، ج۲۳، ص۵۹.</ref>. پیامر تو مانند صاحب ماهی - [[یونس]] - [[پیامبر]] مباش {{متن قرآن|وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ}} که برای رسیدن نتیجه در حرکت [[رسالت]] پیامبریش [[عجله]] کرد و [[صبر]] نکرد و در تقاضای مجازات قومش شتاب کرد، و گرفتار مجازات ترک اولی شد و در هنگام [[مناجات]] با [[خدا]] مالامال از [[خشم]] بوده، {{متن قرآن|إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ}} تو اینطور مباش، و این در [[حقیقت]] [[نهی]] از سبب [[خشم]] است، و سبب [[خشم]] این است که [[آدمی]] کمحوصله باشد، و در آمدن [[عذاب]] برای دشمنانش [[عجله]] کند<ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۱۹۲.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۴۲: | خط ۴۰: | ||
[[رده:عتاب در قرآن]] | [[رده:عتاب در قرآن]] | ||