پرش به محتوا

عشق به خدا در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...)
خط ۸: خط ۸:


==مقدمه==
==مقدمه==
*[[محبّت]] [[حضرت حق]] / حُبُّ [[الله]] / [[خدا]] [[دوستی]]، حالتی است که از بُن ذات [[انسان]] برمی‌خیزد، و بر سراسر قلبْ سایه می‌افکند. به عبارتی دیگر، خدادوستی قوّه‌ای است که در برخی از [[انسان‌ها]] به فعلیت می‌رسد، و زان پس بر [[قلب]] [[استوار]] می‌گردد.
* [[محبّت]] [[حضرت حق]] / حُبُّ [[الله]] / [[خدا]] [[دوستی]]، حالتی است که از بُن ذات [[انسان]] برمی‌خیزد، و بر سراسر قلبْ سایه می‌افکند. به عبارتی دیگر، خدادوستی قوّه‌ای است که در برخی از [[انسان‌ها]] به فعلیت می‌رسد، و زان پس بر [[قلب]] [[استوار]] می‌گردد.
*[[قرآن کریم]] از این حالت، به نوری که [[حضرت حق]] در [[قلب]] بندگانش می‌نهد، و بدان آنان را [[هدایت]] می‌فرماید تعبیر کرده است؛ این [[نور]] آنان را از [[ظلمت]] مادّه و مادّیّات به [[نور]] بی‌پایان عالم [[ناپیدا]] کرانه معنا رهنمون می‌شود: {{متن قرآن|أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ}}<ref>«آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بی‌فروغ است)؟» سوره زمر، آیه ۲۲.</ref>؛ {{متن قرآن|أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ}}<ref>«و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زنده‌اش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه می‌رود» سوره انعام، آیه ۱۲۲.</ref>؛ {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۰۱.</ref>.
* [[قرآن کریم]] از این حالت، به نوری که [[حضرت حق]] در [[قلب]] بندگانش می‌نهد، و بدان آنان را [[هدایت]] می‌فرماید تعبیر کرده است؛ این [[نور]] آنان را از [[ظلمت]] مادّه و مادّیّات به [[نور]] بی‌پایان عالم [[ناپیدا]] کرانه معنا رهنمون می‌شود: {{متن قرآن|أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ}}<ref>«آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بی‌فروغ است)؟» سوره زمر، آیه ۲۲.</ref>؛ {{متن قرآن|أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ}}<ref>«و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زنده‌اش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه می‌رود» سوره انعام، آیه ۱۲۲.</ref>؛ {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۰۱.</ref>.


==مراتب ملکه خدادوستی==
==مراتب ملکه خدادوستی==
خط ۱۹: خط ۱۹:
===مرتبه سوّم===
===مرتبه سوّم===
*در این مرتبه، [[قلب]] در سراسر هستی چیزی جز از او نمی‌یابد و نمی‌بیند؛ زبان حال آنان که به این مرتبه رسیده‌اند، دائماً مضمون این مصرع است که: "در دار وجود، جز از او موجود دیگری نیست"<ref>{{عربی|ليس في الدّار غيره ديار}}</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۰۲.</ref>.
*در این مرتبه، [[قلب]] در سراسر هستی چیزی جز از او نمی‌یابد و نمی‌بیند؛ زبان حال آنان که به این مرتبه رسیده‌اند، دائماً مضمون این مصرع است که: "در دار وجود، جز از او موجود دیگری نیست"<ref>{{عربی|ليس في الدّار غيره ديار}}</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۰۲.</ref>.
*[[حضرت حق]] از [[ابراهیم خلیل]] الرحمن{{ع}} حکایت می‌فرماید که: {{متن قرآن|إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آورده‌ام که آسمان‌ها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم» سوره انعام، آیه ۷۹.</ref> و باز می‌فرماید: {{متن قرآن|فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ}}<ref>«پس هر سو رو کنید رو به خداوند است» سوره بقره، آیه ۱۱۵.</ref>.
* [[حضرت حق]] از [[ابراهیم خلیل]] الرحمن{{ع}} حکایت می‌فرماید که: {{متن قرآن|إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آورده‌ام که آسمان‌ها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم» سوره انعام، آیه ۷۹.</ref> و باز می‌فرماید: {{متن قرآن|فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ}}<ref>«پس هر سو رو کنید رو به خداوند است» سوره بقره، آیه ۱۱۵.</ref>.
*این [[قلب]]، همان قلبی است که مفاد این [[آیه شریفه]] را به خوبی در می‌یابد، و مضمون آن را بر سراسر پهنه هستی‌نمای وجود، [[حکمران]] می‌داند: {{متن قرآن|هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«او، آغاز و انجام و آشکار و نهان است و به هر چیزی داناست» سوره حدید، آیه ۳.</ref>
*این [[قلب]]، همان قلبی است که مفاد این [[آیه شریفه]] را به خوبی در می‌یابد، و مضمون آن را بر سراسر پهنه هستی‌نمای وجود، [[حکمران]] می‌داند: {{متن قرآن|هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«او، آغاز و انجام و آشکار و نهان است و به هر چیزی داناست» سوره حدید، آیه ۳.</ref>
*مراتب سالکان در این [[فضیلت]]، به واسطه همین مراتب سه‌گانه است که تغییر یافته، از مراتب ضعیف رو به مراتب [[قوی]] می‌نهد. بدین ترتیب گاه سالکی مصداق این [[آیه شریف]] می‌شود: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ}}<ref>«به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref>؛
*مراتب سالکان در این [[فضیلت]]، به واسطه همین مراتب سه‌گانه است که تغییر یافته، از مراتب ضعیف رو به مراتب [[قوی]] می‌نهد. بدین ترتیب گاه سالکی مصداق این [[آیه شریف]] می‌شود: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ}}<ref>«به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref>؛
خط ۳۱: خط ۳۱:
*اینان همان سابقانند که در [[قرآن کریم]] به [[قرب]] آنان به بارگاه [[الهی]] اشارت رفته است، و آنان که [[خداوند]] را به [[شهود]] [[عقلی]] می‌نگرند، "[[اصحاب]] مَیمَنه" / [[یاران]] [[خجسته]] احوال می‌باشند: {{متن قرآن|فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ}}<ref>«(یکی) خجستگان، و خجستگان کیستند؟ و (دیگر) ناخجستگان، و ناخجستگان کیستند؟ و (سوم) پیشتازان پیشتاز» سوره واقعه، آیه ۸-۱۱.</ref>
*اینان همان سابقانند که در [[قرآن کریم]] به [[قرب]] آنان به بارگاه [[الهی]] اشارت رفته است، و آنان که [[خداوند]] را به [[شهود]] [[عقلی]] می‌نگرند، "[[اصحاب]] مَیمَنه" / [[یاران]] [[خجسته]] احوال می‌باشند: {{متن قرآن|فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ}}<ref>«(یکی) خجستگان، و خجستگان کیستند؟ و (دیگر) ناخجستگان، و ناخجستگان کیستند؟ و (سوم) پیشتازان پیشتاز» سوره واقعه، آیه ۸-۱۱.</ref>
*آری! آنان که در این عالم کورند، در [[آخرت]] نیز کور خواهند بود، چه آنان کسانی هستند که قلبشان از این [[نور]] هیچ بهره‌ای نبرده است، از این رو در این سرای کورند و در آن سرای در ظلمات خویشتن سرگردان!؛ اینان بدبختان خوانده می‌شوند: {{متن قرآن|وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا}}<ref>«و به راستی هر که در این جهان کور (دل) باشد همو در جهان واپسین (نیز) کور (دل) و گمراه‌تر خواهد بود» سوره اسراء، آیه ۷۲.</ref>؛{{متن قرآن|يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا}}<ref>«روزی که مردان و زنان منافق به مؤمنان می‌گویند: چشم به راه ما بمانید تا از فروغتان (بهره‌ای) بگیریم، (به آنان) گفته می‌شود: به پس پشت خود باز گردید و فروغی بجویید» سوره حدید، آیه ۱۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ * فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ * وَظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ * لَا بَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ}}<ref>«و چپیان، کیانند چپیان؟ * در تفبادی و آبی داغند * و سایه‌ای از دود بسیار سیاه * که نه سرد است و نه خوش» سوره واقعه، آیه ۴۱-۴۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۰۵.</ref>.
*آری! آنان که در این عالم کورند، در [[آخرت]] نیز کور خواهند بود، چه آنان کسانی هستند که قلبشان از این [[نور]] هیچ بهره‌ای نبرده است، از این رو در این سرای کورند و در آن سرای در ظلمات خویشتن سرگردان!؛ اینان بدبختان خوانده می‌شوند: {{متن قرآن|وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا}}<ref>«و به راستی هر که در این جهان کور (دل) باشد همو در جهان واپسین (نیز) کور (دل) و گمراه‌تر خواهد بود» سوره اسراء، آیه ۷۲.</ref>؛{{متن قرآن|يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا}}<ref>«روزی که مردان و زنان منافق به مؤمنان می‌گویند: چشم به راه ما بمانید تا از فروغتان (بهره‌ای) بگیریم، (به آنان) گفته می‌شود: به پس پشت خود باز گردید و فروغی بجویید» سوره حدید، آیه ۱۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ * فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ * وَظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ * لَا بَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ}}<ref>«و چپیان، کیانند چپیان؟ * در تفبادی و آبی داغند * و سایه‌ای از دود بسیار سیاه * که نه سرد است و نه خوش» سوره واقعه، آیه ۴۱-۴۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۰۵.</ref>.
*کوتاه سخن آنکه، از [[قرآن کریم]] به روشنی استفاده می‌شود، که هرکس خواهان آن است که در [[قیامت]] [[خداوند]] را به دیده [[عقل]]، [[قلب]]، و یا [[فطرت]] خویش بنگرد، بناگزیر می‌باید سَر آن داشته باشد، که او را در این [[عالم به ]] [[نور]] [[عقل]]، [[نور]] [[قلب]]، و یا [[نور]] [[فطرت]] خود مشاهده کند؛ ورنه آن کس که دیده [[قلب]] خود را در این [[دنیا]] از مشاهده او بسته است، در [[قیامت]] نیز از دیدن او محجوب و بی‌بهره خواهد بود.
*کوتاه سخن آنکه، از [[قرآن کریم]] به روشنی استفاده می‌شود، که هرکس خواهان آن است که در [[قیامت]] [[خداوند]] را به دیده [[عقل]]، [[قلب]]، و یا [[فطرت]] خویش بنگرد، بناگزیر می‌باید سَر آن داشته باشد، که او را در این [[عالم به]] [[نور]] [[عقل]]، [[نور]] [[قلب]]، و یا [[نور]] [[فطرت]] خود مشاهده کند؛ ورنه آن کس که دیده [[قلب]] خود را در این [[دنیا]] از مشاهده او بسته است، در [[قیامت]] نیز از دیدن او محجوب و بی‌بهره خواهد بود.
*رؤیت [[حضرت حق]] در آن عالَم، بستگیِ تمام به رؤیت او در این [[جهان مادّی]] خواهد داشت: {{متن قرآن|وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ * إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ}}<ref>«چهره‌هایی در آن روز شاداب است * (که) به (پاداش و نعمت) پروردگارش می‌نگرد » سوره قیامه، آیه ۲۲-۲۳.</ref>؛ {{متن قرآن|كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ}}<ref>«آری، بی‌گمان آنان در آن روز از پروردگارشان باز داشته خواهند بود» سوره مطففین، آیه ۱۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۰۶.</ref>.
*رؤیت [[حضرت حق]] در آن عالَم، بستگیِ تمام به رؤیت او در این [[جهان مادّی]] خواهد داشت: {{متن قرآن|وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ * إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ}}<ref>«چهره‌هایی در آن روز شاداب است * (که) به (پاداش و نعمت) پروردگارش می‌نگرد» سوره قیامه، آیه ۲۲-۲۳.</ref>؛ {{متن قرآن|كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ}}<ref>«آری، بی‌گمان آنان در آن روز از پروردگارشان باز داشته خواهند بود» سوره مطففین، آیه ۱۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۰۶.</ref>.
*[[محبّت]] [[الهی]] را لذّتی است، که تنها کسانی که از جامش نوشیده‌اند، می‌توانند چگونگی‌اش را [[درک]] کنند. اینان در این راه سر از پا نمی‌شناسند، و حتّی خورد و خفتشان را نیز در نزد [[محبت]] او می‌بازند: {{متن قرآن|تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً}}<ref>«از بسترها پهلو تهی می‌کنند (و برای نماز برمی‌خیزند) در حالی که پروردگارشان را به بیم و امید می‌خوانند و از آنچه به آنان روزی کرده‌ایم می‌بخشند پس هیچ کس نمی‌داند چه روشنی چشمی برای آنان به پاداش کارهایی که می‌کردند نهفته‌اند» سوره سجده، آیه ۱۶-۱۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۰۶.</ref>.
* [[محبّت]] [[الهی]] را لذّتی است، که تنها کسانی که از جامش نوشیده‌اند، می‌توانند چگونگی‌اش را [[درک]] کنند. اینان در این راه سر از پا نمی‌شناسند، و حتّی خورد و خفتشان را نیز در نزد [[محبت]] او می‌بازند: {{متن قرآن|تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً}}<ref>«از بسترها پهلو تهی می‌کنند (و برای نماز برمی‌خیزند) در حالی که پروردگارشان را به بیم و امید می‌خوانند و از آنچه به آنان روزی کرده‌ایم می‌بخشند پس هیچ کس نمی‌داند چه روشنی چشمی برای آنان به پاداش کارهایی که می‌کردند نهفته‌اند» سوره سجده، آیه ۱۶-۱۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۰۶.</ref>.
*گویا مراد از {{متن قرآن| مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ}}<ref>«پس هیچ کس نمی‌داند چه روشنی چشمی برای آنان به پاداش کارهایی که می‌کردند نهفته‌اند» سوره سجده، آیه ۱۷.</ref>، همان لذّت‌هایی است که [[خداوند]] در همین [[دنیا]] در شبانگاهان به هنگام [[مناجات]] با او، برای آنان مقدّر فرموده است. از این رو این لذت‌ها اختصاص به [[قیامت]] نداشته، به صورت جدّی می‌توان آن را به [[دنیا]] و [[آخرت]]- هر دو ۔ تعمیم داد.
*گویا مراد از {{متن قرآن| مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ}}<ref>«پس هیچ کس نمی‌داند چه روشنی چشمی برای آنان به پاداش کارهایی که می‌کردند نهفته‌اند» سوره سجده، آیه ۱۷.</ref>، همان لذّت‌هایی است که [[خداوند]] در همین [[دنیا]] در شبانگاهان به هنگام [[مناجات]] با او، برای آنان مقدّر فرموده است. از این رو این لذت‌ها اختصاص به [[قیامت]] نداشته، به صورت جدّی می‌توان آن را به [[دنیا]] و [[آخرت]]- هر دو ۔ تعمیم داد.
*کوتاه سخن آنکه لذّت [[محبّت]]، لذّتی است که [[درک]] آن تنها برای آنان که از قلبی مُحِب برخوردارند، ممکن می‌باشد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۰۷.</ref>.
*کوتاه سخن آنکه لذّت [[محبّت]]، لذّتی است که [[درک]] آن تنها برای آنان که از قلبی مُحِب برخوردارند، ممکن می‌باشد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۰۷.</ref>.
خط ۴۱: خط ۴۱:
*تمامی تضرّع‌ها، استغفارها و اقرارهای ائمّه هدی{{عم}} به گناهانشان، به همین معنی بوده است؛ که آنان دوری لحظه‌ای خود از لقاء کامل [[الهی]] را، گناهی بزرگ و عذابی جانکاه می‌دیده‌اند.
*تمامی تضرّع‌ها، استغفارها و اقرارهای ائمّه هدی{{عم}} به گناهانشان، به همین معنی بوده است؛ که آنان دوری لحظه‌ای خود از لقاء کامل [[الهی]] را، گناهی بزرگ و عذابی جانکاه می‌دیده‌اند.
*این حالات و این لذّات تنها مخصوص اهل خود بوده، عموم [[مردم]] را در آن نصیبی نیست. خوشا به حال آنان و خوشا به لذّتی که از آن سرمست می‌شوند؛ خدایا به [[عظمت]] راستینت ما را با آنان در [[درک]] شیرینی این لذّت شریک فرما!، و جرعه‌ای از این جام را نصیب ما نمای!.
*این حالات و این لذّات تنها مخصوص اهل خود بوده، عموم [[مردم]] را در آن نصیبی نیست. خوشا به حال آنان و خوشا به لذّتی که از آن سرمست می‌شوند؛ خدایا به [[عظمت]] راستینت ما را با آنان در [[درک]] شیرینی این لذّت شریک فرما!، و جرعه‌ای از این جام را نصیب ما نمای!.
*[[محبت]] [[الهی]] از نظر [[فیلسوفان]] و [[عارفان]] [[مسلمان]]، مساوی با هستی بوده؛ از این رو هر موجودی به مقدار وجود خود از این [[محبّت]] نصیبی برده، و به مرتبه‌ای از آن دست یافته است. آیاتی از [[قرآن کریم]] که بر [[تسبیح]] تمامی موجودات، [[تضرّع]]، اِنابه، ناله و سرانجام [[سجود]] آنان در پیشگاه [[حضرت حق]] دلالت می‌کند، گویا به همین مبنای بلند حِکْمی [[عرفانی]] اشاره می‌نماید: {{متن قرآن|وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا}}<ref>«و هیچ چیز نیست مگر اینکه او را به پاکی می‌ستاید اما شما ستایش آنان را در نمی‌یابید؛ بی‌گمان او بردباری آمرزنده است» سوره اسراء، آیه ۴۴.</ref>؛ {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ}}<ref>«آیا در نیافته‌ای هر که در آسمان‌ها و زمین است و پرندگان گشاده‌بال، خداوند را به پاکی می‌ستایند؟ هر یک نماز و نیایش خود را دانسته است و خداوند به آنچه انجام می‌دهند داناست» سوره نور، آیه ۴۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ}}<ref>«و کوه‌ها و پرنده‌ها را رام کردیم که همراه با داود نیایش می‌کردند و کننده (ی این کار) بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۹.</ref>؛ {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«آیا درنیافته‌ای که هر کس در آسمان‌ها و هر کس در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و کوه‌ها و درختان و جنبندگان و بسیاری از مردم به خداوند سجده می‌برند؟» سوره حج، آیه ۱۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ}}<ref>«و به راستی به داوود از نزد خود بخششی ارزانی داشتیم؛ ای کوه‌ها و پرندگان با وی همنوا شوید!» سوره سبأ، آیه ۱۰.</ref>. نمونه این [[آیات]]، به فراوانی در [[قرآن کریم]] وارد شده است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۰۹.</ref>.
* [[محبت]] [[الهی]] از نظر [[فیلسوفان]] و [[عارفان]] [[مسلمان]]، مساوی با هستی بوده؛ از این رو هر موجودی به مقدار وجود خود از این [[محبّت]] نصیبی برده، و به مرتبه‌ای از آن دست یافته است. آیاتی از [[قرآن کریم]] که بر [[تسبیح]] تمامی موجودات، [[تضرّع]]، اِنابه، ناله و سرانجام [[سجود]] آنان در پیشگاه [[حضرت حق]] دلالت می‌کند، گویا به همین مبنای بلند حِکْمی [[عرفانی]] اشاره می‌نماید: {{متن قرآن|وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا}}<ref>«و هیچ چیز نیست مگر اینکه او را به پاکی می‌ستاید اما شما ستایش آنان را در نمی‌یابید؛ بی‌گمان او بردباری آمرزنده است» سوره اسراء، آیه ۴۴.</ref>؛ {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ}}<ref>«آیا در نیافته‌ای هر که در آسمان‌ها و زمین است و پرندگان گشاده‌بال، خداوند را به پاکی می‌ستایند؟ هر یک نماز و نیایش خود را دانسته است و خداوند به آنچه انجام می‌دهند داناست» سوره نور، آیه ۴۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ}}<ref>«و کوه‌ها و پرنده‌ها را رام کردیم که همراه با داود نیایش می‌کردند و کننده (ی این کار) بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۹.</ref>؛ {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«آیا درنیافته‌ای که هر کس در آسمان‌ها و هر کس در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و کوه‌ها و درختان و جنبندگان و بسیاری از مردم به خداوند سجده می‌برند؟» سوره حج، آیه ۱۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ}}<ref>«و به راستی به داوود از نزد خود بخششی ارزانی داشتیم؛ ای کوه‌ها و پرندگان با وی همنوا شوید!» سوره سبأ، آیه ۱۰.</ref>. نمونه این [[آیات]]، به فراوانی در [[قرآن کریم]] وارد شده است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۰۹.</ref>.
*اکنون جای آن است که بر این مطلب تأسّف خوریم، که هرچند تمامی موجودات در [[تسبیح]] حقّند، اما ما را گوشی نیست که [[تسبیح]] و [[تضرّع]] و ناله ایشان را بشنویم؛ و چشمی نیست که [[سجده]] آنان را ببینیم. آری! اگر ما را چشمی و گوشی داودی بود، هم تسبیحشان را می‌شنودیم و هم سجودشان را می‌دیدیم!.
*اکنون جای آن است که بر این مطلب تأسّف خوریم، که هرچند تمامی موجودات در [[تسبیح]] حقّند، اما ما را گوشی نیست که [[تسبیح]] و [[تضرّع]] و ناله ایشان را بشنویم؛ و چشمی نیست که [[سجده]] آنان را ببینیم. آری! اگر ما را چشمی و گوشی داودی بود، هم تسبیحشان را می‌شنودیم و هم سجودشان را می‌دیدیم!.
*این مطلب در میان [[اهل دل]] از ضروریّات شمرده می‌شود، که هرکس [[محبّت]] [[الهی]] بر قلبش نشیند و قلبش از این [[محبّت]] [[نورانی]] شده به معدن [[نور]] بی‌انتهای [[الهی]] اتّصال یابد، دریافت این‌گونه امور را آسان شمرده به [[درک]] اموری بسیار فراتر از آن موفّق می‌گردد. ما پیش از این در این زمینه به روایتی معتبر از کافی [[شریف]] اشاره کردیم، که بنا بر آن [[شنوایی]] و [[بینایی]] [[محبّان]]، به [[نور]] [[حضرت حق]] اتّصال می‌یابد؛ از این رو پس از آنکه خود به آن معدن [[عظمت]] اتّصال یافت، شنیدن [[تسبیح]] موجودات و دیدن [[سجده]] آنان بر او آسان شده، آن را چیزی درشت نمی‌انگارد!.
*این مطلب در میان [[اهل دل]] از ضروریّات شمرده می‌شود، که هرکس [[محبّت]] [[الهی]] بر قلبش نشیند و قلبش از این [[محبّت]] [[نورانی]] شده به معدن [[نور]] بی‌انتهای [[الهی]] اتّصال یابد، دریافت این‌گونه امور را آسان شمرده به [[درک]] اموری بسیار فراتر از آن موفّق می‌گردد. ما پیش از این در این زمینه به روایتی معتبر از کافی [[شریف]] اشاره کردیم، که بنا بر آن [[شنوایی]] و [[بینایی]] [[محبّان]]، به [[نور]] [[حضرت حق]] اتّصال می‌یابد؛ از این رو پس از آنکه خود به آن معدن [[عظمت]] اتّصال یافت، شنیدن [[تسبیح]] موجودات و دیدن [[سجده]] آنان بر او آسان شده، آن را چیزی درشت نمی‌انگارد!.
خط ۵۰: خط ۵۰:
*از این رو، تمامی موجودات - و از آن جمله خود [[انسان]] - را، هدایتی عام است که آن را "[[هدایت تکوینی]]" می‌خوانیم. این [[هدایت]]، همان وسیله‌ای است که تمامی موجودات به واسطه [[علم ذاتی]] خود، از آن بهره برده راه‌های ادامه حیات را بر اساس آن می‌پیمایند، تا [[وظیفه]] خویش را به انجام رسانند. از این رو، ما این دو [[آیه]] و دیگر [[آیات]] مشابه آن را، برخوردار از معنایی رفیع‌تر دانسته، به اهمّیت آن در [[سلوک]] همه پهنه وجود، توجّه می‌دهیم.
*از این رو، تمامی موجودات - و از آن جمله خود [[انسان]] - را، هدایتی عام است که آن را "[[هدایت تکوینی]]" می‌خوانیم. این [[هدایت]]، همان وسیله‌ای است که تمامی موجودات به واسطه [[علم ذاتی]] خود، از آن بهره برده راه‌های ادامه حیات را بر اساس آن می‌پیمایند، تا [[وظیفه]] خویش را به انجام رسانند. از این رو، ما این دو [[آیه]] و دیگر [[آیات]] مشابه آن را، برخوردار از معنایی رفیع‌تر دانسته، به اهمّیت آن در [[سلوک]] همه پهنه وجود، توجّه می‌دهیم.
*با این توضیح، درستی سخن کسانی که بر این اعتقادند که: "[[عبادات]] تمامی موجودات، اختیاری بوده از حُبّ ذاتی آنان نسبت به [[حضرت حق]] - که مساوی وجود آنان است - سرچشمه می‌پذیرد"، روشن شده از مبانی نظری آشکارتری برخوردار می‌گردد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۱۱.</ref>.
*با این توضیح، درستی سخن کسانی که بر این اعتقادند که: "[[عبادات]] تمامی موجودات، اختیاری بوده از حُبّ ذاتی آنان نسبت به [[حضرت حق]] - که مساوی وجود آنان است - سرچشمه می‌پذیرد"، روشن شده از مبانی نظری آشکارتری برخوردار می‌گردد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۱۱.</ref>.
*[[محبّت]] [[الهی]]، با [[محبّت]] [[دنیا]] در تضادی کامل قرار دارد؛ به‌گونه‌ای که به هیچ وجه نمی‌توان میان این دو جمع نمود. [[حضرت حق]] - جلَّ وعلا! - خود این مطلب را این‌گونه بیان فرموده است: {{متن قرآن|مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ}}<ref>«خداوند در درون هیچ کس دو دل ننهاده است» سوره احزاب، آیه ۴.</ref>.
* [[محبّت]] [[الهی]]، با [[محبّت]] [[دنیا]] در تضادی کامل قرار دارد؛ به‌گونه‌ای که به هیچ وجه نمی‌توان میان این دو جمع نمود. [[حضرت حق]] - جلَّ وعلا! - خود این مطلب را این‌گونه بیان فرموده است: {{متن قرآن|مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ}}<ref>«خداوند در درون هیچ کس دو دل ننهاده است» سوره احزاب، آیه ۴.</ref>.
*از این رو، هرکس قلبش به [[دنیا]] مشغول شود، نمی‌تواند [[نور]] [[محبّت]] [[الهی]] را دریافته جانش را به آن [[محبّت]] زینت بخشد. از همین رو است که [[خداوند متعال]] بارها از مشغول شدن [[قلب]] [[انسان]] به [[دنیا]] تحذیر فرموده، [[آدمی]] را از آن بازداشته است. به این دو [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ}}<ref>«مبادا دارایی‌ها و فرزندانتان شما را از یاد خداوند باز دارد» سوره منافقون، آیه ۹.</ref>؛ {{متن قرآن|ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ}}<ref>«آنان را واگذار تا بخورند و بهره گیرند و آرزو سرگرمشان دارد، زودا که بدانند» سوره حجر، آیه ۳.</ref>
*از این رو، هرکس قلبش به [[دنیا]] مشغول شود، نمی‌تواند [[نور]] [[محبّت]] [[الهی]] را دریافته جانش را به آن [[محبّت]] زینت بخشد. از همین رو است که [[خداوند متعال]] بارها از مشغول شدن [[قلب]] [[انسان]] به [[دنیا]] تحذیر فرموده، [[آدمی]] را از آن بازداشته است. به این دو [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ}}<ref>«مبادا دارایی‌ها و فرزندانتان شما را از یاد خداوند باز دارد» سوره منافقون، آیه ۹.</ref>؛ {{متن قرآن|ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ}}<ref>«آنان را واگذار تا بخورند و بهره گیرند و آرزو سرگرمشان دارد، زودا که بدانند» سوره حجر، آیه ۳.</ref>
*همان‌گونه که کسی که قلبش به [[خداوند]] اشتغال یابد و از هر آنچه جز اوست روی برگیرد، به سیاهی دنیای [[پست]] آلوده نشده زنگاری بر آن نخواهد نشست: {{متن قرآن|فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ}}<ref>«(این چراغ) در خانه‌هایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند و نامش در آنها برده شود؛ سپیده‌دمان و دیرگاه عصرها در آنها او را به پاکی می‌ستایند * مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی آنان را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زکات (به خود) سرگرم نمی‌دارد» سوره نور، آیه ۳۶-۳۷. </ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۱۲.</ref>.
*همان‌گونه که کسی که قلبش به [[خداوند]] اشتغال یابد و از هر آنچه جز اوست روی برگیرد، به سیاهی دنیای [[پست]] آلوده نشده زنگاری بر آن نخواهد نشست: {{متن قرآن|فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ}}<ref>«(این چراغ) در خانه‌هایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند و نامش در آنها برده شود؛ سپیده‌دمان و دیرگاه عصرها در آنها او را به پاکی می‌ستایند * مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی آنان را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زکات (به خود) سرگرم نمی‌دارد» سوره نور، آیه ۳۶-۳۷. </ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۱۲.</ref>.
خط ۵۷: خط ۵۷:
*این [[آیات]]، مَثَل [[معروف]] عرب‌زبانان را در خاطر [[انسان]] زنده می‌سازد: {{عربی| حُبُّ الشِّیء يُعْمِي وَ يُصِمُّ}} "[[دوستی]] یک شیء، [[آدمی]] را کور و کر می‌سازد"؛ چه در [[قلب]] [[زنان]] آن مجلس، تنها [[محبّت]] [[ناپسند]] نسبت به [[حضرت یوسف]]{{ع}} حکمرانی می‌کرد. از این رو این [[محبّت]]، آنان را یکایک به سرکشیدن جام [[گناه]] مجبور ساخت؛ همان‌گونه که [[برادران]] ایشان نیز تنها [[هوای نفس]] خویش را می‌پرستیدند، از این رو هم بر او جنایت کردند، و هم او را به دزد بودن متّهم ساختند، و هم در انواع [[آزار]] او کوتاهی ننمودند!؛ [[یوسف]]{{ع}} امّا چون در [[دل]] تنها [[محبّت]] [[الهی]] را [[نهان]] می‌داشت، به‌گونه‌ای [[رفتار]] کرد که تنها کسانی که در حفظ اویند می‌توانند چنان عمل کنند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۱۴.</ref>.
*این [[آیات]]، مَثَل [[معروف]] عرب‌زبانان را در خاطر [[انسان]] زنده می‌سازد: {{عربی| حُبُّ الشِّیء يُعْمِي وَ يُصِمُّ}} "[[دوستی]] یک شیء، [[آدمی]] را کور و کر می‌سازد"؛ چه در [[قلب]] [[زنان]] آن مجلس، تنها [[محبّت]] [[ناپسند]] نسبت به [[حضرت یوسف]]{{ع}} حکمرانی می‌کرد. از این رو این [[محبّت]]، آنان را یکایک به سرکشیدن جام [[گناه]] مجبور ساخت؛ همان‌گونه که [[برادران]] ایشان نیز تنها [[هوای نفس]] خویش را می‌پرستیدند، از این رو هم بر او جنایت کردند، و هم او را به دزد بودن متّهم ساختند، و هم در انواع [[آزار]] او کوتاهی ننمودند!؛ [[یوسف]]{{ع}} امّا چون در [[دل]] تنها [[محبّت]] [[الهی]] را [[نهان]] می‌داشت، به‌گونه‌ای [[رفتار]] کرد که تنها کسانی که در حفظ اویند می‌توانند چنان عمل کنند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۱۴.</ref>.
*توضیح آنکه چون هوی و [[هوس]] بر [[برادران]] [[یوسف]] [[غلبه]] داشت، گناهانی بی‌شمار از آنان سر زد: آنان [[پدر]] خود را با [[علم]] به آن که در شمار [[پیامبران الهی]] است، [[گمراه]] و [[نادان]] خواندند؛ و زان پس در صدد [[قتل]] [[برادر]] [[پیامبر]] خود برآمدند؛ این [[هوای نفس]] بود که آنان را آن چنان در [[ظلمت]] و کوری فرو برد که این‌گونه عمل کنند، و این‌گونه به [[مخالفت]] با فرامین [[پدر]] و [[نیکی]] [[برادر]] برخیزند.
*توضیح آنکه چون هوی و [[هوس]] بر [[برادران]] [[یوسف]] [[غلبه]] داشت، گناهانی بی‌شمار از آنان سر زد: آنان [[پدر]] خود را با [[علم]] به آن که در شمار [[پیامبران الهی]] است، [[گمراه]] و [[نادان]] خواندند؛ و زان پس در صدد [[قتل]] [[برادر]] [[پیامبر]] خود برآمدند؛ این [[هوای نفس]] بود که آنان را آن چنان در [[ظلمت]] و کوری فرو برد که این‌گونه عمل کنند، و این‌گونه به [[مخالفت]] با فرامین [[پدر]] و [[نیکی]] [[برادر]] برخیزند.
*[[همسر]] [[عزیز مصر]] نیز چون مغلوب [[هوای نفس]] خود شد، به چنان گناهانی دامن خود را آلوده ساخت، که [[عقل]] هیچ‌گاه آلودگی به آنها را مجاز نمی‌شمارد، و آزادگان از انجامش سرباز می‌زنند. عشق‌ورزیِ او به کسی جز از شویش، خلوت کردن با او، و درخواست [[گناه]] جنسی از او؛ وزان پس چون از کامجویی از او ناامّید شد، دامن خود را [[پاک]] جلوه داد و [[گناه]] را به [[یوسف]]{{ع}} منسوب نمود و او را به زندان افکند!؛ این [[گناهان]] گذشته از آنکه برای خود او [[گناه]] بود، چنان ظلمی سنگین بر [[یوسف صدّیق]] شمرده می‌شد، که گوش‌ها از شنیدنش نفرت یافته آن [[زن]] را بر انجامش تقبیح می‌نمایند!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۱۵.</ref>.
* [[همسر]] [[عزیز مصر]] نیز چون مغلوب [[هوای نفس]] خود شد، به چنان گناهانی دامن خود را آلوده ساخت، که [[عقل]] هیچ‌گاه آلودگی به آنها را مجاز نمی‌شمارد، و آزادگان از انجامش سرباز می‌زنند. عشق‌ورزیِ او به کسی جز از شویش، خلوت کردن با او، و درخواست [[گناه]] جنسی از او؛ وزان پس چون از کامجویی از او ناامّید شد، دامن خود را [[پاک]] جلوه داد و [[گناه]] را به [[یوسف]]{{ع}} منسوب نمود و او را به زندان افکند!؛ این [[گناهان]] گذشته از آنکه برای خود او [[گناه]] بود، چنان ظلمی سنگین بر [[یوسف صدّیق]] شمرده می‌شد، که گوش‌ها از شنیدنش نفرت یافته آن [[زن]] را بر انجامش تقبیح می‌نمایند!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۱۵.</ref>.
*[[یوسف صدّیق]]{{ع}} اما آن‌گونه که برّه از گرگ می‌گریزد، از [[گناه]] می‌گریخت!؛ چه حبّ [[الهی]] آن‌چنان بر قلبش نشسته بود، که جایی برای محبوبی دیگر نهاده بود. این در حالی است که تمامی عوامل لازم برای انجام گناهی که از بیشترین لذّت‌ها برخوردار است، برای ایشان فراهم شده بود: [[یوسف]]{{ع}} [[جوان]] بود، زیبا بود، در مقابل آن [[زن]] که اربابش بود بی‌اختیار و [[ناتوان]] بود؛ و آن [[زن]] نیز [[جوان]] بود، زیبا بود، مالک او بود، و سرانجام سخت مشتاق او؛ در آن مجلس جز از آن دو هیچ کسی دیگر حضور نداشت، و آن خلوت می‌توانست تردامنیِ آن [[حضرت]] را میسّر سازد؛
* [[یوسف صدّیق]]{{ع}} اما آن‌گونه که برّه از گرگ می‌گریزد، از [[گناه]] می‌گریخت!؛ چه حبّ [[الهی]] آن‌چنان بر قلبش نشسته بود، که جایی برای محبوبی دیگر نهاده بود. این در حالی است که تمامی عوامل لازم برای انجام گناهی که از بیشترین لذّت‌ها برخوردار است، برای ایشان فراهم شده بود: [[یوسف]]{{ع}} [[جوان]] بود، زیبا بود، در مقابل آن [[زن]] که اربابش بود بی‌اختیار و [[ناتوان]] بود؛ و آن [[زن]] نیز [[جوان]] بود، زیبا بود، مالک او بود، و سرانجام سخت مشتاق او؛ در آن مجلس جز از آن دو هیچ کسی دیگر حضور نداشت، و آن خلوت می‌توانست تردامنیِ آن [[حضرت]] را میسّر سازد؛
*امّا حبّ الهی ایشان را بر آن داشت که دست از آن [[زن]] برداشته از او بگریزد، تا در شمار [[عاصیان]] [[حضرت حق]] قرار نگیرد. خوشا به حال آنان که این [[نور]] و آن [[ظلمت]] را می‌نگرند؛ و خوشا به حال آنان که عطر این [[نور]] وگندنای آن [[ظلمت]] را استشمام می‌کنند!؛ آنان که از قلبی آئینه‌گون برخوردارند هیچ لذّتی را فراتر از دریافت این [[نور]]- که در شماری از [[آیات]] و [[روایات]] بدان اشاره رفته است- نمی‌یابند؛ [[حضرت حق]] از زبان ایشان{{ع}} حکایت می‌کند که [[برادران]] را فرمود: {{متن قرآن|اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلَا أَنْ تُفَنِّدُونِ قَالُوا تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلَالِكَ الْقَدِيمِ فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«این پیراهن مرا ببرید و آن را بر چهره پدرم بیفکنید تا بینا شود، و همه خاندانتان را نزد من آورید و چون کاروان (از شهر مصر) بیرون رفت پدرشان (در کنعان) گفت: اگر مرا گول و خرف ندانید من بوی یوسف را می‌شنوم گفتند: سوگند به خداوند که تو همچنان در گمراهی دیرینه خویشی چون مژده‌رسان آمد، آن (پیراهن) را بر رخسار وی افکند و او بینا گشت، گفت: آیا به شما نگفته بودم که من از خداوند چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید؟» سوره یوسف، آیه ۹۳-۹۶.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۱۵-۴۱۶.</ref>.
*امّا حبّ الهی ایشان را بر آن داشت که دست از آن [[زن]] برداشته از او بگریزد، تا در شمار [[عاصیان]] [[حضرت حق]] قرار نگیرد. خوشا به حال آنان که این [[نور]] و آن [[ظلمت]] را می‌نگرند؛ و خوشا به حال آنان که عطر این [[نور]] وگندنای آن [[ظلمت]] را استشمام می‌کنند!؛ آنان که از قلبی آئینه‌گون برخوردارند هیچ لذّتی را فراتر از دریافت این [[نور]]- که در شماری از [[آیات]] و [[روایات]] بدان اشاره رفته است- نمی‌یابند؛ [[حضرت حق]] از زبان ایشان{{ع}} حکایت می‌کند که [[برادران]] را فرمود: {{متن قرآن|اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلَا أَنْ تُفَنِّدُونِ قَالُوا تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلَالِكَ الْقَدِيمِ فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«این پیراهن مرا ببرید و آن را بر چهره پدرم بیفکنید تا بینا شود، و همه خاندانتان را نزد من آورید و چون کاروان (از شهر مصر) بیرون رفت پدرشان (در کنعان) گفت: اگر مرا گول و خرف ندانید من بوی یوسف را می‌شنوم گفتند: سوگند به خداوند که تو همچنان در گمراهی دیرینه خویشی چون مژده‌رسان آمد، آن (پیراهن) را بر رخسار وی افکند و او بینا گشت، گفت: آیا به شما نگفته بودم که من از خداوند چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید؟» سوره یوسف، آیه ۹۳-۹۶.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۱۵-۴۱۶.</ref>.
*در خبر است که [[اویس قرنی]] به یثرب، [[شهر پیامبر]]{{صل}} آمد، تا ایشان را [[ملاقات]] نماید. [[پیامبر]] اما در [[شهر]] نبودند، از این رو بدون [[زیارت]] ایشان به سوی [[یمن]] بازگشت. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} چون به [[شهر]] بازگشتند فرمودند: نوری تازه در اینجا می‌بینم و عطری نو در اینجا استشمام می‌کنم؛ به ایشان اطّلاع دادند که اویسْ نامی به [[شهر]] آمده بود، ایشان از سر علاقه به آن [[یار]] نادیده فرمودند: "ای اویس! چه بسیار مشتاق تواَم". {{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۶.</ref>.
*در خبر است که [[اویس قرنی]] به یثرب، [[شهر پیامبر]]{{صل}} آمد، تا ایشان را [[ملاقات]] نماید. [[پیامبر]] اما در [[شهر]] نبودند، از این رو بدون [[زیارت]] ایشان به سوی [[یمن]] بازگشت. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} چون به [[شهر]] بازگشتند فرمودند: نوری تازه در اینجا می‌بینم و عطری نو در اینجا استشمام می‌کنم؛ به ایشان اطّلاع دادند که اویسْ نامی به [[شهر]] آمده بود، ایشان از سر علاقه به آن [[یار]] نادیده فرمودند: "ای اویس! چه بسیار مشتاق تواَم". {{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۶.</ref>.
خط ۷۲: خط ۷۲:
*امّا اگر محبّتی خاص را بتوان با خدادوستی جمع کرده میان آن دو [[سازگاری]] ایجاد نمود، می‌توان آن [[محبّت]] را محبّتی ارزشمند خواند، موارد یادشده نیز در همین شمار است، بلکه بالاتر از این می‌توان گفت که بقاء [[نسل]] [[انسان]] در عالم مادّی، تنها و تنها وابسته به همین [[محبّت]] جاری در میان [[همسران]] است؛ از همین رو است که [[حضرت حق]] خود این [[محبّت]] را [[فضل]] و [[رحمت]] و عنایتی از جانب خود خوانده [[مردمان]] را از دست کشیدن از آن [[نهی]] فرموده است. در شماری از [[آیات قرآن کریم]]، این [[محبت]] را ویژه [[مؤمنان]] دانسته تا نشان دهد منافاتی میان [[محبّت]] او و [[محبّت]] آنچه به [[حکمت]] خویش آفریده است، وجود ندارد: {{متن قرآن|لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ}}<ref>«بر شما گناهی نیست که (در ایام حج) بخششی از پروردگار خود بخواهید» سوره بقره، آیه ۱۹۸.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ}}<ref>«بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزی‌های پاکیزه را، حرام کرده است؟» سوره اعراف، آیه ۳۲.</ref>
*امّا اگر محبّتی خاص را بتوان با خدادوستی جمع کرده میان آن دو [[سازگاری]] ایجاد نمود، می‌توان آن [[محبّت]] را محبّتی ارزشمند خواند، موارد یادشده نیز در همین شمار است، بلکه بالاتر از این می‌توان گفت که بقاء [[نسل]] [[انسان]] در عالم مادّی، تنها و تنها وابسته به همین [[محبّت]] جاری در میان [[همسران]] است؛ از همین رو است که [[حضرت حق]] خود این [[محبّت]] را [[فضل]] و [[رحمت]] و عنایتی از جانب خود خوانده [[مردمان]] را از دست کشیدن از آن [[نهی]] فرموده است. در شماری از [[آیات قرآن کریم]]، این [[محبت]] را ویژه [[مؤمنان]] دانسته تا نشان دهد منافاتی میان [[محبّت]] او و [[محبّت]] آنچه به [[حکمت]] خویش آفریده است، وجود ندارد: {{متن قرآن|لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ}}<ref>«بر شما گناهی نیست که (در ایام حج) بخششی از پروردگار خود بخواهید» سوره بقره، آیه ۱۹۸.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ}}<ref>«بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزی‌های پاکیزه را، حرام کرده است؟» سوره اعراف، آیه ۳۲.</ref>
*نمونه‌های این دو [[آیه]]، به فراوانی در این [[کتاب آسمانی]] به چشم می‌آید. ما پیش از این، درباره این‌گونه [[آیات]] در مبحث مربوط به دو [[رذیلت اخلاقی]] شره / [[زیاده‌روی]] در [[شهوت]] جنسی، و [[دنیا دوستی]] سخن گفتیم؛ از این رو از تکرار مجدد آنچه [[گذشت]] چشم پوشیده خواننده ارجمند را به بازخوانی آن دو فصل [[دعوت]] می‌کنیم<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۱۹-۴۲۰.</ref>.
*نمونه‌های این دو [[آیه]]، به فراوانی در این [[کتاب آسمانی]] به چشم می‌آید. ما پیش از این، درباره این‌گونه [[آیات]] در مبحث مربوط به دو [[رذیلت اخلاقی]] شره / [[زیاده‌روی]] در [[شهوت]] جنسی، و [[دنیا دوستی]] سخن گفتیم؛ از این رو از تکرار مجدد آنچه [[گذشت]] چشم پوشیده خواننده ارجمند را به بازخوانی آن دو فصل [[دعوت]] می‌کنیم<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۱۹-۴۲۰.</ref>.
*[[محبّت]] [[الهی]]، عنایتی ویژه از جانب او - جلَّ وعلا - است که آن را تنها شامل حال افرادی که [[لیاقت]] آن را یافته‌اند، می‌گرداند. این [[عنایت ویژه]]، از جایگاهی چنان ارجمند برخوردار است، که هیچ چیزی را در این [[جهان]] نمی‌توان انباز آن نمود؛ از این رو [[تشبیه]] آن به مرواریدهای درخشان و جواهرات شفّاف، و یا آن را پر بهاتر از [[دنیا]] [[خواندن]]، [[تشبیه]] و سخنی ناصواب است!؛ چه جواهرات تنها سنگ‌هایی هستند که در سطح [[زمین]] به [[سختی]] یافت می‌شود و آن را بیش از این ارزشی نیست، همان‌گونه که [[دنیا]] نیز در نظر [[اهل دل]] از هیچ قیمتی برخوردار نیست، بلکه در مقابل [[رحمت الهی]] همچون نمی است که از دریایی بزرگ بر تکّه سنگی کوچک نشیند؛
* [[محبّت]] [[الهی]]، عنایتی ویژه از جانب او - جلَّ وعلا - است که آن را تنها شامل حال افرادی که [[لیاقت]] آن را یافته‌اند، می‌گرداند. این [[عنایت ویژه]]، از جایگاهی چنان ارجمند برخوردار است، که هیچ چیزی را در این [[جهان]] نمی‌توان انباز آن نمود؛ از این رو [[تشبیه]] آن به مرواریدهای درخشان و جواهرات شفّاف، و یا آن را پر بهاتر از [[دنیا]] [[خواندن]]، [[تشبیه]] و سخنی ناصواب است!؛ چه جواهرات تنها سنگ‌هایی هستند که در سطح [[زمین]] به [[سختی]] یافت می‌شود و آن را بیش از این ارزشی نیست، همان‌گونه که [[دنیا]] نیز در نظر [[اهل دل]] از هیچ قیمتی برخوردار نیست، بلکه در مقابل [[رحمت الهی]] همچون نمی است که از دریایی بزرگ بر تکّه سنگی کوچک نشیند؛
*از این رو آیا می‌توان [[محبّت]] را جواهر خواند، و یا با ارزش‌تر از [[دنیا]] قلمداد نمود؟؛ تمامی [[دنیا]] را در کنار این جوهره [[آفرینش]] چه [[قدر]] است؟.
*از این رو آیا می‌توان [[محبّت]] را جواهر خواند، و یا با ارزش‌تر از [[دنیا]] قلمداد نمود؟؛ تمامی [[دنیا]] را در کنار این جوهره [[آفرینش]] چه [[قدر]] است؟.
*آن کس که جرعه‌ای از شراب این [[دوستی]] چشیده باشد، فقط و فقط به سوی [[معشوق]] ازلی می‌نگرد؛ او سر در پی [[قیامت]] نیز نمی‌نهد تا خود [[دنیا]] و سنگ‌های فانی آن را در این میانه چه ارزشی باشد!.  
*آن کس که جرعه‌ای از شراب این [[دوستی]] چشیده باشد، فقط و فقط به سوی [[معشوق]] ازلی می‌نگرد؛ او سر در پی [[قیامت]] نیز نمی‌نهد تا خود [[دنیا]] و سنگ‌های فانی آن را در این میانه چه ارزشی باشد!.  
خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:


==فواید [[محبت]] [[الهی]]==
==فواید [[محبت]] [[الهی]]==
*[[محبّت]] [[الهی]] را فوایدی بی‌شمار است، که بدون اغراق هیچ‌کس نمی‌تواند از عهده شمارش آن برآید؛ بلکه هیچ‌یک از نعمت‌های دیگر [[الهی]] همچون این [[نعمت]] نبوده از فواید بی‌شمار آن برخوردار نیست؛ در اینجا به شماری از این فواید اشاره می‌کنیم.
* [[محبّت]] [[الهی]] را فوایدی بی‌شمار است، که بدون اغراق هیچ‌کس نمی‌تواند از عهده شمارش آن برآید؛ بلکه هیچ‌یک از نعمت‌های دیگر [[الهی]] همچون این [[نعمت]] نبوده از فواید بی‌شمار آن برخوردار نیست؛ در اینجا به شماری از این فواید اشاره می‌کنیم.
===فایده نخست===
===فایده نخست===
*[[محبّان]] به [[مقام]] [[رضا]] و [[تسلیم]] - که خود در شمار هدایای ویژه [[الهی]] است به دست می‌یابند. در اینجا [[رضایت]] مُحب تابع [[رضایت]] [[محبوب]] شده، بلکه می‌توان گفت که [[رضایت]] او تماماً در [[رضایت]] [[حضرت حق]] فانی می‌شود. سخن سیّد [[شهداء]] تمامی روزگاران [[حضرت]] [[امام حسین]]{{ع}} به هنگامی که از [[مکّه]] به سوی [[عراق]] حرکت فرمود، نشان از همین [[مقام]] دارد: "[[رضایت]] ما [[اهل‌بیت]] همان [[رضایت]] [[خدا]] است"<ref>{{متن حدیث|رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْتِ}}؛ بحارالأنوار، ج۴۴، ص۳۶۶.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۲۷.</ref>.
* [[محبّان]] به [[مقام]] [[رضا]] و [[تسلیم]] - که خود در شمار هدایای ویژه [[الهی]] است به دست می‌یابند. در اینجا [[رضایت]] مُحب تابع [[رضایت]] [[محبوب]] شده، بلکه می‌توان گفت که [[رضایت]] او تماماً در [[رضایت]] [[حضرت حق]] فانی می‌شود. سخن سیّد [[شهداء]] تمامی روزگاران [[حضرت]] [[امام حسین]]{{ع}} به هنگامی که از [[مکّه]] به سوی [[عراق]] حرکت فرمود، نشان از همین [[مقام]] دارد: "[[رضایت]] ما [[اهل‌بیت]] همان [[رضایت]] [[خدا]] است"<ref>{{متن حدیث|رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْتِ}}؛ بحارالأنوار، ج۴۴، ص۳۶۶.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۲۷.</ref>.
*[[قرآن کریم]] [[سیره]] [[حضرت]] [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} را [[نقل]]، و بر اساس آن صفحاتی از [[تسلیم]] و رضای مطلق را به نمایش در می‌آورَد. آیا آنکه ایشان یگانه [[فرزند]] شیرخوار و [[همسر]] خود را در بیابانی بی‌آب مسکن داد، و در آن تنها به [[پروردگار]] بزرگ [[اعتماد]] و تکیه نمود تا [[خداوند]] بدین وسیله خانه خود و [[نماز]] را بر پای دارد، چیزی جز از [[تسلیم]] کامل او در مقابل [[اراده الهی]] بود؟: {{متن قرآن|رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ}}<ref>«پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند پروردگارا! تو آنچه را پنهان یا آشکار می‌داریم می‌دانی» سوره ابراهیم، آیه ۳۷-۳۸.</ref>.
* [[قرآن کریم]] [[سیره]] [[حضرت]] [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} را [[نقل]]، و بر اساس آن صفحاتی از [[تسلیم]] و رضای مطلق را به نمایش در می‌آورَد. آیا آنکه ایشان یگانه [[فرزند]] شیرخوار و [[همسر]] خود را در بیابانی بی‌آب مسکن داد، و در آن تنها به [[پروردگار]] بزرگ [[اعتماد]] و تکیه نمود تا [[خداوند]] بدین وسیله خانه خود و [[نماز]] را بر پای دارد، چیزی جز از [[تسلیم]] کامل او در مقابل [[اراده الهی]] بود؟: {{متن قرآن|رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ}}<ref>«پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند پروردگارا! تو آنچه را پنهان یا آشکار می‌داریم می‌دانی» سوره ابراهیم، آیه ۳۷-۳۸.</ref>.
*پس از آن، چون سرزمین [[وحی]] [[آبادانی]] گرفت و [[اسماعیل]] به [[بلوغ]] رسید، باز [[راضی]] شد تا در نتیجه [[دستور]] [[حضرت حق]] [[فرزند]] را به دست خویش [[ذبح]] کند: {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.</ref>.
*پس از آن، چون سرزمین [[وحی]] [[آبادانی]] گرفت و [[اسماعیل]] به [[بلوغ]] رسید، باز [[راضی]] شد تا در نتیجه [[دستور]] [[حضرت حق]] [[فرزند]] را به دست خویش [[ذبح]] کند: {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.</ref>.
*این مسأله در [[سیره]] [[خلیل]] الرحمن{{ع}} سخت تأمل برانگیز است و درس‌آموزه [[برتر]] از آن امّا [[سیره]] [[خلیل]] عاشوراء است، که با [[یقین]] به [[شهادت]]، تمامی [[فرزندان]] و [[خاندان]] خود حتّی [[کودک]] شیرخوارش را به پیشگاه [[محبوب]] هدیت فرمود: "آیا نمی‌نگرید که چگونه [[حق]] ترک شده و [[باطل]] مورد [[نهی]] قرار نمی‌گیرد، تا [[انسان]] [[مؤمن]] در لقاء پروردگارش رغبتی بی‌تردید یابد؟!"<ref>{{متن حدیث|أَ لَا تَرَوْنَ إِلَى الْحَقِّ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ إِلَى الْبَاطِلِ لَا يُتَنَاهَى عَنْهُ لِيَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ رَبِّهِ حَقّاً حَقّاً}}بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۸۱.</ref>.
*این مسأله در [[سیره]] [[خلیل]] الرحمن{{ع}} سخت تأمل برانگیز است و درس‌آموزه [[برتر]] از آن امّا [[سیره]] [[خلیل]] عاشوراء است، که با [[یقین]] به [[شهادت]]، تمامی [[فرزندان]] و [[خاندان]] خود حتّی [[کودک]] شیرخوارش را به پیشگاه [[محبوب]] هدیت فرمود: "آیا نمی‌نگرید که چگونه [[حق]] ترک شده و [[باطل]] مورد [[نهی]] قرار نمی‌گیرد، تا [[انسان]] [[مؤمن]] در لقاء پروردگارش رغبتی بی‌تردید یابد؟!"<ref>{{متن حدیث|أَ لَا تَرَوْنَ إِلَى الْحَقِّ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ إِلَى الْبَاطِلِ لَا يُتَنَاهَى عَنْهُ لِيَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ رَبِّهِ حَقّاً حَقّاً}}بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۸۱.</ref>.
خط ۱۲۸: خط ۱۲۸:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:عشق به خدا]]
[[رده:عشق به خدا]]
[[رده:مدخل دانش اخلاق اسلامی]]
[[رده:مدخل دانش اخلاق اسلامی]]
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش