قساوت: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۱) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
==نکات== | ==نکات== | ||
[[خداوند]] خطاب به [[پیامبر]] میگوید: و به سبب رحمتی از جانب [[خدا]] با آنان [[نرمخوی]] شدی {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ}} و اگر بر فرض [[تندخویی]] سختدل بودی، حتماً از پیرامونت پراکنده میشدند. {{متن قرآن|وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ}} پس، از آنان درگذر {{متن قرآن|فَاعْفُ عَنْهُمْ}} و برایشان [[آمرزش]] بخواه {{متن قرآن|وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ}} و در کارها با آنان [[مشورت]] کن {{متن قرآن|وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ}} و هنگامی که [[تصمیم]] گرفتی، پس بر [[خدا]] [[توکّل]] کن {{متن قرآن|فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ}} چرا که [[خدا]] توکّلکنندگان را [[دوست]] میدارد {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}} با توجه [[شأن نزول]] [[آیه]] که ناظر به حوادث [[اُحد]] است زیرا بعد از مراجعت [[مسلمانان]] از [[احد]]، کسانی که از [[جنگ]] فرار کرده بودند، اطراف [[پیامبر]] را گرفته و ضمن اظهار [[ندامت]]، تقاضای [[عفو]] و [[بخشش]] میکردند مرحوم [[آیتالله]] طالقانی مینویسد پس از آن [[جوش]] و خروش که از [[مدینه]] بیرون آمدند، آن عقبنشینی گروهی از میان راه، آن [[سرپیچی]] از [[فرمان]] برای [[غنیمت]] و باز گذاردن سنگر کوه، آن فرار و پشت کردن به [[دشمن]] و روی به کوه آوردن، آن پراکنده شدن از پیرامون [[پیمبر]] غرقه در [[خون]] و او را در میان [[دشمن]] بیدفاع گذاردن، آن فریاد [[پیمبر]] از پشت سر آنها و روی نگرداندنشان، باید [[پیمبر]] را [[خشمگین]] کند و به [[خشونت]] و [[نفرین]] و یا طرد بعضی وا دارد، همین [[رحمت]] خاص بود که پر و بال گشود و آنها را با همه گوناگونی در برگرفت. آن [[جاذبه]] [[رحمت]] بود که همه را جذب کرد و از توحش و دفعشان جلو گرفت، از آنها چشم پوشید و از گناهانشان [[استغفار]] کرد. با آن عواقب سخت و ناگواری که شورای [[احد]] پیش آورد و آن ضربهای که بر [[مسلمانان]] وارد شد و آن بزرگانی که از دست داد و آن شکاف و [[تفرقه]] [[فکری]] و [[جنگی]] که در [[اجتماع]] آنان پدید آمد و نزدیک بود یکسر متلاشی شوند، همه از آثار [[شورا]] بود، که [[مدینه]] را بیپناه گذاردند و بر خلاف نظر شخص آن [[حضرت]] به سوی [[دشمن]] پیش راندند، با همه اینها باز اصل [[شورا]] را تحکیم میکند، چون پایه [[اجتماع]] [[اسلامی]] است و برای همیشه، تا [[اندیشهها]] و استعدادها بروز کند و هر صاحب رأیی خود را شریک در [[سرنوشت]] بداند و [[مسلمانان]] برای [[آینده]] و همیشه [[تربیت]] شوند و بتوانند در هر زمان و هر جا بعد از غروب [[نبوت]]، خود را [[رهبری]] کنند، اگر در این راه و برای تحکیم [[شورا]] هر چه زیان دهند [[ارزش]] دارد تا با هر شکستی آراء محکمتر و قدمها ثابتتر شود و مانند بچه که همی به [[زمین]] افتد و صدمه ببیند و برخیزد تا به [[اندیشه]] و پای خود مستقیم و محکم گردد. شکستها میگذرد، [[امت اسلامی]] باید به عالیترین صورت [[اجتماعی]] باقی بماند. همیشه [[رهبری]] [[پیمبر]] و [[اوصیاء]] و [[تربیت]] شدگان در میان نیست. پس باید خود را به دست [[سرنوشت]] رها کنند تا سرنوشتشان را دیگران [[تعیین]] کنند و یا گرفتار استبدادها و خودسریها باشند، و یا با شورای [[اهل]] نظر و آشنا و [[مؤمن]] به معنای [[اسلامی]]، [[امت]] را اداره کنند و پیش برند، هر چه پیش آید. گرچه در میان [[مسلمانان]] مانند [[اُحد]] [[اختلاف]] افتد و هر فرمانی دهند، [[ارزش]] [[روحی]] و [[آزادی]] و [[پیوستگی]] آن بیش از اینهاست، با آنکه [[رسول خدا]]{{صل}} در میانشان بود، چه رسد به پس از او. این بزرگترین درس [[اُحد]] است سختگیری نسبت به [[خلق]] از [[ناتوانی]] [[بینش]] و بیتشخیصی و نبودن [[شجاعت]] [[فکری]] است و در مقابل هر چه [[بینش]] نیرومندتر و نافذتر باشد و بتواند [[اندیشهها]] و جواذب [[خلق]] را چنان که هستند بنگرد، [[نرمی]] بیشتر میشود. همچون پزشکی که با [[بصیرت]] و روشنی که نسبت به [[بیماری جسمی]] و [[روانی]] [[بیماران]] دارد، از [[ناراحتی]] و بدخویی و [[بدگویی]] [[بیمار]] ناراحت نمیشود، بلکه هر چه [[بصیرت]] و تشخیص او بیشتر باشد، حسّ ترحم در وی بیدارتر و فعالتر میگردد تا بتواند او را در برابر علاج و [[پرهیز]] رام گرداند. این [[نیروی غیبی]] بینام و نشان که از آن به - ما - تعبیر و به - {{متن قرآن|رَحْمَةٍ}} - نکره [[تبیین]] شده است، همانند [[نیروی درونی]] اجسام است که از آن به [[جاذبه]] تعبیر میشود، همه عناصر مستعد [[انسانی]] را به خود و پیرامون خود جمع میکند و به حرکت در میآورد و بدون آن پراکندگی است: {{متن قرآن|وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ}} “لو”، شرط امتناعی است: اگر آن نیرو به تو [[عنایت]] نمیشد و اگر تندخو و پرخاشگر و سختدل بودی - که چنین نیستی و نباید باشی چون [[پیمبر]] [[رحمت]] و [[موعود]] و [[مبعوث]] بسط رحمتی - این [[مردم]] [[سرکش]] و نابهسامان و [[خشن]] خود به خود از جذب به تو و پیرامونت جدا و پراکنده میشدند<ref>پرتوی از قرآن، ج۵، ص۳۹۴.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۴۴۰.</ref>. | [[خداوند]] خطاب به [[پیامبر]] میگوید: و به سبب رحمتی از جانب [[خدا]] با آنان [[نرمخوی]] شدی {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ}} و اگر بر فرض [[تندخویی]] سختدل بودی، حتماً از پیرامونت پراکنده میشدند. {{متن قرآن|وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ}} پس، از آنان درگذر {{متن قرآن|فَاعْفُ عَنْهُمْ}} و برایشان [[آمرزش]] بخواه {{متن قرآن|وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ}} و در کارها با آنان [[مشورت]] کن {{متن قرآن|وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ}} و هنگامی که [[تصمیم]] گرفتی، پس بر [[خدا]] [[توکّل]] کن {{متن قرآن|فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ}} چرا که [[خدا]] توکّلکنندگان را [[دوست]] میدارد {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}} با توجه [[شأن نزول]] [[آیه]] که ناظر به حوادث [[اُحد]] است زیرا بعد از مراجعت [[مسلمانان]] از [[احد]]، کسانی که از [[جنگ]] فرار کرده بودند، اطراف [[پیامبر]] را گرفته و ضمن اظهار [[ندامت]]، تقاضای [[عفو]] و [[بخشش]] میکردند مرحوم [[آیتالله]] طالقانی مینویسد پس از آن [[جوش]] و خروش که از [[مدینه]] بیرون آمدند، آن عقبنشینی گروهی از میان راه، آن [[سرپیچی]] از [[فرمان]] برای [[غنیمت]] و باز گذاردن سنگر کوه، آن فرار و پشت کردن به [[دشمن]] و روی به کوه آوردن، آن پراکنده شدن از پیرامون [[پیمبر]] غرقه در [[خون]] و او را در میان [[دشمن]] بیدفاع گذاردن، آن فریاد [[پیمبر]] از پشت سر آنها و روی نگرداندنشان، باید [[پیمبر]] را [[خشمگین]] کند و به [[خشونت]] و [[نفرین]] و یا طرد بعضی وا دارد، همین [[رحمت]] خاص بود که پر و بال گشود و آنها را با همه گوناگونی در برگرفت. آن [[جاذبه]] [[رحمت]] بود که همه را جذب کرد و از توحش و دفعشان جلو گرفت، از آنها چشم پوشید و از گناهانشان [[استغفار]] کرد. با آن عواقب سخت و ناگواری که شورای [[احد]] پیش آورد و آن ضربهای که بر [[مسلمانان]] وارد شد و آن بزرگانی که از دست داد و آن شکاف و [[تفرقه]] [[فکری]] و [[جنگی]] که در [[اجتماع]] آنان پدید آمد و نزدیک بود یکسر متلاشی شوند، همه از آثار [[شورا]] بود، که [[مدینه]] را بیپناه گذاردند و بر خلاف نظر شخص آن [[حضرت]] به سوی [[دشمن]] پیش راندند، با همه اینها باز اصل [[شورا]] را تحکیم میکند، چون پایه [[اجتماع]] [[اسلامی]] است و برای همیشه، تا [[اندیشهها]] و استعدادها بروز کند و هر صاحب رأیی خود را شریک در [[سرنوشت]] بداند و [[مسلمانان]] برای [[آینده]] و همیشه [[تربیت]] شوند و بتوانند در هر زمان و هر جا بعد از غروب [[نبوت]]، خود را [[رهبری]] کنند، اگر در این راه و برای تحکیم [[شورا]] هر چه زیان دهند [[ارزش]] دارد تا با هر شکستی آراء محکمتر و قدمها ثابتتر شود و مانند بچه که همی به [[زمین]] افتد و صدمه ببیند و برخیزد تا به [[اندیشه]] و پای خود مستقیم و محکم گردد. شکستها میگذرد، [[امت اسلامی]] باید به عالیترین صورت [[اجتماعی]] باقی بماند. همیشه [[رهبری]] [[پیمبر]] و [[اوصیاء]] و [[تربیت]] شدگان در میان نیست. پس باید خود را به دست [[سرنوشت]] رها کنند تا سرنوشتشان را دیگران [[تعیین]] کنند و یا گرفتار استبدادها و خودسریها باشند، و یا با شورای [[اهل]] نظر و آشنا و [[مؤمن]] به معنای [[اسلامی]]، [[امت]] را اداره کنند و پیش برند، هر چه پیش آید. گرچه در میان [[مسلمانان]] مانند [[اُحد]] [[اختلاف]] افتد و هر فرمانی دهند، [[ارزش]] [[روحی]] و [[آزادی]] و [[پیوستگی]] آن بیش از اینهاست، با آنکه [[رسول خدا]]{{صل}} در میانشان بود، چه رسد به پس از او. این بزرگترین درس [[اُحد]] است سختگیری نسبت به [[خلق]] از [[ناتوانی]] [[بینش]] و بیتشخیصی و نبودن [[شجاعت]] [[فکری]] است و در مقابل هر چه [[بینش]] نیرومندتر و نافذتر باشد و بتواند [[اندیشهها]] و جواذب [[خلق]] را چنان که هستند بنگرد، [[نرمی]] بیشتر میشود. همچون پزشکی که با [[بصیرت]] و روشنی که نسبت به [[بیماری جسمی]] و [[روانی]] [[بیماران]] دارد، از [[ناراحتی]] و بدخویی و [[بدگویی]] [[بیمار]] ناراحت نمیشود، بلکه هر چه [[بصیرت]] و تشخیص او بیشتر باشد، حسّ ترحم در وی بیدارتر و فعالتر میگردد تا بتواند او را در برابر علاج و [[پرهیز]] رام گرداند. این [[نیروی غیبی]] بینام و نشان که از آن به - ما - تعبیر و به - {{متن قرآن|رَحْمَةٍ}} - نکره [[تبیین]] شده است، همانند [[نیروی درونی]] اجسام است که از آن به [[جاذبه]] تعبیر میشود، همه عناصر مستعد [[انسانی]] را به خود و پیرامون خود جمع میکند و به حرکت در میآورد و بدون آن پراکندگی است: {{متن قرآن|وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ}} “لو”، شرط امتناعی است: اگر آن نیرو به تو [[عنایت]] نمیشد و اگر تندخو و پرخاشگر و سختدل بودی - که چنین نیستی و نباید باشی چون [[پیمبر]] [[رحمت]] و [[موعود]] و [[مبعوث]] بسط رحمتی - این [[مردم]] [[سرکش]] و نابهسامان و [[خشن]] خود به خود از جذب به تو و پیرامونت جدا و پراکنده میشدند<ref>پرتوی از قرآن، ج۵، ص۳۹۴.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۴۴۰.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۱۸: | خط ۱۶: | ||
[[رده:قساوت]] | [[رده:قساوت]] | ||