پرش به محتوا

ضرورت امامت در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۵۶: خط ۵۶:


===دستهٔ دوم===
===دستهٔ دوم===
*این دسته از روایات بر ضرورت اجتماعی حكومت به طور كلی دلالت دارند. مقصود از ضرورت اجتماعی حكومت این است كه تداوم و بقای جامعهٔ بشر بستگی به وجود حكومت در جامعهٔ بشر دارد، و بدون آن بقای جامعهٔ انسانی به خطر افتاده و تداوم حیات بشر غیرممكن می‌شود<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۲ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۲، ص:۵۵ - ۸۱.</ref>.
*این دسته از روایات بر ضرورت اجتماعی حكومت به طور كلی دلالت دارند. مقصود از ضرورت اجتماعی حكومت این است كه تداوم و بقای جامعهٔ بشر بستگی به وجود حكومت در جامعهٔ بشر دارد، و بدون آن بقای جامعهٔ انسانی به خطر افتاده و تداوم حیات بشر غیرممكن می‌شود. در ذیل به نمونه‌ای از روایاتی که بر ضرورت اجتماعی حکومت و رهبری سیاسی به طور كلی دلالت دارند اشاره می‌كنیم<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۲ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۲، ص:۵۵ - ۸۱.</ref>:
*'''در ذیل به نمونه‌ای از روایاتی که بر ضرورت اجتماعی حکومت و رهبری سیاسی به طور كلی دلالت دارند اشاره می‌كنیم<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۲ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۲، ص:۵۵ - ۸۱.</ref>:'''
۱. بنابر روایت [[سید رضی]] در [[نهج البلاغه]] [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} در آنجا كه خوارج گفتند: {{عربی|اندازه=150%|" لَا حُكْمَ‏ إِلَّا لِلَّهِ‏ "}} فرمود:"سخن حقی که هدفی باطل از آن اراده می‌شود. آری حکم جز از آنِ خدا نیست؛ لکن اینان می‌گویند فرمانروائی نباید باشد، در حالی که مردم چاره‌ای ندارند که فرمانروایی داشته باشند، نیکوکار یا بدکار، که مؤمن در سایهٔ حکمرانی‌اش کار کند، و کافر بهره‌مند گردد و خداوند کار را به نقطهٔ پایانش برساند، و اموال عمومی به وسیلهٔ او جمع شود، و با دشمن تجاوزگر به وسیلهٔ او پیکار شود و را‌ه‌ها بوسیلهٔ او امنیت یابند و حقّ ضعیف از قوی گرفته شود، تا آنگاه که نیکوکار بیاساید، و آسودگی از کافر بدست آید"<ref>{{عربی|اندازه=150%|" كَلِمَةُ حَقٍ‏ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ‏ نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ يَقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّهِ وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ يَعْمَلُ فِي إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ يَسْتَمْتِعُ فِيهَا الْكَافِرُ وَ يُبَلِّغُ اللَّهُ فِيهَا الْأَجَلَ وَ يُجْمَعُ بِهِ الْفَيْ‏ءُ وَ يُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ وَ يُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِيفِ مِنَ الْقَوِيِّ حَتَّى يَسْتَرِيحَ بَرٌّ وَ يُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِر"}}؛ نهج البلاغه، خطبه:۴۰.</ref><ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۲ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۲، ص:۵۵ - ۸۱.</ref>.
۱. بنابر روایت [[سید رضی]] در [[نهج البلاغه]] [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} در آنجا كه خوارج گفتند: {{عربی|اندازه=150%|" لَا حُكْمَ‏ إِلَّا لِلَّهِ‏ "}} فرمود:"سخن حقی که هدفی باطل از آن اراده می‌شود. آری حکم جز از آنِ خدا نیست؛ لکن اینان می‌گویند فرمانروائی نباید باشد، در حالی که مردم چاره‌ای ندارند که فرمانروایی داشته باشند، نیکوکار یا بدکار، که مؤمن در سایهٔ حکمرانی‌اش کار کند، و کافر بهره‌مند گردد و خداوند کار را به نقطهٔ پایانش برساند، و اموال عمومی به وسیلهٔ او جمع شود، و با دشمن تجاوزگر به وسیلهٔ او پیکار شود و را‌ه‌ها بوسیلهٔ او امنیت یابند و حقّ ضعیف از قوی گرفته شود، تا آنگاه که نیکوکار بیاساید، و آسودگی از کافر بدست آید"<ref>{{عربی|اندازه=150%|" كَلِمَةُ حَقٍ‏ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ‏ نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ يَقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّهِ وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ يَعْمَلُ فِي إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ يَسْتَمْتِعُ فِيهَا الْكَافِرُ وَ يُبَلِّغُ اللَّهُ فِيهَا الْأَجَلَ وَ يُجْمَعُ بِهِ الْفَيْ‏ءُ وَ يُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ وَ يُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِيفِ مِنَ الْقَوِيِّ حَتَّى يَسْتَرِيحَ بَرٌّ وَ يُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِر"}}؛ نهج البلاغه، خطبه:۴۰.</ref><ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۲ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۲، ص:۵۵ - ۸۱.</ref>.
*[[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} در این خطبه بر اصل ضرورت وجود حكومتی كه نظم و امنیت را در جامعه برپا كند تأكید فرموده‌اند، در مقابلِ گفتهٔ هرج و مرج‌طلبانهٔ خوارج كه می‌گفتند {{عربی|اندازه=150%|"لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ"}}. روشن است كه معنای ضرورت اصل وجود حكومت به معنای مشروعیت هر نوع حكومت نیست، بلكه بدین معناست كه طبیعت زندگی اجتماعی بشر وجود حكومتی را می‌طلبد كه به روابط اجتماعی نظم و سامان بخشد و از هرج و مرج و فساد جلوگیری كند. و وجود حكومتی هرچند ستمگر مانع از ظلم و فساد فراگیر که نتیجهٔ هرج و مرج است می‌شود كه به نابودی جامعهٔ بشر منتهى می‌شود<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۲ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۲، ص:۵۵ - ۸۱.</ref>.
*[[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} در این خطبه بر اصل ضرورت وجود حكومتی كه نظم و امنیت را در جامعه برپا كند تأكید فرموده‌اند، در مقابلِ گفتهٔ هرج و مرج‌طلبانهٔ خوارج كه می‌گفتند {{عربی|اندازه=150%|"لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ"}}. روشن است كه معنای ضرورت اصل وجود حكومت به معنای مشروعیت هر نوع حكومت نیست، بلكه بدین معناست كه طبیعت زندگی اجتماعی بشر وجود حكومتی را می‌طلبد كه به روابط اجتماعی نظم و سامان بخشد و از هرج و مرج و فساد جلوگیری كند. و وجود حكومتی هرچند ستمگر مانع از ظلم و فساد فراگیر که نتیجهٔ هرج و مرج است می‌شود كه به نابودی جامعهٔ بشر منتهى می‌شود<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۲ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۲، ص:۵۵ - ۸۱.</ref>.
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش