پرش به محتوا

چهاردهم ذی‌حجه: تفاوت میان نسخه‌ها

 
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = ذی‌حجه
| موضوع مرتبط = ذی‌حجه
| عنوان مدخل  = چهاردهم ذی‌حجه
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط = [[چهاردهم ذی‌حجه در حدیث]] - [[چهاردهم ذی‌حجه در تاریخ اسلامی]]
| مداخل مرتبط =  
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}


==[[اعطای فدک به فاطمه]]{{س}}==
== مناسبت‌های چهاردهم ذی‌حجه ==
[[علامه مجلسی]] به نقل از [[شیخ طوسی]]، [[روز]] چهاردهم [[ذیحجه]] را روز واگذاری [[فدک]] به [[حضرت زهرا]]{{س}} برشمرده است<ref>بحارالأنوار، ج۱۵، ص۱۸۸.</ref>.
=== [[اعطای فدک به فاطمه]] {{س}} ===
فدک دهکده‌ای آباد و نام منطقه‌ای حاصل‌خیز در ۱۳۰ کیلومتری [[مدینه]] در [[شرق]] [[خیبر]] است که در [[سال هفتم هجری]] بدون [[خون‌ریزی]] به دست [[پیامبر]]{{صل}} فتح شد. بنا بر [[حکم]] صریح [[قرآن]] سرزمین‌هایی که بدون [[درگیری نظامی]] به فتح [[مسلمانان]] در آیند، «[[فیئ]]» و [[ملک]] شخصی پیامبر{{صل}} می‌شوند و مسلمانان دیگر حقی در آن ندارند و پیامبر{{صل}} می‌تواند هرگونه [[مصلحت]] بداند درباره آنها [[تصمیم]] بگیرد.
{{اصلی|اهدای فدک به حضرت فاطمه زهرا}}
پس از [[نزول آیه]] {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان» سوره اسراء، آیه ۲۶.</ref>، پیامبر به [[فرمان خدا]] در [[زمان]] [[حیات]] خویش فدک را به [[فاطمه زهرا]]{{س}} بخشید و در همان مجلس سندی نیز تنظیم کرد که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} و [[ام ایمن]] [[گواهان]] آن بودند. حضرت زهرا{{س}} نماینده‌ای برای خود برگزید تا امور فدک را از نزدیک اداره کند و کارمندانی نیز به [[فرمان]] او درآورد. فدک در سه سال پیش از [[وفات پیامبر]]{{صل}} در دست [[فاطمه]]{{س}} بود و [[بنی‌هاشم]] از محصول آن بهره می‌بردند.<ref>[[حبیب‌الله فرحزاد|فرحزاد، حبیب‌الله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۱۹۹.</ref>
[[علامه مجلسی]] به نقل از [[شیخ طوسی]]، [[روز]] چهاردهم [[ذیحجه]] را روز واگذاری [[فدک]] به [[حضرت زهرا]] {{س}} برشمرده است<ref>بحارالأنوار، ج۱۵، ص۱۸۸.</ref>.


==[[غصب فدک]]==
فدک دهکده‌ای آباد و نام منطقه‌ای حاصل‌خیز در ۱۳۰ کیلومتری [[مدینه]] در شرق [[خیبر]] است که در [[سال هفتم هجری]] بدون [[خون‌ریزی]] به دست [[پیامبر]] {{صل}} فتح شد. بنا بر [[حکم]] صریح [[قرآن]] سرزمین‌هایی که بدون درگیری نظامی به فتح [[مسلمانان]] در آیند، «[[فیئ]]» و [[ملک]] شخصی پیامبر {{صل}} می‌شوند و مسلمانان دیگر حقی در آن ندارند و پیامبر {{صل}} می‌تواند هرگونه [[مصلحت]] بداند درباره آنها تصمیم بگیرد.
پس از [[شهادت پیامبر]]{{صل}} [[خلیفه اول]]، [[نماینده]] حضرت زهرا{{س}} را [[اخراج]] کرد و فدک را به بهانه [[حدیث]] ساختگی {{متن حدیث|نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُوَرِّثُ‌}}<ref>«ما گروه انبیا چیزی به ارث نمی‌گذاریم» (الإحتجاج، ج۱، ص۱۰۴).</ref>، به [[تصرف]] خویش در آورد.
[[امیر مؤمنان]]{{ع}} و حضرت زهرا{{س}} از راه‌های گوناگون کوشیدند فدک را باز پس گیرند و برای [[اثبات]] [[مالکیت]] خود، [[استدلال]] و [[احتجاج]] کردند. حضرت زهرا{{س}} هم در [[خطبه]] معروف خویش از [[غصب]] آن [[انتقاد]] می‌نماید و با استناد به [[آیات قرآن]]، ادعای آنان را در اینکه پیامبر [[ارث]] باقی نمی‌گذارد رد می‌کند. علاوه بر اینکه فدک مدت‌ها در [[اختیار]] [[حضرت]] فاطمه‌{{س}} بود و از این‌رو، نیازی نبود آن حضرت برای اثبات مالکیت خویش [[بینه]] اقامه کند؛ اما از او بینه و [[شاهد]] خواستند.
سرانجام، با اینکه حضرت فاطمه‌{{س}} [[بینه]] و [[شاهد]] اقامه کرد نپذیرفتند و [[فدک]] را باز نگرداندند. [[فاطمه]]{{س}} از [[ابوبکر]] [[غضبناک]] شد و دیگر هیچ‌گاه با او سخن نگفت.<ref>[[حبیب‌الله فرحزاد|فرحزاد، حبیب‌الله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۱۹۹.</ref>


==[[اهداف]] [[غصب فدک]]==
پس از نزول آیه {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان» سوره اسراء، آیه ۲۶.</ref>، پیامبر به [[فرمان خدا]] در [[زمان]] [[حیات]] خویش فدک را به [[فاطمه زهرا]] {{س}} بخشید و در همان مجلس سندی نیز تنظیم کرد که [[امیرمؤمنان]] {{ع}} و [[ام ایمن]] [[گواهان]] آن بودند. حضرت زهرا {{س}} نماینده‌ای برای خود برگزید تا امور فدک را از نزدیک اداره کند و کارمندانی نیز به [[فرمان]] او درآورد. فدک در سه سال پیش از [[وفات پیامبر]] {{صل}} در دست [[فاطمه]] {{س}} بود و [[بنی‌هاشم]] از محصول آن بهره می‌بردند<ref>[[حبیب‌الله فرحزاد|فرحزاد، حبیب‌الله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۱۹۹.</ref>.
فدک بسیار بزرگ بود، نخل‌های آن به تعداد نخل‌های [[کوفه]] امروز و محصول خرمای آن بیشتر از [[خیبر]] بود. ابوبکر و [[عمر]] هدفشان از جلوگیری فاطمه{{س}} از در [[اختیار]] داشتن آن، این بود که علی{{ع}} به کمک محصولات و غله آن در مخاصمه‌ای که درباره [[خلافت]] داشت [[قدرت]] نگیرد. بنابراین، غصب فدک جنبه [[سیاسی]] داشت و می‌خواستند دست [[اهل بیت]]{{عم}} را از [[امور مالی]] کوتاه کرده و به پشتوانه [[اقتصادی]] آنان ضربه بزنند.
فدک پیوسته در [[تاریخ]] به عنوان نشانه‌ای روشن از [[ظلم به اهل بیت]]{{عم}} مطرح بوده و ابعادی فراتر از [[تصرف]] یک مزرعه و باغ یافته است. کوتاه کردن دست اهل بیت{{عم}} از آن، نمادی از کنار گذاشتن سیاسی بوده و فدک مترادف با [[حکومت]] شده است.
[[گواه]] این مطلب، سخن [[حضرت موسی بن جعفر]]{{ع}} به [[هارون]] الرشید است که فدک را همه قلمرو و وسعت [[اسلام]] دانست که [[حق]] [[خاندان پیامبر]]{{صل}} بوده و دیگران [[غصب]] کرده‌اند<ref>مناقب، ج۴، ص۳۲۰؛ بحار الأنوار، ج۲۹، ص۲۰۰.</ref>.
فاطمه{{س}} نیز با طرح مسأله فدک به عنوان نشانه‌ای از غصب و [[زور]] [[غاصبان خلافت]] می‌کوشید تا حکومت آنان را محکوم کند و پافشاری آن [[حضرت]] از این‌رو بود، نه به خاطر [[ارزش]] اقتصادی آن<ref>فرهنگ غدیر، ص۴۵۵.</ref>.
بنابراین، فدک برای [[شیعیان]] تنها یادآور یک [[نزاع مالی]] نیست، بلکه نمادی از [[مظلومیت حضرت فاطمه]]{{س}} و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است که با نام آنان گره خورده و ارزش [[اعتقادی]] یافته است.<ref>[[حبیب‌الله فرحزاد|فرحزاد، حبیب‌الله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۰۰.</ref>


==[[فدک]] در گذر [[تاریخ]]==
==== غصب فدک ====
بعد از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[معاویه]]، فدک را به [[مروان بن حکم]] داد؛ اما بعدها آن را پس گرفت. با روی کار آمدن مروان بن حکم، فدک دوباره به [[تصرف]] او در آمد و آن را به پسرش [[عبدالعزیز]] بخشید و از او به پسرش عمربن عبدالعزیز رسید که با توجه به اوضاع [[سیاسی]] دوران خود، فدک را به [[اولاد فاطمه]]{{س}} برگرداند؛ اما پس از وی [[پادشاهان]] [[اموی]]، فدک را پس گرفتند.
{{اصلی|فدک}}
[[سفاح]]، [[خلیفه عباسی]]، فدک را به [[فرزندان فاطمه]]{{س}} داد؛ اما منصور، آن را پس گرفت. در [[روزگار]] [[مأمون]]، گروهی از [[سادات]] به وی [[شکایت]] بردند که فدک را [[پیامبر]]{{صل}} به فاطمه‌{{س}} بخشید، مأمون با توجه به نظر [[فقها]] فدک را به اولاد فاطمه{{س}} داد؛ اما [[حاکمان]] بعد از او، فدک را به تصرف خود در آوردند<ref>فرهنگ شیعه، ص۳۵۷.</ref>.
پس از [[شهادت پیامبر]] {{صل}} [[خلیفه اول]]، نماینده حضرت زهرا {{س}} را [[اخراج]] کرد و فدک را به بهانه [[حدیث]] ساختگی {{متن حدیث|نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُوَرِّثُ‌}}<ref>«ما گروه انبیا چیزی به ارث نمی‌گذاریم» (الإحتجاج، ج۱، ص۱۰۴).</ref>، به تصرف خویش در آورد. [[امیر مؤمنان]] {{ع}} و حضرت زهرا {{س}} از راه‌های گوناگون کوشیدند فدک را باز پس گیرند و برای [[اثبات]] [[مالکیت]] خود، [[استدلال]] و [[احتجاج]] کردند. حضرت زهرا {{س}} هم در [[خطبه]] معروف خویش از [[غصب]] آن [[انتقاد]] می‌نماید و با استناد به [[آیات قرآن]]، ادعای آنان را در اینکه پیامبر [[ارث]] باقی نمی‌گذارد رد می‌کند. علاوه بر اینکه فدک مدت‌ها در [[اختیار]] حضرت فاطمه‌{{س}} بود و از این‌رو، نیازی نبود آن حضرت برای اثبات مالکیت خویش [[بینه]] اقامه کند؛ اما از او بینه و [[شاهد]] خواستند.
 
سرانجام، با اینکه حضرت فاطمه‌{{س}} [[بینه]] و [[شاهد]] اقامه کرد نپذیرفتند و [[فدک]] را باز نگرداندند. [[فاطمه]] {{س}} از [[ابوبکر]] [[غضبناک]] شد و دیگر هیچ‌گاه با او سخن نگفت<ref>[[حبیب‌الله فرحزاد|فرحزاد، حبیب‌الله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۱۹۹.</ref>.
 
==== [[اهداف]] [[غصب فدک]] ====
فدک بسیار بزرگ بود، نخل‌های آن به تعداد نخل‌های [[کوفه]] امروز و محصول خرمای آن بیشتر از [[خیبر]] بود. ابوبکر و [[عمر]] هدفشان از جلوگیری فاطمه {{س}} از در [[اختیار]] داشتن آن، این بود که علی {{ع}} به کمک محصولات و غله آن در مخاصمه‌ای که درباره [[خلافت]] داشت [[قدرت]] نگیرد. بنابراین، غصب فدک جنبه [[سیاسی]] داشت و می‌خواستند دست [[اهل بیت]] {{عم}} را از امور مالی کوتاه کرده و به پشتوانه [[اقتصادی]] آنان ضربه بزنند.
 
فدک پیوسته در [[تاریخ]] به عنوان نشانه‌ای روشن از ظلم به اهل بیت {{عم}} مطرح بوده و ابعادی فراتر از تصرف یک مزرعه و باغ یافته است. کوتاه کردن دست اهل بیت {{عم}} از آن، نمادی از کنار گذاشتن سیاسی بوده و فدک مترادف با [[حکومت]] شده است.
 
[[گواه]] این مطلب، سخن [[حضرت موسی بن جعفر]] {{ع}} به [[هارون]] الرشید است که فدک را همه قلمرو و وسعت [[اسلام]] دانست که [[حق]] [[خاندان پیامبر]] {{صل}} بوده و دیگران [[غصب]] کرده‌اند<ref>مناقب، ج۴، ص۳۲۰؛ بحار الأنوار، ج۲۹، ص۲۰۰.</ref>. فاطمه {{س}} نیز با طرح مسأله فدک به عنوان نشانه‌ای از غصب و [[زور]] [[غاصبان خلافت]] می‌کوشید تا حکومت آنان را محکوم کند و پافشاری آن حضرت از این‌رو بود، نه به خاطر [[ارزش]] اقتصادی آن<ref>فرهنگ غدیر، ص۴۵۵.</ref>. بنابراین، فدک برای [[شیعیان]] تنها یادآور یک نزاع مالی نیست، بلکه نمادی از [[مظلومیت حضرت فاطمه]] {{س}} و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} است که با نام آنان گره خورده و ارزش [[اعتقادی]] یافته است<ref>[[حبیب‌الله فرحزاد|فرحزاد، حبیب‌الله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۰۰.</ref>.
 
==== [[فدک]] در گذر [[تاریخ]] ====
بعد از [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[معاویه]]، فدک را به [[مروان بن حکم]] داد؛ اما بعدها آن را پس گرفت. با روی کار آمدن مروان بن حکم، فدک دوباره به تصرف او در آمد و آن را به پسرش عبدالعزیز بخشید و از او به پسرش عمر بن عبدالعزیز رسید که با توجه به اوضاع [[سیاسی]] دوران خود، فدک را به اولاد فاطمه {{س}} برگرداند؛ اما پس از وی [[پادشاهان]] [[اموی]]، فدک را پس گرفتند.
 
[[سفاح]]، [[خلیفه عباسی]]، فدک را به [[فرزندان فاطمه]] {{س}} داد؛ اما منصور، آن را پس گرفت. در [[روزگار]] [[مأمون]]، گروهی از [[سادات]] به وی [[شکایت]] بردند که فدک را [[پیامبر]] {{صل}} به فاطمه‌{{س}} بخشید، مأمون با توجه به نظر [[فقها]] فدک را به اولاد فاطمه {{س}} داد؛ اما [[حاکمان]] بعد از او، فدک را به تصرف خود در آوردند<ref>فرهنگ شیعه، ص۳۵۷.</ref>.


فدک در حال حاضر به نام «الحائط» در مرز شرقی [[خیبر]] قرار دارد و شامل تعدادی روستا و دارای بیش از یازده هزار سکنه و سرزمینی پوشیده از نخلستان و برخوردار از امکانات [[کشاورزی]] است<ref>فرهنگ غدیر، ص۴۵۵.</ref>.<ref>[[حبیب‌الله فرحزاد|فرحزاد، حبیب‌الله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۰۰.</ref>
فدک در حال حاضر به نام «الحائط» در مرز شرقی [[خیبر]] قرار دارد و شامل تعدادی روستا و دارای بیش از یازده هزار سکنه و سرزمینی پوشیده از نخلستان و برخوردار از امکانات [[کشاورزی]] است<ref>فرهنگ غدیر، ص۴۵۵.</ref>.<ref>[[حبیب‌الله فرحزاد|فرحزاد، حبیب‌الله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۰۰.</ref>


==[[شق القمر]]==
=== شق القمر ===
شب چهاردهم [[ذیحجه]]، [[مشرکان مکه]]، یا بنا به روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} چهارده تن از [[اصحاب عقبه]]، از آن [[حضرت]] درخواست [[معجزه]] کردند و گفتند: هر [[پیامبری]] دارای معجزه است، معجزه شما در این شب چه می‌تواند باشد؟
{{اصلی|شق القمر}}
پیامبر{{صل}} فرمود: شما از من چه معجزه‌ای می‌خواهید؟ آنان گفتند: اگر [[خدا]] با توست و تو در نزد او قدر و منزلتی داری، از او بخواه که قرص [[قمر]] ماه را دو قطعه کند و آن دو را از هم جدا نماید.
شب چهاردهم [[ذیحجه]]، مشرکان مکه، یا بنا به روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} چهارده تن از [[اصحاب عقبه]]، از آن حضرت درخواست [[معجزه]] کردند و گفتند: هر [[پیامبری]] دارای معجزه است، معجزه شما در این شب چه می‌تواند باشد؟
پیامبر{{صل}} درباره پیشنهاد آنان می‌اندیشید که [[جبرئیل امین]] بر او نازل شد و عرض کرد: ای محمد! [[خدای سبحان]] به تو [[سلام]] می‌رساند و می‌فرماید: هر چیزی در این عالم را به [[فرمان]] تو درآوردم، هر چه از من بخواهی [[اجابت]] کنم. آن‌گاه، آن حضرت سرش را به سوی [[آسمان]] بلند کرد و به ماه دستور داد که به دو نیم شود. در همان حال، ماه به دو نیمه شد و [[معجزه الهی]] به وقوع پیوست.
پیامبر {{صل}} فرمود: شما از من چه معجزه‌ای می‌خواهید؟ آنان گفتند: اگر [[خدا]] با توست و تو در نزد او قدر و منزلتی داری، از او بخواه که قرص قمر ماه را دو قطعه کند و آن دو را از هم جدا نماید.
[[پیامبر]]{{صل}} و [[پیروان]] او به [[سجده]] رفته و خدای [[قادر]] و سبحان را [[شکر]] نمودند. آن‌گاه، به آن [[حضرت]] گفتند: آیا امکان دارد که دو نیمه ماه به هم بپیوندد و همانند سابق شود؟ پیامبر{{صل}} اشاره‌ای به دو پاره ماه کرد و دستور داد که به هم بپیوندند. [[مشرکان مکه]] و یا [[اصحاب عقبه]] بار دیگر از آن حضرت درخواست کردند که وی [[معجزه]] کرده و بالای ماه را بشکافد.
 
پیامبر {{صل}} درباره پیشنهاد آنان می‌اندیشید که [[جبرئیل امین]] بر او نازل شد و عرض کرد: ای محمد! [[خدای سبحان]] به تو [[سلام]] می‌رساند و می‌فرماید: هر چیزی در این عالم را به [[فرمان]] تو درآوردم، هر چه از من بخواهی [[اجابت]] کنم. آن‌گاه، آن حضرت سرش را به سوی [[آسمان]] بلند کرد و به ماه دستور داد که به دو نیم شود. در همان حال، ماه به دو نیمه شد و [[معجزه الهی]] به وقوع پیوست.
 
[[پیامبر]] {{صل}} و [[پیروان]] او به [[سجده]] رفته و خدای قادر و سبحان را [[شکر]] نمودند. آن‌گاه، به آن حضرت گفتند: آیا امکان دارد که دو نیمه ماه به هم بپیوندد و همانند سابق شود؟ پیامبر {{صل}} اشاره‌ای به دو پاره ماه کرد و دستور داد که به هم بپیوندند. مشرکان مکه و یا [[اصحاب عقبه]] بار دیگر از آن حضرت درخواست کردند که وی [[معجزه]] کرده و بالای ماه را بشکافد.
 
آن حضرت برای [[اتمام حجت]] بر آنان، بار دیگر اشاره به ماه کرد و [[فرمان]] داد که در بالایش شکافی پدید آید. در همان لحظه انشقاقی پدید آمد و بالای ماه شکافته شد و معجزه «[[شق القمر]]» به وقوع پیوست. پیامبر {{صل}} و پیروانش سجده شکر کرده و [[خدای سبحان]] را که چنین معجزه‌ای به پیامبرش عنایت کرد، [[سپاس]] گفتند. آن‌گاه پیامبر {{صل}} به ماه اشاره کرد که به حال سابقش برگردد.
 
[[مشرکان]] و [[کافران]] که با چشم خود [[شاهد]] این معجزه الهی بودند، به عهدشان [[وفا]] نکرده و برای [[ایمان آوردن]] به پیامبر {{صل}} بهانه آوردند و گفتند: ما [[منتظر]] بازگشت مسافرانمان از [[شام]] و [[یمن]] می‌مانیم، اگر آنان نیز این معجزه را دیده باشند به تو [[ایمان]] می‌آوریم و در غیر این صورت معلوم می‌شود که بر ما [[سحر]] و [[جادو]] کردی و [[دشمنی]] ما نسبت به تو افزون می‌گردد.
 
به هر حال، مشرکان با این بهانه از زیر بار [[عهد]] و پیمانشان شانه خالی کرده و به آن حضرت ایمان نیاوردند و گفتند: کار محمد {{صل}} سحر و جادو بود.
 
اکثر قریب به اتفاق [[علما]]، [[مفسران]] و مورخان [[اسلامی]] معجزه [[شق‌القمر]] را [[تأیید]] کرده و [[شأن نزول آیه]] ۵۴ [[سوره قمر]] را در همین رابطه می‌دانند<ref>تفسیر القمی، ج۲، ص۳۴۱؛ بحار الأنوار، ج۱۷، ص۳۵۲.</ref>؛ آنجا که می‌فرماید: {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ * وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ}}<ref>«رستخیز بسی نزدیک شد و ماه از میان شکافت * و چون معجزه‌ای ببینند روی می‌گردانند و می‌گویند: جادویی همیشگی است» سوره قمر، آیه ۱-۲.</ref>.
 
به طوری که در بعضی از [[روایات]] آمده است، [[معجزه]] [[شق القمر]] در اوائل شب چهاردهم [[ذیحجه]] سال ششم بعثت، یعنی پنج سال قبل از هجرت اتفاق افتاده است<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۶۲.</ref>.<ref>[[حبیب‌الله فرحزاد|فرحزاد، حبیب‌الله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۰۱.</ref>
 
==== معجزه نشانه‌ای از [[خداوند]] ====
معجزه چنان که از لفظش پیداست، یعنی عاجز کننده و آن، کار خارق‌العاده‌ای است که نوع [[بشر]]، حتی نوابغ در تمام زمان‌ها از آوردن آن عاجز باشند، و اساساً معجزه فراتر از نیروی بشر است و [[پیامبران]] به [[اراده]] و [[مشیت]] [[خدا]]، برای [[اثبات]] [[درستی]] ادعای [[رسالت]] خویش انجام می‌دهند و [[دعوت]] به مقابله نیز می‌نمایند؛ چنان‌که [[امام صادق]] {{ع}} در تعریف معجزه می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ الْمُعْجِزَةُ عَلَامَةٌ لِلَّهِ لَا يُعْطِيهَا إِلَّا أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ حُجَجَهُ لِيُعْرَفَ بِهِ صِدْقُ الصَّادِقِ مِنْ كَذِبِ الْكَاذِبِ}}<ref>علل الشرائع، ج۱، ص۱۲۲.</ref>؛ معجزه نشانه‌ای از خداوند است که آن را جز به پیامبران و فرستادگان وحجت‌های خود نمی‌دهد، تا به وسیله آن، [[راستگویی]] (مدعیان ارتباط با خدا) از [[دروغگویی]] ([[مدعیان دروغین]]) شناخته شود.


آن حضرت برای [[اتمام حجت]] بر آنان، بار دیگر اشاره به ماه کرد و [[فرمان]] داد که در بالایش شکافی پدید آید. در همان لحظه انشقاقی پدید آمد و بالای ماه شکافته شد و معجزه «[[شق القمر]]» به وقوع پیوست. پیامبر{{صل}} و پیروانش [[سجده شکر]] کرده و [[خدای سبحان]] را که چنین معجزه‌ای به پیامبرش [[عنایت]] کرد، [[سپاس]] گفتند. آن‌گاه پیامبر{{صل}} به ماه اشاره کرد که به حال سابقش برگردد.
بنابراین، معجزه [[شق‌القمر]]، همانند [[معجزات]] دیگر پیامبران، مثل معجزه عصای حضرت موسی {{ع}} و زنده شدن مردگان توسط [[حضرت عیسی]] {{ع}} که در [[قرآن]] به آنها تصریح شده است، هرچند امری محال نیست، ولی [[خارق عادت]] و فوق [[طاقت]] و توان بشر است و امری است [[الهی]] و در معادلات و محاسبات [[علمی]] ما نمی‌گنجد.
[[مشرکان]] و [[کافران]] که با چشم خود [[شاهد]] این معجزه الهی بودند، به عهدشان [[وفا]] نکرده و برای [[ایمان آوردن]] به پیامبر{{صل}} بهانه آوردند و گفتند: ما [[منتظر]] بازگشت مسافرانمان از [[شام]] و [[یمن]] می‌مانیم، اگر آنان نیز این معجزه را دیده باشند به تو [[ایمان]] می‌آوریم و در غیر این صورت معلوم می‌شود که بر ما [[سحر]] و [[جادو]] کردی و [[دشمنی]] ما نسبت به تو افزون می‌گردد.
به هر حال، مشرکان با این بهانه از زیر بار [[عهد]] و پیمانشان شانه خالی کرده و به آن حضرت ایمان نیاوردند و گفتند: کار محمد{{صل}} سحر و جادو بود.
اکثر قریب به اتفاق [[علما]]، [[مفسران]] و [[مورخان]] [[اسلامی]] معجزه [[شق‌القمر]] را [[تأیید]] کرده و [[شأن نزول آیه]] ۵۴ [[سوره قمر]] را در همین رابطه می‌دانند<ref>تفسیر القمی، ج۲، ص۳۴۱؛ بحار الأنوار، ج۱۷، ص۳۵۲.</ref>؛ آنجا که می‌فرماید:
{{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ * وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ}}<ref>«رستخیز بسی نزدیک شد و ماه از میان شکافت * و چون معجزه‌ای ببینند روی می‌گردانند و می‌گویند: جادویی همیشگی است» سوره قمر، آیه ۱-۲.</ref>.
به طوری که در بعضی از [[روایات]] آمده است، [[معجزه]] [[شق القمر]] در اوائل شب چهاردهم [[ذیحجه]] [[سال ششم بعثت]]، یعنی پنج سال [[قبل از هجرت]] اتفاق افتاده است<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۶۲.</ref>.<ref>[[حبیب‌الله فرحزاد|فرحزاد، حبیب‌الله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۰۱.</ref>


==معجزه نشانه‌ای از [[خداوند]]==
البته انسان‌های معاند هر معجزه‌ای ببینند، زیر بار نخواهند رفت و بر [[انکار]] خودشان پافشاری می‌کنند، چنان‌که در معجزه شق‌القمر این چنین بود، ولی کسانی که در جست‌وجوی حقیقت هستند آن را با [[جان]] و [[دل]] می‌پذیرند<ref>[[حبیب‌الله فرحزاد|فرحزاد، حبیب‌الله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۰۳.</ref>.
معجزه چنان که از لفظش پیداست، یعنی عاجز کننده و آن، کار خارق‌العاده‌ای است که نوع [[بشر]]، حتی نوابغ در تمام زمان‌ها از آوردن آن عاجز باشند، و اساساً معجزه فراتر از نیروی بشر است و [[پیامبران]] به [[اراده]] و [[مشیت]] [[خدا]]، برای [[اثبات]] [[درستی]] ادعای [[رسالت]] خویش انجام می‌دهند و [[دعوت]] به مقابله نیز می‌نمایند؛ چنان‌که [[امام صادق]]{{ع}} در تعریف معجزه می‌فرماید:
{{متن حدیث|وَ الْمُعْجِزَةُ عَلَامَةٌ لِلَّهِ لَا يُعْطِيهَا إِلَّا أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ حُجَجَهُ لِيُعْرَفَ بِهِ صِدْقُ الصَّادِقِ مِنْ كَذِبِ الْكَاذِبِ}}<ref>علل الشرائع، ج۱، ص۱۲۲.</ref>؛ معجزه نشانه‌ای از خداوند است که آن را جز به پیامبران و فرستادگان وحجت‌های خود نمی‌دهد، تا به وسیله آن، [[راستگویی]] (مدعیان [[ارتباط با خدا]]) از [[دروغگویی]] ([[مدعیان دروغین]]) شناخته شود.
بنابراین، معجزه [[شق‌القمر]]، همانند [[معجزات]] دیگر پیامبران، مثل معجزه [[عصای حضرت موسی]]{{ع}} و [[زنده شدن مردگان]] توسط [[حضرت عیسی]]{{ع}} که در [[قرآن]] به آنها تصریح شده است، هرچند امری محال نیست، ولی [[خارق عادت]] و فوق [[طاقت]] و توان بشر است و امری است [[الهی]] و در معادلات و محاسبات [[علمی]] ما نمی‌گنجد.
البته انسان‌های معاند هر معجزه‌ای ببینند، زیر بار نخواهند رفت و بر [[انکار]] خودشان پافشاری می‌کنند، چنان‌که در معجزه شق‌القمر این چنین بود، ولی کسانی که در [[جست‌وجوی حقیقت]] هستند آن را با [[جان]] و [[دل]] می‌پذیرند.<ref>[[حبیب‌الله فرحزاد|فرحزاد، حبیب‌الله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۰۳.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش